صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۳ تير ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۱  ، 
شناسه خبر : ۳۶۱۳۷۹
بدتر از دولت سوم روحانی، پنجره مشارکت را باز نگه داریم !، دشمن را بیش از این شاد نکنید، برخی از یادداشتهای روزنامه‌های یکشنبه سوم تیر ۱۴۰۳ است.

بدتر از دولت سوم روحانی

سید محمدعماد اعرابی
آقای روحانی را می‌توان «نامحبوب‌ترین» رئیس‌جمهور ایران لقب داد. این نه ادعای ما که نتیجه نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) وابسته به جهاد دانشگاهی است؛ که از قضا جهت‌گیری‌اش در پاره‌ای امور همسو با دولتمردان آقای روحانی دسته‌بندی می‌شد. درآخرین نظرسنجی ایسپا در مرداد 1400 میزان محبوبیت آقای روحانی تنها 7 درصد بود که رکوردی بی‌سابقه در میان رؤسای جمهور ایران محسوب می‌شود. رئیس‌جمهور قبل از ایشان یعنی آقای احمدی‌نژاد در آخرین نظرسنجی ایسپا در سال 1391، 26 درصد محبوبیت داشت.
اما این روزها برای تشخیص عدم محبوبیت آقای روحانی نیازی به نظرسنجی نیست. فقط کافی است نگاهی به نامزدهای انتخاباتی همسو با ایشان انداخت و تلاش‌شان برای ایجاد فاصله‌گذاری معنادار با آقای روحانی و دولتش را مشاهده کرد. 27 خرداد 1403 وقتی خبرنگاری از مصطفی پورمحمدی نامزد چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری که سابقه ۴ سال وزارت در کابینه آقای روحانی را دارد؛ پرسید: بعضی معتقدند دولت شما، دولت سوم آقای روحانی خواهد بود؟ پورمحمدی با قاطعیت انکار کرد و گفت: «من دولت اول و مقتدر و پیشتاز در جمهوری اسلامی‌ خواهم بود.»
مشابه همین اتفاق برای آقای مسعود پزشکیان افتاد. او هم 27 خرداد در برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری با قاطعیت گفت: «من دولت سوم روحانی نیستم» و فردای آن روز در قسمت پایانی سخنانش در اولین مناظره تلویزیونی ضمن ابراز ارادت به شهید رئیسی از حسن روحانی اعلام برائت کرد و گفت: «من هیچ ربطی به دولت روحانی ندارم» اما این سخنان از جانب آقای پزشکیان غیرقابل باور بود.
کمتر از ۱۲ ساعت بعد آقای پزشکیان، محمدجواد ظریف یکی از چهره‌های اصلی دولت روحانی را به عنوان مشاور خود در میزگرد سیاسی رسانه ملی انتخاب کرد. انتخابی که با توجه به حضور گسترده دولتمردان آقای روحانی در ستاد تبلیغاتی مسعود پزشکیان کاملا نشان می‌داد ما با دولت سوم روحانی مواجه هستیم اما ظاهرا آقای پزشکیان به دلیل تلخ‌کامی مردم از عملکرد خسارت‌بار آقای روحانی از اینهمانی با دولت ایشان به شدت پرهیز می‌کنند؛ این یک نوع اعتراف ناخواسته به سوءمدیریت در دولت‌های موسوم به اعتدال بود.
شاید مرور سه شاخص در دولت آقای روحانی برای نشان دادن عمق فاجعه کافی باشد. بیایید از وضعیت صادرات نفت شروع کنیم. در دولت آقای روحانی، جمهوری اسلامی بدترین وضعیت در زمینه تولید و صادرات نفت را تجربه کرد تا جایی که اسحاق جهانگیری معاون رئیس‌جمهور وقت وضعیت فروش نفت را بدتر از زمان جنگ دانست و گفت: «سال ۹۹ از سال‌های دوران جنگ تحمیلی هم سخت‌تر بود» تعلل دولت آقای روحانی منجر به کاهش شدید فروش نفت و از دست رفتن بازار نفت ایران شد. 2 اسفند 1397 در حالی که ایران همچنان به توافق برجام پایبند بود، خبرنگار روزنامه آلمانی «زوددویچه» از محمدجواد ظریف درباره آمار فروش نفت ایران سؤال کرد که این‌طور پاسخ شنید: «[صادرات نفت ایران] به کمتر از زمان پیش از برجام، یعنی به کمتر از زمانی رسیده است که دور قبلی تحریم‌ها علیه ایران اعمال می‌شد.» این وضعیت اسف‌بار در دولت شهید رئیسی کاملا دگرگون شد. در این دولت هم نفت ایران به فروش ‌رفت و هم درآمدهای حاصل از آن به کشور باز‌گشت. طبق گزارش منتشر شده در روزنامه انگلیسی فایننشال‌تایمز صادرات نفت ایران به بالاترین میزان در ۶ سال گذشته رسید و بیش از 36 میلیارد دلار درآمد سالانه برای ایران کسب کرد. علاوه‌بر این، فرناندو فریرا از گروه انرژی مؤسسه آمریکایی راپیدان نیز گفت: «ایران هنر دور زدن تحریم‌ها را پیدا کرده و صادرات آن به دو میلیون بشکه نزدیک شده است.» مؤاخذه آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا در جلسه استماع سنا مورخ 21 می‌2024 (1 خرداد 1403) از طرف سناتورهای تندروی آمریکایی به همین دلیل انجام شد؛ اما بلینکن در مقابل سؤال آنها که چرا ایران نزدیک به دو میلیون بشکه نفت در روز می‌فروشد؟ یک اعتراف ساده و تلخ داشت: «ما ۲۰۰ شخص را تحریم و ۵۰ کشتی را متوقف کردیم، ما ۶۰۰ تحریم اضافه کردیم... [اما] آنها سخت تلاش کردند، مصمم بودند نفت‌شان را بفروشند و این کار را انجام دادند.»
رشد اقتصادی دهه 90 که 8 سال آن مصادف با دولت آقای روحانی بود یکی دیگر از آمار خجالت‌آور برای یک رئیس‌جمهور است. میانگین رشد اقتصادی کشور در دوره دوم دولت آقای روحانی(۱۳۹۶-۱۳۹۹) نزدیک به صفر و فقط ۰.۱ درصد بود.12 تنها یک سال پس از آنکه سید‌ابراهیم رئیسی به ریاست جمهوری اسلامی ایران رسید؛ رشد اقتصادی کشور جهشی قابل توجه داشت و در سال 1401، به ۴ درصد رسید. بر اساس گزارش رشد اقتصادی سال۱۴۰۲ بانک مرکزی، اقتصاد ایران در سال گذشته با رشد ۴.۵ درصدی، بالاترین حد نصاب ۷ سال اخیر را ثبت کرده است.
تورم نیز یکی دیگر از شاخص‌هایی است که در دولت‌های موسوم به اعتدال رکورد زد. طبق آمار منتشر شده از بانک مرکزی، تورم در پایان دولت آقای روحانی به بالاترین رقم خود یعنی ۵۹.۳ درصد رسیده بود. مجموعه اقدامات اقتصادی دولت سیزدهم برای مهار تورم، منجر به کاهش آن شد و در فروردین 1403 تورم را به کانال 30 درصد رساند. این مقدار نیز همچنان رقمی بالا برای شاخص تورم به حساب می‌آید و به همین دلیل دولت شهید رئیسی برای کاهش پلکانی آن در سال‌های بعد برنامه‌ریزی کرد و هدفگذاری بانک مرکزی برای پایان سال 1403، مهار تورم در کانال 20 درصد تعیین شد. سید ابراهیم رئیسی توانست در کمتر از سه سال تورم نجومی ارث برده از دولت قبل را تقریبا به نصف برساند.
حالا شاید قابل فهم باشد که چرا نامزدهای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با همه سلایق و اختلاف‌‌نظرهای‌شان در برائت از دولت حسن روحانی ضمن ابراز ارادت به شهید رئیسی متفق‌القول باشند. اگرچه قول برخی از آنها مانند آقای پزشکیان واقع‌نما نیست. آقای پزشکیان در برنامه مناظره پنجشنبه 31 خرداد 1403 سعی کرد برای فرار از مقایسه‌شدن با دولت آقای روحانی، خود را به دولت اصلاحات در دهه 70 ضمیمه کند و گفت: «من وزیر دولت خاتمی بودم، از نظر اقتصاد بروید نگاه کنید ببینید آن دوران اوضاع بهتر بود یا الان؟» غافل از آنکه دولت اصلاحات نیز به گواهی مطبوعات حامی اصلاح‌طلبان در آن دوران وضعیت خوبی در حوزه اقتصاد نداشت. این فقط بُعد زمان و ضعف حافظه است که می‌تواند از اوضاع نامناسب اقتصادی آن زمان؛ رؤیاسازی کند. 26 تیر 1384 روزنامه اصلاح‌طلب شرق در نقد عملکرد اقتصادی دولت اصلاحات نوشت: «اصلاح‌طلبانی که در اقتصاد از الگوی کارگزاران سازندگی پیروی می‌کردند، ندیدند که زنان و مردان فقیر کودکان خود را برای نجات از مرگ و گرسنگی می‌فروشند. آنها آن‌قدر در کشاکش پروژه لیبرال دموکراسی غرق شده بودند که با تمام وجود از دولت اصلاحات با تمام عیب و ایرادهای اقتصادی حمایت کردند.»
آقای پزشکیان در همان مناظره پنجشنبه شب در توجیه حضور گسترده دولتمردان روحانی در ستاد انتخاباتی خود علی‌رغم اینکه از کارنامه آن دولت اعلام برائت می‌کرد، گفت: «هر کسی به ستاد من بیاید می‌پذیرم، چون می‌خواهم رای بگیرم.» همین عبارت یک زنگ خطر جدی است. دقیقا به همین دلیل کاروانی از ورشکستگان سیاسی، پشت سر آقای پزشکیان پنهان شده‌اند تا پس از کسب رأی توسط ایشان؛ تکه‌ای از لقمه چرب قدرت را به دندان بگیرند؛ از این منظر دولت آقای پزشکیان حتی از دولت سوم روحانی نیز خسارت‌بارتر خواهد بود.

پنجره مشارکت را باز نگه داریم !

سید محمدرضا دماوندی
نکته حائز اهمیت این دوره انتخابات  درصد میزان مشارکت است.آمار نشان می‌دهد که میانگین میزان مشارکت در 13 دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شده ۶۶ درصد بوده است . در انتخابات دوره دهم یعنی سال ۸۸ بیشترین و انتخابات دوره سیزدهم یعنی سال ۱۴۰۰ کمترین میزان مشارکت ثبت شده است. حال اگر میزان مشارکت کم انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را در کنار دو انتخابات مجلس سال‌های ۹۸ و ۱۴۰۲ قرار دهیم که آنان نیز از جمله کمترین میزان مشارکت‌های ادوار مجلس بوده است، می‌توان متوجه بروز پدیده بی رغبتی به استفاده از «حق انتخاب» شد که تحت عنوان بسته شدن «پنجره مشارکت» باید از آن نام برد. اما برای جلوگیری از بسته شدن پنجره مشارکت چه باید کرد؟ طبیعتاً پله اول در این اقدام شورای نگهبان بود . رفتار و شیوه شورای نگهبان در تایید صلاحیت ها موتور محرکه انتخابات محسوب می شود . نگاه سلبی یا ایجابی به نامزدها می تواند انتخابات را پرشور و حرارت یا خالی از تنوع دیدگاه‌ها و در نتیجه فارغ از هیجان کند. اگرچه درباره نامزدهای تایید صلاحیت شده این دوره انتخابات ابهاماتی وجود دارد و می‌توان درباره علل چرایی تایید برخی و عدم تایید برخی دیگر سوالاتی را مطرح کرد اما در مجموع این گونه به نظر می‌رسد که رویکرد اعضای شورای نگهبان در تایید صلاحیت‌ها کمک به افزایش میزان مشارکت بوده است.اما پله دوم رفتار تبلیغاتی نامزدهای انتخابات است.آیا نامزدها می‌توانند کشش لازم را برای رای دهندگان به وجود آورند تا آنان را به پای صندوق آورند؟ اگر نامزدهای ریاست جمهوری نتوانند برنامه‌ها و دیدگاه‌های خود را به درستی برای مخاطبان تشریح کنند و یا غیر واقع بینانه بودن اظهارات از سوی رای دهندگان احساس شود، امکان جذب رای به شدت کاهش می‌یابد یا در بهترین حالت منجر به افزایش رای سفید و یا باطله می‌شود، بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری در شرایطی متفاوت از گذشته خواهد بود، انتخاباتی که علاوه بر تعیین رئیس جمهور جدید به ما می‌گوید که نگاه به آینده چگونه است؟ آیا پنجره میزان مشارکت را باید بسته شده دید یا پنجره کماکان باز است؟ از این منظر وظیفه همگانی تلاش برای افزایش هرچه بیشتر مشارکت در سه مرحله است .   اول-افزایش میزان مشارکت فراتر از ۴۸ درصد دوره قبل دوم-چاره جویی برای چگونگی رسیدن به ۶۶ درصد میانگین مشارکت انتخابات ادوار گذشته ریاست جمهوری سوم - ایجاد شور عمومی برای تکرار ۸۴ درصد مشارکت ( بالاترین میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ) نباید فراموش کرد که اگر برای جلوگیری از بسته شدن پنجره جمعیت مخاطب اصلی جوانان است، در انتخابات هم برای جلوگیری از بسته شدن «پنجره مشارکت» توجه اصلی باید به جوانان و رای اولی ها معطوف شود. تحلیل آمار مجموعه انتخابات برگزارشده در پس از انقلاب نشان می دهد بیشترین عدم تمایل به رای دهی اختصاص به جوانان دارد. بنابراین جلب توجه و ایجاد اشتیاق در این قشر برای حضور در انتخابات نیازمند اتخاذ روش های جدید ، ادبیات به روز و زبانی قابل فهم برای آنان است.در روزهای سپری شده از فرصت تبلیغاتی و به ویژه در سه مناظره ای که گذشت نشانی از آن که نامزدهای انتخاباتی متوجه ضرورت بازماندن «پنجره مشارکت» شده باشند، دیده نمی شود . باید امیدوار بود با استفاده از فرصت تغییر کیفی در رفتار تبلیغاتی نامزدها صورت گیرد و نتیجه آن در دو مناظره باقی مانده دیده شود .
 
دشمن را بیش از این شاد نکنید
عباس حاجی‌نجاری
 پرهیز از بیان مواضعی که موجب شادی دشمنان نظام اسلامی می‌شود، مهم‌ترین توصیه رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیاناتشان خطاب به نامزد‌های ریاست جمهوری بود. معظم له روز گذشته در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه با ایشان، با اشاره به برنامه‌های خوب تلویزیون برای آشنایی مردم نسبت به نظرات و آرای نامزد‌های انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری، خاطرنشان کردند که فرض بر این است که همه نامزدها، ایران و جمهوری اسلامی را دوست دارند؛ چون می‌خواهند در این نظام و برای خدمت به مردم، رئیس‌جمهور شوند. بنابراین نباید به گونه‌ای صحبت کنند که دشمن خوشحال شود. 

شهادت آیت‌الله رئیسی برگزاری انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری را یک سال به جلو انداخت و در شرایطی که مردم ایران هنوز به تلاش‌ها و مجاهدت‌های این شهید بزرگوار برای تکمیل کار‌های باقی‌مانده و التیام ضعف‌های ناشی از عملکرد گذشتگان نیاز داشتند، کشور وارد برگزاری یک انتخابات زودرس شد که طبعاً تمهید مقدمات آن از سوی دستگاه‌های اجرایی و نظارتی و نامزد‌های مطرح و هوادارانشان به زمان بیشتری نیاز داشت، اما پاسداشت بی‌نظیر مردم ایران از شهدای پرواز اردیبهشت و در امتداد آن تجلیل بی‌سابقه کشور‌های جهان از رئیس شهید دولت سیزدهم در شرایطی که بیش از ۴۵ سال دشمنان ملت ایران برای تحریم و انزوای کشور ایران در جهان تلاش کرده بودند، تصویری متفاوت از مردم ایران را در جهان به نمایش درآورد و به انتخابات پیش‌رو که برای انتخاب چهاردهمین رئیس‌جمهور برگزار می‌شود اهمیت ویژه‌ای داده است. 
انتخابات ریاست جمهوری در ایران به دلیل ویژگی منحصربه‌فرد نظام مردم‌سالاری دینی و اتکای آن به ارزش‌های دینی و انقلابی و همچنین استقلال نظام جمهوری اسلامی ایران و... از گذشته دور برای دشمنان و دوستان نظام اسلامی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و دشمنان همواره تلاش داشته و دارند تا به‌نوعی بر روند انتخابات و نتیجه آن تأثیر بگذارند که فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ که با میدان‌داری برخی از نامزد‌های انتخاباتی و هوادارانشان و البته حمایت صریح امریکایی‌ها و برخی کشور‌های اروپایی کشور را وارد آشوب و اغتشاشی هشت ماهه کرد، مصداق بارزی از آن است. 
در مورد چرایی رعایت این توصیه رهبر معظم انقلاب در انتخابات پیش‌رو به نکاتی چند می‌توان اشاره کرد:
 ۱- انتخابات زودرس چهاردهمین دوره ریاست جمهوری در شرایطی برگزار می‌شود که آغاز به کار دولت سیزدهم شباهتی با آغاز به کار رؤسای جمهور ادوار گذشته در جمهوری اسلامی ایران نداشت، چراکه شرایط داخلی و بین‌المللی، چالش‌های متعددی را پیش روی دولت سیزدهم قرارداده بود، بحران کرونا و آمار نگران‌کننده ۷۰۰ کشته در روز، در کنار خالی بودن خزانه و آمار‌های نگران‌کننده از وضعیت انبار‌های کالا‌های اساسی، آمار پایین فروش نفت و حجم انباشته استقراض دولت از سیستم بانکی و فروش چند صد هزارمیلیاردی اوراق قرضه، ثبت بالاتریــن تورم ۸۰ ســال اخیر، و... ازجمله بارزترین نمایه‌های اقتصادی ایران در پایــان دولت دوازدهــم و در مقطع تحویل به دولت ســیزدهم بود که همگی از نشانه‌هایی بود که سبب شده بود دشمنان نظام به سقوط زودهنگام این دولت نوپا دل ببندند. اما دولت سیزدهم موفق شد از این چالش‌ها عبور و کارنامه موفقی را برجای گذارد، اگرچه رفع مشکلات معیشتی و اقتصادی و تجلی این موفقیت‌ها درروی سفره مردم به ادامه تلاش‌های این دولت نیاز داشت که تقدیر الهی کشور را وارد انتخابات زودرس کرد. 
۲- ارتقای جایگاه ایران در عرصه تعاملات منطقه‌ای و بین‌المللی در امتداد عملکرد دولت سیزدهم اولویت دیگری در انتخابات چهاردهم است. در دوره سه ساله ریاست جمهوری آیت‌الله رئیسی، ایران اسلامی شاهد شکل‌گیری روند‌های جدید در محیط بین‌المللی و منطقه‌ای و همچنین تغییرات کیفی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بود. کارنامه دولت سیزدهم در این حوزه سبب شکل‌گیری پشتوانه محکمی برای دیپلماسی کشور در عرصه منطقه‌ای و جهانی و بسط و گسترش تفکر انقلاب اسلامی در منطقه و جهان شده است. بااین‌وجود، به نظر می‌رسد فرصت سه ساله دولت شهید رئیسی برای تثبیت برخی وضعیت‌های راهبردی، کوتاه بود و شهادت ایشان باعث این نگرانی شده است که در جریان رقابت‌های انتخاباتی و با آغاز دولت چهاردهم، در تداوم این روند اختلال ایجاد شود. 
۳- عبور عزتمندانه از فتنه پاییز ۱۴۰۱ یکی دیگر از موفقیت‌های دولت سیزدهم بود: روز‌های پایانی تابستان سال ۱۴۰۱ کشور عزیزمان درگیر یکی از پیچیده‌ترین اشکال جنگ ترکیبی گردید که توسط دشمنان نظام اسلامی باهدف براندازی نظام اسلامی طراحی و به اجرا درآمده بود. آغاز این جنگ اگرچه با فوت دختری به نام مهسا امینی دریکی از مراکز پلیس امنیت تهران مصادف شد، اما زمانی که جبهه‌بندی مشترک قدرت‌های سلطه و مخالفان خارج نشین و معاندان داخلی در ورای این حادثه آشکار و کشور را بیش از چند ماه درگیر یکی از گسترده‌ترین چالش‌ها کرد، مشخص شد این حادثه تنها بهانه‌ای برای رونمایی و عملیاتی شدن یکی از پیچیده‌ترین و دقیق‌ترین توطئه‌های دشمنان انقلاب اسلامی علیه مردم ایران بود، دشمنانی که در طی بیش از چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، همه راه‌های ممکن را برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران را به تجربه نشسته‌اند. 
۴- بازتاب‌ها و پیامد‌های عملیات وعده صادق و نقش آن در تقویت توان و قدرت بازدارندگی نظام اسلامی و تحول در معادلات منطقه‌ای وجهانی ارتقای جایگاه ایران در جهان باعث تقویت وحدت و انسجام ملی در کشور شده که سرمایه مهمی برای حضور پرشورتر مردم در انتخابات خواهد بود. رهبر معظم انقلاب در بیاناتشان در مراسم سالگرد ارتحال امام (ره) در تاریخ ۱۴ / ۳/ ۱۴۰۳ یادآور گردیدند که ملت ایران برای اینکه بتواند در معادلات پیچیده بین‌المللی، منافع خودش را حفظ کند و «عمق راهبردی» خودش را تثبیت کند به یک رئیس‌جمهور فعّال، پرکار، آگاه و معتقد به مبانی انقلاب، نیاز دارد. معظم له در روز شنبه ۲۶/۰۳/۱۴۰۳ در جمع تعدادی از مدال‌آوران علمی کشور نیز استقلال سیاسی کنونی کشور را واقعیتی محسوس خواندند و یادآور شدند که: جمهوری اسلامی درباره مسائل مهم جهان، جایگاه، منطق و حرف‌های شنیدنی دارد که حتی مخالفان ما روی آن حساب می‌کنند. ایشان تأکید کردند: این استقلال سیاسی نباید خدشه‌دار شود و هر دولتی سرکار می‌آید باید آن را حفظ کند. 
۵- قیام مردم ایران در پاسداشت شهدای خدمت، خود سرمایه‌ای برای تقویت وحدت و انسجام ملی و آماده شدن کشور برای برگزاری هرچه باشکوه‌تر انتخابات پیش‌رو برای انتخاب نهمین رئیس‌جمهور است. روند‌های فوق سبب شده است که دشمنان نظام اسلامی بیش از هر زمان دیگری نسبت به انتخابات ریاست جمهوری در ایران حساس شده و طبعاً ظرفیت‌های خود را برای اثرگذاری بر آن به‌کارگیرند. اما هوشیاری نامزد‌ها و هوادارانشان و تأکید بر برنامه‌ها و راهکار‌ها برای حل مشکلات به‌جای تخریب و سیاه نمایی شرایط کشور می‌تواند نقش مهمی برافزایش مشارکت مردم و ناامید‌سازی دشمنان داشته باشد. اگرچه به نظر می‌آید کارنامه بعضی از نامزد‌ها و هوادارانشان در این چند روز دشمنان را خوشحال و به اثرگذاری بر روند انتخابات امیدوار کرده است.

نباید‌های انتخابات

مسعود رضایی

با گذشت حدود ۴۵ سال از انقلاب اسلامی و برگزاری ده‌ها دوره انتخابات در عرصه‌های مختلف، ما مردم ایران اینک مجموعه‌ای گران‌قدر از تجربیات انتخاباتی را در اختیار داریم که در آن تلخی‌ها و شیرینی‌های متعدد و گوناگونی به چشم می‌خورد.

این جمله حکیمانه، بسیار معروف است که ملتی که از تجربیات خود درس نگیرد، ناچار به تکرار آن‌ها خواهد بود؛ بنابراین با توجه به برخی تلخی‌هایی که در بعضی دوره‌های انتخاباتی روی داده و حاصل انتخابات را که می‌توانست به نفع ملت ایران باشد، ضایع ساخته و کام دشمنان را به جای کام ایرانیان کرده ساخته، جا دارد امروز که در آستانه برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری قرار داریم، با بهره‌گیری از این تجربیات، به نحوی رفتار و عمل کنیم که دیگر شاهد آن تلخی‌ها و ضایع‌شدن‌ها و دشمن‌شادی‌ها نباشیم. بر این اساس، جا دارد به موارد ذیل توجه شود:

۱- فرض بر این است که تمامی کاندیدا‌های ریاست‌جمهوری، پیش از ثبت‌نام و ورود به این عرصه، قانون انتخابات را به خوبی مطالعه کرده‌اند و با کلیات و جزئیات آن آشنایی کامل دارند و با پذیرش بی‌قید و شرط تمامی اصول و بند‌های آن، اقدام به ثبت‌نام کرده‌اند. این به آن معناست که این عزیزان درتمامی مراحل ونه فقط در نقطه آغاز و ثبت‌نام، خود را مقید، متعهد و ملتزم به رعایت قانون انتخابات می‌دانند و هرگز در هیچ مرحله‌ای از انتخابات قول و فعل خارج از قانون نخواهند داشت. به عبارت دیگر هیچ‌یک از کاندیدا‌های ریاست‌جمهوری حق ندارد «من» را جایگزین «قانون» کند. این نکته باید برای همه روشن و مبرهن باشد.

۲- در قانون انتخابات، حقوق کاندیدا‌های ریاست‌جمهوری کاملا مشخص است؛ ازجمله حق نظارت بر صندوق‌های رأی، نحوه رأی‌گیری، شمارش آرا در محل، تجمیع آرا در مراکز مربوط و اعلام نتیجه توسط مسئولان. هیچ‌کس حق ندارد کوچک‌ترین خللی در اجرای این حق کاندیدا‌ها به وجود آورد. مسئولان عالی انتخابات باید با نظارت دقیق و بلکه وسواس‌گونه بر این امر، ضمن فراهم آوردن حداکثر امکان نظارت کاندیدا‌ها بر روند انتخابات از ابتدا تا انتها، راه را بر هر‌گونه شبهه، شائبه، شک، تردید و اتهام در روز بعد از رأی‌گیری ببندند. اطلاع‌رسانی دقیق و مستمر به افکار عمومی در این زمینه توسط ستاد انتخابات کشور و نیز صداوسیما، از امهات امور است که به هیچ‌وجه نباید از آن غفلت شود.

۳- کاملا طبیعی است که کاندیدا‌ها در دوره تبلیغات انتخاباتی، در چارچوب اخلاق و قانون، به تبلیغ و ترویج برنامه‌های خود در رسانه‌ها و اجتماعات بپردازند و توجه بخش‌هایی از جامعه را به خود معطوف دارند. از طرفی حضور کاندیدا‌ها در میان هواداران خود در شهر‌ها و مناطق مختلف، همواره با شور و هیجان بسیار زیادی همراه است که می‌تواند فضای ذهنی خاصی را بر آن‌ها غالب سازد و نتیجه‌گیری‌های غیرواقعی را برای آن‌ها در پی داشته باشد. بر این اساس، تذکر این نکته ضرورت تام دارد که همه کاندیدا‌ها حق دارند به پیروزی خود در انتخابات امیدوار باشند، اما هیچ‌یک از کاندیدا‌ها حق ندارند خود را پیروز قطعی و حتمی انتخابات بدانند؛ این خطرناک‌ترین تصوری است که می‌تواند در ذهن یک کاندیدا شکل بگیرد.

۴- معمولا با آغاز روند انتخابات ریاست‌جمهوری، یعنی ازهمان هنگام ثبت‌نام کاندیداهاتاروز رأی‌گیری، شاهد انجام نظرسنجی‌های گوناگون از سوی مراکز مختلف و متعدد هستیم. فارغ از این‌که این نظرسنجی‌ها تا چه حد مبنای علمی و صحیح دارند و نیز فارغ از این که آیا آنچه انجام می‌شود، نظرسنجی است یا نظرسازی، هیچ‌یک از کاندیدا‌ها حق ندارند بر مبنای این‌گونه آمار و ارقام، خود را رئیس‌جمهور آینده ایران بدانند. در واقع اگر قرار بود این نظرسنجی‌ها، ملاک و معیار تعیین رئیس‌جمهور آینده باشند، دیگر چه لزومی به برگزاری انتخابات وجود داشت؟

۵- تردیدی نیست که در روز جمعه ۸ تیر ماه و در جریان رأی‌گیری در سطح کشور، آمار و اطلاعاتی از سوی ستاد‌های انتخاباتی هر یک از کاندیدا‌ها به سمع و نظر آن‌ها خواهد رسید، اما هیچ‌یک از کاندیدا‌ها حق ندارد بر مبنای اطلاعات واصله از سوی هواداران و ستاد‌های انتخاباتی خویش، در ساعات پایانی شب و حتی در زمانی که هنوز رأی‌گیری به پایان نرسیده، خود را پیروز قطعی انتخابات اعلام کند و وعده برگزاری جشن پیروزی به هواداران خود بدهد. 

۶- برگزاری سالم و پاکیزه انتخابات، هدف و آرزوی همه مسئولان و مردم ایران است، اما به هرحال ممکن است خواسته یا ناخواسته تخلفاتی در جریان انتخابات روی دهد که مرجع رسیدگی به شکایات و روند رسیدگی به آنها، در قانون انتخابات مشخص شده است؛ بنابراین هیچ‌یک از کاندیدا‌ها حق ندارند، خود را هم مرجع طرح شکایت، هم مرجع رسیدگی به شکایت و هم مرجع اعلام نتیجه شکایت بدانند و بر این مبنا شخصا حکم صادر کنند. این رفتار، بی‌تردید یک رفتار ناپسند و غیرمنطقی است و یک تهدید جدی برای جمهوریت نظام محسوب می‌شود. 

۷- هر یک از کاندیدا‌های ریاست‌جمهوری، زاده و اهل یک استان و یک منطقه هستند و چه‌بسا به واسطه وصلت، داماد یک استان و منطقه دیگر نیز شده باشند. شاید- صرفا شاید- در رسومات و رفتار‌های قدیمی، این‌گونه پیوند‌ها موجب جلب آرای مردم یک منطقه به کاندیدای اهل یا داماد آن منطقه می‌شد، اما با توجه به توسعه ارتباطات و تحول در فرهنگ و رفتار سیاسی مردمان، به‌ویژه در عرصه انتخابات ریاست‌جمهوری که تفاوت‌های اساسی با انتخابات مجلس دارد، این‌گونه پیوند‌ها در زمانه حاضر، دارای تأثیرات جدی بر رأی و نظر مردمان نیستند؛ بنابراین هیچ‌یک از کاندیدا‌ها حق ندارند نسبت و تعلق خود به یک منطقه را به عنوان یک عامل قطعی در کسب حداکثر آرا در آن منطقه بدانند و چنانچه چنین نشد، این موضوع را به عنوان یکی از دلایل و براهین محکم و حتمی برای وقوع تقلب در شمارش آرا به حساب آورند.

۸- در انتخابات ریاست‌جمهوری، گذشته از این که چه تعداد کاندیدا در آن حضور داشته باشد، نهایتا یک نفر پیروز انتخابات خواهد بود و آن یک نفر رئیس‌جمهور همه مردم ایران خواهد بود؛ بنابراین هیچ‌یک از کاندیدا‌ها حق ندارند در صورت پیروزی در انتخابات به‌گونه‌ای رفتار کنند یا سخن بگویند که خدای ناکرده موجب رنجش خاطر کسانی شود که در جریان انتخابات از دیگر کاندیدا‌ها حمایت کرده‌اند. تمامی کاندیدا‌ها باید هم ظرفیت پیروزی و هم ظرفیت باخت را داشته باشند یا اگر ندارند، در خود به وجود آورند تا بتوانند در روز بعد از انتخابات، اخلاق و رفتاری متناسب با شأن ملت بزرگ ایران داشته باشند. 

۹- در طول بیش از چهار دهه گذشته، شاهد توطئه‌گری‌ها و فتنه‌انگیزی‌های دشمنان ملت ایران بوده‌ایم و با تجربه‌ای که در این زمان طولانی به دست آمده، به خوبی می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که آن‌ها در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری تمام توان خود را برای تخریب و بی‌اثر کردن آن به هر شیوه و طریق ممکن به کار می‌گیرند؛ بنابراین تمامی کاندیدا‌ها و اعضای ستاد‌ها و رسانه‌های حامی هریک از آن‌ها باید در این زمینه کاملا هوشیار باشند و هیچ‌کس حق ندارد در زمین دشمن بازی کند.

۱۰- فارغ از این که کدام‌یک از کاندیدا‌ها حائز اکثریت آرا شوند و مسئولیت سنگین و خطیر ریاست‌جمهوری را برعهده گیرند که شأن و جایگاهی جز خدمتگزاری به کشور و ملت ایران ندارد، پیروز نهایی و واقعی این انتخابات، ملت بزرگ و شریف ایران است و روز بعد از انتخابات، روز جشن بزرگ پیروزی این ملت خواهد بود؛ بنابراین هیچ‌یک از کاندیدا‌ها حق ندارند با طرح این ادعای خودخواهانه و دیکتاتورمآبانه که «یا من پیروز انتخاباتم یا تقلب شده است»، این جشن بزرگ ملی را که می‌تواند مایه عزت، سربلندی و موفقیت ملت ایران در ادامه مسیر خود باشد، به یک فتنه، آشوب و عزا تبدیل و دشمنان شکست‌خورده در حال عقب‌نشینی را تهییج و ترغیب به تهاجم گسترده تازه‌ای به ایران و ایرانیان کنند. 

امید آن که چهاردهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، مایه تعالی، عزت، اقتدار و توانمندی هرچه بیشتر ملت بزرگ ایران و نظام جمهوری اسلامی و موجب شکست، ناامیدی و عقب‌نشینی هرچه بیشتر دشمنان ایران شود. 

ملاحظاتی بر ترکیب “دولت اول” مسعود پزشکیان

هوشمند سفیدی

این روزها با ارتقای شانس دکتر مسعود پزشکیان برای جلب اعتماد مردم و پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، بدخواهان و دلواپسانی که از این موضوع نگران هستند، با طرح “دولت سوم روحانی” تلاش می کنند به مردم القاء کنند که برخی معایب و ضعف های دولت روحانی در دولت اول مسعود پزشکیان نیز بروز خواهد کرد؛ آنان عامل این برداشت را احتمال انختاب برخی از اعضای کابینه حسن روحانی می دانند که الان در ستاد دکتر مسعود پزشکیان فعال هستند.
اینجا باید تأکید کرد اولاً دکتر مسعود پزشکیان فردی مستقل و دارای استقلال رأی است و به هیچوجه در چیدمان احتمالی دولت خود تحت تأثیر قرار نخواهد گرفت و به گمان اینجانب که آشنایی کافی با دکتر مسعود پزشکیان دارم، در خوش بینانه ترین حالت، شاید یکی دو نفر در برخی مناصب قرار گیرند.
نکته دیگر آنکه همانطور که دکتر مسعود پزشکیان در بخش جمع بندی مناظره دوم مطرح کرد، وی عضوی از کابینه دولت اصلاحات بود که یکی از دولت های موفق جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود و در دولت آقای روحانی نه تنها عضو نبود، بلکه منتقد آن هم بوده، به ویژه مخالف سرسخت طرح تحول سلامت دولت تدبیر و امید بود و زمانی که از ایشان دعوت کردند تا به عنوان نامزد پوششی آقای روحانی ثبت نام کند، پزشکیان نپذیرفت و گفت من صداقت را در پای هیچ کس فدا نمی کنم.
و اما دکتر مسعود پزشکیان درصورت پیروزی در انتخابات چه معیارهایی را برای انتخاب اعضای کابینه خود در نظر خواهد گرفت:
۱-پاکدستی و خوشنامی: در کابینه احتمالی دکتر مسعود پزشکیان، فردی که خدای ناکرده بدنام باشد و پاکدست نباشد، جایی نخواهد داشت.
۲-علم: یک فاکتور اصلی در انتخاب اعضای کابینه دکتر مسعود پزشکیان داشتن علم و دانش کافی در حوزه مسئولیت مورد نظر خواهد بود، فردی که فاقد اشراف علمی در مسئولیت مربوطه نباشد، در کابینه احتمالی او جایی نخواهد داشت.
۳-تجربه: بی تردید، پاکدستی و خوشنامی، علم و دانش، دو شرط لازم برای تصدی یک منصب است، اما در سطوح مدیریتی آن هم سطح ارشد، نمی توان عنصر “تجربه” را نادیده انگاشت.
۴-تعهد: باور عمیق به جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی و شعارهای اصلی آن مثل آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی و سیاست های کلی نظام
۵-توان خدمت تمام و عشق به خدمت: به مردم و نگاه اعتقادی به آن و گذاشتن وقت لازم، یک معیار هم خواهد بود.
۶-رعایت کرامت مردم و پاسخگویی به آنان: فردی که در کابینه احتمالی دکتر مسعود پزشکیان حضور می یابد، باید مثل او، خود را یکی از این مردم بداند، و از هرگونه کبر و بزرگ اندیشی خود نسبت به دیگران پرهیز کنند، به کرامت انسان ها عمیقاً باور داشته باشد و همیشه صمیمانه و تعاملی با مردم برخورد کند.
۷-پذیرش منش دکتر مسعود پزشکیان: کسی که در کلبینه احتمالی دکتر مسعود پزشکیان حضور می یابد، نمی تواند خود را از زاویه جریان سازی و رویکردهای دولت چهاردهم فراتر ببیند، گرچه شاید از لحاظ علمی در مرتبه بالاتری باشد.
همین هفت معیار کافی است که تأکید کنیم دولت اول دکتر مسعود پزشکیان، به هیچوجه دولت سوم روحانی نخواهد بود. البته ناگفته پیداست که نمی توان دستاوردهای دولت روحانی را نادیده گرفت، بی تردید دولت وی، هم دستاوردهای بزرگی داشته و از طرف دیگر موانعی که دلواپسان برای وی ساختند، مانع اصلی در رسیدن به برخی از اهداف بود و نقد دولت روحانی، باید منصفانه انجام بپذیرد و از طرف دیگر، حتی اگر فرض کنیم دولت آقای روحانی یک دولت بی نقص بوده، بازهم نمی توان مدعی شد که دولت اول دکتر مسعود پزشکیان، دولت سوم روحانی خواهد بود.
دولت اول دکتر مسعود پزشکیان، دولت پاکدست، خوشنام، علم گرا، متخصص، متعهد، قانون گرا، خدمت گزار، پاسخگو، خادم ملت، مدعی خدمت بی نهایت و صادقانه و حافظ منافع ملی خواهد بود. بنابراین دولت او، دولت ملی، مستقل و متفاوت و برپایه چرخش نخبگان خواهد بود.

صف‌آرایی روایت‌ها

جاوید حسینی

رولان بارت در مقاله مشهوری درباره تحلیل روایت گزاره‌ای را مطرح می‌کند که در متون مختلف مربوط به نظریه‌های جدید علوم انسانی بارها از او نقل‌قول شده است: «روایت همه‌جا هست، درست مثل زندگی». مقصود بارت این است که هر وجهی از زندگی روزمره، به‌نحو تنگاتنگی با روایت و روایتگری درآمیخته است، چندان که می‌توان گفت انسان معاصر، به‌ویژه در عصر سیطره رسانه‌های نوین، با انواع روایت محاصره شده و هر رویدادی در زندگی اجتماعی را لزوما براساس روایت‌هایی که در معرض‌شان قرار گرفته است می‌فهمد. به عبارتی، روایت چارچوبی شناختی برای ادراک پدیده‌ها و رخدادها ایجاد می‌کند. بنا به استدلال دیوید هرمن که یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان این نحله («روایت‌شناسی شناختی») است، روایت‌ها حکم «جهان‌های ممکن» را دارند. راوی هر روایتی، جهانی ممکن برمی‌سازد و از مخاطب (در جایگاه «روایت‌شنو») دعوت می‌کند که با ورود به این جهان و پذیرفتن سازوکارهای شناختی آن، جهان واقعی را هم بر همان اساس (در چارچوب همان روایت) تفسیر کند و بفهمد.

مروری بر اظهارات شش نامزد دوره چهاردهم ریاست‌جمهوری در نخستین مناظره تلویزیونی‌شان، نشان می‌دهد که محتوای بحث‌های آنان اساسا معطوف به روایت‌سازی شناختی بود. هر یک از آنها کوشید تا روایتی قانع‌کننده از مسائل و مشکلات کلان اقتصادی در جامعه ما به دست دهد و مخاطب را به همراهی با خود (فهم وضعیت اقتصادی کشور در چارچوب ادراکی همان روایت) ترغیب کند. در این موقعیت روایی، نامزدها روایتگر بودند و کسانی که این مناظره را از تلویزیون تماشا می‌کردند در جایگاه روایت‌شنو قرار داشتند. در کشورها و فرهنگ‌هایی که از سابقه‌ای دیرینه در تحزب برخوردارند، روایت‌های سیاسی بر اساس خط‌مشی احزاب شکل می‌گیرد و از این رو در چنین مناظره‌هایی جهان‌های ممکنی که بر پایه آن روایت‌ها بنا می‌شوند، کاملا از هم متمایزند. اما تحلیل روایت‌شناسانه اولین مناظره نامزدهای ریاست‌جمهوری نشان می‌دهد که در فقدان تحزب، آنچه در این مناظره شاهدش بودیم در واقع صف‌آرایی دو روایت اصلی در برابر یکدیگر بود، ‌دو روایتی که اولی پنج راوی مختلف و دومی فقط یک راوی واحد داشت.

امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی با روایت خود جهان ممکنی را برمی‌ساخت که مطابق با الزامات ادراکی آن، کافی است کار به اشخاص آرمان‌گرا و «متعهد» سپرده شود تا آنها ظرف مدت کوتاهی ما را از همه نابسامانی‌ها و تنگناهای اقتصادی برهانند. این جمله قاضی‌زاده هاشمی که «اگر کار دست ما باشد، خیلی سریع‌تر از سه روز قضیه بورس را حل می‌کنیم»، درونمایه یا تم اصلی روایت این راوی بود. او با اشاره به رزمندگانی که در جنگ ایران و عراق با جانفشانی جنگیدند، این‌طور نتیجه گرفت که امروز همان نقش‌آفرینان (یا همان شخصیت‌ها در روایت) می‌توانند وارد میدان اقتصاد شوند و بر مشکلات غلبه کنند. انتقاد او از آقای روحانی هم در واقع حول همین برنهاد (تز) شکل گرفته بود که دولت دوازدهم از روحیه جهادی و ایثارگرانه‌ای که بهترین مصداقش را در دوره جنگ هشت‌ساله می‌توان یافت، فاصله گرفته بود. بی‌دلیل نیست که این راوی/نامزد مکررا به دولت سیزدهم استناد می‌کرد و مؤکدا اظهار داشت که «وظیفه خود دانستم تا پرچمی که شهید رئیسی به دست گرفته بود و حکمرانی جدیدی را به وجود آورده بود، ادامه دهم».

روایت علیرضا زاکانی شباهت چشمگیری با روایت قاضی‌زاده هاشمی داشت. او نیز در ابتدای سخنانش با تکرار سه‌باره کلمه «شهید» گفت: «امیدوارم بتوانیم ادامه‌دهنده راه شهید سید شهیدان اهل خدمت شهید رئیسی باشیم». روایت زاکانی همان تم روایت قاضی‌زاده هاشمی را، ولو با الفاظ و مثال‌هایی متفاوت، تکرار کرد. بخش بزرگی از اظهارات وی در واقع تعریض‌ها و انتقاداتی درخصوص عملکرد دولت آقای روحانی بود، کما اینکه مشکل اقتصاد ایران را نه در تحریم‌هایی که فرصت سرمایه‌گذاری خارجی را از ما سلب کرده است، بلکه در «تجویزهای اقتصادی آمریکا» دانست، تجویزهایی که مطابق با دلالت‌های تلویحی روایت او، مبنای عملکرد اقتصادی دولت دوازدهم بوده‌اند. شباهت روایت زاکانی با روایت قاضی‌زاده هاشمی را با مقایسه دیدگاه آنان درباره برخورد دولت آقای روحانی با کرونا می‌توان دید. زاکانی در این باره چنین گفت: «زمانی که دولت آقای رئیسی روی کار آمد در کرونا روزی ۸۰۰ نفر به رحمت خدا می‌رفتند». گفته او تقریبا تکرار کلمه‌به‌کلمه اظهارات قاضی‌زاده هاشمی بود که درباره همین موضوع چنین گفت: «در زمان تحویل دولت، روزانه ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر به دلیل کرونا کشته می‌شدند زیرا دولت وقت می‌گفت که ما تحریم هستیم و نمی‌توانیم واکسن وارد کنیم». می‌بینیم که هر دو راوی از راهبرد روایی مشابهی استفاده کردند که هدف اصلی آن تعریض به دولت سیزدهم بود، نه اعلام برنامه خودشان برای دولت آتی. طرفه آنکه زاکانی به رغم اینکه اظهار داشت «بنده یک پزشک هستم» و با گفتن این جمله متصورا جایگاه نخبگانی خویش (و ایضا قاضی‌زاده هاشمی که او نیز پزشک است) را برجسته کرد، اما برای جذب حداکثری روایت‌شنوهای بالقوه، از تعبیرها و جملاتی استفاده کرد که به‌ویژه در گفتار عوام زیاد شنیده می‌شود، مانند این جمله که «مردم ریالی درآمد کسب می‌کنند اما با مسیری که ما تعیین کردیم دلاری خرج می‌کنند». روایتگری به سبکی پوپولیستی یکی دیگر از مشابهت‌های چشمگیر زاکانی و قاضی‌زاده هاشمی به منزله راوی است. سعید جلیلی در روایتی که خط‌وخطوط کلی‌اش کاملا همسو با روایت زاکانی و قاضی‌زاده هاشمی بود، سیاست‌های دولت آقای روحانی را به نقد کشید و گفت «یک رویکرد هم شهید رئیسی داشت که کارهایی که آنها می‌گفتند نمی‌شود را اجرا کرد». مطابق با روایت او، دولت دوازدهم اعتقادی به برنامه توسعه نداشت و «گفت من برنامه نمی‌نویسم و مجلس نوشت». اشاره به اقدامی که به زعم جلیلی مجلس برای جبران انفعال دولت آقای روحانی انجام داد، در واقع حمایت از روایتی بود که چهار راوی دیگر هم (قاضی‌زاده هاشمی، زاکانی، پورمحمدی و قالیباف) به شکل دیگری مطرح کردند. جلیلی که این بار برخلاف دوره قبلی در پوسترها و کلیپ‌های تبلیغاتی‌اش برای عوض‌کردن چهره بیش‌ازحد جدی خود لبخند هم بر لب داشته است، در این مناظره نتوانست تصور عمومی از خود را عوض کند. به رغم تأکید بر آمار و ارقام، این جلیلی همان جلیلی سابق بود: فوق‌جدی و کاملا سازش‌ناپذیر. دلیل این ایستایی را باید در شیوه روایتگری و درونمایه روایت او جست که نسبت به مناظرات دوره قبلی انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ هیچ تغییر محسوسی نکرده بود.

مصطفی پورمحمدی بسیار تلاش کرد روایتگری خود را با رنگ‌وبویی نقادانه همراه کند تا بلکه بتواند روایتش را متمایز یا دست‌کم مستقل از روایت‌های دیگران جلوه دهد.

او با گفتن اینکه «برخی می‌گویند تحریم مهم نیست، حالا هم می‌گویند تحریم مهم نیست؛ دنیا تحریم فلج‌کننده را برای ما تحمل کرده است، ما خیلی ساده از کنار آن می‌گذریم»، کوشید از روایت کسانی مانند جلیلی و قاضی‌زاده هاشمی فاصله بگیرد، ولی با گفتن این جمله که «کشور دو سال برنامه نداشت؛ یک مجلس دیگر یک دولت دیگر برنامه را تصویب کرد»، درواقع گزاره اصلی در روایت جلیلی را تکرار کرد. به‌این‌ترتیب روایت پورمحمدی نیز مانند دیگر راویانی که تا اینجا روایت‌های‌شان را بررسی کردیم، اساسا مبتنی بر انتقاد از دولت آقای روحانی بود و تلویحا این پیام را به مخاطب القا می‌کرد که در انتخابات پیش‌رو نباید دوباره به طیفی فکری و سیاسی اعتماد کنیم که قبلا در دولت دوازدهم ناکارآمدی‌شان به اثبات رسید.

همه آنچه درباره روایت‌های این چهار نامزد گفتیم، عینا و به‌ نحو بارزتری در روایت محمد قالیباف مصداق دارد. مانند قاضی‌زاده هاشمی که از به‌دست‌گرفتن «پرچم شهید رئیسی» و ادامه راه دولت سیزدهم صحبت کرد، قالیباف هم گفت باید «کاری که دولت سیزدهم و شهید رئیسی شروع کردند و پیش بردند، ادامه دهیم». روایت این راوی ایضا بر‌اساس انتقاد از دولت آقای روحانی شکل گرفته بود، چندان که قالیباف صراحتا مدیریت کشور در دوره پیش از دولت حاضر را «بی‌عُرضه» نامید: «نیازمند مدیر قوی هستیم تا بی‌تدبیری در سیاست‌گذاری‌های اشتباه گذشته را رفع کند و سفره مردم که بر اثر بی‌عُرضگی کوچک شده، بهبود بخشد». از دیگر شباهت‌های این روایت با روایت‌های چهار نامزد دیگر می‌توان به این موضوع اشاره کرد که قالیباف بسیار کوشید تا خود را همسو و حامی نخبگان معرفی کند. پیش‌تر دیدیم که زاکانی چگونه با تأکید بر «پزشک‌بودن» همین راهبرد را در روایتش در پیش گرفت؛ قالیباف هم با گفتن اینکه «فردی می‌تواند چنین شرایطی را مدیریت کند که رئیس‌جمهور قوی با قابلیت اجرا باشد و بداند که تصمیم‌سازی را باید به نخبگان جامعه بدهد»، در‌واقع کوشید تا روایتی از باور به تخصص‌گرایی و کارآمدی به مخاطبان ارائه دهد.

همچنان که دیدیم، این پنج نامزد از چارچوب ثابتی در روایت‌های‌شان استفاده کردند که مؤلفه‌های اصلی‌اش به ترتیب اهمیت عبارت بود از:

۱. تعریض به دولت آقای روحانی

۲. دیگری‌سازی از مدیران قبلی و انتقادکنندگان از دولت حاضر

۲. رجعت به راهکارهای مقاطع حساس و بحرانی مانند جنگ ایران و عراق

۳. به حاشیه راندن مشکل تحریم‌ها و اولویت‌دادن به تلاش‌های داخلی برای رفع مشکلات اقتصادی

۴. تأکید بر نخبه‌بودن خود راوی/نامزد و باور به تخصص‌گرایی

در تباین با روایت‌های پنج‌گانه اما بسیار همسو و متشابه این پنج راوی، آنچه مسعود پزشکیان درباره مشکلات اقتصادی کشور اظهار کرد در‌واقع یگانه روایتی بود که از این راهبردها در آن استفاده نشده بود. او با ارائه تحلیلی از راه‌‌کنش‌های لازم برای دستیابی به هدف رشد اقتصادی هشت‌درصدی و تأمین بودجه 200 میلیارد دلاری‌ای که لازمه آن است، چندین بار بر اجتناب از جناح‌گرایی در انتخاب مدیران تأکید گذاشت و لزوم ایجاد امنیت در سرمایه‌گذاری را برجسته کرد. 

در هیچ بخشی از روایت پزشکیان، تعریض کلامی موهنی به دولت حاضر و رئیس‌جمهور آن نشد، بلکه با مؤدبانه‌ترین الفاظ و تعبیرها از او یاد شد، مثلا با گفتن این جمله احترام‌آمیز که «تلاش آیت‌الله رئیسی را نادیده نمی‌گیریم اما باید بررسی کنیم چرا مشکلات بورس حل نشد». این سبک بیان در روایت‌گری درست نقطه مقابل سبک بیان پنج راوی/ نامزد دیگر (به‌ویژه زاکانی و قاضی‌زاده‌هاشمی) بود. دیگر راویان با دیگری‌سازی از مدیران قبلی (مثلا مدیرانی که بحران همه‌گیری کرونا را در وزارت بهداشت و درمان مدیریت می‌کردند) بر جنبه‌های خاص نگرش خودشان درباره مسائل کشور تأکید می‌گذاشتند، حال آنکه پزشکیان در روایت خود دیگری‌سازی را رفتار مخربی دانست که باید اصلاح شود: «تصور اینکه یک عده محدودی عقل‌ کل هستند و بقیه اجنبی، خارجی و وابسته و از این حرف‌ها، این تصورات را باید درست کنند». مطابق با روایت پزشکیان، دلایل نابسامانی اقتصادی را به‌ طور خاص باید در «نبود ارتباط بین‌المللی و اختلافات و دعواهای داخلی» جست.

اما صرف‌نظر از (یا علاوه بر) این تمایزات روایی مانند اجتناب از تعابیر موهن یا خودداری از دیگری‌سازی، روایت پزشکیان با یک ویژگی منحصربه‌فرد از روایت‌های پنج راوی/ نامزد دیگر متمایز شد که جا دارد به‌ طور خاص به آن توجه کنیم. مطابق با مصطلحات نظریه ژنت در روایت‌شناسی، راویان ازجمله تقسیم می‌شوند به «برون‌رویداد»‌ و «درون‌رویداد». راوی برون‌رویداد کسی است که وقایع داستان را از بیرون نظاره می‌کند. او شخصیتی در داستان نیست، بلکه خارج از جهان داستان ایستاده است و شخصیت‌ها و رفتارشان را برای ما توصیف می‌کند. متقابلا راوی درون‌رویداد خود یکی از شخصیت‌های داستان است، در وقایع حضور و مشارکت دارد، بنابراین روایت او کاملا بی‌واسطه و مستقیم است. پنج راوی/نامزدی که در این مناظره روایت‌های همسو و متشابه ارائه کردند، همگی از منظر راوی برون‌رویداد بخش‌های مهمی از روایت‌شان را به انتقاد از دولت آقای روحانی اختصاص دادند، بدون آنکه توجه کنند انتقاد از بیرون چقدر در اذهان عمومی مطابق با این ضرب‌المثل ادراک می‌شود که «شخص بیرون از گود ایستاده و می‌گوید لنگش کن». متقابلا پزشکیان از جایگاه راوی درون‌رویداد به معضلاتی مانند فرار مغزها و سرمایه‌ها، مشکل بورس، فقدان شفافیت در هزینه‌ها، کسری بودجه 300 تا 400 میلیاردی، ناکارآمدی نظام بانکی و... پرداخت و با تبیین زمینه‌های بروز این مشکلات نشان داد که شناختی درونی از مسائل اقتصادی کشور دارد. تأثیر این نوع روایت‌گری درون‌رویداد، کم‌شدن فاصله راوی با روایت‌شنو است. برگ برنده پزشکیان را هم باید در همین دید که مخاطب موقع شنیدن روایت او احساس می‌کرد کسی از درون کوران وقایع با او سخن می‌گوید، کسی که خود در این رویدادهای متلاطم حضور دارد؛ بنابراین با مخاطب بیگانه نیست.

در مجموع باید گفت اولین مناظره نامزدهای ریاست‌جمهوری در‌واقع صف‌آرایی روایت‌ها بود. راویان این روایت‌ها شش نفر بودند، حال آنکه فقط دو روایت اصلی در برابر یکدیگر قرار گرفتند: یکی روایتی برون‌رویداد، مشحون از الفاظ تند و اغلب موهن که عمدتا به دیگری‌سازی و تخطئه دولت دوازدهم پرداخت و دوم روایتی درون‌رویداد که به دلیل تأکید بر وحدت، اجتناب از تعریض‌های تند و ارائه تحلیل‌های منطبق با تجربه‌های زیسته اجتماعی توانست خود را از روایت‌های پنج راوی/نامزد دیگر به‌ طور ماهوی متمایز کند. همان‌گونه که پورتر اَبوت در کتاب «سواد روایت» متذکر می‌شود: «هرجا که انسان‌ها باشند، روایت هم آنجا هست»، اما اتفاقا همین احاطه‌شدن با روایت‌های مختلف توانایی مخاطبان در تشخیص روایت درست از نادرست را بیشتر کرده است.

انتخابات صحنه تشخیص اولویت هاست

سیدمحمد بحرینیان

یک. تنور انتخابات ریاست جمهوری در حال گرم شدن است و مناظره‌های انتخاباتی بی‌تأثیر نیست. به‌عکس برخی اظهارنظرها، مناظره‌های ریاست جمهوری این دوره نسبت به سال‌های ۱۴۰۰، ۹۶ و ۹۲ گام بلندی روبه‌جلو داشته است.
دو. باید دقت کرد که همچنان دغدغه‌های اصلی مردم نباید فراموش شود. هرچند سیاست و جامعه بسیار مهم‌اند، اما مشکل اول امروز اقتصاد است. همین چند روز گذشته که همه سرگرم نقد سیاست‌های انتخاباتی همدیگر بوده‌اند، بانک مرکزی ۱۴ همت عملیات بازار آزاد انجام داده و این یعنی موتور خلق تورم هنوز روشن است. درحالی‌که موضوع محوری مناظره اول، مهار تورم بوده و همه نامزدها به سیاست‌های مدیریت نقدینگی به سمت تولید و جلوگیری از رشد نامعقول آن معتقد بوده‌اند، فضای واقعی به سمت دیگری رفته است.
سه. همین حالا در بانک مرکزی هم اساتید و اقتصاددان‌های برجسته‌ای حاکم‌اند و این‌طور نیست که ندانند تورم چگونه و چطور مهار می‌شود. راه‌حل‌های اغلب چالش‌های اقتصادی از همین حالا مشخص است، اما مدیر توانمند و پیگیری می‌خواهد که این راه‌حل‌ها را باانضباط اجرا کند.
چهار. این انتخابات مانند ادوار پیشین، آخرین انتخابات نیست. هر کس پیش‌ازاین وعده‌های نشدنی داده، بعدا پشیمان شده و جز شرمندگی و سرافکندگی چیزی برایش نمانده است. هر رئیس‌جمهور و وزیر و نماینده‌ای هم که اقدامات مؤثر و ماندگار داشته، امروز خوش‌نام است.
پنج. انتخابات صحنه تشخیص اولویت‌هاست.
در صحنه انتخابات امروز هر نامزد یک تفکر و یک مفهوم را نمایندگی می کند. الحق و الانصاف، همه سلایق هم در انتخابات نماینده دارند. این ماییم که تعیین خواهیم کرد کدام تفکر باید از تابستان ۱۴۰۳ تا تابستان ۱۴۰۷ در صدر بنشیند.
 
پوپولیسم با روکش نخبه‌گرایی!
نوید مؤمن
تئوریسین‌های جریان اصلاحات و اعتدال نهایت تلاش خود را در راستای رقیب‌هراسی و کتمان شرایط سخت اقتصادی دوران حضور خود در راس قوه مجریه به کار گرفته‌اند. به عبارت بهتر، آنها هم ظرف و هم مظروف را تحریف کرده و در راستای جذب آرای خاموش و خاکستری به سبد رای خود، دست به هر گونه فضاسازی و اقدامی می‌زنند.
در جریان برگزاری انتخابات اخیر پارلمانی اروپا، جریان موسوم به سوسیال ـ دموکرات یکی از سخت‌ترین شکست‌های خود را تجربه کرد. 
سوسیال - دموکرات‌ها را می‌توان نسخه اروپایی اصلاح‌طلبان در ایران تلقی کرد! جریانی که ملغمه‌ای نامتوازن از الیتیسم (نخبه‌گرایی) و لیبرالیسم با چاشنی برخی نسخه‌های سوسیالیستی جهت بازتر کردن دست دولت جهت مداخله در حوزه اقتصاد است. سوسیال - دموکرات‌ها خود را نخبه‌گرا و متجدد تلقی کرده  و از جریان‌های رقیب، بویژه جریان ملی‌گرای نوین در غرب به عنوان نماد پوپولیسم و یک غول ساختارکن یاد می‌کنند. آنچه خط قرمز سوسیال ـ دموکرات‌هاست، ضعف ساختار تئوریک، ماهوی و عملیاتی خودشان است! آنها به هر گروه و حزبی که ذره‌ای با آنها مخالفت داشته باشد معترض هستند اما هرگز وارد حوزه نقد خود نمی‌شوند. فراتر از آن، سوسیال ـ دموکرات‌ها تشدید قدرت ملی‌گرایان  در غرب را پدیده‌ای انتزاعی و بیرونی می‌دانند که هیچ گونه نسبتی با ضعف داخلی و ذاتی سوسیال ـ دموکراسی ندارد. هر چند قیاس اصلاح‌طلبان ایران و سوسیال ـ دموکرات‌های اروپا به دلیل بی‌هویتی و کژتابی‌های معنایی و مصداقی این جریان همیشه معترض و طلبکار داخلی تا حدی مع‌الفارق است اما یک نقطه اشتراک مهم میان این ۲ وجود دارد: خلط مرز نخبه‌گرایی و پوپولیسم به نفع اهداف سیاسی! 
طی روزهای اخیر محمدجواد ظریف، وزیر اسبق امور خارجه کشورمان به عنوان یکی از اصلی‌ترین حامیان مسعود پزشکیان به میدان آمده و شعار عدم بازگشت به گذشته (کنایه از ۳ سال دولت آیت‌الله شهید رئیسی) و تعامل با جهان و گذار از دلواپسی را سر می‌دهد. سران و شخصیت‌های اصلاح‌طلب نیز پشت سر این جریان‌سازی قرار داشته و مشغول مدیریت آن با هدف تزریق هیجان کاذب و البته خطرناک در میان رای‌دهندگان خاموش هستند. همگان می‌دانند هیجان کاذب یک روی خطرناک دارد و آن، تبدیل شدن به اغتشاش و آشوب است. پوپولیست‌ها در غرب، بر همین فاکتور هیجانی متمرکز بوده و در عین اینکه شعار نخبه‌گرایی و تئوری‌مداری سر می‌دهند، اساسا کاری با آنها در مبارزات تبلیغاتی ـ انتخاباتی ندارند.
دکتر ظریف و دیگر همراهان دکتر پزشکیان رسما از نخبه‌گرایی سخن گفته و عملا در حال به‌کارگیری بارزترین روش‌های پوپولیستی هستند. 
تاریک‌نمایی از گذشته، خطرآفرینی کاذب از آینده و ایجاد دوقطبی‌های پرهزینه جملگی تاکتیک‌های بازی رقیب‌هراسی اصلاح‌طلبان در بطن پوپولیسم انتخاباتی محسوب می‌شود. در مناظره‌های انتخاباتی و میتینگ‌های تبلیغاتی اصلاح‌طلبان، این ترکیب نامتجانس نمود دارد. مسعود پزشکیان و همراهانش از شرایطی که کشور طی دهه‌های اخیر در آن به سر برده به مثابه دوران فلاکت‌بار اقتصادی یاد می‌کنند، حال آنکه 32 سال از این ۴۶ سال، دولت‌های اصلاح‌طلب و اعتدال‌گرا در مسند امور قرار داشته‌اند و قاعدتا اگر نقدی در روش اجرایی کشور وجود داشته، گریبانگیر آنها می‌شود. انکار گذشته‌ای که اصلاح‌طلبان در شکل‌گیری و استمرار آن نقش داشته و ترسیم مدینه فاضله از آینده، ترکیب بازی پوپولیستی مدعیان روشنفکری و نخبگی را تشکیل می‌دهد. در اینجا نه اقناع افکار عمومی اهمیت دارد نه ارائه طرح‌های خلاقانه و جدید برای اداره کشور! آنچه صرفا برای اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان محلی از اعراب دارد، تزریق هیجان کاذب در جامعه جهت شکل‌گیری پوپولیسم انتخاباتی و تبلیغاتی به ضرر جریان انقلاب و ارزش‌های متعلق به آن است. 
آنچه ذبح و از بین رفتن آن اهمیتی برای اصلاح‌طلبان ندارد، «اخلاق» است. جامعه نمونه آن را در واکنش هیستریک مشاور فرهنگی(!) دکتر پزشکیان در پرتاب میکروفن به سوی کسی که نامزد جریان اصلاحات است و اصلا به عنوان حامی و کارشناس وی به برنامه آمده بود و بدتر از اقدام وی، حمایت همه‌جانبه جبهه اصلاحات از اقدام توهین‌آمیز و خشونت‌بار او (برخلاف شعار نه به خشونت و مدارا با مخالف!) به عینه مشاهده کرد. هر نتیجه‌ای که از دل دوقطبی‌سازی و عوام‌گرایی هیجانی اصلاح‌طلبان حاصل شود به ضرر کل کشور خواهد بود. پیروزی اصلاح‌طلبان در چنین فضایی منجر به تشدید دوقطبی و تقابل ایجاد شده و شکست آنها، منجر به پررنگ شدن عنصر خشم و سرخوردگی واقعی به جای هیجان کاذب در میان طرفداران‌شان خواهد شد. از آنجا که منطق و اقناع در این دوقطبی‌سازی جایگاهی ندارد، قطعا واکنش طرفداران اصلاح‌طلبان نسبت به پیروزی یا شکست در انتخابات نیز تابعی از اخلاق، منطق و عقلانیت نخواهد بود. مسؤول اصلی ایجاد این بحران اجتماعی و ذهنی در میان جوانان و مردم عزیزمان، مدعیان روشنفکری و نخبه‌گرایی‌اند که عوام‌گرایانه در حال نقد عوام‌گرایی و متهم ساختن جریان انقلاب به موج‌سواری در میان مردم هستند. به نظر می‌رسد طی روز‌های باقیمانده تا برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، اضلاع و اتصالات این بازی نخ‌نما اما خطرناک آشکارتر و پررنگ‌تر شود.