سعدالله زارعی
ماشین رژیم جنایتکار اسرائیل از حدود دو ماه پیش به اینسو در غزه در حال درجا زدن است. بازگشت اقدامات عملیاتی آن به منطقه شمال غزه هم بیانگر آن است که علیرغم اعلام مکرر فرماندهی ارتش، این منطقه تحت تسلط اسرائیل درنیامده است کما اینکه وقوع نزدیک به 70 حمله طی یک هفته اخیر از سوی مقاومت در این بخش ثابت کرد توان عملیاتی مقاومت در شمال علیرغم شش ماه درگیری، آسیب اساسی نخورده است. عقبنشینی دوباره ارتش اسرائیل از شمال غرب شهر غزه و بیمارستان شفا هم از سردرگمی آن حکایت میکند. بر اساس این شواهد و شواهد دیگر میتوان گفت جنگ بهطور واقعی و از نظر هدفگذاریهایی که طرف مهاجم با همه ابزارها و امکانات و در طی شش ماه برای تحقق آنها وارد عمل شده، با شکست مطلق رژیم به پایان رسیده است و البته جنایت و حتی توسعه میدانی جنایت استمرار دارد که این جنایتها پیش از جنگ غزه و سالها
پیش از آن سابقه داشته و اساساً جزو تفکیکناپذیر ماهیت رژیم غاصب صهیونیستی است. در این خصوص نکتههایی وجود دارد.
جنگ غزه اساساً بر مبنای «حذف نظامی و سیاسی مقاومت فلسطین» راه افتاد و این یکی از دو راهبرد در نظر گرفته و توافق شده در طرح «ابراهیم» است که حداقل چهار سال قبل از تاریخ 7 اکتبر 2023/ 15 مهر 1402 یعنی چهار سال پیش از زمان انجام عملیات عظیم فلسطینی طوفان الاقصی میباشد. در طرح ابراهیم دو عنصر کلیدی سلبی و ایجابی وجود دارد؛ عنصر سلبی حذف مقاومت از منطقه غرب آسیا و بهطور خاص از فلسطین است و عنصر ایجابی ایجاد یک جبهه غربی، اسرائیلی و عربی بهمنظور بازسازی تسلط سابق غرب و بهطور خاص آمریکا بر این منطقه میباشد.
دولت ترامپ از آنجا که نوعاً همه چیز را وارونه میفهمید و با همه فهم وارونهای که از قضایا داشت، به سرعت به تصمیم و سپس به اجرای آن میرسید، طرح ابراهیم را از جنبه ایجابی شروع کرد و حال آنکه منطقاً بدون برداشتن مانع - یعنی جنبه سلبی طرح و حذف مقاومت - اجرای جنبه ایجابی این طرح فایدهای نداشت. شاید آمریکای ترامپ گمان میکرد اقدامات ایجابی اگر با کنار زدن سریع خط و حدها صورت گیرد، آنچنان فضای رعبی برای حریف - مقاومت - بهوجود میآورد که چارهای جز از سر راه کنار رفتن نخواهد داشت. انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس، اعلام الحاق رسمی جولان و جبلالشیخ سوریه به رژیم صهیونیستی از سوی ترامپ و ابراز اینکه کرانه باختری میتواند میان یهودیها و فلسطینیها مصالحه شود یعنی فلسطینیها در جای دیگر - داخلی یا خارج فلسطین- مساحت معادل کرانه را بهدست آورند، کنار گذاشتن همه اصولی بود که حتی دولتهای آمریکا، رژیم اسرائیل را از حرکت به سمت آنها برحذر داشته بودند و بهنظر میآید عبور از این اصول با هدف ایجاد رعب و انفعال در جبهه مقاومت و بهطور خاص مقاومت فلسطین صورت گرفته است.
طبعاً اجرای وارونه یک طرح به نتایج وارونه هم منجر میشود. با نگاه به روند اجرای طرح ابراهیم متوجه میشویم حداقل از دو سال پیش از عملیات طوفان الاقصی، عادیسازی عربی - اسرائیلی متوقف گردیده بود و عملیات طوفان الاقصی درواقع فقط این توقف را تحکیم بخشید نه اینکه عامل آن بود. نتیجه دو سال اجرای وارونه طرح ابراهیم هم جالب است؛ این عادیسازی هیچ کشور مهم عربی را دربر نگرفت و درواقع فضای جدیدی را در منطقه در اختیار اسرائیل قرار نداد. امارات متحده عربی، با جمعیت واقعی حدود 260 هزار نفر، بحرین با یک رژیم نامشروع و جمعیت اندک، سودان دولتی درگیر بحرانهای پیچیده امنیتی و تجزیهشده، مراکش دولتی که حداقل از 40 سال پیش، با «طرح فاس» با رژیم روابط سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی داشته است. سطح عادیسازی مد نظر طراحان این نبود.
عملیات طوفان الاقصی و نیز جنگ غزه این واقعیت را آشکار کرد که طرح ابراهیم نمیتواند برای آمریکا، رژیم غاصب و دولتهای عربی وابسته به آمریکا فضای امنتری در منطقه ایجاد کند چرا که مقاومت بهعنوان مانع مهم این روند، یک موضوع زنده و حقیقی و میدانی است. عملیات ابتکاری طوفان الاقصی و مقاومت شدید ساکنان غزه و جبهه مقاومت در جنگ غزه ثابت کرد به هیچ وجه شرایط بازسازی وضع سابق فراهم نیست و این موضوع کشورهای عرب وابسته به آمریکا و دارای روابط دیرینه با رژیم غاصب را بهشدت منفعل کرد و سفرهای هفته به هفته مقامات دولت بایدن طی حدود شش ماه گذشته نتوانست این انفعال را رفع کند و از اینرو به مرور در جمعبندی آمریکا و اسرائیل در جنگ غزه یک شکاف اساسی پدید آمد؛ طرف اسرائیلی - از اول جنگ - به تکرار میگفت شکست در جنگ غزه به معنای پایان اسرائیل است و لذا باید پیروز شد و طرف آمریکایی - از اواسط این جنگ - میگفت امکان پیروزی اسرائیل در جنگ وجود ندارد و باید فکری سیاسی برای آن کرد بهگونهای که رفعکننده حدی از نگرانیهای امنیتی اسرائیل باشد. در نهایت اسرائیل به این فرمول تن داد و بر این اساس از اوایل بهمن ماه گذشته - یعنی وسط دوره شش ماه جنگ - مذاکرات چهارجانبه امنیتی پاریس (با مشارکت آمریکا، رژیم اسرائیل، مصر و قطر) شکل گرفت ولی این مذاکرات هم به دلیل مقاومت شدید فلسطینیها در برابر اصلیترین نکته طرح پاریس - یعنی خلع همیشگی سلاح مقاومت - با شکست مطلق مواجه گردید. بنابراین گاو بنیاسرائیل بیش از پیش در گل غزه گیر کرد و مشکل اسرائیل مضاعف گردید و بر همین اساس رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانیهای اخیر خود فرمودند اسرائیل هم در اداره جنگ با بحران مواجه است و هم در خارج شدن از آن دچار بحران بوده و جنگ و خروج از آن، هر دو برای اسرائیل، شکست سنگین به حساب میآید.
کنار کشیدن آمریکا از وتوی آخرین قطعنامه شورای امنیت به اسرائیل حالی کرد که زمان استفاده از کارت ویژه خارجی به پایان رسیده و این در حالی است که روندهای نظامی و سیاسی طی دو هفته اخیر کاملاً به ضرر اسرائیل و بهخصوص به ضرر دولت نتانیاهو میباشد. انجام حدود 70 اقدام نظامی طی یک هفته از سوی مقاومت، آن هم در شمال غزه و نیز شلیک دوباره موشکها از بیت حانون و جبالیا در شمال غزه به سمت غلاف (بیرون) غزه، دستگیری تیم ده نفره «ماجد فرج» رئیس سیستم امنیتی تشکیلات خودگردان از سوی حماس که برای فراهم کردن زمینه انتقال قدرت سیاسی در غزه از طریق گذرگاه مصر و در پوشش ارائه کمکهای غذایی به داخل غزه نفوذ کرده بودند، استقبال رسمی و آشکار تهران از رهبران حماس و جهاد اسلامی و مذاکرات با این رهبران در سطوح عالی ایران، گسترش دوباره اعتراضات سیاسی علیه دولت اسرائیل و تصمیمات نظامی آن در تلآویو و نقشآفرینی اساسی همه رهبران مخالف نتانیاهو - شامل بنت، لاپید، بنیگانتز و ایزنکوت - در ساماندهی این اعتراضات، در دو هفته اخیر نتانیاهو را در شرایط بسیار دشوار قرار داد.
مقامات اسرائیلی در تحلیل این روند، ایران را عامل اصلی همه این بدبختیهای خود دانسته و معتقدند ایران از طریق راهاندازی یک ستاد عملیاتی در سوریه، همه این موارد را مدیریت میکند و کاملاً اوضاع را از کنترل اسرائیل خارج کرده است.
بر این اساس کابینه نظامی اسرائیل که قبلاً هم در جریان به شهادت رساندن «سیدرضی موسوی» نفر سوم یا چهارم ایران در سوریه، دست به ریسک زده بود، این بار در بالاترین پله، به عملیات بسیار پرریسک علیه ایران در سوریه دست زد.
در واقع رژیم غاصب با علم به اینکه چنین اقدامی با واکنش شدید قطعی ایران مواجه میشود، با استفاده از پیشرفتهترین هواپیمای نظامی خود
- اف 35 - همزمان با شش موشک به محل حضور شهید زاهدی شلیک کرد. بر اساس اظهارات بعضی مؤسسات آمریکایی نزدیک به دولت نتانیاهو، جمعبندی رژیم غاصب این بود که واکنش سنگین ایران هر چند ممکن است اوضاع نظامی اسرائیل را خیلی بدتر کند اما شاید حمله به فرماندهی نظامی ایران بتواند اوضاع سیاسی را به نفع اسرائیل تعدیل نماید.
رژیم خیال کرد اگر یک ضربه نظامی سنگین را در پاسخ به حمله به فرماندهان ایران دریافت کند، اما رؤسای دولتهای مختلف را به دلیل نگرانیهای شدیدی که از گستره دامنه جنگ دارند، به تکاپو وادار کرده و آنان را برای سرعت دادن به طرح سیاسی تحت فشار قرار داده و در نهایت راهی برای خروج اسرائیل از باتلاق غزه پیدا شود، ارزشش را دارد.
اما واقعیت این است که اسرائیلیها یک بار دیگر دچار سادگی در تحلیل شدهاند، اگر تکاپویی از سوی سازمان ملل، یا آمریکا، یا اروپا و یا عربها و حتی مجموعه اینها شکل بگیرد، در نهایت به پذیرش «حماس نظامی» و «جهاد نظامی» منجر میشود. کما اینکه این تکاپوها در سال 1385 /2006 به پذیرش «حزبالله نظامی» انجامید و این برای اسرائیل قطعاً پایان خوشایندی نیست.
پاسخ سنگین نظامی ایران هم که به دلیل ردالفعل بودن با پذیرش منطقهای و جهانی مواجه است، وضع امنیتی اسرائیل را وخیمتر میکند و درواقع فشارها را روی اسرائیل برای اجتناب از توسل به اقدامات احمقانه افزایش میدهد.
بیعت جـهانی با قـدس
محمدصادق مصدق
«روز قدس امسال خروش بینالمللی علیه رژیم غاصب خواهد بود.» نکته ای که رهبر انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام به آن تاکید کردند و البته محقق نیز شد. با فرا رسیدن آخرین جمعه ماه مبارک رمضان، مسلمانان روزه دار و مردم آزاده جهان در شرایطی یک بار دیگر به استقبال روز جهانی قدس رفتند که امسال وضعیت فلسطین حال و هوایی متفاوت از سالهای گذشته داشت. با تشدید محاصره غزه و تداوم حملات ارتش صهیونیستی به فلسطینیان که این منطقه را به «جهنم روی زمین» تبدیل کرده است، راهپیمایی روز جهانی قدس امسال مناسبترین موعد نشان دادن اجماع جهانی در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی بود .بدین خاطر می توان مشخصه راهپیمایی روز جهانی قدس امسال را افزایش تعداد شرکتکنندگان در پنج قاره مختلف برای حمایت از غزه و بیتالمقدس دانست. امسال روز قدس دیگر محدود به مشارکت جوامع عربی و اسلامی نبود، بلکه مردم در کشورهای غربی نیز با برافراشتن پرچمهای فلسطین در این راهپیمایی شرکت کردند.ابتکار نامگذاری جمعه آخر ماه مبارک رمضان در سال 1358 و از سوی امام خمینی (ره) صورت گرفت و به لطف این دوراندیشی حکیمانه با گذشت 45 سال از نامگذاری روز قدس، حمایتها از مردم بیدفاع فلسطین سال به سال در حال افزایش است و در ماههای اخیر هم موج اعتراضات افکار عمومی در سراسر دنیا از مردم غزه و افزایش خشم و انزجار از صهیونیستها ثابت کرد که موضوع فلسطین بار دیگر به کانون توجهات جهانی بازگشته است و نقش راهپیمایی روز قدس در این روند مثال زدنی است. همانگونه که افکار عمومی جهان در شش ماه گذشته، از ملت فلسطین دفاع کرده است، در روز جهانی قدس هم بار دیگر با آرمانهای قدس بیعت کردند. همچنین حضور گسترده افکارعمومی جهان اسلام در روز قدس، بیانگر تصویری روشن از مطالبات و خواست عمومی از دولتهای عربی است که در روند سازش گام برمیدارند. برخی شیوخ عرب خلیج فارس روابط تنگاتنگی با رژیم صهیونیستی دارند و در طول جنگ غزه، با سکوت خود در قبال نسلکشی فلسطینیان، صهیونیستها را به ادامه کشتار بیشتر گستاختر کردند و حضور گسترده افکارعمومی جهان عرب در راهپیمایی روز قدس، هشداری به حاکمان سازشکار است که تا دیر نشده رفتارهای خود را اصلاح کنند و موضوع حمایت از فلسطین را بار دیگر به کانون توجهات خود بازگردانند.بدون تردید حمایتهای گسترده جهانی از ملت فلسطین در روز قدس، قوت قلب برای مقاومت فلسطین است تا به مسیر مبارزه با اشغالگران ادامه دهند. ساکنان غزه در شش ماه گذشته روزگار سختی را پشت سر گذاشتهاند و حضور میلیونها نفر در راهپیمایی روز جهانی قدس، نوعی دلگرمی برای آنها خواهد بود که تنها نیستند و مسلمانان جهان در هر شرایطی در کنار آنها خواهند بود. روز جهانی قدس در تهران با تشییع شهدای راه قدس نیز همزمان شد. بالا رفتن تقابل و اقدامات ددمنشانه رژیم صهیونیستی علیه ایران در چند ماه گذشته و به خصوص اقدام تروریستی و جنایتآمیز در حمله به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق بعد از ناکامی در رسیدن به اهداف خود در حمله به نوار غزه، برای جبران شکست ترمیمناپذیر در عملیات طوفانالاقصی بوده و نشاندهنده ناتوانی، به استیصال رسیدن و درکی عمیق و جدی از تهدید موجودیتی معتبر توسط این رژیم است که تلاش میکند با تغییر زمین بازی و درگیر کردن حامیان غربیاش با ایران، شاید راهی برای نجات خود از این مخمصه پیدا کند. اقدامی که البته مشروعیت جهانی برای وارد کردن ضربات نهایی بر پیکره این رژیم نامشروع را فراهم کرده و در نهایت به پایان آن سرعت خواهد داد
جهش تولید با مشارکت مردم در سایه احیای فرهنگ کار
مصطفی قربانی
جهش تولید با مشارکت مردم نه تنها امری مطلوب، بلکه ضروری و امکانپذیر است، کما اینکه کشورهایی مانند چین در سالهای اخیر بهخوبی توانستهاند این راهبرد را عملی کنند. با این حال، واقعیت آن است که تحقق این مهم با چالشهای متعددی مواجه است که ضعف فرهنگ کار و تلاش در جامعه، از مهمترین این چالشها است. به عنوان مثال، چرا پس از تجربه شوکهای متعدد ارزی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اما عزم جدی برای ترمیم نقاط آسیبپذیر اقتصاد کشور ایجاد نشده یا به تعبیر دقیقتر، ضعف اقتصادی کشور به عنوان یک «آسیب ملی» که نیازمند تلاش همگانی برای حل و رفع آن هستیم، درک نشده است؟ این عارضه ریشه در ضعف فرهنگ کار و تلاش در زندگی روزمره مردم دارد.
درواقع، اصل سخن در اینجا آن است که جهش تولید و هر گونه تحول مثبت دیگری در اقتصاد کشور در سایه عمومیسازی فرهنگ کار، نظم، انضباط، تعهد، احساس همسرنوشتی و مواردی از این دست امکانپذیر است. بنابراین، به منظور تحقق شعار سال و اهداف مترتب بر آن، مجموعه رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی کشور باید در زمینه ترویج فرهنگ کار و تلاش در کشور اقدامات جدی انجام دهند.
به عبارت دقیقتر، مجموعه ظرفیتهای کشور گویای آن است که با وجود همه موانع موجود، امکان جهش تولید و حتی فراتر از آن، توسعه اقتصادی بهراحتی امکانپذیر است، اما به طور عمده به دلایل فرهنگی از جمله ضعف فرهنگ کار و زحمت و رواج رفتارها و عادتهایی، چون دلالی در حوزه اقتصادی، این ظرفیتها بلااستفاده مانده است. بنابراین، فراتر از هر تلاشی، باید روح خودباوری، تلاش و کار در کشور احیا شود. درواقع، تنوع ظرفیتهای اقتصاد کشور از یک سو و گستردگی و تنوع ظرفیتهای مردمی از سوی دیگر، ایجاب میکند که فرهنگ کار، تلاش و سختکوشی در کشور احیا شود، زیرا این ظرفیتها فقط در شرایطی منجر به جهش تولید در کشور میشود که فرهنگ کار تقویت شود، چون که تولید متکی به کار و فعالیت مولد است. آنچه این مهم را به موضوعی حیاتی تبدیل میکند، جمعیت نسبتاً بالای جوان کشور است که از نظر کار، جمعیت فعال محسوب میشود. بنابراین، از هر نظری که محاسبه شود، اعم از راهبردی، اقتصادی و جمعیتی کشور ظرفیت لازم برای جهش تولید با مشارکت مردم را دارد، اما برای تحقق این مهم باید فرهنگ کار در کشور احیا و تقویت شود. به عبارت دیگر، آحاد مردم باید به این نتیجه برسند که «بودن، داشتن و خوردن» در سایه کار و تلاش امکانپذیر است نه دلالی و اموری از این قبیل.
نکته مهم در این میان آن است که در کنار فعالیتهای رسانهای برای ترویج فرهنگ کار، باید بسترهای واقعی لازم برای تقویت این مهم نیز فراهم شود، بدین ترتیب که دولت و دستگاههای مسئول باید تلاش کنند با انجام اقدامات لازم، هم زمینههای لازم برای تقویت سودآوری تولید را فراهم کنند و هم از بازارهای غیرتولیدی و موازی تولید که مخرب فرهنگ کار و تلاشاند، جذابیتزدایی کنند. به عبارتی، بساط دلالی در اقتصاد کشور باید محدود و سودآوری آن کم شود تا در نقطه مقابل، فرهنگ کار و فعالیتهای مولد که اقتضای جهش تولید است، تقویت شود.
روزهای سرنوشت ساز خاورمیانه
عبدالرضا فرجی راد
در این روزها بعید به نظر می رسد از سوی ایران حمله مستقیمی با موشک علیه اسرائیل صورت پذیرد. طرح حمله صورت میگیرد که طرف مقابل سردرگم شود. اگر حمله ای از داحل ایران صورت پذیرد احتمال اینکه موشکهای پرتابی در بین راه از طریق پایگاههای امریکایی خنثی شود بسیار است.
ثانیا امکان حملات دشمن به زیر ساخت بسیار زیاد است. ثالثا ناچارا حزب الله وارد درگیری می شود و لبنان دچار مشکل جدی خواهد شد. رابعا وضعیت منطقه به نفع اسراییل رقم می خورد.
خواه نا خواه دنیای زور و ناعدالتی است و ایران به عنوان حمله کننده شناخته می شود.خامسا در صورت ادامه تنش ها آمریکا اجبارا بخاطر شرایط سیاسی داخل امریکا و انتخابات به پشتیبانی اسراییل تحرک خواهد داشت.
به دلایل فوق به نظر میرسد حمله ای به داخل اسراییل و مستقیم از سوی ایران صورت نپذیرد. اگر توانی وجود داشته باشد ضربه خارج از جغرافیای اسراییل خواهد بود.
از سوی دیگر در این روزها مساله رفح نیز مطرح است. اگر نتانیاهو به رفح حمله نکند روز به روز حماس مواضع خود را در غزه مستحکم تر می کند. اگر به رفح حمله کند کشتار بالا می رود که در نتیجه روابط با امریکا و اروپا تیره تر خواهد شد و احتمال کشته شدن تعداد بیشتری از گروگانهای اسراییلی بیشتر می شود.
امرو! دولت نتانیاهو در یک سردرگمی به سر می برد.
از یک طرف عدم حمله به رفح بلاشک شکست اسراییل در غزه رقم می خورد و باید پاسخگوی این شکست به جامعه اسراییل باشد. الان هم در داخل اسراییل مخالفین ندای شکست نتانیاهو در حمله به غزه را سر می دهند.حمله به رفح علاوه بر اینکه نتیجه اش مشخص نخواهد بود جان گروگان ها را به خطر می اندازد و روابط با غرب و دنیای عرب را بیشتر تخریب می کند.روابط خوب اسراییل با امریکا برای مردم اسراییل از اهمیت خاصی برخوردار است. بحران غزه به خوبی نشان داد که اسراییل بدون کمک و حمایت سیاسی و نظامی امریکا چقدر آسیب پذیر است که قبلا تا این اندازه تصور نمی شد. بارها خود مقامات اسراییلی اذعان کرده اند که در صورت عدم حمله به رفح و عدم نابودی گروه های جهادی در غزه اسراییل با خطر نابودی مواجه خواهد بود. حالا اگر فرض کنیم که بخشی از این حرف ها بهانه ای جهت اقناع غرب و جمعیت داخل کشور برای حمله به رفح است ولی واقعیت این است که با وجود و حضور دو باره حماسی فعال در غزه و خاطرات ۷ اکتبر امنیت اسراییل به طور جدی در خطر است.
تلاش برای کشاندن ایران به جنگ، هم با تحقیر هم با تشویق
مهرداد احمدی شیخانی
در همه سالهای پس از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بسیار درباره آن صحبت شده و همچنان میشود و تا سالها، خیلی بعد از این هم درباره آن سخن گفته خواهد شد؛ چه آنهایی که به اتکای «منابع حقوق بینالملل و شواهد روی زمین»، عراق را متجاوز میدانند، چه آنها که اصرار دارند «نخیر، این ایران بود که با شعار صدور انقلاب، باعث و بانی این جنگ شد» و چه آنهایی که گویی جنگ برای ما بهشت ساخته بود، هر روز آرزوی جنگی دیگر دارند. اما هرچه هست، کسی نمیتواند منکر آن شود که همان جنگ هشتساله، علاوه بر نزدیک به هزار میلیارد دلار خسارت مادی که به کشور وارد کرد، بهترین فرزندان این آب و خاک را از ما گرفت و باعث آوارگی میلیونها نفر از خانه و کاشانهشان شد و کشورمان هنوز از عوارض خانمانسوز آن دوران در رنج است. اتفاقی که بعد از جنگهای ایران و روس، دولتمردان کشورمان را به این عقلانیت رسانده بود که به هر شکلی شده نباید گذاشت که پای ارابه جنگ به کشورمان باز شود ولی پس از پیروزی انقلاب، کشور در برابر هجمهای فراگیر قرار گرفت و ناچار هشت سال را درگیر جنگ و دفاع شد، اما در همه سالهای پس از آن، مسئولان با همه توان و اندیشه، از غلتیدن به تلههایی که در پیش پایمان نهاده شد، با درایت تمام عبور کردند و به دامی تازه نیفتادند. حکایت مکرر این دامها هم کم نیستند، چه دامهایی که نابخردانی در داخل و چه برنامهریزانی در خارج از این خاک برایمان پهن کردند، که هر کدام داستانی دارد. دام اول را کسانی در کشور خودمان پهن کردند، آن زمان که پس از حمله صدام به کویت در یازدهم مرداد 1369، عراق کویت را اشغال کرد و آن را استان نوزدهم خود نامید و نتیجه آنکه، پس از اخطار شورای امنیت سازمان ملل و تنندادن عراق به این اخطار، ائتلافی متشکل از 35 کشور به رهبری آمریکا در سال 1991 میلادی تشکیل شد و به عراق حمله کرد. با این حمله بود که عدهای از سیاسیون آن زمان کشورمان، که عموما به گرایش سیاسی چپ در آن ایام تعلق خاطر داشتند، سخن از این گفتند و اصرار بر این داشتند که حالا وقت حسابرسی با امپریالیسم است و برای صافکردن حسابمان با آمریکا، باید در کنار عراق بایستیم. آن شعارها اما خوشبختانه از سوی مدیریت کشور ناشنیده ماند و ایران خود را از این داستان کنار کشید و آمد بلایی بر سر عراق که آمد و آن دام و تله پهنشده، بیاثر ماند. ماجرا گذشت تا داستانی دیگر و حمله حکومت طالبان که فقط از سوی سه کشور عربستان و امارات و قطر به رسمیت شناخته شده بود، در نوبت اول قدرتیابی در افغانستان که با حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف، تله جنگی دیگر بر سر راه کشورمان پهن کرد. باز در مرداد ماه و این بار در سال 1377 و در هفدهم این ماه، طالبان به کنسولگری ایران در مزارشریف حمله برد و دیپلماتهای ایرانی را به شهادت رساند. ماجرا بالا گرفت. عدهای از سران نظامی کشورمان، سودای گوشمالی طالبان در سر پروراندند و تشویق به جنگ با طالبان کردند و حتی در نواحی مرزی، آماده حمله و گوشمالی طالبان شدند، اما تجربه آن هشت سال جنگ، یک بار دیگر عقلانیت را بر تصمیمگیران کشور حاکم کرد و آن شور و هیجان ناشی از عصبانیت حاصل از وحشیگری طالبانِ مورد حمایت سه کشور عربی، نتوانست عقلانیت راهبری کشور را تحت تأثیر قرار دهد و یک بار دیگر، کشورمان را از دامی که میرفت تا با نابخردی در آن فرو غلتیم، حفاظت کرد. با این همه و در تمامی این سالها، بودهاند کسانی که همیشه به بهانههایی متکی بر ارزشها، دَم و داد از رشادت و حیثیت میزنند و مشوق جنگاند و جالب اینکه اگر در آن ماجرای جنگ اول خلیج فارس، مشوقان دفاع از حیثیت و صافکردن حساب با آمریکا، به اردوگاه چپ کشور تکیه داشتند، این بار سینهستبران شرف و ارزش، به اردوگاه راست تکیه دارند و «هَل مَن مُبارز» میگویند و امروز هم که اسرائیل به سیاق طالبان، به کنسولگری ایران و این بار در دمشق حمله کرده و ایرانیانی را به شهادت رسانده، در همراهی با آنانی که در خارج نشستهاند و به «فارسی» ولی با سیاستی «عبری»، زبان به تحقیر و تمسخر گشودهاند که ایران میترسد تا با اسرائیل در بیفتد، اینان از این میگویند که «باید جواب اسرائیل را تا خشم مقدس ایرانیها وجود دارد بدهیم». این روش تحقیر و تشویق هم دامی دیگر است که سعی میکند با این ترفند که ایران را باتلاق آمریکا میکنیم، حاکمیت را تهییج به پانهادن در تله جنگ کند، اما عقلانیتی که ایران را در همه این سالها از غلتیدن به جنگی دیگر حافظ بوده، همچنان بر کشور حاکم است. عقلانیتی که خردمندانه وقوف دارد که حتی اگر ایران باتلاق آمریکاییان شود، این ایران است که باتلاق خواهد شد و نه آمریکا.
آینده برای جبهه مقاومت است
حجتالاسلاموالمسلمین علی شیرازی
پنجه در پنجه شیر انداختن و حمله تروریستی به کنسولگری ایران در سوریه توسط رژیم اشغالگر قدس در روز روشن با ۶ موشک، جنایتی بزرگ و وقیحانه است که تاوان سنگینی دارد. این اقدام که در آستانه روز قدس انجام شد، برخلاف قوانین بینالمللی است و عاملان این فاجعه باید هزینه آن را بپردازند.
اسرائیل غاصب و همدستانش تصور میکنند با این اقدام وحشیانه که بر اساس قانون و عرف جهانی، حمله به خاک کشورمان است، میتوانند به اهداف شوم و پلید خود برسند.
البته پس از این حمله بسیاری هم منتظر انتقام هستند. یقینا این حملات گستاخانه و دیوانهوار بیپاسخ نمیماند اما همه مردم باید بدانند پاسخ جمهوری اسلامی ایران بدون برنامه، هیجانی و احساسی نیست بلکه پاسخی منطقی، قاطع و محکم است.
ایران اجازه نمیدهد مسببان این جنایت تروریستی در آسایش باشند و به مقاومت اسلامی خدشهای وارد شود.
«وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ؛ ما به آنها ستم نکردیم؛ بلکه آنها خودشان بر خویشتن ستم روا داشتند». اسرائیل غاصب باید بداند با چنین جنایاتی روز مرگ و نابودی خود را تسریع میکند و انشاءالله رژیم صهیونیستی از صحنه روزگار محو خواهد شد.
آینده برای جبهه مقاومت و حامیان انقلاب اسلامی است و باور داریم روزهای روشنی در پیش است.
شکلگیری تمدن نوین اسلامی در جهان، دستاورد مبارزه و مقاومت دلیرمردانی است که زیر پرچم ولایت به مبارزه
مشغولند.
در حمله تروریستی رژیم سفاک، جمعی از شاگردان مکتب حاجقاسم همچون سردار سرلشکر پاسدار محمدرضا زاهدی و سردار سرلشکر پاسدار محمدهادی حاجیرحیمی، ۲ نفر از فرماندهان ارشد جبهه مقاومت و ۵ نفر از فعالان این عرصه به شهادت رسیدند. شهادت مزد سالها تلاش آنها بود و این شهدا هم آرزوی این روز را داشتند و برای آن لحظهشماری میکردند. شهدا مزد تلاش خالصانه خود را گرفتند.