(روزنامه آفتاب يزد ـ 1396/08/17 ـ شماره 5036 ـ صفحه 15)
این یک واقعیت است که بخش زیادی از مردم تنها و تنها شخصیتهای رو و غالب در سیاست را به خوبی میشناسند. شاید همین حالا هم برخی به درستی از نام و نشان و خط و ربط و پیشینه وزرای حاضر در دولت مطلع نباشند یا حتی وقتی صحبت از عملکرد نفتی یا اقتصادی دوران احمدی نژاد میشود، علیرغم انتقاداتی که دارند درست به خاطر نیاورند که جدای از شخص رئیس جمهوری، وزرای اقتصاد و نفت که بودند و دقیقا چه کردند. چهرهها و به نوعی سلبریتیهای سیاسی اما برای مردم ماندگار و شناسند؛ چه با نام نیک و چه غیر از آن. به همین خاطر نکته پیچیده و دور از ذهنی نیست که تا پیش از شروع کارزار انتخاباتی سال 92 کم نبودند افرادی که حسن روحانی را به روشنی و به وضوح نشناسند و تازه از همان برهه زمانی روحانیشناس و با مشی و منش او آشنا شوند. برای چنین بخشی از جامعه، روحانی با شعارهای انتخاباتی و حامیانش شناخته میشد و شاید به همین خاطر بود که خطای تشخیصی مهمی در خصوص او روی داد و او در طبقه ای غیر از آن چه که بود مورد تقسیم بندی سیاسی قرار گرفت. یک نکته اما از همان زمان برای همه واضح بود و روحانی حتی برای کسانی که آشنایی کمتری با او داشتند وجهی آشکار پیدا کرده بود. نزدیکی روحانی بههاشمی رفسنجانی.
همراهی در روزگار جنگ
بدون شک روحانی یار و همراه قدیمیهاشمی فقید به حساب میآید. یک پله بالاتر آن است که رئیس جمهوری فرزند معنوی و سیاسی آیت اللههاشمی دانسته میشود. هم نشینیها و همراهیهای این دو چهره در مناصب رسمی جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز انقلاب شروع شد؛ از نخستین روزهای آغاز دوران تازه سیاسی ایران. روندی که در روزگار جنگ البته ابعاد و قرابت بیشتر و عمیق تری هم پیدا کرد. آیت اللههاشمی فرمانده جنگ بود و روحانی به عنوان یکی از اعضای اصلی شورای عالی دفاع همیشه و همه جا در کنارهاشمی بود. چه در تهران و مقر فرماندهی امور و چه در خط مقدم جنگ و خاکریز اصلی جبههها. او خیلی زود توانست عنوان معاونت فرماندهی جنگ را از آن خود کند و بیش از همیشه بههاشمی نزدیک شود. از سوی دیگر در همان سالهای ابتدای جنگ رویدادی پیش آمد که آن جا نیز از روحانی وهاشمی در کنار هم نام برده شد؛ ماجرای مک فارلین که با هر کیفیتی ثبت شده است و این دو همراه سیاسی در آن نقش آفرینی کردهاند.
همراهی در روزگار صلح
حسن روحانی در سال 1359 به نمایندگی مجلس شورای اسلامی برگزیده شد و در پنج دوره قانون گذاری به مدت بیست سال از سال 1359 تا 1379 فعالیت کرد. او نایب رئیس اول مجلس در دورههای چهارم و پنجم، رئیس کمیسیون دفاع دورههای اول و دوم و همچنین رئیس کمیسیون سیاست خارجی دورههای چهارم و پنجم خانه ملت بود. ادواری که هرکدام به نوعی خطی ازهاشمی را نیز با خود داشت.هاشمی نماینده و رئیس مجلس و یاهاشمی رئیس جمهوری. روحانی در هر دو مورد نزدیک و مورد اعتماد آیت الله بود. وی از سال 68 تا 76 مشاور امنیت ملیهاشمیِ رئیس جمهوری بود. روحانی وهاشمی که چه در شرایط جنگ و چه در روزگار صلح یار و یاور هم بوده اند در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز همکاری و ارتباطی نزدیک داشتند. حسن روحانی به طور مستقیم از سویهاشمی رئیس جمهور وقت، ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را عهدهدار شد که تا سال 92 نیز در آن مسند باقی ماند.
حمایت تمام قدهاشمی
انتخابات سال 92 فرصتی بود تا دیگر همه مردم بدانند روحانی همیشه و همه جا باهاشمی رفسنجانی معنا شده و یا در کنار او به انجام وظایف خود در جمهوری اسلامی پرداخته است. زمانی که شورای نگهبان صلاحیت رئیس دولت سازندگی را احراز نکرد، پشتیبانی او از حسن روحانی، دریچههای جدیدی در کارزار انتخابات باز کرد.هاشمی رفسنجانی در دوران پس از مشخص شدن صلاحیتها در انتخابات سال 92، یک عملکرد شاخص و مشخص داشت. اعلام عمومی و رسمی حمایت بی چون و چرای خود از حسن روحانی.هاشمی در آن روزها رسما اعلام کرد: «حسن روحانی با مشورت بنده قدم در راه انتخابات گذاشت و با احترامی که برای کاندیداهای دیگر قائلم به دکتر روحانی رای میدهم و وی را برای تصدی قوه مجریه مناسب تر میدانم.» جمله ای که با تصمیم گیری نهایی اصلاح طلبان منجر به کناره گیری اخلاق مدارانه محمدرضا عارف و بسیج اصلاح طلبان در پشت حقوقدان انتخابات 92 شد. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از همان ابتدای کار دولت یازدهم راهنماییهایی به رئیس جمهور داشت و با اشاره به حجم مشکلات کشور در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، تاکید کرد: «مشکلات پیش روی دولت بسیار زیاد است و انتظار میرود رئیس جمهور جدید از فرصتی که در این دوره در اختیار دارند به نحو احسن استفاده کرده و با مطالعه دقیق و استفاده از افراد متخصص و مخلص که پیش شرط تغییر و تحول شرایط موجود است، بتواند همراه با رفع مشکلات معیشتی و اقتصادی، ارزشهای دینی، ملی و انقلابی مردم را تقویت کرده و امیدی را که در دلهای آنان ایجاد شده است، تقویت و تداوم بخشد.»
رویکردی که البته در طول دوران ریاست جمهوری روحانی نیز ادامه یافت. در بزنگاههایی مانند برجام نیز مرحوم آیت الله تمام قد پشت روحانی بود. البتههاشمی اصرار داشت که در امور دخالت نمی کند و همراهی خود را منوط به نظرخواهی رئیس جمهوری کرده بود. فاطمههاشمی به نقل از پدر خود روایت میکند که در روزهای آغازین تشکیل دولت، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به روحانی گفته بود: «من در کارهای شما هیچ دخالتی نمیکنم. اگر مشورت از من خواستید در کنارتان هستم اما دخالت هرگز.»
پیش از هاشمی، پساهاشمی
روحانی نیز ظاهرا کم و بیش در مسائل کلان به سراغ آیت الله رفته است و یا حداقل در مواردی که هاشمی اعلام موضع رسمی میکرد پیش نمی آمد که شیخ دیپلمات نظر متفاوتی از خود بروز دهد. نزدیک شدنهاشمی رفسنجانی به اصلاح طلبان نیز موجبات آن را فراهم آورده بود که با حضور او، روحانی اصلاحطلبانهتر عمل کند و در انتصابها، سیاست ورزیها و ترسیم آینده سیاسی خود و دولتش به صورت علنی و بارز از حامیان اصلی خود یعنی اصلاح طلبان فاصله نگیرد. نکته ای که حالا با نبود پدر سیاسی روحانی نمود روشنی در مواضع و عملکرد رئیس جمهوری پیدا کرده است. شاید اگرهاشمی بود امروز حرف از چرخش روحانی به راست نیز مطرح نمی شد. البته از ساز و کار حزبی و رفتارهای حزب اعتدال و توسعه در دوران پساهاشمی نیز نباید گذشت. فاطمههاشمی در شهریور سال گذشته، در خلال گفت و گویی رسانه ای عنوان کرده بود: « ایشان عضو حزب نیستند. نمیدانم بگویم پدر معنوی حزب هستند یا خیر؟ اگرچه قبل از ریاستجمهوری ایشان در جلسات حزب شرکت میکردند اما بعد از انتخابشان به عنوان رئیس قوه مجریه به طور طبیعی دیگر حضور نیافتند.» اعتدال و توسعه نیز در زمان حیات آیت اللههاشمی تا این اندازه بر روحانی تاثیرگذار نبود. اما پس از فوت رئیس دولتهای پنجم و ششم، این حزب نیز با محوریت یکی از افراد حاضر در کابینه دولت یازدهم که در دولت دوازدهم نیز نقشی کلیدی ایفا کرده است، موجبات تغییر در رفتار سیاسی حسن روحانی را پدید آورد.
هاشمی آخرین نکته را نگفت...
فقدانهاشمی اما تاثیرات دیگری نیز با خود به دنبال داشت. بحث از چرخش که میشود پیش از روحانی باید نام و تاریخ عملکرد سیاسی آیتالله بررسی شود.هاشمی اصولگرای ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی که بعضا مواضع خاصی نیز داشته و دوران ریاست جمهوری اش جدای از رویکردهای سیاسی با شمایل دیگری به لحاظ اجتماعی و سیاسی نیز یادآوری میشود، از میانه دهه هشتاد و پس از خرداد سرنوشت ساز 84 رفته رفته چرخش معروف خود را آغاز کرد. هاشمی رفسنجانی آرام آرام با تعدیل مواضع سیاسی خود به لحاظ فکری به جامعه اصلاح طلب و البته اکثریت مردم نزدیک تر شد. روندی که در اواخر دهه هشتاد تا پایان عمر او نیز ادامه پیدا کرد و سرعتی روزافزون گرفت. البته چرخشهاشمی ادامه دار نیز بود. او از چهره ای نزدیک به اصلاح طلبی به عنوان پدر اعتدال گرایی نیز مشهور شد. تز، آنتی تز و سنتز سیاسیهاشمی آن قدر جذاب بود که بسیاری با فراموش کردن عقبه خود تنها انتهای داستان را دیدند و خواستند که معتدل باشند. روحانی شاید همین یک مورد را ازهاشمی رفسنجانی کم داشت. با این همه شاید اگرهاشمی در ایام پس از انتخابات ریاست جمهوری نیز در قید حیات بود به رئیس جمهوری منتخب مردم گوشزد میکرد که چرخش از چپ به راست ممکن است پایگاه مدنی منحصر به فردی را که روحانی را یکه تاز عرصه سیاست کرده با تزلزل رو به رو کند. روحانی، اگر هنوزهاشمی بود، شاید امروز با تردیدهایی این چنینی که در فضای سیاسی رواج پیدا کرده رو به رو نمی شد. پدر و استاد همیشه، فوت کوزهگری را نگفته بود انگار.
ش.د9603268