صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۸  ، 
کد خبر : ۳۵۷۶۴۰

یادداشت روزنامه‌های شنبه ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۲۶ اسفند

انصارالله چرا و چگونه درخشید؟ 

جعفر بلوری
این روزها در منطقه شاهد کلکسیونی از «ناممکن»‌هایی هستیم که با اراده‌های آهنین یک عده، «ممکن» می‌شوند و شاید اگر مثلا 20 یا 30 سال پیش، آینده‌پژوه و تحلیلگر نخبه‌ای می‌گفت «روزی خواهد رسید که یک گروه یمنی ناوهای آمریکایی را هدف قرار داده و آمریکا هم هیچ غلطی نخواهد توانست بکند» همه او را «دیوانه» می‌پنداشتند. اما امروز تقریبا هفته‌ای نیست که گزارشی از هدف قرار گرفتن یک ناو، ناوشکن یا کشتی تجاری آمریکایی در دریای سرخ منتشر نشود. آمریکایی‌ها آنهائی را که تصاویرش منتشر می‌شود - چون دیگر قابل تکذیب نیست - تایید می‌کنند و آنهائی را هم که تصویری از آن منتشر نشده، از اساس تکذیب کرده یا مدعی می‌شوند، موشک‌ها و پهپادهای شلیک شده را رهگیری کرده‌اند. طبق اعلام انقلابیون یمن از چند روز پس از آغاز جنگ غزه بیش از 70 کشتی جنگی و تجاریِ بزرگ و کوچک متعلق به کشورها و شرکت‌هایی که به شکلی با صهیونیست‌ها در ارتباط بوده‌اند، هدف قرار گرفته و بعضا حتی به همراه خدمه آن، به غنیمت گرفته شده‌اند. دیروز رهبران یمن اعلام کردند، می‌توانند با استفاده از موشک‌های‌ هایپرسونیک! از این پس حتی اجازه تردد به متحدان رژیم صهیونیستی از دماغه امیدنیک (جنوب آفریقا) را هم ندهند و این کار را خواهند کرد! 
یمنی‌ها البته یک رمز عبور برای عبور کشتی‌ها قرار داده‌اند که با اعلام آن می‌توانند با خیال راحت از محل عبور کنند. آنها فقط کافی است اعلام کنند «ارتباطی با اسرائیل نداریم.» آنها برای «حل اساسی» این مسئله هم راه‌حلی ساده گذاشته‌اند: «حمله به غزه را متوقف کنید تا حمله به کشتی‌هایتان متوقف شود. اجازه ورود دارو و غذا به غزه را بدهید تا اجازه عبور به کشتی‌های حامل غذا و دارو داده شود.» اما این انصارالله چیست و چگونه این‌طور از یک بازیگر بیابان‌نشینِ داخلی در یمن تبدیل شد به بازیگر بزرگ جهانی و تحقیر‌کننده برندگان جنگ جهانی دوم و نویسندگان نظم جهانی و....؟ در یک کلام راز موفقیت انصارالله چیست؟ برای یافتن پاسخ یا پاسخ‌های این سؤال، مرور کوتاهِ تاریخ بلند پیروزی‌های انصارالله (الحوثی) لازم به نظر می‌رسد. 
انصارالله یا حوثی‌ها شیعیان زیدی و ساکن شمال یمن هستند و بیش از هر جای این کشور در استان صعده حضور دارند. این گروه که پیروان زید بن علی(ع) و بسیاری نیز شیعه اثنی‌عشری هستند چندین قرن است که در این جغرافیا زیست می‌کنند. در قرن‌های 18 و 19 همین انصارالله با وهابیون و امپراتوری عثمانی وارد جنگ شد و با فروپاشی امپراتوری عثمانی نیز یک پادشاهی زیدی در شمال یمن تشکیل شد. در دهه 1930 میلادی نیز همزمان با قدرت گرفتن آل‌سعود و حمله آنها به زیدی‌ها، با این قبیله وهابی وارد جنگ شدند. انصارالله (حوثی‌ها) از سال 2004 تا سال 2010 هم با علی عبدالله صالح، دیکتاتور پیشین یمن جنگیدند و از سال 2011 و با شروع بیداری اسلامی، خیلی جدی وارد «هرم قدرت» شدند. این گروه پرقدرت که تاریخ طولانی در جنگ و پیروزی دارد، این‌بار با ائتلاف سعودی وارد جنگی بزرگ و طولانی شد آن هم پس از تسلط کامل بر صنعا و این در حالی بود که تقریبا حدود 8 سال در محاصره کامل این ائتلاف - که تحت حمایت کامل رژیم صهیونیستی و آمریکا و چند کشور اروپایی است - قرار داشت. نتیجه این جنگِ در محاصره کامل نیز، حیرت‌انگیز بود. ائتلاف سعودی از هم پاشید و انصارالله در این جنگ پیروز شد. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، چیزی به نام «ائتلاف سعودی» وجود ندارد و آل‌سعود نیز پس از اینکه همه تلاش و توانش را به میدان آورد و به نتیجه نرسید، با این گروه (بخوانید با این دولت و کشور) از سر آشتی در آمد. حالا تحولات غزه فرصتی شده است تا این کشور، خود را به عنوان بازیگری قدرتمند به نمایش عموم بگذارد. این بار انصارالله با عربستان یا گروه‌های داخلی نمی‌جنگد، در حال نبرد با آمریکا، اسرائیل و همه کشورها و گروه‌هایی است که در جبهه غرب حضور فعال دارند. تا اینجای کار هم، الحق والانصاف، ضربات بی‌سابقه‌ای به آبرو، اقتصاد و‌پرستیژ جبهه غرب وارد کرده است. می‌گویید نه؟ بخوانید:
سال 2021 کشتی تجاری بزرگ «اِوِر گیوِن» در کانال سوئز به دنبال یک حادثه به گِل نشست. طی فقط 6 روز 54 میلیارد دلار خسارت روی دست کشتی‌هایی گذاشت که به دلیل این حادثه، دیر به مقصد می‌رسیدند. یعنی روزی 9میلیارد دلار. این میزان خسارت فقط و فقط برای خاطر یک کشتیِ به گل نشسته بود. الان نزدیک به 5 ماه است حملات یمن شرکت‌های حمل‌ونقلی را که مقصد کشتی‌هایشان سرزمین‌های اشغالی است مجبور می‌کنند با گذر از دماغه جنوبی آفریقا، مسیر خود را تغییر دهند. یعنی هزاران مایل طولانی شدن مسیر و رسیدن کشتی به مقصد با تاخیر 2 تا 3 هفته‌ای! به این فکر کنید که، اواخر ژانویه (اوایل بهمن‌ماه) یعنی دو ماه پس از آغاز حملات یمنی‌ها اعلام شد، تعداد کشتی‌‌های باربری که از کانال سوئز عبور می‌‌کردند ۶۷ درصد کاهش یافته است! شرکت‌های کشتیرانی که به شکلی با صهیونیست‌ها در ارتباطند مجبور شده‌اند به‌ جای عبور از باب‌المندب به دریای سرخ و حرکت به سمت کانال سوئز و اروپا یا بالعکس، مسیر بسیار طولانی دور زدن قاره آفریقا را انتخاب کنند که طی این مسیر طولانی 14 تا 21 روز طول می‌کشد. روزی 9 میلیارد دلار خسارت ضربدر 14 چقدر می‌شود؟ ضربدر 21 چطور؟ حالا عددهای به دست آمده را اگر ضربدر 5 ماه کنیم، چه رقمی به دست می‌آید؟ حالا به این هم کمی فکر کنید که با عملیاتی شدن طرح به‌کار‌گیری موشک‌های‌ هایپرسونیک، همین مسیرهای دور زدن قاره آفریقا هم، ناممکن شود! اینجا دوباره یک ضرب و تقسیم کند. نتایج حیرت‌انگیز است نیست؟!
این فقط گوشه‌ای از خسارات اقتصادی است که یمنی‌ها بر حامیان رژیم صهیونیستی تحمیل می‌کنند تا از این طریق بتوانند کمی از فشارها را به ساکنان مظلوم غزه کم کنند. به این اعداد نجومی، افزایش سرسام‌آور هزینه‌های بیمه کشتی‌ها را هم اضافه کنید. همین‌طور خساراتی که بعضا با برخورد موشک‌ها و پهپادها به این کشتی‌ها وارد می‌شود تا شاید رسیدن کالا به مقصد را تا ماه‌ها به تعویق اندازد! ضرباتی که به آبرو و جایگاه این کشورها وارد می‌شود را هم در نظر بگیرید. چه ضرباتی؟ باز هم بخوانید:
بعد از حمله موشکی بزرگ ایران به پایگاه عین‌الاسد در دی‌ماه سال 98، شاید صدها بار این پایگاه از سوی گروه‌های مختلف عراقی - شاید حتی غیر عراقی - مورد حملات موشکی و پهپادی قرار گرفته است. گروه‌هایی که بلافاصله مسئولیت حملات را برعهده گرفته و در تریبون‌های رسمی از «جدی‌تر بودن حملات بعدی» گفته‌اند. آیا پیش از حمله ایران، کسی جرأت اتخاذ چنین رویکردی را داشت؟ پاسخ روشن است. این یعنی، جایگاه و ‌پرستیژ این کشور ضربه خورده و دیگر قدرت بازدارندگی سابق را ندارد! تضعیف قدرت بازدارندگی کشوری در قد و قواره شیطان بزرگ، کم دستاوردی است؟! این همان کاری است که امروز یمنی‌ها در دریای سرخ، عراقی‌ها در بن گوریون، جولان، حیفا و ایلات و لبنانی‌ها در جبهه شمال انجام می‌دهند. دیروز آویگدور لیبرمن، وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستی گفت بازدارندگی ما در برابر حزب‌الله لبنان به صفر رسیده است! این حملات راه را برای حملات همه دشمنان شیطان بزرگ در هر نقطه‌ای از جهان باز کرده است. مدتی است حتی خبرهایی از حمله به اهداف آمریکایی، انگلیسی و صهیونیستی در اقیانوس هند مخابره می‌شود! جبهه بزرگ مقاومت از جمله انصارالله یمن معتقدند، ادامه این حملات ضمن تقلیل قدرت بازدارندگی دشمن، اولا امید را به غزه تزریق می‌کند، ثالثا آنها را برای تحت فشار گذاشتن صهیونیست‌ها جهت پایان حمله به غزه تحت فشار قرار می‌دهد.
اما راز موفقیت انصارالله! انصارالله یمن با توجه به علاقه حسین بدرالدین الحوثی به امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی ایران را به شکلی الگوی رفتاری خود قرار داده بود. سید عبدالملک بدرالدین الحوثی، برادر جوان او که اکنون رهبری انقلاب یمن را برعهده ‌دارد دقیقا همان شیوه امام عزیز و رهبر معظم انقلاب را برگزیده است. این را می‌شود از نوع نگاه و رفتار ایشان به آمریکا، رژیم صهیونیستی و اسلام متوجه شد. قطعا انتخاب الگوی مناسب، یکی از مهم‌ترین دلایل این موفقیت‌هاست. وگرنه کدام منطق می‌پذیرد، فقیرترین کشور عرب در مقابل ثروتمندترین قدرت‌های دنیا، این‌گونه بدرخشد؟
«برتراند راسل»، فیلسوف مشهور انگلیسی وقتی به تبیین «قدرت» می‌پردازد، به شکلی، بخش دیگری از پاسخ سؤال ما می‌دهد آنجا که می‌گوید: «به آسانی می‌توان این دعوی را مطرح کرد که باور دل‌ها، قدرت مطلق است و همه صورت‌های دیگر قدرت از آن ناشی می‌شوند. ارتش‌ها بی‌فایده‌اند، مگر آنکه سربازان به امری که برایش می‌جنگند، باور داشته باشند. یا در مورد سربازان مزدور، مگر آنکه افراد باور داشته باشند که سردارشان می‌تواند آنها را به پیروزی برساند.... به این دلیل می‌توان گفت که در امور اجتماعی قدرت اصلی همان قدرت باور است.» 
ما فکر می‌کنیم راز موفقیت، قدرت و درخشش یمنی‌ها در دو نکته «الگوی مناسب» و «باور دل‌ها» است.
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز شنبه ۲۶ اسفند

خطر واگذاری سرخابی بدون تعیین تکلیف حق پخش

مهدی حسن زاده
در حالی که مصوبه هیئت وزیران برای واگذاری باشگاه پرسپولیس به صندوق های تامین اجتماعی و بازنشستگی کشوری و احتمال واگذاری استقلال به هلدینگ پتروشیمی خلیج فارس، حرف و حدیث های فراوانی در پی داشت با این حال اظهارات چند روز قبل سخنگوی دولت و وزیر ورزش نشان می دهد که قرار است واگذاری سرخابی به صندوق های بازنشستگی و هلدینگ خلیج فارس منتفی شود و دو بانک غیردولتی خریدار سرخابی شوند. اگر خصوصی سازی را یک ابزار برای اداره کارآمدتر بنگاه های اقتصادی بدانیم این سوال مطرح می شود که چگونه می توان یک شرکت دولتی را واگذار کرد که کارآمدتر اداره شود. در حقیقت سوال این است که چه چیزی را با چه هدفی، به چه صورتی و به چه کسی واگذار می کنیم. در این جا پاسخ به پرسش «چه چیزی» روشن است و معلوم است که باشگاه های پرسپولیس و استقلال با دارایی های مشخص از جمله محبوبیتی که باید به طور دقیق به عنوان سرمایه معنوی و اعتبار نشان تجاری این باشگاه ها محسوب شود، واگذار می شود. با این حال پرسش های «چه هدفی»، «به چه صورتی» و «به چه کسی» پرسش هایی است که پاسخ به آن ها سخت است. هم خریدار سرخابی مهم است و هم شکل واگذاری آن به خریدار و هم هدف از واگذاری. در شرایطی که بخشی از سهام این دو باشگاه در بورس به عموم مردم (طرفداران دو تیم) عرضه شده است، واگذاری اکثر سهام باقی مانده به یک خریدار حقوقی خاص با برداشت عامه درباره مالکیت این دو باشگاه و احساس هواداران در این باره مغایرت دارد. در حقیقت این دو باشگاه هوادارانی دارد که خودشان را مالک باشگاه می دانند و به معنای واقعی کلمه به آن عشق می ورزند. آن چه که عملا باعث پیشرفت این دو باشگاه در طول تاریخ شده است همین هوادارانی بودند که حتی در روزهای سخت نیز تیم های محبوبشان را تنها نگذاشتند. لذا اگرچه منطق مدیریتی و اقتصادی ایجاب می کند که خریدار حقوقی خاصی بخشی از سهام این دو باشگاه را در اختیار داشته باشد اما نباید مالکیت اصلی این دو باشگاه از دست مردم خارج شود. به ویژه این که تصمیمات مدیران خریدار حقوقی می تواند با احساسات و گرایش های طیف میلیونی هواداران این دو باشگاه مغایرت داشته باشد و در چنین حالتی حتی امکان مدیریت باشگاه برای خود خریدار حقوقی نیز فراهم نخواهد بود. اگر هدف از این واگذاری را اداره بهتر باشگاه های مذکور بدانیم باید در نظر داشته باشیم که برای دو باشگاه زیان ده و هزینه زا با انبوهی از حاشیه های خبری، منطق اقتصادی برای واگذاری وجود ندارد. در حقیقت مسئله اصلی پیش روی واگذاری سرخابی این است که برای باشگاه داری فوتبال در ایران قاعده و قانونی که بتواند منافع اقتصادی سرشار این بخش را به خود فوتبال و توسعه آن بازگرداند وجود ندارد. مهم ترین منبع درآمدی باشگاه ها که حق پخش تلویزیونی است سال ها بدون تعیین تکلیف باقی مانده است و تا زمانی که حق پخش تلویزیونی مسابقات ورزشی و فوتبال دارای قانونی جامع و برخوردار از ضمانت اجرا نباشد، واگذاری سرخابی با وجود میلیون ها هوادار و درآمد سرشاری که از این راه به دست می آید، واگذاری شرکتی زیان ده و هزینه زاست که منطق اقتصادی ندارد. لذا به نظر می رسد قبل از این همه تلاش و پیگیری برای واگذاری بدون ضابطه و شلخته سرخابی که هر روز با تایید و تکذیب درباره خریدار آن همراه است، باید به سراغ بستر ماجرا و خصوصی سازی واقعی فوتبال از طریق واگذاری مهم ترین منبع درآمدی آن به باشگاه ها یعنی حق پخش تلویزیونی رفت و پس از تعیین تکلیف آن به دنبال واگذاری بخشی دیگر از سهام باشگاه به هواداران و پیش کسوتان و واگذاری بخشی دیگر به خریداران حقوقی رفت وگرنه هرگونه واگذاری شتابزده و بدون منطق باشگاه های پرسپولیس و استقلال با توجه به هواداران میلیونی عاشق این دو باشگاه تبعات اجتماعی سنگینی در پی خواهد داشت
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز شنبه ۲۶ اسفند
کمک‌رسانی هوایی، اقدام فریبکارانه آمریکایی‌ها
جعفر قنادباشی
رژیم‌صهیونیستی و حامیان غربی او گرفتار سردرگمی عجیبی برای تعیین ادامه راه شده‌اند و این مسأله برمی‌گردد به این‌که رژیم‌صهیونیستی علاوه بر بحران‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی بی‌سابقه‌ای که دچارش شده در داخل نیز با بحران رو‌به‌روست، زیرا مخالفت‌های احزاب و خانواده‌های اسرا بار دیگر به شکل حرکت‌های خیابانی به صحنه آمده و دولت نتانیاهو از این نظر نیز تحت فشار قرار گرفته است.
علاوه بر این رژیم‌صهیونیستی به‌طور آشکار تحت فشار‌های دنیای غرب نیز قرار دارد، زیرا غربی‌ها ادامه بحران در غزه را به زیان خود می‌دانند. لازم به یادآوری است که اصلی‌ترین حامی رژیم‌صهیونیستی است و با توجه به انتخابات پیش‌رو در این کشور، جو بایدن نگران است که بحران غزه و ادامه کشتار مردم می‌تواند روی رای مسلمانان و در کل طرفداران حقوق بشر تاثیر بگذارد؛ به همین دلیل تلاش می‌کند که به این نگرانی‌ها پایان بدهد. این درحالی است که پیام‌هایی نیز از کشور‌های عربی، اسلامی و غربی دریافت می‌کنند مبنی بر این‌که احتمال تمرد نظامیانی که مخالف آدمکشی در فلسطین هستند، وجود دارد و آن‌ها احتمال می‌دهند در کشور‌هایی مانند مصر و اردن خطر تمرد نظامیان و همراه شدن آن‌ها با مردم برای پایان دادن به بحران غزه وجود دارد و این اتفاق ممکن است حکومت‌های متحد غرب در منطقه را به شکل دومینو‌وار در شرایط خطرناک قرار دهد؛ بنابراین نگرانی آمریکا فقط به انتخابات پیش‌روی کشورشان محدود نمی‌شود و نگرانی بزرگ‌تر آن‌ها این است که بحران غزه سبب مخدوش شدن چهره آن‌ها به‌عنوان دولت مدعی حقوق بشر شده و آن‌ها نگران خیزش‌هایی هستند که در کشور‌های مختلف همراه با تمرد نظامیان نمود پیدا کند. این مسأله نیز بعید نیست، زیرا به‌تازگی یک نظامی آمریکایی که حتی مسلمان نبود از ناراحتی کشته شدن مردم فلسطین خودسوزی کرد و این اتفاق ممکن است این بار به خود‌سوزی محدود نشود و فرماندهان نظامی آمریکا و متحدان آن را نیز تهدید کند. این درحالی است که دادگاه لاهه و شکایتی که دولت‌های دیگر به قسمت‌های مختلف قضایی سازمان ملل کرده‌اند نیز شرایط را تغییر داده است. به این ترتیب می‌توان گفت بحران غزه جو جهانی آشفته‌ای را ایجاد کرده است. به همین دلیل غربی‌ها تلاش می‌کنند کاری انجام دهند تا شرایط را تغییر دهند. در این میان آن‌ها رویکرد کمک‌رسانی به غزه از طریق هوا را در دستور کار قرار داده‌اند. به عبارت دیگر این اقدام آمریکایی‌ها برای کاهش احساسات جهانی صورت می‌گیرد که البته اقدام فریبکارانه‌ای است که به‌هیچ عنوان نمی‌تواند سرپوشی بر حمایت تسلیحاتی آن‌ها از رژیم‌صهیونیستی باشد. در واقع آمریکا‌یی‌ها از طریق چنین کمک‌رسانی‌هایی می‌خواهند چهره خود را ترمیم کنند و خشم جهانی را کاهش دهند. این درحالی است که آن‌ها علاقه‌مند نیستند کشور‌های اسلامی در حمایت از غزه حرکتی را آغاز کنند، چرا که می‌دانند پیوند کشور‌های اسلامی می‌تواند نهضت تازه‌ای را ایجاد کند، به همین دلیل کوشش می‌کنند از طریق دیگری کمک‌ها را به غزه برسانند، اما این طرح، چون فریبکارانه و میزان کمک‌ها در آن محدود است، آغاز نشده دچار شکست شده است.
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز شنبه ۲۶ اسفند

آینده مبهم قفقاز

محمد مهدی مظاهری

بعد از جنگ سوم قره باغ در شهریور۱۴۰۲ که با پیروزی جمهوری آذربایجان بر نیروهای جمهوری خودخوانده قره باغ کوهستانی و پیوستن این منطقه به آذربایجان همراه گردید، به دلیل ورود و مداخله بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای و طرح موضوع کریدور زنگزور و احتمال تغییرات ژئوپلیتیکی در مرزهای ایران، چالش های راهبردی میان باکو و تهران افزایش یافت. هر چند ایران و آذربایجان اشتراکات فرهنگی و اقتصادی گسترده ای برای همکاری و شراکت با یکدیگر دارند، اما کریدور زنگزور می‌تواند با حذف دسترسی مرزی ایران به ارمنستان، منافع ژئوپلیتیکی و منطقه ای ایران را تحت تاثیر خود قرار دهد و کشورمان را ناچار به پذیرش محدودیت های ژئوپلیتیکی جدید برای عبور ترانزیتی از شمال به جنوب و بالعکس بسازد. به عبارت دیگر، عبور این کریدور از داخل خاک ارمنستان، مرزهای ایران و روابط با کشور ارمنستان را محدود می‌کند و یک نوع خفگی ژئوپلیتیک برای کشور به وجود می‌آورد.

بر همین اساس بعد از الحاق قره باغ به آذربایجان، بسیاری از کشورهای منطقه که در رقابت استراتژیک با ایران هستند، در کنار کشورهای غربی مایل به ایجاد این کریدور بودند و به توافقاتی در این زمینه نیز رسیده بودند. با این وجود، مقامات دیپلماتیک کشورمان بر این رویکرد تاکید کردند که این بحران باید با حضور بازیگران منطقه ای و لحاظ کردن منافع همه کشورهای منطقه حل و فصل شود. در چنین شرایطی و با وجود تنش ها و چالش های مختلف، ایران توانست سایر کشورهای منطقه به ویژه جمهوری آذربایجان را متقاعد به پذیرش پیشنهادات خود کند. درنتیجه، بر اساس طرح ایران یعنی همکاری در قالب نشست منطقه ای ۳+۳ با حضور شش کشور ایران، آذربایجان، ارمنستان، روسیه، گرجستان و ترکیه و برقراری مسیر ترانزیتی شرقی- غربی جمهوری آذربایجان- جمهوری نخجوان از طریق ایران، این چالش مدیریت گردید.

با این وجود، برای آمریکا و رژیم صهیونیستی به همراه فرانسه و انگلیس، چینش میز مذاکرات صلح قفقاز بر اساس فرمت ۳+۳ قابل قبول نبود؛ چرا که می‌توانست منجر به تحقق صلحی پایدار و در نهایت، مسدودسازی مسیر مداخله‌گرایی آنها در معادلات آسیای مرکزی و ممانعت از توسعه حضور ناتو در این منطقه شود. بنابراین هر چند موضع رسمی آنها بعد از این نشست، حمایت از صلح و ثبات در منطقه بوده، اما رویه عملی آنها بر هم زدن توافقات صورت گرفته در نشست تهران و یا پیگیری مسیرهایی است که می‌تواند به اندازه کریدور زنگزور برای ایران تبعات سیاسی- اقتصادی و ژئوپلیتیک داشته باشد. کشورهای منطقه نیز رویکردهای متفاوتی در قبال این مسأله داشته اند؛ در رابطه با موضع روسیه باید گفت جنگ اوکراین تأثیر بسیاری بر رویکرد کرملین نسبت به کریدور زنگزور  داشته است. در حالی که این کشور بعد از جنگ دوم قره باغ در سال ۲۰۲۰، مخالف شکل گیری این کریدور بود و در برابر فشارهای ترکیه و جمهوری آذربایجان برای ایجاد آن مقاومت می‌کرد، اما حال در اثر تبعات جنگ در اوکراین که باعث مسدود شدن مسیرهای روسیه به سمت غرب شده، مقامات روس به دنبال مسیرهای مواصلاتی جدید برای تجارت و ارتباط با سایر نقاط دنیا هستند. در نتیجه به نظر می رسد نگاه روسیه نسبت به ایجاد کریدور زنگزور تغییر کرده؛ هر چند مسکو هنوز به شکل علنی از ایجاد آن حمایت نکرده است.

روزنامه رسالت

اصول ثابت جمهوری اسلامی

محمدکاظم انبارلویی

۱-مقام معظم رهبری در دیدار اعضای مجلس خبرگان فرمودند: «مجلس خبرگان باید مراقبت کند در انتخابات‌های خود، از اصول ثابت جمهوری اسلامی غفلت نکند».
این خطاب می‌تواند به منتخبین ملت در مجلس شورای اسلامی و یا هرکس که در معرض انتخاب قرار می‌گیرد، باشد. 
اصول ثابت جمهوری اسلامی چیست؟
امام خامنه‌ای در همین دیدار در پاسخ به این سئوال می‌فرمایند:
الف-اقامه عدل
ب- مبارزه با فساد
ج-ارتقاء سطح معرفت و آگاهی‌های سیاسی و عمل اسلامی در جامعه 
اصول ثابت جمهوری اسلامی است.
پیش‌ازاین هم در بیانات مکرر خود مبارزه با فقر، فساد و تبعیض را به‌عنوان محور اصلی تعریف اصلاحات مطرح فرموده‌ بودند که مورد غفلت مدعیان اصلاح‌طلبی واقع شد.
۲- موضوع ارتقاء‌سطح معرفت و آگاهی‌های سیاسی و عمل اسلامی در جامعه یک موضوع مهم و کلیدی است. فلسفه ارسال پیامبران «تزکیه نفس»، «تعلیم کتاب»و «حکمت» بوده است. باید دید چه کسانی در این مسیر گام برمی‌دارند.
برخی بداخلاقی‌های انتخابات اخیر باید نقد شود. سخنان اختلاف‌برانگیز، دعوا راه انداختن و ستیزه‌گری‌های دشمن پسند مورد نهی رهبری است، برخی باآنکه آن را از دو لب مبارک شنیدند، اما مسیر خود را می‌روند.
۳- هر «فعل» یا «قولی» که از سوی مسلمان مؤمن به‌طور اعم و نمایندگان و برگزیدگان ملت صادر می‌شود  باید یک «پیوست الهی» داشته باشد.
یعنی یک‌جهت عقلی، شرعی و اخلاقی بر آن حاکم باشد. در غیر این صورت مسیر رشد و تعالی در جامعه کُند می‌شود و در آخرت هم گرفتار آن خواهیم شد.
۴-کسانی با بهانه و بی بهانه دعوا راه می‌اندازند. اختلاف انگیزی می‌کنند تا مرز ستیزه‌گری دشمن پسند پیش می‌روند حرفی برای اقامه عدل در جامعه، مبارزه با فساد و ارتقاء سطح معرفت سیاسی ندارند. نان خود را در تنور تنازع سیاسی پخت می‌کنند. 
این‌ها عاقبت‌به‌خیر نمی‌شوند. شاهد این ادعا سرنوشت برخی رؤسای جمهور و رؤسای مجلس و برخی نمایندگان مجلس است.
۵-نمایندگان منتخب تا برگزاری مجلس آینده در خردادماه ۱۴۰۳ چند ماهی فرصت دارند برای اقامه عدل و مبارزه با فساد و تبعیض، گفتمان سازی کنند و فضای فکری سران قوا و نوع حکمرانی را به آن سمت‌وسو حرکت دهند.
رسانه‌ها به‌ویژه رسانه ملی باید به این گفتمان‌سازی کمک کنند.
۶-تجربه تاریخی مجالس گذشته و فرازوفرودهای انتخاب مردم نشان می‌دهد «بی‌عرضگی»، «قدرت‌طلبی»، «ثروت‌اندوزی»، «شهوت‌پرستی» و بالاخره «سهمیه‌طلبی» سیم‌های خاردار میدان انقلابی گری است.
هر یک از این سیئات به‌اندازه یک مین ضدنفر عمل می‌کند و یک نماینده انقلابی را به خاک سیاه می‌نشاند.
۷-آنان که به اسم اصلاح‌طلبی به بزرگ‌نمایی مشکلات و کوچک نمایی پیشرفت‌های حیرت‌انگیز کشور و سیاه نمایی پرداختند آنان که چاقوی تحریم را تیز کردند و به تهدیدهای آمریکا افزودند. سرمایه اجتماعی خود را از دست دادند و این ورشکستگی را زیر ژست
 «نه به انتخابات» پنهان کردند. آن‌ها شعور سیاسی مردم را نادیده گرفتند. آنان روسیاه‌ترین جماعت سیاسی هستند که باید در قبال تاریخ پاسخگوی اعمال خود باشند

روزنامه شرق

از «مؤسسه برنامه‌ریزی ایران» تا «مؤسسه نیاوران»

رضا امیدی
رشد سریع اقتصادی در دهه 1340 که از آن به «انقلاب صنعتی کوچک» یاد می‌شود و برخی پیامدهای اجتماعی آن نظیر گسترش حاشیه‌نشینی، نمودیافتن نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی و‌... موجب شد تا در نیمه دوم دهه 1340 و در دوران اجرای برنامه چهارم عمرانی (1346-1351) به‌تدریج توجه به عوامل غیراقتصادی توسعه در بین کارشناسان و صاحب‌نظران سازمان برنامه و بودجه شکل بگیرد. تحولات نفتی اوایل دهه 1350 نیز این رویکرد را تقویت کرد. حضور جامعه‌شناسانی نظیر شاپور راسخ، احمد اشرف و سیروس آرین‌پور در کنار اقتصاددانانی نظیر الکساندر مژلومیان و بهمن آبادیان در مدیریت‌های عالی سازمان برنامه و بودجه در آن سال‌ها نیز توجه به ابعاد اجتماعی را در سازمان برنامه و بودجه وقت برجسته کرده بود. این سازمان به‌ دلیل نقشی که در نظام‌بخشی به سازوکار توزیع و تخصیص منابع و امکانات و تولید کالاهای عمومی و حاکمیتی داشت، در تعامل با نهادهای بین‌المللی تأسیس یک اتاق‌ فکر توسعه‌ای را مدنظر قرار داد. از سال 1352 در «مرکز آموزش و پژوهش در برنامه‌ریزی منطقه‌ای» وابسته به سازمان مطالعاتی برای تأسیس «مؤسسه برنامه‌ریزی ایران» به‌عنوان نهادی برای طراحی استراتژی ملی بلندمدت، توسط کارشناسان داخلی و بین‌المللی انجام شد. این مؤسسه در ابتدا بنا بود در راستای همکاری‌های مشترک سازمان برنامه و بودجه با سازمان ملل متحد در حوزه‌های عمرانی و توسعه تأسیس شود. از این‌رو، در فاصله سال‌های 1352 تا 1354 کارگروه‌های مشترکی برای تأسیس مؤسسه ایجاد شد و در این فاصله سه اساسنامه طراحی شد. رویه غالب این بود که متن اولیه اساسنامه از سوی مشاوران یا نهاد وابسته به سازمان ملل تدوین می‌شد و سپس مورد نقد و بررسی قرار می‌گرفت. گزارش هری ریچاردسون (آپریل 1974)، گزارش هیئت گوردون (اکتبر 1974)‌ و گزارش هیئت وان هوک (مارچ 1975) سه گزارش اصلی برای طراحی مؤسسه‌ای در این راستا بودند. «مرکز عمران بین‌المللی ایران»، «مؤسسه ملی توسعه» و «مؤسسه برنامه‌ریزی ایران» عنوان‌های متفاوتی است که در این گزارش‌ها برای این نهاد وابسته به سازمان برنامه و بودجه پیشنهاد شده بود. هر سه این گزارش‌ها سه مأموریت اصلی را برای این نهاد پیش‌بینی کرده‌اند: 1. آموزشی، 2. پژوهشی و 3. رایزنی. ساختار مؤسسه نیز متناسب با این مأموریت‌ها طراحی شده بود. برخی برنامه‌ها و عملیاتی که ذیل این مأموریت‌ها تعریف شده، عبارت بود‌ از:

- آموزش تخصصی و حرفه‌ای کوتاه‌مدت و در مرحله اول در زمینه برنامه‌ریزی منطقه‌ای

- ارائه خدمات رایزنی برای سازمان برنامه و بودجه و سایر وزارتخانه‌ها

- اقدام به پژوهش در زمینه برنامه‌ریزی

- مبادله افکار و نظرات بین استادان دانشگاه‌ها، اعضای مؤسسه، برنامه‌ریزان سازمان برنامه و بودجه و استان‌ها و مقامات سایر وزارتخانه‌ها از طریق سمینار و سایر فعالیت‌ها

- ارائه تسهیلات جهت استفاده از ‌خدمات کارشناسان غیرایرانی که برای کمک به امور برنامه‌ریزی به ایران اعزام می‌شوند.

- سازمان‌دادن کنفرانس‌های باز در مورد مسائل و مطالب مربوط به برنامه‌ریزی

- کمک به جمع‌آوری اطلاعات آماری به‌منظور برنامه‌ریزی و ارزیابی اطلاعات جمع‌آوری‌شده و احتمالا جمع‌آوری بعضی از اطلاعات به‌طور مستقل

- ایجاد هماهنگی بین فعالیت‌های مربوط به کمک‌های فنی خارجی در قلمرو برنامه‌ریزی

- تهیه جزوات و گزارش‌های پژوهشی به‌منظور توزیع در سراسر ایران جهت افزایش آگاهی برنامه‌ریزان درخصوص تکنیک‌ها و متدلوژی‌های جدید و بهبود نوشته‌های مربوط به برنامه‌ریزی به زبان فارسی

- گذراندن فرصت مطالعاتی برنامه‌ریزان استان‌ها در این مرکز در راستای افزایش دانش تخصصی

- اداره برنامه بورس‌های اعطایی به برنامه‌ریزان ایرانی و اعزام آنها به بهترین و مناسب‌ترین مؤسسات خارج از کشور

- سازمان‌دادن مسافرت‌های مطالعاتی برای برنامه‌ریزان به‌خصوص برنامه‌ریزان استان‌ها

- اعزام اعضای برجسته مؤسسه به‌عنوان نماینده ایران در کنفرانس‌های علمی و تخصصی خارج از کشور

- کمک به پیشرفت و بهبود آموزش برای برنامه‌ریزی در مؤسسات عالی آموزشی ایران.

در این نقد و بررسی‌ها برخی هم پیشنهاد تأسیس «مرکز عمران بین‌المللی ایران» را داشتند و چنین مرکزی را برای تسریع در تمرکززدایی اداری و کوشش‌های جدی‌تر برای برنامه‌ریزی منطقه‌ای، جبران ضعف سازمان‌های غیرمرکزی برای برعهده‌گرفتن مسئولیت، تقویت سازمان‌های منطقه‌ای و تأمین بودجه از طریق مرکز عمران بین‌المللی ایران ضروری می‌دانستند. در نهایت، ویرایش دوم گزارش هیئت تحت راهبری وان هوک که پیشنهاد تأسیس «مؤسسه ملی توسعه» را داشت، در جلسه‌ای با حضور محمدباقر نمازی (معاون سازمان برنامه و بودجه)، فیروز توفیق (معاون سازمان و رئیس مرکز آمار و رئیس پیشین مرکز آموزش و پژوهش در برنامه‌ریزی منطقه‌ای)، امیرپرویز خزیمه‌علم (سرپرست مرکز آموزش و پژوهش در برنامه‌ریزی منطقه‌ای)، فیروز وکیل (رئیس دفتر برنامه‌سنجی سازمان)، احمد اشرف (رئیس دفتر برنامه‌ریزی اجتماعی سازمان)‌ و فریدون مبشری (از مهندسین مشاور یکم) مورد تحلیل، بررسی و اصلاح قرار گرفت و «مؤسسه برنامه‌ریزی ایران» بنا بر مجوز شورای گسترش آموزش عالی در شهریور‌ 1354 تأسیس شد و امیرپرویز خزیمه‌علم به‌عنوان اولین رئیس مؤسسه تعیین شد. الکساندر مژلومیان، مجید تهرانیان، سیروس آرین‌پور، احمد اشرف، محمد فاضل، محمدسعید نوری‌نایینی، حسین عظیمی، ناصر پاکدامن، فیروز توفیق، محمد طلایی‌ و بهمن آبادیان ازجمله کارشناسان و پژوهشگرانی هستند که در آن دوره با مؤسسه برنامه‌ریزی ایران همکاری داشته‌اند یا در استخدام این مؤسسه بوده‌اند. مؤسسه تا سال 1358 فعالیت می‌کند، اما به‌تدریج رو به انحلال می‌رود. درباره انحلال مؤسسه دو روایت وجود دارد. روایت اول، انحلال مؤسسه را به انقلاب فرهنگی در سال 1359 نسبت می‌دهد. اما در روایت دیگر، در سال 1358 به استناد تبصره 18 قانون بودجه مبنی‌ بر اجازه دولت به هر نوع حذف، ادغام و تبدیل شکل حقوقی در دستگاه‌های اجرائی، اعم از مرکزی و محلی، تجدیدنظر در ساختار مؤسسه برنامه‌ریزی ایران و ادغام آن در سازمان برنامه و بودجه به بحث گذاشته می‌شود. در این راستا، کمیسیونی در نخست‌وزیری ایجاد می‌شود با عنوان «کمیسیون مأمور رسیدگی به تبصره 18». طبق نامه‌ای که سیروس آرین‌پور (از مدیران مؤسسه) در آبان‌‌ 1358 خطاب به عزت‌الله سحابی (وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه) نوشته است، کمیسیون مذکور با ذکر دو دلیل در نهایت به این تصمیم رسیده است که «مؤسسه باید در سازمان برنامه و بودجه ادغام و از هزینه‌های زائد اداری و معطل نگه‌داشتن یک ساختمان بزرگ جلوگیری شود». این دو دلیل عبارت‌اند از:

- وظایف مؤسسه مزبور جملگی دومرتبه‌کاری با وظایف سازمان برنامه و بودجه است.

- اصولا این مؤسسه برای اجرای چند طرح مطالعاتی مشترک دولت ایران با سازمان ملل متحد تشکیل شده بود که طرح‌های مذکور پس از انقلاب غیرضرور تشخیص داده شده و از بودجه کل کشور حذف شده است.

آرین‌پور در این نامه که به نظر می‌رسد به درخواست رئیس سازمان برای اقناع کمیسیون مذکور برای جلوگیری از انحلال مؤسسه نوشته شده است، با نقد این دلایل توضیح می‌دهد که وجه اساسی ادامه فعالیت مؤسسه، همانا «مصلحت ملی و نیاز نظام برنامه‌ای مملکت به بازویی است که بتواند وظایف و خدمات معینی را ارائه و به انجام برساند که به تصور ما مؤسسه با تغییری جزئی در برخی از وظایف و تأکیدی بیشتر بر پاره‌ای از جنبه‌های وجودی خود، من‌جمله وظیفه آموزش مؤسسه، به انجام چنین رسالت و وظیفه‌ای قادر خواهد بود». بخشی از توضیحات آرین‌پور در رد این دلایل چنین است:

‌- دوباره‌کاری در زمینه‌های پژوهشی و تحقیقی نه‌تنها نادرست نیست؛ بلکه یکی از راه‌های استفاده درست از همه ظرفیت‌های تفکر و تحقیق و پژوهش در زمینه‌های مختلف است. نمونه‌های بسیاری از این به‌اصطلاح «دومرتبه‌کاری‌ها» در کشورهایی که اصل تحقیق و پژوهش را به‌عنوان یک ضرورت مبرم پذیرفته‌اند، در زمینه‌های جامعه‌شناسی، فیزیک، پزشکی، اقتصاد و... دیده می‌شود.

- دولت ایران با سازمان ملل در چارچوب ضوابطی طرح‌های مطالعاتی مشترکی داشته است که پس از انقلاب همه آنها متوقف شده‌اند؛ اما اینکه مؤسسه برای اجرای این طرح‌های مشترک تشکیل شده است، سخن نادرستی است. مؤسسه برنامه‌ریزی با هدف‌های مستقل و بر طبق اساسنامه نخستین خود برای ایفای نقش معینی در نظام برنامه‌ریزی ایران عمدتا با هدف ارتقای سطح بینش و دانش برنامه‌ریزی ایجاد شده است و چشم‌پوشی از عملکرد مؤسسه برای کشور و اقتصاد ایران زیان‌های بزرگی در بر دارد.

- نقش مؤسسه و کار آن در طرح‌های مشترک با سازمان ملل همان‌قدر است که بعضی دیگر از ارگان‌های سازمان برنامه و بودجه و دیگر سازمان‌های کشور مانند وزارت کشاورزی، وزارت کار و امور اجتماعی، وزارت صنایع و... انجام داده‌اند. به چنین دلیلی نمی‌توان و نباید بر علت وجود مؤسسه‌ یا دفتر یا سازمانی خط حذف کشید.

- هزینه‌های مربوط به محل کار و فعالیت سازمان‌ها و مؤسسات تنها درباره نتایج حاصله از فعالیت آن سازمان و مؤسسه یا انتظاراتی که از آن می‌رود، قابل طرح و بررسی است.

- نظام و تشکیلات دولتی در ایران در سال‌های اخیر با بحرانی بزرگ سروکار داشته که یکی از مهم‌ترین وجوه آن «خونریزی فنی و تخصصی» این نظام بوده است؛ یعنی که نظام دولت در سال‌های اخیر بهترین و زبده‌ترین و تواناترین عوامل فنی و تخصصی خود را از دست داده است. این خونریزی مداوم به ضعف عمومی و پایین‌افتادن توان و قابلیت تخصصی و فنی نظام تشکیلاتی دولت انجامیده است.

- فعالیت‌های دولت در اقتصاد ایران در 30 سال گذشته [منتهی به سال 1358] نزدیک به 500 برابر شده است... 

اما با وجود افزایش حجم فعالیت‌ها و سرمایه‌گذاری‌های دولت و پیچیدگی و تنوع کارها و فعالیت‌ها توانایی و کیفیت کادرهای علمی و فنی و تخصصی دولت از‌جمله در زمینه برنامه‌ریزی در جهت عکس ضرورت سیر کرده و رو به ضعف و نارسایی داشته است... . دولت جمهوری اسلامی باید به این حقیقت واقف باشد که هرگونه ارتقای سطح بینش و دانش برنامه‌ریزی و از این طریق پایین‌آوردن ضریب خطای برنامه‌ریزان از نظر مصالح عمومی و ملی حائز چه اهمیتی است.

- هرگونه کوششی در زمینه ارتقای کیفیت کار و دقت در محاسبات از نظر «اقتصاد مسئله» نیز توجیه‌پذیر است. توجه به «علت وجودی» مؤسسه ادغام یا انحلال آن را سست و ناموجه جلوه می‌دهد.

- باید به این حقیقت تلخ اشاره کرد که با وجود 30 سال تجربه عملی برنامه‌ریزی در ایران نظام آکادمیک و دیگر مراجع آموزشی و پژوهشی در کشور ما از این نظر دچار یک فقر ریشه‌ای علمی هستند. مجموعه ادبیات برنامه‌ریزی ایران هنوز از رقم 30 الی 40 متن قدیمی و از اعتبار ساقط‌شده تجاوز نمی‌کند. علاوه‌بر‌این کادرهای برنامه‌ریزی در دستگاه‌های اجرائی و در سطح مناطق کشور از نظر علمی و تخصصی در سطوح قابل قبول قرار ندارند.

آرین‌پور با ارائه این توضیحات تصریح می‌کند که «هرگونه پیشنهادی در راستای متلاشی‌شدن یا توقف کار این مؤسسه ناموجه و در نهایت به ضرر و زیان‌های جبران‌ناشدنی ملی خواهد انجامید».

مستنداتی نیست که این توضیحات تا چه‌ اندازه مؤثر بوده و همچنین روشن نیست که درنهایت کدام روایت درباره انحلال مؤسسه دقیق‌تر است؛ اما هم‌زمانی این دو، یعنی انقلاب فرهنگی و کمیسیون تبصره 18 درنهایت به انحلال مؤسسه برنامه‌ریزی ایران در سال 1359 منجر می‌شود و پس از آن اثری از آن نیست.

از سال 1365 دوباره ایده تأسیس اتاق‌ فکر در سازمان برنامه و بودجه با رویکرد ترکیب نیروهای فکری و تجربی برای شناسایی مسائل توسعه‌ای و هم‌پیوندی حوزه‌های نظری و عملی مطرح شد. حسین عظیمی، مدیرکل آموزش و نیروی انسانی سازمان و عضو ستاد برنامه که خود از بدو تأسیس مؤسسه برنامه‌ریزی ایران در آن شاغل بوده، پیشینه مؤسسه را یادآوری می‌کند و با الگوگرفتن از اساسنامه و پیشینه مؤسسه، اساسنامه اولیه «مؤسسه عالی پژوهش در برنامه‌ریزی و توسعه» تنظیم می‌شود و پس از ماه‌ها پیگیری درنهایت اساسنامه مؤسسه پس از سه جلسه بحث، در شهریورماه 1367 در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی به تصویب می‌رسد. مهم‌ترین دلیل مخالفت با تأسیس مؤسسه در این دوره این بوده که نیازهای آموزشی و پژوهشی وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها صرفا باید از طریق دانشگاه‌ها و مؤسسات وابسته به وزارت علوم تأمین شود. طراحان مؤسسه با توضیح اینکه این مؤسسه بنا است به‌مثابه اتاق‌ فکر سازمان برنامه و بودجه عمل کند، در اساسنامه تضمین می‌دهند که «فعالیت‌های آموزشی مؤسسه منتهی به اعطای دانشنامه رسمی نخواهد شد» (تبصره ماده 2 اساسنامه). از نظر طراحان، سازمان برنامه فراتر از یک نهاد تکنوکراتیک توسعه‌ای، دبیرخانه نظام‌دادن به مناسبات سیاست، اقتصاد و جامعه از طریق مکانیسم توزیع و تخصیص منابع و امکانات است و در این راستا مؤسسه باید با این رویکرد علاوه‌ بر تحقیق و توسعه، نقش واسط بین نهاد برنامه‌ریزی و دانشگاه را هم ایفا کند، به این معنا که مسائل حوزه اجرائی را به زبان دانش به دانشگاه منتقل کند و پژوهش‌های دانشگاهی را به زبان سازمان برگرداند. پس از تصویب اساسنامه، عزت‌الله سحابی به‌عنوان اولین رئیس مؤسسه منصوب می‌شود و ساختمانی (ساختمان فعلی مؤسسه در نیاوران) از محل اعتبارات وزارت برنامه و بودجه از کمیته امداد خریداری می‌شود و مؤسسه شروع به کار می‌کند؛ اما بعد از حدود چهار ماه، سحابی به این جمع‌بندی می‌رسد که تداوم حضور او در رأس مؤسسه می‌تواند روند شکل‌گیری و فعالیت‌های مؤسسه را با اختلال و کُندی مواجه کند و ازاین‌رو از ریاست مؤسسه استعفا می‌دهد. بعد از وقفه‌ای چندماهه و تغییر دولت در سال 1368، ریاست مؤسسه به علی‌نقی مشایخی سپرده می‌شود. مؤسسه برنامه‌ریزی ایران براساس یک نیاز تاریخی و تجربی از برنامه‌های عمرانی به‌عنوان یک اتاق فکر برای تعدیل غلبه رویکردهای فنی و مهندسی در نهاد برنامه‌ریزی و توجه به عوامل غیراقتصادی توسعه تعریف شده بود و ازاین‌رو به‌ لحاظ نظری و عملی فضایی متکثر و چندبُعدی داشت که در گزارش‌های پژوهشی، ترجمه‌ها و جزوات به‌جامانده از مؤسسه نیز نمود دارد. طراحان مؤسسه نیاوران نیز چنین انتظاری از مؤسسه داشتند؛ اما برخلاف این انتظار، فعالیت‌های مؤسسه از سال 1368 بر آموزش تکنسین‌های اقتصادی متمرکز شد و بیشتر به‌مثابه یک مرکز آموزش عالی عمل کرد که خود این مسئله به‌ دلیل مغایرت با اساسنامه مؤسسه تا مدت‌ها چالش‌هایی را بین مؤسسه و وزارت علوم ایجاد کرد. نیروهای مؤسسه نیز جمعی محدود از اقتصاددانان همسو بودند که توسعه را امری جهان‌شمول و واحد و اقتصاد را امری فنی و منتزع از مسائل اجتماعی و تاریخی مدنظر داشتند و مؤسسه نیز به‌تدریج به مرکزی برای ترویج و تقویت یک گفتمان خاص اقتصادی تبدیل شد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات