صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۶  ، 
شناسه خبر : ۳۵۲۰۸۲

چرایی شروع دور جدید تحولات فلسطین 

سعدالله زارعی
جنایت شبانه رژیم صهیونیستی در حمله به یک بیمارستان در غزه و شهادت صدها نفر که البته طی 75 سال گذشته مسبوق به سابقه است، بار دیگر وجه خطرناک وجود و بقاء رژیم غاصب را کاملاً روشن کرد. اگر کسی می‌خواهد دلیل ضرورت تلاش برای محو اسرائیل را دریابد، کافی است به صحنه جنایت ارتش رژیم علیه این بیمارستان نگاهی بیندازد. رژیم غاصب برای شهروندان فلسطینی «حق حیات» قائل نیست. کمااینکه در روز سوم جنگ که بمباران مناطق مسکونی غزه شروع شد، خبرنگار از وزیر جنگ رژیم صهیونیستی پرسید در بمباران‌ها بچه‌های زیادی کشته شده‌اند، برای این چه پاسخی دارید، او گفت این نوزادانی که شما به آن اشاره می‌کنید، تروریست هستند چرا که در آینده علیه ما خواهند جنگید! البته فراتر از این در ادبیات مذهبی صهیونیست‌ها - تلمود- با صراحت نوشته شده «یهود نژاد برتر است و بقیه انسان‌ها برای خدمت به آن خلق شده‌اند.» درخصوص جنگ کنونی نکاتی وجود دارد: 
1- رژیم صهیونیستی در یک جمع‌بندی از اوضاع جهان و کاهش روزافزون قدرت آمریکا به ‌عنوان مهم‌ترین پشتیبان خارجی آن و با نگاه به روند منطقه و قدرت‌یابی ایران و جبهه مقاومت به این نتیجه رسید که فرصت کوتاهی در حدفاصل فروپاشی کامل نظام پیشین و شکل‌گیری نظام جدید بین‌الملل در اختیار دارد و اگر آن را درنیابد و اوضاع منطقه بر مبنای «بقا» اسرائیل تنظیم نشود، قافیه را باخته و فروپاشی آن قطعی است. بر این اساس در سال‌های اخیر هر چه جلوتر آمدیم، از درون سیستم اسرائیل صحبت از تیره و تار بودن افق رژیم و احتمال نابودی قریب‌الوقوع آن بلندتر به گوش می‌رسید؛ تا جایی که نخست‌وزیر وقت اسرائیل، نفتالی‌بنت در نامه‌ای 53 صفحه‌ای که خطاب به یهودیان نوشته بود، با صراحت از سقوط قریب‌الوقوع دولت اسرائیل - در زمانی کمتر از 7 سال - خبر داد. 
رژیم اسرائیل برای آنچه آن را «تنظیم منطقه بر مبنای بقاء اسرائیل» خوانده‌ است، دو پروژه سیاسی و امنیتی را توأمان دنبال کرد؛ پروژه سیاسی، عادی‌‌سازی اسرائیل در منطقه بود که برای آن طرح «ابراهیم» تهیه شد و مذاکرات با دولت‌های عربی و اسلامی منطقه را شروع کرد و با کمک ویژه آمریکا، در گام‌های اولیه توانست به موفقیت‌هایی هم دست یابد و با چهار دولت ضعیف عربی، عادی‌‌سازی کند. پروژه امنیتی آن زدن ضربه اساسی به جبهه مقاومت بود. این موضوع هم از نظر رژیم در ردیف «موضوعات حیاتی» قرار داشت. 
رژیم غاصب بر این اساس حملات پی‌در‌پی به سوریه را دنبال کرد با این نگرش که چون سوریه حلقه وسط زنجیر مقاومت است، اگر گسسته شود، دست مقاومت از محیط اسرائیل کوتاه می‌شود. این موضوع در خلال سال‌های 1397 تا همین حال دنبال شده است. ولی در نهایت رژیم متجاوز متوجه شد که این بمباران‌ها ضمن آنکه برای اسرائیل بی‌هزینه هم نیست، اثر واقعی هم ندارد. رژیم اسرائیل ضمن ادامه حملات به خاک سوریه، متوجه شد تهدید از آنچه فکر می‌کرده خیلی به او نزدیک‌تر است. وضعیت کرانه باختری به مرور تبدیل به نقطه آتش شد و بعضی مقامات امنیتی رژیم غاصب برای بیان شرایط کرانه از واژه «آتشفشان» استفاده کردند. همین‌ها یک زمانی که هنوز بر غزه سیطره داشتند، از آن با واژه «جهنم واقعی» یاد می‌نمودند. آتشفشان و جهنم در معنا یکی هستند و آن از یک‌سو شدت نفرت طرف فلسطینی و از سوی دیگر فراتر بودن از توان تحمل اسرائیل را بیان می‌کند. رژیم اسرائیل برای غلبه بر آتشفشان کرانه باختری، هفت لشکر یعنی نیمی از ارتش خود را به این منطقه که تنها 16 درصد مساحت فلسطین را شامل می‌شود، گسیل کرد که کاملاً بی‌سابقه بود. 
اما به مرور متوجه تشدید اوضاع کرانه شد و این به آن معنا بود که سیاست محاصره کرانه پاسخ نداده است. آنچه از مقالات مؤسسه حکومتی هرتزلیا بر می‌آید، این است که ارتش در بررسی‌های خود به این نتیجه رسید که کرانه باختری زمانی مهار می‌شود که محرکی نداشته باشد. از نظر آنان محرک مقاومت در کرانه، قدس و سرزمین‌های 1948، مقاومت در غزه است و این چندان بی‌راه هم نیست چرا که غزه به مرور به محل حضور مؤثرترین گروه‌های مقاومتی تبدیل شده بود. بر این اساس رژیم اسرائیل ضمن حفظ مأموریت و حضور یگان‌های ارتش در کرانه، لبه عملیاتی خود را به سمت غزه برد. یک آمار بیانگر آن است که در فاصله پنجم شهریور ماه گذشته تا پنجم مهر ماه جاری، یعنی در یک ماه، رژیم ده عملیات نظامی در کرانه و 17 عملیات نظامی در غزه به اجرا گذاشته است. این موضوع دو چیز را روشن می‌کند؛ اول روند تشدید اقدامات نظامی امنیتی اسرائیل علیه مقاومت و دوم تمرکز بیشتر بر روی غزه. کما اینکه خبر شیخ «صالح العاروری» در روز اول حمله اخیر اسرائیل به غزه، مبنی بر اینکه اسرائیل قصد داشت طی هفت تا ده روز آینده به حمله گسترده‌ای علیه غزه دست بزند، در این راستا معنا و مفهوم پیدا می‌کند. 
2- شواهد و قرائن زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد رژیم اسرائیل جمع‌بندی خود از آنچه گفتیم را با آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و چند کشور عربی و از جمله تشکیلات خودگردان در میان گذاشته و ضمن ترساندن آنان از روند کنونی، موافقت و همراهی آنها را جلب کرده است. در این بین آمریکایی‌ها پس از یک دهه اندرز به رژیم اسرائیل، برای وارد نشدن به معرکه‌های منطقه‌ای، این جمع‌بندی اسرائیل را قبول کرده و در این چارچوب فعال شدند. فشار آمریکا به اروپا برای متوقف کردن مذاکرات هسته‌ای با ایران در حد فاصل شهریور ماه سال گذشته تا امروز بر این اساس صورت گرفته است. خبرها، شواهد و قرائن می‌گویند دستگاه نظامی آمریکا - پنتاگون - این تحلیل را قبول کرده و روند اوضاع منطقه را بسیار خطرناک ارزیابی نموده است.
مقامات اسرائیلی این‌گونه تحلیل کردند که اول باید از خطر مقاومت در درون لوزی فلسطین خلاص شود. از نظر رژیم غاصب، مقاومت فلسطین دو کارکرد دارد؛ با کارکرد داخلی سبب به ‌هم خوردن امنیت داخلی رژیم شده و با کارکرد الهام‌بخش، به‌صورت موتور محرکه مقاومت در منطقه عمل می‌کند. بنابراین زدن مقاومت فلسطین در دستور ویژه رژیم قرار گرفت و البته به دلیل بحران سیاسی ده ماه اخیر، به‌مدت 8 ماه با تأخیرهایی مواجه گردید و با کاهش نسبی بحران سیاسی رژیم، اقدامات علیه مقاومت تشدید شد. 
اما یک نکته مهم در این‌جا این بود که در تحلیل رژیم، قلب مسئله ضربه زدن به مقاومت فلسطینی، ضربه زدن به حماس به عنوان بزرگ‌ترین و قدرتمندترین گروه فلسطینی است و این به کلمه رمز انحلال مقاومت داخلی تبدیل گردید. 
در این میان جنبش حماس که روند سیاسی و امنیتی را به ‌دقت زیر نظر داشت، متوجه مسئله شد. زمان آغاز این هوشیاری تقریباً با زمانی که رژیم طرح مهار حماس در غزه را در دستور کار قرار داد، همراه شد. حماس در جمع‌بندی داخلی خود به این نتیجه رسید که چاره‌ کار «یک اقدام بزرگ با آثار راهبردی» است که حاصل آن عملیات عظیم «طوفان الاقصی» شد. 
3- یک نکته مهم که از تحلیل رفتار طرف‌های غربی، رژیم اسرائیل و بعضی دولت‌های عربی که پیشقراولان رابطه با رژیم بوده‌اند، به‌دست می‌‌آید، این است که روند اقدامات خصومت‌آمیز آنان طی چند سال آینده علیه مقاومت فلسطین و به‌طور خاص حماس، با عقربک انهدام کامل آن - به عنوان نقطه شروع در انهدام مقاومت - تنظیم شده و برای آن تمهیداتی شکل گرفته است. 
از این‌رو عملیات شنبه 15 مهر حماس علیه اسرائیل در واقع اقدام پیشدستانه علیه این طرح می‌باشد. کمااینکه در اثناء این جنگ دو راهبرد پیگیری شد؛ یک راهبرد باز‌سازی قدرت فروپاشیده نظامی اسرائیل از طریق ارسال سلاح و پشتیبانی‌های عملیاتی و یک راهبرد وارد آوردن ضربات پیاپی به حماس بوده است. 
حسب آنچه از اظهارات برمی‌آید، جریانی به رهبری آمریکا، تداوم جنگ تا تضعیف جدی مقاومت فلسطین را در دستور کار قرار داده و فعلاً افقی برای پایان آن به چشم نمی‌خورد. اما واقعیت این است که مخالفان حماس چه به انفراد و چه به اجتماع قادر نیستند به‌طور واقعی آن را از صحنه خارج نمایند. حماس از مردم غزه جدا نیست و مردم هم آن را روح غزه به حساب می‌آورند. این مشکل اساسی رژیم و آن جریان است. از سوی دیگر اضلاع جریان مخالف مقاومت فلسطین، در وضع اقتدار سابق نیستند. ضمن اینکه مقاومت فلسطین، امروز در بالاترین سطح اقتدار است. وقتی حماس قادر به وارد کردن ضربه‌ای است که مقامات ارشد رژیم غاصب، آن را بی‌سابقه‌ترین و شدیدترین طی 75 سال می‌خوانند، چه جای آنکه از تضعیف حماس و از میدان به درکردن آن، صحبت نمایند.
 
آزمون سخت سازمان همکاری اسلامی
دکترسیدرضی عمادی
جنایتی که رژیم صهیونیستی در بیمارستان المعمدانی در باریکه غزه انجام داد، هولوکاست واقعی است. مصداق نسل کشی است.  چند نکته مهم درباره جنایت فجیع صهیونیست‌ها وجود دارد: 1. رژیم صهیونیستی در شرایطی بیمارستان المعمدانی در غزه را بمباران کرد که می دانست تعداد زیادی بیمار و مجروح در این بیمارستان بستری هستند. رژیم صهیونیستی آگاهانه این بیمارستان را هدف قرار داد تا به نوعی شکست بزرگ در الاقصی را جبران کند، اما جنایت المعمدانی چهره غیر انسانی و تروریستی رژیم صهیونیستی را برای افکار عمومی در جهان ثابت کرد. درواقع،جنایت المعمدانی شکست تاکتیک مظلوم نمایی رژیم اشغالگر قدس را تثبیت کرد و بار دیگر ثابت کرد این رژیم خبیث ترین و جنایتکارترین رژیم در سطح نظام جهانی است.2. تصاویر اجساد تکه تکه شده قربانیان این جنایت به خصوص کودکان نشان می دهد اساسا حقوق بشر معنایی برای غرب ندارد. این جنایت همزمان با حضور صدراعظم آلمان در تل آویو و سفر بایدن به سرزمین‌های اشغالی انجام شد. به عبارت دیگر جنایت صهیونیست‌ها با حمایت غرب انجام می شود. 3. از دید غرب جنگ هم مانند تروریسم خوب و بد دارد. جنگ روسیه علیه اوکراین از دید غرب بد است، اما جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه خوب است. این منطق قدرت و حقوق بشر غربی است. آمریکا، انگلیس و فرانسه حتی پیشنهاد قطعنامه در شورای امنیت برای توقف جنگ و نه محکومیت اسرائیل را وتو کردند.حتی دیشب نیز قطعنامه پیشنهادی برزیل به شورای امنیت سازمان ملل متحد برای آتش‌بس بشردوستانه در نوار غزه توسط آمریکا وتو شد و تصویب نشد. 4. دولت‌های اسلامی در صورتی که واکنش جدی و قاطع در مقابل جنایت المعمدانی انجام ندهند، بازنده بزرگ این جنگ و جنایت هستند. ملت‌های اسلام خشمگین هستند و به صورت خودجوش تظاهرات حمایت از فلسطین در اغلب کشورهای اسلامی برگزار شده و همچنان در حال برگزاری است. مردم لبنان با آگاهی از نقش آمریکا در این جنایت در مقابل سفارت آمریکا تظاهرات برگزار کردند. مردم اردن سفارت رژیم صهیونیستی در امان را آتش زدند. در قطر، تظاهرات ضدآمریکایی و ضداسرائیلی مقابل سفارت آمریکا در محکومیت بمباران بیمارستان المعمدانی در غزه برگزار شد و در نوع خود یک تظاهرات بی نظیر بود، چون تاکنون سابقه نداشته در قطر تظاهرات شبانگاهی و خودجوش مقابل سفارت آمریکا برگزار شود. در دیگر کشورهای اسلامی نیز تظاهرات بزرگی جریان دارد. اکنون نوبت دولت‌های اسلامی است. نشست سازمان همکاری اسلامی در جده فرصت خوبی برای واکنش قاطع به جنایت رژیم صهیونیستی است. با توجه به این که ده ها کشور مسلمان در این سازمان بین‌المللی حضور دارند و برخی از آن ها با رژیم اشغالگر داد و ستد آشکار و پنهانی دارند، می‌توانند با اعمال تحریم‌های اقتصادی، تل‌آویو را تحت فشار بگذارند؛ چراکه تجربه ثابت کرده است نبود اقدامات بازدارنده بین‌المللی مؤثر، تنها رژیم کودک‌کش را تشویق می‌کند که بدون مجازات به جنایات خود ادامه دهد، چیزی که در روزهای اخیر به وضوح در نوار غزه شاهد هستیم.سازمان همکاری اسلامی در دهه‌های گذشته موضع جدی در قبال اشغالگری‌های رژیم صهیونیستی اتخاذ نکرده بود و همین مسئله سبب شده تا صهیونیست‌ها طرح شهرک‌سازی و سیاست پاک سازی قومی در کرانه باختری را به تدریج اجرایی کنند. اکنون شرایط با گذشته متفاوت است و می‌طلبد تا دولت های مسلمان مکانیسم‌های قانونی را فعال کرده و اسرائیل را نسبت به جنایاتش در حق فلسطینیان پاسخگو کنند.ازسوی دیگر، کشورهای اسلامی با مواضع تند خود در برابر جنایات صهیونیست‌ها در غزه می‌توانند دولت های عربی را که در سال های اخیر در مسیر عادی‌سازی روابط با صهیونیست‌ها و خیانت به آرمان فلسطین گام داشته‌اند،منزوی کنند و بدین طریق هزینه‌های تکرار چنین خیانتی را بالا ببرند. امروز، رژیم صهیونیستی به دلیل بحران های سیاسی و امنیتی در داخل، بیش از هر زمان دیگری متزلزل به نظر می‌رسد و انزوای بیشتر آن بزرگ ترین رسوایی در سطح جهانی به شمار می‌رود. حامیان غربی این رژیم هم که هفت دهه از جنایات علیه فلسطینیان حمایت کرده‌اند، اکنون درگیر مشکلات داخلی خود هستند و در چنین شرایطی، کشورهای اسلامی در چارچوب سازمان همکاری باید اتحاد و همکاری های خود را افزایش دهند و با تشدید حلقه محاصره علیه اشغالگران، آن ها را به عقب‌نشینی و تسلیم در برابر فلسطینیان وادار کنند
 
۲ سناریوی سفر بایدن به اسرائیل
هادی محمدی

رژیم صهیونیستی در تمام دهه‌های گذشته همه قوانین بین‌المللی و مؤسسات بین‌المللی را پایمال نموده و به سخره گرفته است و تمام این جنایات را در سایه حمایت‌های امریکا و غرب و سکوت سازمان‌های بین‌المللی به اجرا گذاشته است. طی کمتر از دو هفته از آغاز عملیات طوفان‌الاقصی که توسط مقاومت در غزه، شاهد اقدامات جنایتکارانه و ضدبشری این رژیم علیه مردم عادی غزه بودیم و به‌جز مردم، مؤسسات بین‌المللی، امدادگران، مراکز پزشکی و هرآنچه را می‌توانست حیات عادی مردم غزه را با تهدید مواجه کند، به اجرا گذاشت. بازتاب این رفتار غیرعادی که همواره از مواجهه با مقاومت فلسطینی یا مقاومت لبنانی و منطقه در هراس آشکار به‌سر می‌برد و فرار کرده، افکار عمومی جهانی و حتی سازشکاران دست‌نشانده عربی و اسلامی یا دولت‌ها و کشور‌ها را برانگیخت و به اعتراض گسترده و بی‌سابقه کشاند. امریکا و بایدن از همان روز اول با ارسال ناو و تسلیحات گسترده و ویرانگر در کنار اسرائیل و حکومت نتانیاهو و شکست دیپلماسی وزیر خارجه‌اش بلینکن ایستاد که برای رایزنی یک طرح خطرناک به منطقه آمده بود تا با تخلیه مردم غزه به صحرای سینا، پیروزی نتانیاهو در عملیات زمینی را مقدمه‌سازی کند. بایدن که در کارنامه سیاست خارجی‌اش هیچ دستاوردی برای انتخابات ریاستی امریکا ندارد، نمی‌توانست، در کنار شکست موجودیتی اسرائیل در مقابل مقاومت غزه که لابی‌های صهیونیست‌ها را به تحرک وا داشته ساکت بماند و نقش ژاندارم جهانی خود را از دست بدهد؛ لذا با تمامی درخواست‌های بین‌المللی و پیش‌نویس ارائه‌شده ازسوی روسیه و دیگر کشور‌ها به شورای امنیت سازمان ملل مخالفت کرد تا از ظرفیت‌های آن به نفع کاخ سفید استفاده کند. در چنین شرایطی که رژیم صهیونیستی به اعتراف مقامات اسرائیلی یا مراکز معتبر غربی، شکست بی‌سابقه‌ای از مقاومت دریافت کرده، بایدن به تل‌آویو آمده که سؤال اساسی این است که با کدام هدف، این سفر را دنبال می‌کند؟
از شواهد و قرائن گوناگون دو گمانه و هدف می‌تواند در دستور کار سفر باشد. اینکه در استقبال بایدن فجیع‌ترین جنایت نتانیاهو در بیمارستان معمدانی و کلیسای معمدانی در جنب آن موجب شهادت صد‌ها زن و کودک و مجروح شدن مردم عادی می‌شود، در فرهنگ تلمودی و صهیونیستی کاملاً معنادار است و می‌تواند با اهداف سفر بایدن مرتبط باشد. گمانه اول اینگونه است که رژیم صهیونیستی که از عملیات زمینی در غزه به دلایل زیادی هراسناک و ناتوان است، وسیع‌ترین و وحشیانه‌ترین جنایت ضدبشری را به اجرا بگذارد و بایدن به‌عنوان ناجی به منطقه وارد شود و مدل و قواره پایان درگیری و توقف جنگ را دیکته کند. یعنی ضمن اعلام حمایت رسمی و علنی و تکرار آن از اسرائیل، با همراهی چند کشور و دولت دست‌نشانده، راهبرد صفر کردن پیروزی مقاومت را از طریق معادله آزادی تمامی اسرای صهیونیست در ازای توقف جنگ و ارسال کمک بشردوستانه به غزه را به اجرا بگذارد. بدین گونه امتیاز نقش‌آفرینی را در کارنامه انتخاباتی و جلب نظر لابی صهیونیسم بین‌الملل را حاصل و سرافکندگی شکست نتانیاهو را جبران می‌کند و ناجی منطقه‌ای هم خواهد بود.
در گمانه دوم، که برخی قرائن در برنامه‌ریزی نتانیاهو و استمرار بمباران‌های تعمدی برای کشتار مردم در غزه آشکار است، بایدن نیز برای تأکید بر حمایت جدی‌تر به اسرائیل آمده تا بر گام‌های جنایتکارانه و شدیدتر وی صحه بگذارد و خط و نشان بیشتری برای جلوگیری از مداخله مقاومت منطقه‌ای در درگیری رژیم صهیونیستی با مقاومت غزه، از خود نشان دهد. تا بدین‌گونه، رضایت لابی صهیونیستی در انتخابات را کسب نماید و مجوز جنایت وسیع‌تر در غزه را به نتانیاهو بدهد.
پارامتر‌های زیادی در عرصه جهانی مانند افکار عمومی، بی‌تابی مقاومت منطقه‌ای و مردم جهان برای مقابله با رژیم صهیونیستی و اعتراض کشور‌های جهان و حتی اروپایی و سازمان ملل به فجایع بیمارستان معمدانی و دیگر صحنه‌های دلخراش در غزه علیه مردم، گمانه دوم را ضعیف می‌کند و گمانه اول که هزینه کمتر و امتیاز بیشتری برای رژیم صهیونیستی و بایدن در بر دارد، قوی نشان می‌دهد. اگرچه بایدن برای سناریوی اول نیز با مشکل سران عربی سازشکار روبه‌رو است، ولی در هر ساعت و روز‌های آینده، غافلگیری‌های دیگری می‌تواند آمال بایدن و نتانیاهو را نقش بر آب کند.

طرفدار اسرائیل؛ بیرون از ایرانیت
علی‌اکبر عبدالعلی‌زاده
فاجعه بیمارستان المعمدانی غزه در مرور فعل صهیونیست‌ها در طول تاریخ پدیده تازه‌ای نیست. نسل‌کشی بدون پنهانکاری در سطح قتل‌عام کودکان و زنان، راهبرد و شناسنامه بخش نفرینی قوم یهود است. اما وجه تمایز این اقدام رژیم صهیونیستی با اقدامات قبلی‌اش آن است که این قماری که با خون قربانیان بیمارستان کرده بیشتر دست و پا زدن در باتلاقی است که سرعت فروکشیدن آن به‌مراتب از ادوار گذشته شدیدتر شده است.
 
همه این‌ها به کنار، این یادداشت مسأله دیگری دارد و آن هم دو‌بینی برخی از ایرانیان است که حاصل آن بی‌واکنشی یا سو‌گیری غلط نسبت به موقعیت غزه و رژیم صهیونیستی است. درچند بندکوتاه به این موقعیت می‌پردازم‌: 
 
۱- برخی در تضاد و لجبازی با جمهوری اسلامی در سمت شرارت صهیونیست‌ها قرار می‌گیرند و در یک نادانی مرکب، این ناآگاهی خود را فریاد می‌زنند. در حالی‌که با وجود وضعیت آشکار و موقعیت ضدبشری اسرائیل در این نبرد پایان دورانی، بدون شک از نگاه ملی و سرزمینی آن‌که در گروه حامیان رژیم صهیونیستی است، هرچه باشد قطعا ایرانی نیست. عجبا که این جماعت ادعای آریایی بودن هم دارند!
 
۲- اندیشه صهیونیسم براساس یک نبرد تمدنی پی‌ریزی شده که مجهز به مبانی برساخته ایدئولوژیک است. ادعای سرزمینی آن‌ها هم تمدنی است که در گام نخست وسعتی به بزرگی فاصله میان نیل تا فرات و در گام نهایی کلیت این کره خاکی را در‌بر می‌گیرد. حالا این ادعا چه منافاتی با ایرانیت ما دارد؟ جغرافیای سیاسی ایران که ظاهرا از این تعریف خارج است! اما چنین نیست! سرزمین موعود، مهم‌ترین سرزمین‌های ایران فرهنگی را دربر می‌گیرد. از عراق که سازه‌های تاریخی مدائن و دیگر ابنیه تمدن ایرانی همچنان در آن پابرجاست تا ترکیه که به لحاظ ساختار زبانی و دیوانسالاری منطبق با ریشه‌های سرزمین مادری است.
 
۳- این‌که تفکر صهیونیسم برای زمینه‌سازی ایجاد سرزمین موعود جعلی با ابزار ثروت، جعل اسناد تاریخی، نفوذ، جنگ و استعمار مرز‌های‌سیاسی را در طول اعصار طوری تغییر داده که ایران در ظاهر از این ادعا خارج شده نباید ما را فریب دهد.
 
۴- ادعای دیگر صهیونیست‌ها مشخصا در سناریوی مستقل بر جغرافیای سیاسی فعلی ایران متمرکز است. می‌دانیم که بیشترین پیامبران سامی در خاک ایران فرهنگی و خاصه در جغرافیای سیاسی فعلی ایران دفن شده‌اند. از دانیال نبی تا حیقوق پیامبر و‌... مثلا در شهر همدان از مردخای و استر دفن هستند تا پیامبران متعدد یهود در مسجد پیامبران. بر این اساس آن‌ها مدعی هستند بنیانگذاران شهر‌های اصلی در تمدن ایرانند. همدان، یزد، شیراز، اصفهان، دماوند، تبریز و شهر‌های متعددی از خراسان بزرگ در این سناریو قرار می‌گیرند. تصور کنید ولع سیری‌ناپذیر صهیونیست با این ادعا، اگر دستش برسد چگونه خاک ایران را به توبره می‌کشد. 
 
۵- آیا می‌توان داستان استر در کتاب تورات را نادیده گرفت. فتنه مردخای یهودی و برادر‌زاده‌اش استر برای به چنگ آوردن حکومت هخامنشیان در ایران نشان می‌دهد کینه این قوم از ایرانیت، سابقه‌ای هزاره‌ای و پیش از وقوع واقعه استر دارد که دست به کشتاری آنچنان وسیع علیه ایرانیان زدند که با توجه به حضور جمعیت غالب آن روزگار در سرزمین ایران، به‌عنوان بزرگ‌ترین نسل‌کشی بشریت در تاریخ تمدن جهان ثبت شده است. نکته این‌که یهودیان متعصب همچنان و هرسال با برپایی جشن پریوم، این کینه دیرینه را بازخوانی، بازآفرینی و یادآوری می‌کنند و از رفتار آن‌ها در این جشن سالانه می‌توان فهمید چیزی از آن کینه تاریخی کم نشده است.
 
۶- و، اما فارغ از مسلمانی ما و فرامین دین مبین اسلام به انسان‌دوستی و مهر، تو که خود را ایرانی می‌دانی و این روز‌ها از رژیم صهیونیستی دفاع می‌کنی، از دایره ایرانیت بیرونی و قضاوت کن نتیجه عملی این ناآگاهی آیا «وطن‌فروشی» نیست؟

هولوکاست غزه!

صابر گل عنبری

 بمباران بیمارستان کلیسای معمدانی در نوار غزه و قربانی شدن بیش از ۵۰۰ نفر که بیشتر آن‌ها زن و کودک هستند، هولوکاست و قتل جمعی است که در برابر دیدگان مردم جهان در عصر فرارسانه رخ داد. تصاویر اجساد تکه تکه شده کودکان خردسال و بیماران و مجروحان و مردم پناه گرفته در محوطه بیمارستان و ناله‌های کودکان مجروح واقعا تکان دهنده و هولناک است.  این واقعه دلخراش که به صورت زنده در شبکه‌های پرمخاطب همچون الجزیره پوشش داده شد، شبانه دهها هزار نفر را در کرانه باختری و قدس و پایتخت‌های عربی و اسلامی به خیابان‌ها کشاند.

نتانیاهو پس از واکنش‌های تند و سریع دولت‌ها و ملت‌ها نسبت به این واقعه برای گریز از پاسخگویی و این رسوایی حتی نزد متحدان خود، مدعی شده که اسراییل دست نداشته است اما اخطارهای متعدد به این بیمارستان و ۵ بیمارستان دیگر در غزه برای تخلیه طی چند روز اخیر خود گواهی بر تصمیم تل آویو برای بمباران بیمارستان دارد. کما این که سخنگوی ارتش اسرائیل هم دقایقی بعد از بمباران گفته است که ما هشدار دادیم که بیمارستان تخلیه شود.  اما واقعیت این است که این تخلیه هم با توجه به شرایط ناگوار انسانی منطقه غزه امکانپذیر نبوده است و همه مراکز درمانی و بیمارستان‌ها مملو از مجروحان و بیماران است و امکان جابجایی حدود هزار مجروح و بیمار در این بیمارستان عملا وجود نداشته است.

در واقع آن تصویر مظلومانه‌ای را که اسرائیل بعد از حمله حماس در جهان درباره خود برای همراه کردن غرب و افکار عمومی جهان در جنگ ترویج می‌کرد، با حادثه هولناک بمباران بیمارستان معمدانی و وقایع تلخ این روزهای غزه در نتیجه بمباران بی‌سابقه و بی‌امان این منطقه خنثی شده و رنگ باخته است.  در مقابل هم اسرائیل را در معرض محاکمه افکار عمومی جهان و آمریکا و اروپا را در تنگنای بیشتری قرار خواهد داد.  بمباران بیمارستان غزه در شب نشست چهارجانبه امان با مشارکت سران اردن، آمریکا، مصر و فلسطین اقدامی نیست که بی‌حساب و کتاب و کورکورانه صورت گرفته باشد.

بعید نیست که یک هدف احیای معادله نامتوازن یک کشته اسرائیلی در مقابل ۵ الی ۱۰ فلسطینی و حتی بیشتر باشد و در این خصوص هم، احتمالا نتانیاهو تصور کرده است که با توجه به بالا گرفتن انتقادات بین‌المللی از روند تصاعدی بی‌سابقه قربانیان فلسطینی در روزهای اخیر (۳۰۰ نفر در روز) و شاید پس از سفر جو بایدن به منطقه (فردا چهارشنبه) دیگر چنین فرصتی برای قتل یکجای این تعداد فلسطینی برای تحقق هدف پیشگفته فراهم نشود. البته ناگفته هم نماند که بعید نیست اتفاق امشب دولت اردن را با توجه به خشم گسترده مردم این کشور در معذوریت شدیدی قرار دهد و سفر بایدن و این نشست لغو شود.

در کنار آن هم، به نظر می‌رسد که بمباران بیمارستان معمدانی تکه دیگری از پازل وحشتی است که اسرائیل درصدد تکمیل آن در نوار غزه با هدف وادار کردن دو میلیون نفر ساکن آن برای فرار به مصر و تخلیه این منطقه برای تحقق غایت جنگ یعنی نابودی حماس است؛ آنهم پس از مخالفت گسترده قاهره و امان و دیگر پایتخت‌های عربی با طرح کوچ اجباری و پذیرش آوارگان غزه.  در واقع این هم سیاست کهنه‌ای است که سازمان‌های تندروی هاگانا و اشتیرن قبل از تشکیل اسرائیل در پیش گرفتند و موفقیت آمیز هم بود. اما امروز در عصر انفجار اطلاعات و سوشیال میدیا و همچنین عبرتی که خود فلسطینی‌ها از گذشته گرفته‌اند، دیگر امکانپذیر به نظر نمی‌رسد؛ هر چند تعداد قربانیان معمدانی از حیث عدد بیش از دو برابر قتل عام روستای دیر یاسین در سال ۱۹۴۸ است.

اما فاجعه بیمارستان معمدانی با توجه بازتاب منطقه‌ای و جهانی گسترده آن در صورت تداوم خشم عمومی در منطقه، هم می‌تواند احتمال شعله ور شدن کل منطقه و گسترش جنگ را بالا ببرد و هم به تبع آن، نگرانی فزاینده نسبت به خروج اوضاع از کنترل می‌تواند مراکز تصمیم‌گیری در آمریکا و اروپا و منطقه و غرب را به این جمع‌بندی برساند که تا دیر نشده به دنبال راه‌حلی برای پایان این جنگ و توقف حملات اسرائیل باشند تا از وقوع این انفجار در منطقه پیشگیری شود

زندگی پیاده و مدنیت‌ شهری

ترانه یلدا
زمانی که در اواسط سال‌های ۹۰ برای شکل‌دادن به پروژه بازآفرینی شهر رشت، به دعوت دوستان مشاورم به این شهر زیبا رفت‌و‌آمدی پیدا کردم، می‌دیدم که علاوه بر ما که محیط شهر را می‌پسندیدیم، مردم رشت خود نیز به شهرشان افتخار می‌کنند و فهرستی از «اولین‌ها» دارند که در رشت اتفاق افتاده است؛ مثلا اولین مدرسه، اولین روزنامه، اولین سالن سخنرانی، اولین ساختمان زیبای شهرداری و... و واقعا هم ساختمان شهرداری رشت زیباست و حقش است که با مرمتی همه‌جانبه و کامل، دوباره به مهم‌ترین ساختمان فعال شهر رشت بدل شود؛ زیرا مردم شهر فضای شهری این مجموعه را سرزنده و فرهنگی می‌خواهند و صد حیف که بعد از گذشت سال‌ها هنوز مرمت و بهسازی نشده است و پس از انتقال ساختمان شهرداری جدید به حاشیه‌های شهر، همچنان درهایش بسته مانده است.

به هر حال، پیاده‌راه شدن میدان شهرداری رشت و بخش‌هایی از خیابان‌های اطراف آن، در آن سال‌ها خالی از گفت‌وگو و بحث و جدل نبود. بعضی‌ افراد شبکه معابر غیر‌اصلی مرکز شهر را بسیار پر‌پیچ‌و‌خم می‌دیدند و ترک عادت روزانه، یعنی تردد‌نکردن با ماشین در آن قسمت مرکزی شهر برایشان خوشایند نبود؛ بنابراین مقاومت می‌کردند... اما بعد از پیاده‌راه و سنگ‌فرش‌شدن میدان، همه چیز به‌تدریج مورد پسند مغازه‌داران و شهروندان قرار گرفت. و در اصل، رشت برای بسیاری از شهرهای دیگر کشورمان الگو نیز قرار گرفت.

امروز نیز ما در شهرهای بزرگ‌مان مانند اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز و البته تهران، خیابان‌ها و میدان‌هایی با اولویت پیاده داریم که فضای بعضی از آنها مانند میدان نقش جهان اصفهان یا میدان اصلی شهر همدان آن‌قدر زیباست که می‌توان آنها را یگانه و «جهانی» نامید و همه جا تبلیغ کرد. حس و حالتی که در این میدان‌ها به انسان دست می‌دهد، واقعا نادر و ویژه است و بدون‌شک نشانی از مدنیت و شهرنشینی شایسته را با خود دارد. گردش در این فضاهای زیبای شهری، هم برای شهروندان مطلوب است و هم برای گردشگران ایدئال. آخرین سه‌شنبه ماه مهر، در میدان نقش جهان به دعوت دوستان میراث فرهنگی‌مان به تماشای بازی چوگان نشستیم. 

دوستداران میراث این بازی را به‌عنوان یک میراث ناملموس ثبت‌شده به نام ایران و ایرانی در فهرست میراث جهانی یونسکو به رخ میهمانان خارجی کشورمان در حوزه میراث ناملموس کشیدند و در تلویزیون هم نشان دادند تا همه بدانند که ما ایرانیان میراث قدیم و آداب و سنن خودمان را عزیز می‌داریم و حفظ می‌کنیم و به فضاهای شهری‌ و خاطرات جمعی مردم‌مان در این فضاهای عمومی زیبا اهمیت می‌دهیم. هر بار گوی چوگان‌بازان به دروازه وارد می‌شد، صدای ساز و دهل به هوا برمی‌خاست و جمعیت کف می‌زد. مردم شرکت در رویدادها در فضاهای عمومی شهری را دوست دارند.

باید گفت که در دنیای امروز سال‌های سال است که پیاده‌راه کردن بخش‌هایی از شهر قدیم در تمام شهرها به رسمی جا‌افتاده و جاری تبدیل شده و جای تعجب است اگر شهری دارای چنین فضای پیاده‌ای برای گشت و گذار مردم شهرش نباشد. اغلب این میدان‌های مهم، مانند میدان نقش جهان اصفهان -‌که خود به یکی از زیباترین میدان‌های جهان معروف است‌- یا میدان ارگ کریم‌خانی در شیراز یا همان میدان همدان، اکنون روی خیابان‌ها و کاربری‌های تجاری و تفریحی-‌پذیرایی اطراف خودشان هم تأثیر گذاشته‌اند و هتل‌ها، رستوران‌ها و کافه‌های متعددی در اطراف‌شان به‌تدریج شکل گرفته است.

امید است که همه شهرهای کشورمان چنین فضاهای پیاده و به زیبایی آراسته‌ای را در دل خود جای دهند و مانند بسیاری شهرهای دنیا بتوانیم با سربلندی شهرهای‌مان را به رخ گردشگران ایرانی و خارجی بکشیم و به آنها افتخار کنیم. 

اروپا در حد این بازی نیست

حنیف غفاری

درست در بحبوحه جنگ غزه و وقوع جنایت وقیحانه بمباران بیمارستان معمدانی غزه توسط رژیم کودک کش و اشغالگر صهیونیستی، شاهد طرح ادعای اروپائیان مبنی بر باقی ماندن تحریم‌های موشکی ایران ( وفق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد) و عدم انقضای آن‌ها هستیم. اگرچه اروپائیان تلاش می‌کنند با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی و رسانه‌ای خود، فرا متن تحریف‌شده جنگ غزه که ساخته‌وپرداخته دست خود می‌باشد را با رفع تحریم‌های موشکی ایران در ۲۶ مهرماه امسال ( دیروز) گره بزنند، اما بروکسل در حد و اندازه اداره این بازی پیچیده نیست! 

کشورهای عضو اتحادیه اروپا در بیانیه‌ای مدعی شده‌اند  که تحریم‌های پیشین سازمان ملل متحد علیه برنامه هسته‌ای و موشکی جمهوری اسلامی همچنان باقی خواهند ماند. بر اساس آنچه اروپائیان سعی در القای آن دارد، این تحریم‌ها که تا ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳ اعتبار داشتند، تداوم می‌یابند و اقدام‌های لازم برای حفظ آن‌ها انجام می‌شود! 

در این بیانیه‌ آمده است که شورای اروپا اقدام‌های تحریمی علیه افراد و نهادهایی را که قبلا مشمول تحریم‌های اتحادیه اروپا شده‌ بودند، حفظ می‌کند. جوزپ بورل، مسئول سیاست‌ خارجی اتحادیه اروپا، روز جمعه ششم اکتبر (۱۴ مهر) در بیانیه‌ای خبر داد که اختلاف‌ها بر سر اجرای برجام کماکان باقی است و وزرای خارجه تروئیکای اروپایی در نامه‌ای مشترک، اعلام کرده‌اند که قصد ندارند مطابق با آنچه قبلا اعلام‌شده بود، در جهت لغو تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی در روز ۱۸ اکتبر گام بردارند.در خصوص ادعای اروپائیان، نکاتی وجود دارد که لازم است موردتوجه قرار گیرد:
چنانچه استراتژیست‌ها و حقوقدانان غربی  صراحتا اذعان کرده‌اند، اتحادیه اروپا اساسا در مسند و جایگاهی قرار ندارد که اصل لغو تحریم‌های موشکی ایران را زیر سؤال برده یا آن‌ها را نفی کند، زیرا اصل توافق هسته‌ای ( برجام ) به قوت خود باقی است و صرفا در یک صورت ( ابطال مطلق و حقوقی برجام ) چنین ادعایی اصالت دارد .به عبارت بهتر، تا زمانی که اصل برجام به قوت خود باقی است، سخن گفتن از ابطال یا حتی تغییر زمان‌بندی‌های مربوط به لغو تحریم‌ها در دامنه اختیار اروپای واحد نیست. 

در اینجا بازیگران اروپایی صرفا می‌توانند ازآنچه  در سند قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت  که حول برجام منعقدشده است و  مشخص‌شده، پیروی نکنند و حق زیر سؤال بردن اصالت آن را ندارند. 
دومین نکته ، مربوط به نقض صریح برجام توسط اتحادیه اروپاست. حتی عدم پیروی اروپائیان نسبت به لغو تحریم‌های موشکی ایران، مصداق عینی نقض توافق هسته‌ای توسط آن‌هاست. به عبارت بهتر، اروپائیان اکنون رسما توافقی که خود در سال ۲۰۱۵ آن را امضا کرده‌اند،  زیر سؤال برده‌اند. قطعا حق پاسخ و واکنش متقابل جمهوری اسلامی ایران وفق مفاد مندرج در توافق هسته‌ای به قوت خود باقی است. در اینجا ایران می‌تواند در واکنش به نقض رسمی تعهدات برجامی اروپا، بخشی یا همه تعهدات خود را به حالت تعلیق درآورد. قطعا در این صورت، اروپائیان حق هیچ‌گونه شکایت یا گلایه‌ای را نخواهند داشت. 

سومین موضوع، مربوط به تفسیر ایران و کشورهایی مانند روسیه و چین نسبت به لغو تحریم‌های موشکی ( وفق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت) می‌باشد. بدیهی است که اصالت ادعای حقوقی اروپا در اینجا موردقبول کشورمان و  شرکای تهران نخواهد بود و تفسیر حقوقی متقن و مطلق در قبال قطعنامه مذکور و سند برجام، به قوت خود باقی است. بدیهی است که تکلیف قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت را بیانیه‌های تبلیغاتی و ادعایی  اتحادیه اروپا  مشخص نخواهد کرد! جمهوری اسلامی ایران و شرکای آن بدون توجه به شانتاژهای سیاسی و غیرحقوقی اتحادیه اروپا و آمریکا،  بر اساس همان تفسیر حقوقی مطلق و متقن  نسبت به سند قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت عمل نموده  و تحریم‌ها و محدودیت‌های موشکی مندرج در این قطعنامه را از روز ۲۶ مهرماه امسال  کان لم یکن تلقی کرده است. 

آوارگی اسرائیلی‌ها در سراب تخلیه غزه
محمدمهدی صدقی
 جهان اگرچه از جنایت رژیم صهیونیستی در حمله به بیمارستان المعمدانی هنوز در شوک است اما جنون 17 اکتبر اسرائیل هرگز دور از انتظار نبود. از همان ساعات ابتدایی عملیات توفان الاقصی  با صراحت اعلام کردند قصد نابودی غزه را دارند و می‌خواهند دروازه‌های جهنم را به سوی آن بگشایند. بنابراین هنگامی که صهیونیست‌ها، مردم فلسطین را به حیوانات تشبیه کردند و آب، برق و سوخت را روی نوار غزه بستند، انتهای آن به تهدید و حمله به بیمارستان‌ها و تمام اماکن امن غیرنظامیان می‌انجامد.
چرا اسرائیل مرتکب این جنون جنایت می‌شود؟ پاسخ روشن است: تبارشناسی تاریخی صهیونیست‌ها نشان می‌دهد هر وقت آنها به این مرحله می‌رسند، دچار بن‌بست می‌شوند و در آستانه فروپاشی 
نظامی - سیاسی قرار می‌گیرند. اینکه رژیم صهیونیستی شکست خود در میدان را با کشتار جنون‌آمیز غیرنظامیان پاسخ می‌دهد، تقریبا رفتاری آشنا از سوی اشغالگران است. اسرائیل در توفان الاقصی به حدی غافلگیر شد و ضربه سنگینی دریافت کرد که مقامات صهیونیست در ارزیابی‌های خود آن را یک شکست جنگی برآورد کردند. مقامات اسرائیلی با شرایطی شبیه جنگ داخلی که در یک سال گذشته در داخل سرزمین‌های اشغالی با آن مواجه بودند، آمادگی یک شکست سنگین از مقاومت فلسطین را نداشتند. رژیم صهیونیستی قبلا در شرایط مشابه - آنچنان که در جنگ 6 روزه 1967 و یوم کیپور در 1973 انجام ‌داد - پاسخ نظامی را با فتح خاک دشمنش می‌داد. بعد از رسوایی‌ای که توفان الاقصی برای اسرائیل به بار آورد، رژیم دوباره به همین سیاست بازگشت. از این رو مقامات سیاسی و نظامی صهیونیست به فلسطینی‌ها فشار آورده‌اند تا ساکنان نوار غزه را به کوچ اجباری از سرزمین‌شان وادارند. تل‌آویو برای این امر حاضر شد حتی وارد فاز طراحی هجوم زمینی به غزه و اشغال خاک آنجا شود که به دلیل تبعات حادی که برای رژیم در پی خواهد داشت، فعلا از آن صرف نظر کرده است.
راهبرد کوچاندن فلسطینی‌ها تا الان با یک شکست فاحش برای اسرائیل پیش رفته است. جنون صهیونیست‌ها در نادیده گرفتن ابتدایی‌ترین قواعد جنگی و هدف قرار دادن اماکن امن غیرنظامیان به این معناست که  سیاست کوچ اجباری فلسطینی‌ها به بن‌بست رسیده است، بنابراین مهم‌ترین هدف صهیونیست‌ها به عنوان آخرین راه‌حل مخمصه‌ای که در آن گرفتار آمده‌اند، ایجاد فضای رعب و وحشت‌افکنی به منظور ترساندن فلسطینی‌هاست. مقامات نظامی صهیونیست با زدن بیمارستان المعمدانی این پیام را به مردم غزه می‌دهند که در غزه هیچ‌ جای امنی وجود نخواهد نداشت، پس بهتر است خانه و دیار خود را ترک کنید. تل‌آویو همزمان در فاز سیاسی هم پروژه خود را شکست‌خورده می‌بیند و اشغالگران فلسطین در تشکیل یک ائتلاف سیاسی حول این موضوع ناکام مانده‌اند، حتی ایالات متحده هم به‌ رغم موافقت ضمنی اولیه طی روزهای گذشته به تل‌آویو رسانده است که ایده اخراج فلسطینی‌ها از غزه محکوم به شکست است. با این وجود آمریکایی‌ها تلاش کردند دوباره این پروژه را پس از حمله شامگاه سه‌شنبه اسرائیل به بیمارستان المعمدانی به آزمون بگذارند. یکی از اهدافی که جو بایدن را روز گذشته به تل‌آویو کشاند، همین بود؛ ایالات متحده در میان مشکلات ریز و درشت خود خواهان خروج هر چه سریع‌تر رژیم صهیونیستی از مهلکه است تا شر اسرائیل در منطقه گریبانگیر واشنگتن نشود. از همین رو یکی از رهبران حماس همزمان با حضور بایدن در فلسطین اشغالی دیروز به الجزیره گفت طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی شامل کوچاندن نیمی از ساکنان غزه به مصر است. به گفته این رهبر حماس، بایدن آمد تا مصر را برای پذیرش طرح انتقال ساکنان غزه به سینا تحت فشار قرار دهد. بایدن در ازای موافقت مصر با طرح کوچاندن مردم غزه، تسویه بدهی قاهره را پیشنهاد داده است. در حقیقت شواهد حاکی است هدف از بمباران بیمارستان معمدانی، فشار برای موفقیت این طرح بود اما این جنایت نتیجه عکس داشته است. عبدالفتاح سیسی، رئیس‌جمهور مصر روز گذشته در کنفرانس مشترک با صدراعظم آلمان که حامل این پیام بود، خطاب به اولاف شولتس گفت کشورش حل مساله غزه از طریق آواره کردن فلسطینی‌ها و اسکان در مصر را نمی‌پذیرد. سیسی در ادامه با زیرکی پیشنهاد داد اسرائیل غیرنظامیان را تا پایان عملیات به صحرای نقب منتقل کند تا آب پاکی را روی دست تل‌آویو  و حامیان غربی‌اش بریزد. البته ناظران مطلع در منطقه گفته بودند رهبران مصر با این طرح مخالفند و آن را تهدیدی برای امنیت ملی خود می‌دانند. بنابراین صهیونیست‌ها در این فاز هم در حالی که به همراهی مصر و اردن امید بسته بودند، به در بسته خوردند تا جایی که وزیر خارجه اردن هم دیروز اعلام کرد همه تلاش‌ها برای کوچ اجباری فلسطینیان از کرانه باختری به منزله اعلام جنگ است. این شکست‌های پیاپی در حالی است که تل‌آویو اگر حتی سیاست کوچاندن فلسطینی‌ها را هم به سرانجام برساند - که تقریبا محال است - تازه وارد دورانی از ناشناخته‌ها و نامعلوم‌ها مبتنی بر تهدیدات گسترده‌تر و فراگیرتر خواهد شد. اسرائیل راهی جز پذیرش شکست در توفان الاقصی ندارد.
نام:
ایمیل:
نظر: