صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۶  ، 
شناسه خبر : ۳۶۰۰۹۲

رئیسی عزیز 

محمدهادی صحرایی
  «مانَنْسَخْ مِنْ آيَهًْ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير.» (هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را بفراموشانيم، بهتر از آن، يا مانندش را مى‏آوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟)1
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، ترجمه عمیق‌تر را این‌گونه می‌فرماید که «ما عين يك آيت را به كلى از بين نمى‏بريم، و يا آنكه يادش را از دل‌هاى شما نمى‏بريم، مگر آنكه آيتى بهتر از آن و يا مثل آن مى‏آوريم. انبيای خدا و اوليایش، آيات او هستند چرا که هم با زبان و هم با عمل خود، بشر را به سوى خدا دعوت مى‏كنند»
خدا روح بزرگانمان را غریق رحمت کند که با منطق و انصاف، زلف عقلمان را شانه می‌کنند و لقمه لقمه نور در کاممان می‌گذارند و جرعه جرعه آرامش به جانمان می‌نوشانند و اگر آن بزرگان نبودند، در این دنیای کوچک و پر از غم چه می‌کردیم؟ ما که تربیت و تمدنمان با سایرین تفاوت دارد و انسان را گرگ انسان نمی‌دانیم و نمی‌توانیم خود را با تخیل‌ها و تفنن‌ها و تقلب‌های فرعون‌ها، قارون‌ها و سامری‌ها مشغول کنیم وگرنه یا افسرده می‌شدیم و بنده ایسم‌ها و برده مکانیسم‌های دیگران و یا ساکنِ ساکت و مشغول جنگل منظم مدرن. و یا مثل نسل‌های سوخته کمونیزم و لیبرالیزم در چرخ‌های هرزگَرد تمدن‌ها به امید تناسخ می‌مُردیم و این دنیا تمام؛ و آن دنیا، هیچ و ‌هاج و واج و بی‌پناه. خسر الدنیا والآخره. 
جان کلام و ختم آن این است که اگر خدا از روی حکمت و مصلحتش‌، آیت و نشانه‌ای از خود را از ما گرفت و سلب کرد‌، ثلمه و لطمه و جای خالی او به کنار، خداوند مثل او یا بهتر او را به ما می‌دهد. و ما این را در انقلاب اسلامی خود به اندازه فقدان همه بزرگانمان و به تعداد همه اتفاقات و حوادث ناگوار، دیده‌ایم و دیده‌ایم که در قبیله موحدان و مؤمنان، هرگاه دلاوری از مردان خدا بر زمین افتاد، سلحشوری به‌پا خاست و مجلس را گرم و دل‌ها را نرم کرد و اصل ولایت نیز همین است که ولایتمداران را با محبت و شوق، به هم می‌رساند و راز تفاوت ما با آنها که انسان را حیوان ناطق و گرگ یکدیگر می‌دانند این است که ما مردمان را «عیال الله»
و خانواده خدا می‌دانیم و به هر چه از خداست، عاشقیم و علاقه‌مند. آن مردانِ محوری و آن والیان صفیّ جای خود دارند.
علامه طباطبایی راز می‌گوید که می‌فرماید اولیاءالله چون با زبان و رفتارشان مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنند‌، آیات اویند‌، و این‌، راز عاطفی بودن ما مؤمنین اسلام ناب و محبت شدید ما به مخلصین و اولیای خداست. عاطفه‌ای برآمده از معرفت و معرفتی برخاسته از حقیقت. اولیاء خدا («ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ» و «أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى»)2 هستند و ما با دیدن آنها و بودن در کنارشان به گفته مولوی یاد آن نیستانی می‌افتیم که از آن جدا شده و نوای جانسوز ما از این جدایی، ناله همه مردان و زنان را درآورده است. هر زیباییِ واقعی‌، ما را به یاد بهشتی می‌اندازد که از آن دور افتاده‌ایم و هر زیباروی و زیبا خوی اصیلی ما را به یاد همنشینان خدا می‌اندازد و از این‌روست که سراغ خدا را از اولیاءالله می‌گیریم.
چند سالی بود که مردم ما با نام رئیسی آشنا شده بودند و او را در قامت رئیس قوه قضا و قوه مجریه می‌دیدند. در اینکه او آیت‌الله و مجتهد مسلّم بود یا دکترای فقه و حقوق داشت یا قاضی‌القضات بود و خادم‌الرضا شکی نیست‌، ولی مردم او را به نام رئیسی می‌شناختند که سید محرومان بود و هرگز ریاست نکرد. خودش را به واقع طلبه کوچک و خدمتگزار مردم می‌دانست. بزرگ بود و کارهای بزرگ او بی‌مانند بود ولی اصرارش به ندیده شدن بود و گمنامی. از آن سربازانی بود که امام خمینی در زمان بروز انقلاب اسلامی فرموده بود «سربازان من در گهواره هستند». مثل قاسم سلیمانی و دیگر ستارگانی که نَفَس امام راحل به آنها خورد و قد کشیدند و دست امام حاضر را گرفتند و به عیوق3، بَر شدند. 
ما مفتخریم که در دورانی نفس می‌کشیم که غیر از نوادری مثل خمینی و خامنه‌ای و بهجت، سلیمانی و رئیسی و امثال این جواهرات هم، نفس کشیده‌اند و می‌کشند و هرگز زمین خالی از حجت خدا و اولیایش نخواهد بود. آنکه به مبدأ و معاد معتقد است می‌داند که آخرت بهتر و باقی و محل حیات همیشگی است. آنها که دهه شصت و سال 60 را به یاد دارند، خوب‌تر می‌دانند که اراده خدا به وسیله ایمان خمینی چگونه کشور را از دهانه‌های مخوف مصائب و مهلکه نجات داد. اعتقاد ما بر اینکه خدای ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد و مهدی که سلام خدا و خوبان و ما نثارشان یکی است، به کنار. ما در این 62 سال نهضت مقدس و ماندگارمان، هزاران بار دیده‌ایم که آتش و طوفان و فرعون و منکران و ملحدان و صهیون حتی وقتی همه با هم‌، هم قسم شدند هم نتوانستند ما و عهد و ایمانمان را بشکنند.
آنکه دست ما را به آسمان رساند‌، ما را به خدای جهانیان سپرد و دری به روی ما گشود که هرگز بسته نمی‌شود و نهالی غرس کرد که امروزه تناور شده و هرگز نمی‌شکند. به ما آموزاند‌، که هرگز خسته و ناامید نشویم. ما شعار خدا، قرآن، خمینی را از مغز استخوان فریاد می‌زدیم و می‌زنیم و تا امروز هم خدا شاهد است از آرمان‌های امام راحل کوتاه نیامده و امام حاضر را تنها نگذاشته‌ایم. هرچه آقا گفت را بر چشم گذاشتیم و عمل کردیم و برکت را در اطاعتش دیدیم و دریافتیم. شاید کارمان کم و کوتاه بود ولی آمدیم و حاضر بودیم و در صحنه ماندیم. قیصر ادب ما، بیا تو بگو «اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم / اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم / اگر دل دلیل است، آورده‌ایم / اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم / گواهی بخواهید، اینک گواه، همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم.» 
در حقانیت ما همین بس که بهشتی گفت «سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست» و هم سرنوشت بهشتی و رجایی و باهنر و چمران و صدها هزار مقلد خمینی را دیدیم که یا تکه‌تکه شدند و یا در آتش سوختند و آنها که مأمور به ماندن و رزمیدن شدند، در کنار خامنه‌ای از جان مایه گذاشتند و می‌گذارند. به خدای کعبه‌، که دیدیم چگونه شیاطین بزرگ‌، سردارمان را در فرودگاه بغداد تکه‌تکه کرد و سوزاند و دیدیم چگونه کار جهادی و بی‌وقفه، رئیس‌جمهورمان را برای خدمت‌رسانی انقلابی، بی‌منت و صادقانه به مردم محروم مرزی به دوردست‌ترین نقاط کشور برد و تا جایی رفت که فقط 18 ساعت طول کشید تا در کوه و کمر پیدایش کنند.  
داستان ذوالقرنین را در قرآن بارها خوانده بودیم که برای کسانی که زبانشان به سختی قابل فهم بود و گویا مرزنشین بوده‌اند سدی ساخت تا جانشان را حفظ کند و تا قیامت پابرجا باشد ولی یکشنبه گذشته‌، برای چندمین بار با رفتار رئیسی این آیه را به چشم خود دیدیم که چگونه برای مرزنشینان سد کشید و زندگی‌شان را از تشنگی رهاند. داستان یکشنبه رئیسی یکی از داستان‌های قرآن است و در این سه سال ریاست جمهوری او ده‌ها داستان قرآنی و روایی را در رفتارش دیدیم و باور نمی‌کردیم که روزی بیاید که او نباشد. از بس مهربان و خیالمان از کارها و پیگیری‌هایش راحت بود‌، هرگز به رفتنش فکر نمی‌کردیم. سیل کم‌نظیر جمعیت تشییع‌کننده او که تشییع امام راحل و آیت‌الله بهجت و حاج قاسم را یاد می‌آورد گویای جایگاه بلند او در عقول و قلوب مردم قدرشناس ایران است. 
خدا با ولایت‌فقیه و مردم فهیم و بابصیرت، به ملت ایران برکت داده که سربلند تاریخ شده و ایرانی بودن را غرورآفرین و لذتبخش کرده‌اند. نعمت ولایت‌فقیه‌، ما را در تاریخ و جغرافیای جهان، جلوه داده و خواهد داد و آیندگان در مورد ما مردم با احترام و اکرام یاد می‌کنند و آرزو خواهند کرد که ‌ای کاش این روزگار پرفراز و نشیب را در میان این مردم می‌گذراندند. مثل مورّخین و دانشمندان و مشتاقانی که آرزو می‌کنند کاش طوفان را با نوح و امتحانات دوران موسای کلیم را می‌دیدند و با بنی اسرائیل از دریا عبور می‌کردند. ما در این نهضت 62 ساله‌، صدها بار غرق ده‌ها فرعون را در دریا دیده و از دریای ژرف حوادث به سلامت عبور کرده و صدها بار به چشم خود دیده‌ایم که عصای حقیقی موسی، اژدهاهای مجازی سحره را بلعیده است و... و این امت خمینی و خامنه‌ای، چقدر آرامش‌بخش‌اند. مرحبا بر این ملت بزرگ و محترم و قدرشناس و مؤثر در مدیریت آخرالزمان. مرحبا. 
به گفته آقا «رئیسی عزیز، خستگی نمی‌شناخت» و برای مردم «مغتنم و محترم» و «خدمتگزاری و تلاشش برای کشور، نعمت بزرگ» بود‌، ولی همه بدانند که حتی بدون وجود ایشان و با توجه به شرایط ویژه کشور «هیچ اختلالی در اداره کشور به وجود نمی‌آید». و این یعنی «ثبات نظام». ما طبق تجربه‌های مفصل قبلی می‌توانیم مثل گذشته و به فضل خدا از «شرایط سخت عبور کرده و آنها را به فرصت تبدیل کنیم». ما معتقدیم که اولیای خدا و شهدا پس از شهادتشان اثرگذارتر و توانمندتر می‌شوند و شاید به این دلیل بود که آقا فرمود «دشمنان از شهید سلیمانی بیش از سردار سلیمانی می‌ترسند». اکنون برای شهید رئیسی هم همین‌گونه است. یاور رهبر و خادم ملتی که مردم ناامید شده را امیدوار و دشمنان کمین گرفته را ناامید کرد. خزانه و سیلوی خالی کشور را پُر، و وعده دیگران را وفا کرد. در مقابل متلک و تهمت و تخریب و دروغ، سکوت کرد تا آرامش مردم به هم نخورد.  
و تو ‌ای رئیسی عزیز که در پُرآماج‌ترین دوران انقلاب، عهده‌دار مسئولیت شدی و دشمنان تو را هتک و منافقان تو را تخریب کردند و دوستان ظاهری، طعنه زدند. تو را دیر شناختیم و زود از دست دادیم ولی راضی به خواست خداییم و به آیه «مانَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ» مؤمنیم. بغض می‌خوریم و اشک می‌ریزیم و تو و همرزمانت را به خدای آسمان‌ها می‌سپاریم و راهت را پرقدرت‌تر از همیشه پیگیریم. برای ما که بهشتی را درک نکردیم و تو را دیدیم، تقوا و تلاش و طهارت و صبرت «درس بزرگ» بود. یقین کردیم که دل‌ها دست خداست و می‌کشد هرجا که خاطرخواه اوست و کار مخلصانه مخفی را در خیابان‌های شهرها و پیش چشم مردم جلوه می‌دهد. پیام‌های آقا و سخنان معاریف جهان و شعارهای مردم در تشییع باشکوهت، همه گویای این است که شعارهای انقلاب اسلامی هنوز، سکه رایج و پراقبال در ایران و جهان است.
تو و همرزمانت و امیرعبداللهیان عزیز که سردار دیپلماسی است هم در قاب‌های طلایی انقلاب اسلامی ماندگار شدید و برای آیندگان، محک و تراز و الگو شُدید. ما هر کس که پس از شما بیاید را با شما می‌سنجیم. شاخص شهیدان بهشتی و رجائی دهه شصت را برای دهه‌های امروز به بعد، جدید و به‌‌روز‌رسانی کردید و به فضل خدا قدرتی که تولید کردید، انقلاب اسلامی را مثل دوران پس از حاج قاسم به جلو می‌شتاباند و دشمنان و بدخواهان خواهند دید چگونه شهادت و اخلاص، انقلاب اسلامی ما را زنده‌تر می‌کند و شهادت، تزریق خون به پیکر اجتماع است. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سوره بقره، آیه 106.
2- نام برخی نهرهای بهشتی است که در آیه 15 سوره محمد صلی الله علیه وآله آمده است. «... نهرهايى است از آبى كه رنگ و بو و طعمش برنگشته؛ و جوي‌هايى از شيرى كه مزه‏اش دگرگون نشود؛ و رودهايى از نوشیدنی‌هایی كه براى نوشندگان لذّتى است؛ و جويبارهايى از عسل ناب و....»
3- ستاره‌ای در آسمان. ‏ 
سنگرداری برای زبان فارسی
محمدکاظم کاظمی 
افغانستان امروز، یکی از کانون‌های زبان و ادبیات فارسی است اما نکته جالب و البته دردانگیز در این میان، این بوده است که در چند قرن گذشته و به خصوص از اوایل قرن ۱۳۰۰ تاکنون، این زبان مورد جفا و نامهربانی حکومت‌های این کشور قرار داشته است. متاسفانه این نامهربانی‌ها همچنان ادامه دارد و در سیاست‌های حکومت کنونی نیز نشانی از تغییر رویه دیده نمی‌شود، بلکه نشانه‌های تداوم تهاجم بر زبان فارسی هویداست.اما به‌راستی چه چیزی این زبان دیرسال و غنی را در افغانستان ما همچنان زنده و بالنده نگه داشته است؟‌ مسلماً عوامل آن بسیار است، از قوت و توانایی این زبان بگیرید تا گویشوران بی‌شمار آن و از اهالی علم و ادب و آثارشان بگیرید تا بعضی شخصیت‌های قدرتمند سیاسی و نظامی که به این زبان و ادبیات آن به طور ویژه علاقه داشته‌اند و حتی برای آن جانفشانی کرده‌اند و در این میان، احمدشاه مسعود چهره‌ای است شاخص.حقیقت این است که در میان رهبران سیاسی و نظامی افغانستان در سه چهار دهه اخیر، شاید نتوان کسی را به جدیت شهید احمدشاه مسعود در علاقه‌مندی و تلاش برای حفظ این زبان پیدا کرد. من در این اواخر ویرایش کتابی از نویسنده آرژانتینی مارسلا گراد درباره احمدشاه مسعود را به عهده داشتم. یکی از چیزهایی که در روایت‌های اشخاص در این کتاب کاملاً ‌محسوس است، همین علاقه و جدیت مسعود برای حفظ زبان فارسی است. این را به خصوص در روایت‌های مسعود خلیلی، فرزند خلیل‌ا... خلیلی شاعر بزرگ افغانستان می‌توان یافت. مسعود خلیلی سال‌ها با احمدشاه مسعود معاشرت و در صحنه ترور مسعود نیز حضور داشته و در آن جریان او نیز جراحت برداشته است. چشمدیدهایی از فارسی‌دوستی و علاقه مسعود به شعر فارسی بیان می‌کند که به‌راستی شنیدنی است.و البته به این‌ها باید بیفزاییم رویداد جالبی را که محمدحسین جعفریان در خاطراتش بیان کرده است و آن جمله معروف احمدشاه مسعود که «این عملیات، برای این ادبیات است.» مسئله مهم در این جا همین است. حفظ زبان فارسی از مسیر ادبیات می‌گذرد. از دیرباز نیز این زبان را ادبیات حفظ کرده است، نه کتاب صرف و نحو و حتی بدیع و بیان. یا شاهنامه بوده است یا تاریخ بیهقی یا گلستان و بوستان بوده است یا دیوان حافظ. این را از این جهت می‌نویسم که می‌بینم خیلی‌ از دغدغه‌مندان حفظ و تقویت زبان فارسی، راه گسترش این زبان را در اعزام استاد به دانشگاه‌های دوردست جهان می‌بینند و فارسی‌دان ساختن تعدادی از دانشجویان در نظام آموزشی.ولی حقیقت این است که امروز آن چه از متاع زبان در بازار حقیقی و مجازی (که البته برای ما از حقیقی نیز حقیقی‌تر است) می‌یابیم، بیشتر آثار ادبی است تا نکات دستوری و آموزشی یا آموزه‌های زبان‌شناسی. هرچند آن‌ها نیز در جای خود برای حفظ قانونمندی زبان لازم است و موضوع مهم دیگر به نظرم همین است که ما بیش از آن که به فارسی‌آموزی برای دانشجویان اطراف و اکناف گیتی نیاز داشته باشیم، به تقویت گویشوران کنونی این زبان نیاز داریم و آن هم از مسیر ادبیات. در واقع این عملیات برای ادبیات، باید امری باشد که در همه رفتارها و فعالیت‌های ادبی و زبانی ما در سراسر این وطن بزرگ زبانی نمود داشته باشد.
 
قانونگذاری مسئله‌محور در مجلس یازدهم
مصطفی قربانی

 مجلس یازدهم شورای اسلامی در برهه‌ای آغاز به کار کرد که از یک سو در بعد خارجی، با خروج امریکا از برجام و عقب‌نشینی‌های گام‌به‌گام ایران از اجرای تعهداتش در برجام، شاهد نوعی انفعال در این قضیه بودیم و از سوی دیگر، در بعد داخلی نیز ضمن تعطیلی بسیاری از واحد‌های تولیدی، کشور با کمبود ساخت مسکن و تورم سرسام‌آور مواجه بود. بر این اساس، این مجلس در نخستین گام‌های خود، با تصویب «قانون اقدام راهبردی»، هم دست سازمان انرژی اتمی را بازگذاشت و هم تصویب این قانون به تقویت موضع تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان در مذاکرات کمک کرد، به گونه‌ای که با اجرای این قانون، بخشی از ظرفیت هسته‌ای کشورمان احیا شد و روند یکجانبه حاکم بر اجرای برجام از سوی ایران تغییر کرد. 
در حوزه داخلی نیز این مجلس با تصویب قوانین مهمی، چون قانون جهش تولید مسکن، قانون رفع موانع تولید، قانون حمایت از خانواده و فرزندآوری و قانون مالیات بر عایدی سرمایه کوشید نقشی درخور جایگاه خود در حل‌ورفع چالش‌های زندگی روزمره مردم ایفا کند. در واقع در مجموع می‌توان گفت این مجلس با شناخت درستی که از مسائل کشور داشت، توانست با «قانونگذاری مسئله‌محور» گام‌های مهم و درخوری برای رفع چالش‌های موجود در کشور بردارد. منظور از قانونگذاری مسئله‌محور آن است که قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی نسبت بسیار نزدیکی با حل مشکلات و مسائل کشور داشت.
 به عنوان مثال، مسائلی، چون ضعف تولید، تقویت قدرت خرید مردم، محدودکردن دلالی و واسطه‌گری در ارتباط با نیاز‌های اساسی مردم مانند خودرو، زمین، مسکن و مواردی از این دست، جزو مهم‌ترین دغدغه‌ها و مسائل جامعه است که قانونگذاری در مجلس شورای اسلامی با حل این موارد و موارد مشابه آن‌ها بسیار مرتبط بود. 
به عنوان مثال، تصویب قانون جهش تولید مسکن، قانون رفع موانع تولید، تصویب قوانینی در زمینه کمک به مستأجران یا تصویب قانون مالیات بر عایدی سرمایه از این دست قوانینی هستند که دقیقاً درصدد حل مسائل روزمره زندگی مردم بود و نتایج اجرای آن‌ها تا حدودی نیز نمایان شده است. 
تصریح مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس (۰۳/۰۳/۱۴۰۲) در این زمینه گویاتر است. ایشان در این باره فرمودند: «مجلس یازدهم مشکلات کشور را شناخته، مهم این است. مشکلات کشور شناخته‌شده و بر اساس شناخت مشکلات، قانون گذاشته شده... از کار‌هایی که شده، قانون‌هایی که تصویب شده یا الان در مجرای تصویب قرار دارد، این‌ها همه حاکی از آشنایی با مشکلات کشور است. وقتی مشکلات را انسان دانست، قانون را بر طبق مشکل وضع می‌کند. هدف این قوانین، مبارزه با فساد بوده، رفع تبعیض بوده، رفع انحصار بوده، بهبود فضای کسب‌و‌کار بوده و بقیه مسائل اقتصادی دیگر. این قوانین با صراحت و قاطعیت نظر داده، حکم کرده و تصویب شده. این هم مهم است، یعنی ملاحظه و لاپوشانی و مانند این‌ها در قوانین نیست، صریح و روشن است.» 
با این حال، این به آن معنا نیست که مجلس یازدهم به طور کامل موفق بوده و همه راه‌ها را رفته است. واقعیت آن است که به دلایل مختلف، راه‌های نرفته و نقایصی به‌ویژه در حوزه نظارت هم در عملکرد این مجلس وجود دارد که برای رفع این نقایص و تقویت رویه مسئله‌محوری در تصویب قوانین در مجلس آتی، ضمن دقت در ترکیب‌بندی کمیسیون‌های تخصصی مجلس، تقویت ارتباط کمیسیون‌های تخصصی با بازوی پژوهشی مجلس، یعنی مرکز پژوهش‌های مجلس و همچنین تقویت ارتباط کمیسیون‌ها با دستگاه‌های مسئول و مجری ضروری است تا قانونگذاری در مجلس بیش از پیش بر حل مشکلات ملموس جامعه معطوف شود.

ماموریت «رادیو انتخاب»
علی بخشی‌زاده
شهادت حماسه‌آفرین آیت‌ا... سیدابراهیم رئیسی و هیأت همراه، سراسر ایران عزیز را عزادار کرد و ملت شریف ایران نیز در پاسخ به مجاهدت‌های آن شهیدان بزرگوار، قدردانی خود را با حضور پرشور در مراسم تشییع آن‌ها نشان دادند.
 
همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب هم تاکید فرموده‌اند، این رخداد موجد «خلل در اداره کشور» نخواهد شد؛ چراکه در بستر ثبات سیاسی و مطابق با اصل ۱۳۱ قانون اساسی قدرتمند و آینده‌نگر، ظرف ۵۰ روز، بایستی رئیس‌جمهور جدید انتخاب و خلأ موجود در کشور برطرف شود و بر این اساس ۸ تیرماه ۱۴۰۳ به‌عنوان روز برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام و ثبت‌نام نامزد‌ها در روز‌های دهم تا چهاردهم خردادماه انجام خواهد شد. بله، این روز‌ها که سراسر پهنه جغرافیای ایران اسلامی به سوگ رئیس‌جمهور شهید و هیأت همراه نشسته، نظام مقتدر جمهوری اسلامی ایران، بدون هیچ خللی با اقتدار مسیر خود را به پیش می‌برد و این مهم در بستر قانون اساسی جامع و مترقی، ثبات سیاسی نظام مقتدر و مدیریت داهیانه رهبری معظم انقلاب اسلامی تحقق یافته است. نظام مقتدر اسلامی مشابه این رخداد را با شهادت شهیدان بهشتی، رجایی و باهنر تجربه کرده است، اما با زعامت امام خمینی (ره)، نظام جمهوری اسلامی آن خلأ‌ها را جبران و انقلاب اسلامی را با قدرت به پیش برده است. در این مرحله حساس و در این فرآیند، نگاه‌ها به برگزاری انتخابات چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری برای انتخاب رئیس‌جمهور نهم با مشارکت چشمگیر مردم دوخته شده تا خلأ رئیس‌جمهور شهید پر شده و کشور با اقتدار وارد دوره بعد شود؛ چراکه انتخابات، تجلی اراده ملت بزرگ ایران برای پیشبرد نظام اسلامی به سمت آرمان‌های بزرگ و جهانی است تا نقش‌آفرینی عزتمندانه جمهوری اسلامی در هندسه نوین قدرت و شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی محقق شود. در این عرصه، مهم‌ترین هدف، افزایش مشارکت آگاهانه مردم برای انتخاب صحیح و اقتدارآمیز رئیس‌جمهور نهم و مدیریت قوه مجریه است. مهم‌ترین نقش تبیینی ــ تبلیغی این فرآیند بر عهده نظام رسانه‌ای کشور، به‌ویژه رسانه‌ملی است. در این میان معاونت صدای رسانه‌ملی، با هدف نقش‌آفرینی موثر در این عرصه «رادیو انتخاب» را با شعار «صدای مردم» و با هدف اطلاع‌رسانی، آگاهی‌بخشی، تبیین و تبلیغ فضای انتخاباتی در جهت برگزاری انتخابات پرشور و انتخاب اصلح، از امروز راه‌اندازی کرده تا سکویی رسانه‌ای به‌منظور افزایش مشارکت ملی در انتخابات باشد. «رادیو انتخاب» با تبیین ظرفیت‌های قانون اساسی برای حفظ امنیت و اقتدار نظام، تبیین نقش رئیس‌جمهور در مدیریت کشور، تبیین جایگاه و اهمیت انتخابات و رأی مردم در جمهوری اسلامی و اهتمام در برآوردن نیاز‌های رسانه‌ای نهاد‌ها و سازمان‌های برگزارکننده انتخابات، سعی درزمینه‌سازی هنرمندانه برای برگزاری انتخاباتی پرشور وافزایش مشارکت مردم خواهدداشت تاضمن آگاهی و بصیرت‌بخشی به جامعه برای انتخاب اصلح با جنگ‌های نرم و شناختی جریان رسانه‌ای معاند در عرصه انتخابات مقابله کند. از این زاویه «رادیو انتخاب» محل حضور و نقش‌آفرینی جوانان، زنان وهمه اقشارعمومی جامعه، اهالی اقتصاد، فرهنگ و سیاست، احزاب سیاسی و سایر گروه‌های مرجع خواهد بود تا در تحقق‌بخشی به انتخاب پرشور نقش‌آفرین باشد.

جایگاه مصون‌سازی در دیپلماسی

خلیل شیر غلامی

در ماه های پیش رو بنیادی ترین مساله این است که سیاست خارجی ایران، در یک محیط بین المللی دشوار، متحول و شونده عمل خواهد کرد که مختصات آن تفاوت های مهمی‌با شرایط سال‌های پیش دارد.
گزارش ریسک جهانی مجمع جهانی اقتصاد برای سال ۲۰۲۴ هشدار می دهد که ما با جهانی مواجه خواهیم بود که تحت تاثیر شوک های مستمر خواهد بود. این گزارش، دنیا را دست به گریبان دو بحران خطرناک یعنی چالش های آب و هوایی و منازعات به تصویر می‌کشد که همه دنیا از آنها متاثر می‌شوند.
ما در یک نظم جهانی بی ثبات و در حال تغییر به سر می‌بریم که روایت های به شدت قطبی شده و متخاصم بر آن حاکم است، اعتمادهای سابق از میان رفته و احساس امنیت جای خود را به ناامنی داده است. وضعیت بحرانی نظم جهانی در شرایطی است که همکاری بین المللی همچنان رو به افول است و ارزش ها و هنجارهایی که قرار بوده جهان را به نقطه بهتری هدایت کند، با رفتارهای دوگانه غرب و جنایات رژیم صهیونیستی در نقض تمام اصول بنیادین حقوق بین الملل، عملا بی اثر و بی معنا شده است. در شرایطی که آمادگی، همبستگی و همکاری برای مواجهه با بحران‌های جهانی بیش از هر زمانی لازم است، فقدان اجماع و همکاری در جهان قطبی شده، به پدیده غالب تبدیل شده و چالش ها را مهیب تر ساخته است.
موارد ذیل چهره‌های غالب نظم کنونی جهانی و شرایط آشفته آن هستند:
فرسایش هنجارهای جهانی،
جهان متفرق و قطبی شده و بدون نظم و سازمان،
منازعات بیشتر در کنار بی کیفری بیشتر،
بارزتر شدن هر چه بیشتر تمایز شمال جهانی و جنوب جهانی،
فروپاشی نظام بشردوستانه جهانی،
عقبگرد در تعهدات بین المللی،
امنیتی سازی جهان در مقابل روند سابق هنجارمندی،
و جداشدن مجدد دو حوزه منافع و ارزش ها به نفع اولی.
این وضعیت که به خوبی فرسایش نظم سابق و تکاپوها و تقابل ها برای شکل گیری توازن‌های جدید و در نتیجه آن نظم جدید را نشان می دهد، محیطی پرخطر و تهدیدساز است که کشورها را بر آن می دارد که از طریق سیاست ائتلاف و اتحاد و یا مصون سازی (hedging)، مسیر کم هزینه تری را برای عبور از شرایط در پیش گیرند.
جمهوری اسلامی ایران در چنین وضعیتی، سالی پرمساله، پرکار و احتمالا پرماجرا را در سیاست خارجی خود در پیش رو خواهد داشت. بخشی از این مسائل، ادامه چالش ها و بحران‌های سابق و بخشی جدید خواهد بود. بجز موضوعات پیش بینی نشده که همواره امکان وقوع دارد.

ابعاد اجتماعی و روان‌شناختی تولدهای تقویمی

سونامی تولدهای نمایشی

امیرحسام اسحاقی
آیا میل به تولد لاکچری (تقویمی و مناسبتی) یا سزارین خارج از موعد که از حدود 15 سال پیش در ایران مُد شده است، می‌تواند امتیازی برای نوزاد یا افتخاری برای مادر باشد؟ آیا شناسنامه‌ای که تاریخ‌ تولد رُند 8/8/88، 9/9/99، 1/1/01، 2/2/02 یا 3/3/03 دارد، از ارزش و اعتبار بیشتری برخوردار است؟ این زایمان‌های زود یا دیررس، چقدر ارزش به‌خطرانداختن جان مادر و سلامت جنین را دارد؟ هرچند برای آن دسته از زنان باردار و نوزادانی که با زایمان طبیعی در معرض خطر یا بیماری قرار می‌گیرند، رستم‌زایی یا سزارین یک عمل نجات‌بخش و مفید است. در مهم‌ترین و مشهورترین اشارات پزشکی شاهنامه که شرح تولد رستم است، به‌علت درشت‌بودن جثه نوزاد به دستور سیمرغ، موبد پزشکی، او را با شکافتن پهلوی مادرش رودابه به‌صورت غیرطبیعی به‌ دنیا می‌آورد. فردوسی بیش از 50 بیت به تشریح جزئیات تولد رستم اختصاص داده است. در بیت دوم به تابیدن سر بچه که در اصطلاح پزشکی امروز مانور «ورسیون» نامیده می‌شود، به‌خوبی اشاره شده است:

بیاورد یکی خنجر آبگون / یکی مرد بینا دل پُرفسون

شکافید بی‌رنج پهلوی ماه / بتابید مر بچه را سر ز راه

چنان بی‌گزندش برون آورید/ که کس در جهان این شگفتی ندید

طبق این روایت شاهنامه، «رستمینه»، «رستم‌زایی» و «رستمانه» در زبان فارسی جایگزین «سزارین» شده است. نقل‌شده، ژولیوس سزار، امپراتور روم نیز در قرن اول پیش از میلاد به‌علت جثه بزرگ با زایمان غیرطبیعی و به‌ این روش زاده‌ شده است. آمارها نشان می‌دهد تاریخ تولد رُند نوزادان در این روزهای خاص بیش از میانگین بوده و براساس آمار سازمان ثبت احوال در سال‌های 1395، 1396 و 1398 به حدود شش، پنج و چهار هزار رسیده است. این در حالی است که نرخ تولد روزانه در طول یک دهه اخیر حدود سه هزارو 800 مورد بوده است.به‌گفته پزشکان متخصص زنان و کودکان: «چنانچه نوزاد به‌ هر دلیل با روش‌های مصنوعی زایمان، پیش از تکمیل‌شدن دوره بارداری و زودتر از موعد زاده شود، به‌احتمال زیاد با مخاطراتی مواجه خواهد شد. وقتی جنین برای تولد به حدی از بلوغ برسد، به‌طور طبیعی پالس‌های تولد مانند دردهای زایمان و پاره‌شدن کیسه آب که نشان از پایان دوره تکاملی جنین است، ظاهر می‌شود. اواخر بارداری برای وزن‌گیری و تکامل سیستم عصبی و تنفسی، لوله گوارش و سلول‌های مغز نوزاد حیاتی است. زایمان زود یا دیررس علاوه بر ایجاد نارسا‌یی‌هایی چون شوک‌های دمایی و عدم کنترل قند خون، بیش‌فعالی، زردی، آسم و آلرژی، دیابت، اوتیسم، بی‌قراری و عدم ترشح هورمون اُکسی‌توسین، موجب اختلال روابط عاطفی بین مادر و فرزند شود. حتی ممکن است نوزاد در این شرایط به ظاهر سالم و وزن نرمال داشته اما از نظر تکامل ارگان‌ها و دستگاه‌های داخلی بدن دچار نارسایی باشد. تولد دیرهنگام نیز خطراتی از جمله کم‌شدن مایع دور جنین، آسیب به ریه و ایست قلبی نوزاد، مشکلات بینایی و حتی نابینایی به همراه دارد. سندروم مرگ ناگهانی نوزاد، نارسایی کلیوی، عفونت و مشکلات تنفسی، قلبی و مغزی، تقلیدنکردن صدا در شش‌ماهگی، عدم واکنش به صداهای بلند، غان و غون‌نکردن در یک‌سالگی، سربرنگرداندن، مشکلات دندانی و اختلالات رشد فیزیکی و یادگیری از دیگر آسیب‌های جسمی و روانی است که به‌علت زایمان‌های زود یا دیرهنگام در جنین ایجاد می‌شود».

دکتر ناهید خداکرمی، رئیس انجمن علمی مامایی ایران می‌گوید: «تجربه نشان‌ داده کودکانی که با روش سزارین به‌ویژه سزارین انتخابی به‌ دنیا می‌آیند ۳۰ تا ۵۰ درصد بیشتر به‌ بیماری مبتلا می‌شوند».

گرچه وزارت بهداشت و درمان با رصد چندین تاریخ مناسبتی و تقویمی، چندسالی است در آستانه این ایام به‌ اشکال مختلف با صدور بخش‌نامه و ابلاغیه به‌ دانشکده‌ها و دانشگاه‌های علوم پزشکی و برنامه‌ریزی برای حضور تمام‌وقت کارشناسان، نظارت در اتاق‌های عملِ بیمارستان‌های دارای بلوک زایمان و همچنین هشدار و تذکر ماده ۳۳ به‌ بیمارستان‌های خصوصی، سعی در کنترل، نظارت و برخورد با متخلفان زایمان‌های غیرضرور و خارج از قاعده دارد اما هنوز بازار سزارین‌های لاکچری پُررونق و همچنان نسل بیمار این سونامی، هزینه‌های سنگینی را به‌ خانواده‌ها، جامعه، نظام سلامت و سازمان‌های بیمه‌ای تحمیل می‌کند. اکنون آمار این زایمان‌ها دو تا سه برابر استانداردهای جهانی و حتی بالاتر از بسیاری از کشورهای اروپایی است، به‌ویژه در روز‌های رُند تقویمی که میزان تولد و هزینه‌های بیمارستانی آن رشد تصاعدی می‌یابد. گفته می‌شود نزدیک 60 درصد زایمان‌ها در ایران به روش سزارین است. این در حالی است که به نقل از رئیس انجمن علمی مامایی، «۸۵ درصد بارداری‌ها می‌تواند بدون هیچ مشکل و مداخله‌ای باشد. 

در برخی استان‌ها ازجمله گیلان بیش از ۸۰ درصد و در کل کشور ۵۶ درصد تولد‌ها در اتاق عمل صورت می‌گیرد و در روز‌های رند تقویمی، این رقم جهش قابل توجهی می‌یابد که بسیار مصیبت‌بار و نگران‌کننده است». او تحمل درد زایمان طبیعی را بخشی از زندگی هر مادر ‌دانسته و تأکید می‌کند حتی اگر مادری نگران درد زایمان است، می‌تواند به جای جراحی سزارین از روش‌های بی‌درد غیردارویی و دارویی استفاده کند. این مسئله در بسیاری از کشور‌های دنیا و درباره بسیاری از افراد مشهور هم مطرح است که تمایل شدیدی به زایمان‌های طبیعی دارند، چون می‌دانند با زایمان طبیعی و بدون مداخله‌های پزشکی، شرایط جسمی بهتری خواهند داشت و حتی طول مدت بستری‌شدن کمتر و بازگشت به شرایط قبل از زایمان از نظر روحی‌ و روانی آسان‌تر خواهد بود. حجم خونی که مادر طی زایمان طبیعی از دست می‌دهد، تقریبا نصف خونی است که در یک عمل جراحی سزارین از دست می‌رود. خطر بیهوشی مادر را تهدید نمی‌کند و نوزاد نیز از داروهای بیهوشی در امان می‌ماند. همچنین به‌ مادر و نوزاد اجازه می‌دهد تا در یک ساعت اول پس از تولد که به ساعت طلایی معروف است، با هم تماس داشته باشند و نوزاد از شیر آغوز که بسیار مفید است، تغذیه کند.

اکنون که با وجود عوارض معطوف به‌ سلامت مادر و جنین و کاهش نرخ زایمان طبیعی، رویکرد روزافزون مادران به انجام سزارین‌های لاکچری و نامتعارف، به‌ یک معضل کشوری بدل و موجب کاهش نرخ باروری کل و مانع تعدد فرزندآوری شده، علاوه بر نقشی که سازمان ثبت‌ احوال می‌تواند با افزایش بازه زمانی ثبت تاریخ تولد رُند در مهار این سونامی داشته باشد، با اجتناب از تصمیم‌گیری‌های سخت‌گیرانه، شتاب‌زده، غیرعلمی و ارزیابی‌نشده، بسترسازی سیاست‌های فرهنگی مبتنی بر شناخت عوامل مؤثر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، روان‌شناختی و جمعیت‌شناختی و ترسیم یک مدل ارتباطی آگاهی‌بخش متکی به صنایع هنری، رسانه‌های جمعی و مشارکت وزارت بهداشت و درمان و سایر وزارتخانه‌ها و سازمان‌های ذی‌ربط، می‌توان خانواده‌ها را از عواقب جبران‌ناپذیر این پدیده آگاه کرد. به باور بسیاری از پژوهشگران اجتماعی، گسترش فضای مجازی و نفوذ شبکه‌های اجتماعی، برخی پدیده‌های پوچ مادی مانند ارزشمندی اعداد و شماره‌تلفن‌های رند و زایمان‌های لاکچری با آداب و آرایش خاص را بازتولید و به یک ژست کاذب اجتماعی در میان خانواده‌ها بدل‌ کرده است. به‌ لحاظ جامعه‌شناختی، این پدیده نشانه اپیدمی نوعی بحران هویتی، مُدگرایی و تنزل فرهنگی جامعه است. از منظر روان‌شناختی نیز اغلب به‌عنوان جلوه شخصیت نمایشی یک خانواده خودکم‌بین، رقابت‌جو و تا حدی متمول با رگه‌های شخصیتی خودشیفته تلقی می‌شود که نه‌تنها نماد سرمایه و منزلت اجتماعی نیست، بلکه می‌تواند مصداق حسادت، میل به‌ فردیت و دیده‌شدن، برندینگ اجتماعی، خودخواهی و الصاق به لایه‌های بالای اجتماعی، واگرایی افراطی، فخرفروشی و مایه کژفهمی از مفهوم تمایزیافتگی اجتماعی یا دیگربودگی، خاص‌پنداری و تمایلات ‌خاص‌نمایی در بین دوستان و حتی فضای مجازی باشد. این نوع مدگرایی و جلوه‌نمایی سطحی، ۸۰ تا ۹۰ سال پیش در آمریکا و اروپا رواج داشت. به‌ گفته کاوه قادری روان‌شناس بالینی: «برخی از این افراد اغلب اوقات در حال نمایش‌دادن احساسات و زندگی روزمره خود هستند تا وانمود کنند چقدر زندگی خوشبخت و جذابی دارند و از حسرت دیگران به احساسات وصف‌ناپذیرشان لذت می‌برند».

در دوران عجیبی که ارزش نهاد خانواده، مطالعه کتاب و ارتقای آگاهی، رشد اخلاق اجتماعی و عاطفی، میل به نوع‌دوستی، شرافتمندی و کسب خرد ناب انسانی، روز‌به‌‌روز کم‌رنگ‌تر و جایگزین ضدارزش‌هایی چون تجمل‌گرایی، طلاق عاطفی، فردگراشدن زندگی خانوادگی و قطع ارتباط با خویشاوندان و جلوه‌نمایی‌های سطحی و نازل به‌ویژه در فضای مجازی می‌شود، پرواضح است که بلاگرها و اینفلوئنسرهای اینستاگرامی، هریک به الگویی برای چشم و هم‌چشمی مخاطبان بدل‌ شده‌ و از آغاز دوره بارداری و حتی پیش‌تر، به‌ شکل خیره‌کننده‌ای به‌ جزئیات برنامه‌های‌ خود برای زایمان در یک مکان و زمان خاص بپردازند. کم نیست تعداد مادرانی که تحت تأثیر اغواگری این جادوگران مجازی و چشم و هم‌چشمی، با موهای رنگ و مِش‌‌شده و براشینگ و آرایش و ناخن‌های کاشته‌شده، به اتاق عمل سزارین می‌روند تا موقع عکس و فیلم زیبا باشند و تصاویر اتاق زایمان خود را به آلبوم عکس‌های بارداری، سونوگرافی‌های سه‌بعدی جنین، مراسم نامزدی، عقد و عروسی و آرشیو کارت‌های شناسایی خود اضافه کنند. به‌ تعبیر یکی از متخصصان زنان و زایمان، به‌ نظر می‌رسد برای برخی از این خانواده‌ها، نوزاد به عروسکی برای نمایش بدل‌ شده و بیش از دغدغه تربیتی، تاریخ تولد لاکچری و صرف هزینه‌های چند صد میلیون‌تومانی برای جشن تولد و دیزاین اتاق بستری با بادکنک، کیک، نورپردازی، تصویربرداری و...  اهمیت می‌یابد.

تعارضات امنیتی بی‌پایان در غرب

حنیف غفاری

همپوشانی ناتو و اتحادیه اروپا و نقطه اشتراک این دو به لحاظ امنیتی بر هیچ‌کس پوشیده نیست. ۲۸ عضو پیمان آتلانتیک شمالی اروپایی هستند و همین مسئله، منجر به ادغام معادلات امنیتی ناتو و اروپای واحد شده است. کشورهای آلمان، فرانسه، یونان، لهستان، ایتالیا، سوئد، اسپانیا، فنلاند و ...ازجمله کشورهای عضو پیمان ناتو محسوب می‌شوند که به‌صورت هم‌زمان، سیاست‌ها و استراتژی‌های امنیتی مختص اروپا را نیز در استراسبورگ و بروکسل تعریف می‌کنند.طی سال‌های اخیر ، زمزمه‌هایی مبنی بر تشکیل ارتش واحد اروپایی از سوی کشورهایی مانند فرانسه مطرح‌شده ، اما این ایده توسط بازیگرانی دیگر مانند آلمان رد شده است. فراتر از آن، تحلیلگران مسائل امنیتی در اروپا بر این باور هستند که اساسا امکان تفکیک سیاست‌های امنیتی اروپا از ناتو وجود ندارد و این به معنای اضمحلال ساختار امنیتی مشترک تعریف‌شده در دو سوی آتلانتیک خواهد بود. 
در این میان، سخنان اخیر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. جوزف بورل در تازه‌ترین موضع‌گیری خود، خواستار تغییر در فرآیندهای تصمیم‌گیری اتحادیه اروپا در مورد سیاست خارجی شد، فرآیندی که هم‌اکنون نیازمند حمایت یکپارچه تمامی ۲۷ کشور عضو است.بورل در این خصوص می‌گوید: « اروپا باید سرعت مواجه خود با چالش‌ها را بیشتر کند و نمونه آن نیز در مورد کرونا، حمله اسرائیل به غزه و همچنین حمله حماس به اسرائیل است. باید توان نظامی فردی خود را برای دفاع افرایش دهد و البته همکاری در ناتو را تقویت کند.»
به نظر  می‌رسد بورل نیز دچار نوعی تعارض ذهنی و ساختاری در قبال همپوشانی ناتو و اتحادیه اروپا شده است. استراتژیست های خبره در حوزه روابط بین‌الملل می‌گویند اروپائیان در ترسیم ساختار امنیتی-سیاسی مشترک خود دچار تعارضاتی شده‌اند که حل‌وفصل آن‌ها تنها در یک صورت امکان‌پذیر خواهد بود:انحلال ناتو یا انحلال اتحادیه اروپا! تفکیک و تمایز میان این دو مجموعه با توجه به زیرساخت‌های تعریف‌شده در پیمان آتلانتیک شمالی و تعهداتی که اعضای ناتو ( وفق ماده ۵ اساسنامه ناتو ) در قبال دفاع و حمله جمعی دارند مانع از تحقق ایده آل‌گرایی ادعایی اروپائیان خواهد شد.
بورل در سخنان اخیر خود، به‌نوعی کلی‌گویی روی آورده که خروجی عملیاتی آن مشخص نیست! او بر لزوم یک انقلاب فکری در حوزه امنیت بین‌الملل سخن می‌گوید اما مشخص نکرده که چنین اندیشه و منظومه‌ای چگونه و معطوف به کدام مؤلفه‌های جمعی و عملیاتی شکل می‌گیرد! 
طی سال‌های اخیر برخی مقامات اروپایی تأکید کرده‌اند که در روابط اتحادیه اروپا، اصل «وابستگی متقابل» نباید به «وابستگی یک‌طرفه» تبدیل شود.وابستگی به آمریکا، تبدیل به پاشنه آشیل امنیتی اروپائیان شده و استقلال راهبردی اتحادیه اروپا ( که در پیمان ماستریخت موردتوجه قرارگرفته بود) را به چالشی آشکار کشیده است. رمزگشایی از سخنان بورل و دیگر سیاستمداران اروپایی دشوار نیست: آن‌ها از یک‌سو بر لزوم تغییر سیاست‌های کلان امنیتی جاری در اروپا واقف هستند اما از سوی دیگر، اراده‌ای واقعی برای این گذار ساختاری وجود ندارد.
از سوگ تا حماسه
علی عسگری
 آنچه در چند روز گذشته در قالب مراسم‌های تشییع برای رئیس‌جمهور شهید کشورمان و همراهان ایشان دیدیم تعجب بسیاری از اهالی علم و جامعه‌شناسان را برانگیخت. این حجم از ابراز تأثر و مشارکت فعال انسان ایرانی پرسش ژرفی را پیش پای تحلیلگران برای توضیح جامعه ایرانی قرار داده است. به نحو معمول تشییع یک سیاستمدار در سراسر دنیا همراه است با یکسری مراسم‌های رسمی، رژه چند سرباز و بعد تمام. در این مراسم‌ها مردم کمتر با آن درگیر و از آن متأثر می‌شوند. با وجود این اما این تشییع در کشور ما با ماهیت کاملا متفاوتی برگزار شد. مردم کشورمان به نحو موثر و فعال، در این غم مشارکت جسته و به نوعی «مای ایرانی» در تجدیدی با ریشه‌ها و بنیاد‌های خود قرار گرفت. برای فهم ریشه‌ها و علل این حادثه می‌توان به دو مورد رجوع داشت. نخستین مورد ویژگی‌های فردی خود آن شخص است، کما اینکه در دیگر نقاط دنیا نیز  تشییع جنازه برخی شخصیت‌های سیاسی پرشور و به نحو متفاوتی برگزار می‌شود. در ایران نیز طبیعتا شخصیت مردمی، دلسوز و پرتلاش رئیس‌جمهور در برانگیختن احساسات مردمی دارای نقش جدی بود. پرسش اما آنجاست که اگر ما از این مولفه چشم‌پوشی کنیم آیا می‌توان علت دیگری را نیز در درون خود انسان ایرانی بکاویم؟ به عبارت دیگر آیا جامعه ایران دارای ویژگی‌هایی نیست که به واسطه آن سوگ به سرعت تبدیل به حماسه شده و چنین حوادثی که فی‌نفسه اقتضای تنش و ازهم‌گسیختگی دارند منجر به ایجاد همبستگی می‌شوند؟ ما نظیر این حادثه را در تشییع‌های دیگری همچون حضرت امام خمینی(ره) و شهید سلیمانی نیز دیده‌ایم لذا پرسش اصلی این نگاشته این است: در جهان اجتماعی انسان ایرانی چه می‌گذرد که سوگ به سرعت تبدیل به حماسه می‌شود؟
در پاسخ باید ابتدا مقداری جهان اجتماعی انسان ایرانی را مورد واکاوی قرار دهیم. هسته سخت جهان اجتماعی یک جامعه را باور‌های آن جامعه شکل می‌دهد. باور‌ها عبارت است از رابطه وجود‌ی‌ای که یک جامعه با مبدأیی ورای خود برقرار می‌سازد. انسان ایرانی در باطن خود، پیوندی ناگسستنی با عالم قدس داشته و این مقوله، به زندگی او معنا و معنویت می‌بخشد. به واسطه همین ارتباط وجودی وی با عالم قدس در جهان معنایی انسان ایرانی همه چیز رنگ و بوی معنوی به خود می‌گیرد. سیاست در چنین جهانی عرصه نزاع قدرت نیست، بلکه عین دیانت خواهد بود. هنگامی که طرح انسان ایرانی از سیاست همچون دیگر ابعاد وجودی وی در پیوند با معنا و معنویت قرار می‌گیرد، شخص سیاستمدار نیز این امکان را می‌یابد تا با اعماق فرودست باطن این جامعه ارتباط برقرار کند. به عبارت ساده‌تر، این پرسش جدی است: چرا وفات یک سیاستمدار چنین احساسات انسان ایرانی را به غلیان درمی‌آورد؟ چنین برانگیختگی ممکن نخواهد بود مگر آنکه سیاست در پیوندی با وجود یک جامعه قرار گرفته و برخاسته از هسته سخت جهان اجتماعی آن باشد. به همین واسطه ما شاهد این هستیم که تشییع آیت‌الله شهید رئیسی در کشور ما چنین گرم و پراحساس برگزار می‌شود. سیاست در ذیل جهان اجتماعی انسان ایرانی دارای روح است، سرشار از احساس است، برخلاف سیاست در ذیل جهان اجتماعی مدرن که خشن و بی‌روح است لذا مردم در چنین اتمسفری ارتباطی وجودی را با یک سیاستمدار برقرار نمی‌کنند. به همین دلیل وفات یک سیاستمدار تبدیل به صحنه اجرای یکسری پروتکل‌های بی‌روح توسط کسانی می‌شود که برای این مضمون حقوقی را دریافت می‌کنند.
در پایان باید متذکر شد این رخداد‌ها  فضایی را برای ما باز می‌کند تا بار دیگر معنای سیاست و جامعه ایران را مورد واکاوی قرار دهیم. سیاست و جامعه در پرتو این بارقه‌ها که هر از چندی در کشور ما‌ زده می‌شود از نو باید در معرض بازتعریف قرار گیرند.