صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۰  ، 
کد خبر : ۳۵۳۲۲۵

یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز یکشنبه‌ ۲۸ آبان

سگ به دریای هفتگانه مشوی!

حسین شریعتمداری
پیش از این در یادداشتی اشاره کرده بودیم که «اسرائیل «‌پادگان نظامی» استکبار غرب در منطقه است که آمریکا به نمایندگی از دولت‌های همسو، اداره آن را بر عهده ‌دارد. نیروهای مستقر در این پادگان از میان وحشی‌ترین، رذل‌ترین و کثیف‌ترین موجودات روی زمین یعنی صهیونیست‌ها انتخاب شده‌اند. این انتخاب با توجه به سابقه تاریخی صهیونیست‌ها و جنایات فراوان آنها در طول تاریخ‌، صورت گرفته است‌». حالا از میان اسناد فراوانی که حاکی از این طرح جنایتکارانه است، به چند سند که اندکی از بسیارهاست، توجه کنید! این اسناد به وضوح نشان می‌دهند که هدف از تاسیس رژیم صهیونیستی فقط اشغال فلسطین نبوده و نیست بلکه طرح و برنامه‌ای برای تسلط بر جهان اسلام است و دامنه این توطئه تمامی کشورهای اسلامی را نشانه رفته است. بخوانید!
۱- اوایل قرن بیستم این نگرانی جدی به جان قدرت‌های استعمارگر غرب افتاده بود که بیداری ملت‌ها در غرب آسیا مانع از ادامه حضور استعماری آنها در این منطقه استراتژیک باشد. «هنری کمپل بنرمن» 
(Henry Campbel BannerMan) نخست‌وزیر وقت انگلیس در سال‌های اولیه قرن بیستم می‌گوید؛ «مهم‌ترین آبراه‌های استراتژیک و ذخایر زیرزمینی در خاور‌میانه و در منطقه مسلمان‌نشین جهان قرار دارد. باید در این منطقه به فکر ایجاد یک «جای پای» مطمئن برای خود باشیم‌»! بنر‌من،
به گواهی اسناد منتشر شده وزارت خارجه انگلیس تاکید می‌کند که «‌اقتدار غرب و سیادتش در منطقه تنها با ایجاد این جای پا امکان‌پذیر است‌»!
۲- سیسیل رودز «Cecil Rhodes‌» یکی از سیاستمداران بلند‌پایه انگلیس که با بنرمن همزمان بوده است نیز تاکید می‌کند که برای دسترسی به آبراه‌های استراتژیک و منابع زیرزمینی فراوانی که در منطقه غرب آسیا وجود دارد، باید دولتی در قلب این منطقه تاسیس شود که از یکسو تامین‌کننده منافع غرب باشد و از سوی دیگر این منطقه را در حالتی از بحران نگاه دارد! سیسیل رودز، بنیانگذار اصلی دولت آپارتاید رودزیا است که نهایتاً به رسمیت شناخته نشد، این دولت جعلی خواستار حاکمیت اقلیت سفید‌پوست بر اکثریت مردم سیاهپوست بود.
۳- بسیاری از مقامات بلند‌پایه آمریکا بارها به مناسبت‌های مختلف بر پیوند راهبردی آمریکا و اسرائیل و این که اسرائیل به نمایندگی از غرب در منطقه حضور دارد تاکید کرده‌اند.
به عنوان نمونه، جو بایدن نه فقط بعد از آن که سراسیمه برای اعلام حمایت از اسرائیل در مقابل طوفان‌الاقصی به تل‌آویو رفته بود، بلکه بارها در دورانی که چهارمین سناتور ارشد سنا و نیز هنگامی که معاون رئیس‌جمهور اوباما بود اعلام کرده بود که اگر اسرائیل نبود، آمریکا باید یک اسرائيل در منطقه ‌ایجاد می‌کرد و‌... ده‌ها سند و نمونه دیگر.
۴- مروری هرچند گذرا بر اسناد موجود و جنایاتی که صهیونیست‌ها از سال‌ها قبل از تاسیس رژیم جعلی اسرائيل در سال ۱۹۴۸ تاکنون مرتکب شده‌اند تردیدی باقی نمی‌گذارد که دامنه حضور صهیونیست‌ها در منطقه، منحصر به فلسطین نیست، بلکه این پادگان نظامی غرب با هدف سیطره بر جهان‌اسلام ایجاد شده است بنابراین به وضوح می‌توان نتیجه گرفت که نیروهای مقاومت فلسطین نیز به نمایندگی از تمامی امت اسلام و کشورهای اسلامی با این رژیم پلید درگیر هستند. از این روی، حمایت همه‌جانبه از نیروهای مقاومت نه فقط وظیفه دینی ملت‌های مسلمان و کشورهای اسلامی است بلکه دفاع از امنیت و موجودیت خود آنها نیز هست و هزینه‌کردن آنها از مال و جان در این میان، هزینه‌ای است که برای دفاع از موجودیت و امنیت خود بر عهده ‌دارند‌... و متأسفانه بسیاری از رهبران و مسئولان کشورهای اسلامی از این مسئولیت شانه خالی می‌کنند. 
۵- با توجه به ماهیت رژیم صهیونیستی که در نقش پادگان نظامی غرب و کلان‌سرمایه‌داران غربی در منطقه ‌ایجاد شده است، راه‌کارهایی نظیر تشکیل دو دولت فلسطینی و صهیونیستی اگر خیانت و همراهی با جنایت صهیونیست‌ها نباشد -که در مواردی هست- باید آن را اوج حماقت و بی‌خبری از واقعیت ماجرا دانست. راه‌کار و تنها راه‌کار، همان نظر مبارک حضرت امام -رضوان‌الله تعالی‌علیه- و رهبر معظم انقلاب یعنی محو اسرائیل از صفحه روزگار و نقشه جغرافیای جهان است. آیا با مشاهده جنایات وحشیانه‌ای که صهیونیست‌ها مرتکب شده و می‌شوند هیچ راهی جز نابودی آنها و پاک کردن زمین از لوث وجودشان باقی می‌ماند؟ حضور صهیونیست‌های ساکن در فلسطین اشغالی به قیمت قتل عام مردم مسلمان آن دیار و آواره کردن آنها از خانه و کاشانه‌شان بوده است.
۶- در گلستان سعدی حکایت یکی از وزیران آمده است که فرزند کُودنش را برای تربیت نزد دانشمندی فرستاده بود به امید آن که بر سر عقل آید. مرد دانشمند مدتی او را تعلیم کرد ولی سودی نداشت به ناچار پیامی برای پدرش فرستاد که: «این عاقل نمی‌شود و مرا دیوانه کرد‌»! 
چون بُوَد اصل گوهری قابل
تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد
آهنی را که بد گهر باشد
سگ به دریای هفتگانه مشوی
که چو ‌تر شد پلیدتر باشد
خر عیسی گرش به مکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز یکشنبه‌ ۲۸ آبان

زنگ هشدار تصمیمات دقیقه نودی برای بنزین!
مهدی حسن زاده
اظهارات روز گذشته وزیر اقتصاد درباره تعلل در حوزه سیاست‌گذاری انرژی و به‌عنوان یک مصداق مهم در این زمینه توقف طرح «بنزین برای همه» که سال گذشته به صورت آزمایشی در کیش اجرا شد، بار دیگر این سوال را به ذهن ها متبادر کرد که قرار است در عرصه انرژی به طور عام و به طور خاص بنزین چه سیاستی در سال های آتی اجرا شود؟
شاید بتوان این جمله خاندوزی را به عنوان یک واقعیت مهم در زمینه سیاست‌گذاری انرژی در نظر گرفت. جایی که وی گفته است: «ما در زمینه سیاست گذاری اصلاح نرخ حامل‌های انرژی، هزینه زیاد داده ایم اما درس کمتر گرفته ایم.» ابتدا لازم است به طرح این بحث بپردازیم که اساسا مسئله ما در حوزه انرژی چیست که نیاز به سیاست‌گذاری خاصی در این حوزه داشته باشیم. مصرف بنزین در سال جاری و نیمه نخست امسال از 110 میلیون لیتر در روز عبور کرده و به مرز ظرفیت تولید روزانه یعنی حدود 115 میلیون لیتر در روز رسید. هرچند در نیمه دوم سال مصرف کاهش پیدا می کند اما انتظار می رود سال آینده با افزایش هرچه بیشتر مصرف بنزین و ثبات نسبی ظرفیت تولید، با مشکل در تامین بنزین و وابستگی به خارج مواجه شویم و همه می دانیم که تبعات امنیتی تامین بنزین از خارج و تحریم احتمالی در این باره و تبعات بودجه ای آن چیست.
اگر وضعیت تامین سایر حامل های انرژی به ویژه برق و گاز را نیز بررسی کنیم می‌بینیم که مسئله به‌ویژه در این دو حامل انرژی کاملا محسوس است. در چند سال اخیر پدیده قطعی برق در شبکه خانگی خود را نشان داده است. قطعی گاز نیز سرمای زمستان بخش هایی از کشور را درگیر کرده است. این‌ها جنبه های محسوس ماجراست اما جنبه های نامحسوس ماجرا، لطمه سنگین قطعی برق و گاز تابستانه و زمستانه به بخش تولید است که هر سال با کاهش تولید محصولات مختلف، در مجموع زیان چند ده هزار میلیارد تومانی به جا می گذارد. یک بعد دیگر ماجرا ناتوانی از نقش آفرینی بیشتر ایران در بازار انرژی به ویژه صادرات گاز است که ناترازی در بخش تامین گاز در داخل موجب می شود که کشور از درآمد قابل توجه صادرات گاز محروم بماند. درآمدی که فارغ از نفع مادی آن، به دلیل وابستگی خریداران به گاز کشورمان منافع سیاسی مهمی نیز به دنبال دارد.
مسئله اساسی ما در حوزه انرژی نوسان سیاست‌گذاری است. دولت ها جز در شرایط اضطرار برای رفع ناترازی تصمیمی نمی گیرند. این شرایط اضطرار هم ناگاه مثال آبان 98 تصمیمی را رقم می زند که تبعات سیاسی و امنیتی به دنبال دارد. با این حال مروری بر تاریخچه سیاست‌گذاری انرژی در کشور نشان می دهد که هنوز رویکرد مشخص و روشنی در این زمینه نداریم. به عنوان مثال در زمینه بنزین، تا قبل از دهه 80، سیاست افزایش قیمت تدریجی سالانه پیگیری می شد. پس از آن در برنامه چهارم سیاست شوک درمانی پیش بینی شد که مجلس هفتم آن را به سیاست تثبیت قیمت ها برگرداند. پس از آن کارت سوخت و سیاست سهمیه بندی انجام شد و انتهای دهه 80 روی همین بستر هدفمند کردن یارانه ها و افزایش قیمت بنزین در قالب دو نرخی اجرایی شد. با روی کار آمدن دولت یازدهم پس از یک نوبت افزایش قیمت، سهمیه بندی و کارت سوخت کنار گذاشته شد اما در آبان 98 همزمان با افزایش قیمت کارت سوخت و سهمیه بندی نیز بازگشت. این مسئله تاکنون ادامه دارد و تنها طرح «بنزین برای همه» یا «اعطای یارانه بنزین به افراد به جای خودروها» به صورت آزمایشی در کیش اجرا شده اما به گفته وزیر اقتصاد، این طرح نیز بایگانی شده است و مشخص نیست در سال های آتی چه برنامه ای برای مهار مصرف بنزین و توزیع عادلانه یارانه آن وجود دارد.
تداوم وضعیت خلأ سیاست‌گذاری موجب می شود تا سال آینده و در شرایطی که با چالش در تامین بنزین مواجه شویم بار دیگر سراغ تصمیمی برویم که ساده و در دسترس است اما تبعات دارد یا مقدمات رسانه ای آن برای آماده سازی افکار عمومی طی نشده است. اگر دقیق بشنویم زنگ خطر تبعات تصمیمات فردا را امروز می‌شنویم و اگر چنین شد باید به جای حواله کردن مسئله به آینده، امروز درباره آن تدبیر کنیم که فردا دیر است.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز یکشنبه‌ ۲۸ آبان

مؤلفه‌های مؤثر در برگزاری انتخاباتی پرشور

عباس حاجی نجاری

در طول ۴۵ سال گذشته مردم ایران با حضور در اجتماعات انقلابی در سال‌های قبل و بعد از پیروزی انقلاب، حضور در عرصه دفاع مقدس در دهه اول و حمایت از مقاومت در سال‌های اخیر صحنه‌های بدیعی از مشارکت را در عرصه‌های حساس انقلاب آفریده‌اند، اما حضور پرشور آن‌ها در انتخابات‌های برگزارشده در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، نصاب منحصربه‌فردی را در جهان برای مردم ایران به لحاظ تعداد حضور در پای صندوق‌های رأی و میزان مشارکت به ثبت رسانیده است.
در بیان اهمیت انتخابات در نظام اسلامی همین بس که به دلیل ماهیت مردم‌سالاری نظام دینی، انتخاب تمامی ارکان قدرت در نظام به‌نوعی به رأی مردم وابسته است و به همین دلیل است که انتخابات هرقدر پرشورتر و باشکوه‌تر و انتخاب مردم نیز آگاهانه‌تر باشد، ارکان نظام جمهوری اسلامی باصلابت و قدرت بیشتری متکی بر آرای مردم می‌تواند وظایف محوله خود را انجام بدهد و طبعاً استحکام و قوام داخلی نظام متکی بر آرای مردم، سد محکمی در برابر تهدیدات و چالش‌های برساخته دشمنان خواهد بود.
امام خامنه‌ای در دیدار روز پنج‌شنبه ۲۵ آبان فق‌ها و حقوقدانان شورای نگهبان با ایشان، ضمن تشکر و قدردانی از زحمات و تلاش‌های این شورا، تأکید کردند: همه وظیفه دارند زمینه برگزاری انتخاباتی پرشور را در اسفندماه امسال فراهم کنند. در ۱۵ فروردین‌ماه امسال نیز معظم‌له در دیدار کارگزاران نظام با ایشان، با اشاره به اهمیت انتخابات امسال که قرار است در اسفندماه برگزار شود، بر چهار راهبرد مهم مشارکت، رقابت، سلامت و امنیت در انتخابات امسال تأکید فرمودند. در بیان چرایی اهمیت انتخابات ۱۴۰۲ و ضرورت برگزاری پرشور آن به چند مؤلفه مهم می‌توان اشاره کرد:
۱- برگزاری هم‌زمان دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در ۱۱ اسفندماه امسال، اولین انتخاباتی است که بعد از فتنه گسترده طراحی‌شده دشمنان در سال ۱۴۰۱ برگزار می‌گردد، فتنه‌ای که دشمنان ملت در سالگرد آن نیز در شهریور سال ۱۴۰۲ تمام توان خود را برای تکرار آن به کار گرفتند، اما به دلیل عدم همراهی مردم فهیم ایران ناکام ماندند، اما به‌رغم آن دشمنان نظام با شناخت دقیق از تأثیر انتخابات و شکل‌گیری دو مجلس قدرتمند در پیشبرد مسائل کشور، طبعاً تمام توان خود را برای اخلال درروند انتخابات پیش‌رو، چه به لحاظ ایجاد چالش‌های امنیتی و جریان‌سازی علیه نظام و مسئولان و چه به لحاظ ایجاد یأس و ناامیدی در مردم مبتنی بر بستر‌ها و پیامد‌های آن اغتشاشات، برای عدم حضور مردم در پای صندوق‌های رأی به کار خواهند گرفت تا انتخابات با مشارکت کمتری برگزار شود.
۲- مرور روند توطئه‌های دشمنان در ادوار گذشته نشان‌دهنده پیچیده‌تر شدن و چندبعدی شدن تهدید‌ها و توطئه‌هاست که خود بر آن عنوان جنگ ترکیبی نهاده‌اند، جنگی که به‌رغم بهره‌گیری از انواع تهدیدها، جنگی شناخت پایه است و طبعاً مؤلفه‌های اقتدار نظام را نه با حمله مستقیم همچون گذشته، بلکه با زیر سؤال بردن و ابهام‌زایی و ناامید‌سازی مردم پی می‌گیرند. بدیهی است که مقابله با جنگ شناختی دشمن در این عرصه دشوارتر و پیچیده‌تر از جنگ‌های گذشته متکی بر عملیات روانی، تهاجم فرهنگی یا جنگ نرم خواهد بود.
۳- تشدید فشار‌ها و تحریم‌ها اگرچه همچون گذشته به‌عنوان مهم‌ترین راهبرد برای ناکارآمد‌سازی دستگاه‌های اجرایی کشور و ناراضی‌سازی عمومی مردم دنبال می‌شود، اما در این مرحله به دلیل ناتوانی دشمن در مهار توان هسته‌ای و نفوذ منطقه و توان موشکی ایران متأثر از تحولات منطقه تشدید خواهد شد، خصوصاً آنکه ایران به دلیل تقویت توان دفاعی، گسترش نفوذ منطقه‌ای، توانمندی غنی‌سازی هسته‌ای و تأثیرگذاری بر روند تحولات جهانی و منطقه‌ای و آرایش قدرت در جهان و نظم آینده آن به نصاب‌های بالایی دست‌یافته است، این امر دشمنان را نگران‌تر کرده و طبعاً افزایش فشار‌ها و تحریم‌ها برای ناکارآمد‌سازی نظام از اولویت‌های آن‌ها است.
۴- رقابت جریان‌های سیاسی در هر انتخابات سهم عمده‌ای در جلب مشارکت‌های مردم داشته و دارد، اما در این انتخابات، طیفی از جریان اصلاحات به دلیل بحران‌ها و چالش‌های درونی و غلبه افراد افراطی در سیاست‌گذاری آن‌ها که عمدتاً ناشی از عدم اعتماد مردم به آن‌ها در انتخابات گذشته است، از ماه‌ها قبل بحث تحریم انتخابات را مطرح و به همین دلیل فضایی را ایجاد کرده‌اند که چهره‌های مطرح آن‌ها نیز نتوانند در انتخابات ثبت‌نام کنند، این رویه که با مخالفت‌های جدی در درون این جریان مواجه و بحث‌های آن‌ها هم به عرصه رسانه‌ها کشیده شده است، بر فضای عمومی انتخابات تأثیرگذار است. منتقدان به جریان حاکم در اصلاحات، انتقادات زیادی به شرایط جبهه اصلاحات و جمع تصمیم سازان آن داشته و معتقدند اصولاً رئوس جریان اصلاحات فاقد راهبرد و چشم‌انداز بوده و اساساً بنایی بر حضور انتخابات بر اساس نگرانی بابت کاهش سرمایه اجتماعی خود ندارند.
۵- کارآمدی و تلاش دستگاه‌های اجرایی، مجلس شورای اسلامی و دیگر نهاد‌های نظام برای رفع مشکلات و مسائل مردم و به‌ویژه مشکلات معیشتی نقش مهمی در برگزاری پرشورتر انتخابات دارد، اما به‌رغم تلاش‌های صورت گرفته که البته متناسب با سطح مشکلات و مسائل مردم نیست، به دلیل مشکلات باقی‌مانده از گذشته که آثار آن بر میزان مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰ و پیش از آن مشهود است، مسئولیت دستگاه‌ها در برگزاری پرشورتر انتخابات را سنگین‌تر می‌کند، به‌ویژه آنکه به‌رغم همسویی و اشتراک در اعتقاد به مبانی نظام، هم‌افزایی لازم در عرصه اجرایی دیده نمی‌شود.
۶- روند‌های مذکور نشان‌دهنده ضرورت اهتمام همه دستگاه‌ها برای برگزاری پرشورتر انتخابات ۱۴۰۲ هم در حوزه تلاش برای حل مشکلات معیشتی مردم و هم اهتمام در مقابله با جنگ شناختی دشمن است. در این حوزه نقش جهاد تبیین برای روشنگری نسبت به ضعف‌ها و چالش‌های درونی و شناخت برنامه‌های دشمنان بسیار ضروری و نقش عمده‌ای برای ایجاد امید و اعتماد در مردم برای مشارکت در انتخابات خواهد داشت.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز یکشنبه‌ ۲۸ آبان

سکته استراتژیک آمریکا

حنیف غفاری

تاکنون بارها از استراتژی خلق گره‌های کور راهبردی در نظام بین‌الملل توسط دولت آمریکا پرده برداشته شده است. استراتژیست‌هایی مانند هنری کسینجر و برژینسکی در قرن ۲۰مدعی بودند حفظ هژمونی آمریکا در نظام بین‌الملل در گرو کاهش نسبی قدرت رقبای بالقوه و بالفعل آن بوده و اصلی‌ترین راه برای تحقق این موضوع، خلق تنش‌های مزمن امنیتی و گره‌های کور ژئو پلیتیک و منازعات مستمر در حوزه پیرامونی آنهاست.

بحران‌سازی آمریکا در حیاط خلوت روسیه (که منجر به ایجاد جنگ اوکراین شد) و اصرار واشنگتن بر استمرار جنگ غزه در همین راستا قابل تحلیل و ارزیابی است.   صورت مسأله مشخص است: معادلات جنگ غزه، اصرار آمریکا بر استمرار جنگ اوکراین، تمرکز خاص آمریکا و رژیم صهیونیستی بر منطقه قفقاز، اقدامات تحریک کننده آمریکا در شبه جزیره کره و شرق آسیا و حتی تلاش برخی اعضای ناتو برای مداخله نظامی در مناطقی از آفریقا جملگی منبعث از یک استراتژی فرامتنی است: خلق گره‌های کور راهبردی توسط غرب در نقاط کانونی و مهم جهان. این گره‌های کور در مناطق حساس و گلوگاه‌هایی رخ می‌دهد که دارای اهمیت ژئو پلیتیک یا ژئو استراتژیک هستند. این همان فرامتنی است که رفتار دشمنان باید در فرامتن آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. بر همین اساس، میان رویکرد آمریکا در منازعات قفقاز و آنچه این کشور در جنگ اوکراین یا محیط پیرامونی چین و منطقه غرب آسیا دنبال می‌کند، مخرج مشترک راهبردی وجود دارد. زیست غرب در نظام بین‌الملل در سایه بحران‌ها صورت می‌گیرد و هر اندازه بحران‌ها عمیق‌تر و دنباله‌دارتر باشد، آمریکا و رژیم صهیونیستی بهانه‌های بیشتری برای مداخله‌گرایی در دیگر نقاط جهان پیدا می‌کنند. بنابراین، دشمنان ابتدا بحران‌ خلق می‌کنند، سپس آن را به یک گره کور راهبردی در جهان مبدل ساخته و در نهایت، ناظر بر گره‌ای که خود ایجاد کرده‌اند به مداخله‌گرایی پیرامون آن ادامه می‌دهند.
اما سؤال اصلی این است که آیا تدوین، طراحی و حتی پیاده سازی یک منظومه استراتژیک به معنای موفقیت آن است؟ قطعا پاسخ این سؤال منفی بوده و یکی از مصادیق آن نیز استراتژی خلق گره‌های کور راهبردی توسط آمریکاست. واقعیت این است که بحران‌های ایجاد شده فقط در صورتی می‌تواند برای واشنگتن مفید باشد که هزینه آن نسبت به فایده‌اش در هر دو بعد فرامتنی و متنی بیشتر باشد اما این قاعده حداقل در قبال دو جنگ غزه و اوکراین صادق نیست! هر دو جنگ تبدیل به نقطه آشکارساز شکست تاکتیکی و راهبردی آمریکا در درک واقعیات جهانی و منطقه ای و فراتر از آن، تبدیل به اهرم‌هایی برای امتیازگیری بیشتر کشورها، بازیگران و جریانات مخالف کاخ سفید در آینده شده‌اند. آمریکا درست مانند جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی که بحران را خلق کرده است اما بار دگر در ایجاد موازنه مثبت میان هزینه‌ها و فواید آن به بن بست رسیده است. هرچند به نظر می‌رسد عمق فاجعه نسبت به آنچه آمریکا اکنون تصور می‌کند نیز بیشتر خواهدبود.
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز یکشنبه‌ ۲۸ آبان

تسهیل ورود گردشگران خارجی

علی اصغر شالبافان

در تسهیل ورود گردشگران خارجی به کشور در دولت سیزدهم سیاست حوزه گردشگری در دولت سیزدهم تسهیل تردد گردشگران خارجی به کشور است.با توجه به سیاست های دولت سیزدهم امکان سفر با خودرو شخصی به کشور های عراق و ترکیه فراهم شده و به زودی این امکان برای سفر به ارمنستان هم فراهم خواد شد.طی هفت ماهه امسال در مقایسه با مدت زمان مشابه سال قبل حضور گردشگران خارجی در کشور رشد ۴۰ درصدی را نشان می دهد این در حالی است که طی سال گذشته اتفاقات متعددی نقش قابل توجه ای در کاهش حضور گردشگران داشت اما از اسفند ماه سال قبل تاکنون شاهد روند افزایشی حضور گردشگران خارجی در کشور هستیم.با برنامه‌های که دولت سیزدهم دنبال می‌کند، بتوانیم هم سیاست تنوعی در بازار دنبال کنیم و هم بحث تسهیل تردد گردشگران خارجی با خودرو را گسترش دهیم که البته این کار تاکنون برای کشورهای عراق و ترکیه به نتیجه رسیده است و برای کشور ارمنستان نیز طی ماه‌های آینده انجام خواهد شد تا گردشگران این کشورها بتوانند با خودروهای شخصی خود به ایران سفر کنند.  بیش از دو هزار و پانصد طرح گردشگری و اقامتی در کشور در حال اجرا است که بیش از ۳۷۰هزار میلیارد تومان نیز در این بخش سرمایه گذاری شده است.

 ۱۸هزار میلیارد تومان سرمایه گذاری برای ۱۸۷طرح در استان فارس در نظر گرفته شده که از جمله مهم ترین تصمیمات می توان به سه هتل پنج ستاره و پنج هتل چهار ستاره  اشاره کرد.پیش‌بینی ما این است که چنین اقدامی، مشوق بسیار خوبی برای سرمایه‌گذاری حوزه گردشگری ایجاد می‌کند و همچنین امکان فروش و پیش فروش برخی از بخش‌های تأسیسات گردشگری در کنار امکان بهره‌برداری، فازبندی و… را می‌دهد و به گونه‌ای مشوق خواهد بود که سرمایه‌گذاران حوزه گردشگری به این حوزه هم ترغیب شوند و هم پروژه‌ های در حال احداث سریع‌تر تکمیل شوند. در خصوص جذب سرمایه گذاران خارجی در دولت سیزدهم یش از ۲۹۱ میلیون دلار سرمایه گذاری خارجی جذب شده که بیشتر این طرح ها از طریق سرمایه گذاران ایرانی خارج از کشور جذب شده است.

یک هزار و پانصد فرصت سرمایه‌گذاری در کشور شناسایی شدند و ۲۱۰ بسته از بین فرصت های سرمایه گذاری انتخاب شدند و برخی از این‌ها با هماهنگی استانداری‌ها به صورت بی‌نام مجوز گرفتند.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز یکشنبه‌ ۲۸ آبان

آموزش و پرورش و گزارش یک ترک فعل

ناصر ذاکری

انتشار نتایج کنکور در تیرماه گذشته و سهم بسیار ناچیز دهک‌های پایین درآمدی از رتبه‌های بالا موجبات نگرانی عمیق کارشناسان ایران‌دوست را فراهم کرد. براساس اطلاعات منتشره سه هزار رتبه برتر آزمون مزبور به طرزی بسیار نابرابر بین گروه‌های درآمدی توزیع شده و به‌عنوان نمونه سهم 10 درصد مرفه جامعه از این سه هزار رتبه، نزدیک به ۲۵۰ برابر سهم 10 درصد فقیر بود. همین امر نشان از شکست بزرگ دولت در میدان آموزش و پرورش دارد. زیرا یکی از مهم‌ترین مأموریت‌های دولت ایجاد و گسترش فرصت‌های آموزشی برای اقشار کم‌درآمد است، به‌گونه‌ای که فقر مانع رشد و شکوفایی استعداد تحصیلی کودکان نشده و آینده تحصیلی و شغلی آنان تحت تأثیر میزان دارایی خانوار قرار نگیرد.

آن‌روزها در یادداشتی با عنوان «اقتصاد ملی، آموزش رایگان و بازتولید فقر» به این موضوع پرداختم و امیدوار بودم توجه متولیان امر به این موضوع بسیار مهم جلب شده و هرچه سریع‌تر برای درمان این درد مهلک چاره‌ای بیندیشند. در یادداشت مذکور به این نکته اشاره کردم که لازمه حرکت جامعه در مسیر توسعه همه‌جانبه این است که نابرابری در حوزه آموزش و دسترسی به امکانات آموزشی به‌مراتب کمتر از نابرابری در حوزه درآمد باشد، درحالی‌که در شرایط فعلی کشورمان جای این دو شاخص به طرز دردناکی عوض شده و نابرابری آموزشی با شاخص ۰.۷ از نابرابری درآمدی با شاخص ۰.۴ پیشی گرفته‌ است.

اینک با گذشت چهار ماه از آن روزها، با یک مراجعه به سایت رسمی وزارت آموزش و پرورش و بررسی آخرین اخبار بخش و اظهارنظرهای مسئولان این حوزه، می‌توان ادعا کرد درمان این درد جزء دغدغه‌های اصلی متولیان محترم نیست: نه تلاشی برای تغییر الگوی تخصیص منابع و تقویت بنیه مالی آموزش و پرورش به چشم می‌خورد، نه اقدامی برای دفاع از منافع خانوارهای کم‌درآمد و کاهش نقش ثروت خانوادگی در کسب مدارج بالای علمی صورت می‌گیرد، و نه حتی سخنی از ضرورت اصلاح روندهای مخرب کنونی به میان می‌آید.

قانون اساسی به‌عنوان یک میثاق ملی وظیفه‌ای سنگین بر دوش دولت و دولتمردان نهاده‌ است: تأمین آموزش رایگان به‌گونه‌ای که فقر عامل شکست تحصیلی و مانع دستیابی کودکان به بالاترین مدارج علمی نشود و جامعه از این ظرفیت بزرگ محروم نماند. بااین‌حال محدودیت‌های منابع مالی دولت‌ها در چند دهه گذشته و در اصل مقدم‌دانستن برخی اهداف درجه سوم بر این هدف بزرگ، موجب شده تخصیص منابع مالی عمومی جامعه در مسیری شکل گیرد که اهداف آموزشی و ارتقای کیفی آموزش و پرورش عمومی سهم اندکی از این منابع داشته‌ باشد.

گسترش مدارس غیرانتفاعی در اوایل دهه ۷۰ با این هدف صورت گرفت که بار سنگین آموزش و پرورش قدری سبک‌تر شده و با تأمین هزینه تحصیلی فرزندان توسط خانوارهای مرفه، امکان ارتقای کیفی آموزش برای مدارس دولتی فراهم شود. اما این امر در عمل نوعی بدآموزی مخرب را در بدنه دولت به‌ همراه داشت: می‌توان با کاستن از سرانه آموزشی و افزودن بر سهم خانوارها با انواع و اقسام ترفندها، بر کسری بودجه غلبه کرد. این بود که مدارس دولتی روزبه‌روز بیشتر به کمک‌های «داوطلبانه» اولیای دانش‌آموزان متکی شدند.

ابوالقاسم حالت، شاعر طنزپرداز در اواخر دهه ۴۰ «پولکی» شدن آموزش و پرورش را در آن ایام حرکتی مغایر با راه‌اندازی تشکیلات موسوم به پیکار با بی‌سوادی دانسته و چنین سرود:

اولیای مدارس از امروز

هی سر ما هوار و داد کنند

دل ما خون برای شهریه

دل خود را به پول شاد کنند

شوی از کسب علم روگردان

بس که اشکال را زیاد کنند

گوئیا این گروه آمده‌اند

تا که «پیکار با سواد» کنند!

امروز با گذشت بیش از نیم‌قرن از آن ایام، بار دیگر جامعه گرفتار پدیده پیکار با سواد شده‌ است. دولت تعهد خود به ارتقای کیفی آموزش و تسهیل دسترسی فرزندان اقشار محروم جامعه به بهترین خدمات آموزشی را فراموش کرده و خود را با اهدافی به‌مراتب کم‌اهمیت‌تر سرگرم و درنتیجه زمین‌گیر کرده است. 

اصول مترقی قانون اساسی که دولت و حکومت را مکلف به ارائه خدمات رفاهی به اقشار محروم جامعه کرده، به‌تدریج فراموش شده‌اند. سهم ناچیز دهک‌های پایین درآمدی از رتبه‌های بالای آزمون سراسری سال جاری، به‌عنوان نتیجه قهری این فراموشی خسارت‌بار، در عین دردناک‌بودن، مایه شگفتی نیست، زیرا در شرایطی که چند ده‌ سال به‌اصطلاح جو کاشته‌ایم، نباید انتظار برداشت گندم داشته‌ باشیم. اما آنچه مایه شگفتی است، این است که چنین دستاورد نامطلوبی که تمام موفقیت‌های جامعه در میدان‌های دیگر را به چالش می‌کشد، و سخنرانی‌های مهیج مقامات درباره پیشرفت‌ها و مایه شگفتی شدن برای ناظران جهانی را به سوژه‌های طنز بدل می‌کند، متولیان بخش آموزش و پرورش را نگران و دلواپس نکرده و نمی‌تواند در اولویت‌بندی دغدغه‌های ذهنی آنان تغییری به نفع دهک‌های محروم جامعه و حذف نابرابری آموزشی  ایجاد کند.

روزنامه وطن امروز

نتانیاهو در باتلاق نظامی و سیاسی
حنیف غفاری
یائیر لاپید، نخست‌وزیر سابق رژیم تروریست صهیونیستی و یکی از رقبای اصلی بنیامین نتانیاهو، برای نخستین‌بار پس از آغاز جنگ غزه رسما خواستار استعفای نخست‌وزیر کنونی رژیم اشغالگر قدس شد. طرح این مطالبه، با استقبال دیگر مخالفان نتانیاهو از جمله آویگدور لیبرمن و بنی گانتس روبه‌رو شده است. 
لاپید در این خصوص می‌گوید: «نتانیاهو به‌رغم درگیری‌های جاری باید عوض شود. شهروندان صهیونیست دیگر اعتمادی به وی ندارند و او توانایی مدیریت جنگ را ندارد. نیازی به انتخابات مجدد نیست، ما در این کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) به یک کابینه متفاوت و به نخست‌وزیر دیگری از حزب لیکود نیاز داریم».
رمزگشایی از مواضع اخیر لاپید، نشان‌دهنده همراهی برخی اعضای حزب لیکود (حزب متبوع نتانیاهو) و مخالفان وی در اراضی اشغالی در پیشبرد روند گذار از نخست‌وزیر تروریست رژیم صهیونیستی است. امروز نتانیاهو با 2 پدیده موازی در داخل اراضی اشغالی مواجه است؛ یکی کودتای درون‌حزبی (در حزب لیکود) و دیگری، ناکامی مطلق در رسیدن به اهداف تعیین‌شده در جنگ غزه که منجر به تشدید صهیونیست‌ستیزی در منطقه و جهان شده است. امروز نتانیاهو برگ برنده‌ای برای بقا در مسند قدرت ندارد. برخی اعضای کابینه ائتلافی نتانیاهو از جمله بن گویر، آریه درعی، اسموتریچ و گالانت تصور می‌کردند با اعلام برخی به اصطلاح دستاوردهای میدانی در نوار غزه  و اعلام خبر کشف تونل‌های مخفی حماس قادر به بازگرداندن صحنه در اراضی اشغالی پس از شکست سهمگین در عملیات توفان الاقصی خواهند بود اما اکنون شاهد تجمیع شکست‌های میدانی رژیم صهیونیستی در نوار غزه با شکست این رژیم در عملیات غرورآفرین ۷ اکتبر هستیم. نتیجه معادلات جاری در تل‌آویو مشخص است: نتانیاهو به پایان بازی خونین خود رسیده و جنگ غزه به پاشنه آشیل وی تبدیل شده است. در چنین شرایطی نابودی نتانیاهو قطعی‌تر از هر زمان دیگری به نظر می‌رسد.
در این میان، ابهام دیگری به ذهن خطور می‌کند که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت: آیا حذف نتانیاهو از مسند قدرت منجر به پیشبرد اهداف تعیین شده صهیونیست‌ها در جنگ غزه خواهد شد؟ پاسخ این سوال قطعا منفی است. شکاف‌های به‌وجود آمده میان نهادهای امنیتی، نظامی و سیاسی رژیم اشغالگر قدس جنس حزبی یا روبنایی ندارد که با تغییر یک شخص یا جریان قابلیت حل و فصل داشته باشد. مثلث موساد، ارتش رژیم صهیونیستی و کابینه ائتلافی عملا منهدم شده و جابه‌جایی احزاب و گروه‌ها، صرفا می‌تواند دامنه و تعداد قربانیان سیاسی توفان الاقصی و جنگ غزه را در تل‌آویو افزایش دهد. نتانیاهو تا قبل از طرح موضوع برکناری‌اش از قدرت توسط مخالفان و حتی برخی اعضای حزب لیکود، صراحتا مدعی شده بود عدم پیش‌بینی  عملیات توفان الاقصی معلول خطای بزرگ نهادهای امنیتی و نظامی در تل‌آویو است. همچنین برخی همراهان نتانیاهو مدعی هستند شکاف‌های به‌وجود آمده در ارتش بر سر اصلاحات قضایی نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، عامل اصلی عدم تمرکز آنها بر تحرکات حماس در نوار غزه و در نتیجه، غافلگیری جبران‌ناپذیر آنها در عملیات توفان الاقصی شده است. 
درخواست رسمی لاپید درباره استعفای نتانیاهو، نقطه آشکارساز بازی بزرگ «مقصرسازی» در تل‌آویو است. این بازی را نتانیاهو در روزهای ابتدایی نبرد غزه آغاز کرد و اکنون، با توجه به ناکامی‌های میدانی و فرامتنی صهیونیست‌ها در میدان شاهد تشدید آن هستیم. یکی از خطوط قرمز مقامات آمریکایی در جنگ غزه، جلوگیری از شکل‌گیری بازی مقصرسازی در اراضی اشغالی است اما اکنون شاهد شکست واشنگتن در هدایت و مدیریت این روند هستیم. قطعا در صورتی که نتانیاهو خود را در یک‌قدمی سقوط ببیند و زمزمه‌های برکناری وی تبدیل به یک تصمیم جمعی در تل‌آویو شود، موضوعات و مصادیق جنجالی‌تری  را در تقابل با دستگاه‌های امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی طرح خواهد کرد. در این صورت، بازی مقصر‌سازی در اراضی اشغالی لایه‌های پیچیده‌تری پیدا خواهد کرد. این منازعه  تمام‌عیار داخلی در تل‌آویو دیگر نمی‌تواند با واسطه‌گری آمریکا و اتحادیه اروپایی مهار شود. شعله‌های آتشی که ۷ اکتبر در آشیانه صهیونیست‌ها افروخته شده، اساسا قابل اطفا نبوده و فرسایشی شدن جنگ غزه، به مثابه بنزینی روی آن عمل خواهد کرد. روزهای سیاه‌تر صهیونیست‌ها در پیش است
روزنامه رسالت

اندر اوصاف فیلسوفان صهیونیست!

محمدکاظم انبارلویی

1- هابرماس، فیلسوف آلمانی در مورد کشتار بی‌رحمانه زنان، کودکان و ویران‌سازی مدارس، مساجد، کلیساها و بیمارستان‌ها در غزه به همراه دو فیلسوف صهیونیست دیگر بیانیه‌ای صادر کرده و اقدامات ارتش اسرائیل را «اصولی» دانسته است!
او با تردستی خود را به‌عنوان یک اندیشمند چپ‌گرا معرفی کرده است، درحالی‌که همه چپ‌گرایان عالم امروز علیه آمریکا و اسرائیل سازه‌های اصلی تظاهرات میلیونی مردم در
 ۵ قاره را تشکیل می‌دهند. او جانب رژیم اشغالگر قدس را گرفته و حاضر نیست از ظلمی که به ملت فلسطین می‌رود تبری جوید.
بیانیه هابرماس یک رونمایی از فیلسوفان سیاسی صهیونیسم است که اندیشه‌های منحط خود را بر بخشی از جامعه دانشگاهی تحمیل کرده‌اند.
فیلسوفان صهیونیست معتقدند بشر در موقعیتی از تاریخ است که خدا غایب است لذا هر غلطی و جنایتی را می‌تواند مرتکب شود.
در برابر این فیلسوفان، کسانی هستند که معتقدند اسرائیل، محصول روایتی از تاریخ است که واقعیت ندارد. اسرائیل یک «ناداستان» است که براساس توهم، تخیل، تحریف و دروغ نوشته‌شده است.
۲- از بیانیه هابرماس می‌توان فهمید که چرا برخی از اصلاح‌طلبان که سر در آخور «فتنه» علیه نظام، مردم و انقلاب دارند در مورد حمایت از مردم فلسطین تردید دارند و سکوت کرده‌اند و یا بی‌شرمانه از اسرائیل حمایت می‌کنند!
برخی اصلاح‌طلبان در ایام فتنه میزبان او در دانشگاه تهران بودند.
«اصولی» که هابرماس از آن یاد می‌کند و اسرائیل غاصب را مجاز به ارتکاب جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی می‌کند، همان اصولی است که مدرنیته براساس آن پایه‌گذاری شده است و در نیمه اول قرن بیستم با دو جنگ جهانی میلیون‌ها انسان را به کام مرگ کشاند. جنگ جهانی اول و دوم محصول مناقشات جاه‌طلبانه سه فرزند مدرنیته یعنی «فاشیسم»، «کمونیسم» و «لیبرالیسم» بود. برخی محافل علمی و دانشگاهی ما از عفونت فکری فاشیسم، کمونیسم و لیبرالیسم رنج می‌برند.
آن‌ها اجازه نمی‌دهند انقلابیون با اندیشه‌های ناب الهی این گندزدایی را انجام دهند.
۳- خداوند رحمت کند حضرت علامه طباطبایی را؛ او در دهه ۳۰ کمر همت بست و با جمعی از شاگردان خود نقد متأملانه و متفکرانه محصولات فکری مدرنیسم را در دستور کار حوزه علمیه قم قرار داد. اما سرسپردگان عقلانیت مدرن تاب شنیدن نقدهای بنیادین به تفکر غربی را نداشتند و حتی تا چاقوکشی علیه متفکر نامدار معاصر یعنی آیت‌الله شهید مطهری پیش رفتند!
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای کنگره بزرگداشت علامه طباطبایی فرمودند: «علامه طباطبایی استاد تهاجم به اندیشه‌های مهاجم بود»
و نیز فرمودند: «اغلب شاگردان علامه طباطبایی جزو شهیدان انقلاب و نقش‌آفرینان در انقلاب اسلامی بودند.»
اینکه در اولین ماه‌های انقلاب دو فیلسوف الهی از شاگردان علامه یعنی آیت‌الله مطهری و آیت‌الله مفتح به تیغ ترور سپرده شدند، نشان از آن می‌داد که هرگونه تحول‌خواهی برای خروج از پارادایم مدرنیته را فیلسوفان صهیونیست کفر می‌دانند و اجازه «افق‌گشایی» فکری را ذیل نام انقلاب اسلامی نمی‌دهند.
۴- جامعه دانشگاهی ما گرفتار یک «دشمن خانگی» است که از آبشخور فیلسوفان صهیونیست در حوزه حقوق، علوم سیاسی و جامعه‌شناسی تغذیه می‌کند. مأموریت این جماعت «انسدادآفرینی» در راه پیشرفت کشور و مسئله‌سازی و شبهه‌پراکنی در برابر حقانیت اسلام، انقلاب و امام (ره) است.
این دشمن خانگی اجازه «افق‌گشایی» در حل مشکلات مردم نمی‌دهد تا ثابت کند، اسلام در حل مشکلات انقلاب، عاجز است.
لذا رهبری عزیز در همین دیدار با برگزارکنندگان کنگره بزرگداشت علامه طباطبایی فرمودند: «ما نیازمند پایگاه فکری تهاجمی برای پاسخ به شبهات هستیم. تشکیل پایگاه فکری تهاجمی را باید از علامه طباطبایی یاد بگیریم.»
۵- امروز مردم ۵ قاره جهان همگام با ملت ایران در کشورهای خود با هر فکر و ایده و نژادی به خیابان‌ها آمده‌اند.
پربسامدترین واژه در اجتماعات بشر امروز «مرگ بر صهیونیسم» است.
مردم دنیا «اسرائیل» را نماد و نمود اصلی ارزش‌های مدرنیسم می‌دانند ارزش‌هایی که آمریکا و اشرار جهانی به سرکردگی انگلیس و فرانسه و آلمان از آن دفاع می‌کنند.
ارزش‌هایی که برای حفظ آن به طفل شیرخواره رحم نمی‌کند و کودک‌کشی را یک ارزش می‌داند. ارزش‌هایی که مساجد و کلیساها را ویران می‌کند و برای اینکه ثابت کند برای جان انسان‌ها اهمیت قائل نیست بیمارستان‌ها و خانه‌ها را بمباران می‌کند.
اسرائیل عالی‌ترین محصول تمدن غرب است. محصول و ماهیت تمدن غرب جز جنگ و خونریزی، نقض حقوق بشر و نقض آزادی‌های اساسی و مردم‌سالاری دینی نیست.
امروز شاهد بیداری و حرکت وجدان بشری در برابر تبهکاری‌های فکری فیلسوفان صهیونیست هستیم. هیچ قدرتی نمی‌تواند جلوی این حرکت الهی و انسانی را بگیرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات