* سفر رئیس جمهوری ایران به دو کشور عمان و کویت با توجه به گمانهزنیها درباره نتایج این سفر و تأثیر آن بر مناسبات ایران و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس مورد توجه بسیاری از رسانهها قرار گرفته است.
به باور شما این سفر علاوه بر تأثیری که بر روابط دوجانبه دارد تا چه حد بر دیگر روابط منطقهای ایران و بویژه وضعیت روابط ایران و عربستان سعودی مؤثر خواهد بود؟
** روند ساختن روابط دوجانبه یا به طور کلی سیاست خارجی روندی موزاییکی و قدم به قدم است و کم کم ساخته میشود. رابطه دو کشور زمان میخواهد و با کنار رفتن ابرهای بیاعتمادی و با حل مسائل و مشکلات و موانع آهسته آهسته ساخته میشود. برعکس این قضیه تخریب رابطه بسیار سریع اتفاق میافتد. سؤال شما اما درباره رابطه ما با برخی کشورهای همسایه و برخی کشورهای منطقه متوجه موضوعی است که متأسفانه با بی تدبیریها بشدت صدمه دیده است. این امر ممکن بود که با مدیریت عاقلانه و کارشناسانه به وجود نیاید.
اما در اینکه رابطه با کشورهای منطقه و همسایه برای سیاست خارجی هر کشوری از درجه اهمیت بالایی برخوردار است، تردیدی نیست. اگر در سیاست خارجی دیگر کشورهای دنیا مطالعه کنید، خواهید دید که عموماً جایگاه خاصی برای کشورهای همسایهشان قائل هستند. این اهمیت از این منظر است که کشورهای همسایه میتوانند فرصتهای خوبی در زمینههای مختلف برای یکدیگر ایجاد کنند، همچنان که میتوانند بالاترین تهدیدها را نیز برای یکدیگر فراهم آورند. هرچند باید گفت اگر سیاست خارجی کشورمان را در طول چندین دهه گذشته ارزیابی کنیم، ما از این منظر نمره بالایی نمیگیریم.
* در حالی که برقراری روابط مطلوب و سازنده با همسایگان جزو اصول دیپلماسی کشورمان بوده است، چرا در این زمینه موفق نبودهایم؟
** به دلایل مختلف، بخشی به این دلیل است که ما نظام نوپایی داشتهایم و در سالهای آغازین گرفتار جنگ بودهایم. بعد از آن نیز برخی تحولات و تغییرات سبب شد که ما آنچنان که باید، نتوانیم با مجموعه همسایگانمان روابط مطلوب داشته باشیم. در چند سال اخیر نیز تحت تأثیر بعضی برخوردهایی که از سوی بعضی جریانات ناآگاه صورت گرفته، کار رابطه با کشورهای همسایه دچار مشکلات جدی شده است. از جمله در مورد کویت هم باید گفت رابطه مطلوب نیست. البته عمان به دلایل سوابق خوب پیش از انقلاب رابطه متفاوتی با ایران دارد. در رأس این مشکلات رابطه ما با عربستان است که از جهات مختلف برای ما اهمیت دارد. اهمیت رابطه ایران و عربستان در حوزه نفت و اقتصاد، در حوزه دین و اعتقاد و حج و... و در حوزه مسائل منطقه و نفوذی که عربستان به شکل سنتی در منطقه دارد و همچنین در مسائل قومی و غیر قومی اعراب قابل بررسی است.
نکتهای که باید توجه داشت، این است که مجموعه کشورهای جنوب خلیج فارس به عربستان به چشم برادر بزرگتر نگاه میکنند. سهم و نقشی که حکومت سعودی روی سیاست خارجی سایر کشورها دارد، به هیچ وجه نادیده گرفتنی نیست. شاید اگر تک تک این کشورها مثل بحرین، کویت، قطر و عمان فارغ از روابط ویژه خودشان با عربستان میخواستند با ما رابطه داشته باشند، روابط بهتری را تنظیم میکردند. اما تحت تأثیر قطببندی که در منطقه شکل گرفته است، میتوانیم بگوییم که ما عربستان را در رأس جریانی میبینیم که با توجه به تلخی رابطه روی روابط ما با تک تک این کشورها آثار منفی زیادی گذاشته است. این کشورها در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس سالها است که با یکدیگر کار میکنند و از همکاریهای منطقهای مشترکشان بهرهمند هستند.
این چارچوبی است که در مناطق مختلف دنیا تجربه شده است که تا این اواخر موفقترینش اتحادیه اروپا بود. در کشورهای آسیایی نیز نمونههایی مانند سارک یا اکو وجود دارد. اصولاً فواید کارهای منطقهای متوجه مجموعه کشورهای منطقه است. ریشه تمایل به این همکاریها در این است که اصولاً امر مهم توسعه و امر مهمتر امنیت هر دو متکی بر ترتیبات منطقهای هستند و نه متکی بر مرزهای یک کشور.
این تغییری است که در طی چندین دهه گذشته شکل گرفته است و باید متوجه این تحول باشیم و بتوانیم که روابط خودمان را به شکل منطقهای تنظیم کنیم. همان طور که به صورت دوجانبه نیز تنظیم میکنیم. کشورهای جنوب خلیجفارس متوجه این مسأله هستند و به همین دلیل همکاری منطقهایشان را توسعه دادهاند. از حوزه اقتصاد شروع و آن را به حوزههای امنیتی گسترش دادند و روابط سیاسی گستردهای ایجاد کردند که بهرهاش را هم میبرند. با وجود این تحول شکلی و ماهوی در سطح منطقه مورد بحث من تصور میکنم داشتن رابطه با تک تک کشورهای حوزه خلیج فارس از جهت نزدیک کردن ما به اهدافمان یک ضرورت است.
* بازگردیم به سفر اخیر ریاست جمهوری، این رفت و آمدها به چه ترتیب میتواند مؤثر باشد؟
** قدم اول این است که ما بتوانیم در این نوع سفرها در گفتوگو با مقامات طرف مقابل زمینهها و عوامل ایجاد سوء تفاهم را شناسایی کرده و رفع کنیم. دومین قدم تسهیل و فراهم کردن زمینههای همکاری با یکدیگر است. باید دستگاههای مختلف مأمور فراهم کردن این زمینهها شوند و بنای منطقهای ساخته شود که هر کشوری سهمی از آن بنا دارد و در آن زندگی میکند. به باور من با توجه به مشکلات عدیده و جدی که ما در منطقه داریم، اهمیت این مذاکرات و تبادل نظرها مضاعف میشود. در حال حاضر منطقه ما یکی از بحرانیترین مناطق دنیا است؛ در شرق و غرب کشورما چه در افغانستان و چه در عراق و سوریه مشکلات و بحرانهای جدی وجود دارد. گروه تروریستی داعش تنها جلوه بیرونی و محصول مخرب بحرانهای منطقه است. بحرانی که نه فقط ما را که همه کشورهای جهان از جمله اروپا و امریکا را گرفتار خود کرده است.
اگر ما بتوانیم در این منطقه همکاری کنیم، میتوانیم بر بحرانهای جهانی نیز تأثیر بگذاریم. شما حتماً خبرها را دنبال میکنید. در مجموعه سفرها و دیدارهای مقامات دنیا با یکدیگر یکی از اصلیترین موضوعاتی که در دستور کار گذاشته شده و مورد تبادل نظر قرار میگیرد، بحث تروریسم و داعش است که در منطقه پیرامونی ما ریشه دوانده است. تضمینی هم وجود ندارد که بگوییم ما واکسن زدهایم و این پدیده به سراغ ما نخواهد آمد. این تهدیدی است که متوجه همه هست و عقل ایجاب میکند که ما به ریشههای قضیه توجه کنیم و با آنچه به عنوان تهدید اول امنیتی دنیا مطرح است با عقل جمعی منطقهای و کاستن از اختلافات مواجه شویم. من مطمئنم که سفر آقای روحانی به عمان و کویت میتواند در این جهت تأثیرگذار باشد.
* بعضی ناظران معتقدند این روزها پیامها و نشانههای مثبتی از سوی مقامات ریاض به تهران ارسال شده است. آنها همکاری عربستان با ایران در اجلاس اوپک، تعامل مثبت دو کشور در کمک به حل مسأله ریاست جمهوری لبنان و نیز دعوت از ایران برای حضور در مراسم حج را از جمله این نشانهها ارزیابی کردهاند. شاید به همین دلیل هم گمانهزنیهای ویژهای درباره سفر وزیر خارجه کویت به تهران و احتمال اینکه او حامل پیشنهاد میانجیگری و مذاکره بوده است، مطرح شد. این گمانهزنیها تا چه حد درست است؟
** من با این ایدهها و اینکه سفر وزیر خارجه کویت به نمایندگی اعضای شورای همکاری خلیج فارس بوده است، همراه نیستم. به شخصه آن سفر را نه مثبت تلقی میکنم و نه منفی. بستگی به این دارد که او حامل چه پیامی بوده است و تا آنجایی که من اطلاع دارم، این پیام نه مثبت بوده است و نه منفی. بلکه شرایط و مسائلی را مطرح کرده بودند که ما را به جایی نمیرساند. در آن پیام گویا اشاره به اختلافات کرده بودند و شرایطی را برای بهبود رابطه مطرح کردند که چیزی را تغییر نمیدهد.
منتها با آن بخش از موضوع موافقم که با تلاش وزیر باتجربه نفت کشورمان، همکاری ایران و عربستان در اوپک یک قدم مثبت و ارزشمندی بود و امیدواریم افزایش پیدا کند. طرفین بهره این همکاری را برده و میبرند. اما به اعتقاد من، مسائل ما و عربستان مسائل عمیقی است. در منطقه یک دوقطبی شکل گرفته که از میان برداشتن آن در قدم اول نیازمند اراده سیاسی در پایتختهای دو کشور و در قدم دوم نیازمند داشتن برنامه جامعی است که بتواند ما را قدم به قدم از این بحران خارج کند. این دوقطبیگری در مجموعه مسائل چندین کشور در این منطقه از جمله یمن، سوریه، عراق و لبنان نقش بازی میکند؛ حتی آثار آن در افغانستان و پاکستان نیز قابل مشاهده است.
چنان که عربستان برای فرماندهی نیروهای ائتلاف از ژنرال رحیل شریف فرمانده سابق نیروی زمینی پاکستان دعوت کرده است. گفته میشود که او هم پذیرفته است. هرچند این مطلب توسط وزیردفاع پاکستان زیر سؤال رفت و گفت که او از ما اجازه نگرفته است، اما رسماً رد یا تکذیب نشده است.
بنابر این شاهد آن هستیم که امواج این دوقطبیگری فراتر از منطقه عربی میرود و به مناطق پر جمعیتی مثل شبه قاره هم کشیده شده است و این موضوع نگران کنندهای است. برای این مجموعه گسترده از مسائل در منطقه بدون برنامه نمیشود پیش رفت. وقتی درباره سوریه صحبت میکنیم، یک دعوای ساده نیست. در سوریه طرفهای متنوعی وجود دارد و تنها یک بعد موضوع افراطیگری است. اما در لایههای عمیقتر آن مسائل تاریخی و قومی وجود دارد. چنان که مسأله کردی را اصلاً نباید ساده گرفت. در لایههای قومی در ترکیه جریانهای قوی پانترکیسم مشاهده میشود. جریانهای بعثی در منطقه سابقه دارند. در ایران هم به عنوان یک کشوری که تجربه انقلاب اسلامی و حکومت شیعی را داشته است و فارس و کرد و ترک و عرب در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
بنابراین باید مقدماتی برای حل مسائل منطقه فراهم شود. در لایههای دینی و مذهبی نیز متأسفانه دین و مذهب توسط حکومتهای منطقه به عنوان ابزاری در جهت منافع قدرتها به کار گرفته میشود. این مسائل توسط لایههای بیرونی و توسط قدرتهای غیر منطقهای حمایت میشوند آنها اختلافات را تشدید و روابط غلط و ناسالم را تعمیق میکنند. لایه سومی که باید به آن اشاره کرد، سوابق تاریخی منطقه است. اختلافات ارضی و مرزی که در منطقه وجود داشته است، نمیتواند از چشم دور بماند. اینها مسائل تهدید کنندهای است که اگر مدیریت نشوند، میتوانند منطقهای را به آتش بکشند. نکته دیگر مسائلی است که در آینده پیش روی منطقه است و اگر مسائل منطقه کش پیدا کند، به آن افزوده میشود. چنانکه ما در آینده دعوای آب را هم خواهیم داشت.
عوامل خارجی نیز نباید از نظر دور بمانند. به دنبال آنچه در امریکا اتفاق افتاد و شخصیتی مانند دونالد ترامپ روی کار آمد، بپاخیزی جریانات راست در اروپا نیز حتماً باید رصد شود. در مغز این قضیه مسألهای با عنوان مهاجرت است که در بحثهای آکادمیک نیز مطرح میشود. مهاجرت قضیه سادهای نیست و به این سادگی نیز تمام شدنی نیست. مهاجرت یکی از مسائلی است که «رابرت ماندل» در نوشتههای 15 سال پیش خود آن را پیشبینی کرده است و الان دولتهای راستگرای اروپایی روی موج آن حرکت میکنند.
میخواهم بگویم که مسائل منطقهای و فرامنطقهای بر هم سرریز میشوند و این جزو شاخصههای جهان امروز است که معمولاً از طرف برخی محافل و افراد غیر سیاسی قابل فهم نیست. منظورم کسانی است که به هر بهانهای وارد سیاست خارجی کشور میشوند، اعلان موضع میکنند و در اکثر اوقات دستگاه دیپلماسی باید خرابکاریهای دلواپسانه آنها را ترمیم کند.
نکته بسیارمهم دیگر این است که فراموش نکنیم زخم تاریخی بزرگی در این منطقه به نام فلسطین وجود دارد که هنوز التیام پیدا نکرده است.
* البته این زخم گویا برای برخی دولتهای عربی التیام یافته است.
** ممکن است در یک لایهای و در یک سطحی التیام پیدا کرده باشد اما وقتی به عمق این جوامع نگاه میکنیم، متفاوت است. شما در نظر داشته باشید که چندین میلیون فلسطینی در خارج از فلسطین زندگی میکنند که هنوز نگاهشان به خانههای پیشینشان در فلسطین است. بعد هم در اسرائیل افراطیترین دولت بر روی کار است. آنچه از اسرائیل دیده میشود، علامت صلحطلبانه نیست و با مباحث صلحی که در دنیا مطرح میشود اسرائیل همراهی نمیکند. اسرائیل با محافل و لابیهایی که در دنیا دارد، نقش مخربی را ایفا میکنند تا مانع از پیدایش راه حل برای این مسأله قدیمی و تاریخی شوند. در جریان سوریه هنوز مسأله فلسطین خودش را نشان نداده است. به شخصه اعتقاد دارم که مسأله سوریه به این سادگیها قابل حل نیست.
* به خاطر منافع اسرائیل از ادامه درگیری در سوریه؟
** اسرائیل در کنار روسیه تاکنون بیشترین منفعت را از این بحران برده است. منتها در یک جایی این ماجرا تغییر شکل خواهد داد. البته باید دید با آمدن ترامپ و دیداری که با نتانیاهو داشته است، چه اتفاقی خواهد افتاد. امیدوارم شاهد یک جهش متجاوزانه دیگر از سوی اسرائیل نباشیم. هرچند بعید نیست. زیرا وقتی افراطیگری در کار است، چه این افراطگر یهودی باشد چه مسلمان، چه ایرانی دلواپس باشد و چه غیر ایرانی، مسلماً عقل تعطیل است.
* به دوقطبی ایران و عربستان اشاره کردید که تأثیرات نامطلوبی بر مسائل منطقه داشته است. ما در سالهای گذشته برای ترمیم رابطه ایران و عربستان شاهد ابتکار عمل مرحوم آیتالله هاشمی بودیم. ابتکار عملی که مبتنی بر عدول از غرور و تعصب دیپلماتیک بود و با پیشقدم شدن ایشان برای دیدار با وزیر خارجه عربستان در حاشیه کنفرانس اسلامی اتفاق افتاد. آیا در شرایطی که هر دو کشور برای بهبود روابط دوجانبه قائل به پیش شرطهایی هستند، رجوع به چنان ابتکار عملهایی با هدف دستیابی به منافع کلان منطقهای ممکن است؟
* ضرورتی ندارد که ما به 20 سال قبل بازگردیم. در حال حاضر ما تجربه آن زمان را داریم به علاوه تجربیات دیگر را. اگر در مجموعه رفتارهای خودمان مدیریت داشته باشیم تا وقایعی مثل حمله به سفارت عربستان صورت نگیرد یا عدهای برای مرگ پادشاه عربستان شیرینی پخش نکنند و... اگر هر دو طرف بتوانند سوء تفاهمهایی را که از طرف خودشان ایجاد میشود را مدیریت کنند، میتوان گفت که مشکل جدی برای قدم برداشتن در جهت حل مشکلات وجود ندارد و میشود مسائل را حل کرد.
لازمهاش این است که هر دو طرف از حرکتهای نامناسب جلوگیری کنند و دستگاههای دیپلماتیک با هم طرف شوند و کسانی که مسئول دیپلماسی نیستند و در سیاست خارجی تجربه ندارند، به خاطر خدا و منافع ملی و منطقهای و بهبود کار، کار را به دستگاه دیپلماسی واگذار کنند و از تهدید و فشار و حرکتهای نامناسب جلوگیری کنند. در این صورت مطمئنم که روابط دو کشور قابل مدیریت است و میتوان مشکلات را بتدریج و قدم به قدم حل کرد.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6436/1/172871/0
ش.د9504340