(روزنامه ابتكار – 1394/10/30 - شماره 3345 – صفحه 15)
گروه سیاست خارجی: مقامات پاکستانی و چینی در روزهای گذشته راهی آسیای غربی شدند. مقصدشان مشخصا عربستان و ایران است. عربستان و ایرانی که در هفتههای اخیر در اوج تنش و قطع روابط دیپلماتیک به سر میبرند. تنشی که میتواند کل منطقه خاورمیانه و به تبع آن آسیای جنوبی را تحت تاثیر قرار دهد. سوال اینجاست که چرا پاکستان و چین قصد رفع این تنش را دارند؟ در وهله اول هر کشور درگیر یک سری مسائل و منافعی است که تنش میان ایران و عربستان میتواند آنها را تحت تاثیر قرار دهد، اما جنبه مهمتر این قضیه به تفاوت سیاست، دیپلماسی و بازی استراتژیک نسبت به قرن گذشته بر میگردد.
سربرآوردن گروههای غیردولتی و تروریستی در خاورمیانه نوع بازی را عوض کرده و دیگر بزرگان به تنهایی توانایی حل تمامی مسائل را ندارند. حل بحرانهای منطقهای نیازمند همکاری بازیگران منطقهای است و ثبات آن به نفع آنهاست. سیاست و اقتصاد در پیوند با هم قرار دارد و مناسبات اقتصادی نیازمند همکاری سیاسی است. پاکستان و چین، بخصوص چینیها نیازمند تنش زدایی و آرامش در منطقه خاورمیانه و شبه قاره هستند تا برنامههای کلان اقتصادی خود را به جلو ببرند و در این میان نیازمند رفع تنش ریاض- تهران هستند. همه این مسائل منجر شده که شاهد دیپلماسی آسیایی در بازی آسیایی باشیم.
تنش میان ایران و عربستان
تنش میان ایران و عربستان و قطع روابط دیپلماتیک، بی ارتباط به رهایی ایران از بند تحریمها و ورود به بازارهای جهانی نیست. عربستان از افزایش قدرت ایران در منطقه واهمه دارد و اجرایی شدن برجام، از بین رفتن جو ایران هراسی، آزادی پولهای بلوکه شده، افزایش مقبولیت در بازیهای منطقهای و جهانی، افزایش پتانسیل رشد اقتصادی و فزونی یافتن قدرت نظامی و سیاسی کابوسی هراسناک برای سعودیها محسوب میشود. عربستان از تغییر در موازنه قوا به ضرر خود و به سود ایران نگران است، حال که حنای سعودیها در سطح جهانی رنگی ندارد و با اقدامات بی ثبات ساز و حمایت از تروریسم و اقدامات عجولانهای که در خاورمیانه انجام داده به سود غرب نیست و نقش ایران در منطقه مثبت تر ارزیابی میشود و غرب تمایل بیشتری برای همکاری با ایران دارد، عربستان ناچار است که دلارهای نفتی خود را به کار اندازد و با وعدههای مادی و حمایتهای اقتصادی خود متحدان منطقهای دست و پا کند تا اینکه در نهایت ایران را در میان همسایگان و منطقه منزوی کند.
هر چند عربستان توانست کشورهای کوچک را با وعدههای اقتصادی از ایران دور کند، اما کشورهای بزرگ و قدرتهای منطقهای ملاحظات و منافع بلند مدت و بیشتری از این وعدههای مادی عربستان دارند و بی محابا گوش به فرمان آل سعود نخواهند شد. پاکستان نمونه بارزی از این قدرتها و کشورها است که نه تنها خود را از تهران دورنکرد بلکه سعی کرده ابتکار عمل را به دست بگیرد و نقش میانجی گر میان دو کشور ایران و عربستان ایفا کند. این گونه است که بازی و تلاشهای عربستان برای انزوای ایران وارونه میشود و به گفته مقامات و نخست وزیر پاکستان که روز گذشته بعد از ریاض به تهران سفر کرد، از آمادگی و استقبال سعودیها برای رفع تنش با ایران خبر داد.
انگیزههای پاکستان در رفع تنش
در کمتر از یک هفته وزیر خارجه و دفاع عربستان راهی پاکستان میشوند تا از طریق فشار یا تشویقهای مادی مقامات این کشور را به دوری از ایران و حمایت از عربستان هدایت کنند. اما نزدیکی و ملاحظات اقتصادی و سیاسی که پاکستان در آسیای جنوبی و در همسایگی با افغانستان، هند و ایران دارد مانع از آن شد که پاکستانیها خود را دربست در اختیار سعودیها قرار دهند و گوش به فرمان آنها باشند. اولا اینکه پاکستان میداند که افزایش تنش میان ایران و عربستان و حمایت از یک کشور نه تنها سودی به این کشور نمیرساند بلکه این کشور را در مضیقه قرار داد و با مشکلات متعددی مواجه میکند.
درگیری فرقهای و افزایش تنش میان سنی و شیعه در خاورمیانه و سرایت آن به افغانستان و پاکستان چیزی نیست که در حد تئوری و انتزاع باقی مانده باشد. اعدام روحانی شیعی در عربستان و تظاهرات حامیان و مخالفان دو طیف شیعه و سنی در پاکستان نشانی جدی از خطری جدی است. پاکستان نگران از تنشهای فرقهای است و تبعات جانبداری از یکی از طرفین یعنی عربستان آگاه است. غیر از ترس از تنشهای فرقهای مسئلهای مهمتر همسایگی با ایران و داشتن چیزی حدود900 کیلومتر مرز مشترک با ایران نیز مطرح است. پاکستان نمیتواند وجود هویتهای مشابه مذهبی، فرهنگی و قومیتی در دو سوی مرزها خود و ایران را نادیده بگیرد. پاکستان حاضر نیست علاوه بر تنش با افغانستان و هند خود را با ایران نیز درگیر کند و در سه طرف مرزهای خود نگرانی داشته باشد.
دوما اینکه مسائل تنها و تنها به حوزه سیاسی و تنشهای فرقهای برنمی گردد، مشکل بزرگتر به حوزه منافع و مناسبات اقتصادی برمی گردد. خود این مشکل به دو صورت میتواند ضررها و آسیبهای جبران ناپذیری بر مناسبات و سرمایهگذاریهای اقتصادی پاکستان وارد کند. به یاد داریم که خط لوله گاز صلح ایران به پاکستان به دلایل تحریمها و انزوای ایران در سالهای گذشته متوقف شد و اینک که ایران از بند تحریمها رها شده و میتواند وارد مناسبات بین المللی و بازارهای جهانی شود، پاکستان نمیتواند تنها به ایدئولوژی متکی شود و به خاطر سعودیها با ایران قطع رابطه کند. پاکستان تلاش دارد در این مرحله از فرصت لغو تحریمها استفاده کند و از منافع انتقال خط لوله گاز صلح ایران به کشور خود استفاده کند. تازه این قسمت کوچکی از صفحه بزرگتر معادلات در آسیا بصورت کلی است.
منافعی که پاکستان از چین میتواند به دست آورد بویژه در حوزههای سرمایه گذاریهای زیربنایی مانند خطوط راه آهن، ایجاد بنادر تجاری و بزرگ راهها و قراردادهای تجاری کلان با چینیها همه و همه اگر نگویم فشار از عوامل ضروری تمایل پاکستان به رفع تنش میان ایران و عربستان بر میگردد. اگر مناسبات اقتصادی و سیاسی را با هم در نظر بگیریم متوجه خواهیم شد که اقتصاد نیازمند امنیت است و ایجاد فضای امن نیازمند رفع تنش میان دو کشور تاثیرگذار و مهم در خاورمیانه که پیوندهای مرزی و سرزمینی، هویتی و فرهنگی با این کشور(پاکستان) دارند.
انگیزههای چین برای رفع تنش
رئیس جمهور چین در اولین سفر خود به خاورمیانه، دوم و سوم بهمن ماه به عربستان و ایران سفر میکند. حرکتی حساب شده به سوی خاورمیانه در جهت استفاده از فرصتهای ایران بعد از تحریم و کاهش تنش میان دو قدرت درخاورمیانه. قبلا گفته شده و همچنان گفته میشود چین چراغ خاموش و از طریق دیپلماسی بویژه در حوزه اقتصادی به سمت غرب در حرکت است. چین برنامههای کلان اقتصادی را دنبال میکند. از مهمترین این طرحها کسب بازارهای آسیایی و آفریقایی و دست یابی به مواد خام و انرژی این مناطق است. رشد اقتصادی چین برای ادامه و عدم افت نیازمند حرکت به سمت غرب است. چین نیازمند عدم تنش میان قدرتهای عمده در بازارها و مناطق هدف است. یکی از این مناطق و کشورها حوزه آسیای جنوبی بویژه افغانستان و پاکستان است.
برگزاری گفتگوهای چهارجانبه صلح افغانستان میان چین، آمریکا، پاکستان و افغانستان در طی هفته گذشته و روز گذشته نشانگر جدیت تلاش این کشور در رفع تنش و درگیری در این منطقه جغرافیایی است. اما چین متوجه این امر مهم است که رفع تنش و مبارزه و ریشه کن کردن خشونت و اقدامهای تروریستی در افغانستان و پاکستان در پیوند تنگاتنگی با منطقه خاورمیانه قرار دارد که دو کشور ایران و عربستان از جمله مهمترین قدرتهای این منطقه و به نوبه خود تاثیرگذاری زیادی در حوزه پاکستان و افغانستان دارد. چین برای اتصال به آفریقا از طریق جاده ابریشم از طریق مجاری دریایی، راه آهن و کانال سوئز نیازمند ثبات در خاورمیانه است. چین همزمان در سفر به عربستان و ایران، مصر را نیز فراموش نکرده چرا که علاوه بر پیوند این کشورها با هم، رفع تنش میان این سه کشور و ایجاد روابط تجاری و اقتصادی زمینه ساز برنامه بلند مدت چین در حرکت به سمت غرب است.
بازی در آسیا با دیپلماسی آسیایی
بازی در آسیا مانند قرون گذشته نیست. دولت- ملتهای آسیایی بازی در عرصه بین الملل را به خوبی فراگرفته اند و دیگر نباید منتظر باشیم که غرب و دیپلماسی غربی به تنهایی پاسخگوی مسائل جهان باشد. اگر قرن قرن آسیاییها باشد و اگر قدرتهای نوظهوری در آسیا در حال ظهور هستند، به دنبال این ظهور و توانمندی فنون گفتگو و رفع اختلافات را از طریق دیپلماسی نیز از الزامات این قرن است. چین میداند چگونه با برگههای خود بازی کند و پاکستان نیز از این امر غافل نیست. خویشتن داری ایران در مقابل عربستان و مذاکره با غرب و حل مناقشه هستهای نشان از این است که ایران مدرن قواعد بازی را رعایت میکند.
در قرنی که بحران، جنگ، تروریسم و خشکسالی و بحرانهای محیط زیستی بلای جان دولت ملتها شده، در قرنی که اقتصادها چنان به هم آمیخته و ترکیب شده، فرار و دوری ازآسیبها و موراد سوء گفته شده نیازمند معامله و مذاکره است. ترس و نیاز است که چین و پاکستان را نیازمند رفع تنش میان ایران و عربستان میکند و این ترس و نیاز باید راهی باشد برای همکاری در خاورمیانه. بحرانها و آثار آن نشان داد که هر منطقه دارای ساختار و بافت مختص به خود است و رهایی از این بحرانها نیازمند گفتگو و همکاری با توجه به این ساختار و بافت است و همین امر موجب شد که بازی در آسیا نیازمند دیپلماسی آسیایی باشد.
http://ebtekarnews.com/?newsid=32570
ش.د9405348