۱- «گیورا آیلند» رئیس پیشین شورای امنیت رژیم صهیونیستی بعد از اعلام آتشبس ۴ روزه با نگرانی از ادامه جنگ غزه گفته بود «یمن برای اسرائیل یک تهدید راهبردی است... مشکل ما با یمنیها این است که آنها در دهانه جنوبی دریای سرخ قرار دارند و این مشکل بسیار بزرگتر و خطرناکتر از موشکهای آنها است... مشکل بزرگتر زمانی است که یمنیها تصمیم بگیرند هر کشتی اسرائیلی که از بابالمندب یا دریای سرخ میگذرد را توقیف کنند».
۲- جنبش انصارالله یمن پنجشنبه شب و در حالی که ادامه آتشبس و یا شروع دوباره جنگ در هالهای از ابهام بود، بر آمادگی خود برای ازسرگیری حملات به سرزمینهای اشغالی تاکید کرد و دیروز، بعد از شروع دوباره جنگ با تاکید بر این که «حملاتمان به صهیونیستها را از سر میگیریم» اعلام کرد «عملیاتهای ما در خشکی و دریا شامل اهدافی خواهد بود که رژیم صهیونیستی فکرش را هم نمیکند».
امنیت بابالمندب و دریای سرخ همواره یکی از اصلیترین نگرانیهای رژیم صهیونیستی بوده و هست.
۳- انقلابیون یمن بر دریای عمان، بابالمندب و دریای سرخ که محل عبور کشتیهای تجاری و نفتکشها از غرب آسیا به دریای مدیترانه و از آنجا به قاره اروپا و آمریکاست اشراف کامل دارند. و در جریان جنگ غزه علاوهبر شلیک دهها موشک بالستیک به بندر ایلات در جنوب فلسطین اشغالی، دو فروند کشتی تجاری متعلق به رژیم صهیونیستی را نیز توقیف و به غنیمت گرفته بودند، ضمن آن که یک کشتی دیگر اسرائیلی را به آتش کشیده و خسارت سنگینی به آن وارد ساخته بودند.
۴- آمریکا و اسرائيل برای مقابله با انقلابیون یمن، تقریباً از هیچ قدرت بازدارندهای برخوردار نیستند. آمریکا و متحدان غربی و منطقهای خود یعنی عربستان و امارات و با همکاری اعلام شده رژیم صهیونیستی، نزدیک به ۸ سال با انقلابیون یمن درگیر بودهاند و از هیچ جنایتی علیه آنان خودداری نکردند ولی برخلاف آنچه انتظار داشتند نه فقط به هدف اصلی خود که حذف انقلابیون یمن بود نرسیدند، بلکه امروزه دولت انقلابی یمن به یکی از قدرتهای مطرح و نقشآفرین منطقه نیز تبدیل شده است.
نباید از یاد برد که در اولین روز آغاز جنگ از سوی ائتلاف عربستان و امارات با پشتیبانی آمریکا و اروپا و اسرائیل علیه یمن، سخنگوی ارتش عربستان با تبختر و غرور اعلام کرد که ظرف سه روز یا نهایتاً یک هفته کار یمن تمام است!
۵- وحشت صهیونیستها از اشراف قدرتمندانه انقلابیون یمن بر بابالمندب و دریای سرخ، منحصر به دستاندرکاران کنونی رژیم صهیونیستی نیست. این نگرانی کابوس همیشگی اراذل و اوباش حاکم بر فلسطین اشغالی بوده است تا آنجا که دیوید بن گوریون بنیانگذار رژیم جعلی اسرائیل بارها از تسلط کشورهای اسلامی بر بابالمندب، دریای سرخ و تنگه هرمز ابراز نگرانی کرده و حیات رژیم را وابسته به آن دانسته بود.
۶- چرخه تجاری سالانه عبور کشتیها از بابالمندب
-ورود به دریای سرخ و گذر از کانال سوئز- بیش از ۷۵۰ میلیارد دلار است. همه روزه حدود ۴ میلیون بشکه نفت از این تنگه عبور میکند. تعداد کشتیهای عبوری از بابالمندب ۲۵ هزار فروند در سال است. گردش تجاری سالانه رژیم صهیونیستی در بهرهگیری از بابالمندب و دریای سرخ حدود ۱۸ میلیارد دلار است و...
با یک محاسبه سرانگشتی میتوان دریافت که حمله به کشتیهای تجاری رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی و اروپایی آن برای این رژیم کودککش و جنایتپیشه و همپیمانانش چه فاجعهای در پی خواهد داشت.
۷- آمریکا و متحدان اروپایي و صهیونیستی و عربی آن همانگونه که در جنگ ۸ ساله با انقلابیون یمن طرفی نبستهاند، اکنون هم از مقابله با دولت انقلابی یمن ناتوان و به مراتب آسیبپذیرترند. کما این که در مقابل توقیف و مصادره دو کشتی اسرائيلی کاری از آنها ساخته نبود. مخصوصاً آن که امروزه انقلابیون یمن علاوهبر روحیه انقلابی و شجاعت مثالزدنی، از تسلیحات پیشرفتهای برخوردارند که حریف به قول
«یحیی سریع»، سخنگوی ارتش یمن «فکرش را هم نمیتواند بکند». همین جا گفتنی است که دو هفته قبل پنتاگون اعلام کرد انصارالله در خلیج عدن قصد توقیف کشتی «سنترال پارک» را داشت که یک رزمناو آمریکایی مانع آن شده است! اما، انصارالله این خبر را دروغ نامید و پنتاگون نیز بعد از ۲۴ ساعت ناچار به تکذیب خبر قبلی خود شد. به یقین مقصود پنتاگون از جعل این خبر آن بوده است که نیروی دریایي آمریکا را قادر به مقابله با انقلابیون یمن قلمداد کند! که این خبرسازی را میتوان نشانه دیگری از استیصال حریف دانست. این نکته نیز گفتنی است که فاصله یمن تا شهر بندری ایلات در جنوب فلسطین اشغالی که بارها هدف موشکهای بالستیک انقلابیون یمن قرار گرفته است حدود ۱۸۰۰ کیلومتر است و این فاصله تا سواحل بحرین که محل استقرار ناوگان پنجم دریایی آمریکاست کمتر از ۱۴۰۰ کیلومتر است!... و جا دارد خطاب به انقلابیون یمن گفت:
بزن که خوب میزنی!
۸- بیانصافی است اگر حضور آقای امیر عبداللهیان وزیر محترم امور خارجه کشورمان در سفارت یمن و قدردانی از اقدامات انقلابی دولت یمن در حمایت جانانه از مردم مظلوم غزه را هوشمندانه و اقدامی انقلابی و برخاسته از مسئولیتشناسی ایشان تلقی نکنیم.
حسین شریعتمداری
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار بسیجیان با اشاره به اینکه «بسیج بیش از آنکه یک سازمان باشد، یک فرهنگ است» به تبیین فرهنگ بسیجی پرداختند و مهمترین شاخصههای آن را برشمردند.
معظم له در تبیین فرهنگ بسیجی به دو دسته شاخصههای ایجابی (بایدها) و سلبی (نبایدها) اشاره فرمودند که مهمترین آنها عبارتاند از:
ویژگیهای ایجابی فرهنگ بسیجی:
۱. مردمی بودن، ۲. متعهد بودن، ۳. احساس مسئولیت کردن، ۴. انقلابی بودن، ۵. قدر انقلاب را دانستن، ۶. معنای انقلاب را دانستن ترحم به ضعیف، ۷. شدت در مواجهه با ظالم، ۸. خدمت به همه مردم فارغ از دین و مذهب، نژاد و قومیت، سلیقه و گرایش سیاسی؛ و شاخصههای سلبی فرهنگ بسیجی:
۱. بیتفاوت نبودن در مقابل قضایای جاری کشور، ۲. قانونگریز نبودن، نظمناپذیرنبودن، ۳. هنجارشکن نبودن، ۴. با دشمن مخرج مشترک پیدا نکردن، ۵. پرهیز از کار نمایشی و ویترینی، ۶. دوری از کبر و غرور، ۷. دوری از طلبکاری، ۸. عدم استفاده از تواناییهای سازمانی به نفع خود.
تبیین فرهنگ بسیجی به گسترش دایره بسیج در سراسر کشور بلکه هر جای از کره خاکی کمک میکند. چنانکه معظم له پیش از بیان شاخصهها تصریح فرمودند: «بنابراین، همه کسانی که این فرهنگ را پذیرفتهاند، در این راه حرکت کردهاند، این تفکر را ممشای خودشان قرار دادهاند، ولو داخل سازمان نباشند، بسیجیاند؛ و این یک جمع کثیری از ملت ایران را شامل میشود، در حالی که در سازمان بسیج هم نه اسمشان هست، نه رسمشان هست.»
این درحالی است که بسیجیان و کلیه اعضای خانواده بزرگ بسیج هم میتوانند با عمل به این شاخصه ها، عیار بسیجی بودن خود را سنجش و نسبت به اصلاح رفتار و گفتار خویش اقدام کنند. لکن آنچه در این میان ضروری است متخلق شدن بسیج و بسیجیان به شکل فردی و سازمانی به برخی از شاخصههای ایجابی و اجتناب از شاخصههای سلبی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی تحت عنوان توصیه مورد تأکید قرار دادند. مهمترین توصیههای معظم له عبارتاند از:
توصیه اول: بصیرتافزایی هم در خود هم در دیگران
توصیه دوم: در دست داشتن ابتکار عمل در قضایای مهم
توصیه سوم: از دست ندادن امید به آینده
توصیه چهارم: پرهیز از غرور؛ مغرور نشوید. خدا را شکر کنید، از خدا بخواهید که این نعمت را از شما نگیرد.
توصیه پنجم: عدم احساس عجز و ناتوانی از کارهای بزرگ.
توصیه ششم: پرهیز از کارهای نمایشی و ویترینی بدون محتوا.
توصیه هفتم: قدر امانت الهی بسیجی بودن را بدانید. امین باشید و این امانت را خوب حفظ کنید.
توصیه هشتم: پرهیزاز دوقطبیهای کاذب.
توصیه نهم: در کنار نیروهای عملیاتی، نیروهای طراح را هم جذب کنید. تدبیر، فکر، طراحی، جلوتر از شجاعت و مردانگی مورد نیاز و احتیاج است. با تدبیر حرکت بکنید.
توصیه دهم: به خدای متعال توکل کنید: وَ مَن یتَوَکل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُه.
نگاهی به توصیههای دهگانه فوق نشان میدهد که مقام معظم رهبری به مواردی سفارش کردهاند که تنها تفاوت شان با شاخصههای فرهنگ بسیجی لازم الاجرا بودن آنها توسط سازمان و آحاد بسیجیان است. در میان این توصیه چند مورد با شاخصهها تکراری و تعدادی هم در نوع خود جدید هستند.
پرهیز از غرور و اجتناب از کارهای نمایشی از جمله مواردی هستند که هم در شاخصههای سلبی و هم در توصیهها مورد تأکید قرار گرفتهاند. دلیل این تأکید میتواند اهمیت موضوع، کثرت موارد و پیامدهای منفی آن باشد. اما در میان موارد فوق تنها موردی که رهبر معظم انقلاب از انجام آن گلایه و فرمودند، دامن زدن به دوقطبیهای کاذب بود. اهمیت این توصیه از آن روست که دشمن بیشترین بهره را آن برده و در آستانه انتخابات مصادیق آن روبه افزایش میباشد.
با عنایت به اینکه یکی از راهبردهای مهم دشمن جهت تحریم انتخابات، قطبی کردن جامعه بر سر مسائل گوناگون قومی، مذهبی، فرهنگی و اجتماعی است، دامن زدن به دوقطبیهای سیاسی و بعضاً جناحی که فاصله زیادی با واقعیات جامعه نیز دارند، قرار گرفتن در زمین دشمن تعریف میشود که بدون تردید از عزیزان بسیجی انتظار نمیرود. چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: «یکی از چیزهایی که انسان واقعاً باید از آن شکوه کند و گله کند، بعضی از اظهارات در این فضای مجازی است؛ سر یک چیز بیخود، این به آن میپرد، آن به این میپرد! پرهیز کنید؛ شما که بسیجی هستید [این کار را]نکنید.»
محی الدین حسینی ارسنجانی
آرمان امروز : مجلس اگر مجلس باشد، خانهامید ملت است. مجلس که نهادی قانونگذار است باید ناظر بر اجرای مصوبات و قوانین تصویب شده سالیان اخیر و مصوبات مجالس ادوار گذشته نیز باشد. مجلس واقعی در ایران با حضور موثر رادمردانی همچون آیتالله شهید «سید حسن مدرس»، نماینده با تدبیر و کار آمد مجلس شورای ملی آنهم در دوره رضاخانی و پاکدستانی از جنس خلوص و مجاهده شکل میگیرد.
اما حالا، در مجلس ما جای چنین گوهرهای ناب و تابناک خالی نیست؟ اینکه چرا مدرس نماد نماینده راستین ملت آنهم در مجلس عصر استبداد و سیاهی معرفی شده جای تامل و تفکر دارد. لابد او با جسم نحیف و با همان لباس پاک و مندرس که لباس بیشتر اولیا الله و مردان خدا بوده و هست فرد یا نماینده اثرگذار زمانه خود و مدافع منافع ملی بوده است. اما آیا مجلس و مجلسیان ما امروزه اینچنین هستند؟ بر کسی پوشیده نیست که ایران قوی در سایه دولت و مجلس قوی و نیروهای مقتدر معنا و مفهوم دارد. در تمام ادوار مجالس گذشته و حال که بنگریم مردم منافعی از این نهاد قانونگذاری برده و میبرند و در عین حال مشکلاتی ازبابت همین ارگان حکومتی برایشان پیش آمده است. امام خمینی (ره) مجلس را «عصاره فضایل ملت» دانستهاند. حقا و انصافا هم همینطور باید باشد.
در تمامی مجالس دنیا باید افراد متخصص و کار آمد بر کرسی تصمیمگیریهای مهم بنشینند و تصمیمات و مصوباتشان ضمانت اجرایی داشته باشد. مجلس شورای اسلامی در ایران نیز در عرصه بینالمللی باید به نحوی عمل کند که دنیا بر روی تصمیمات آن حساب باز کند. گذشته از آن مجلسیان باید گوش به فرمان رهبران و بزرگان کشورشان دراندیشه رفع وابستگی کشور به بیگانه و خصوصاً ابرقدرتهای شرق و غرب عالم گردند و خلاصه مجلس باید تسهیلگر امور اقتصاد و صنعت و فرهنگ یک جامعه باشد نه اینکه با برخی مصوبات مانع رشد و ترقی و تعالی ملت و سد راه توسعه ملی گردد. اینکه کشورمان همچنان درگیر بسیاری از مشکلات روزمره است شاید یکی از دلایلش از وجود مجلس ضعیف و نمایندگان کار نابلد آن و حضور برخی ازایشان در کمیسیونهای غیر تخصصی باشد. نماینده مجلسی که در برابر تهدیدات این و آن بترسد و بلرزد و یا با یک پیشنهاد مالی تطمیع گردد و یا به هر دلیلی از اصول اساسی اسلام و انقلاب زود وا دهد و نتواند مدافع منافع ملی و محافظ ارزشهای مد نظر کشور باشد، از جمله نتواند حافظ و پاسدار خونهای پاک شهیدان وطن باشد حقیقتاً فاقد صلاحیتهای لازم برای حضور بر کرسی تصمیمسازی مجلس است. مجلس در کشور ما بایدمجمعی از متخصصان امور مختلف و محل حضور منتخبانی از احزاب و گروههای سیاسی و فعالان اجتماعی باشد تا هم کار آمد و هم پاسخگوی افکار عمومی و مطالبه گران ملی و عموم موکلین گردد. مجلس پاسخگو پناه درماندگان وامید علاقهمندان به نظام است. مجلس اگر تأثیرگذار باشد و قدرتمندانه خود را در امور جاری کشور نشان دهد میتواند بر تمامی ارکان نظام تأثیرات لازم خود را داشته باشد.
یکی از مفاهیم دشوار دلوز در کنار «تفاوت و تکرار» مفهوم «خط گریز» است. درک اندیشههای دلوز بهویژه مفاهیمی که او ابداع کرده، کار سختی است. برای فهم و جذب این مفاهیم باید جهان حسی و فکری دلوز را لمس کرد. جهان فکری یک فیلسوف یعنی رویکرد و نگاه او به جهان و گفتوگویش با فلاسفه پیش از خود. از این منظر دلوز بیهمتا است. او همواره در حال گفتوگو، نقد و مکاشفه فیلسوفان پیش از خود است؛ از افلاطون که باور دارد فلسفه را به انحراف کشانده تا لایبنیتس و اسپینوزا که ستایششان میکند. اگر بخواهیم نشان بدهیم چگونه میتوان جهان دلوز یا دیگر فلاسفه را فهمید، باید از خود دلوز درس بگیریم. دلوز نهتنها در مواجهه با اسپینوزا و لایبنیتس و دیگران، جهان آنان را کشف و لمس میکند؛ بلکه با اندیشههای آنان جهان فکری خودش را نیز میسازد. دلوز گاه در این کار چنان یک فیلسوف را درونی میکند که دیگر از جهان فکری آن فیلسوف چیزی جز نگاه دلوز به او باقی نمیماند. از این رو است که او را بهدرستی فیلسوفی تقلیلگرا نامیدهاند. جهان یک متفکر را مفاهیم او میسازد. «مفاهیم»؛ خلاصه، چکیده، روح یا جانمایه و در یک کلام پژواک جهانی است که فیلسوف از آن سخن میگوید. اگر بخواهیم فلاسفه، مورخان و اندیشمندان را مانند مخترعان براساس مفاهیمی که خلق کردهاند، در ترازوی قضاوت قرار بدهیم، باید گفت به جز شمار اندکی در ایران، متفکر و فیلسوف وجود ندارد. بگذریم از تعارفهای علمی که افراد در مجامع نثار یکدیگر میکنند و فردی را بیجهت بدون اینکه چیزی را اختراع یا خلق کرده باشد، فیلسوف و دانشمند خطاب میکنند. یکی از دلایلی که میتوان گفت با غیاب اندیشه روبهرو هستیم، شاید این باشد که در ابداع مفاهیم و روایت گذشته، حال و آینده جهانی که در آن به سر میبریم، ناتوانیم. مگر نه اینکه درباره واقعه تاریخی کودتای 28 مرداد، مورخان و پژوهشگران بسیار سخن گفتهاند؛ اما هنوز نتوانستهاند این کودتا را در قالب مفهومی همهجانبه کدگذاری کنند. مفهوم، یعنی کشف و آشکارکردن انگیزههای پنهانی که روحِ آن زمانه را ساخته است. این گفته شامل تاریخ مشروطه نیز میشود. چه شد که شد مشروطه؟ همه آن چیزهایی که نشان میدهد که «چه شد که شد مشروطه» در قالب یک مفهوم یعنی اندیشیدن به مشروطه. اندیشیدن و خلق مفهوم بسیار دشوار است. در سفر کوتاهی که میشل فوکو در سال 57 به ایران داشت، تلاش کرد فهم خودش را از انقلاب ایران در قالب مفاهیمی مانند «معنویت سیاسی» یا «روح یک جهان بیروح» بیان کند، گیرم بعدها بسیاری او را از این بابت نکوهش کرده باشند. هرچه باشد، فوکو از سنتی فلسفی میآمد که چارهای جز کشف این جهان و ابداع مفهوم برای آن نداشت. همان چیزی که همواره در کشور ما غایب است و در وضعیت کنونی هم مجال و ارادهای برای اندیشهورزی وجود ندارد. اگر امروز ما با انسداد سیاسی روبهرو هستیم و جریانهای سیاسی قادر نیستند خود را احیا و بازتعریف کنند، دلیلی جز انسداد اندیشه ندارد. انسدادی که در آن نهتنها جریانهای سیاسی بلکه دانشگاهیان و اندیشمندان مستقل نیز برای برونرفت از این وضعیت کاری از دستشان ساخته نیست. آنان نمیتوانند وضعیت ما را در قالب مفهومی صورتبندی کنند. برای برونرفت از هر انسدادی باید مفهومی ساخت. این مفاهیم هستند که خودآگاهی ما را شکل میدهند. خط گریزی هستند که تفاوت و تکرار را میسازند. نزد دلوز خط گریز یعنی آزادی. یعنی گذر از وضعیتهای انسدادی. یعنی قلمروزدایی از قلمروها و راهیابی به فهم و تفاوت خودمان با خودمان. دلوز بیش از آنکه بر تفاوت براساس تضاد تکیه کند، مانند تفاوت سیاه و سفید، بر تفاوت سفید با سفید تأکید میورزد، آنچه این سفید را با سفید دیگر متمایز میکند. از دلوز میتوان آموخت ما باید بیش از آنکه به دنبال تفاوت خود با دیگران باشیم، در پی تفاوت خودمان با خودمان باشیم. از همینجا است که اندیشه آغاز میشود. در تفاوت ما و دیگران، تضاد و نزاعی ناخواسته وجود دارد. مهم این است چه شد که شد مشروطه؟ چه شد که ما، شدیم ما؟ چه شد که شد اینگونه؟ در این راه قصد مقصریابی نیست بلکه کشف مجدد یک جهان بیروح است. بدون اندیشه و فکر نمیتوان روح یک جهان را کشف کرد. چارهای جز اندیشیدن پیشروی ما نمانده است؛ آنهم در جهانی که دیگر خودش محل شک و سوءظن است. اگر زمانی ارزشها بیاعتبار شدند تا جهان استوار بماند، اینک این خود جهان است که بیاعتبار شده و ما بیجهان شدهایم. بهراستی جهان ما کجاست؟ کجای آن ایستادهایم؟ از پسِ ما چه جهانی خواهد آمد؟ پرسشها بدون پاسخ خواهد ماند؛ چراکه ما در تعطیلی اندیشهایم و راه برونرفت در برابر ما گم و ناپیداست.
یک. چند روزی است که گوجهفرنگی گران شده است. در شهر تهران، قیمت هر کیلو گوجه در میادین میوه و تره بار در محدوده ۲۵ هزار تومان و در میوهفروشیها حدود ۴۰ هزار تومان است. روزنامه شرق نوشته «شاهکاری دیگر از دولت:املت هم لاکچری شد» و روزنامه سازندگی در صفحه اول خود آورده« قیمت گوجهفرنگی در روزهای گذشته بهشدت افزایش پیدا کرد و دولت حتی از کنترل قیمت این کالا نیز ناتوان است» و ادامه داده «چرا در دولتهای اصولگرا گوجهفرنگی به مسئله اصلی بازار تبدیل میشود؟» واکنشهای دیگری از این دست وجود دارد اما اشاره به همین دو مورد برای بیان نکات لازم کافی است.
دو. این متن در مورد گوجهفرنگی نیست، بلکه در مورد نوعی از سیاست ورزی است که این روزها با کلیدواژه گوجهفرنگی نمایندگی میشود. صرفا از باب طرح مسئله، باید عنوان کرد که کشور ما، تولیدکننده بزرگ محصولات سبزی و صیفی است و سالانه حدود ۶۰ هزار میلیارد تومان از این محصولات صادر میکند (۱)، اما مانند تمام محصولات کشاورزی، گوجهفرنگی هم ابتدا و انتهای فصل دارد. یعنی در برخی مقاطع، تولیدش افزایشیافته و ارزان میشود، در برخی مواقع سال هم با توجه به اقلیم سرزمینی ما و وضع بارندگی، مقدار کمتری روانه بازار میشود و طبیعتا قیمت افزایش مییابد. این منطق و طبیعت اقتصادی ماجراست. همواره در تمام سالها در فاصله نیمه آبان تا نیمه آذر، قیمت گوجهفرنگی افزایش مییابد و دلیل آنهم این واقعیت است که مصرف گوجه در کشور ما ماهانه حدود ۱۲۰ هزار تن است اما در پاییز، سقف تولید ماهانه بهصورت میانگین ۸۰ هزار تن است. در نظم طبیعی بازار که منطبق بر عرضه و تقاضاست، غلبه تقاضا بر تولید، موجب گرانی است. در این فصل که معمولا گوجه بوشهر و جنوب شرق خوزستان بار میدهد، با شدت بارندگی، هم امکان برداشت و هم امکان حمل گوجه به تعویق میافتد و گوجه بهاندازه کافی به بازارها راه پیدا نمیکند.
سه. ممکن است پرسیده شود که خب مگر بارندگی قابل پیشبینی نبوده است؟ یا مثلا آیا نمیتوان در دوره کاهش تولید، صنایعی مثل رب سازی را متوقف کرد تا گوجه بیشتری راهی بازار شود. جواب ساده است.
گوجه محصولی نیست که در حالت غیر انباری، بیش از یک تا دو هفته باقی بماند و این یعنی، باوجود پیشبینی بارندگی، بازهم امکان برداشت زودهنگام و ذخیرهسازی در مورد این محصول وجود ندارد. دوم آنکه در فصل افزایش قیمت، خود صنایع رب سازی اقدام به خرید گوجه نمیکنند و عمده خریدشان در فصل فراوانی و ارزانی است یعنی این روزها صنایع اصلا بازیگر بازار گوجهفرنگی نیستند. سؤالهای دیگر هم پاسخهای روشن دارند. همه این موارد از این بابت آورده شد که بدانیم دولت، همه راهها را رفته و وزارتخانه مرتبط یعنی جهاد کشاورزی، از کنترل بازار ناتوان نیست. این گرانی هم مقطعی است و ۱۰ روز دیگر یا حتی زودتر، گوجه ۳۰ درصد ارزان میشود و در ادامه با افزایش تولید، قیمت بسیار کمتر خواهد شد. این را هم باید اضافه کرد که در این متن هرجا اسم از گوجه آمد، منظور گوجه مزرعه فضای باز است. اگر این روزها در مغازهها گوجه ۷۰ هزارتومانی دیدهاید، آن گوجه گلخانهای است که اولا تولیدش بسیار کم است و ثانیا پیشازاین هم قیمتش ۵۰ هزار تومان بوده و کلا محصول متفاوتی با گوجهفرنگی معمول در مزرعه است.
چهار. حال به بند اول برگردیم. بدترین آفت اقتصاد، بیاطلاعی و حتی بدتر از آن، سیاسیکاری است. اولا قیمت هفتگی تمام محصولات جالیزی ازجمله گوجه برای ۱۰ سال اخیر در وزارت جهاد کشاورزی موجود است. صرفا از باب نمونه، قیمت هر کیلو گوجه در سال آخر دولت دوازدهم، در فاصله شهریور ۹۹ تا آذر ۹۹، حدود ۳۱۵ درصد افزایشیافته یعنی بیش از ۴ برابر شده است. البته در این زمینه به مسئولان آن زمان هم خردهای نیست و پیشازاین توضیح دادیم که حساب قیمت گوجه در فاصله آبان و آذر همواره از سایر فصلهای سال کاملا جداست. ثانیا مگر دوستان سازندگی، موافق اقتصاد غیردولتی و منع مداخله دولت در بازار نیستند و مگر اصلا در ادبیات و منش این دوستان، استفاده از عباراتی همچون «کنترل» برای بازار یک محصول، اقتصاد دستوری محسوب نمیشود؟ شما باید تعیین تکلیف کنید که بالاخره با مداخله دولت در بازار موافقید یا مخالف. بههرحال ما باید به یک مشی در اقتصاد عمل کنیم. اگر موافقیم که دولت باید تا حد امکان در بازار یک محصول مداخله نکند، یعنی عملا رانت و فرآیند دولتی را حذف کردهایم اما باید این واقعیت را هم بپذیریم که در منطق طبیعی عرضه و تقاضا، با سنگین شدن کفه هرکدام از طرفین، قیمت ممکن است کم یا زیاد شود و بهتدریج خود را تعدیل خواهد کرد. اگر غیر این است و به اقتصاد دستوری و دولتی معتقدیم هم باید منتظر تمام عواقب آن باشیم که پیشازاین در برخی برههها تجربهشده است.
تفاوت این دو روش، تفاوت نوع مداخله دولت در زنجیره فولاد و سیمان در دهه ۸۰ است که شرح آن در سرمقالهای از همین قلم با عنوان «برای درست کردن ابرو چشم را کور نکنیم» آمده است. بههرحال ما باید به اصولی معتقد باشیم، نه اینکه همهجا موافق اقتصاد بازار آزادباشیم ولی اگر گوجه بهصورت مقطعی گران شد، چون در دولتی رخداده که به ما نزدیک نیست، آن را دستمایه حمله به دولت کنیم و از لزوم کنترل بازار توسط دولت سخن بگوییم.
پنج. تأثیر شرایط جوی و فصلی، مخصوص گوجه نیست و به سایر محصولات و تولیدات کشاورزی و دامی هم قابلتعمیم است. قیمت یک میوه یا محصول کشاورزی، نمیتواند و اساسا نباید در همه روزهای سال ثابت باشد. چیزی که ثابت است دانستن این واقعیت است که هرگاه در یک جمله، نقدی به قیمت یک محصول کشاورزی مطرح شد و بلافاصله در جمله بعد به اصولگرایی یا اصلاحطلبی یا هر خط سیاسی نسبت داده شد، در درجه اول دانش و اطلاع و در درجه دوم انصاف گوینده زیر سؤال است. آنچه قیمت گوجه را بالا یا پایین میبرد، اصولگرایی و اصلاحطلبی نیست بلکه شاخصهای اقتصادی، منطق عرضه و تقاضا، شرایط جوی و نکات فنی کشاورزی است.
شش. گوجهفرنگی محصول جالبی است و رفتار ژلهای دارد. در علم گیاهشناسی یک میوه تلقی میشود اما در علم کشاورزی نوعی سبزی است. گوجه نرم و حالت پذیر است و گاهی در شرایط متفاوت رنگ هم عوض میکند!
پانوشت:
(۱): بر اساس آمار FAO ایران دهمین تولیدکننده گوجهفرنگی در جهان در سالهای اخیر بوده است