صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

فرهنگی >>  فرهنگی >> تیتر یک فرهنگی
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۲  ، 
شناسه خبر : ۳۴۴۲۱۶
محصول هنری، آینه وضعیت اجتماعی زمانه است؛ از دل جامعه خبر می‌دهد و ارزش‌های آن را فریاد می‌زند و گزافه نیست که گفته شود هنر، شاقول خوبی برای سنجش سلیقه عمومی یک جامعه در هر برهه‌ای است.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/ سعید ونکی

۱- محصول هنری، آینه وضعیت اجتماعی زمانه است؛ از دل جامعه خبر می‌دهد و ارزش‌های آن را فریاد می‌زند و گزافه نیست که گفته شود هنر، شاقول خوبی برای سنجش سلیقه عمومی یک جامعه در هر برهه‌ای است.

۲- با در نظر گرفتن این پیش‌فرض، اگر به اثری که از سوی یک خواننده جوان و تازه‌کار در کشاکش وقایع پاییز امسال منتشر و استقبال شد بنگریم، شاخص خوبی از سطح سلیقه عمومی و تنزل آن به دست می‌آید؛ اثری که علاوه بر پایین بودن سطح هنری و موسیقایی، بسیار تقلیل‌گرایانه است؛ ترانه‌ای که واجد ارزش‌های بخش های خاصی از جامعه است و سعی می‌کند مطالبات و آرزوهای همه جامعه ایرانی را نمایندگی کند که ابداً نسبتی با این امر ندارد.

۳- ریشه شکل‌گیری و سر هم کردن چنین ترانه‌ای به توییت‌های کاربرانی بازمی‌گردد که در بستری دور از حقیقت، «برای سگ‌های بی‌گناه ممنوعه»، « برای توی کوچه رقصیدن»، «برای ترسیدن به وقت بوسیدن» و «برای اقتصاد دستوری» ناله سر می‌دهند و کسانی که سرمست از این ترانه سرسری و بی‌ریشه، خواست اکثریت را در چنین چهارچوب محدودی صورت‌بندی می‌کنند و حظ می‌برند و چنین چرخه ابتذالی شکل می‌گیرد!

۴- و این ابتذال برای تایید، بازتوزیع و گسترش در سطحی وسیع‌تر، نیاز به موتورمحرکه دارد و چه ابزاری بهتر از برخی جایزه‌های جهانی که آمیخته و آغشته به سیاست‌اند؛ جوایزی که کارکرد آن‌ها زدن مهر تایید بر ذهن بخشی از جامعه‌ای است که گوش و چشمش به چنین فستیوال‌ها و نمایش‌هایی دوخته شده تا دستاویزی برای توجیه بیگانگی‌شان با حقیقت بیابند.

۵- خالق اثر مسرور از این رخداد می‌گوید:« ما بردیم» و همان تقلیل‌گرایی حاکم بر آن ترانه سرسری را دوباره نمایان می‌کند؛ استعمال لفظ «ما» و نمی‌دانیم از کدام «ما» سخن می‌گوید. اما می‌دانیم که این واژه «ما» که به کار می‌برد، با «ما»ی حقیقی فرسنگ‌ها فاصله دارد. این «ما» آکنده از قشری‌نگری است و «ما»ی حقیقی به چنین برداشت هایی پشت‌پا می‌زند.

این «ما» برای اقتصاد دستوری شیون می‌کشد و «ما»ی حقیقی در جست‌وجوی اقتصاد حمایتی برای آسایش است. این «ما» سعی در مصادره به مطلوب دارد و «ما»ی حقیقی خلاف جهت آن حرکت می‌کند. 

۶- مخلص کلام؛ برای ابتذال!

نام:
ایمیل:
نظر: