تحلیل سیاسی - صفحه 230

برچسب ها
صدای انقلاب شماره 431
یک بار دیگر پرده موکب را کنار زدم. خودش بود. داشت کفش‌های درهم ریخته جلوی موکب را مرتب می‌کرد. چیزی هم زیر لب می‌خواند و اشک می‌ریخت. با حسی سرشار از عصبانیت، شاید هم شرمساری نگاهش کردم. دلم نمی‌خواست من را ببیند و بشناسد. حتما می‌شناخت.
کد خبر: ۳۳۹۸۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۲

صدای انقلاب شماره 430
همیشه برایم سؤال بود که چرا همسر خانم‌های همسایه با اینکه همکاران همسرم بودند، زود به خانه می‌آیند و دیر می‌روند، اما مرتضی هم دیر می‌آید، هم زود می‌رود! می‌گفتم: «مرتضی مگر تو با بقیه فرق داری؟ آنها دوستان تو هستند. چرا ما همیشه تنهاییم و بقیه نه؟»
کد خبر: ۳۳۹۸۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۲