دکتر محمدحسین محترم
۱- اکنون دیگر مسئله اصلی سرکوب دانشجویان و یا تعداد دانشجویان و اساتید دستگیر و یا اخراج شده و یا ضرب و شتم آنها نیست، بلکه اولاً اصل مهم حرکت دانشجویی ضدامپریالیستی و ضداستکباری در دانشگاههای خود آمریکاست و ثانیاً تاثیرات کوتاه مدت و بلندمدت این بیداری دانشجویی بر بیداری جامعه آمریکا و همسو شدن جوانان و دانشجویان و مردم آمریکا با ملتهای جهان و همچنین تاثیر این بیداری عمومی و همگانی در جهان بر حاکمان و دولتها و سیاستهای آنها و در نتیجه بر نظم نوین جهانی است که در حال شکلگیری میباشد. اگرچه اعتراضات سرکوب شود اما دانشجویان معترض کاملاً از دستاوردها و تاثیرات حرکت خود آگاه هستند که چگونه فضای گفتمانی جدیدی را در محیط آکادمیک ایجاد کردهاند. با این تغییر گفتمانی دانشگاههای آمریکا دیگر به عقب بازنخواهند گشت و قطعاً سایه تحولآفرینی کنونی دانشجویان تا یک قرن دیگر بر جامعه آمریکا باقی خواهد ماند و مهمتر اینکه دانشجویان با این اعتراضات نشان دادند در سمت درست تاریخ ایستادهاند و به خود و حرکت اعتراضیشان افتخار میکنند.
۲-آمریکا باید منتظر تابستانی داغتر از بهار باشد. نتیجه و چالشهای اساسی که در انتخابات آینده این کشور رقم خواهد خورد، فقط یکی از پیامدهای کوتاه مدتِ روحیه ضدامپریالیستی و ضداستکباری در دانشگاههای این کشور و بیداری ملت آمریکاست، تا جایی که روزنامه گاردین «چشمانداز حاکم بر انتخابات ۲۰۲۴ ریاست جمهوری آمریکا را «بی ثباتی» ارزیابی کرده است! این روزنامه انگلیسی «پس لرزههای همهگیری جهانی حمایت از غزه»، «تشدید اعتراضات دانشجویی»، «حمایت همهجانبه آمریکا از اسرائیل» و «ممانعت از برقراری آتشبس در غزه» را از جمله دلایل این بیثباتی، و تکرار وقایع حمله به کنگره از سوی جریان براندازی که در انتخابات ۲۰۲۰ بروز کرد، و بروز خشونتهای شدیدتر را از جمله پیامدهای این انتخابات برشمرده است. لذا نظام سرمایهداری لیبرال دموکراسی و نئولیبرال غرب که در آمریکا متبلور شده، اکنون دیگر راهی برای فرار از اعتراضات که در انتخابات آینده آمریکا ظهور و بروز خواهد کرد، ندارد، چون تمام تیرهای فرمولهای امنیتی – رسانهای آنها به سنگ خورده است. اگر روزی مخالفت ملتها با جنایات آمریکا و اسرائیل را به حرکات پوپولیستی متهم و به ملتهای عقب مانده نسبت میدادند و سازشکاری را عقلانیت در جهان مدرن القا میکردند، اکنون «جهان آکادمیکِ مدرن» تمام قد ضداستکباری و ضدامپریالیستی شدهاند و علیه آپارتاید صهیونیستی و آمریکایی فریاد مقاومت سر میدهند و اعتراضات و تظاهرات صدها نفری آنها میلیونی شده است. نکته مهم این است که اساتیدی در بین معترضانِ حامی فلسطین هستند و بعضاً دستگیر شده و مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند که تاکنون مفاهیم حقوق بشر آمریکایی و دموکراسی و آزادی بیان فلسفه غرب را تدریس میکردند!
۳-صهیونیستها سالهاست با کمک لابی قدرتمند «آیپک» میلیاردها دلار برای تغییر ذهنیت جوانان دانشگاههای آمریکا و دیگر کشورها درباره اسرائیل هزینه کردهاند، همان گونه که برای دانشگاههای ایران هزینه کردند که به خوبی در قسمت ۴۳ سریال «هفت سر اژدها» براساس پروندههای واقعی به بخشی از این پروژه پرداخته شد. در این سریال فقط یک نمونه از این هزینه کردنها را با پرداخت «یک میلیارد پوند» به فرزند یک مسئول سابق از سوی دولت انگلیس پدر رژیم جعلی اسرائیل به نمایش گذاشته شد. اما نکته مهم اینجاست که در آمریکا برای تغییر ذهنیت این دسته ازدانشجویانِ در دانشگاههایی همچون دانشگاه کلمبیا که اکثریت دانشجویان آن را فرزندان مقامات و مسئولان طراز اول آمریکا و سرمایهداران پشت پرده سیاستهای این کشور تشکیل میدهند، هزینه کردند، اما در ایران و دیگر کشورها توسط نزدیکان برخی از مسئولان سابق برای تغییر ذهنیت دانشجویان عادی و بهویژه انقلابی که در سریال مورد اشاره نمایش داده شد، هزینه میکردند. اما وقایع امروز دانشگاههای دنیا نشان میدهد که تحولات چند دهه اخیر و بهویژه تحولات فلسطین و غزه باطن و ذات ارزشهای آمریکایی را عریان کرده و به تعبیر رهبرمعظم انقلاب«...بروز یک واقعیاتی که همیشه پنهان نگه داشته میشد، بالا آمدن لجن ته حوض است»! که دانشجویان را به عنوان قشر فرهیخته جوامع، بیدارتر کرده و باعث شده صهیونیستها، هم در آمریکا و هم در ایران و دیگر کشورها نتیجه عکس بگیرند. با این تفاوت که در آمریکا دانشجویان علیه ارزشهای متناقض پدران خودکه از بانیان و اداره کنندگان حکومت آمریکا و حامی صهیونیستها هستند، قیام کردند، اما در ایران و دیگر کشورها دانشجویان با قیام علیه ارزشهای جعلی آمریکا و رژیم جعلی اسرائیل، بر ارزشهای انسانی و اخلاقی پدران خود که برگرفته از مکاتب آسمانی است، تأکید دارند، هرچند برخی بخواهند این واقعیت را وارونه روایت و القا کنند! اکنون با جنبش ۱۸ تا ۲۵ سالگانی که حاکمان آینده آمریکا هستند، روبهرو هستیم، جنبشی که بحران تضاد نسلی حاکمان و سردمداران ایالات متحده با فرزندانشان را آشکار کرده است. همین الان فرزندان برخی از نمایندگان کنگره آمریکا هم به اخراج از دانشگاه و شغل خود تهدید شدهاند. سناتورهای آمریکایی، دانشجویان معترض به صهیونیستها و در واقع «فرزندان خود» را «اوباش ضداسرائیلی» نامیدهاند و تاجران ثروتمند یهودی تهدید کردهاند که درصورت عدم سرکوب تظاهراتکنندگان و در واقع «فرزندان خود»، بودجه دانشگاهها را قطع خواهند کرد. این نشان میدهد در سطح حاکمیتی شاهد تغییرات تفکری و عملکردی اساسی خواهیم بود. لذا حرکت دانشجویی اخیر در جهان از بیهودگی این همه هزینه و تبلیغات پرده برداشت و با این همه هزینه، ملتها از جمله در آمریکا نه تنها ذهنیت مثبتی به اسرائیل پیدا نکردند، بلکه ذهنیت بشدت منفی به حاکمان خودِ آمریکا نیز پیدا کردند. به قول رهبرمعظم انقلاب اولاً «ملّت آمریکا احساس خجلت و سرافکندگی میکند از حکومت خودش؛ و واقعاً جا دارد که احساس سرافکندگی کند». ثانیاً «الان بزرگترین دشمن رژیم آمریکا، ملّت آمریکا هستند؛ دنبالِ دشمنِ دیگر نگردد؛ همین دشمن این رژیم را به زانو درخواهد آورد»!. نکته مهم اینجاست که هم حرکت دانشجویان و هم اقدامات پلیس آمریکا هر دو علیه ارزشهای ادعائی آمریکا است! دانشجویان علیه ارزشهای متناقض و فریبکارانه حاکم بر جامعه آمریکا فریاد اعتراضی میزنند و پلیس برخلاف ارزشهایی ادعائی آمریکا متناقضانه عمل میکند! افسانه و اسطوره سازی ادعائی از آزادی بیان و حقوق بشر در حال فرو ریختن، و به جای شکستن تابوها در ایران، در آمریکا تابوها در حال شکسته شدن است!
۴- صهیونیستها نگران تشدید فشارها بر خود چه در افکارعمومی و چه در صحنه دیپلماتیک و چه در میدان هستند. لذا مهمترین نگرانی آنها این است که اعتراضات ضدصهیونیستی در جهان و بخصوص در آمریکا و اروپا منجر به ظهور قدرتی اجتماعی شود و در نهایت دولتها را در این کشورها به زانو درآورد و یا حداقل مجبور کند تا صهیونیستها را تحت فشار بگذارند.حرکت بیسابقه دانشجویی در آمریکا اکنون صهیونیستها را نگران سرنوشت و نتیجه انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا کرده است. تاثیر جنگ غزه بر انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ با یک تفاوت، خیلی شبیه انتخابات ریاست جمهوری پس از جنگ ویتنام در سال ۱۹۶۸ است. در آن سال مردم آمریکا باید بین دو جنایتکار، لیندون جانسون قاتل ویتنامیها و ریچارد نیکسون جنایتکار دیگر، یکی را انتخاب میکردند. امروز نیز مردم آمریکا بین بایدن و ترامپ که یکی از یکی صهیونیستترند، مردد ماندهاند. اکنون آمریکا بین دو بحران خاورمیانه و بحران بیداری افکارعمومی گیر کرده است. از یکسو اکنون پرچم فلسطین و ارزشهای مقاومت در دانشگاههای آمریکا از جمله در دانشگاه کلمبیا در دستان جرج واشنگتن بنیانگذار ارزشهای غربی قرار گرفته است! که سال ۹۹ هم توسط جوانان پورتلند واژگون و سرش آتش زده شد، از سوی دیگر پرچم اسرائیل و آمریکا توسط جوانان آمریکایی و غربی به آتش کشیده میشود. اما تفاوت امروز با گذشته در این است که مسیر سومی هرچند در مراحل اولیه بلوغ خود است، در حال بروز و ظهور میباشد. قتلعام فلسطینیها با حمایت آمریکا همین حالا هم به رسوایی انتخابات آمریکا، فارغ از اینکه چه کسی را از صندوقها در آورند، منجر میشود. لذا در انتخابات امسال صهیونیستها نگرانند که بخش قابل توجهی از آمریکاییها نه به بایدن و نه به ترامپ رأی دهند
که هر دو وامدار و وابسته به صهیونیستها هستند یا اصلاً رأی ندهند و یا متوجه نامزدهای نه چندان مطرح دیگری همچون رئیس حزب سبز شوند که در تظاهرات ضدصهیونیستی دانشگاه واشنگتن دستگیر شد و این مسیر جدیدی برای مبارزات مردم آمریکا در صحنه سیاسی باز خواهد کرد. روزنامه گاردین در پایان گزارش خود با اشاره به محبوبیت پایین بایدن و ترامپ در نظرسنجیهای انجام شده تاکنون، تصریح میکند«تا انتخابات آمریکا رویدادهای زیادی قرار است اتفاق بیفتد و خیلی چیزها تغییر خواهد کرد»!
5-این نگرانی از تغییرات پیشا و پسا انتخابات آمریکا، آمریکاییها و جریان صهیونیستی مسلط بر رسانههای بینالمللی را واداشته تا این جنبش گسترده مردمی را یا سرکوب، و یا آن را دچار حاشیه، و یا افکارعمومی را از آن منحرف و یا در صفوف آن ایجاد اختلاف و شکاف کنند. وقتی دیدند خشونت عریان پلیس آمریکا و فرانسه و انگلیس و... دیگر جای هیچگونه روتوش کردن و فریبکاری و توجیهی نگذاشته است، و با این شعار دانشجویان روبهرو شدند که «میخواهید ما را دفن کنید، غافل از اینکه ما بذر هستیم!»، تلاش کردند اعتراضات ضد رژیم صهیونیستی را دچار حاشیه و ضدیهودی القا کنند و به دیگران نسبت دهند، که البته از یکسو حضور شاخص دانشجویان یهودی در بین تظاهرکنندگان و از سوی دیگر اعتراض ۲۳ عضو یهودی هیئت علمی دانشگاه کلمبیا به سلاحسازی از یهودیستیزی، این حربه را نیز بیاثر کرد. بخصوص که پس از آنکه بایدن و نتانیاهو دانشجویان آمریکایی را «اوباش یهودستیز» خواندند، برنی سندرز سناتور آمریکایی در واکنش به این موضعگیری توهینآمیز، خطاب به آنها گفت«به شعور مردم آمریکا توهین نکنید، این یهودستیزی نیست!». نکته مهم اینکه نسلی که در دانشگاههای آمریکا اکنون در حال خروش هستند، توسط جامعه نخبگان دانشگاهی تربیت شدهاند که ۲۵درصد بدنه آن را یهودیان تشکیل میدهند. پس از جواب ندادن این حربه اکنون تلاش میکنند دست به فضاسازیهای رسانهای روی خبرهای جعلی یا اتفاقات ساختگی در جهان اسلام و عرب و در دنیا بزنند و یا دیگر مسائل و مناقشات به عنوان مثال برجام و جنگ اوکراین و... را برجسته کنند.
۶-اما نمیتوانند!. در نظرسنجیهای انجام شده بعداز ۷ اکتبر بهویژه توسط دو مؤسسه معتبر هاروارد و هریس، ۵۱ درصد نسلZ آمریکا خواستار «پایان حاکمیت اسرائیل» و به وجود آمدن یک کشور مستقل فلسطینی شدند و دو سوم مردم این کشور صهیونیستها را یک طبقه کاملاً ظالم و ستمگر میبینند که نشانهای از یک اتفاق مهم و تغییر دیدگاه در جامعه آمریکاست و نشان میدهد که دیگر فقط این مردم ایران نیستند که خواستار نابودی رژیم جعلی صهیونیستی هستند، بلکه دانشجویان ۲۰۰ دانشگاه آمریکا و اروپا در کنار دانشجویان و ملتهای دیگر و به عبارتی «جهان آکادمیکِ مدرن»، همه «منطق شعار مرگ بر اسرائیل» را به خوبی فهمیدهاند. لذا به فرمایش رهبری «غزه امروز مسئله اول دنیاست و صهیونیستها و پشتیبانان آمریکایی و اروپایی آنها نمیتوانند مسئله غزه را از دستور کار افکارعمومی دنیا خارج کنند».
برای سیدابراهیم رئیسی
دکترحامد رحیمپور
دیشب شب دراز و تلخی شد. شبی که یک ملت بزرگ با قلب هایی به هم گره خورده، برای سلامت رئیس جمهورشان دست به دعا برداشتند، این منش ایرانی و اسلامی که سلیقهها، تفکرات سیاسی، جناحبندیها و.... را درنوردیده و بر قله بلند انسانیت و جوانمردی نشسته، از عوامل بیبدیل پایداری، قوام و اعتلای ایران سربلند بوده و هست؛ اما یادمان نرود که مصلحت الهی بسیار بزرگ تر از سطح تحلیل و درک ماست. بیشک علی ابن موسیالرضا (ع) در شب ولادتشان، دست خادمشان را که به لقب خادم الرضا(ع) افتخار می کرد، خواهند گرفت. واقعیت این است که سید ابراهیم رئیسی، در سه سال ریاست جمهوری، برای خدمت به ملت ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی، سر از پا نشناخت. مشی مدیریتی و منش فردی رئیسی به گونهای است که همواره بر حضور در میدان و گفتوگوی بی واسطه با مردم، به عنوان یکی از اصول و راهبردهای اصلی دولت مردمی تأکید دارد. رئیسی صرفاً به بیان این تأکید بسنده نکرد، بلکه خود نیز آستین همت را بالا زده و به جای مدیریت امور کشور و دولت صرفاً از دفتر رئیس جمهور و یا به واسطه نظام اداری، در جای جای ایران اسلامی حاضر شده و این حضور و بررسی از نزدیک مسائل را مبنای اصلی تصمیمسازی و تصمیمگیری برای ایران عزیز و مردم قدرشناس آن تعریف کرد. درواقع در دستگاه محاسباتی سید ابراهیم رئیسی اصالت با منافع مردم است و برای تحقق این منافع از ظرفیت تمامی جریانهای سیاسی استفاده کرد و تمامی همت بلندش را در راه کاهش تنش میان جریانها و ایجاد فهم مشترک از مفاهیم ملی و اسلامی؛ آن هم در صحنه عمل صرف کرد.دیروز نیز، در حالی که به تازگی از سفر به مازندران و دیدار با مردم دیار علویان بازگشته بود، به مرز جمهوری آذربایجان رفت تا در شرایطی که دشمنان دو ملت نفاق افکنی می کنند، سدّ قیز قلعه سی را به نشانه آبادانی منطقه و دوستی دو ملت افتتاح کند.امیدواریم که امروز صبح پس از یک شب تلخ و دراز خبر سلامت و عافیت رئیس جمهور را بشنویم اما اگر او خدای نکرده دچار حادثه جدی شده باشد، اکنون باید دوچندان برای ارتقای وحدت و همدلی اجتماعی تلاش کرد؛ چرا که منطقه در شرایط امنیتی ویژهای قرار دارد والبته کشور عزیز ما ایران نیز شرایط حساسی را سپری میکند بنابراین با وضعیتی مواجه هستیم که میتوانیم هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کنیم همچنان که در نقطه مقابل و در اثر ناتوانی بارها فرصتها را تبدیل به تهدید کردهایم و این قدرتمندی ساختارهای سیاسی داخلی است که نشان میدهد آیا قادریم به سوی وحدت و یگانگی حرکت کنیم، یا در مسیری متفاوت گام خواهیم برداشت؟اما مهم تر از فراز و فرود حوادث -سنت جاری در زندگی بشر- این است که در جایی ایستاده باشیم و چنان رفتار کنیم که مورد رضایت الهی باشد. سید ابراهیم رئیسی، خود را وقف حرکت در مسیر انقلاب و اعتلای ایران اسلامی کرد و کدام عزت و افتخار و سربلندی، از این بالاتر؟ والبته یقین داریم در این ساعات، که دست دعا و نیایش برای سلامتی رئیس جمهور و همراهانش بلند کرده ایم سایه عنایات خداوند متعال مانند همیشه بر سر ملت مومن ماست.
زمانی که رژیم صهیونیستی در ۲۷ اکتبر (اوایل مهر ماه) سال گذشته به نوار غزه حمله کرد و از همه ابزار و ادوات نظامی و پشتیبانی اطلاعاتی از سوی امریکا و برخی کشورهای اروپایی و عربی استفاده میکرد، تصور نمیکرد که ۲۱۶ روز یعنی هفت ماه درگیر جنگی شود که در همان آغازین روزهای حمله، وعده ازبین بردن حماس و پاکسازی جبهه مقاومت در این باریکه ۳۶۰ کیلومتر مربعی را داده بود. اکنون دستاورد این رژیم از هفت ماه جنگ و خونریزی در غزه بیش از ۳۶ هزار شهید، آواره کردن ۲ میلیون زن، کودک و مردم مظلوم و محروم از کمترین کمکرسانی، با خاک یکسان کردن ساختمانهای مسکونی و اماکن عمومی، خدماتی و درمانی غزه و هر جنایتی که تصور آن نمیرفت، بوده است. اما در دویست و شانزدهمین روز این جنگ غیر انسانی و نابرابر میبینیم که مقامات رژیم صهیونیستی اعتراف میکنند که در جنگ غزه دستاوردی نداشته و شکست خوردهاند. آنها میگفتند که در باریکه غزه بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ کیلومتر تونل زیر زمینی وجود دارد که با ورود به غزه همه این تونلها را از بین خواهند برد و گردانهای عزالدین القسام شاخه نظامی حماس را نابود یا دستگیر خواهند کرد ولی امروز میگویند تصور ما با وجود اینکه تقریباً همه باریکه غزه به جز شهر رفح و جنوب آن را کاملاً در اختیار داریم، موفق به پاکسازی تونلها نشدهایم. امروز رژیم صهیونیستی با تونلهایی مواجه است که بنا به اذعان آنها وسعتی به اندازه تونلهای مترو لندن دارد و عمق برخی از این تونلها بیش از ۱۵ تا ۲۰ طبقه یک ساختمان است.
نه حماسی از بین رفته، نه حملات نیروهای مقاومت در غزه متوقف شده، نه رژیم به خود جرئت میدهد که پایان جنگ و پیروزی خود را اعلام کند. رهبران حماس هر روز با شبکههای خبری مصاحبه میکنند، اسماعیل هنیه ۳۲ نفر از اعضای خانواده خود را از دست میدهد و با شنیدن خبرهای آن استوارتر از هر روز، دست بر آسمان بلند و خدا را شکر کرده و این شهادتها را زمینهساز پیروزی نهایی مردم غزه میداند. شهرک نشینان صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی با وجود اینکه به هیچ وجه همچون مردم غزه در زیر آتش مستقیم قرار ندارند، به خیابانها آمده و علیه دولت نتانیاهو شعار میدهند. اما مردم غزه با وجود به شهادت رسیدن تقریباً همه اعضای خانواده خود و کوچ کردن از خانه و کاشانهشان، حتی در یک مورد سراغ نداریم که علیه رهبران مقاومت شعار بدهند و خواستار تسلیم شدن در برابر صهیونیستها شوند. حالا قضاوت با شما، کدام جبهه پیروز جنگ نابرابر غزه است؛ مردم و رهبران حماس یا نتانیاهو و مقامات تل آویو؟!
همین دو روز پیش بود که رسانههای عربی تصویر نظامیان گرفتار آمده اشغالگران صهیونیستی را در دویست و شانزدهمین روز تجاوز به نوار غزه نشان دادند که اشغالگران در کمین نیروهای مقاومت افتاده بودند. شبکه المیادین در گزارشی، به مقابله با نیروهای اشغالگر به ویژه در جبالیا و شرق رفح پرداخت که در این حملات، جبهه مقاومت موفق شده بود خسارات و تلفات سنگینی از جمله هلاکت ۱۵ نظامی صهیونیست را به ارتش اشغالگر تحمیل کند. این حملات و دهها حمله دیگر نشان میدهد مقاومت فلسطین و گردانهای نظامی حماس، جهاد اسلامی و حتی فتح که از لحاظ سیاسی با دیگر گروههای مقاومت زاویه دارند، در شرایطی که رژیم صهیونیستی دیوانه وار و بیهدف مردم مظلوم غزه را نشانه گرفتهاند، آمادگی مواجهه و درگیری با صهیونیستها را دارند.
با گذشت بیش از هفت ماه از تجاوز رژیم صهیونیستی به نوار غزه، نیروهای مقاومت همچنان زمین غزه را مسلح نگه داشته و به طور یکپارچه و هماهنگ در سراسر باریکه علیه اشغالگران عملیات میکنند؛ امری که باعث اعتراف فرماندهان و محافل سیاسی و رسانهای رژیم صهیونیستی به توان عملیاتی مقاومت فلسطین شده است.
اسرائیل در حالی در جبهه «رفح» گرفتارشده است که در جبهههای دیگر مقاومت فقط دستها را بالا برده و هر روز کشتیای، پایگاهی و نیروهایی از آنها در آماج حملات و تیررس جبهه مقاومت لبنان، یمن و عراق قرار دارند. نمونه اخیر آن عملیاتی بود که روز شنبه مقاومت اسلامی لبنان طی چند عملیات، پایگاهها و مواضع ارتش صهیونیستی و مناطقی در سرزمینهای اشغالی را هدف قرار داد که منجر به تحمیل خسارات و تلفات قابل توجهی به ارتش صهیونیستی شد. آخرین این عملیات ها، عملیــــــــات اعجابآمیزی بود که در نتیجه آن، موضع نظامیان اسرائیلی در داخل اتاقی در پادگان «رامیم» توسط مقاومت اسلامی لبنان مورد اصابت مستقیم قرار گرفت که نشان از اشراف اطلاعاتی و دقت عملیاتی حزبالله داشت.
فعال شدن پهپادهای حزبالله نیز یکی از رویدادهایی است که واکنش محافل صهیونیستی را در پی داشته است. رسانههای عبری زبان، ضمن اشاره به این موضوع، آن را چالش بسیار مهمی برای سیستمهای شناسایی نیروی هوایی ارتش صهیونیستی خواندند. این رسانهها به قدرت رادارگریزی پهپادهای حزبالله و دشواری شناسایی و رهگیری آنها اذعان کردند.
پس از گذشت هفت ماه از تجاوز صهیونیستها به غزه، دیگر بر کسی پوشیده نیست که جنگ غزه برای نتانیاهو و تیم جنگطلب او در تل آویو، تبدیل به یک جنگ فرسایشی شده است و این موضوع برای شریک آنها، امریکا نیز نگران کننده است که در پی واسطهگری برای پایان جنگ غزه و بیرون آمدن رژیم با کمترین آبروریزی برآمده است.
مردم غزه و جبهه مقاومت، اکنون روزهای سختی را میگذرانند. مقاومت بدون آب و غذا و تقریباً هیچ امکاناتی سخت و طاقت فرساست، اما هفت ماه ایستادگی نشان داده که تنها راه رسیدن به مقصد و رسوا کردن دشمن متجاوز صهیونیستی همین راهی است که انتخاب شده است و ایمان به نصرت الهی تنها نقطه اتکا و امیدواری مردم و جبهه مقاومت فلسطین است که انشاءالله به زودی پیروزی جبهه حق بر جبهه کفر محقق خواهد شد.
هوشمند سفیدی
«اعتماد» (Trust) بی تردید یک واقعیت روانشناختی و جامعه شناختی بوده و حالتی است که فرد یا گروه نسبت به موضوع، واقعیت، فرد یا گروه دیگر داشته و نسبت به شایستگی و اعتبار او باور و از آن احساس رضایت دارد. «اعتماد» را میتوان یک دارایی نامحسوس بسیار ارزشمند و نوعی قدرت نرم تلقی کرد که امروز وقتی از سطح فردی فراتر می رود و در سطح اعتماد بین شهروندان و حاکمان یک سازمان تجلی مییابد، میتواند قدرتی بیش از یک مال و منال و نیروی انسانی پیدا کند، چیزی که آن را “سرمایه اجتماعی” می نامیم. عنصر و سازه اصلی روابط عمومی “اعتماد” است، بی تردید، اثربخشی و موفقیت روابط عمومی در گرو ایجاد روابط مبتنی بر اعتماد است و اگر رابطه ای مبتنی بر اعتماد نباشد، رابطه ای تحمیلی و غیر ارتباطی است و از ماهیت روابط عمومی به دور است؛ زیرا روابط مورد نظر در روابط عمومی، روابط دو طرفه، سودمند، مبتنی بر رضایت و ناشی از نظر مثبت طرفین ارتباط به همدیگر است و چنین رابطهای است که می تواند پایدار باشد نتایج مورد نظر برای طرفین ارتباط رقم بزند.
بر پایه این برداشت و باور می توان برای روابط عمومی در ارتباط با اعتماد، سه کار ویژه را ملحوظ داشت:
نخست – اعتمادسازی
شاید در یک عبارت ساده بتوان گفت ایجاد اعتماد و اعتمادسازی، یعنی طراحی ارتباط سودمند و دو طرفه بین سازمان و گروههای اجتماعی مرتبط با آن. این نوع ارتباط، نوعی ارتباط نهادی و سازمانی است که می توان آن را در زمره اعتماد سیاسی نیز قرار داد، زیرا وجود سطح بالایی از اعتماد سازمانی در یک جامعه، می تواند درجاتی از اعتمادسیاسی را نیز در پی داشته باشد.
ناگفته پیدا و پرواضح است که اعتماد در خلأ و بدون وجود سیاست ها، نگاه ها، عملکردها و سیاست های صحیح و خیرخواهانه شکل نمی گیرد، اما روابط عمومی حتی در تحقق این واقعیات نیز نقش اساسی دارد، مشروط بر آنکه اولاً ؟ باشد و ثانیاً در جایگاه تخصصی و واقعی خود در سازمان / شرکت، نقش آفرینی کند.
نکته مهم آنکه چون یکی از ارکان و اصول اساسی روابط عمومی “اخلاق” بوده و در آن مفاهیمی چون صداقت، شفافیت و دقت عناصر اصلی هستند، لذا خود بخود به سمت اعتماد و تولید گام بر می دارد، اما در عالم واقع، بسیاری از روابط عمومی ها، رنگ و بویی از روابط عمومی ندارند، مگر یک نام.
دوم- اعتمادسنجی
روابط عمومی با توجه به حساسیت و دغدغه مندی در زمینه اعتماد و مراقبت دائمی از آن و پیشگیری از کاهش سطح اعتماد سازمانی یا شرکتی، وظیفه دارد تا همیشه و پیوسته نسبت به سنجش اعتماد و سطح و بررسی دلایل افت و خیز آن اقدام کرده و گزارش مستمری را به مدیریت ارشد منعکس کند.
این اقدام هم می تواند به طور مستقیم و هم از طریق بررسی سایر پژوهش های افکارعمومی حاصل شود. به همین دلیل است که باید روابط عمومی را چشم بینا و گوش شنوای سازمان / شرکت دانست که مدام زنگ هشدار باش را به صدا درآورده و به مدیریت می گوید “مراقب رفتار خود باش”.
سوم – اعتمادگستری
گسترش اعتماد، وظیفه استراتژیک روابط عمومی است زیرا بدون وجود آن، هرگونهه برنامه ارتباطی، مستحق شکست است، لذا طراحی، گسترش فرجام اعتماد، وظیفه مهمی است که نیازمند تخصص ویژه ای است، یک روابط عمومی متخصص علاوه بر اینکه باید مدام برنامه مشخصی برای سنجش اعتماد سازمانی داشته باشد و آن را بدون نقص و بی کم و کاست اجرا کند، بلکه باید پیوسته و مستمر، هشدارهای لازم را به مدیران ارشد بدهد.
براین اساس روابط عمومی و مدیر آن باید همیشه ، تصویری تطبیق از وضعیت اعتماد از سازمان و شرکت خود داشته باشد و چشم انداز روشنی از آن را به دست دهد.
هر سازمان و شرکتی که به این سه وظیفه اهمیت بدهد و آن را به واقع در دستور کار خود قرار دهد و اجرا کند، بی تردید، دارای سرمایه اجتماعی بالایی است که می تواند ضامن و مقوم موفقیت آن باشد، اگر می خواهید بدانید وضعیت اعتماد در سازمان با شرکت شما چگونه است، لطفاً نگاهی بیندازید به “صندوق سرمایه اجتماعی” سازمان یا شرکت؛ وضعیت چگونه است، کسری ندارید، اندوخته شما افزایش داشته و…
نقارهخانه به دو نوع ساز بادی و کوبهای مجهز است و این هر دو در صحن رضوی در کنار آن آستان الهی که حیات معنوی ایران به آن وابسته است، خوش نشستهاند.
ساز کوبهای یا پوستی در جایجای ایران، در اندازههای گوناگون ساخته و در عروسی و عزا نواخته میشود و درواقع، سازی فراگیر و ملی است. ضربههایی که بر این ساز نواخته میشود و صدایی که از آن برمیخیزد، با ضرباهنگ تپش قلب هماهنگ و تداعیکننده جریان زندگی است. کَرّنای سازی بادی است که دم و بازدم را نشان میدهد و نیز یادآور دمیدن روح الهی در کالبد انسانی و همچنین صور اسرافیل است که صلای بیداری سر میدهد و جانی دوباره به مردگان میبخشد و این هر دو با مرکزیت قدسی حرم شریف رضوی تناسب دارد. نقارهخانه به جز جنبه معنوی، نمادی رسانهای است و نواختن آن بر فراز کاخها و عمارتهای امرا و سلاطین «نوبتی» و همراه با معانی ثانوی بوده که در یک فرهنگ خاص، برای ساکنان محله و شهر دربردارنده پیامی ویژه است...
مثل اذان که اگر بهموقع گفته شود، اعلان وقت نماز است و اگر بیوقت باشد، نشاندهنده اتفاقی دیگر مانند زایمان دشوار یا درگذشت یکی از بزرگان است. در تاریخ، روایتی مشهور از اذانی آمده که در وقت خود نبوده و پینهدوزی با آوای آن، از ظلمی جلوگیری کرده و درباره آن داستانها و ضربالمثلهایی نیز شکل گرفته است. همچنین گاهی هنگام ورود شخصی بلندمرتبه به نشانه احترام نقاره مینواختند. میرزا حبیب خراسانی ترکیببندی با این آغاز دارد: «مرا پیر طریقت جز علی نیست/ که هستی را حقیقت جز علی نیست». تا آنجا که میگوید: «شهنشاهی که بر درگه ملائک/ زنندش پنج نوبت جز علی نیست»؛ درواقع، در این شعر پنج نوبت زدن فرشتگان بر درگاه علی امیرالمؤمنین (ع) نشاندهنده آن است که او شاه ولایت و نماد مهر و معنویت است و «پنج نوبت» نواختن فرشتگان عرش یزدان را میتوان با پنج بار کوبیدن بر طبل در بارگاه سلطان مقایسه کرد. برای دیگر امرا با توجه به جایگاه حکومتی آنها، نوبت نواختن نقاره فرق میکرد و کمتر از پنج بار بود؛ همچنین، در زمانی که تعیین وقت شرعی با ساعتهای مکانیکی و گفتن اذان با کمک وسایل الکترونیکی امکانپذیر نبود، نوای نقاره میتوانست بیانگر وقت شرعی هم باشد؛ چنانکه بعدها، توپ درکردن جای آن را گرفت. نقاره صبحها پیش از طلوع و عصرها پیش از غروب آفتاب نواخته میشود؛ یعنی با طلوع خورشید آغاز و با غروب آن پایان مییابد؛ درواقع، این نیز نمادی از خورشید ولایت، سلطان سریر ارتضا، علیبن موسیالرضاست. در ایام محرم و صفر و دیگر مناسبتهای عزا نواختن نقاره تعطیل است؛ اما در اعیاد و جشنهای مذهبی و ملی مانند تحویل سال، روز باشد یا شب، نقاره میزنند و اظهار شادمانی میکنند. هنگامی که مردم به مژدهای مانند شفایافتن بیماری در توسل به آستان حضرت شادمان میشوند، بر طبلها میکوبند و شیپورها به صدا درمیآید. جماعت نقارهزنان 13 نفر هستند که پنجتای آنها بر نقاره میکوبند و بقیه نفیر مینوازند. در ماه مبارک رمضان، هر بامداد از دو ساعت مانده به اذان صبح نیم ساعت نقاره مینوازند تا مردم متوجه نزدیکیِ سحر شوند و خود را برای اعمال سحرگاهی آماده کنند؛ درواقع نقاره در اینجا، کارکرد «بیدار باش» دارد. صدای نقارهخانه حضرت بیان موسیقایی ذکرهای متفاوتی است که مهمترین آنها را باید ترکیبی از «رضا جان» و «رضا غریب است» دانست که اولی با ساز بادی کرنای و دیگری با انواع طبلها که به نقاره شهرهاند، نواخته میشود. محل نقارهخانه در صحن عتیق یا کهنه یا پنجره فولاد یا اسمال طلا (اسماعیل طلا) یا ایوان طلای عباسی یا انقلاب امروز است که نخستین صحن آستان بوده که در پایین پای حضرت واقع شده و نقارهخانه بر بالای سردری است که روزگاری مرتفعترین بنای شهر بوده است و از سویی دیگر، حدفاصل داخل صحن و فضای بیرونی است. نقارهخانه در دو طبقه ساخته شده که طبقه پایین محل نگهداری ادوات و بالایی جایگاه اجراست و فاصله کف تا سقف 9 متر و قاعدهاش شش متر است که با کاشی الوان و مقرنس پوشیده شده است. نقارهخانه در تهران هم سابقه داشته است. شاید متولیان امامزادههایی که نسب به حضرت میرسانند، در این کار پیشقدم بودهاند. در موزه امامزاده صالح در شمیران، وسایل نقارهخانه وجود دارد؛ اما سنت نقارهزنی قرنهاست که تنها در صحن حضرت رضا (ع) مرسوم بوده و شاید بهتر باشد همچنان خاص ایشان باقی بماند. به هر حال نقارهزنی قدیمترین و شناختهشدهترین نماد شنیداری حضرت است که بیشوکم، همه زائران از آن خاطره دارند و بارها صدای آن را شنیده و دورادور رفتار نوازندگان را از صحن عتیق و بیرون از آنجا دیدهاند و ما نیز نهتنها در کودکی و نوجوانی، حتی هماکنون، گاه، وقت رفتن به زیارت را طوری تنظیم میکنیم که آن صدا را بنیوشیم و رو به سویی کنیم که بر فراز سرمان نقارهخانه باشد. سالهای سال است که در سینمای ایران و حتی برنامههای صوتی، نقارهنوازی ما را با خود به سوی مشهد میبرد. حال خوب است یادی بکنیم از صدای آشنای دیگری که چنین فضایی را تداعی میکند: مرحوم حاج رضا انصاریان که صلوات خاصه علیبن موسیالرضا با صدای او عجین شده و «به وقت هشت» هر روز صبح از شبکه سراسری رادیو پخش میشود. بهترین پایان برای این نوشته ابیاتی است از مورخ و محدث و مصحح گرانقدر، مرحوم عزیزالله عطاردی، برنده نخستین «نشان ویژه» جشنواره امام رضا (ع): «ای حجت حق امام مطلق/ فرزند نبی امین یزدان// ای بوالحسن ای امام هشتم/ خورشید جهان مه خراسان// یک دم نظری به لطف بنما/ بر خطه خاک پاک ایران».
میلاد امام رضا (ع) مبارک.
محمدکاظم انبارلویی