هشتم تیر و شرایط پیچیده جهانی
مصطفی منتظر
در روزگاری که هنوز از دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی فارغ نشده بودیم و همه منتظر بودند تلاشهای چندماهه ملت برای برگزاری یک انتخابات به ثمر برسد و در خرداد از مجلس جدید رونمایی شود، ناخواسته وارد انتخابات دیگری شدهایم که هیچکس پیشبینی آن را نمیکرد. در این بین، وضعیت بینالمللی نیز در آشوبی پیچیده قرار گرفته است. نظم گذشته آمریکامحور با تضعیف جدی مواجه شده است و سالهای پیشرو تا 2030، تعیین میکند نظم جدید متولد خواهد شد یا نظم سابق به شکلی دیگر تداوم خواهد یافت. پرونده اصلی، درگیری چین و آمریکا خواهد بود که بخش اعظمی از پروندههای دیگر را ذیل خود تعریف میکند. دعوایی برای تفوق اقتصاد سیاسی که ممکن است در دریای جنوبی چین به درگیری نظامی محدود هم منجر شود. درواقع مسئله اصلی آمریکا در این لحظه چین است و بقیه موضوعات، فرع این امر تعریف میشوند. جنگ اوکراین نیز درحالی وارد سال سوم شده که بخشی از تمرکز و توان غرب را به خود معطوف ساخته و عملا به چین کمک کرده تا فضای عمل و تعامل برای خود مهیا سازد. جنگ غزه هم این امکان را بیشتر مهیا کرده است. از همین نظر، به احتمال زیاد باید منتظر کاهش تنش در اوکراین بود تا آمریکا بتواند تمرکز خود بر چین را افزایش دهد. وضعیت میدان در تابستان امسال مشخص کننده میزان پیشروی و پسروی دو طرف روی زمین و سپس آماده شدن برای پایان آن خواهد بود. اجازه اخیر آمریکا برای حمله به خاک روسیه با استفاده از ادوات آمریکایی هم در همین راستا معنا دارد. دقت کنید که چین و روسیه در این زمینه، یک تناقض آشکار منافع دارند. درحالی که پایان جنگ خواسته روسیه است، چین علاقه به تداوم این جنگ دارد. در غرب آسیا نیز وضعیت تنش باید کنترل شود تا هم بایدن بتواند در انتخابات امسال با دست پر کمپین برگزار کند و هم تمرکز بر چین حاصل شود. البته این جا هم سدی به نام نتانیاهو وجود دارد که قصدی برای اتمام جنگ ندارد چراکه میداند اتمام جنگ به معنای اتمام دولتش خواهد بود. کنترل ایران و جبهه مقاومت هم بخشی از همین کاهش تنش مورد خواست آمریکا خواهد بود. اگر جنگ تمام بشود، وضعیت ایران و جبهه مقاومت به عنوان طرف پیروز، بهبود خواهد یافت و وزن سیاسی بهتری را به دست خواهد آورد. این عناصر به معنای ظرفیتها و خطرهایی برای ایران در آینده است. پایان جنگ در اوکراین و غزه به معنای تمرکز آمریکا بر پرونده چین خواهد بود. تجربه یک دهه گذشته نشان میدهد که مسئله ایران برای آمریکا، بخشی از همین پرونده است. یعنی آمریکاییها برای تضعیف چین، تضعیف ایران را در دستور کار قرار خواهند داد. ابزارهای اصلی فشار هم، کاهش فروش نفت و افزایش فشار در موضوع ارز خواهد بود. باید دقت داشت که بی نیازی به نفت ایران در بازار نفت (به علت بازگشت روسیه) عملا دست آمریکا را برای این فشار باز خواهد کرد. در موضوع ارز نیز فشار درهمی اصلیترین ابزار خواهد بود. درهمی که متاسفانه با برخی راهبردهای اشتباه، عملا نقش بیشتری در تبادلات بازار ایران به دست آورده و ضرب دست قویتری دارد. اصل افزایش فشار به ایران پس از کاهش تنش در اوکراین و غزه، قطعی است. تفاوت بایدن با ترامپ در شکل و میزان فشار خواهد بود. مشکل این جاست که آمادگی لازم برای این فشار در کشور وجود ندارد. فروش نفت عموما متمرکز نیست و مشتریان به صورت تک بار خریدهای خود را انجام میدهند و ابزاری برای فشار به امارات برای کنترل رفتارش وجود ندارد. عملیات وعده صادق که باید تبدیل به قراردادهای اقتصادی میشد، صرفا در عرصه رسانه خرج شد. لذا باید برای این مولفهها فکری کرد و برای هر کدام برنامه پیچیده و چندجانبه داشت. به ویژه آن که وزن سیاسی و نظامی ایران پس از طوفان الاقصی افزایش یافته است.
«حماسه انتخابات مکمل حماسه بدرقه شهیدان است». این فرازی از سخنان مهم و راهبردی رهبر معظم انقلاب اسلامی در سی و پنجمین سالگرد ارتحال ملکوتی امام راحل (ره) است که از امکان حماسهسازی ملت ایران در انتخابات آینده خبر میدهد. حماسهای که میتواند از تلخی حادثه فقدان شهدای خدمت و رئیسجمهور خدمتگزار ملت بکاهد و در تبدیل آن به یک فرصت نقش آفرینی کند.
پرسش اساسی در این رابطه به چیستی انتخابات حماسی و چگونگی تحقق آن باز میگردد که در پاسخ آن میتوان گفت مقصود از انتخابات حماسی صرفاً مشارکت حداکثری نبوده و بیش از آنکه جنبه کمی آن مدنظر باشد ناظر به کیفیت و چگونگی حضور مردم در پای صندوقهای رأی دارد. چنانکه به هر تجمع متراکم و جمعیت انبوهی صفت حماسی اطلاق نمیشود؛ لذا در مراسم بدرقه شهدای خدمت هم ویژگیهایی مانند حضور خودجوش و خانوادگی و اقشار مختلف، زنان و مردان کهنسال در کنار جوانان و کودکان، ابراز احساسات قلبی و چشمان اشکبار سبب ممتاز شدن آن از سایر مراسمات مشابه گردید؛ لذا انتظار دمیدن روح حماسی به انتخابات با استفاده از حماسه حضور مردم در تشییع پیکر مطهر شهدای خدمت شدنی است که البته الزاماتی نیز دارد:
۱. حضور نیروهای انقلابی و مردم متدین با احساس مسئولیت مضاعف در پای صندوقهای رأی در ساعات اولیه.
۲. صفهای طولانی از صنوف مختلف، اقوام و مذاهب، حضور خانوادگی فرزندان در کنار والدین، حضور دسته جمعی رأی اولی، احساس مسئولیت نسبت به دیگران.
۳. حضور خودجوش و دسته جمعی کارگران کارخانجاتی که رونق تولید خود را مدیون رئیسجمهور شهید میدانند.
۴. تغییر سیاست آوردن مردم پای صندوق رأی به سیاست رفتن صندوق پای مردم با تکثیر و افزایش صندوقهای سیار که میتواند زمینه امکان حضور برخی از اقشار جامعه مانند بیماران، کادر شاغل پزشکی، کارگران شاغل، ورزشکاران مشغول فعالیت، دانشجویان خوابگاه ها، سالمندان آسایشگاهها، عشایر و کپرنشینان را تسهیل نماید.
۵. برخوردهای اخلاقی و سنجیده نامزدها در تبلیغات انتخاباتی به ویژه مناظرههای رسانه ملی بسیار در انگیزه مردم برای حضور در پای صندوقهای رأی مؤثر است. اگر دعوا و نزاع بر سر قدرت جایگزین رقابت برای خدمت شود که لازمه آن رعایت فضائل اخلاقی است به گونهای که مردم احساس کنند فردی با منش شهید رئیسی میخواهد راه او را ادامه دهد، این رفتار انگیزه ورود مردم پای صندوقهای رأی را مضاعف میکند.
۶. حضور چهرههایی در میان نامزدها که بتوانند شاخصههای شخصیتی و مدیریتی شهید بزرگوار آیت الله رئیسی را نمایندگی کنند.
۷. تبیین نقش مردم در انتخاب شهید رئیسی و تشکیل دولت مردمی، تبیین تأثیر انتخاب اصلح در تأمین منافع ملت، تبیین وجود نامزد پرکار و مخلص و خدوم در میان نامزدها، امکان تکرار دولت خدوم و مردمی سیزدهم در صورت حضور آگاهانه مردم، که همه این عوامل میتواند تأثیر زیادی بر حضور مردم در پای صندوقهای رأی داشته باشد.
۸. تبیین اهداف و راهبردهای دشمن در انتخابات پیش رو که هدف اصلی آن کاهش پشتوانه مردمی نظام اسلامی و به اصطلاح خودشان گرفتن مردم از نظام میباشد که با راهبرد تحریم و راهکارهای بیهودهسازی انتخابات، بیتأثیری رأی، فسادنمایی از مسئولان، سیاه نمایی از وضعیت و بزرگنمایی از مشکلات دنبال میشود. اما در انتخابات پیش رو، مهمترین راهبرد دشمن جلوگیری از تکرار دولت شهید رئیسی با حمایت از غربگرایان، دمیدن در اختلافات قومی و مذهبی، افزایش قیمتها و التهابات اقتصادی میباشد.
۹. تبیین تحولات پی درپی و سریع منطقه و جهان که بیانگر تحولی بزرگ در روابط بینالملل میباشد. در قاموس انقلابی از این تحول بزرگ به عنوان پیچ تاریخی یاد میشود. این تحول بزرگ بسیاری از ساختارهای کنونی و روابط قدرت را تغییر داده و نظم نوینی را نوید میدهد.
بدون تردید دولت چهاردهم میتواند با حل مسائل داخلی کشور، پیشبرد اهداف نظام و افزایش اقتدار و انسجام نظام اسلامی تأثیر زیادی بر کسب موقعیت بهتر و جایگاه برتر در این نظم را فراهم سازد.
اخلاق مداری فضیلت رقابت انتخاباتی
حسین مظفر
هر اقدامی که در حوزههای مختلف مانند اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی از سوی ما صورت میگیرد حتما باید مبتنی بر اعتقادات دینی باشد. به عبارت دیگر اعتقادات ماست که رفتار، کردار، کنش، واکنش، عمل و عکسالعملمان را شکل میدهد. طبعا در جامعه اسلامی همه ابعاد زندگی سیاسی ما باید مبتنی بر آموزههای دینی باشد. در مبانی دینی، سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست است. از اینرو، سیاستورزی ما نمیتواند مغایر با آموزههای اخلاقی و دینی باشد.
اساسا براساس مبنای دینی نگاه ما به قدرت، تلاشی برای دستیابی به یک جایگاه مدیریتی و بهرهمندی از امتیازات ویژه برای کسب منافع نیست. در حقیقت انتخابات باید عرصهای برای خدمت بیشتر و بهتر برای مردم باشد و هر کسی که وارد عرصه رقابت میشود، باید توانمندیهای خود را به نمایش بگذارد. متاسفانه در برخی مواقع بعضی نامزدها و هواداران آنها توانایی نشان دادن توانمندی خودشان و افراد مورد نظرشان را ندارند و سعی میکنند دست به تخریب رقیبان خود بزنند و وارد وادی بداخلاقی انتخاباتی میشوند و مسیر تهمت زدن، افترا بستن و نشر دروغ را طی میکنند. چنین رفتاری دون اخلاق اسلامی است و با رهنمودهای امام راحل و مقام معظم رهبری همخوانی ندارد. سیاستورزی ما نمیتواند با اسلام و اعتقادات و اخلاق فاصله داشته باشد؛ بنابراین هرگونه رفتاری در عرصه انتخابات که باب بداخلاقیهای سیاسی را باز کند، ضمن این خلاف شرع است، با اخلاقمداری و اخلاقمحوری سیاسی هم زاویه دارد و گذشته از آن، خلاف قانون است و طبعا درچنین مواقعی وظیفه دستگاههای نظارتی، نهادهای ذیربط و همچنین قوه قضاییه است که با چنین مواردی که امنیت جامعه را برهم میزنند، برخورد کنند. از این رو بر نامزدها فرض است زمانی که وارد فضای رقابت و تبلیغات انتخاباتی میشوند اخلاقمداری را وجه رفتار خود سازند و از هرگونه اقدام تخریبی دوری کنند و دستگاه قضایی نیز نسبت به این مسأله بیش از گذشته حساسیت نشان دهد و با مرتکبان این رفتارهای زشت مقابله کند، چون بداخلاقیها، بهداشت روانی جامعه را از بین میبرد. اساسا سیاستهای ماکیاولی مورد پذیرش اسلام نیست. در چنین سیاستورزی، دین از سیاست جداست و از اینرو معتقدان به این مکتب باور دارند افراد برای رسیدن به قدرت هم میتوانند از صولت شیر استفاده کنند و هم از هیبت روباه. در جایی ممکن است زور بگویند، در پوست شیر ظاهرشوند ودرجایی دیگر که ایجاب میکند، به هیبت روباه درآیند و حقهبازی، تهمتزنی، نیرنگ و فریب پیشه کنند.
هوشمند سفیدی
“شورای نگهبان” با تأیید دکتر پزشکیان، خیلی ها را شوک داد؛ او که می توانست در انتخابات ۱۴۰۰ پدیده انتخابات باشد، امروز سورپرایز ماراتن ۸ تیر نام گرفته است.
مسعود پزشکیان با مجموعه خصایص و ویژگی های فردی که در یادداشت “چرا دکتر مسعود پزشکیان؟” هفته پیش به آن اشاره کردم، نامزدی متفاوت به حساب می آید، که رقبای دیگر، قدرت همانندی با وی را ندارند.
نکته حائز اهمیتی که از بعد جامعه شناسی باید مدنظر قرار گیرد، این است که “جامعه” ما مملو از انتظارات و خواسته های آشکار و نهفته است که همواره در پی امکان بروز است و امروز خود را در قامت دکتر پزشکیان تجلی می دهد، پس این نیروی لایزال جامعه است که روز یکشنبه و پس از اعلام تأیید صلاحیت وی، موج اجتماعی و سیاسی گسترده ای را به منصه بروز و ظهور رسانده است.
واقعیت این است، اما نکته ظریف تر آن که، این قدرت پنهانی نمیتوانست در هر مصداقی، امکان بروز و تجلی پیدا کند، دکتر پزشکیان، خصلت های منحصربفردی دارد که کشش لازم را برای نمایندگی این قدرت پنهانی جاسازی می کند و امروز خود را در موج سیاسی اجتماعی در حال رشد و شکل گیری نشان میدهد و طی روزهای آتی با دیده شدن بیشتر، دارای عمق و گستره شگفت انگیزتری خواهد شد؛ در چنین حالتی، هجمه های بدخواهان نه تنها تأثیری بر این موج مردمی نخواهد داشت، بلکه به تقویت آن نیز منجر خواهد شد.
نکته اساسی اینکه آیا مسعود پزشکیان، توان نمایندگی این قدرت نهفته را دارد، جواب آن، مثبت است؛ زیرا وی با داشتن برنامه و اتکای به دانشمندان مجرب و براساس متدلوژی آسیب شناسی و درمان آسیبها، از همان راه اصولی و علمی گام برخواهد داشت و بدون دادن وعده های ناممکن، اصلاحات عملی را آغاز خواهد کرد.
هجوم پرتعداد چهرههای سیاسی برای اعلام نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری نمایی کاملا واضح از جزیرهایشدن سیاست در ایران است. جایی که برای بالاترین سطح رقابت سیاسی در کشور و تلاش برای گرفتن عالیترین پست اجرائی مملکت، نه خبری از کوچکترین توافقی میان نیروهای سیاسی دیده میشود و نه چیزی به نام برنامه و ایده اداره کشور وجود دارد. نسبتدادن این وضعیت بههمریخته به «فرهنگ سیاسی» ایرانیان چیزی جز نادیدهگرفتن اصل موضوع و انحراف از واقعیت نیست. امیل دورکهایم که بسیاری او را پایهگذار جامعهشناسی میدانند، اعتقاد دارد بزرگترین اختراع تاریخ بشر نه چرخ و آتش و برق، بلکه سازمان بوده است؛ یعنی چیزی که بشر را قادر کرده به امور عمومی خود نظم ببخشد، اصلاح کند، چشمانداز ایجاد کند و با تقسیم وظیفه متناسب به پیشرفت برسد. این همان پاشنه آشیل امروز ایران در عرصههای مختلف و در رأس آنها کنشگری سیاسی است. ما در ایران با خلأ عمومی نهادها و ساختاری متناظر و متناسب با نیاز جامعه و کشور مواجه هستیم و در پی آن به مشکل «توافقسازی» در سطح عمومی رسیدهایم. این مشکل در هر گوشهای خود را به شکلی نشان میدهد که انتخابات ریاستجمهوری نیز یکی از آنهاست. وقتی هیچ ساختار پایدار و نهادینهشدهای برای توافق سیاسی وجود ندارد و مهمتر از آن، کنش سیاسی پیوستگی و تبعیتی از توافق یا عدم توافق سیاسی ندارد و عوامل قدرتمند دیگری بر آن تأثیر میگذارند، توقع این حجم از هرجومرج برای هجوم چهرهها به منظور نامنویسی در انتخابات ریاستجمهوری کاملا طبیعی میشود.
عموما در توصیف کارکرد احزاب به دو نقش آنها توجه میشود؛ یکی تولید و تربیت نیروی سیاسی و دیگری تدوین برنامه مشخص و مدون برای اداره کشور. اما کمتر به این نکته توجه شده که کارویژه اصلی احزاب انتظامبخشی به امر سیاسی و در نهایت نظمبخشی به جامعه از راه ایجاد «توافق» است. در واقع سازمانهای سیاسی امکان تولید نیروی انسانی و تدوین برنامه نخواهند داشت مگر اینکه امکان ایجاد توافق بین گروهی از کنشگران را داشته باشند؛ توافقی که زمینه تقسیم نقش، مسئولیت و همکاری است. خلأ نهادهای توافقساز در سطوح مختلف، جامعه ایران را اندک اندک تبدیل به جزایری جداافتاده و بیارتباط از هم کرده و این روند در حال پیشروی است. این خطری جدی است که توان ما برای توافق حتی در سطح نخبگان سیاسی، آن هم در شرایطی که هر کدام خطری جدی را احساس میکنند، از دست دادهایم؛ یعنی نخبه و کنشگر سیاسی ما که علیالقاعده باید نسبت به ضروریات عمومی جامعه و منافع خود آگاه باشد هم توان توافقپذیری کمی دارد، چه برسد به عناصر متکثر سطوح پایینتر جامعه. معنای این حالت فقط و فقط افزایش تنازعات درونی جامعه و افزودن بر دامنه تقابلها بر سر منافع است چراکه بدون توافق هیچ همکاریای وجود ندارد و بدون همکاری نیز منفعت مشترکی در کار نیست. اما نکته دیگر این است که دولت برآمده از درون چنین سازوکار و زمینهای چه تأثیری بر فضای عمومی کشور خواهد گذاشت؟ دولتی که خود برآمده از فرایندی است که نه از مسیر توافق گذشته و نه داشتن برنامه از الزامات رویکارآمدنش هستند، حتما در کار انتظامبخشی و رتق و فتق امور کشور ناکام خواهد بود. واقعیت این است که با وجود تفاوتهای ایدئولوژیک و رویکردی نامزدهای مختلف ریاستجمهوری، از این حیث نمیتوان تفاوت چندانی بین آنها قائل شد. عموم اظهارنظرهایی هم که توسط این نامزدها و کمپینهای آنها درباره شیوه اداره امور کشور میشود، بیشتر ایدههایی کلی و حتی کلیشهای است که از هر دوره به دوره دیگر منتقل میشوند نه برنامه مدونی که دارای رویکرد اجرائی مشخص باشد. به همین سبب در اغلب موارد دولتمردان پیروز ایران بعد از بهدستگرفتن سکان امور اجرائی کشور ایدههای انتخاباتی خود را کم و بیش با شیوه «هر چه پیش آید، خوش آید» به پیش میبرند تا محاسبه منطقی و از پیش تعیینشده. هرچند در تأثیر انتخابات ریاستجمهوری بر شیوه و کیفیت اداره کشور شکی نیست اما تضمین این کیفیت نیازمند کیفیسازی به مراتب بیشتر خروجی انتخابات از طریق ساماندهی سیاسی است. پیروزی قویترین سیاستمداران هم بدون توافقات سیاسی و در عین نبود برنامه بسیار سخت میتواند راهگشای شرایط کشور، آن هم شرایطی مانند ایران امروز باشد. آنچه میتواند روند فعلی را تا حدی دچار تغییر کند و اوضاع را بهبود ببخشد، شکلگیری تحزب، آن هم به معنای حقیقی و صحیح کلمه است. احزاب فصلی و انتخاباتی نه میخواهند و نه میتوانند با مطالبه محوری و پیگیری خواستههای بدنه خود، تفاهمات سیاسی را در بالادست فراهم کنند.
احزاب حقیقی با پرورش نیروهای سیاسی و ایجاد امکان برقراری تفاهم با دیگر عناصر قدرت، تا حد قابل توجهی میتوانند در مقابل روند جزیرهسازی سیاست در ایران بایستند. سوی دیگر این میدان هم البته به کاندیداها برمیگردد. آنان باید خود را موظف به ارائه برنامه ببینند و با اعداد و ارقام، چندوچون اقدامات خود را به مردم اعلام کنند تا شاید موفق به جلب نظر آنان شوند. در کنار این مسیر، کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری باید کابینه خود یا دستکم افراد دارای مسئولیتهای حساس در کابینهشان را به جامعه معرفی کنند. حق رأیدهندگان است که بدانند اگر فردی را به کرسی ریاستجمهوری رساندند، چه فردی به عنوان معاون اول، وزیر کشور، وزیر امور خارجه و معاونت امور زنانش فعالیت خواهد کرد. بروز این مسائل در کنار هم میتواند انتخابات ریاستجمهوری ایران را تا حدی برنامهمحور کند و اتفاقا همان زمان است که شاهد بروز و ظهور راهحلهای حقیقی برای حل مشکلات، معضلات و بحرانها خواهیم بود. مادامی که در بر پاشنه فعلی بچرخد، دلبستن به افراد با شعارها و برنامههای کلی، تا حد قابل توجهی یأس و سرخوردگی را بر جامعه تحمیل خواهد کرد.
حنیف غفاری