(روزنام اعتماد – 1394/11/10 – شماره 3453 – صفحه 11)
* برنامه جامع اقدام مشترك سرانجام وارد فاز اجرايي شد. اولويتهاي سياست خارجي ايران پس از برجام چيست؟
** بديهي است پس از اجراي برجام شبيه هر پديده تاثيرگذار ديگري تغييرات مهمي در صحنههاي بينالمللي و منطقهاي و داخلي رخ داده است. از يك منظرگاه كلاننگر ميتوان گفت كشورمان تا پيش از اجرايي شدن برجام با تهديدات جدي بينالمللي و منطقهاي مواجه بود، اما پس از اجراي برجام تا حدود زيادي تهديدات بينالمللي كه رأس آن قطعنامههاي بينالمللي و شوراي امنيت بود، برداشته شد و تحريمها كه مقدمه يك نبرد بزرگ بينالمللي عليه جمهوري اسلامي ايران بشمار ميرفت تا حدود قابل توجهي رفع شد، در مقابل كاهش تهديدات بينالمللي، فرصتهاي بينالمللي پس از برجام افزايش يافته است و از اين نگاه، توانايي ملي كشور كه در معرض آسيبهاي جدي اقتصادي و فناوري قرار داشت در حال احياست، اما تهديدات منطقهاي همچنان به قوت خود باقي است و متاسفانه از آنجا كه بازيگران منطقهاي به ويژه در حوزه خاورميانه عربي غيرعقلاني رفتار ميكنند، فرصت چنداني براي حل مسائل از طريق ديپلماسي چنانكه در مذاكرات ١+٥ صورت گرفت، فراهم نيست، بنابراين سياست خارجي كشورمان بايد از يكسو فرصتهاي مناسب را براي رشد و پيشرفت كشور در پسا فرجام در فضاي بينالمللي دنبال كند، و از سوي ديگر با توجه به فضاي بحراني خاورميانه سياست دفاعي – امنيتي خود را براي عدم انتقال ويروس بيثباتي و تروريسم به درون مرزهاي كشورمان ادامه دهد.
* به نظر شما تا چه اندازه ورود ايران و امريكا به نوعي از فاز تنشزدايي حداقل در سايه مذاكرات هستهاي آلسعود را دچار نگراني از تغيير معادله رابطه تهران – واشنگتن كرده است؟
** حل مسائل و تنشهاي منطقهاي به ويژه روابط تهران – رياض نياز به زمان دارد، همچنانكه گفته شد بازيگران كنوني در جهان عرب عملكردي احساسي، حسادتآميز و خصلتي را در برابر بهبود روابط ايران با جهان غرب در پيش گرفتهاند، و بيش از آنكه از ارتقاي روابط ايران به ويژه با كشورهاي اروپايي خرسند باشند و آن را گامي را در جهت ثبات منطقهاي تلقي كنند، با رفتارهاي كينهتوزانه بدان مينگرند، بديهي است فروكش كردن خشم حكام جديد و جوان سعودي نياز به فرصت بيشتري دارد.
* به نظر شما بالا رفتن دست ايران در پروندههاي منطقهاي مانند سوريه و عراق به انزواي سياستهاي آلسعود در منطقه و سطح بينالمللي بدل شده است؟
** بديهي است جمهوري اسلامي ايران در سياست منطقهاي خود در چارچوب يك سياست خارجي عاقلانه از موجوديت و حاكميت سرزميني و وحدت اين دو كشور دفاع ميكند، جمهوري اسلامي ايران از تروريسم و جريانهاي براندازي در سوريه و عراق نه تنها دفاع نميكند، بلكه آنان را خطري جدي براي كل منطقه خاورميانه ميداند، در مقابل اين رژيمهاي سعودي و قطر هستند كه از آن سياست خارجي محافظهكارانه خود فاصله گرفته و به آنارشيسم و هرج و مرجطلبي در سوريه، عراق و يمن روي آوردهاند. چنين سياستي در صحنه بينالمللي از سوي آنان مقبول و قابل دفاع نيست و لذا دايما در حال عقبنشيني هستند، زيرا نه فقط ايران بلكه ساختارهاي بينالمللي امروز در جهان نيز از اين اقدامات حمايت نميكند، به همين خاطر انزواي بينالمللي عربستان از اين انتخاب آنان در سياست خارجي سرچشمه ميگيرد.
* چرا در جريان تنشآفرينيهاي اخير آلسعود و تحت فشار قرار دادن كشورهاي عضو شوراي همكاري خليجفارس، ما شاهد شكاف در ميان كشورهاي عربي و عربستان در نوع مواجهه با ايران بودهايم؟
** همچنانكه ذكر شد، رويدادهاي اخير طبيعتا در فضاي احساسي شكل گرفته است؛ بسياري از كشورهاي عربي و غيرعربي مايل به ورود در فضاهاي ماجراجويانه نيستند، زيرا چنين اقداماتي در نهايت به بيثباتي كشورهايشان منجر ميشود، لذا در حد تعارفات ديپلماتيك و ابراز همدردي و بيانيهاي غيرالزامآور بسنده ميكنند. لذا به نظر نميرسد آرايش جديدي به رهبري عربستان، حتي در شوراي همكاري خليجفارس شكل گرفته باشد، زيرا ظرفيت چنين صفآراييهايي در منطقه وجود ندارد، حتي امريكا هم با آنكه تلاش كرد ائتلافي عليه داعش به وجود آورد، موفق نبود و نتايج ملموسي در بر نداشت.
* رابطه ايران و اروپا پس از حصول توافق هستهاي و همچنين سرايت ويروس حملات تروريستي به خاك اروپا وارد فاز همكاريهاي گستردهتر شده است. فكر ميكنيد كشورهاي عربي منطقهاي در چنين فضايي چه رفتاري با تهران در پيش خواهند گرفت؟ تمايل به فاصله گرفتن با تهران؟
** همچنانكه گفته شد، فضاي تهديدات بينالمللي اينك براي جمهوري اسلامي ايران به يك فرصت بينالمللي سرشار از ظرفيت تبديل شده است. اما در منطقه همچنان هشدار تهديد بالا است، بسياري از كشورهاي عربي منطقه در يك سردرگمي تاريخي قرار دارند و آينده مبهم آنانرا از تصميمات عاقلانه و درازمدت بازداشته است. سربسته بايد گفت خلأ وجود مصر براي ايجاد توازن در جهان عرب اكنون به خوبي احساس ميشود.
* عصبيت رفتاري عربستان در چند سال و به آتش گشودن منطقه با سياستهاي اشتباه، عاري از آگاهي سياسي، صداي بسياري از كشورها ازجمله آلمان و انگليس را بلند كرده است. براي آينده رابطه اروپا و عربستان چه وضعيتي را پيشبيني ميكنيد؟ آيا اروپا اندك اندك از عربستان فاصله ميگيرد؟
** عربستان از يك ثبات نسبي در روابط خود با امريكا و اروپا برخوردار است، متاسفانه بازيگر جديدي به نام اسراييل كه خود را متحد عربستان ميداند در پشت پرده بسياري از سياستهاي تنشآفرين سعوديهاست، همكاريهاي پشت پرده اكنون علني شده است، و به موازات بهبود روابط ايران با اروپا، عربستان به اسراييل نزديكتر شده است و با توجه به آنكه امريكا نسبت به اقدامات و ماجراجوييهاي اسراييل هميشه خاضع بوده است، اقدامات عربستان در آتشافروزيهاي منطقهاي به ويژه در يمن و سوريه و همكاري نظامي اسراييل و عربستان در سركوبي مردم مظلوم يمن با سكوت آنان مواجه بوده است. همچنين نشست اخير ژنو با آنكه امريكاييها مصر به برگزاري آن بودند، با كارشكني عربستان به نتيجه نرسيد. به نظر ميرسد قدرت تحكم امريكا به دولت سعودي، به همين دليل حضور پشت پرده اسراييل در حمايت از سياستهاي ماجراجويانه عربستان تا حدود زيادي كند شده است.
لذا اروپا و امريكا با وجود آنكه با سياست خارجي غيرمحافظهكارانه سعودي موافق نيستند و بارها از آن گلايه كردهاند، اما به دليل وجود اسراييل در اين معادله چشمپوشي ميكنند.
* عربستان از رها شدن حسني مبارك توسط باراك اوباما شوكه شد و برخي از تحليلگران اعتقاد دارند كه پس از آن اتفاق اعتماد رياض به واشنگتن كم شده است. آيا ما در رابطه ميان امريكا و عربستان در كوتاهمدت و بلندمدت شاهد تغييراتي خواهيم بود؟
** روابط امريكا و عربستان از ثبات نسبي برخوردار است، البته امريكاييها بهشدت نگران تحولات دروني خاندانهاي حاكم در سعودي هستند، زيرا كتمان نميتوان كرد كه ساختار سنتي تعيين جانشين در نظام سعودي در حال پوستاندازي است، و نظام اخوت در جانشيني آلسعود مضمحل شده است، لذا رقابت خاندانهاي حاكم و خصومتهاي قبايلي تاريخي در لايه پنهان اين نظام بهشدت فعال است. بديهي است كه چنين تخاصمي از درون فرسايش و فروپاشي ايجاد ميكند، اقدامات هيجاني سعوديها در مسائل مختلف حاكي از اين سردرگميهاي درون ساختاري است. انتقادات تندي كه اوباما از نظام حاكم در سعودي در چهار سال اخير رياستش داشته است، حاكي از آن است كه امريكاييها از يكسو مايل به تغيير اين نظام قبيلگي به يك نظام مدني هستند و از سوي ديگر نگران آن هستند كه در صورت تغيير ساختارهاي عشيرهاي نتوانند يك رژيم دموكراتيك را جايگزين كنند و عربستان با بيثباتي مواجه شود، بديهي است تبعات بيثباتي عربستان نه تنها منطقه بلكه كل اقتصاد جهان را دستخوش بحران خواهد كرد. لذا فقدان يك سياست درست باعث شده است كه رابطه امريكا و عربستان با ثبات نسبي و در عين حال آماده فروريزي تداوم يابد.
* تا چه اندازه رفتار دستگاه ديپلماسي ايران با عربستان در دولت يازدهم را درست ارزيابي ميكنيد؛ برخي دستگاه ديپلماسي را به انفعال در برابر رياض متهم ميكنند؟
** به دليل وجود تهديدات منطقهاي، سياست خارجي كشور ماهيتي دفاعي- امنيتي دارد، بازيگران پرتعدادي در صحنه خاورميانه ظاهر شدهاند كه سطح چالشها را به اوج رسانده است، حتي قدرتهاي بزرگ هم در اين صحنه قادر به مديريت صحنه نيستند، امريكاييها، روسها، فرانسويها، انگليسيها همه ميآيند و ميروند، بمباران ميكنند، نشست برگزار ميكنند، اما ماهيت صحنه خاورميانه آرامشي به خود نميبيند، بازيگران منطقهاي هم، پرتعداد حضور دارند، بديهي است ديپلماسي ترجمه قدرت است، معمولا هم تا نيروها و بازيگران انرژي تداوم خصومت و كشتار را دارند، ديپلماسي كه اساس آن مبتني بر بروز عقلانيت و تشخيص درست منافع و مصالح است، قادر به بازگشايي گرهها نخواهد بود. كارآمدي ديپلماسي آنگاه ظاهر ميشود كه درجهاي از درك مشترك هويدا شود. متاسفانه اين مساله براي دستگاه سياست خارجي سعودي هنوز نياز به زمان دارد، زيرا جمهوري اسلامي ايران بارها آمادگي خود را براي حل و فصل مسائل با عربستان اعلام كرده است.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=36326
ش.د9405434