صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۱  ، 
شناسه خبر : ۳۴۱۴۰۵

تأمل در باب چیستی و ابعاد ادبیات اصلاح نظام حکمرانی

سپهر خلجی/ استادیار دانشکده علوم اجتماعی، ارتباطات و رسانه
از کلید واژه‌های پرتکرار در رسانه، موضوع «حکمرانی» است که این روز‌ها به آن با اشکال و ترکیب‌های متفاوت در سخنرانی‌ها و یادداشت‌ها اشاره می‌شود. حمکرانی خوب، حکمرانی‌نو و اصلاح حکمرانی از جمله واژه‌هایی هستند که در این ایام در خصوص شیوه اداره کشور یا در بیان ضرورت اعمال تغییر در برخی رویه‌ها عموماً با رویکرد انتقادی بیان می‌شوند. به مسئله قدری عمیق‌تر توجه کنیم. ابتدا ضروری است روشن شود این مطالبه از چه خاستگاهی بیان می‌شود و مقصود احتمالی از طرح آن چیست تا بتوان به نسخه‌هایی که برای حل مشکل تجویز می‌شود اتکا و اعتماد کرد. از آنچه تاکنون در این زمینه مطرح شده و در ریشه‌یابی ادبیات «اصلاح شیوه حکمرانی» به تقسیم‌بندی چهارگانه زیر می‌رسیم:
۱. گروهی از ارائه‌کنندگان این عناوین و تکرار‌کنندگان این واژگان در بیان ضرورت اصلاح در نظام حکمرانی درپی عبور از اصول، شعار‌ها و مبانی انقلاب‌اند. این دسته اساساً اصول و شعار‌های انقلاب را مانعی برای پیشرفت و عامل اصلی مشکلات گذشته و کنونی کشور تلقی کرده، لذا بیان ضرورت اصلاح نظام حکمرانی در این مشرب فکری معنایی جز انصراف از محکمات و اصول انقلاب ندارد. مثلاً در این نگاه یکی از عوامل اساسی مشکلات کشور نداشتن رابطه با امریکا و زمینه ساز سرایت این مشکل به سایر حوزه‌ها به‌ویژه اقتصادی و امنیتی است. بنابراین، در بیان راه‌حل و چگونگی اصلاح نظام حکمرانی نسخه برقراری ارتباط و حل و فصل مسائل فی مابین انقلاب اسلامی با جبهه استکبار را تجویز می‌کنند (نسخه تسلیم).
۲. دسته‌ای دیگر از توسعه‌دهندگان این ادبیات خاستگاه انتخاباتی دارند و برای عبور از شرایط فعلی و نوعی فاصله‌گذاری با دولت مستقر و زمینه‌سازی برای آینده خود و جریان سیاسی متبوع این اصطلاح را در اشکال مختلف تکرار می‌کنند. در محاسبات این گروه دولت مستقر به دلیل حجم و تنوع مشکلات پیش‌رو قادر به حل مشکلات نیست لذا تصویرسازی از شعار اصلاح شیوه حکمرانی در شرایطی که مردم در موضوعات مختلف با مشکلات عدیده‌ای مواجه‌اند منجر به افزایش امید مردم به اصلاح و اقبال عمومی به شعاردهندگان می‌شود (نسخه تبلیغ). 
۳. دسته‌ای از مطرح‌کنندگان ایده اصلاح حکمرانی معتقدند اصولی از قانونی اساسی در اداره امور کشور یا اجرا نمی‌شود یا به درستی اجرا نمی‌شود. معتقدان به این نظریه عمدتاً مواردی را به‌ویژه در زمینه مدیریت اقتصادی، مشارکت سیاسی و حقوق اجتماعی مطرح می‌کنند و معتقدند باید اصلاحاتی به نفع اجرای کامل قانون صورت پذیرد و زمینه مزمن شدن برخی مشکلات در حوزه‌های مختلف را عدم اصلاح نظام حکمرانی بیان می‌کنند. این دسته از معتقدان به ضرورت اصلاح نظام حکمرانی اگرچه در تبیین مسئله تلاش وافر دارند تا از موضع منطق و استدلال به موضوع ورود کنند، اما بن‌مایه اقامه ادله آنان در تأیید و تأکید بر ضرورت بازگشت خود به قدرت است و اینگونه می‌انگارند که مشکلات پیش‌رو نتیجه حذف آنان و جریان متبوعشان از قدرت است (نسخه ارتجاع). 
۴. گروه دیگری از توسعه دهندگان این بحث دغدغه کارآمدی دارند. یعنی معتقدند کشور باید به شیوه بهتری اداره شود و اگر در همه زمینه‌هایی که با مشکل مواجهیم به سمت ارتقای کارآمدی حرکت کنیم در واقع نظام حکمرانی را اصلاح کرده‌ایم. این دسته از منتقدان به رویه‌های جاری و معتقدان به ضرورت اصلاح شیوه‌های حکمرانی برای برون رفت از این شرایط قائل به «تحول» در بسیاری از رویکرد‌ها و رویه ها، اما در چارچوب اصول و مبانی هستند. اعتقاد دارند بدون عدول از اصول امکان اصلاح و نوسازی وجود دارد (نسخه تحول). 
ضروری است یک بار دیگر به متن بیانات رهبر فرزانه انقلاب در اردیبهشت سال ۱۴۰۰ در دیدار نمایندگان تشکل‌های دانشجویی با دقت بیشتری توجه کنیم. ایشان با اشاره به راهبرد اساسی تحول‌خواهی و تحول‌گرایی، ایجاد حرکت جهشی و جهادی همراه با نوآوری در روش‌ها و کارکرد‌ها در همه عرصه‌های حکمرانی و بخش‌هایی از سبک زندگی عمومی را ضروری می‌دانند و در تبیین علت نیاز کشور به تحول‌خواهی و تحول‌گرایی معتقدند درکنار پیشرفت‌ها و موفقیت‌های فراوان در دهه‌های اخیر، در زمینه‌هایی دچار عقب‌ماندگی و مشکلات مزمن هستیم که با حرکت‌های معمولی علاج نمی‌شوند و نیاز به تحول و حرکتی فوق‌العاده دارند که این نیاز جزو مسلمات این دوره از انقلاب برای برای تحقق گام دوم است. در عین حال ایشان عقب‌ماندگی‌ها را ناشی از برخی غفلت‌ها و فاصله گرفتن‌های تدریجی از خط انقلاب در دهه‌های اخیر می‌دانند که باعث معطل ماندن بسیاری از ظرفیت‌ها و فرصت‌ها شده و به منافع ملی خسارت زده است. 
به نظر می‌رسد آنچه امروز به عنوان دغدغه صاحبنظران و منتقدان مطرح می‌شود پیشتر از سوی رهبر حکیم انقلاب به عنوان یک چالش جدی در نظام حکمرانی مورد توجه قرار گرفته و برای برون رفت از آن، نسخه تحول ارائه شده است. 
 

زن، زندگی، آزادی یا تجزیه، ترور، ویرانی؟!

عباس شمسعلی
قریب دو ماه از شروع اغتشاشات در کشور می‌گذرد و هرچند جریان گرداننده آن عملاً با وجود همه حمایت‌های مادی و معنوی و رسانه‌ای خارجی و همه توهمات و خواب‌های خوشی که دیده بود، با بی‌محلی عمیق مردم رو‌به‌رو شده است، اما هنوز و هر از گاهی با اقدامات جسته و ‌گریخته سعی در خودنمایی برای نشان دادن تداوم و حیات آشوب‌ها دارند.
این جریان خیلی علاقه داشت خود را نماینده مردم ایران و در پوشش معترض جا بزند اما کیست که امروز از پشت‌پرده فعالیت آنها و همنوایی و همپوشانی پرحجم‌شان با گروه‌های منفور مردم ایران اعم از منافقان، گروهک‌های تروریستی لانه گرفته در پشت مرزهای شرقی و غربی کشور، آمریکای جنایتکار و اروپای خبیث و حکومت بدوی سعودی بی‌خبر باشد؟
با این همه از همان ابتدا جریان آشوب و برنامه‌ریزان جهانی آن با بهره‌گیری همه‌جانبه از عملیات فریب به‌ویژه با ابزار رسانه و شبکه‌های ماهواره‌ای متعدد، شبکه‌های مجازی کاملاً در اختیار، معروف‌های بی‌صرفه و... سعی در نشان دادن تابلو و شعارهایی دروغین و شاید جذاب به‌عنوان خط مشی به قول خودشان اعتراضات (شما بخوانید آشوب و اغتشاشات) و پنهان کردن هدف اصلی خود داشتند. رد پای این استراتژی را از همان پرواز کرکس‌وار بر فراز پیکر دختری فوت‌شده بر اثر مرگ طبیعی به نام مهسا امینی تا ادامه پمپاژ مشمئز‌کننده دروغ و سعی در شایعه‌پراکنی از کشته‌‌سازی‌های عجیب و غریب می‌توان دنبال کرد و به وضوح دید.
اما نگاهی به ادعاها و تابلوی فریبنده این جماعت و مقایسه آن با عملکردی که طی دو ماه گذشته از خود بروز دادند نه تنها مردم را بیش از پیش درباره فریب و ریاکاری آنها مطمئن‌تر می‌کند بلکه می‌تواند تلنگری به اندک جماعت خوش‌باوری باشد که هنوز این جریان را معترض معمولی می‌دانند!
شاید هیچ شعاری مانند «زن- زندگی- آزادی» و ادعای «ایران‌دوستی» نمی‌توانست این جریان آشوبگر و دست‌های حامی و گرداننده پشت‌پرده آنها را رسوا کند.
در این دو ماه از آشوبگران بسیار درخصوص دغدغه آنها نسبت به «زن» شنیدیم اما در عمل چیزی جز توهین آنها به زن و تنزل دادن مقام آن به کالایی برای جذب را ندیدیم. اینکه اغتشاش و آشوب بستری شود برای نشاندن دختران فریب‌خورده در آغوش مردان هوس‌باز و قبح‌شکنی بر سر چهارراه‌ها و خیابان‌ها یعنی دفاع از زن؟ آیا مثلاً به خرج دادن خلاقیت برای برپایی «آغوش رایگان» غیر از این است که این جریان برخلاف همه ادعاهای فریبنده خود زن را کالا می‌داند نه یک انسان دارای هویت و شأن والا؟ مگر غیر از این است که رایگان و غیررایگان بودن چیزی، نشان از کالا دانستن آن است؟ آیا کشیدن چادر و روسری از سر زنان محجبه با وحشیانه‌ترین شکل هم جزوی از برنامه‌های این جماعت برای دفاع از زنان و حفظ کرامت آنهاست؟ 
اما آشوبگران باز هم اشتباه کردند؛ برای جامعه‌ای که روند رو به رشد و موفقیت‌های روزافزون زنان در حوزه‌های مختلف علمی، اجتماعی، ورزشی در میادین داخلی و خارجی طی بیش از چهل سال گذشته را با حفظ کرامت و عفاف و حیای بانوان به چشم خود دیده و یا خود تجربه کرده است، وعده برهنگی و ملعبه کردن دختران و زنان برای هوس‌بازی جماعتی هوس‌ران چه جذابیتی می‌تواند داشته باشد؟
آشوبگران که خیلی تلاش کرده‌اند خود را مدعی و مدافع «زن» و «زندگی» جا بزنند با این کارنامه دو ماهه نه حق دارند حرفی درباره زن بزنند نه زندگی. این جماعت سنگدل چه پاسخی برای زنان و مادران و دختران شهدای مظلوم مدافع امنیت دارند که عزیز‌ترین کسان‌شان در کسوت نیروهای پلیس، بسیجی، طلبه و پاسدار از روی وظیفه شغلی یا احساس وظیفه شخصی برای حفظ امنیت و نظم شهر در خیابان‌ها حاضر شده بودند اما به دست همین آشوبگران با وحشیانه‌‌ترین وضع به خون خود غلطیدند؟ این کدام وعده زندگی است که جان قریب 60 مدافع امنیت را می‌گیرد و ده‌ها کودک را یتیم می‌کند؟
این اغتشاشگران با ریختن خون مظلوم و ابراز زننده‌‌ترین و بی‌رحمانه‌‌ترین خشونت‌ها توقع داشتند مردم شعار «زندگی» را از آنها بپذیرند و باور کنند؟ 
این کدام وعده زندگی است که عده‌ای آشوبگر با تهدید و رعب‌افکنی کسبه و بازاریان را مجبور به بستن مغازه و محل کسب‌شان می‌کنند؟ بستن راه گذران زندگی بازاری و کاسب و کارگر تحقق همان وعده است؟
اغتشاشگران مدعی که وعده و شعار «آزادی» می‌دادند چگونه در برخورد با مردم، کسبه و کسانی که ذره‌ای مخالفت فکری با آنها داشته باشند این همه دیکتاتورگونه برخورد می‌کنند؟ چگونه است که در مقابل آنها داشتن حق انتخاب چادر یا داشتن ظاهر مذهبی، اعلام مخالفت با اقدامات تخریبگرانه یا ممانعت از بستن مغازه و محل کسب و حتی تذکر و نقدی کوچک با سنگ و چوب و قمه و... پاسخ داده می‌شود اما باز هم مدعی تحقق آزادی هستند؟! غیر از این است که این آزادی تاکنون مفهومی جز آزاد بودن خودشان در گرفتن جان دیگران یا به آتش کشیدن اموال و دارایی مردم و تخریب اموال عمومی و بستن راه نداشته است؟
با این وصف و عملکرد؛ اگر مردم شعار و تابلویی همچون «زن- زندگی-آزادی» را از داعشی‌ها پذیرفتند از آشوبگران داخلی هم خواهند پذیرفت چون می‌دانند اگر داعش برای مردم سوریه و عراق زندگی و آزادی را محقق کرد این آشوبگران هم برای مردم ایران محقق خواهند کرد.
آن عده کمی هم که هنوز با وجود این همه نمایش خباثت و تزویر آشوبگران، متوجه نیت شوم آنها از پنهان شدن پشت شعارهایی همچون آزادی نشده‌اند خوب است به این نکته توجه کنند و از خود بپرسند اگر در جایی که برای حفظ زندگی و امنیت، چارچوب و حریمی بین گرگ‌ها و آهوان ایجاد شده باشد اما به اسم آزادی و دادن وعده رفع محدودیت این حریم‌ها برداشته شود در نهایت این آزادی ظاهری برای آهوان زندگی به ارمغان می‌آورد یا فنا؟ اگر آزادی آن است که آشوبگران این روزها و طی دو ماه گذشته مشغول زیست در آن بوده‌اند تبعات خسارت‌بار آن برای زندگی مردم به چشم نمی‌آید؟
 اما فراتر از همه این دغل‌بازی‌ها و لفاظی آشوبگران در تکرار شعار زن- زندگی- آزادی، آنچه پیش چشم همه قرار گرفت این بود که این افراد نه دلسوز زنان جامعه و زندگی مردم هستند و نه اساساً به چیزی به‌عنوان آزادی اعتقاد دارند.
 ماجرا دشمنی عمیق و کینه‌ای دیرینه از این کشور، نظام و انقلاب است که بیش از 40 سال است در سینه عروسک‌گردانان خارجی این خیمه‌شب‌بازی یعنی آمریکا، اسرائیل، کشورهای غربی و پادوهای سعودی استکبار تبدیل به غمباد شده است. چهار دهه است که دشمنان این سرزمین نتوانسته‌اند استقلال و آزادی و پیشرفت و قدرتمند شدن ایران در سایه جمهوری اسلامی را هضم کنند. از هر طریقی هم که تلاش کردند از جمله جنگ 8 ساله تحمیلی، تحریم‌های به قول خودشان فلج‌کننده، حمایت از تروریست‌ها و انواع خباثت‌های دیگر باز هم در زمین زدن این کشور ناکام ماندند و اکنون چشم امید به آشوب و اغتشاش با شعارهای فریبنده همزمان با اقدامات تروریستی دوخته‌اند و هدف نهایی و خیال خام آنها که دیگر نمی‌توانند آن را پشت شعارهای جذاب و فریبنده پنهان کنند هم پیشگیری از پیشرفت ایران قوی و پهناور است.
نگاهی به تجمعات معاندان خارج‌نشین حامی آشوبگران و برافراشته شدن پرچم‌های گروه‌های مختلف تجزیه‌طلب دشمن ایران و منافقان جنایتکار در بین آنها خود گواهی بر این مدعاست که فعال شدن اقدامات تروریستی در بستر آشوب و فرصت‌طلبی دشمنان دیرینه از این فضای غبارآلود نظیر آنچه جان 13 هموطن بی‌گناه از جمله چند کودک و نوجوان را در حرم شاهچراغ(ع) گرفت و یا آنچه شب گذشته در ایذه رخ داد و متاسفانه چند هموطن دیگر قربانی تروریست‌های تغذیه شده از سوی دشمنان این سرزمین شدند با هدف تزریق ناامنی و تلاش برای رسیدن به هدف شوم و جنایتکارانه‌ای است که در سر می‌پرورانند.
بی‌شک دشمنان و طراحان این هدف نیز این آرزو را همچون گذشتگان خود به گور خواهند برد اما مردم و حتی اندک کسانی که فریب چرب‌زبانی و شعارهای دروغ آشوبگران را خورده‌اند می‌توانند با نگاهی به دنیای وارونه اغتشاشگران که پر از تناقض و متضاد با شعارهایشان است بهتر متوجه اصل نیت آنها و توطئه‌ای که اربابان و متولیان این آشوبگران برای ایران عزیز و قدرتمند تدارک دیده‌اند شوند.
در این میان خواسته مردم فهیم و روشن‌بین که دست توطئه‌گران را خوانده‌اند، برخورد قاطع و پشیمان‌کننده با عوامل میدانی آشوب و سردمداران اصلی آنهاست.

وقف و نذر در خدمت ترویج علم، فناوری و مطالعه
حجت‌الاسلام‌والمسلمین مروی

در منابع دینی وقف را صدقه جاریه نامیده‌اند. همان‌گونه که از امام صادق(ع) در وسایل الشیعه نقل شده است که بعد از مرگ انسان سه چیز از او باقی می‌ماند که یکی از آن‌ها صدقه جاریه‌ای است که پس از مرگش جریان داشته باشد.
وقف اگرچه در اسلام قدمتی به وسعت تاریخ آن دارد، اما سایر ملل و پیروان ادیان دیگر نیز از موهبت آن بی‌نصیب نبوده و برای کمک به رشد و تعالی جامعه از این سنت حسنه الهی بهره جسته‌اند.
 زمانی که یک ارزش و هنجار رنگ و بوی جهانی می‌یابد، باید در آن خیر و برکات فراوانی باشد که گام از مرزهای دینی فراتر گذاشته و به امری فرهنگی با گستره بین الادیانی تبدیل می‌شود. در تعالیم شریعت اسلام وقف علاوه بر برکات بی شمار برای جامعه، مواهب معنوی برای واقف نیز دارد؛ از این رو تمایز نگاه اسلام به وقف با سایرین، در نظر تکاملی و معنوی به موضوعی اجتماعی است. انفاق فی سبیل ا... موجب فقرزدایی، کاهش فاصله طبقاتی، رشد عدالت اجتماعی، رشد معنوی جامعه و تأمین نیازهای جامعه در عرصه‌های جدید می‌شود.
زمینه‌های مختلفی برای وقف وجود دارد، یکی از زمینه‌هایی که فعالان فرهنگی و واقفان باید به آن توجه ویژه داشته باشند، وقف و نذر فرهنگی و علمی است. وقف کتاب، علم و فناوری به‌عنوان یکی از شاخه‌های سنت حسنه وقف، ریشه در باورهای دینی مسلمانان دارد. این باور را در آیات قرآن و روایات به جا مانده از رسول ا... (ص) و ائمه اطهار(ع) می‌توان یافت که مردم جامعه را به صدقه جاریه و انجام امور خیر دعوت می‌کردند.
وقف کتاب، یکی از نمونه‌های بارز صدقه جاریه و سنت حسنه است؛ زیرا باعث توسعه فرهنگ جامعه، تربیت نسل دانشمند، حفظ میراث تمدنی و فرهنگی امت اسلام و میراث داران علمی می‌شود. از این رو می‌توان آن را به‌عنوان یکی از کاربردی‌ترین نمونه‎های وقف در حوزه فرهنگ و تمدن دانست.
وقف در این زمینه‌ها علاوه بر توسعه فرهنگی و تمدنی، بستر مهم پیشرفت کشور نیز به‌حساب می‌آید. تأسیس مدارس، توجه به وضعیت معیشتی دانش آموزان، دانشجویان و طلاب و تلاش برای ارتقای سطح سواد و دانش مردم جامعه از جمله اقدامات خیرخواهانه‌ای است که نتایج آن می‌تواند منجر به پیشرفت کشور در ابعاد گوناگون شود.
اما توجه به این نکته که مقوله مهمی چون وقف و نذر در عرصه علمی و فرهنگی تنها به احداث مدرسه و مراکز آموزشی محدود نمی‌شود، ضروری است؛ چراکه یکی از کارکردهای مهم وقف در این حوزه بهره‌گیری از موقوفات در راستای ترویج علم از قِبَل اموری همچون حمایت از چاپ کتاب و اداره دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه است، چه آن که همان‌طور که پیشتر اشاره شد، این امر منحصر به ایران و جوامع اسلامی نیست و وقف و نذر یکی از منابع مهم تأمین هزینه‌های بسیاری از دانشگاه‌ها مانند آکسفورد و مراکز علمی در دنیاست.
 درحالی‌که بیشترین توصیه‌ها به دانش‌اندوزی، توسعه علم و کتاب‌خوانی در آموزه‌های دینی ماست، این سؤال در ذهن تداعی می‌شود که در جامعه اسلامی ما که بنای رسالت پیامبر(ص) آن با «اقرا» و دعوت به علم و معجزه جاویدان نبوت، «کتاب» است، چند دانشگاه و کتابخانه وقفی وجود دارد؟ نگاهی به گذشته فرهنگی و علمی ایران، توصیه‌های بسیار مؤکد دینی به علم‌آموزی و اهمیت وقف در منابع شریعت و نیز بررسی وضعیت کنونی موقوفات علمی و فرهنگی، این مسئله را روشن می‌سازد که متأسفانه در حوزه وقف علم، کتاب و فناوری‌های روز با شرایط مطلوب و آرمانی فاصله بسیاری داریم. اگر برای نیل به آرمان‌شهر علمی نبوی برنامه‌ای داریم و افق پیش روی آینده را ایرانی آباد و ایرانیان را ملتی مشتاق به علم و کتاب تصور و ترسیم می‌کنیم، باید به موضوع وقف در حوزه کتاب و دانش توجه بیشتری داشته باشیم و آن را کوچک و کم‌اهمیت نشماریم؛ چراکه وقف در زمینه‌هایی چون کتاب، مراکز علمی و آموزشی، توسعه فناوری و ... منجر به گسترش دانش و پیشرفت کشور می‌شود.
بی‌گمان بی‌توجهی به وقف به‌عنوان کار فرهنگی که نتیجه آن پیشبرد فعالیت‌های علمی و فرهنگی خواهد بود باعث متضرر شدن جامعه می‌شود. از طرف دیگر حیات فرهنگی جامعه منوط به توجه به کتاب‌خوانی و علم‌آموزی است، زیرا گرایش مردم به مطالعه موجب رشد و تعالی جامعه خواهد شد، اما شوربختانه مطالعه در جامعه ما جایگاه مناسبی ندارد و این موضوع با توجه به سابقه و پیشینه علمی و فرهنگی مسلمانان و ایرانیان جای تأسف دارد. برای رفع این معضلات لازم است تا ضمن آسیب‌شناسی در این خصوص و رفع مشکلات پیش روی کتاب‌خوانی، به موضوع اهمیت کتاب و افزایش سرانه مطالعه توجه شود. دستگاه‌ها و عوامل مرتبط باید تلاش کنند تا با استفاده از روش‌های نو،  مردم را به مطالعه ترغیب کنند. با توجه به گرانی کتاب و حذف بالاجبار این کالای مهم فرهنگی از سبد خانوار برخی از ‌هموطنان، یکی از راه‌های دعوت مردم به کتاب‌خوانی، تأسیس و تکثیر کتابخانه‌های عمومی است تا علاوه بر طلاب علوم دینی و دانشجویان، عموم مردم و خانواده‌ها نیز بتوانند از موهبت این یار آشنای قدیمی بهره‌مند شوند.
آستان قدس رضوی نیز به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین موقوفه‌های حوزه کتاب، همواره سعی کرده است تا در بسترهای نوینی، زمینه مطالعه مردم را فراهم سازد و در این خصوص نیز اقداماتی را در حرم مطهر و سراسر کشور انجام داده است ، اما  ما نیز بر این باوریم که همچنان می‌توانیم با بهره‌گیری از نهضتی نو در عرصه وقف و نذر کتاب زمینه‌های لازم برای توسعه زیرساختی و فرهنگی امر مطالعه و علم‌آموزی را در جامعه ایران اسلامی دنبال کنیم.

احتمالا قطعنامه دوم مطالبه‌گرانه باشد

جاوید قربان اوغلو/ تحلیلگر مسائل بین‌الملل
مساله پرونده هسته‌اي و مذاکرات وين به کلاف سردرگمي تبديل شده که علاوه بر موضوعات و مشکلات خودش بعد از چندين دور مذاکره هنوز به جايي نرسيده و در يک حالت بن‌بست قرار دارد و البته دلايلش هم بارها گفته شده و نيازي به تکرار نيست.

اين پرونده يا از سر حادثه يا هر علت ديگري با سه موضوع ديگر نيز مرتبط شده؛ نخست مساله اوکراين و موضوع پهپادهاي ايران که باعث شد ايران در يک فشار بين‌المللي قرار بگيرد و ايران را متهم کردند که با فرستادن پهپاد به روسيه، زيرساخت‌هاي اساسي اوکراين را مورد هدف قرار داده است و موضوعي که از جانب ايران پاسخ‌هاي گوناگوني داده شد، نهايتا آخرين حرف آقاي اميرعبداللهيان بود که پهپادها قبل از شروع جنگ به روسيه داده شده بود.

موضوع ديگري که به پرونده گره خورد، مساله انتخابات آمريکا بود و در شرايطي که بايدن و دموکرات‌ها قرار داشتند با توجه به جو منفي ناشي از مسائل مربوط به اوکراين امکان اينکه بتوانند با ايران مذاکراتي را شروع کنند، حداقل مي‌توان گفت به صورت علني بازتاب منفي در چهره دموکرات‌ها و انتخابات مي‌گذاشت که فعلا از سر گذراندند و مجلس سنا را قطعي در دست گرفتند و مجلس نمايندگان هم بستگي دارد که نتايجش چه خواهد شد ولي احتمالا از دست خواهند داد ولي آنچنان تاثيري در موضوع نخواهد گذاشت. موضوع سومي که با اين مساله عجين شد و اين مساله را در بن‌بست قرار داد، مسائل داخلي ايران بود که بالاخره فشارهاي بين‌المللي کشورها براي اينکه ايران را محکوم کنند به‌خاطر اين مساله، به‌طور فزاينده‌اي شکل گرفت.

تقريبا مي‌توانم بگويم در طول 43 سال گذشته ما شاهد چنين اجماعي در جهان عليه ايران نبوديم. حتي اين اجماع از اجماع دوران مساله ميکونوس که منجر به فراخواني سفراي اروپايي از تهران يا درخواست خروج سفراي ايران از پايتخت‌هايشان بود يا ايران فراخواند يا در موضوع آغاز بحران هسته‌اي در دوره احمدي‌نژاد که با هولوکاست عجين شد و فشار سنگيني وارد آمد حتي در آن دوره هم شاهد اين اجماعي که الان هستيم، عليه ايران نبوديم. بنابراين اينها با مساله اصلي ايران درهم تنيده شده. تلاش‌هاي جوزف بورل و اجلاس وين به نتيجه نرسيد و در بن‌بست باقي ماند. منتها آنطور که دارم رصد مي‌کنم و مي‌بينم، ايران در قضيه اوکراين دارد آرام آرام خودش را کنار مي‌کشد که البته اقدام بسيار خوب و سنجيده‌اي است.

در موضوع مساله داخلي هم اميدواريم درايت به خرج داده شود و مطالبات مردمي با عقلانيت مديريت شود و بيش از اين خسارت در داخل ايجاد نکند که قطعا در موضوعات بين‌المللي و سياست خارجي ايران تاثير خواهد گذاشت. آنچه باقي مي‌ماند، موضوع سه نقطه آلوده است که از خبرها برمي‌آيد، ظاهرا ايران با آقاي گروسي صحبت‌هايي داشته و اعلام هم شده اجازه خواهند داد از آن سه نقطه بازديد کنند و همچنين به سوالات آنها پاسخ دهند و اگر اين اتفاق بيفتد، نقطه اميدي هست که آمريکايي‌ها بعد از اينکه انتخابات کنگره را پشت‌سر گذراندند و اوضاع ايران هم آرام‌تر شد، مذاکرات از سر گرفته شود. بارها گفته‌ام مساله احياي برجام يا توافق با ايران جزو اولويت‌هاي انکارناپذير آمريکايي‌هاست و مايل هستند با ايران به يک تفاهم برسند.

منتها عقب انداختن و تاخيري که صورت گرفته باعث شد که هم مسائل داخلي ايران و هم موضوع اوکراين موضع ايران را تحت تاثير قرار دهد و احتمالا اگر مذاکره‌اي هم شروع شود بالاترين و ماکزيممي که به دست خواهد آورد، برجام 2015 است که از اول هم مصلحاني که واقعا فضا را رصد مي‌کردند، به دولت و مذاکره کنندگان پيشنهاد مي‌کردند که اين مساله را حل کنند. از طرفي به نظر مي‌رسد برنامه جديدي در نشست فصلي شوراي حکام تصويب خواهد شد.

اينکه نسبت به قطعنامه قبلي چقدر تفاوت داشته و چه لحن تندتري داشته باشد و چه مطالباتي از ايران بخواهد را نمي‌توانم اظهارنظر کنم. قطعنامه اول بيشتر نصيحت گونه بود و احتمال مي‌رود قطعنامه دوم مطالبه‌گرانه باشد. با توجه به موضع به‌خاطر اينکه فشار را به ايران بيشتر کند تا ايران از مواضع به قول آنها فرابرجامي عقب‌نشيني کند، اين قطعنامه تصويب خواهد شد. اينکه زبان قطعنامه چگونه باشد را نمي‌توانيم گمانه‌زني قطعي انجام دهيم. ولي تقريبا مسلم است قطعنامه‌اي که الان آمريکا و سه کشور پيشنهاد کردند احتمالا در نشست آتي فصلي شوراي حکام به تصويب خواهد رسيد.

نام:
ایمیل:
نظر: