صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

حماسه و جهاد >>  نهضت جهانی اسلام >> مقاله حماسه و جهاد
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۵۱  ، 
شناسه خبر : ۳۰۳۸۶۳
یادبود حجاجی که در منا به شهادت رسیدند
روزگاری عمال سعودی به جان شیعیان حسین می‌افتند و به سان یزیدیان به زائران خانه خدا حمله می‌کنند. دست به کشتاری فجیع و بى‌رحمانه علیه حجاج بى‌دفاع و زائران مؤمن و موحد به وسیله نوکران آمریکا و سفاکان آل‌سعود، می‌زنند.
پایگاه بصیرت / گروه حماسه و جهاد/ سیدعلی موسوی

شکایت از خون های ریخته را به در خانه خدا می‌بریم تا از خون هایی بگوییم که در امن ترین خانه روی ریخته شدند. هنوزم که هنوز است قلب ها به خانه و صاحب خانه اطمینان دارند و آرزوی خود را بودن زیر آسمانش و در جوار خانه‌اش می‌دانند و چرخیدن دور خانه خدا بدون واسطه. خانه ای از آدم تا خاتم و تا بقیه الله الاعظم تا دل دردمند خلق الله...

خدایا! نیک می دانی که هیچ خانه‌ای در این دنیا، مظلوم‌تر از خانه تو نیست، غریب‌تر از کعبه ما مسلمین. دیری است «مسجدالحرام» ،که در آن مسجد مبارک هر گونه ناامنی «حرام» است، افتاده دست حرامیانی مست که ابایی از بلندکردن سایه بت‌های آسمان‌خراش بر سر آن نازنین‌بنای دیرین ندارند! یا الله! اگر حکم شرع و عقل و مصلحت و تدبیر، به سوختن دل ما در فراق «بیت‌الله» باشد، این داغ بزرگ را هم به داغ بزرگ‌تر دوری از «بقیةالله» اضافه خواهیم کرد، بد دردی است، درد این همه دوری و این همه جدایی و این همه هجران و این همه فغان! آیا وقت آن نرسیده که مردی از سلاله ابراهیم، تکیه بر دیوار خانه تو زند و بانگ انتقام سر دهد؟! خدایا! «کعبه» را در انتظار تماشای آن لحظه، چون ما عاشقان طوافش، بسی مشتاق می‌بینم! برس به فریاد خانه‌ات، به داد ما و به داد غریبی ما، به داد غربت فرزندان آدم؛ که تا آخرالزمان «ظهور صاحب‌الزمان» را نبیند، گویی نه «نوح» سفینه نجاتی ساخته، نه «ابراهیم» تبری بلند کرده، نه «موسی» به ساحلی رسیده و نه «عیسی» مرده‌ای را زنده کرده! آری! آن روز، به «بعثت دوباره محمد» که سلام و صلوات تو بر او باد، می‌ماند! بخوان! این بار تو بخوان خدایا! که فقط هم تو می‌توانی بخوانی و بخواهی امر مقدس ظهور را و پایان این همه درد را. به جز ما، کعبه را هم با تو، این سخن است! به یقین این سخن است! به «قرآن محمد» شک ندارم! به «ذوالفقار علی» شک ندارم! خدایا! خانه ات از دست پادشاهان مست نفت به کجا شکایت برد؟ بارالها پادشاهانی که اسمشان عبد است ولی محل زندگیشان قصرهای طلا و در کنار خانه خدا و بر روی نعمت سیاه خدا و در کنار مقام ابراهیم، با آب زمزم وضو می‌گیرند ولی ابایی از ریختن خون بندگان لب تشنه‌ات ندارند و گوش و چشمشان به دهان دشمنان خداست تا قیمت نفت را چوب حراج زنند، تا بهتر بتوانند خادم بودنشان برای غیر خدا را به نمایش بگذارند. سالیان درازی است خانه خدا اسیر است در دستان وهابیتی که تشنه خون نفت است و سرمست طلاها و دلار های نفتی، که در بانکهای خریداران نفت تلنبار کنند و به ازای آنها کشتی و ماشین طلا بخرند. انگار خانه کعبه شده است دکانی پر رونق برای خادمان شیطان، تا دلار بخورند و سر و تن به سمت کعبه بسایند ولی دل در گرو دیگری داشته باشند. امان از روزگاری که در خانه خدا صدایی از خدا بیاید. خدایِ دشمن ظالمان، خدایی که دلار و طلا ساکتش نمی‌کند، خدایی که از نفت ارتزاق نمی‌کند، خدایی که با مردم است و عزت موجودات در گرو خواست اوست. در حدود پادشاهی اینان، اگر سنگی به اسم شیطان سنگ بخورد ایرادی ندارد. اما اگر کسی بخواهد در مقابل شیطان بزرگ بایستد، خون جاری می‌کنند در برابر شیطان و اخم‌هایش. سرزمین مقدس ابراهیم و اسماعیل نمادی است برای دیدن، اما اینجا عمل در حد شعر هم تعطیل است. اینجا جایی است که همه چیزش را فرنگیان می‌سازند. و همه شرکت ها در جشن مسلمین حاضرند تا کمی نفتی شوند از نوع دلارش و برای مسلمین سوغات بیاورند از دنیای غیرمسلمان ها. اینجا همه آزادند بجز آنان که اسلام را به روز قبول دارند و فکر می‌کنند اسلام زنده است و زندگی وابسته به اسلام است. و بجز آنان که عقیده دارند باید شیطان زمانت را بشناسی و سنگت را به سویش نشانه بروی.

پرده یکم

دشمنان خدا رسولش را به مهاجرت از جوار خانه رحمت مجبور کردند. او می‌رود، سوار بر شتری که بار سنگین فراغ پیامبر را از آدم و ابراهیم واسماعیل تا خاتم را حمل میکند .اما فرزند عبدالله دل در گرو امر صاحبخانه دارد ولی رفتن یعنی رسیدن شاید سخت باشد اما برای امر خدا از خانه خدا دل میکند از امن ترین خانه، از جوار کعبه، از کنار زمزم، از حضورِ غایب رفت. باید جنگید و مذاکرات عزت‌مندانه داشت. پیمانی به نام حدیبیه را بدون عجله بست. با دلی مطمئن به زیارت آمد و در روز عزت اسلام خانه امن را از همه بتان و از همه رجس پاک کرد. و در اوج قدرت عفو کرد و باید فهماند تا همگان بدانند در دل تاریکی شب هم حق با علی‌ست حتی زیر شمشیر های اخته چهل فاسد از قبایل، فقط خدا حامیست برای ترک خانه، آری فقط خدا و فقط قول خدا کافیست تا پیروز میدان باشی. منتظر در انتظار وعده ای بود که وعده حق...

پرده دوم

روزگار فریب حاکم است، امام جامعه غریب است و حاکم جامعه فریب، هر روز مولود کعبه را بر منابر مساجد اسلامی مورد لعن و نفرین قرار می‌دهند و مولود کعبه غریب است. کسی که مثل خانه خدا در جماعت است ولی مردمان هنوز نه صاحب خانه کعبه را می شناسند و نه مولود کعبه را. دست روزگار نوبت مرگ را به معاویه رسانده است و مذاکرات و صلح با امام حسن(ع) به تمام معنا از سمت فرزند هند جگر خوار نقض شده. یزید به طور ناباورانه ای به عنوان خلیفه مسلمین منصوب شده، آن هم از نوع اشرافیت زالو صفتی که کینه اسلام را برای فتح مکه و بدر و حنین در دل داشتند. نوبت امام حسین(ع) است تا امامت کند خلق را و خانه خدا را از محاصره اشرافیان عادت دربیاورد. امام که به قصد حج در بیت الله الحرام به سر می‌برد حالا برای حفظ حرمت خانه خدا آهنگ سفر می‌کند و زیارت خانه خدا را ناتمام می‌گذارد، تا مبادا خونی در حریم امن الهی ریخته شود. روزگاری حسین بن علی از حریمِ حرم خارج می‌شود تا حرمت خانه را نگه دارد، خارج می شود تا همگان بدانند خانه خدا سنگ نشانی‌ست که حرمت دارد. امام جامعه با خانه خالق خلق خداحافظی می‌کند ولی در دلش آتشی است، از جنس همان آتشی که در دل پیامبر خدا بود، آن زمان که از مکه مهاجرت می‌کرد. حسین(ع) شکایت به سوی خدا می‌برد که ای پروردگار تو خودت شاهد باش که مرا از شهر تو و از خانه تو آواره کردند. و در آن سو کعبه است که می‌سوزد از فراغ ولی خدا. او که زخمی شیرین به یادگار از تولد مولود کعبه بر خود دارد ولی دلش در گرو حسین است و کاروان حسین. او نیک می‌داند این خاندان تنها و تنها بر مدار اراده خدا می‌چرخند. گاه دل بریدن از شهر خدا رسیده بود. کعبه با نگاه حسرت به کاروان حسین می‌نگریست و تنها احساس قرابت با نینوا بود که او را آرام می‌کرد. و سیاهی شب را بر دلش سبک می‌ساخت. روزهای معراج حسین بر کعبه سخت می‌آمد حتی سخت تر از تهدید های ابرهه. ولی خانه از پایبست محکم و منتظر در انتظار وعده ای بود که وعده حق...

پرده سوم

روزگاری عمال سعودی به جان شیعیان حسین می‌افتند و به سان یزیدیان به زائران خانه خدا حمله می‌کنند. دست به کشتاری فجیع و بى‌رحمانه علیه حجاج بى‌دفاع و زائران مؤمن و موحد به وسیله نوکران آمریکا و سفاکان آل‌سعود، می‌زنند. آل‌سعود با کشتن میهمانان خدا و به خاک و خون کشیدن بهترین بندگان حق، نه تنها حرم را، که جهان اسلام را رنگین به خون شهیدان نمود و مسلمانان و آزادگان را عزادار ساخت. مسلمانان جهان عید قربان را با شهادت فرزندان ابراهیم علیه‌السلام که دهها بار از مصاف با جهانخواران و اذناب آنان برگشته بودند، در مسلخ عشق و در مناى رضایت حق جشن گرفتند. و آمریکا و آل‌سعود بار دیگر ، بر خلاف راه و رسم آزادگى، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهید، از جانبازان بى‌پناه ما کشته‌ها گرفتند و در آخرین لحظات نیز با ناجوانمردى و قساوت بر پیکر نیمه‌جان سالخوردگان و بر دهان تشنه و خشکیده مظلومان ما تازیانه زدند و انتقام آبا و اجدادیشان از علویون را اینگونه گرفتند. انتقام از چه کسانى و به چه گناهى؟ انتقام از کسانى که از خانه خویش به سوى خانه خدا و حرم امن هجرت نموده بودند! انتقام از کسانى که سالها کوله‌بار امانت و مبارزه را بر دوش کشیده بودند. انتقام از کسانى که همچون ابراهیم علیه‌السلام از بت‌شکنى برمى‌گشتند، شاه را شکسته بودند، بر دهان شیطان سنگ زده بودند، کفر و نفاق را خرد کرده بودند. همانها که پس از طى آن همه راه با فریاد «واذن فى‌الناس بالحج یاءتوک رجالا» پابرهنه و سربرهنه آمده بودند تا ابراهیم را خوشحال کنند، به میهمانى خدا آمده بودند تا با آب زمزم، گرد و غبار سفر را از چهره بزدایند و عطش خویش را در زلال مناسک حج برطرف نمایند و با توانى بیشتر مسئولیت‌پذیر گردند و در سیر و صیرورت ابدى خود، نه تنها در «میقات حج» که در«میقات عمل»نیز لباس و حجاب پیوستگى و دلبستگى به دنیا را از تن به درآورند. همانها که براى نجات محرومان و بندگان خدا، راحتى راحت‌طلبان را بر خود حرام، و محرم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم کرده بودند تا نه تنها بنده زرخرید آمریکا و اسرائیل نباشند، که زیر بار هیچ‌کس جز خدا و اولیایش نروند. آمده بودند که دوباره به محمد صلى الله علیه و آله و سلم بگویند که از مبارزه خسته نشده‌اند و به خوبى مى‌دانند که ابى‌سفیان و ابى‌لهب و ابى‌جهل براى انتقام در کمین نشسته اند و با خود مى‌گویند؛ مگر هنوز لات و هبل در کعبه اند؟ آرى! خطرناکتر از آن بتها، اما در چهره و فریبى نو. آنها مى‌دانند که امروز حرم، حریم است اما نه براى ناس، که براى آمریکا! و کسانى که به آمریکا لبیک نگویند و به خداى کعبه روی آورند، سزاوار انتقام خواهند شد. انتقام از زائرانى که همه ذرات وجود و همه حرکات و سکنات انقلاب‌شان، مناسک ابراهیم را زنده کرده است و حقیقتا مى‌رود تا فضاى کشور و زندگى خویش را با آواى دلنشین «لبیک، اللهم لبیک» معطر سازد. آرى! در منطق استکبار جهانى هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متهم به شرک خواهد شد، و مفتى‌ها و مفتى‌زادگان، این نوادگان بلعم باعورا، به قتل و کفر او حکم خواهند داد. بالاخره در تاریخ اسلام مى‌بایست آن شمشیر کفر و نفاقى که در لباس دروغین احرام یزیدیان و جیره‌خواران بنى‌امیه علیهم اللعنه براى نابودى و قتل بهترین فرزندان راستین پیامبر اسلام، یعنى حضرت ابا‌عبدالله الحسین علیه‌السلام و یاوران با وفاى او، پنهان شده بود مجددا از لباس همان میراث‌خواران بنى‌سفیان به درآید و گلوى پاک و مطهر یاوران حسین علیه‌السلام را در آن هواى گرم، در کربلاى حجاز و در قتلگاه حرم، پاره کند و همان اتهاماتى را که یزیدیان به فرزندان راستین اسلام زدند و آنان را خارجى و ملحد و مشرک و مهدورالدم معرفى کردند، درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند،که ا‌‌ن‌شاءالله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از آمریکا و آل‌سعود برطرف خواهیم ساختو داغ و حسرتِ حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایى جشن پیروزى حق بر جنود کفر و نفاق، و آزادى کعبه از دست نااهلان و نامحرمان، به مسجدالحرام وارد خواهیم شد. اما هنوز هم حریم کربلای کعبه تشنه زیارت ناتمام کاروانیان اباعبدالله است ودر فراغ حسین وکاروانش دارد ضجه فراغ مهدی صاحب الزمان را سر می‌دهد. اما اگر حاجیان جام حج را سرنکشند و از حج نیاموزند که حج یعنی با حسین بن علی تا معرکه، حج یعنی از تولد تا شهادت با علی، حج یعنی دندان شکسته بدر، حج یعنی جگرِ پاره پاره از حمزه تا حسن، حج یعنی در فراغ ذخیره خدا سیاه پوش شدن، آنگاه حاجیان می‌روند ومی‌آیند اما تغییر نمی‌کنند، می‌روند خانه خدا ولی خدا را نمی‌یابند وبرمی‌گردند و چشمانشان دوباره باز نمی‌شود. حج یعنی همه چیز باید به عشق خدا و برای اراده خدا مهیا شود، تا خانه خدا آماده پذیرایی از ذخیره خدا شود. برای برخی ها حج همان سفر تفریحى براى دیدار از قبله و مدینه است و بس! و حال آنکه حج براى نزدیک شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است و حج تنها حرکات و اعمال و لفظها نیست که با کلام، لفظ و حرکت صرف انسان را به خدا برساند. حج، کانون معارف الهى است که از آن محتواى سیاست اسلام را در تمامى زوایاى زندگى باید جستجو نمود. حج، پیام‌آورِ ایجاد و بناى جامعه‌اى به دور از رذایل مادى و معنوى است. حج، تجلى و تکرار همه صحنه‌هاى عشق‌آفرین زندگىِ یک انسان و یک جامعه متکامل در دنیاست و مناسک حج، مناسک زندگى است. جامعه امت اسلامى، از هر نژاد و ملیتى، باید ابراهیمى شود تا به خیل امت محمد پیوند بخورد و یکى گردد و ید واحده شود. حج تنظیم، تمرین و تشکیل این زندگى توحیدى است. حج، عرصه نمایش و آیینه سنجش استعدادها و توان مادى و معنوى مسلمانان است. حج، بسان قرآن است که همه از آن بهره‌مند مى شوند، ولى اندیشمندان و غواصان و دردآشنایان امت اسلامى اگر دل به دریاى معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاستهاى اجتماعى آن نترسند، از صدف این دریا گوهرهاى هدایت، رشد، حکمت و آزادگى را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت. ولى چه باید کرد و این غم بزرگ را به کجا باید برد که حج بسان قرآن مهجور گردیده است؟ به همان اندازه‌اى که آن کتاب زندگى و «کمال و جمالش» در حجابهاى خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروارها خاک کج‌فکری‌هاى ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگى و فلسفه زندگى‌ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است، حج نیز به همان سرنوشت گرفتار شده است! سرنوشتى که میلیونها مسلمان هر سال به مکه مى‌روند و پا جاى پاى پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر مى گذارند، ولى هیچ‌کس نیست که از خود بپرسد ابراهیم و محمد علیهم‌السلام، که بودند و چه کردند؟ هدفشان چه بود؟ از ما چه خواسته اند؟ گویى به تنها چیزى که فکر نمى‌شود، همین است.مسلما حج بى‌روح، بى‌تحرک و قیام، حج بى‌برائت، حج بى‌وحدت، و حجى که از آن هدم کفر و شرک برنیاید، حج نیست. خون های ریخته بر خیابان های سال 66 هنوز داغ است. کعبه نگاهش به قبلگاه اول است که در دست حرامیان است و خون و آتش بر جان مسلمانان، مکه به غریبی عادت کرده است و می‌داند روزگاری باز خواهد گشت. و منتظر در انتظار وعده ای بود که وعده حق...

پرده چهارم

مردم یمن در خاک وخون می‌غلتند تا شرکت های آمریکایی چرخ تولیدشان بر پایه مرگ بچرخد و مسلمانانِ به ظاهر، با اسلحه باکیفیت، مسلمانانِ به باطن اما فقیر را سلاخی کنند .حاجیان احرام حج بسته اند وراهی دیاری هستند که خود اسیر است در غریبی مردمان نفت پرستی که از اسلام عزتی ندارند وروزگار به نوکری غیر خدا در جوار خانه خدا می‌گذرانند . چند میلیون نفر آمده اند تا با خدا عهد ببندند که در مسلمانی بکوشند، اما مسلمانان را نمی‌بینند. آمده اند میهمانی خانه خدا اما خدا در خانه نیست. او در یمن دارد به کودکان گرسنه نگاه می‌کند وخانه خدا در غم غربت از همیشه غمناک‌تر است. اصلا خانه خدا سیاهیش هم برای غم مردم فقیر سیاه تراست، حتی از سیاهی نفت. ولی روزگار فرق کرده است، امروز سکه صلح صدایش بیشتر است. سکه جنگ هم با دلار و طلا از صدا می‌افتد. دوربینی به یمن نمی‌رود چون فقر امروز که دیدن ندارد. اصلا باید نژاد فقرا را پاکسازی کرد، چون همیشه آنان که طعم فقر و استضعاف را چشیده اند دل در گرو وعده ها دارند و الا زیر سایه کدخدا چه فرقی با سایبان خانه خدا دارد؟ حاجیان خانه خدا مثل هرسال حج می‌کنند و شیطان را رمی می‌کنند. دل در گرو نگاه آخر دارند. سعی درصفاو مرو را به عید در دل دارند ولی امان از داستان تشنگی و امان از لحظه ای که در کربلا از پیکر ها تل می‌ساختند و تشنگی بلندترین صدایی بود که پرده کعبه را به تشویش می انداخت. امروز خدا چشم در چشم، دل در گرو تشنگی دارد. امروز در ۲ مهر ۱۳۹۴ برابر با ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵ میلادی و ۱۰ ذیحجه ۱۴۳۶ قمری همزمان با عید قربان در مراسم رمی جمرات در «خیابان ۲۰۴» نزدیک تقاطع آن با «خیابان ۲۲۳»، در منطقه منا، کربلا به چشم می‌آید صدای عطش بیابان ها را پر کرده است. همه می‌دانند کسی به یاری نمی‌آید و جمعیت نگاه کنندگان زیاد تر از کمک کنندگان است. امروز صدای دیپلمات شهید رسول حیدری از بوسنی می‌آید و صدای قاری قرآن از آسمان، امروز امام زمان به منا به سان کربلا می‌نگرد. امروز جنگ منا یعنی خدا دارد قول ها را در عمل معنا می‌کند. شاید حج کمی دیده شود شاید سفر تفریحی توریستی حج کمی رنگ تشنگی بگیرد. اصلا تشنگی اسم رمز خداست. خودش خاطره ها دارد از تشنگی، از روزگار تشنگی اسماعیل خدا با دویدن های هاجر، خدا اینگونه معنا می بخشد واژه ها را، تشنگی یعنی خدایی شدن. و خانه اش که از این واژه ها سیراب است. معجزه زمزم مثل آب یاداور خاطره تشنگی‌ست و سند خانه خدا. اما چه باید کرد که روزگار برای بندگان متفاوت است یک روز زمزم و هاجر، یک روز قتلگاه و زینب، یک روز اسماعیل و منا، یک روز حسین وکربلا، یک روز عباس و علقمه و یک روز جبرئیل و زمزم. امروز منا رنگ تشنگی به آسمان می‌دهد، کشته ها تلنبار شده اند، خانه خدا در روز عیدالله الاکبر عزادار است. چشم ها اما نمی‌بینند، دهان ها را بسته اند. خانه خدا از چنین مهمانوازی شرمگین است. اما تازه جنگ شروع شده، جنگ پیکرها! امروز ارزش اجساد به عزت است، امروز نمایندگان کشور با لباس احرام جنگیدند و شهید شدند، امروز به جز از شلمچه و فاو از منا هم شهید می‌آورند. امروز روزگاری‌ست که دیپلمات های زانو زده، از انقلابی های صریح تمیز داده می‌شوند. امروز معنی مذاکره نهیب عزت است، در غرش ولی امری که خودش به اندازه خانه خدا غریب است و مظلوم، اما مقتدر و مقاوم. خودش آرزوی دیدار خانه خدا را در دل دارد و می‌داند تاریخ تشنگی با پیکرها ثبت می‌شود واین حرامیان میهمان نانواز قصد تکمیل خباثت دارند. تاریخ نشان می‌دهد آنها به پیکرهای بی جان هم رحم نمی‌کنند. امروز معنی خرمشهرهای پیش رو، منا بود و عقلانیت در نهایت انقلابی‌گری و زانو زدن عزت را برای گندم های ری هم نیاورد. و خانه خدا هنوز هم در انتظار وعده ای بود که وعده حق...

پرده پایانی

قبلگه گاه مسلمانان از آدم تا خاتم همیشه خانه امن خدا بوده است حتی روزگاری که بت پرستان خانه خدا را به اسارت بت ها درآورده بودند پیامبر و علی و خدیجه کبری خدای خانه را خوب می‌شناختند و زهرای مرضیه بر این خدا عبادتی می‌کرد که عالمیان در تعجب عزت این خانه بودند این خاندان از حضرت آدم تا اسماعیل و محمد و علی و حسین تا مهدی صاحب الزمان با این خانه راز های مگو دارند که وعدگاه خدا از خانه خدا معنا می‌شود وهمه خون های خدایی که برای خدا ریخته شد بر دل این خانه حک شده است تا عالمیان بدانند احسن الخاقین شایسته احسن البیت است و خباثت قبیله سعودی هم مثل یزید و ابرهه در دل تاریخ این خانه خواهد ماند. این خانه همه را با ذخیره الهی بازخواهد گفت. این خانه برای دادگاه خدا شهادت می‌دهد که در دوران اسارتش با فرزندان محمد چه کردند، این نانجیبان نفت پرست نوکر صفت.

و این خانه در انتظار وعده ای است که وعده حق ظهور است تا بقیه الله از کنار این خانه به یاد تشنگی حسین(ع) برای اصلاح امت جدش به پا خیزد و همگان بدانند خانه برای خدا نشانی از خاندان طهارت است تا چشم دل ها این نشانی را در حوادث گم نکنند و کسی نگوید خانه خدا کجاست وهمه بدانند خانه خدا امن است حتی برای شهیدان.

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: