جعفر بلوری
نوشتن جز راجع به شهادت رئیسی عزیز و همراهان گرانقدر و شهید او، حقیقتا کار سختی است که اگر نبود، امروز سرتیتر تمام رسانهها و خبرگزاریهای جهان، شهادت این بزرگواران نبود. مهمترین خبر این روزهای جهان، دیگر حتی تحولات غزه و احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی و حتی خبر تلاشها برای احیای مذاکرات سازش و عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل هم نیست، شهادت سید ابراهیم رئیسی و هیئت همراه اوست. تشییع جنازه بزرگ و باشکوه اوست. در این باره گفتنیهایی هست:
1- زمان خیلی زیادی از آن روزهایی که دشمنان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران، افاضه میفرمودند، «ایران کشوری منزوی است و با روی کار آمدن آقای رئیسی منزویتر میشود» نمیگذرد. اصلا، یکی از شعارهای ویژه و اصلی آن جریان خاص در کشور برای رسیدن به قدرت، «خارج کردن کشور از انزوا» بود. آنها همواره گفته اند - و باز هم خواهند گفت- آمدهاند تا ایران را از انزوا خارج کنند. چگونهاش را هم گفتهاند. «مذاکره» با آن چند کشور گردنکُلفتِ بدعهدِ غربی و دادن هر آنچه آنها میخواهند. اما آنچه طی این روزها و در جریان مراسم تشییع عجیب و باشکوه رئیسجمهور و همراهان شهید او در حال رخ دادن است، نشان میدهد، این جریان بدنام داخلی- و دوستان خارجیشان- چقدر در اظهاراتشان صداقت داشتهاند! تا لحظه تنظیم این یادداشت، بیش از ۶۹ هیئت خارجی و سران بیش از20 کشور برای ادای احترام به رئیسجمهور شهید و آن 7 شهید بزرگوار دیگر به کشورمان آمدهاند و 9 کشور نیز عزای عمومی اعلام کردهاند. پیامهای تسلیت خارجی نیز لحظهای قطع نمیشود. جز انگلیس خبیث، بسیاری از کشورهای دنیا و حتی آمریکا و سازمان ناتو، پیام تسلیت فرستادهاند. اظهارات بعدی بلینکن نیز بعد از آن اتخاذ شد که، تحت فشار جمهوریخواهان و لابیهای صهیونیست قرار گرفت. پیام تسلیت سازمانهایی مثل ناتو و کشورهایی مثل آمریکا برای ما اهمیت زیادی ندارد و آوردن آن در این یادداشت صرفا برای این بود که گفته شود، آن جریان سیاسی در «منزوی خواندن ایران» چقدر صادق بوده است!
2- آقایان رئیسی و امیرعبداللهیان، رئیسجمهور و وزیر خارجه شهیدمان، از جمله تکیهگاهها و امیدهای عزیزانمان در غزه بودند. حمایتهای بیدریغ دولت رئیسی از مسئله فلسطین، یکی از نگرانیهای جدی صهیونیستها - بهویژه پس از شروع جنگ جاری در غزه - بود. پس از شهادت این بزرگواران، برخی جریانهای آلوده فارسیزبان و رژیم صهیونیستی امیدوار شدند. امیدوار به اینکه، جمهوری اسلامی ایران با از دست دادن چنین چهرههایی، لطمه خورده و سیاستهای ضد صهیونیستیاش دچار تغییراتی خواهد شد. شاید - تاکید میکنیم - شاید یکی از دلایل مهم سفر اسماعیل هنیه به کشورمان و دیدار ایشان با رهبر انقلاب، علاوهبر ادای احترام و عرض تسلیت، بررسی همین موضوع بوده است. به هر حال رهبر انقلاب در این دیدار بهخوبی پاسخ طیفی را که آرزو میکردند، با رفتن رئیسجمهور و وزیر خارجه محبوب، در سیاست کشور راجع به مسئله فلسطین، تغییر ایجاد شود، دادند آنجا که فرمودند:
«چه کسی باور میکرد که روزی در دانشگاههای آمریکا به نفع فلسطین شعار داده و پرچم فلسطین برافراشته شود و چه کسی باور میکرد که روزی در ژاپن و در تظاهرات به نفع فلسطین، به زبان فارسی شعار مرگ بر اسرائیل سر داده شود... در آینده نیز ممکن است در مورد قضیه فلسطین حوادثی اتفاق بیفتد که امروز باورکردنی نیستند...» رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به آیات قرآنی که درباره تحقق دو وعده خداوند به مادر حضرت موسی(ع) است، افزودند: «اکنون نیز وعده اول خداوند درباره مردم فلسطین محقق شده و آن، همان غلبه مردم غزه که گروهی کوچک هستند در مقابل گروه بزرگ و قدرتمندِ آمریکا، ناتو، انگلیس و برخی کشورهای دیگر است. بر همین اساس وعده دوم یعنی محو رژیم صهیونیستی نیز قابل تحقق است و به لطف الهی آن روزی که فلسطین از بحر تا نهر تشکیل شود، فرا خواهد رسید... آقای مخبر که بر اساس قانون اساسی مسئولیت امور اجرائی کشور را برعهده دارد سیاستها و جهتگیریهای رئیسجمهور فقید را درباره فلسطین، با همان انگیزه و روحیه ادامه خواهد داد.»
3- سیل جمعیت عظیمی که طی دو روز گذشته در تبریز، قم و تهران برای بدرقه رئیسجمهور شهید و هیئت همراه تا بهشت آمده بودند، و جمعیت عظیمتری که امروز در مشهد برای ادای احترام به این بزرگواران خواهند آمد، را بگذارید کنار جمعیتی که برای سردار شهیدمان سلیمانی آمده بودند. در کجای دنیا چنین تحولات عجیب اجتماعی سراغ دارید؟ کدام کشور را میشناسید که وقتی رئیسجمهور یا یک مقام ارشد نظامیشان، از دنیا میرود، این طور مردم به نشانه قدرشناسی در مراسم تشییع پیکرشان حضور یابند؟! اگر بحث رسانه و تاثیر تبلیغات رسانهای است که باید گفت، تمام رسانههای تاثیرگذار و عظیم دنیا علیه این بزرگواران بسیج شده بودند. ضمن اینکه آنها میتوانستند برای چهرههای از دست دادهشان نیز با همین صنعت بزرگ رسانهای که دارند تبلیغ کنند. به این نکته مهم هم توجه کنید که، این جمعیت عظیم، از شرایط اقتصادی کشور ناراضیاند و چهبسا انتقاداتی هم به دولت آقای رئیسی داشتهاند! این دعا و اشک و جمعیت میلیونی چگونه با این انتقادات و مشکلات و نارضایتیها قابل جمع است؟! بررسی دقیق این موضوع نیاز به کار جامعهشناسی و پژوهشهای مستقل دارد. جامعهشناسان میتوانند بیایند و پاسخ این سؤال کلیدی و مهم را بیابند. اما ما فکر میکنیم، بخشی از پاسخ این سؤال، زمینی نیست. خدای مهربان، عادل است و خلف وعده نمیکند. عزت و ذلت هم دست خداست که إِنَّ الْعِزَّّّهَ لِله جَمِيعًا... تصور حقیر این است که، رئیسی عزیز و همراهانش اگر شهید نمیشدند، جای تعجب داشت! نزدیکان رئیسجمهور شهید میگویند، «طلب شهادت» جزو اصلی دعاهای این بزرگوار بود.
4- آمدن این همه جمعیت به خیابانها و این همه اشک ریختنها برای دولتمردانی که به اعتراف دوست و دشمن، با آمدنشان، دولت و کشور وارد «ریل انقلاب» شد، یک پیام خیلی مهم هم دارد. ما پیش از این در همین ستون بارها نوشتیم که، مرحوم رئیسی و دولتش چه بخواهند و چه نخواهند، در میان مردم به عنوان دولت در تراز انقلاب شناخته میشوند. و با این مقدمه توضیح دادیم که مسئولیت خطیری برعهده این دولت است. وقتی قبل از اعلام خبر شهادت این بزرگواران، آن همه جمعیت دست به دعا برداشته و برای سلامتیشان دعا میکنند، و وقتی پس از اعلام خبر شهادت این بزرگواران، اینگونه به تشییع پیکرهایشان به خیابانها میآیند، چه معنایی دارد؟ آیا حضور این همه جمعیت در تشییع مسئولان دولت انقلابی، به معنای تجدید بیعت با آرمانهای انقلاب نیست؟ حالا کمی به تحلیلهای نوک دماغی که میگفتند مردم از انقلاب و انقلابیگری خسته شدهاند، کمی بیندیشید تا عمق و سطحی بودن تحلیل این طیف دستگیرتان شود!
5- بررسی - نه تیترها - که محتوایِ! برخی رسانههای آن جریان خاص در داخل کشور-که در سه سالی که گذشت، از هیچ جفا و نامردی علیه دولت رئیسی دریغ نکردند نشان میدهد، آنها خیز بزرگی برداشتهاند. خیز برای تصاحب قدرت. تصاحب قدرت نه برای خدمت که برای، دنده عقب رفتن همه آن مسیری که دولت مرحوم رئیسی با تلاش شبانهروزی و بیخوابی و به قیمت جان رفتهاند. به دلیل شرایط خاصی کشور و همدلی کمسابقهای که این روزها به برکت همین شهدای بزرگوار ایجاد شده، به این موضوع «فعلا» ورود نمیکنیم، و بررسی آن را میگذاریم برای وقتی که آنها شروع کردند. برای این ادعای خود دلیل مستند و محکمی هم داریم. همان چند پاراگراف اول گزارشهای صفحه نخست این جریان را مرور کنید. مرور گزارشها و تحلیلهای روزهای سهشنبه و امروزشان کفایت میکند! آنها احتمالا از ترس همین راهپیماییهای میلیونی مردمی و فضای حاکم بر کشور، هنوز به طور جدی وارد این حیطه از کار رسانهای و سیاسی نشدهاند اما همین روزها خواهند شد. میگویید نه؟ فقط چند روز صبر کنید...!
خرمشهرهای دیگر انقلاب
عباس حاجینجاری
در سوم خرداد سال ۱۳۹۵ و در سالروز عملیات افتخارآفرین آزادسازی خرمشهر، فرمانده معظم کل قوا حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) درمراسم دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام درباره میدانهای «سختتر از فتح خرمشهر» در پیش روی انقلاب، یادآور شدند: جوانهای عزیز! بچههای عزیز من! فردا مال شما است، آینده مال شما است؛ شما هستید که باید این تاریخ را با عزتش محفوظ نگه دارید؛ شما هستید که این بار مسئولیت را بردوش دارید؛ خرمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، [بلکه]در یک میدانی که از جنگ نظامی سختتر است...
اکنون و در سالروز عملیات افتخارآفرین آزادسازی خرمشهر و با گذشت بیش از ۴۲ سال از آن دوران، مردم ایران در پاسداشت رئیسجمهور شهید خود آیت الله رئیسی به عنوان یکی از خدمتگزاران خدوم جهادی و ایثارگر ملت ایران حماسهای دیگر آفریدند و نشان دادند که ارزشهای انقلاب اسلامی همچنان زنده و پویاست و حرکت مردمی و انقلابی مردم ایران برای رسیدن به آرمانهای بلند انقلاب، همچنان استمرار دارد و خون شهید رئیسی و همراهانش پویایی این حرکت و رسیدن به قلههای بلند انقلاب را تضمین میکند، قلههایی همچون عملیات «وعده صادق» که اقتدار ملت ایران و توانایی بازدارندگیاش در برابر تهدیدات گسترده دشمنان را همچون آزادسازی خرمشهر در خرداد ۱۳۶۱ به رخ جهانیان کشید.
آنچه که سبب ماندگاری نام خرمشهر در تاریخ انقلاب و تبدیل آن به یک اسطوره شد، اهتمام یک ملت برای آزادی بخشی از خاکش بود که حفظ آن برای دشمن اهمیتی ویژه داشت. حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی در پیامش در توصیف این پیروزی آن را از عنایات الهی دانست وفرمود: «این جانب با یقین به آنکه مَا النَّصْرُ إلّا مِنْ عِندِ الله از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح، که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و کشور بقیهاللهالاعظم - ارواحنا لمقدمه الفداء - را از چنگ گرگان آدمخوار که آلتهایی در دست ابرقدرتان خصوصاً امریکای جهانخوارند بیرون آورد و ندای «الله اکبر» را در خرمشهر عزیز طنین انداز کرد و پرچم پر افتخار «لا اله الا الله» را بر فراز آن شهر خرم- که با دست پلید خیانتکاران قرن به خون کشیده شده و «خونین شهر» نام گرفت - [بیافراشت]تشکر میکنم؛ و آنان فوق تشکر امثال من هستند. آنان به یقین مورد تقدیر ناجی بشریت و برپاکننده عدل الهی در سراسر گیتی - روحی لتراب مقدمه الفداء - میباشند. آنان به آرم ما رَمَیتَ إذْ رَمَیتَ وَ لکنَّ الله رَمی مفتخرند.»
اهمیت حفظ خرمشهر برای دشمن به دلیل ناکامی در رسیدن به اهدافش در جنگ تحمیلی بود. دشمنی که با حمایت ونیابت از قدرتهای غرب وشرق؛ در ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹ جنگ گستردهای را علیه مردم ایران آغاز و با تصور تصرف سه روزه خوزستان و رسیدن یک هفتهای به تهران، فروپاشی نظام اسلامی را هدف گذاری کرده بود. اما به رغم درستی محاسبات اولیه با تصور نبود یک نیروی قدرتمند برای جلوگیری از تجاوزش به خاک ایران، زمانی که با سیل خروشان مردم ایران در کنار نیروهای مسلح برای دفاع از ایران عزیز مواجه شد، به رغم تصرف بخشی از خرمشهر ماشین جنگیاش متوقف وبیش از آن نتوانست پیش برود، لذا تمام توان خود را با ایجاد چند دژ دفاعی که با سیمهای خاردار و میدان مین و باتلاقها حمایت میشد بر حفظ خرمشهر گذاشت. اما در روند دفاع مقدس زمانی که بنی صدر که مهمترین مانع برای انسجام و وحدت نیروهای مسلح بود و به دلیل خیانتها و پیوندش با منافقین از ریاست جمهوری عزل گردید، نیروهای مسلح با اتکا به ظرفیتهای درونی وپشتوانه مردمی والبته با اتکال به عنایات الهی با طراحی واجرای عملیات متعدد، روند ناکامی و شکست در عملیاتها را به پیروزی تبدیل و توانستند کمتر از ۸ ماه سرزمینهای اشغال شده توسط دشمن را آزاد و نهایتاً با آزادسازی خرمشهر تمامی محاسبات دشمن در تحمیل جنگ بر مردم ایران را به هم زدند و این در حالی بود که در آن زمان رژیم بعثی حاکم بر عراق حمایت دو ابرقدرت غرب وشرق و بیش از ۴۰ کشور اروپایی و کشورهای منطقه را به همراه خود داشت و از آخرین تجهیزات تولیدی غرب و شرق بهره میبرد، اما ایران تنها با اتکال به خدای متعال و پشتوانه مردم و بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی توانست رژیم متجاوز بعثی را شکست داده و گام بلند خود در پیروزی را در خرمشهر ثبت کند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در همان مراسم دانش آموختگی دانشگاه امام حسین (ع) درسال ۱۳۹۵ در تبیین آن بیان امام خمینی پیرامون آزادسازی خرمشهر فرمودند: «امام (رضوان الله علیه) - آن مرد خدا، آن حکیم الهی به معنای واقعی کلمه- وقتی خرمشهر آزاد شد، وقتی اینهمه مجاهدت بهبار نشست، اینهمه جوانها عرق ریختند، اینهمه شهید دادیم، اینهمه زحمت کشیدیم، فرمود که خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ خرمشهر را خدا آزاد کرد! این مهم است؛ معنای این چیست؟ معنای این آن است که اگر شما مجاهدت کردید، قدرت خدا میآید پشت شما. لشکر بیعقبه، کاری نمیتواند بکند؛ لشکری که عقبه دارد، [نیروی]احتیاط دارد، نیروی ذخیره فراوان دارد، همه کار میتواند بکند. حالا اگر لشکری عقبهاش، ذخیرهاش عبارت بود از قدرت الهی، این لشکر دیگر شکستبخور است؟ امام این را به ما فهماند؛ فهماند که وقتی مجاهدت میکنید، وقتی تنبلی نمیکنید، وقتی وارد میدان میشوید، وقتی نیروهای خودتان را به صحنه وارد میکنید، اینجا قدرت خدا است که پشت سر شما است، [لذا]خرمشهر را خدا آزاد میکند. با این منطق، همه دنیای مسخر استکبار را هم خدا میتواند آزاد کند. با این منطق، فلسطین هم میتواند آزاد بشود. با این منطق، هر ملتی میتواند مستضعف نماند؛ به شرطی که این منطق تحقق پیدا کند. وقتی ما این منطق را داشتیم، شکستناپذیر میشویم».
واکنون این منطق در عملیات وعده صادق تحقق یافته و نیروهای مسلح ما با میدانداری نیروی هوا وفضای سپاه «خرمشهری» دیگر خلق کردند که جهانیان را به تحیر واداشته است. عملیاتی که به اذعان دوست ودشمن؛ افزایش سرمایه اجتماعی نظام در داخل و بیرون، تقویت وحدت و انسجام ملی، تغییر موازنه استراتژیک در منطقه و جهان به نفع ایران، ایجاد یک نقطه عطف تاریخی در معادلات قدرت جهانی و منطقه ای، تهاجمیتر شدن و گسترش میدان عمل نیروهای جبهه مقاومت در منطقه و آزادی فلسطین وقدس عزیز را امکان پذیر ساخته است. وآنچه که این روزها در تعظیم جهانیان در برابر رئیسجمهور شهید ما تجلی یافته از برکات آن عملیات است.
چشمانداز سیاست خارجی دولت چهاردهم
صابر گل عنبری
همواره با رفتن و آمدن یک رئیس جمهور و تشکیل دولتی جدید این پرسش چه در داخل ایران چه در خارج آن مطرح میشود که سیاست خارجی کشور تغییری میکند یا خیر؟ حال با حادثه فقدان همزمان رئیس جمهور و وزیر خارجه این پرسش به ویژه در سطح منطقه و جهان اهمیت مضاعفی پیدا کرده است.
معمولا پاسخی که داده میشود این است که سیاستهای کلان ایران ثابت و تعیین کننده آن رهبری است و با آمدن و رفتن دولتها و اشخاص تغییر نمیکند. این پاسخ قسمتی بزرگ از واقعیت است؛ اما به نظر میرسد که کل آن نیست.
بله! در این شکی نیست که خطوط کلی و اصول و مبانی سیاست خارجی ایران در همه ادوار پس از ۱۳۵۷ تقریبا بدون تغییر محتوایی ثابت مانده است، با این حال در این چهار دهه و اندی همواره در منطقه خاکستری و حاشیه و نه در متن این کلیات، شاهد فعل و انفعالات و پویاییهای خاص بودهایم که بعضا موجب تمایز دولتهای ایران از یکدیگر شده است و در مواردی حاشیه کلیات سیاست خارجی ایران چه بسا خود آن متن را تا حدودی تحت الشعاع قرار داده و به جهتی و لو موقتا سوق داده است.
در حقیقت، تمایز دولتهای خاتمی و روحانی با احمدی نژاد و رئیسی در سیاست خارجی از همین جا ناشی میشود؛ و الا همه آنها دولتهای جمهوری اسلامی بوده و از کلیات و مبانی آن در سیاست خارجی تبعیت کردهاند. در واقع اتفاقاتی چون برجام در تاریخ جمهوری اسلامی محصول بازی و سیاستورزی در همین محدوده است. آنچه در حقیقت رنگ و ماهیت این منطقه خاکستری را بعضا از همان خطوط کلی متمایز میکند، نگرش و رویکرد بعضا متفاوت روسای جمهور بوده که همین رویکردها هم برآمده از نگرش و جهتگیری سیاسی متفاوت بوده است. نقطه اصطکاک و برخورد هم دقیقا همین جاست.
معمولا رویکرد دولتهای اصولگرا و محافظهکار با توجه به قرابت فکری و همگنی آنها با هسته حکومت حداقل از منظر خوانش این هسته از نظام و ماهیت آن، با کلیات و مبانی سیاستها در یک راستا بوده و همپوشانی دارند؛ اما معمولا چنین تناظری میان رویکرد دولتهای اصلاح طلب و اعتدالگرا با آن کلیات وجود ندارد و اینجاست که مغضوب و مورد اتهام هسته پیشگفته واقع میشوند.
برای فهم بهتر موضوع بیان این مثال خالی از لطف نیست که مثلا رویکرد دولت روحانی نزدیکی با غرب و حرکت در جهت احیای روابط با آمریکا بود و برجام هم هر چند در نگاه کلان محصول جمع بندی حاکمیت بود، اما در وهله نخست میوه همان رویکرد بود که توانست هسته قدرت را و لو موقتا با خود همراه کند.
خوب همین رویکرد متفاوت روحانی و دولت او در حقیقت سیاست خارجی کلان جمهوری اسلامی را در برابر واقعیتها و الزاماتی چون قسمی از تعامل با آمریکا قرار داد که دولت بعد از او و لو ناخواسته خود را ملزم به ادامه همان تعامل مذاکراتی میداند.
اما در مقابل، رویکرد دولت اصولگرای رئیسی در جهتی مخالف یعنی شرقگرایی و منطقهگرایی بر پایه یکدستی دیپلماسی و میدان بوده است؛ میدانی که پس از ظهور نقش و حضور میدانی منطقهای ایران حداقل از سه دهه پیش از طریق ایجاد و پیوند با بازیگران و متحدان غیر دولتی همسو وارد قاموس و اصول سیاست خارجی شده است.
همین رویکرد رئیسی معطوف به یکدست شدن قدرت، خود پایان دوگانه دیپلماسی و میدان در سیاست خارجی ایران را شاید برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی رقم زد.
در حقیقت، توافق با عربستان و بهبود نسبی فضای روابط منطقهای ایران نیز مولود پایان این دو گانگی است؛ والا اگر این دوگانگی تداوم داشت، حتی اگر دیپلماسی امتیازات بیشتری هم میگرفت، شاید اتفاقی نمیافتاد. ناگفته هم نماند که این وضعیت به علت لاینحل ماندن بحران در روابط با غرب و تداوم تحریمها در نتیجه موقعیت هژمونی آمریکا در اقتصاد جهانی آورده اقتصادی خاصی برای کشور نداشته است.
اما فارغ از رویکرد خود رئیس جمهور فقید، آنچه بیشتر دیپلماسی و میدان را در دوره او در یک راستا قرار داد، وجود دیپلماتی میدانی در راس وزارت خارجهاش بود که هم ارتباط نزدیکی با اصحاب ایرانی میدان و هم روابط خوبی با اصحاب خارجی آن از حزب الله و دیگر گروهها و تشکیلات در سطح منطقه داشت. از این رو، چه بسا اگر شخصی غیر از وزیر خارجه فقید در دولت میبود، چنین اتفاقی صرف نظر از خوب یا بد بودن آن رقم نمیخورد، کما این که اگر شخصی غیر از ظریف وزیر خارجه دولت روحانی بود، احتمالا برجام شکل نمیگرفت. همین خود ناظر به تاثیرگذاری افراد با درجات متفاوت در سیستمهای مختلف حکمرانی فارغ از ماهیت آنها است و چه بسا تغییر سیاست در این نظامها از همان حاشیه خاکستری آغاز و کلیت این خطوط را به مرور زمان تحت الشعاع خود قرار میدهد.
بازآرایی هسته سخت نظام
محمدکاظم انبارلویی
۱- انقلاب اسلامی در دو ساحت «ملک» و «ملکوت» در آستانه هزاره سوم میلادی پای در میدان هستی گذاشت.
«ملک» انقلاب از مساحت کوچک و محقر یک خانه در قم، به نام مردی شروع شد، که قرن ما بدون نام او ناشناخته است.
این «ملک» اکنون دامنه خاکی و سطح تصرفات خود را تا سواحل مدیترانه و از آنجا خیمه خود را در غرب آسیا برپا کرده است.
صدای مردم انقلاب و انقلاب اسلامی مردم از زیر این خیمه در ۵ قاره جهان بهویژه در دانشگاههای معتبر جهان در میان خبرگان و نخبگان جهان شنیده میشود.
۲- آنچه در چند روز اول این هفته در ایران بهویژه در قم ، مشهد ، تهران دیده شد نوعی بازآرایی هسته سخت نظام و ثبت و پذیرش رویشهای جدید انقلاب اسلامی بود.
هسته سخت نظام با شهادت آیتالله سید ابراهیم رئیسی و یارانش دنبال تعمیر، بازسازی و ترمیم سازههای پولادین خود است.
هسته سخت نظام ، قدرت نرم خود را در ایران ، منطقه و جهان با حضوری شکوهمند و حماسی در تهران دیروز به رخ دشمنان نظام و انقلاب اسلامی کشید.
۳- اندر وسعت پیدا و پنهان «ملک» انقلاب اسلامی و نفوذ آموزهها ، و ایدههای انقلاب در ذهن و قلب مردم جهان سخن بسیار است.
میشود با چشم سر آن را دید و در گزارشهای حتی ضدانقلاب ارتفاع آن را اندازهگیری کرد و به نظاره نشست.
اما آنچه مهمتر از «ملک» انقلاب است ، «ملکوت» انقلاب اسلامی است.
فقط اهل معنا اجازه ورود به تماشاگه زیباییهای آن را دارند.
آنان که توفیق این رویت را پیدا میکنند همیشه زبان در کام میکشند و اجازه بازگویی آن را پیدا نمیکنند. قدرت سخت و نرم انقلاب اسلامی مستظهر به پشتیبانی ملکوت انقلاب اسلامی است .
آنهایی که شهیدانه از میان ملت پرکشیدند انقلاب اسلامی را رها نکردند. امدادهای غیبی آنها به اذن الهی همان عاملی است که پشت ابرقدرتها بهویژه صهیونیستها را به خاک مذلّت انداخته است.
به همین دلیل است این انقلاب نهتنها یک روز عقبگرد نداشته بلکه روزبهروز پرقدرتتر شتابان به سمت اهداف خود با سرعت محیرالعقول درحرکت است .
۴- هر وقت که بهظاهر مکثی یا سکتهای درحرکت انقلاب پدید میآید ناگهان حادثهای رخ میدهد و خون تازهای در رگهای حیات انقلاب اسلامی جریان پیدا میکند آنچه دیروز در تشییع شهدای اخیر ملت ما رونمایی شد این بود که فاصلهای بین دولت و ملت وجود ندارد. آنها که با چرتکهاندازی آراء در انتخابات فکر میکنند مشروعیت مردمی نظام نقصان دارد در محاسبات خود باید مؤلفههای دیگر بهویژه تصاویری که از «ملک» و «ملکوت» انقلاب اسلامی وجود دارد را در نظر بگیرند. اشکهای بیامان مردم در تشییع مردان میدان خدمت بهویژه رئیسجمهور شهید یک تفسیر ملکوتی از یک بدرقه کمنظیر تاریخی دارد.
اگر این تفسیر ملکوتی را درک نکنیم در فهم مسائل بقای انقلاب به بیراه میرویم. قدرشناسی مردم در بدرقه تاریخی روز دوم خرداد ۱۴۰۳ یک نقطه نورانی در تاریخ حیات انقلاب اسلامی است.
راز یک بدرقه تاریخی
ارمیا عزیزی
سرانجام رئیس شهید دولت سیزدهم روی دوش جمهور ایران در یکی از شلوغترین روزهای تهران بدرقه شد. حضور میلیونی مردم برای تشییع شهدای خدمت یکی از قابهای حماسی و در عین حال تلخ را در تاریخ معاصر کشور ثبت کرد.
شخصیت ویژه و منحصر به فرد این شهید از جهاتی یادآور 2 شهید آشنای سال60 بود. او از سویی در زمان حیات خود مانند استاد خویش شهید بهشتی در معرض اتهامات و توهینهای فراوانی قرار گرفت اما هیچگاه وقت و توان خود را صرف پاسخگویی به توهینها نکرد و معتقد بود خدمترسانی به مردم از هر پاسخی گیراتر است و از سوی دیگر شهادتش یادآور شهید رجایی بود که همانند او با دریافت پاداش شهادت ماموریتش در ریاست دولت به پایان رسید. از همین رو روز گذشته در پلاکاردهایی که مردم برای بدرقه شهید رئیسی در دست گرفته بودند بیش از همه از این 2 شهید انقلاب برای توصیف جایگاه رئیسجمهور شهید خود بهره بردند. اما اتهامات به رئیسی چه بود و شهادت ایشان پس از 33 ماه خدمت شبانه روزی به مردم چگونه به این اتهامات پاسخ داد؟
یکی از اتهاماتی که مخالفان شهید رئیسی برای تخریب وی روی آن پافشاری میکردند متهم کردن ایشان به مدیریت نمایشی بود. آنها که اساسا با مدیریت مردمی و عملکرد ضداشرافی رئیسجمهور سر عناد داشتند در تمام این سالها حضور مستمر و مستقیم ایشان در بین مردم و پیگیریهای میدانیشان را نمایشی و عوامفریبانه میخواندند اما تقدیر الهی چنان رقم خورد که ایشان در حین همین پیگیریهای میدانی که عمده مدیران از آن فراری هستند، جان خود را از دست دادند. شیوه شهادت آیتالله رئیسی در عمل اثبات این بود که منتخب مردم تا آخرین قدم در راه پیگیری مطالبات جمهور بود و در این مسیر نه خستگی میشناخت و نه به دل هراسی راه میداد. هر قدر مدت ریاست ایشان بر قوه مجریه کوتاه بود اما تقریبا هیچ نقطهای از ایران و هیچ بحرانی در این سالها را نمیتوان پیدا کرد که شهید رئیسی در آن حضور نداشته باشد. نهایتا شهادت ایشان در این مسیر پاسخی روشن و ماندگار به همه اتهاماتی بود که به شکل لسانی پاسخش را نداد.
دشمنان آیتالله رئیسی از بدو آغاز به کار دولت ایشان همواره با برچسب دروغین دولت غیرمردمی به دنبال آن بودند که ایشان را مقابل جمهور قرار داده و نسبت به صفت منتخب بودن رئیسجمهور تشکیک وارد کنند. آنها کاهش نرخ مشارکت در انتخابات 1400 را که در عمل ناشی از عملکرد خودشان و سرخورده شدن حامیانشان بود، به عنوان دلیلی برای اثبات فرضیه غیرمردمی بودن دولت جدید پیش میکشیدند. در عالم واقع اما شهید رئیسی که با کسب بیش از 18میلیون رای، نصابی نزدیک به تمام روسای جمهور 3دهه اخیر را کسب کرده بود (دولت پنجم با 15میلیون، دولت هفتم با 20 میلیون، دولت نهم با 17میلیون و دولت یازدهم با 18میلیون رای کار خود را آغاز کردند)، همواره در تلاش بود بخش قهرکرده جامعه با صندوق رای را که به طور سنتی بیشتر به پایگاه رای رقیبش نزدیک بودند نیز دوباره به مشارکت سیاسی دعوت کند. در عمل تکرار این اتهام که وجهی توهینآمیز نیز داشت مانع آن نشد که شهید رئیسی میان خود و مردم دیوار بکشد. ایشان علاوه بر حضور مستقیم در میان مردم که مشی ثابت مدیریتیاش بود، در این سالها دیوارهای میان دولت با همه اصناف و گروهها را برداشت، بهگونهای که تقریبا تمام اصناف در این مدت کوتاه حداقل یک بار با رئیسجمهور جلسه مشترک داشتند. شهید رئیسی پس از یک دوره مدیریت غیرمردمی کشور که در آن حتی رنج ملت نیز به سخره گرفته میشد، قدم به قدم فاصلهها میان رئیسجمهور و مردم را کم کرد. او در این مسیر هم ترجیح داد به جای وارد شدن به مسابقه متلکپراکنی به مخالفان و پاسخ دادن به توهینها در عمل مردمی بودن خود را نشان دهد و بار رسالت منتخب بودن را به دوش بکشد. تصاویر بدرقه باشکوه این شهید خستگیناپذیر در تبریز، قم و تهران پاسخی روشن به پوچ بودن تمام ادعاهای دشمنان ایشان بود. کدام رئیس دولت غیرمنتخبی را میتوان یافت که مردم برای بدرقه او کیلومترها صف بکشند و خود را داغدارش بدانند؟ شهید رئیسی با همان اصولی که به آن اعتقاد داشت جواب توهینها را داد و در نهایت به همان شکل نمره قبولی خود را دریافت کرد که آرزویش را داشت.
دولت سابق که با قمار سیاست خارجی و زدوبند با آمریکا سکان قدرت را به دست گرفته بود و در پایان کار با کارنامهای سراسر شکست این سکان را به شهید رئیسی تحویل داد، بارها در مقام تحقیر، منتخب مردم را به ناتوانی در فهم زبان جهان متهم میکرد. آنها بارها تاکید کرده بودند عضویت در پیمان شانگهای و ائتلاف بریکس نیز بدون برجام قابل تحقق نیست اما دولت سیزدهم در کمتر از 4 ماه نه تنها بدون برجام عضو شانگهای و بریکس شد که قفلهای زیادی را در روابط منطقهای ایران باز کرد تا جایی که شرایط امروز ایران در منطقه هیچ نسبتی با سال1400 ندارد. دولتهای عربی که سیاستهای خصمانه علیه تهران را در دستور کار قرار داده بودند، در این 3 سال همه به سمت ترمیم روابط با کشورمان آمدند، گامهای اساسی برای برقراری روابط با مصر برداشته شد، ایران بار دیگر برای پیدا کردن جایگاه در اقتصاد آفریقا و آمریکای لاتین خیز برداشت، در آسیای مرکزی روابط ایران با تاجیکستان مجددا از سر گرفته شد و تعمیق مناسبات با قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان مجددا در دستور کار قرار گرفت. در حالی غربگرایان به دروغ و برای تمسخر مدعی بودند شهید رئیسی در قامت رئیسجمهور اجازه حضور در مجامع بینالمللی را پیدا نمیکند که حضور مقتدرانه ایشان در سازمان ملل باعث به استهزا گرفته شدن نماینده رژیم جنایتکار صهیونیستی در نیویورک شد. شهید رئیسی در جواب حملات ناجوانمردانه غربگرایان نیز به جای اتلاف زمان و توان خود رو به عمل آورد و نتیجه آن را در همین روزهای پس از شهادت ایشان میتوان به تماشا نشست. اعلام عزای عمومی از هند، پاکستان و تاجیکستان در شرق ایران که حوزه فرهنگی زبان فارسی است تا عراق، سوریه، لبنان و ترکیه در غرب ایران که بخش بزرگی از جهان اسلام را در بر میگیرد و کوبا در آمریکای لاتین که سمبل نظامهای ضدامپریالیستی است، نشان داد اتفاقا شهید رئیسی بسیار بهتر از اسلاف خود زبان تعامل با منطقه و جهان را میدانست. روز گذشته در حاشیه حضور روسا و نمایندگان دولتهای خارجی در تشییع پیکر رئیسجمهوری اسلامی ایران، وزیر خارجه مصر و رئیسجمهور تونس برای نخستین بار به تهران آمدند تا مشخص شود بسیاری از میوههای درخت سیاست خارجی شهید رئیسی پس از شهادت ایشان در حال رسیدن است.
نهایتا به رغم آنکه پروژههای شهید رئیسی با شهادت ایشان ناتمام ماند اما وداع باشکوه و عزتمندانه مردم کشورمان و جهان با ایشان نشان از آن داشت که او هر چه اهل پاسخ دادن به توهین و اتهام نبود اما در عمل بهترین پاسخها را به دشمنان خود داد. به سختی میتوان یک مقام اجرایی را پیدا کرد که با چنین شکوهی از سوی جمهور خود بدرقه شود.