تاریخ انتشار : ۰۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۶  ، 
شناسه خبر : ۲۹۱۲۷۵
مهندس سيدمرتضي نبوي در گفتگو با تسنيم مطرح کرد؛
مقدمه: مهندس سيد مرتضي نبوي در گفتگو با تسنيم، تأکيد کرد که آنچه در شرايط فعلي بايد بر آن تمرکز كرد، تکميل فرآيند بهبود سازمان و تشکيلات اصولگرايان است. از منظر او شرايط جاري تشکيلاتي در اصولگرايان در «گذار» ميان يک سيستم «شخصيت محور» به يک «نظام پارلماني برابر» به سر مي‌برد، و بايد اين روند را تسهيل کرد تا اصولگرايان بتوانند روندهاي جاري سياسي را بهبود ببخشند. متن اين مصاحبه را در زير مي خوانيد؛

(روزنامه رسالت - 1395/02/27 - شماره 8662 - صفحه 2)

* جمع‌بندي جناب‌عالي از وضع و شرايط فعلي اصولگرايان در آستانه شکل‌گيري مجلس دهم چيست؟ به عنوان يک پيشکسوت اصولگرا که شرايط گوناگون سياسي را تجربه کرده‌ايد، چه ديدگاهي در مورد مسير آينده داريد؟

** با شکل‌گيري مجلس دهم، و در حالي که اصولگرايان، با يک سازماندهي کشوري مناسب توانستند اکثريت نسبي پارلماني را به رغم شرايط سياسي خاص به دست آوردند، ضرورت عملکرد تشکيلاتي منسجم احساس مي‌شود.

يکي از معضلات گروه‌هاي سياسي در کشور ما اين است که تنها در موقعيت انتخابات ظاهر مي‌شوند، و روند چندان مستمري را در ارتباط با بدنۀ اجتماعي ندارند. در واقع، رسانه‌ها و مطبوعات، تکليف انتقال ملاحظات و مطالبات مردم را به تنهايي به دوش مي‌کشند، و براي آن‌ها راه حل هم توليد نمي‌کنند. يک نظام سياسي بالنده و موفق بايد علاوه بر رسانه‌ها، داراي گروه‌هاي سياسي فعالي باشد که ضمن شناسايي مسائل جامعه و انتقال آن‌ها به تارک هرم سياست، آن‌ها را مورد تجزيه و تحليل قرار دهند، و براي پيدا کردن راه حل‌ها نيز کمک برسانند. احزاب سياسي کارآمد بايد روند مستمر پاسخ گويي نظام سياسي به مطالبات مردمي را تضمين کنند. اين، اتفاقي است که در نظام سياسي ما به طور منظم و سازمند اتفاق نمي‌افتد.

اين برداشت وجود دارد که کشور در شرايط متلاطم فعلي، نمي‌تواند تنها به رسانه‌ها براي ابراز مطالبات اجتماعي بسنده کند، بلکه لازم است تشکيلات حرفه‌اي و متعهد سياسي، مطالبات مردم را به سوي رده فوقاني سياست هدايت کنند و تحقق آن را پيگيري نمايند. در موقعيت حساس فعلي، که احتمال وارد آمدن فشارهاي سنگين به اقشار اجتماعي فرودست، بر اثر اجراي سياست‌هاي تعديل قيمت حامل‌هاي انرژي وجود دارد، براي پيشگيري از تکرار اتفاقات سال 1374، بايد تشکل‌هاي سياسي کشور احساس مسئوليت بيشتري نمايند و صداي مردمي را که دسترسي مستقيم به دولتمردان ندارند، به گوش آنان برسانند.

از اين ديدگاه، براي يک تشکل سياسي بالنده، موضوع انتخابات، يک موضوع با اهميت درجه دوم است. آنچه اهميت بيشتري دارد، فعاليت تشکيلاتي منظم براي پيشبرد اهداف و آرمان‌هاي سياسي است. الآن آن چه در مجلس اهميت دارد، عملکرد تشکيلاتي منظم است. البته، در سايه اين عملکرد تشکيلاتي منظم، مقاصدي که به انتخابات آينده شوراهاي شهر و روستا و انتخابات رياست جمهوري مربوط مي‌شود، نيز محقق خواهند شد.

- در واقع، تأکيد من اين است که آنچه در شرايط فعلي بايد بر آن تمرکز کرد، تکميل فرآيند بهبود سازمان و تشکيلات اصولگرايان است؛ اصولگرايان بايد در ادامه ساز و کار موفق ائتلاف انتخاباتي در سطح کشور، سياست ملي را به لحاظ تشکيلاتي، يک سطح ارتقا ببخشند، و آن را از حالت انتخابات به انتخابات، به يک شکل ارتباط مستمر مردم با دستگاه سياست، تبديل کنند. از نظر من، آنچه در شرايط فعلي اهميت دارد، همين است؛ البته اگر چنين ساز و کاري به خوبي پيش برود، در آن صورت زمينه براي موفقيت احتمالي در انتخابات‌هاي بعدي نيز مهيا خواهد شد. در واقع، اولويت فعلي اصولگرايان، ارتقاء و انسجام تشکيلاتي است.

* براي اين انسجام تشکيلاتي از نظر شما دقيقاً چه بايد کرد؟

** پيش از اين، موضوع شکل‌گيري «پارلمان اصولگرايان» را مطرح کرده بودم. اصولگرايي، در معناي فعلي، سابقه طولاني دارد که به پيش از انقلاب بر مي‌گردد، و اصولگرايي در اين مدت توانسته است تا با افت و خيز، روندهاي فعاليت خود را بهبود ببخشد. جامعه روحانيت مبارز، پيش از انقلاب شکل گرفت و نقش مهمي در هماهنگي مبارزات داشت. پس از انقلاب بود که حزب جمهوري اسلامي از ائتلاف مجموعه‌اي از نيروهاي طرفدار انقلاب پديد آمد و تجربه جديدي را عرضه کرد. بدين ترتيب، در انتخابات مجلس اول، شاهد يک ائتلاف گسترده بوديم که در آن حزب جمهوري اسلامي، جامعه روحانيت مبارز، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، و ساير تشکل‌هايي که آن روز در صحنه سياسي کشور حضور داشتند، مانند انجمن اسلامي معلمان، با يکديگر متحد شدند، و در مقابل ليبرال‌ها و چپ‌ها، توفيق چشمگير و مؤثري پيدا کردند.

بعد از مدتي، حزب جمهوري اسلامي، به صلاحديد حضرت امام خميني (ره)، به کار خود پايان داد، و از متن آن، تشکل‌هاي مختلفي که کم و بيش جنبه صنفي سياسي داشتند، مانند جامعه اسلامي مهندسين، انجمن اسلامي پزشکان، تشکل‌هاي مختلف معلمان و کارگران و دانشجويان، فعال شدند.

مجموعه اين تشکل‌ها که همه به نوعي ريشه در حزب جمهوري اسلامي داشتند، در آستانه انتخابات مجلس چهارم، حول جامعه روحانيت مبارز، و با عنوان جبهه پيروان خط امام و رهبري، متحد شدند و نتيجه اين ائتلاف، کسب اکثريت قاطع در انتخابات مجلس چهارم شد. همين اکثريت در سطح کمتري در مجلس پنجم به دست آمد.

اين مجموعه تشکل‌ها با منشأ حزب جمهوري اسلامي، در انتخابات دوم خرداد سال 76 و همچنين مجلس ششم توفيقي نيافتند، و پس از آن بود که انگيزه‌هاي نيرومندي براي ائتلاف بزرگ‌تر شکل گرفت، که بسيار قوي‌تر و تشکيلاتي‌تر از حرکت‌هاي پيشين بود. «شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب» شکل گرفت و يک فهرست واحد در سراسر کشور براي اصولگرايان پديد آمد. حاصل اين انسجام تشکيلاتي گسترده‌تر، توفيق در انتخابات مجلس هفتم بود. اين ائتلاف براي رياست جمهوري نتوانست به گزينه واحدي دست يابد، و کانديداهاي مختلف اين جناح به صورت جداگانه در انتخابات شرکت کردند که توفيق نيافتند و نهايتاً دکتر احمدي‌نژاد به رياست جمهوري رسيد. و در نتيجه اين فعل و انفعالات، آن مکانيسم تشکيلاتي که موجب توفيق در انتخابات مجلس هفتم شده بود، نتوانست در انتخابات مجلس هشتم به همان ترتيب عمل کند.

تجربه جديدي شکل گرفت؛ از متن شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب، سه ضلع برآمدند؛ پيروان خط امام و رهبري که از قبل بودند، جمعيت ايثارگران و رهپويان ولايت، و همچنين رايحه خوش خدمت. به ابتکار آنان، اتاق‌هاي فکري شکل گرفت و حاصل طراحي‌هاي اين اتاق‌هاي فکر، فرمول شش به علاوه پنج شد. از هر يک از اين گروه‌ها دو نفر، و پنج نفر مرضي الاطراف، يک جمع تصميم‌گير را ايجاد کردند. اين فرمول نيز توفيق نسبي پيدا کرد و اکثريت پارلمان هشتم به دست آمد. در انتخابات مجلس نهم، ائتلاف ناقص شد، به اين ترتيب که رايحه خوش خدمت که تبديل به جبهه پايداري شده بود، در ائتلاف شرکت نکرد، و انتخابات عملاً به صورت رقابت بين دو ضلع و يک ضلع از ائتلاف انتخابات مجلس هشتم اتفاق افتاد.

و بالاخره، در انتخابات مجلس دهم، سه گروه مؤتلفه اسلامي، جبهه پايداري، و جمعيت ايثارگران و رهپويان ولايت، يک ائتلاف کشوري تشکيل دادند، و در يک فرآيند طولاني کوشش کردند تا اين ائتلاف را فراگير نمايند. آن‌ها تا حد امکان اين ائتلاف را گسترش دادند و به فهرستي رسيدند که اغلب گروه‌هاي مطرح از اين فهرست حمايت کردند. البته، به موازات اين تلاش‌ها، فعاليت‌هاي حجت‌الاسلام تقوي، جريان مؤثري فراهم کرد، که آن نيز به تحقق اين ائتلاف انتخاباتي نهايي کمک کرد. به نظر من، نتيجه اين ائتلاف، خوب و قابل دفاع بود. نتيجه در سطح کشور، قابل توجه و پيروزي قابل ملاحظه‌اي بود؛ چرا که مجلس دهم، پارلمان اول دولت يازدهم است، و ترکيب فعلي مجلس يک خلاف قاعده در تاريخ پارلماني ايران شده است؛ در حال حاضر، اصولگرايان در پارلمان اول دولت يازدهم، يک فراکسيون حائز اکثريت نسبي دارند که اين نتيجه بسيار قابل ملاحظه است.

البته، در تهران هم که نتيجه واگذار شد، اصولگرايان رأي تشکيلاتي بالايي به دست آوردند. اصلاح‌طلبان 31 درصد آراء، و اصولگرايان 18 درصد آراء تهران را به دست آوردند و در واقع، 51 درصد نيز اصلاً حاضر نشده‌اند که به يکي از دو سر ليست رأي بدهند. چند دوره است که وضعيت رأي در تهران، به نحو خاصي و در جو خاصي شکل مي‌گيرد و اين وضع به برخي جريان‌هاي کلي‌تر و پيراموني‌تر مربوط مي‌شود که در جاي خود بايد بحث شود؛ اما نکته آن است که اصولگرايان، در سازمان رأي خود در کشور و حتي در تهران، عملکرد غير قابل دفاعي نداشتند. از اين رو است که برداشت من اين است که حاصل عملکرد تشکيلاتي اصولگرايان، تا کنون، نتيجه قابل توجهي داشته است.

البته اين ائتلاف ضعف‌هايي داشت؛ خصوصاً از اين جهت که طيف‌هاي جديد و جوان اصولگرا سهم برجسته‌اي در آن نداشتند؛ و به باور من، ضعفي که بايد در ادامه روند ائتلاف اصولگرايان برطرف شود ايجاد زمينه مشارکت براي اين نسل پر شور و تازه نفس است. خب؛ اين را هم بايد در دفاع از عملکرد بلند مدت اصولگرايان افزود که در جريانات متلاطم دو دهه اخير، اصولگرايان طوري عمل کرده‌اند که حاصل آن يک جايگزيني نسلي تا اين اندازه مناسب بوده است. به نظر من، در مسير ايجاد زمينه مشارکت اين نسل جديد و جوان در فرمول‌هاي آينده اصولگرايان، در حال حاضر زمينه براي شکل‌گيري «پارلمان اصولگرايان» فراهم آمده است.

در واقع، به نظر من، صرف نظر از مسائل مربوط به انسجام تشکيلاتي اصولگرايان در مجلس دهم، يا مسائل مربوط به انتخابات آينده شوراي شهر، يا مقتضيات مشارکت مؤثر در انتخابات رياست جمهوري آينده، آنچه مهم‌تر است، اين تحول تشکيلاتي در ميان اصولگرايان است. ايجاد يک پارلمان اصولگرايي که در جريان آن، ما از يک فرآيند تصميم‌سازي و ائتلاف شخصيت‌محوري، به سمت يک نظام تصميم‌گيري متکي بر آراء برابر بر مبناي الگوهاي مردم‌سالاري ديني پيش برويم، مساوي يک ارتقاء بزرگ در سازمان جريان اصولگرا خواهد بود که براي چندين دهه آينده، برکات قابل ملاحظه‌اي براي کشور خواهد داشت؛ هر چند که نتايج کوتاه مدت آن را در عملکرد تشکيلاتي مناسب‌تر در مجلس دهم، حضور مؤثرتر در انتخابات آينده شوراها، و اتخاذ يک رويکرد عاقلانه در انتخابات آينده رياست جمهوري خواهيم ديد.

* خيلي دقيق و مشخص بفرماييد که پيشنهاد عملياتي شما براي شکل‌گيري پارلمان اصولگرايان چيست؟ دقيقاً گام بعدي چه خواهد بود؟

** من در يک ديدگاه تاريخي، شرايط جاري تشکيلاتي در اصولگرايان را که در «گذار» ميان يک سيستم «شخصيت محوري» به يک نظام پارلماني برابر به سر مي‌برد، خيلي شبيه شرايط شکل‌گيري پارلمان اول مشروطه مي‌بينم. مي‌دانيم که تجربه پارلمان اول مشروطه، يکي از موفق‌ترين تجربيات شکل‌گيري پارلمان، در طول تاريخ مشروطه ايران، و حتي در طول تاريخ جمهوريت جهان است. در واقع پارلمان اول مشروطه، پارلمان «گذار» به سمت يک «سيستم پارلماني برابر» بود، از قضا يکي از موفق‌ترين تلاش‌ها از آب درآمد، که جا دارد ما به درس‌هاي تاريخي آن توجه داشته باشيم، و سعي کنيم که از اين تجربه تاريخي بومي و اسلامي در اين اقدام جديد خود استفاده کنيم. خب؛ يکي از ويژگي‌هاي پارلمان اول مشروطه، شکل صنفي پارلمان بود؛ به اين معنا که براي اقشار مختلف مردم در اين پارلمان کرسي‌هايي پيش بيني شده بود. و همه اقشار در اين مجلس صدا و سهمي داشتند.

ترجمه اين وزن دهي، در شرايط فعلي اصولگرايان، اين است که الگوهاي ائتلاف بايد از الگوهاي مشارکت نيروهاي نخبه سياسي، به سمت الگوي مشارکت اقشار اجتماعي اصولگرايان حرکت کند، طوري که هر يک از اقشار رأي دهنده اصولگرا در اين پارلمان سهمي نسبتاً برابر و ترجيحاً برابر از کرسي‌ها را به خود اختصاص دهند. در حال حاضر، تشکل‌هاي متنوعي از فعالان سياسي اصولگراي دانشگاهي و خصوصاً دانشجويي، طلاب، فضلا، هيئت‌هاي ديني، نويسندگان، مديران، پزشکان، مهندسان، هنرمندان، حقوق‌دان‌ها، ورزش‌کاران، ايثارگران و فرزندان شهدا، اصناف و کسبه، زنان، فعالان محيط زيست، و ... داريم که همگي آن‌ها خواهان مشارکت در فرايند تصميم‌گيري اصولگرايان هستند. در اين شرايط، بايد گروه‌هاي سياسي باسابقه‌تر اصولگرا، زمينه را براي مشارکت همه اقشار به طور برابر فراهم نمايند.

يکي ديگر از نکات جالب در پارلمان اول مشروطه، کرسي‌هاي جداگانه است که براي گروه‌هاي نخبه اجتماعي لحاظ شده بود. اين ويژگي پارلمان اول مشروطه، آن را به يک پارلمان موفق «گذار» تبديل کرد، که حتي برداشت من اين است که اگر يک ويژگي در پارلمان‌هاي بعدي باقي مي‌ماند جلوي بسياري از انحرافات گرفته مي‌شد و پارلمان‌هاي کارآمدتري مي‌داشتيم. در آن پارلمان، شش کرسي براي نمايندگان علما در نظر گرفته شد که انطباق مصوبات مجلس با ضوابط شرع نظارت داشتند. يا براي فعالان اقتصادي برجسته، کرسي‌هاي اختصاصي در نظر گرفته شده بود. اين نيز به کارآمدي و نيرومندي پارلمان اول مشروطه کمک بسيار کرد. برداشت من اين است که اين الگو در شرايط فعلي نيز مي‌تواند کارآمدي قابل ملاحظه‌اي به پارلمان اصولگرايان ببخشد.

به‌ويژه به نظر مي‌رسد که براي نسل جديد نخبگان اصولگرا در اين پارلمان سهم قابل ملاحظه‌اي در نظر گرفته شود؛ چرا که تحول اجتماعي عظيمي رخ داده است، و اين گروه‌هاي نخبه جديد هستند که مي‌توانند روحيه‌ها و اقتضائات نو را بهتر درک کنند.

پيشنهاد مشخص اين است که ائتلاف موفقي که در جريان انتخابات مجلس دهم، هدايت نيروهاي متحد اصولگرايان را به دست داشت، با همراهي ساير افراد با تجربه‌اي که توانمندي بالايي در کار تشکيلاتي دارند، نقش هيئت مؤسسان براي شکل‌گيري چنين پارلماني را بر عهده بگيرند، با اين نگاه که چنين اقدامي، يک پيشرفت قابل ملاحظه و بلند مدت در ساز و کار تشکيلاتي اصولگرايان خواهد بود. به نظر مي‌رسد، پيش کسوت‌هاي اصولگرا بايد زمينه را براي اين انتقال نسلي فراهم کنند.

البته به دليل تجربه‌اي که ما پس از انقلاب به دست آورديم، من اين ضميمه را به تجربه پارلمان اول مشروطه اضافه مي‌کنم که پيشکسوتان اصولگرا علاوه بر وظيفه پيش گفته، تکليف ديگري نيز دارند. آن‌ها بايد علاوه بر آن که زمينه را براي انتخاب مسير در قالب پارلمان اصولگرايان فراهم مي‌کنند، گروه‌هاي فکري و مطالعاتي و مشورتي مختلفي را سازماندهي کنند تا بتوانند تصميماتي را که نهايتاً در پارلمان اصولگرايان اتخاذ مي‌شود، پشتيباني فکري نمايند. در واقع، در کنار شکل‌گيري پارلمان اصولگرايان که مرجع نهايي تصميم‌گيري در ميان اصولگرايان خواهد بود، بايد گروه‌هاي متعدد مطالعات راهبردي با يک سازمان‌دهي متحد، بويژه با حضور نخبگان و پژوهشگران جوان اصولگرا شکل بگيرند، و هم به استمرار کادر سازي اصولگرايان در طول زمان کمک برسانند، و هم موجب قوي‌تر شدن عملکرد پارلمان اصولگرايان شوند.

يکي از نتايج يک چنين ساز و کاري فراتر رفتن عملکرد اصولگرايان، از يک قالب انتخاباتي است. بدين ترتيب، اصولگرايان در قالب يک تشکيلات سياسي واقعي يک روند مستمر تأثيرگذاري به روندهاي سياسي آينده کشور را رقم خواهند زد، و اهميت اين، از اهميت پيروزي در انتخابات بسيار بيشتر است. اگر اصولگرايان بتوانند از طريق پارلمان اصولگرايي در کنار مراکز مطالعات راهبردي اصولگرا که محل تجمع و هم افزايي گروه‌هاي نخبه پيشکسوت و جوان است، به طور مستمر در فضاي سياسي کشور حضور داشته باشند، يک سياست پاسخگوي فعال و مستمر را رقم خواهند زد که در نتيجه، اعتماد بيشتر مردم را به دنبال خواهد داشت، و اين خود به خود موفقيت‌هاي انتخاباتي را نيز موجب خواهد شد.

اصولگرايان بايد ضمن آن که به لحاظ تشکيلاتي خود را گسترده‌تر و توانمندتر مي‌کنند، از طريق اين گروه‌هاي مطالعاتي و مشورتي و اتاق‌هاي فکر، تحولات عظيم اجتماعي و گفتمان‌سازي و راهبرد تدوين نمايند. اين گروه‌ها مي‌توانند ايده‌هاي نو را ايجاد کنند، آن‌ها را تبديل به سياست‌هاي عملياتي نمايند، سياست‌ها را اصلاح کنند، با جامعه ارتباط منظم برقرار کنند، و سياست را نسبت به رويدادهاي جامعه حساس نمايند. اين چيزي است که ما به آن احتياج داريم.

البته اين يک پيشنهاد است که دعوت مي‌کنم عزيزان اصولگرا در مورد آن اظهار نظر نمايند تا اين طرح بحث در يک فرصت معقولي چکش بخورد و پس از آن به نتيجه برسد.

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=229515

ش.د9500136