در طول ۴۵ سال گذشته مردم ایران با حضور در اجتماعات انقلابی در سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب، حضور در عرصه دفاع مقدس در دهه اول و حمایت از مقاومت در سالهای اخیر صحنههای بدیعی از مشارکت را در عرصههای حساس انقلاب آفریدهاند، اما حضور پرشور آنها در انتخاباتهای برگزارشده در سالهای پس از پیروزی انقلاب، نصاب منحصربهفردی را در جهان برای مردم ایران به لحاظ تعداد حضور در پای صندوقهای رأی و میزان مشارکت به ثبت رسانیده است.
در بیان اهمیت انتخابات در نظام اسلامی همین بس که به دلیل ماهیت مردمسالاری نظام دینی، انتخاب تمامی ارکان قدرت در نظام بهنوعی به رأی مردم وابسته است و به همین دلیل است که انتخابات هرقدر پرشورتر و باشکوهتر و انتخاب مردم نیز آگاهانهتر باشد، ارکان نظام جمهوری اسلامی باصلابت و قدرت بیشتری متکی بر آرای مردم میتواند وظایف محوله خود را انجام بدهد و طبعاً استحکام و قوام داخلی نظام متکی بر آرای مردم، سد محکمی در برابر تهدیدات و چالشهای برساخته دشمنان خواهد بود.
امام خامنهای در دیدار روز پنجشنبه ۲۵ آبان فقها و حقوقدانان شورای نگهبان با ایشان، ضمن تشکر و قدردانی از زحمات و تلاشهای این شورا، تأکید کردند: همه وظیفه دارند زمینه برگزاری انتخاباتی پرشور را در اسفندماه امسال فراهم کنند. در ۱۵ فروردینماه امسال نیز معظمله در دیدار کارگزاران نظام با ایشان، با اشاره به اهمیت انتخابات امسال که قرار است در اسفندماه برگزار شود، بر چهار راهبرد مهم مشارکت، رقابت، سلامت و امنیت در انتخابات امسال تأکید فرمودند. در بیان چرایی اهمیت انتخابات ۱۴۰۲ و ضرورت برگزاری پرشور آن به چند مؤلفه مهم میتوان اشاره کرد:
۱- برگزاری همزمان دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در ۱۱ اسفندماه امسال، اولین انتخاباتی است که بعد از فتنه گسترده طراحیشده دشمنان در سال ۱۴۰۱ برگزار میگردد، فتنهای که دشمنان ملت در سالگرد آن نیز در شهریور سال ۱۴۰۲ تمام توان خود را برای تکرار آن به کار گرفتند، اما به دلیل عدم همراهی مردم فهیم ایران ناکام ماندند، اما بهرغم آن دشمنان نظام با شناخت دقیق از تأثیر انتخابات و شکلگیری دو مجلس قدرتمند در پیشبرد مسائل کشور، طبعاً تمام توان خود را برای اخلال درروند انتخابات پیشرو، چه به لحاظ ایجاد چالشهای امنیتی و جریانسازی علیه نظام و مسئولان و چه به لحاظ ایجاد یأس و ناامیدی در مردم مبتنی بر بسترها و پیامدهای آن اغتشاشات، برای عدم حضور مردم در پای صندوقهای رأی به کار خواهند گرفت تا انتخابات با مشارکت کمتری برگزار شود.
۲- مرور روند توطئههای دشمنان در ادوار گذشته نشاندهنده پیچیدهتر شدن و چندبعدی شدن تهدیدها و توطئههاست که خود بر آن عنوان جنگ ترکیبی نهادهاند، جنگی که بهرغم بهرهگیری از انواع تهدیدها، جنگی شناخت پایه است و طبعاً مؤلفههای اقتدار نظام را نه با حمله مستقیم همچون گذشته، بلکه با زیر سؤال بردن و ابهامزایی و ناامیدسازی مردم پی میگیرند. بدیهی است که مقابله با جنگ شناختی دشمن در این عرصه دشوارتر و پیچیدهتر از جنگهای گذشته متکی بر عملیات روانی، تهاجم فرهنگی یا جنگ نرم خواهد بود.
۳- تشدید فشارها و تحریمها اگرچه همچون گذشته بهعنوان مهمترین راهبرد برای ناکارآمدسازی دستگاههای اجرایی کشور و ناراضیسازی عمومی مردم دنبال میشود، اما در این مرحله به دلیل ناتوانی دشمن در مهار توان هستهای و نفوذ منطقه و توان موشکی ایران متأثر از تحولات منطقه تشدید خواهد شد، خصوصاً آنکه ایران به دلیل تقویت توان دفاعی، گسترش نفوذ منطقهای، توانمندی غنیسازی هستهای و تأثیرگذاری بر روند تحولات جهانی و منطقهای و آرایش قدرت در جهان و نظم آینده آن به نصابهای بالایی دستیافته است، این امر دشمنان را نگرانتر کرده و طبعاً افزایش فشارها و تحریمها برای ناکارآمدسازی نظام از اولویتهای آنها است.
۴- رقابت جریانهای سیاسی در هر انتخابات سهم عمدهای در جلب مشارکتهای مردم داشته و دارد، اما در این انتخابات، طیفی از جریان اصلاحات به دلیل بحرانها و چالشهای درونی و غلبه افراد افراطی در سیاستگذاری آنها که عمدتاً ناشی از عدم اعتماد مردم به آنها در انتخابات گذشته است، از ماهها قبل بحث تحریم انتخابات را مطرح و به همین دلیل فضایی را ایجاد کردهاند که چهرههای مطرح آنها نیز نتوانند در انتخابات ثبتنام کنند، این رویه که با مخالفتهای جدی در درون این جریان مواجه و بحثهای آنها هم به عرصه رسانهها کشیده شده است، بر فضای عمومی انتخابات تأثیرگذار است. منتقدان به جریان حاکم در اصلاحات، انتقادات زیادی به شرایط جبهه اصلاحات و جمع تصمیم سازان آن داشته و معتقدند اصولاً رئوس جریان اصلاحات فاقد راهبرد و چشمانداز بوده و اساساً بنایی بر حضور انتخابات بر اساس نگرانی بابت کاهش سرمایه اجتماعی خود ندارند.
۵- کارآمدی و تلاش دستگاههای اجرایی، مجلس شورای اسلامی و دیگر نهادهای نظام برای رفع مشکلات و مسائل مردم و بهویژه مشکلات معیشتی نقش مهمی در برگزاری پرشورتر انتخابات دارد، اما بهرغم تلاشهای صورت گرفته که البته متناسب با سطح مشکلات و مسائل مردم نیست، به دلیل مشکلات باقیمانده از گذشته که آثار آن بر میزان مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰ و پیش از آن مشهود است، مسئولیت دستگاهها در برگزاری پرشورتر انتخابات را سنگینتر میکند، بهویژه آنکه بهرغم همسویی و اشتراک در اعتقاد به مبانی نظام، همافزایی لازم در عرصه اجرایی دیده نمیشود.
۶- روندهای مذکور نشاندهنده ضرورت اهتمام همه دستگاهها برای برگزاری پرشورتر انتخابات ۱۴۰۲ هم در حوزه تلاش برای حل مشکلات معیشتی مردم و هم اهتمام در مقابله با جنگ شناختی دشمن است. در این حوزه نقش جهاد تبیین برای روشنگری نسبت به ضعفها و چالشهای درونی و شناخت برنامههای دشمنان بسیار ضروری و نقش عمدهای برای ایجاد امید و اعتماد در مردم برای مشارکت در انتخابات خواهد داشت.
حنیف غفاری
تاکنون بارها از استراتژی خلق گرههای کور راهبردی در نظام بینالملل توسط دولت آمریکا پرده برداشته شده است. استراتژیستهایی مانند هنری کسینجر و برژینسکی در قرن ۲۰مدعی بودند حفظ هژمونی آمریکا در نظام بینالملل در گرو کاهش نسبی قدرت رقبای بالقوه و بالفعل آن بوده و اصلیترین راه برای تحقق این موضوع، خلق تنشهای مزمن امنیتی و گرههای کور ژئو پلیتیک و منازعات مستمر در حوزه پیرامونی آنهاست.
علی اصغر شالبافان
در تسهیل ورود گردشگران خارجی به کشور در دولت سیزدهم سیاست حوزه گردشگری در دولت سیزدهم تسهیل تردد گردشگران خارجی به کشور است.با توجه به سیاست های دولت سیزدهم امکان سفر با خودرو شخصی به کشور های عراق و ترکیه فراهم شده و به زودی این امکان برای سفر به ارمنستان هم فراهم خواد شد.طی هفت ماهه امسال در مقایسه با مدت زمان مشابه سال قبل حضور گردشگران خارجی در کشور رشد ۴۰ درصدی را نشان می دهد این در حالی است که طی سال گذشته اتفاقات متعددی نقش قابل توجه ای در کاهش حضور گردشگران داشت اما از اسفند ماه سال قبل تاکنون شاهد روند افزایشی حضور گردشگران خارجی در کشور هستیم.با برنامههای که دولت سیزدهم دنبال میکند، بتوانیم هم سیاست تنوعی در بازار دنبال کنیم و هم بحث تسهیل تردد گردشگران خارجی با خودرو را گسترش دهیم که البته این کار تاکنون برای کشورهای عراق و ترکیه به نتیجه رسیده است و برای کشور ارمنستان نیز طی ماههای آینده انجام خواهد شد تا گردشگران این کشورها بتوانند با خودروهای شخصی خود به ایران سفر کنند. بیش از دو هزار و پانصد طرح گردشگری و اقامتی در کشور در حال اجرا است که بیش از ۳۷۰هزار میلیارد تومان نیز در این بخش سرمایه گذاری شده است.
۱۸هزار میلیارد تومان سرمایه گذاری برای ۱۸۷طرح در استان فارس در نظر گرفته شده که از جمله مهم ترین تصمیمات می توان به سه هتل پنج ستاره و پنج هتل چهار ستاره اشاره کرد.پیشبینی ما این است که چنین اقدامی، مشوق بسیار خوبی برای سرمایهگذاری حوزه گردشگری ایجاد میکند و همچنین امکان فروش و پیش فروش برخی از بخشهای تأسیسات گردشگری در کنار امکان بهرهبرداری، فازبندی و… را میدهد و به گونهای مشوق خواهد بود که سرمایهگذاران حوزه گردشگری به این حوزه هم ترغیب شوند و هم پروژه های در حال احداث سریعتر تکمیل شوند. در خصوص جذب سرمایه گذاران خارجی در دولت سیزدهم یش از ۲۹۱ میلیون دلار سرمایه گذاری خارجی جذب شده که بیشتر این طرح ها از طریق سرمایه گذاران ایرانی خارج از کشور جذب شده است.
یک هزار و پانصد فرصت سرمایهگذاری در کشور شناسایی شدند و ۲۱۰ بسته از بین فرصت های سرمایه گذاری انتخاب شدند و برخی از اینها با هماهنگی استانداریها به صورت بینام مجوز گرفتند.
انتشار نتایج کنکور در تیرماه گذشته و سهم بسیار ناچیز دهکهای پایین درآمدی از رتبههای بالا موجبات نگرانی عمیق کارشناسان ایراندوست را فراهم کرد. براساس اطلاعات منتشره سه هزار رتبه برتر آزمون مزبور به طرزی بسیار نابرابر بین گروههای درآمدی توزیع شده و بهعنوان نمونه سهم 10 درصد مرفه جامعه از این سه هزار رتبه، نزدیک به ۲۵۰ برابر سهم 10 درصد فقیر بود. همین امر نشان از شکست بزرگ دولت در میدان آموزش و پرورش دارد. زیرا یکی از مهمترین مأموریتهای دولت ایجاد و گسترش فرصتهای آموزشی برای اقشار کمدرآمد است، بهگونهای که فقر مانع رشد و شکوفایی استعداد تحصیلی کودکان نشده و آینده تحصیلی و شغلی آنان تحت تأثیر میزان دارایی خانوار قرار نگیرد.
آنروزها در یادداشتی با عنوان «اقتصاد ملی، آموزش رایگان و بازتولید فقر» به این موضوع پرداختم و امیدوار بودم توجه متولیان امر به این موضوع بسیار مهم جلب شده و هرچه سریعتر برای درمان این درد مهلک چارهای بیندیشند. در یادداشت مذکور به این نکته اشاره کردم که لازمه حرکت جامعه در مسیر توسعه همهجانبه این است که نابرابری در حوزه آموزش و دسترسی به امکانات آموزشی بهمراتب کمتر از نابرابری در حوزه درآمد باشد، درحالیکه در شرایط فعلی کشورمان جای این دو شاخص به طرز دردناکی عوض شده و نابرابری آموزشی با شاخص ۰.۷ از نابرابری درآمدی با شاخص ۰.۴ پیشی گرفته است.
اینک با گذشت چهار ماه از آن روزها، با یک مراجعه به سایت رسمی وزارت آموزش و پرورش و بررسی آخرین اخبار بخش و اظهارنظرهای مسئولان این حوزه، میتوان ادعا کرد درمان این درد جزء دغدغههای اصلی متولیان محترم نیست: نه تلاشی برای تغییر الگوی تخصیص منابع و تقویت بنیه مالی آموزش و پرورش به چشم میخورد، نه اقدامی برای دفاع از منافع خانوارهای کمدرآمد و کاهش نقش ثروت خانوادگی در کسب مدارج بالای علمی صورت میگیرد، و نه حتی سخنی از ضرورت اصلاح روندهای مخرب کنونی به میان میآید.
قانون اساسی بهعنوان یک میثاق ملی وظیفهای سنگین بر دوش دولت و دولتمردان نهاده است: تأمین آموزش رایگان بهگونهای که فقر عامل شکست تحصیلی و مانع دستیابی کودکان به بالاترین مدارج علمی نشود و جامعه از این ظرفیت بزرگ محروم نماند. بااینحال محدودیتهای منابع مالی دولتها در چند دهه گذشته و در اصل مقدمدانستن برخی اهداف درجه سوم بر این هدف بزرگ، موجب شده تخصیص منابع مالی عمومی جامعه در مسیری شکل گیرد که اهداف آموزشی و ارتقای کیفی آموزش و پرورش عمومی سهم اندکی از این منابع داشته باشد.
گسترش مدارس غیرانتفاعی در اوایل دهه ۷۰ با این هدف صورت گرفت که بار سنگین آموزش و پرورش قدری سبکتر شده و با تأمین هزینه تحصیلی فرزندان توسط خانوارهای مرفه، امکان ارتقای کیفی آموزش برای مدارس دولتی فراهم شود. اما این امر در عمل نوعی بدآموزی مخرب را در بدنه دولت به همراه داشت: میتوان با کاستن از سرانه آموزشی و افزودن بر سهم خانوارها با انواع و اقسام ترفندها، بر کسری بودجه غلبه کرد. این بود که مدارس دولتی روزبهروز بیشتر به کمکهای «داوطلبانه» اولیای دانشآموزان متکی شدند.
ابوالقاسم حالت، شاعر طنزپرداز در اواخر دهه ۴۰ «پولکی» شدن آموزش و پرورش را در آن ایام حرکتی مغایر با راهاندازی تشکیلات موسوم به پیکار با بیسوادی دانسته و چنین سرود:
اولیای مدارس از امروز
هی سر ما هوار و داد کنند
دل ما خون برای شهریه
دل خود را به پول شاد کنند
شوی از کسب علم روگردان
بس که اشکال را زیاد کنند
گوئیا این گروه آمدهاند
تا که «پیکار با سواد» کنند!
امروز با گذشت بیش از نیمقرن از آن ایام، بار دیگر جامعه گرفتار پدیده پیکار با سواد شده است. دولت تعهد خود به ارتقای کیفی آموزش و تسهیل دسترسی فرزندان اقشار محروم جامعه به بهترین خدمات آموزشی را فراموش کرده و خود را با اهدافی بهمراتب کماهمیتتر سرگرم و درنتیجه زمینگیر کرده است.
اصول مترقی قانون اساسی که دولت و حکومت را مکلف به ارائه خدمات رفاهی به اقشار محروم جامعه کرده، بهتدریج فراموش شدهاند. سهم ناچیز دهکهای پایین درآمدی از رتبههای بالای آزمون سراسری سال جاری، بهعنوان نتیجه قهری این فراموشی خسارتبار، در عین دردناکبودن، مایه شگفتی نیست، زیرا در شرایطی که چند ده سال بهاصطلاح جو کاشتهایم، نباید انتظار برداشت گندم داشته باشیم. اما آنچه مایه شگفتی است، این است که چنین دستاورد نامطلوبی که تمام موفقیتهای جامعه در میدانهای دیگر را به چالش میکشد، و سخنرانیهای مهیج مقامات درباره پیشرفتها و مایه شگفتی شدن برای ناظران جهانی را به سوژههای طنز بدل میکند، متولیان بخش آموزش و پرورش را نگران و دلواپس نکرده و نمیتواند در اولویتبندی دغدغههای ذهنی آنان تغییری به نفع دهکهای محروم جامعه و حذف نابرابری آموزشی ایجاد کند.
محمدکاظم انبارلویی
1- هابرماس، فیلسوف آلمانی در مورد کشتار بیرحمانه زنان، کودکان و ویرانسازی مدارس، مساجد، کلیساها و بیمارستانها در غزه به همراه دو فیلسوف صهیونیست دیگر بیانیهای صادر کرده و اقدامات ارتش اسرائیل را «اصولی» دانسته است!
او با تردستی خود را بهعنوان یک اندیشمند چپگرا معرفی کرده است، درحالیکه همه چپگرایان عالم امروز علیه آمریکا و اسرائیل سازههای اصلی تظاهرات میلیونی مردم در
۵ قاره را تشکیل میدهند. او جانب رژیم اشغالگر قدس را گرفته و حاضر نیست از ظلمی که به ملت فلسطین میرود تبری جوید.
بیانیه هابرماس یک رونمایی از فیلسوفان سیاسی صهیونیسم است که اندیشههای منحط خود را بر بخشی از جامعه دانشگاهی تحمیل کردهاند.
فیلسوفان صهیونیست معتقدند بشر در موقعیتی از تاریخ است که خدا غایب است لذا هر غلطی و جنایتی را میتواند مرتکب شود.
در برابر این فیلسوفان، کسانی هستند که معتقدند اسرائیل، محصول روایتی از تاریخ است که واقعیت ندارد. اسرائیل یک «ناداستان» است که براساس توهم، تخیل، تحریف و دروغ نوشتهشده است.
۲- از بیانیه هابرماس میتوان فهمید که چرا برخی از اصلاحطلبان که سر در آخور «فتنه» علیه نظام، مردم و انقلاب دارند در مورد حمایت از مردم فلسطین تردید دارند و سکوت کردهاند و یا بیشرمانه از اسرائیل حمایت میکنند!
برخی اصلاحطلبان در ایام فتنه میزبان او در دانشگاه تهران بودند.
«اصولی» که هابرماس از آن یاد میکند و اسرائیل غاصب را مجاز به ارتکاب جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی میکند، همان اصولی است که مدرنیته براساس آن پایهگذاری شده است و در نیمه اول قرن بیستم با دو جنگ جهانی میلیونها انسان را به کام مرگ کشاند. جنگ جهانی اول و دوم محصول مناقشات جاهطلبانه سه فرزند مدرنیته یعنی «فاشیسم»، «کمونیسم» و «لیبرالیسم» بود. برخی محافل علمی و دانشگاهی ما از عفونت فکری فاشیسم، کمونیسم و لیبرالیسم رنج میبرند.
آنها اجازه نمیدهند انقلابیون با اندیشههای ناب الهی این گندزدایی را انجام دهند.
۳- خداوند رحمت کند حضرت علامه طباطبایی را؛ او در دهه ۳۰ کمر همت بست و با جمعی از شاگردان خود نقد متأملانه و متفکرانه محصولات فکری مدرنیسم را در دستور کار حوزه علمیه قم قرار داد. اما سرسپردگان عقلانیت مدرن تاب شنیدن نقدهای بنیادین به تفکر غربی را نداشتند و حتی تا چاقوکشی علیه متفکر نامدار معاصر یعنی آیتالله شهید مطهری پیش رفتند!
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای کنگره بزرگداشت علامه طباطبایی فرمودند: «علامه طباطبایی استاد تهاجم به اندیشههای مهاجم بود»
و نیز فرمودند: «اغلب شاگردان علامه طباطبایی جزو شهیدان انقلاب و نقشآفرینان در انقلاب اسلامی بودند.»
اینکه در اولین ماههای انقلاب دو فیلسوف الهی از شاگردان علامه یعنی آیتالله مطهری و آیتالله مفتح به تیغ ترور سپرده شدند، نشان از آن میداد که هرگونه تحولخواهی برای خروج از پارادایم مدرنیته را فیلسوفان صهیونیست کفر میدانند و اجازه «افقگشایی» فکری را ذیل نام انقلاب اسلامی نمیدهند.
۴- جامعه دانشگاهی ما گرفتار یک «دشمن خانگی» است که از آبشخور فیلسوفان صهیونیست در حوزه حقوق، علوم سیاسی و جامعهشناسی تغذیه میکند. مأموریت این جماعت «انسدادآفرینی» در راه پیشرفت کشور و مسئلهسازی و شبههپراکنی در برابر حقانیت اسلام، انقلاب و امام (ره) است.
این دشمن خانگی اجازه «افقگشایی» در حل مشکلات مردم نمیدهد تا ثابت کند، اسلام در حل مشکلات انقلاب، عاجز است.
لذا رهبری عزیز در همین دیدار با برگزارکنندگان کنگره بزرگداشت علامه طباطبایی فرمودند: «ما نیازمند پایگاه فکری تهاجمی برای پاسخ به شبهات هستیم. تشکیل پایگاه فکری تهاجمی را باید از علامه طباطبایی یاد بگیریم.»
۵- امروز مردم ۵ قاره جهان همگام با ملت ایران در کشورهای خود با هر فکر و ایده و نژادی به خیابانها آمدهاند.
پربسامدترین واژه در اجتماعات بشر امروز «مرگ بر صهیونیسم» است.
مردم دنیا «اسرائیل» را نماد و نمود اصلی ارزشهای مدرنیسم میدانند ارزشهایی که آمریکا و اشرار جهانی به سرکردگی انگلیس و فرانسه و آلمان از آن دفاع میکنند.
ارزشهایی که برای حفظ آن به طفل شیرخواره رحم نمیکند و کودککشی را یک ارزش میداند. ارزشهایی که مساجد و کلیساها را ویران میکند و برای اینکه ثابت کند برای جان انسانها اهمیت قائل نیست بیمارستانها و خانهها را بمباران میکند.
اسرائیل عالیترین محصول تمدن غرب است. محصول و ماهیت تمدن غرب جز جنگ و خونریزی، نقض حقوق بشر و نقض آزادیهای اساسی و مردمسالاری دینی نیست.
امروز شاهد بیداری و حرکت وجدان بشری در برابر تبهکاریهای فکری فیلسوفان صهیونیست هستیم. هیچ قدرتی نمیتواند جلوی این حرکت الهی و انسانی را بگیرد.