در یک دهه گذشته، رسانههای اجتماعی در شکلدادن به بحث عمومی درباره ترور، به خیل رسانههای جریان اصلی ملحق شده از این امر به نامزدهای انتخاباتی، تبلیغاتچیهای سیاسی، فعالان مدنی و شهروندان اجازه داده است که اغلب بدون واسطه در بحثهای سیاسی مشارکت کنند. شرکتهای حوزه فناوری بیشازپیش در این میان نقشی مهم و گاهی تعيين كننده پیدا کردهاند. به همین دلیل است که در اجلاس کاخ سفید برای مبارزه با تروریسم، «فیسبوک»، «گوگل» و «توییتر» جزء شركت كنندگان اصلی بودند.
تروریسم یک عمل وحشیانه و خشن و به همان میزان پدیدهای رسانهای است. ترور یک خبر حیاتی است؛ یک داستان دراماتیک و مهم که مردم میخواهند از آن آگاه شوند و دربارهاش بدانند؛ به علاوه، تروریسم متکی به چنان جاروجنجالی است تا جامعه را متوقف کرده، ترس را جاری کند و قدرت خود را به نمایش بگذارد. این مناسبات مربوط به پیش از ظهور فناوری دیجیتالی بوده است.
مسئولیت روزنامهنگارانی که اکسیژنآتش این جاروجنجال را فراهم میکنند، چیست؟ روزنامهنگاری که گزارشها، تحلیلها و تفسیرهایی را درباره ترور تهیه میکند، با چالشی در ایجاد روایتی که صحیح، ملموس و از نظر اجتماعی مسئولیتپذیر باشد، مواجه است. بسیاری از این مسائل، به فعالیتهای گستردهتر روزنامهنگاری، بهویژه حول اخبار فوری و روزنامهنگاری جنگ و حوادث، ارتباط پیدا میکرد. در چند سال اخیر، این مسئله با ظهور چرخههای جدید خبری و رسانههای اجتماعی از نظر فنی، عملی و اخلاقی پیچیدهتر شده است. بزرگی رویدادهای خبری به وسیله رسانههای اجتماعی که اغلب اولین پوششدهندههای یک ترور هستند، چند برابر میشود. این رسانههای اجتماعی به طور ویژه هدف تروریستها قرار میگیرند و روزنامهنگاران به آنها رجوع میکنند.
نگرانی این است که گزارشکردن ترور در ابزارهای دیجیتالی، تبدیل به کاری بسیار احساساتی و سادهانگارانه شود و نقش روزنامهنگاری حرفهای در آن محدود یا کم شود. این مقاله تلاش میکند زیربنای بهشدت تغییریافته طبیعت روزنامهنگاری و خبر را توصیف کند. روزنامهنگاری دارای مسئولیت کمک به جامعهای است که با تهدید، واقعیت و عواقب تروریسم دستوپنجه نرم میکند. نقش روزنامهنگاری مستقل، منتقد و قابلاعتماد، هرگز به این اندازه مهم نبوده است. بااینحال، رسانههای خبری هیچ وقت هم به این حد تحت فشار اقتصادی و سیاسی نبودهاند.
مشکل پوشش خبری تروریسم
تروریسم در طول تاریخی از سوی رسانهها پوشش داده میشده است؛ اما این حوزه با وب ٢,٠ و ظهور «فیسبوک»، «توییتر» و دیگر شبکههای اجتماعی، زمینه دیجیتال تغییر کرد. با اینکه دغدغههای تحریریهای گزارشکردن تروریسم به جای خود باقی است؛ اما زمینه رسانهای که حملات تروریستی در آن ظاهر میشود، در مقیاسی کاملا متفاوت گسترده شده است. همانطور که مدیر اخبار جهان بیبیسی به نام ریچارد سمبروک میگوید، تروریسم در دوران اخبار فوری و رسانههای اجتماعی یک «حوزه متفاوت» است که در سه دهه گذشته موضوعاتش دست نخورده؛ اما حالا بسیار پیچیدهتر شده است.
رسانههای اجتماعی بیشازپیش به جایی تبدیل میشوند که تروریسم اول از همه در آنجا گزارش میشود. گزارشدادن اخبار حملات تروریستی داعش نمونهای از آنهاست. بنابراین نسبت به دوران گذشته که رسانههای خبری کنترل جریان اطلاعات را در اختیار داشتند، یک تغییر بنیادین رخ داده و اکنون مجموعه گستردهتری از منابع خبری و رسانهها در این جریان دخیلاند. روزنامهنگاران دیگر دروازهبانان اولیه اخبار نیستند. امروزه مخاطبان به طور گسترده، دسترسی فوریتر و مستقیمتری به تعداد زیادی محتواي موجود در منابع خبری آنلاین گوناگون دارند. مردم میتوانند به طور مستقیم اطلاعات را از دیگر شهروندان، مقامات یا حتی خود تروریستها بگیرند. در رویدادهای تروریستی، پخش زنده و بهویژه پوشش تلویزیونی هنوز منبع اصلی اطلاعات و اخبار برای بیشتر مصرفکنندگان رسانهها باقی مانده است.
بااینحال، در دهه گذشته، گزارشهای تلویزیونی بیشتر به رسانههای اجتماعی وابسته شده است. از زمان بمبگذاری در مترو لندن در سال ٢٠٠٥ تاکنون، رسانههای جریان اصلی شروع به ایجاد بخشهایی برای استفاده از محتواهای رسانههای اجتماعی و محتواهای تولیدشده از سوی مردم کردهاند. همچنین خود شهروندان به دلیل توسعه فناوری، میتوانند بهراحتی یک رویداد تروریستی را با تلفن همراه خود به صورت مستقیم پخش کنند. از سوی دیگر، ابزارهای همراه و تلفنهای هوشمند، بیشازپیش اخبار را به زندگی شخصی و اجتماعی ما وصل کردهاند. تعجبآور نیست که مردم بیش از گذشته شخصا و فورا و به طور احساسی با رسانهها در تعامل باشند.
گزارشکردن ترور در رسانههای جریان اصلی نیز با دشواریهایی روبهرو است. روزنامهنگاران و مخاطبان در پی این هستند که اتفاقات تروریستی را با یک الگوی مشخص منطبق کنند. از سوی دیگر، در دنیایی که رسانهها بهشدت با هم رقابت میکنند، روزنامهنگاران ناچارند با سرعت هرچه بیشتر و با کمترین میزان توانایی و منابع خبری خود کار کنند. در میانه مسابقه انتشار خبر و در وسط یک وضعیت خطرناک تروریستی، باقیماندن بر موضع اصولی انتشار اطلاعات موثق بسیار دشوار است.
روزنامهنگاران تلویزیونی در گزارشهای زنده، اظهاراتشان را به دیگران منتسب میکنند: «گزارش شده است»، «به ما گفته شده است» یا «گزارشها در رسانههای اجتماعی میگویند». خطر اینجاست که مخاطبان کیفیت دقیق ماجرا را درنیابند.
در خبرهای فوری، استفاده از جملاتی که کیفیت را مشخص کنند - مثل اینکه «به نظر میرسد» یا «این ظرفیت را دارد» که «حادثه تروریستی باشد» - همراه با خطر شدید بدفهمی مخاطبان است. برخی از رسانهها، مثل «بیبیسی» یا «الجزیره» تلاش میکنند از واژه «تروریست» استفاده نکنند، اما توصیفاتی که ارائه میکنند مثل «بمبگذار» یا «حملهکننده» مشکل را حل نمیکند. گذشته از همه اینها، مرتبطشدن رویدادهای تروریستی اخیر به برخی ادیان و مذاهب، باعث بروز این خطر شده که واژههایی خنثی مثل «اسلامی» یا «مسلمان» به تروریسم ارتباط پیدا کنند.
تروریستها اکنون خودشان به تهيهكنندگان رسانهای تبدیل شدهاند. داعش ظرفیت تولید رسانهای عظیمی دارد و ویدئوها و مقالاتش از طریق فعالیت در رسانههای اجتماعی که بهخوبی توسعهیافته، منتشر میشود. خیلی از آنها به زبان انگلیسی هستند تا به صورت بینالمللی بتوانند عضو جذب کنند. در رسانهها، برای گفتن اینکه یک تروریست به چه فکر میکند، چه میگوید و چه میکند، اغلب از محتواهای رسانهای که خود تروریستها تولید کردهاند استفاده میشود، اما خطر اینجاست که با این کار، حتی در یک زمینه انتقادی، پیام تروریستها به طور مؤثری بازپخش و بزرگ شود.
همچنین همیشه این خطر وجود دارد که رسانهها جزئیاتی را درباره عملیات امنیتی در اختیار تروریستها قرار دهند که به آنها برای بهبود فعالیتشان کمک کند. این مسئله بهویژه در وسط یک عملیات تروریستی معنی پیدا میکند. ویدئوها یا تصاویر زنده از یک صحنه، ممکن است نیروی امنیتی را به خطر بیندازد یا جلو دستوپای آنها را بگیرد. خطر بزرگتر این است که مقامات، بهویژه مقامات حوزه سیاسی، تفسیرشان از رویدادهای تروریستی را که در رسانهها ارائه میکنند با منافع خودشان منطبق کنند. روزنامهنگاران وظیفه دارند که آنچه افراد قدرتمند میگویند گزارش کنند، اما وظیفهای ندارند که دیدگاههایشان را عینا بازگو کنند. وسعت پوشش حوادث تروریستی بستگی به فراوانی تلفات یا خسارات آن دارد. تاکتیکهایی از ترور که تأثیر رسانهای بیشتری دارند، مثل بمبگذاریهای انتحاری، میتوانند محبوبیت رسانهای حملات را بیشتر کنند.
همچنین پوششهای رسانهای این حوادث به سازمانهای افراطی کمک میکند که عضوگیری كرده و تروریستها را بسیج کنند. شکلدادن به رویدادهای تروریستی از طریق تفسیر سیاستمداران و روایت رسانهها باعث تشجیع آدمهای دلکنده از سیستم میشود و برای آنها حسی از بامعنابودن رویداد تروریستی و تعلق به آن را ایجاد میکند. در این میان، زبانی که در روایت حوادث استفاده میشود، نقشی اساسی در تعیین ابعاد آن دارد چون مردم درباره یک خطر، بر پایه واژگانی قضاوت میکنند که به آن ربط داده میشود. صرف اینکه یک چیزی رعب و وحشت ایجاد میکند، یک رویداد را تروریستی نمیکند، اما رسانههای جریان اصلی اگر برخی عناصر ایدئولوژیک اسلامگرایانه را در رویداد ببینند، این گرایش را دارند که آن را یک ترور توصیف کنند.
مسئله دیگر این است که حتی اگر مسئولیت یک حادثه را سازمانهای تروریستی برعهده بگیرند، روزنامهنگاران باید از زبان مناسبی استفاده کنند؛ مثلا در حوادثی که داعش مسئولیت آن را برعهده میگیرد، گاهی تروریستها فقط از این گروه الهام گرفتهاند، نهاینکه بخشی از این سازمان باشند، اما داعش ادعا میکند که آنها جزئی از شاخه سازمان مثلا در اروپا بودهاند. علاوهبراین، روزنامهنگاران باید مراقب باشند که جزئیاتی از اشخاص تروریست ارائه نکنند که به تنشهای نژادی، مذهبی و فرهنگی یک جامعه متکثر بیفزایند. یکی از مشکلاتی که در دوران جدید در اخبار مربوط به رویدادهای تروریستی به وجود آمده، محتواهای اشتباه زیادی است که به وسیله کاربران برای کسب ترافیک بازدید بیشتر ساخته میشود و به «فیکنیوز» (خبر تقلبی) مشهور است.
شبکههای اجتماعی تا حدی سیستمهایی خوداصلاحکننده هستند، اما این اصلاح میتواند با تأخیر رخ دهد و زمانی که مطالب نادرست و بازتابهای آن منتشر شود، هنوز روند اصلاح اشتباهات شروع نشده باشد. هنوز اولین کارکرد روزنامهنگاری این است که به حقایق دسترسی پیدا کند. حجم بالای محتواهای رسانههای اجتماعی و این واقعیت که برخی از این محتواها نادرست یا گمراهکنندهاند، طبعا باعث خشنودی روزنامهنگاران حرفهای نیست.
محتوای رسانههای خبری اکنون با خوراکهای خبری مخاطبان آمیخته است و مخاطبان اغلب بین محتواهای روزنامهنگارانه و محتواهای «آماتور» یا محتواهای «رسمی» فرقی قائل نیستند. تحقیقات نشان میدهند که افراد در رسانههای اجتماعی به دوستان خود به همان اندازه اعتماد میکنند که به رسانههای خبری. در چنین شرایطی، تولید اطلاعات قابلاعتماد از سوی رسانههای خبری خیلی مهمتر نیز شده است. آمار نشان میدهد که روزنامهنگاران شاغل در رسانههای جریان اصلی هنوز تا سطوحی مورداعتماد مخاطبان هستند. سطح این اعتماد به رسانه، سن کاربران و پذیرش مشارکت از سوی برند خبری، بستگی دارد.
گزارش بهتر ترور
برای روزنامهنگاران برای درک محتواهای تصویری کاربرساخته در شبکههای اجتماعی، پروپاگاندای تروریستها در وبسایتهای تخصصی (اغلب غیرانگلیسیزبان)، فعالیتهای روابطعمومی دولت یا نیروهای امنیتی، وبلاگها و وبسایتهای کارشناسان و تحلیلگران/ محققان دانشگاهی، زبان محلی، تخصصی، بینالمللی و خارجی سازمانهای رسانهای خبری، رسانههای جمعآوریکننده اخبار، روباتهای دیجیتالی و گروههای تبلیغاتی، به مهارتهای جدیدی نیاز است. بااینحال، اصل راهنما در این شبکه پیچیده از اطلاعات باید ساده باشد: تنها واقعیتهایی را گزارش کن که میدانی حقیقت دارند.
تحریریهها و منابع خبری، شیوه مدیریت، فناوریها، مهارتها و زیرساختهای آنها، همواره مرکز تلاش برای گزارشکردن واقعیت بودهاند. رسانههای بزرگتری مثل «سیانان» و «بیبیسی» بیش از گذشته تحریریههایی دارند که میتوانند با درگیرشدن با طیف کاملی از منابع و درگاههای خروجی محتوا، کارهای آنلاین وسیعی انجام دهند. روزنامههای مشهوری مثل «گاردین» یا «نیویورکتایمز» هم فرایندهایی مانند وبلاگهای انتشار زنده و مستقیم را برای بهخدمتگرفتن تعداد منبع خبری بیشتر، توسعه دادهاند. همزمان، سازمانهای خبری محلی نیز به دلیل اینکه محل وقوع رویداد را میشناسند، اغلب میتوانند خود را در برابر رقبای بزرگتر حفظ کنند. از سوی دیگر، رسانههای تخصصی، مثل حسابهای کاربری سازمانهای غیرانتفاعی در شبکههای اجتماعی هم نقش گردآورنده اخبار را بازی میکنند و اطلاعات آنلاین را از غربال میگذرانند.
در میان این همه اطلاعات، برخی از سازمانهای خبری مثل روزنامه «والاستریت ژورنال» یا شبکه خبری «آیتیان»، برخی از فعالیتهای جمعآوری اخبار خود را به شرکتهایی برونسپاری کردهاند که تخصص دارند صحت تصاویر، ویدئوها، پیامها و دیگر دادههای شبکههای اجتماعی را تأیید کنند. این شرکتها اغلب همانقدر که مشتری تجاری دارند، مشتری رسانهای هم دارند و مدعی نیستند که مؤسساتی رسانهای هستند. در واقع، آنها موتورهای کشف محتواهای آنلاین، در مرحله قبل از تحریریهها هستند و میتوانند مورد استفاده برای مطالب آنها قرار بگیرند. بهاینترتیب میتوان بهخوبی دید که تلاش برای گزارش بهتر هر رویدادی از جمله رویدادهای تروریستی در فضای ارتباطی فعلی، به تغییر شکل تحریریهها انجامیده است.
کار دیگری که باید برای گزارشدهی بهتر ترور انجام داد، اعمال روشهای کارآمدتر برای رسیدن به حقیقت است. اشتباهات در پوشش بمبگذاری ماراتن بوستون نشان داد که باید روشهای گزارشدهی تغییر کند. خوراکرسان خبری شهروندان این روزها پر از خبرهايي است که اغلب آنها از سوی دوستانشان تهیه شده، نه افراد حرفهای و همین محتواهای اشتباه، نسبی و جهتدار جانشین اخبار فوری ترور میشوند. مسئله گزارشدادن ترور با اخبار فوری در دنیای خبری کنونی اهمیت زیادی پیدا کرده است؛ رقابت به یک مؤلفه حیاتی برای روزنامهنگاری، بهویژه در زمینه اخبار فوری، تبدیل شده است. این رقابت تحریریهها را وادار میکند که واکنشی سریع به رویدادها نشان بدهند و به همان اندازه، پیشینه رویداد را هم ارائه کنند.
بنابراین سازمانهای رسانهای باید بیش از پیش از یک دستور زبان معتبر برای روایتهای موقتی استفاده کنند. بسیاری از مخاطبان که اکنون از رسانههای اجتماعی هم استفاده میکنند، هنگام رخدادن یک حادثه بر این نکته واقفاند که مسائلی درباره حادثه وجود دارد که هنوز از آن آگاه نیستند. رسانهها در اخبار فوری خود باید سعی کنند، نشان دهند هنوز چه چیزهایی مشخص نیستند و از عبارات مبهمی مثل «گزارشهای رسانههای اجتماعی میگویند» اجتناب کنند. آنها باید از زبان درستی برای توصیف رویداد استفاده کنند. روزنامهنگاران باید از میانبرهایی برای فشردهکردن واقعیتهای پیچیده در قالبهایی که مردم آنها را سریع مصرف کنند، استفاده کنند. تیترها، ویدئوهای ویرایششده، گرافیک و نظایر آن، بخشی از فرایند لازم سادهسازی و ارتباط برقرارکردن در زمان و مکانی محدود است. در موضوع پیچیدهای مثل ترور، استفاده از زبانی دقیق امری حیاتی است.
رسانههای اجتماعی در هنگام وقوع رویدادهای تروریستی، میتوانند اطلاعات و شاهدانی عینی را برای روزنامهنگاران مهیا کنند که آنها از طرق معمول نمیتوانند به آنها دست پیدا کنند. رسانههای اجتماعی میتوانند ابزارهایی باشند که جنبههای گستردهتری از موضوع را برای روزنامهنگاران بیان کنند. بنابراین هم گزارشگران هم دبیران آنها باید با رسانههای اجتماعی در کار حرفهای خود کار کنند. اما از سوی دیگر، روزنامهنگاران باید متوجه این مسئله باشند که با کارهای خود باعث نشوند به عملیاتی که مقامات امنیتی در حال انجام آن هستند خدشه وارد کنند یا به خود مقامات امنیتی آسیب برسانند.
وظیفه مدنی روزنامهنگاران و مسئولیت آنان این است که مطابق منافع عمومی و امنیت عمومی عمل کنند اما این به معنی آن نیست که به طور خودکار به درخواستهای پلیس و مقامات امنیتی تمکین کنند. این امر وقتی پیچیدهتر میشود که مثلا روزنامهنگاران بخواهند قضاوت کنند که با تروریستها ارتباط بگیرند یا نه. جنبه پیچیدهتر ماجرا این است که روزنامهنگاران نباید کاری کنند که با پوششدادن یک رویداد تروریستی، عملا به تروریستها کمک کنند یا کارایی عملیات آنها را افزایش دهند و آنها را وسط توجهات قرار بدهند. از سوی دیگر، نباید با ارائه اطلاعاتی از عملیات امنیتی، تروریستها را از مسائلی آگاه کنند که نباید از آنها باخبر شوند و به این طریق، به عملیات ضدتروریستی ضربه بزنند.
نکته دیگری که در پوشش رسانهای حوادث تروریستی وجود دارد، سوگیری جغرافیایی آن است؛ به این معنی که مثلا یک رویداد تروریستی در پاریس و بروکسل بسیار بیشتر از حادثهای مشابه در آنکارا و بیروت مورد توجه و پوشش قرار میگیرد. دلیل این امر چنین عنوان شده است که مخاطبان رسانههای غربی به حوادث در غرب بیشتر توجه نشان میدهند و از سوی دیگر، چون نشاندهنده تغییر استراتژی تروریستها است، مهم جلوه میکند.
با همه این احوال، به دلیل محدودیت در زمان و دسترسی به منابع خبری در زمان وقوع رویدادهای تروریستی، رسانههای خبری دارای اهمیت زیادی نزد مخاطبان هستند. اکنون مخاطبان از رسانههای خبری همانقدر که انتظار ارائه تحلیل و پیشزمینه ماجرا را دارند، انتظار دارند که همزمان واقعیتها را هم گزارش کنند. رسانههای اجتماعی در انجام این کارها ناتوان هستند. علاوه بر اینها، رسانههای خبری تلاش میکنند با بهرهگیری از انواع خروجیها، محتواهای خود را در قالبهای متنوع و فراتر از خروجی سنتی خود به مخاطبان برسانند. همچنین در گزارشهای خود، نقشی میانجی احساسات و راهحلگرا نیز داشته باشند.
رسانههای دیجیتال و ترور
امروزه درگاههای رسانهای مثل «توییتر»، «فیسبوک»، «گوگل» و «اپل» زیرساختهایی را برای رسانههای جریان اصلی فراهم کردهاند که بتوانند مطالبشان را از طریق آنها منتشر کنند. ٦٢ درصد آمریکاییها میگویند اخبار را از رسانههای اجتماعی میگیرند. ٦٣ درصد کاربران آمریکایی «فیسبوک» و «توییتر» میگویند اخبار را از طریق این درگاهها میگیرند و بهویژه «توییتر» محبوبیت زیادی در حوزه اخبار فوری دارد. «فیسبوک» همچنین مالک پیامرسانهای اجتماعی بهشدت محبوب «اینستاگرام» و «واتساپ» است. «اسنپچت» بیشازپیش از برندهای خبری مثل «سیانان» و «وایس» استفاده میکند که محتواهای خود را از طریق «اسنپچت دیسکاوری» به کاربران عرضه میکند.
درگاههایی مثل «اپلنیوز»، «گوگلنیوز» یا «توییترمومنت» مطالب خبری رسانههای دیگر را گردآوری میکنند. آنها با سازمانهای خبری در ارتباطاند تا علاوه بر اینکه روزنامهنگاری را برجسته کنند، به انتشار و مصرف اخبار هم شکل بدهند. آنها همچنین شروع به عرضه ابزارهای تولید خبر برای روزنامهنگاران کردهاند؛ ابزارهایی مثل امکان پخش مستقیم در «فیسبوک» و «توییتر» یا از طریق ابزار «پریسکوپ» در «توییتر». روزنامهنگاران کنترل انتشار اخبار را از دست دادهاند. این امر چالشی اساسی برای تمام رسانههای خبری است اما مسئله بهویژه وقتی بحث گزارشکردن ترور پیش میآید، حاد میشود.
این درگاههای رسانهای منابع بیسابقهای را برای مردم به منظور آپلودکردن، دسترسی و بهاشتراکگذاشتن اطلاعات و مستندات حول رویداد تروریستی فراهم میکنند. این اتفاق، فرصت بزرگی برای روزنامهنگاران است که با افراد بیشتری ارتباط برقرار کنند. اما یک سؤال اساسی نیز پیش میآید: آیا حالا درگاههای رسانههای اجتماعی به طور پیشفرض تبدیل به روزنامهنگاران و منتشرکنندگان شدهاند، اگر با قصد قبلی اینطور نشده باشند؟ سازمانهای خبری چطور باید به تأثیر بیشازپیش درگاههای رسانهای حول و حوش رویدادهای تروریستی واکنش نشان دهند؟ «فیسبوک» در حال تبدیلشدن به ابزار اصلی دریافت اطلاعات برای عموم است و پارهای نگرانیها را درباره پولیشدن، روایتهایی که حول اتفاقات تروریستی شکل میگیرد و تأثیرگذاری بر آنها و کنترلشان به وجود آورده است.
بههمیندلیل است که رسانههای خبری و روزنامهنگاران باید بهشدت مراقب باشند از درگاههای رسانههای اجتماعی برای مقاصد خود استفاده کنند اما این ابزارها بیش از اندازه بر کارشان اثر نگذارد. این نگرانی بهویژه برای انتشار اخبار فوری از سوي رسانههای جریان اصلی وجود دارد. نگرانی دیگر درباره انتشار مستقیم حوادث تروریستی در درگاههای رسانههای اجتماعی سازمانهای رسانهای است. رسانههای جریان اصلی زیادی از فیلمهایی که شاهدان عینی روی درگاههای رسانهای جدید میگذارند، استفاده میکنند.
همچنین خود رسانههای جریان اصلی نیز از درگاههای اینترنتی زیادی استفاده میکنند و ممکن است کاربران از طریق درگاههای این رسانهها اقدام به انتشار مستقیم رویدادهای تروریستی بکنند. رسانههای جریان اصلی باید بهشدت این محتواها را ارزیابی و با استانداردهای حرفهای خود سازگار کنند. درباره حوادث تروریستی، ممکن است یک رسانه در درگاه آنلاین خود که دارای اشکال مختلف است، رویدادی را گزارش کند اما مخاطبان به آن واکنش احساسی نشان دهند یا مطالبی را عنوان کنند که مغایر با استانداردهای رسانه باشد. منظور این نیست که رسانهها این محتواها را ندیده بگیرند اما باید واکنشی مناسب به آنها نشان دهند و آنها را متعادل کنند.
درهرحال، باید گفت سازمانهای خبری باید با این رسانههای جدید کار خود را پیش ببرند و ناگزیرند خود را با آنها سازگار کنند اما آنها را به طریقی درست به کار بگیرند که به فعالیت خودشان نیز آسیب نرسد. بحثی نیز در این میان به وجود میآید که آیا درگاههای رسانههای اجتماعی بیشتر از گذشته شبیه به سازمانهای خبری خواهند شد. این سازمانها جوان هستند و بهتدریج نظارتهای خود را مخصوصا در رویدادهای تروریستی بیشتر میکنند، اما در نهایت، باید گفت سازمانهای رسانهای آینده به نوعی «رسانههای ترکیبی» تبدیل خواهند شد که از انواع رسانهها استفاده میکنند اما مقررات مخصوص خود را نیز در استفاده از آنها خواهند داشت.
پینوشت:
* چارلی بکت در سپتامبر ٢٠١٦، جزوهای را با همکاری مرکز تحقیقات روزنامهنگاری دیجیتال «تاو» درباره مشکلات گزارشکردن عملیات تروریستی منتشر کرد که در آن، توصیههایی را برای اصلاح سنتهای روزنامهنگاری در گزارشدادن این رویدادها پیشنهاد کرد و با برشمردن ویژگیهای رسانههای جدید، به روزنامهنگاران توصیه کرد باید در گزارش تروریسم با دقت بیشتری با آنها برخورد کنند. مطلب حاضر خلاصهای از مباحث این جزوه است.
http://www.sharghdaily.ir/News/137580
ش.د9601702