صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰  ، 
شناسه خبر : ۳۶۶۴۸۳
چرا متوجه نیستید؟! ، مقاومت، برنده جنگ روایت‌ها، چشم انداز تقابل ایران و اسرائیل؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

چرا متوجه نیستید؟! 

 جعفر بلوری 
1- درباره نقش و اهمیت «رسانه» و «عملیات روانی»، به‌ویژه در بحبوحه جنگ‌های سخت، بسیار گفته و شنیده‌ایم. اینکه می‌گویند، گاهی تاثیر آن بیش از موشک‌های سنگر‌شکن و ‌هایپرسونیک است، پُر بیراه نیست. به نماز جمعه تاریخی هفته گذشته رهبر معظم انقلاب نگاه کنید! تاثیرات روانی و روحی و حتی سیاسی و نظامی آن را، هم ما دیدیم و هم دنیا دید. آن خطبه فارسی و عربی چقدر در تغییر برخی معادلات جنگ مؤثر بود؟ فضای سیاسی این روزها را چقدر دگرگون کرد؟ چقدر تاثیرات شیطانی عملیات‌های سنگین رسانه‌ای، تروریستی و نظامی صهیونیست‌ها را شُست و بُرد؟ تردید نداشته باشید، اهمیت چنین اموری، کم از اهمیت وعده‌های صادق 1 و 2 و حتی 3 - که در پیش است - نیست!
2- دیروز اولین سالگرد عملیات تاریخی 7 اکتبر 2023 بود. در جریان این عملیات، سَوای ضربات بی‌سابقه حیثیتی، امنیتی، اطلاعاتی و اقتصادی که رژیم صهیونیستی خورد، چیزی بالغ بر 1400 صهیونیست به هلاکت رسیدند. بعدها معلوم شد، اکثر این صهیونیست‌ها به دست نظامیان همین رژیم کشته شده‌اند! (برای مشاهده جزئیات و مستندات رجوع شود به گزارش مبسوط کیهان به تاریخ 16 مهر با عنوان «عملیات طوفان الاقصی چگونه نقشه اسرائیل را نقش بر آب کرد؟») ماجرا از این قرار است که صهیونیست‌ها بر اساس یک پروتکل قدیمی با عنوان «پروتکل‌ هانیبال»، دست به کشتار همقطاران خود هم می‌زنند. «پروتکل ‌هانیبال» یکی از اصول ارتش رژیم صهیونیستی است که از سال 1986 و بعد از اینکه چند نظامی صهیونیست توسط حزب‌الله اسیر شدند، با هدف جلوگیری از اسارت صهیونیست‌ها، تهیه و عملیاتی شد. هدف اصلی این پروتکل، جلوگیری از اسارت خودی‌ها به هر قیمت ممکن حتی قتل آنهاست. دیروز رسانه‌ها و مقامات این رژیم، در سالگرد عملیات طوفان الاقصی، «مظلوم‌نمایی» را در دستور کار قرار دادند! می‌خواهیم اهمیت و جایگاه رسانه در جنگ‌های سخت را بیان کنیم. صهیونیست‌ها پس از عملیات طوفان الاقصی، علاوه‌ بر کشتار بسیاری از همقطاران خود، 42 هزار غیرنظامی را در غزه و 2 هزار غیر نظامی را در لبنان به وحشیانه‌ترین شکل قتل‌عام کردند تا بتوانند مثلا 2 هزار مبارز فلسطینی یا لبنانی را هدف قرار دهند! 90 درصد ساکنان غزه و یک میلیون لبنانی را هم کنار قتل عام این 2 هزار نفر آواره کرده‌اند تا بتوانند مثلا یکی از سران حزب‌الله را بزنند. صدها هزار معلول و بیوه و زخمی را هم در نظر بگیرید. این رژیم اما در سالگرد همه این جنایاتش، با کمک رسانه و تکنیک‌های عملیات روانی، همچنان در حال مظلوم‌نمایی و ساختن یک قربانی از خود است. دیروز رسانه‌های این رژیم مملو از تصاویر قربانیان صهیونیست در جریان عملیات طوفان الاقصی بود. می‌خواستند با حداکثر 4 الی 5 هزار تلفاتی که طی یک سال گذشته داده‌اند - و نیمی از آنها را هم خود کشته‌اند - روی قتل عام 44 هزار غیرنظامی لبنانی و فلسطینی از جمله 17 هزار کودک و نوزاد را بپوشانند. این یعنی، واقف بودن بر جایگاه رسانه در بحبوحه جنگ و در اوج جنایتکار بودن! حقیقتا در رسانه چه قدرت و ظرفیتی هست که صهیونیست‌ها را به طمع انداخته، تا از خود یک «قربانی» و «مظلوم» به نمایش بگذارد؟!
3- یکی از مهم‌ترین اهدافی که در آغاز هر جنگی دنبال می‌شود تا جنگ از کنترل خارج نشود، مبحث مهم «بازدارندگی» است. توان بازدارندگی موجب مهار حریف و جلوگیری از جنگ‌های «افسارگسیخته» و «تمام‌عیار» می‌شود. هم «رسانه» و «عملیات نرم»، و هم «موشک» و «جنگِ سخت» در ابتدای امر به کمک یکدیگر می‌توانند ایجاد بازدارندگی کنند. پیش از باز کردن این مبحث مهم، ابتدا به نتایج یک نظرسنجی معتبر که به‌تازگی در کشورمان انجام شده است دقت کنید. طبق این نظرسنجی، حدود 58 درصد از پرسش‌شوندگان در کشورمان گفته‌اند، عملیات وعده صادق 2 پاسخ مناسبی بود. 23 درصد هم گفته‌اند، پاسخ مناسبی بود ولی باید قوی‌تر از اینها می‌بود. همان‌طور که می‌بینید درصد قابل توجهی، پاسخ به حماقت‌های دشمن را «لازم» می‌دانند. اینجا روی صحبت ما با آن 20 الی 25 درصدی است که، معتقدند نباید به حماقت‌های رژیم صهیونیستی مثل ترور اسماعیل هنیه در تهران یا ترور سید حسن نصرالله و برخی مقامات ارشد نظامی‌مان که در کنار این سید عزیز بودند، و یا به موشکباران ساختمان کنسولی کشورمان در سوریه، پاسخ داد. یکی از دلایلی که این عده قلیل در توضیح چرایی بی‌عملی مقابل گستاخی دشمن می‌دهند این است که، با این اقدامات بازدارندگی ایجاد نمی‌شود که اگر شده بود، این ترورها ادامه نمی‌یافت! حالا - فقط به عنوان یک نمونه از خروارها - به این جملات که در گزارش 6 اکتبر (15 مهر) روزنامه عبری «هاآرتص» آمده است دقت کنید: «شکی نیست که اسرائیل به تلافی حمله موشکی بی‌سابقه تهران در هفته گذشته به ایران پاسخ خواهد داد. اما دلایل خوبی وجود دارد که چرا اسرائیل باید از حمله به اهداف استراتژیک مانند تاسیسات نفت و گاز اجتناب کند - چه رسد به تاسیسات هسته‌ای ایران.» این «احتیاط» و «ترس»ی که در لابه‌لای این خطوط دیده می‌شود، همان قدرت بازدارندگیِ حاصل از عملیات‌های وعده صادق و... است! 
4- حالا درست وسط بزرگ‌ترین نبرد بین حق و باطل - که به اعتقاد بسیاری قرار است سرنوشت خیلی چیزها از جمله سرنوشت منطقه را تعیین کند - عده‌ای مجددا بحث FATF (گروه ویژه اقدام مالی) را به میان کشیده‌اند و این موضوع چند روزی است، از دهان و قلمشان نمی‌افتد. برخی حتی نوشته‌اند، بدون آن، «وفاق ملی» شکل نخواهد گرفت! آنها مدام می‌گویند، باید این «مسئله» را حل کرد تا بسیاری از مشکلات اقتصادی - و حتی غیر اقتصادی - کشور مرتفع گردد. از آن‌سو یکی از مهم‌ترین دلایل مخالفان FATF این است که تعریفی که «گروه ویژه اقدام مالی» از تروریسم دارد، با تعریفی که ما از تروریسم داریم، تفاوت دارد. طبق تعریف آنها، سپاه پاسداران خودمان، حزب‌الله لبنان و مبارزان فلسطینی تروریست هستند! ضمن اینکه آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز نفوذ شدیدی در این گروه ویژه دارند. در حالی که «مارشال بیلینگزلی»، رئیس‌ وقت FATF در جلسه استماع کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا صراحتا اعتراف کرده است که «برای مقابله با ایران همکاری نزدیکی با اسرائیل و عربستان داریم.» و «ماتیو لویت» مدیر برنامه مقابله با‌ تروریسم و جاسوسی در «مؤسسه واشنگتن در امور خاور نزدیک» نیز چندی پیش تاکید کرد: «نظارت‌های FATF بر فعالیت‌های بین‌المللی ایران باید افزایش یابد. یکی از روش‌های تضعیف گروه‌های نیابتی ایران [محور‌های مقاومت] و قدرت‌افزائی جنگ‌های نیابتی، گسترش نظارت بر فعالیت‌های بانکی ایران است.» حالا کمی به این چند خط و موضوع این یادداشت فکر کنید. آیا به میان کشیدن مبحث منسوخ و خطرناکِ FATF که در دولت آقای روحانی 39 خواسته از 41 خواسته آن به اجرا گذاشته شده و تبعات خسارت‌بار آن هنوز حس می‌شود، وسط یک جنگ بزرگ، ترکیبی و سرنوشت‌ساز، اتفاقی است؟! عده‌ای در ایران - یا از سر بی‌خبری یا هر دلیل دیگری - تلاش‌های مشکوکی را برای احیای این مسئله مُرده آغاز کرده‌اند که هدف اول و آخر آن - چه بدانند و چه ندانند -تضعیف محور مقاومت وسط جنگ است. خدمت به رژیم صهیونیستی، از این واضح‌تر؟!
 

مقاومت، برنده جنگ روایت‌ها

 سیدعبدالله متولیان

از مهم‌ترین آثار فرامتن در برگزاری نماز جمعه نصر، هوشمندی و درایت امام خامنه‌ای در به میدان آوردن غول‌های رسانه‌های جهان و واداشتن آنان به مخابره روایت اول از وقایع اتفاق افتاده طی یک سال گذشته از عملیات محیرالعقول طوفان الاقصی تا وعده صادق ۲ است. در عصر حاضر که جنگ‌ها از حالت سنتی (جنگ سخت زمینی، هوایی و دریایی) فراتر رفته و ساحات جدیدی نظیر «شناختی و ادراکی»، «سایبری» و «عملیات روانی» را شامل شده است، تکیه بر جنگ روایت در معادله پیروزی یا شکست در صحنه جنگ سخت از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار شده است. 
آنچه روز جمعه ۱۳ مهرماه ۱۴۰۳ از مصلای تهران به جهان مخابره شد، پیروزی مطلق محور مقاومت در جنگ روایتگری بود. زلف جنگ نظامی با اقناع افکار عمومی گره خورده است، بر این اساس آن طرفی در جنگ‌های نظامی برنده است که در میدان جنگ روایتگری پیروز شده باشد. ایده «جنگ روایت» بر همه مقاطع جنگ‌ها («قبل از عملیات»، «حین عملیات» و «بعد از عملیات») سایه افکنده است، به طوری که در عصر کنونی همان‌گونه که پیروزی در جنگ در گرو پیش دستی در روایت اول از جنگ است، اگر قبل از انجام عملیات هم نسبت به اقناع افکار عمومی اقدام نشود پیروزی در جنگ نه تنها محقق نخواهد شد بلکه چه بسا که منجر به شکست سنگین هم بشود. 
بر این اساس بزرگ‌ترین، مخوف‌ترین و مؤثرترین سلاح نظام سلطه نه قدرت نظامی و نه قدرت اقتصادی بلکه قدرت رسانه‌ای اوست که از آن تحت عنوان امپراتوری رسانه یاد می‌شود. جورچین امپراتوری رسانه‌ای غرب متشکل از ده‌ها قطعه بزرگ است که هر کدام از این قطعات خود به تنهائی به مثابه یک امپراتوری مستقل و بزرگ عمل می‌کنند. هالیوود با همه عرض و طول و گستردگی، سکو‌های مجازی، دنیای بازی‌های رایانه‌ای، دنیای ماهواره و اینترنت برخی از قطعات امپراتوری رسانه‌ای نظام سلطه محسوب می‌شوند. 
نظام سلطه غرب با استفاده از جادوی رسانه «حق و باطل، و برنده و بازنده را جابه‌جا می‌کند»، «ایران هراسی، اسلام هراسی راه می‌اندازد و در کوره جنگ‌های دروغین قومی و قبیله‌ای می‌دمد»، «مظلومان فلسطینی را تروریست و تروریست‌های صهیونیست را مدافع حقوق بشر معرفی می‌کند»، «فرهنگ ملت‌ها را متلاشی و سبک زندگی آلوده و بلکه مستهجن غربی را ترویج می‌کند»، «غیرت و شرافت انسانی را زیر چرخ‌های فساد اخلاقی و بی‌بند و باری نابود می‌کند»، «برای دولت‌ها و ملت‌ها تصمیم‌سازی می‌کنند»، «مردم کشور هدف را به بیماری خودتحقیری مبتلا می‌کند»، «از ملتی شاداب و امیدوار ملتی سرخورده، مأیوس و ناامید می‌سازد»، «اعتقادات، باور‌ها و میل مردم را تغییر می‌دهد»، «در کشور‌های جهان، با مرعوب‌سازی یا مجذوب سازی، افراد متمایل به غرب را شبکه‌سازی کرده و از آن‌ها به شدت حمایت می‌کند»، «مسیر تصرف میکروفیزیک قدرت و اثربخشی میکروپلتیک میل‌ها را هموار می‌کند»، و در یک کلمه، همه جهان را به تسلیم در برابر قواعد نظام سلطه وادار می‌کند. 
نماز جمعه نصر نه نماز جمعه تهران بلکه بی‌شک اولین نماز جمعه منحصر به فرد همه مردم ایران در تاریخ ۴۶ ساله انقلاب بود که جمعیت میلیونی عاشقان ولایت از اقصی نقاط ایران و از همه استان‌ها و شهر‌های ایران خود را به تهران رسانده بودند. آمده بودند تا با بیعت خود با امام جامعه نصرت خداوند را طلب کنند. آمده بودند تا با صدای رسا بگویند که نصرت الهی در نصرت ولی خدا و اطاعت از او است. آمده بودند تا پیروزی محور مقاومت بر نظام سلطه و شکست سنگین و ناتوانی غول رسانه‌ای غرب در تأثیرگذاری بر افکار عمومی ایران زمین را جشن بگیرند. 
حضور رهبر معظم انقلاب (در اوج جنگ رسانه‌ای دشمن و تهدیدات صهیونیست‌ها و ایجاد فضای سنگین ارعاب منطقه‌ای برای وارونه نشان دادن جای برنده و بازنده)، همراه با همه مسئولان نظام در کنار امت اسلامی به مثابه پیوست رسانه‌ای و عملیات روانی موشک‌های بالستیک وعده صادق ۲ بود. این حضور شجاعانه علاوه بر خنثی کردن توطئه دشمن و پنچر کردن ماشین جنگ رسانه‌ای غرب در جنگ روایت، برای مردم ایران و منطقه، رزمندگان محور مقاومت، فوق‌العاده امیدآفرین و روحیه بخش و برای محور شیطانی غرب (آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها) به شدت وحشت‌آور و بر هم زننده همه محاسبات آن‌ها بود. به این ترتیب نماز جمعه نصر، عملیات وعده صادق۲ را در سالگرد طوفان الاقصی به یک پیروزی راهبردی تبدیل کرد و تیر خلاص را به ارابه جنگ ادراکی امریکا و رژیم صهیونیستی شلیک کرد.

چشم انداز تقابل ایران و اسرائیل

مهدی تدینی

بین خوش‌بین بودن و واقع‌بین بودن باید واقع‌بین بود و اگر خوش‌بینی به واقع‌بینی آسیب می‌زند، بی‌درنگ باید آن را کنار نهاد. متأسفانه واقع‌بینی دیگر جایی برای خوش‌بینی نگذاشته و باید پذیرفت نشانه‌ها از افزایش تنش حکایت دارد. زنجیرۀ رخدادها که با هفت اکتبر سال گذشته آغاز شد، در سالگرد آن به جایی رسید که یک سال پیش در مخیلۀ بدبین‌ترین تحلیلگران هم نمی‌گنجید.
هر چه از این واقعه جلوتر می‌رویم تصویر رخدادهای یک سال گذشته شفاف‌تر می‌شود. به نظر می‌رسد اسرائیل چنین مسیری را هدفمند دنبال کرده و تعمداً اجازه می‌دهد زنجیرۀ کنش و واکنش‌ها تداوم یابد. نشانه‌ای دیده نمی‌شود که اسرائیل قصد داشته باشد این زنجیره را متوقف کند. اروپا در افولِ جهانیِ مزمن خود کلاً از خاورمیانه پا پس کشیده است. روسیه امید دارد با گسترش درگیری‌ها در خاورمیانه، فشار بر غرب افزایش یابد تا دست از حمایت از اوکراین بردارند و از پشت به زلنسکی خنجر بزنند.
آمریکا تا حدی در قبال واکنش‌های اسرائیل به جمهوری اسلامی نقش ترمز را ایفا کرده است. برای مثال پس از عملیات پهپادی‌ـ‌موشکی پیشین، همۀ مقامات دولت بایدن اصرار داشتند حمله شکست خورده تا به اسرائیل بقبولانند «هیچی نشده! فقط یه‌کم گلگیر جلو قُر شده که آن هم بدون رنگ درمی‌آید.» اما هر نظاره‌گری می‌دانست مسئله «نفس حمله» بود. بایدن موفق شد اسرائیل را مهار کند؛ گرچه اصلاً شک دارم آمریکا هیچ‌گاه بتواند چیزی به اسرائیل بقبولاند؛ اسرائیل مهارت خاصی دارد خواست خود را نرم‌نرم در کاسۀ آمریکا بگذارد ــ بدون حمایت آمریکا هم نظرش چندان عوض نمی‌شود.
در دومین عملیات موشکی، تصاویر اجازه نمی‌داد مقامات آمریکایی بگویند «طوری نشده». گرچه باز هم می‌گفتند عملیات شکست خورده است. این‌بار مشخص بود آمریکا می‌داند نهایتاً بتواند کمی واکنش اسرائیل را تعدیل کند. به همین دلیل بایدن اول گفت تأسیسات هسته‌ای نباید هدف قرار گیرد و بعد تلویحاً تأسیسات نفتی را هم به آن افزود. اما باز هم به گمانم سیاست اسرائیل در برابر بایدن همان است که به مرگ می‌گیرد تا به تب راضی شود. ترس آمریکا این است که درگیری از مهار خارج شود، اما هدف اسرائیل این است که آمریکا را گام به گام به درگیری بکشاند.
به گمانم اسرائیل با همین ریتم ، سطح تنش را بالا و بالاتر خواهد برد. اینک می‌دانیم که هدف اسرائیل در برابر حماس، حذف کامل آن از غزه بود. با کمی تأخیر فهمیدیم در قبال حزب‌الله نیز هدفش ضربۀ حداکثری به حزب‌الله بود ــ لازم نیست توضیح دهم ضربۀ حداکثری یعنی چه. فقط این را هم اضافه کنم که به نظر در اسرائیل سال‌ها روی جنگ سی‌وسه‌روزۀ ۲۰۰۶ فکر شده بود و این‌بار کلاً اسرائیل تغییر تاکتیک داد. اول با عملیات پیجری در قاعدۀ حزب و توأمان حملۀ گسترده به رستۀ رهبری ،وقتی تعادل حزب‌الله را به هم زد، حملۀ زمینی را آغاز کرد؛ آن هم پس از فعالیت گستردۀ توپخانه‌ای و نقطه‌زنی در جنوب لبنان. اما این جنگ در جنوب لبنان هم احتمالاً بسیار طولانی خواهد بود.
می‌ماند این پرسش اصلی و بزرگ که درگیری با جمهوری اسلامی چه می‌شود؟ در این مورد، باید منتظر تنشی دائمی و زدوخوردی بلندمدت باشیم؛ زدوخورد به همین معنایی که تا اینجا دیده‌ایم، منتها در سطحی بالاتر. احتمالاً شدت حملاتی موشک‌های ایرانی بیشتر و واکنش‌های اسرائیل هم شدیدتر می‌شود. به این شکل، اسرائیل به جهان فرصت می‌دهد خود را به این تنش عادت دهد. متأسفانه هیچ سازوکاری برای متوقف کردن این زنجیرۀ کنش و واکنش وجود ندارد. نمی‌توان گفت دقیقاً چه اتفاقاتی خواهد افتاد.

بنابراین ،زنجیرۀ درگیری که هفت اکتبر آغاز شد، پس از یک سال با فرود موشک‌ها در پایگاه نوآتیم کامل شد و تاکتیک‌های اسرائیل عوض شده. هفت اکتبر ۲۰۲۳ نمی‌دانستیم هفت اکتبر ۲۰۲۴ به اینجا می‌رسیم. هفت اکتبر ۲۰۲۵ کجاییم؟ دست‌کم به گمانم صحبت از «سال» برای این درگیری هیچ بیراه نیست.

منطقه و توازن قدیم و جدید

کوروش احمدی 

توازن و جنگ فرسایشی با شدت کم یا جنگ در سایه که بین ایران و اسرائیل در دو، سه دهه اخیر برقرار بوده، در پی اقدام اسرائیل علیه حزب‌الله با تهدید فروپاشی مواجه شده است. اسرائیل بعد از حمله حماس در 15 مهر ممکن است از این معادله و رعایت قواعد بازی مربوط به آن عدول کرده باشد. اقدامات عملی اخیر برای تضعیف حزب‌الله و حوثی‌ها و صحبت از «نظم جدید منطقه‌ای» و پیام مداخله‌جویانه نتانیاهو درباره مسائل داخلی ایران می‌تواند انعکاس بیرونی چنین سیاست جدیدی باشد. این در حالی است که ایران و حزب‌الله در یک سال گذشته نشان داده‌اند که مایل به عدول از شرایط موجود و نادیده‌گرفتن قواعد بازی مربوطه نیستند. اسرائیل با حمله گسترده علیه اصلی‌ترین رکن محور مقاومت که در پی جنایات گسترده علیه مردم نوار غزه در حال انجام است، بازدارندگی نامتقارن ایران از طریق محور مقاومت را با تهدیدی جدی مواجه کرده است.

 
 

در مقابل، برای ایران نیز چاره‌ای جز انجام عملیات مؤثر «وعده صادق 2» باقی نماند که با موفقیت بیشتری در مقایسه با عملیات «وعده صادق 1» انجام شد. این عملیات نیز اگرچه در حکم نقض قواعد بازی بود، اما هدف ایران با توجه به عملکرد یک سال اخیرش عدول از جنگ فرسایشی به جنگ تمام‌عیار نبوده و تنها تلاشی برای واداشتن طرف مقابل به رعایت قواعد بازی بوده است. با این حال، باید توجه داشت که نظر به دقیق‌نبودن قواعد بازی در جنگ سایه‌ها همیشه امکان اشتباه محاسبه و سوء‌تفسیر وجود دارد که بسیار خطرناک است. هر اقدامی همیشه ممکن است به واکنشی غیرمنتظره و مجموعه‌ای از اقدامات زنجیروار منجر شود و به جای حفظ یا اعاده توازن قبلی موجب ایجاد توازن جدید و ناخواسته‌ای شود. همچنین متناسب با عملکرد محتاطانه ایران، حزب‌الله نیز در یک سال گذشته بسیار محتاط و در محدوده قواعد بازی جنگ سایه‌ها عمل کرد. با وجود احتراز مستمر حزب‌الله از جنگ تمام‌عیار، اما روشن نیست که خویشتن‌داری‌ حزب‌الله در دو، سه هفته اخیر نیز عامدانه بوده یا بر اثر ضربات اخیر تا مدتی قادر به واکنش گسترده نخواهد بود. به هر حال، میل ایران و حزب‌الله به خودداری از گسترش جنگ، تنها در‌صورتی‌که اسرائیل نیز قصد ادامه در چارچوب قواعد بازی و توازن سابق را داشته باشد، عملی خواهد بود.

اکنون محتمل است که اسرائیل استراتژی جدیدی اتخاذ کرده و قصد تحمیل یک توازن جدید یا تحمیل یک جنگ تمام‌عیار به ایران را داشته باشد، بنابراین از این پس چهار گزینه می‌تواند محتمل باشد: 1- واکنش محدود اسرائیل به «وعده صادق 2» و توقف حملات گسترده علیه حزب‌الله به نحوی که احیای توازن و قواعد بازی مربوطه ممکن شود. 2- خویشتن‌داری ایران در قبال واکنش گسترده اسرائیل به «وعده صادق 2». 3- درگیر‌شدن ایران و اسرائیل در یک جنگ تمام‌عیار و دامنه‌دار. 4- شکل‌گیری توازن جدیدی بین دو کشور و در سطح منطقه. تحقق گزینه چهارم ممکن است زمان‌بر باشد و تا تثبیت آن، دو کشور و منطقه با عدم قطعیت‌ها و آسیب‌پذیری‌های گسترده‌ مواجه شوند.

در این مقطع برخلاف مقاطع قبلی فاکتورهای جدیدی نیز وارد معادله شده‌اند. در‌حالی‌که مقامات آمریکایی و اروپایی در پی «وعده صادق 1»، اسرائیل را به خویشتن‌داری و واکنش محدود دعوت می‌کردند، این‌بار نه‌تنها سخنی از خویشتن‌داری از جانب آنها نیست، بلکه سخن از «حق اسرائیل به واکنش متناسب» است. آنها همچنین جنایات اسرائیل در لبنان را نیز «اقدام متناسب» توصیف می‌کنند. دیگر کشورها به شمول روسیه و چین نیز اگرچه همچنان درباره نسل‌کشی و پاک‌سازی نژادی و جنایات جنگی اسرائیل در غزه انتقاداتی مطرح می‌کنند و این موضوع همچنان در دستور کار سازمان‌های بین‌المللی و دیوان لاهه قرار دارد، اما اکثرا درباره اقدامات اسرائیل علیه حزب‌الله و ایران سکوت تأییدآمیزی پیشه کرده‌اند. متأسفانه شاهد واکنشی از سوی کشورهای عربی و اسلامی نیز نیستیم. جای تأسف است که برخی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس به‌تازگی به وزیر خارجه ایران گفته‌اند که در درگیری بین ایران و اسرائیل بی‌طرف‌اند. این در حالی است که در این بی‌طرفی نیز جای تردید وجود دارد. ظاهرا ابتکار «دفاع هوایی خاورمیانه» (MEAD) که در ژوئن 2022 از سوی وزیر دفاع وقت اسرائیل اعلام شد و گفته می‌شود که علاوه بر اسرائیل، اردن، عربستان، امارات و مصر نیز تحت فرماندهی آمریکا در آن مشارکت دارند، بر دشواری کار برای ایران افزوده است.

روشن است که در چنین شرایطی، درگیرشدن در یک جنگ تمام‌عیار با اسرائیل و متحدانش طبعا با عقل سلیم جور در‌نمی‌آید. اگر‌چه سیاست اخیر ایران مبنی بر خویشتن‌داری سیاست درستی است، اما نقطه ضعف این سیاست فقدان هرگونه پیوست دیپلماتیک و فقدان بی‌سابقه هرگونه تلاش دیپلماتیک از سوی کشورها و مراجع بین‌المللی برای خروج از این بحران بزرگ است. کشور ما دارای امکانات خوب دفاعی برای بازدارندگی در برابر برخی از همسایگان طماع است. این امکانات را ما برای این منظور باید حفظ کنیم. به طور کلی کشورهای متوسط نیروی نظامی خود را برای بازدارندگی و دفاع در برابر کشورهای متوسط سامان می‌دهند. طبعا این کشورها هیچ وقت قرار نیست با یک ابر‌قدرت که ممکن است تنها بودجه نظامی‌اش دو یا چند برابر کل تولید ناخالص داخلی‌شان باشد، وارد درگیری نظامی شوند.

رژیم عریان

سید محمد بحرینیان
یک. شیخ بهایی در حکایت ۲۴ موش و گربه، ماجرای پادشاهی را حکایت می‌کند که دو خیاط، با وعده دوخت لباسی ویژه برای پادشاه، فریبش می‌دهند. خلاصه داستان آن است که قرار می‌شود لباسی بدوزند که تارش از طلا و پودش از نقره باشد و جز حلال زادگان، کسی را توان دیدن آن نباشد! خیاط‌ها، چیزی نمی‌دوزند و بعد از چندی، در یک محفل رسمی، طوری وانمود می‌کنند که گویی لباس بر تن پادشاه می‌کنند و همه درباریان و اطرافیان، از ترس آن‌که به حرام‌زادگی شناخته نشوند، زبان به تمجید از لباس باز می‌کنند. کار تا جایی پیش می‌رود که حتی خود پادشاه هم در وصف زیبایی لباس سخن می‌راند! لباسی که از اساس وجود نداشته است.

دو. پادشاه با همان لباس نزول اجلال می‌کند و به جمع مردم می‌آید. چون اعلام‌شده که جز 
حلال زادگان، کسی نمی‌تواند لباس را ببیند، همه زبان به تعریف از لباس باز می‌کنند و در این دروغ بزرگ، از هم سبقت می‌گیرند. آخرالامر، شخصی از میان جمع با صدای بلند و با تعجب فریاد می‌زند : "کدام لباس؟ این‌که عریان است". پس از او افراد دیگری جرئت بیان حقیقت را پیدا می‌کنند و در جمع کم‌کم ولوله می‌افتد. کار به‌جایی می‌رسد که مردم و پادشاه همه متوجه می‌شوند که جامه‌ای در کار نبوده و خیاط دغل رسوا می‌شود.
سه. این تمثیل، حکایت این روزهای رژیم صهیونیستی است. آن جامه خیالی، همان اقتدار پدافندی و سامانه گنبد آهنین است. نیم‌قرن است که گفته می‌شود اسرائیل صاحب قوی‌ترین نیروی هوایی منطقه است. ادعا می‌شود سامانه گنبد آهنین حتی پرندگانی که از شاخه‌ها بلند می‌شوند را رصد می‌کند و قرار است آسمان سرتاسر سرزمین‌های اشغالی را به‌طور صددرصدی محافظت کند. همین حالا هم پیرمردهایی که خاطرات جنگ شش‌روزه را به یاد دارند، می‌دانند که اسرائیل، قبل از آغاز حمله اعراب، ظرف چند ساعت تمام نیروی هوایی مصر را نابود کرد تا تکلیف جنگ اعراب و اسرائیل همان ابتدا یک سره شود. به همه این سوابق چند مورد را اضافه کنید: از عملیات وعده صادق اول تا وعده صادق دوم، چند ماه فرصت بود تا رژیم صهیونیستی خود را بازیابی کند، لایه‌های دفاعی و پدافندی را به‌شدت افزایش دهد و مهم‌تر از همه این‌ها، چه کسی است که نداند اسرائیل عملا شعبه‌ای از آمریکاست و این یعنی رژیم به مدعی‌ترین قدرت نظامی دنیا متصل است.
چهار. با همه اوصاف یادشده در عملیات وعده صادق ۲ چه اتفاقی افتاد؟ اگر گنبد آهنینی در کار باشد و اگر تمام سرزمین‌های اشغالی را تحت پوشش نگیرد، حداقل باید قلب تل‌آویو و پایگاه‌های امنیتی و نظامی را محافظت کند. ازقضا، بیشترین موشک‌های نیروهای مسلح ایران دقیقا در همین نقاط فرود آمده است. فراموش نکنید که جنگ بین موشک ایرانی و پدافند اسرائیلی، تحقیقا همان نبرد فناوری ایرانی و فناوری آمریکایی است. کدام تحلیلگر در دنیا فکر می‌کرد پس از
 ۴۵ سال تحریم و فشار و جنگ علیه ایران، از ۲۰۰ موشک ایرانی، بیش از ۹۰ درصد آن‌ها از سد آخرین فناوری آمریکا و اسرائیل بگذرند و چنین صحنه‌ای ترسیم کنند. وحشت اصلی صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها، از لطمه دیدن در شب سال نوی یهودی نیست، بلکه از شکستن تمام قالب‌های جیمز باندی و رمبو و قهرمانانی است که با رسانه و اقدامات هالیوودی در ذهن جهانیان ساخته‌اند و اینک رسواشده است.
پنج. این بعد ماجرا خیلی مهم است و صرف‌نظر از زدوخورد امروز، اثری عميق بر ذهن ملت‌ها و سران دولت‌ها دارند. سناریو یک‌خطی این است: در شبی که از قبل، رسانه‌های آمریکایی خبر از حمله ایران می‌دانند و کاملا قابل پیش‌بینی بود، تمام سامانه‌های پدافندی اسرائیل و آمریکا و انگلیس و اردن در گستره صدها کیلومتر، دفاع کردند و به خاطر ابعاد حیثیتی موضوع، سقف تلاش و دانش و ابزار خود را صرف کردند اما به عدد موشک‌هایی که از پدافند رد شد، مغلوب شدند، یعنی در بدبینانه‌ترین حالت، بیش از صدبار شکست خوردند.
شش. رسوایی پادشاه در داستان شیخ بهایی، نقطه شروع سقوط اوست. امروز همه فهمیده اند
 که سقف توان آمریکا و انگلیس هم در دفاع از اسرائیل سودی نمی بخشد و گنبد آهنین هم در برابر دستان بلند فرزندان ملت ایران در هوافضای سپاه، نمایش و فریبی بیش نبوده است. اسرائیل واکنش چندانی هم نشان نخواهد داد چون هم خود او و هم دوستان و دشمنانش فهمیده اند به شدت آسیب پذیر است. آن گنبدی که از آن سخن گفته می شد، اتاقی شیشه ای
 است که به راحتی می شکند. این واقعیت عریان امروز رژیم صهیونیستی است: شجاعی پیدا شده و به جهانیان اثبات کرده که پادشاه، لباسی بر تن ندارد!
 
قدرتی که به رخ کشیده شد
رضا رحمتی
اگرچه «وعده صادق 2»، یک عملیات نظامی در ابعاد موشکی و البته با قدرت محسوب می‌شود اما ابعاد دیگری نیز دارد که ضروری است به آن توجه شود؛ ابعادی که با هوشمندی، با پیوست‌های روانی و شجاعت مقامات ایرانی همراه  و خود به عنوان تولید‌کننده قدرت محسوب می‌شود و آن بازیابی شرافت عربی است. در این یادداشت با مروری بر نمایش قدرت مادی «وعده صادق 2»، یعنی ایجاد وحشت در طرف خصم و فروپاشی امنیت استراتژیک اسرائیل، به پیوستار معنوی این عملیات یعنی نمایش قدرت معنوی با حضور رهبر انقلاب در نماز جمعه و خطبه‌های توفانی ایشان برای فرستادن پیام مهمی به همه اشاره می‌کنم، یعنی پیامی که ایران بعد از «وعده صادق 2»، این بار با حضور قدرتمندانه و بدون واهمه رهبرش، درباره مساله فلسطین می‌خواهد به اسرائیل از یک طرف و مردم عرب از سوی دیگر مخابره کند؛ اینکه ایران است که می‌تواند «شرافت» از دست رفته را به اعراب بازگرداند.  
* «وعده صادق 2»، نمایش قدرت مادی
در ادبیات روابط بین‌الملل، قدرت صرفا کسب و حفظ نمی‌شود؛ قدرت علاوه بر این باید نمایش داده شود، به رخ کشیده شود، باید ایجاد بازدارندگی کند. باید به قدری مفید باشد که بتواند در دشمن و رقیب ایجاد وحشت کند تا از دست زدن به اقدام خلاف قواعد بین‌المللی یا اقدامات دشمنانه پرهیز کند. بنابراین نمایش قدرت نیز مهم است. به همین دلیل است که «وعده صادق 2» با «وعده صادق 1» در ۱۳ آوریل متفاوت بود. در «وعده صادق 1»، خصم توان ارزیابی دارد، از پدافندهای مختلف استفاده می‌کند و این امکان برایش فراهم می‌شود تا سطح خسارتی را که می‌تواند متقبل شود کاهش دهد اما در «وعده صادق 2»، این امکان هم داده نمی‌شود، از شلیک موشک تا اصابت، کمی بیشتر یا کمتر از 10 دقیقه طول می‌کشد و پدافند دشمن از مقابله ناتوان می‌شود. 
* «وعده صادق 2» و فروپاشی امنیت راهبردی اسرائیل
«وعده صادق 2» علاوه بر این، افسانه و کابوس امنیت استراتژیک اسرائیل را دچار فروپاشی کرد؛ امنیتی که خط قرمز بلوک قدرت غرب بود و دهه‌ها برای آن سرمایه‌گذاری انجام شده بود. سیستم هوایی و پدافندی چندلایه‌ای که توسط اسرائیل، آمریکا، انگلیس، فرانسه، اردن، عربستان و دیگران برای مقابله با موشک‌های ایرانی ناتوان ماند و رویای «گنبد آهنین» از هم پاشید.
* فلسطین و غزه؛ فروپاشی شرافت عربی
اسرائیل همزمان با اشغال فلسطین، شرافت عربی را هم اشغال کرده است و اعراب در یک دوره 80 ساله با چشمان خود، آب شدن شرافت هزاران ساله خود را به تماشا نشستند. اعرابی که روزگاری با رهبری مصر، اردن، عراق، سوریه و... همگی در نبرد با اسرائیل برای بازپس‌گیری تکه‌ای از خاک عربی و اسلامی دچار شکست‌های شده بودند، جنگ‌هایی که همچون استخوانی بزرگ در گلوی اعراب قرار گرفته و جز حسرت شکست‌های پی در پی چیزی از آنها به یادگار نمانده؛ جنگ‌هایی شبیه جنگ ۱۹۴۸ اعراب و اسرائیل، شورش فدائیان فلسطینی، بحران سوئز، جنگ ۶ ‌روزه، جنگ فرسایش‌زا، جنگ یوم کیپور، مقاومت فلسطین در جنوب لبنان و جنگ ۱۹۸۲ لبنان، همه و همه شکست‌های پشت سر هم اعراب بود و تنها بعد از قدرت‌گیری حزب‌الله و تقویت جبهه جنوب لبنان و درگیری‌های جنوب لبنان (۲۰۰۰–1985) اوضاع کمی (و تنها کمی) بهبود یافته بود.
همه اینها سبب تحقیر و فروپاشی مفهومی بنیادین در فرهنگ عربی شده بود به نام «شرف». ادبیات مفهومی شرف ریشه در تاریخ اعراب دارد و همواره اعراب به خاطر آن به خود می‌بالیدند. به همین دلیل در لسان سیاسی اعراب این از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است اما اسرائیل شرافت عربی را در این 80 سال زیر پای خود له کرد. سوای  شکست‌های میدانی اعراب در جنگ‌های پی در پی با اسرائیل، بخشی از مساله از بین رفتن شرافت عربی، به تن دادن اعراب به خواسته‌های اسرائیل بازمی‌گردد. به بیان دیگر اعراب بعد از یک دوره شکست‌های مفتضحانه از اسرائیل، به این جمع‌بندی رسیدند که راه‌حلی جز سازش و تعامل مستمر با اسرائیل وجود ندارد و باید از دریچه منافع متقابل به چهره اسرائیل نگاه کرد، به همین دلیل با تمسک به ایده توسعه، شروع به سفیدشویی اسرائیل کردند. 
حتی بعد از عملیات توفان ‌الاقصی نیز ارتباطات اقتصادی خود با اسرائیل را حفظ کردند و روابط اقتصادی مستحکمی با این رژیم داشتند. ۵ کشور عربی تجارت خارجی این رژیم را نجات دادند و صادرات اشغالگران به این کشورها در سال ۲۰۲۳ افزایش قابل ‌توجهی داشته که مانع کاهش بیشتر صادرات رژیم ‌صهیونیستی شد. 
موسسه صلح آبراهام (AAPI) نیز در گزارش سالانه خود اعلام کرد تجارت بین رژیم‌ صهیونیستی و 7 کشور عربی که روابط خود را با این رژیم عادی کرده‌اند، در سال ۲۰۲۳ رکورد شکست و از 4 میلیارد دلار فراتر رفت که ۱۶ درصد در مقایسه با سال ۲۰۲۲ افزایش داشته است. تجارت دوجانبه بین این کشورها و رژیم ‌صهیونیستی، پس از آغاز جنگ غزه در اکتبر گذشته، تنها ۴ درصد کاهش یافت و از ۹۳۷ میلیون دلار به ۹۰۳ میلیون دلار رسید. در مقابل، تجارت کلی رژیم‌ صهیونیستی با جهان خارج، ۱۸ درصد کاهش داشت. برخی داده‌های رسمی رژیم ‌صهیونیستی از افزایش حجم تجارت 5 کشور عربی با رژیم اشغالگر در طول نسل‌کشی غزه و ۲ برابر شدن صادرات برخی دیگر در مقایسه با قبل حکایت دارد. براساس گزارش پایگاه خبری عربی‌پست، داده‌های مربوط به صادرات کشورهای عربی به رژیم اسرائیل نشان می‌دهد امارات عربی متحده به ‌تنهایی 81.4 درصد از حجم کل صادرات کشورهای عربی به این رژیم را در طول جنگ به خود اختصاص داده و پس از آن مصر، اردن، مراکش و بحرین قرار دارند. آمارهای رسمی رژیم ‌صهیونیستی نشان می‌دهد صادرات 5 کشور عربی به این رژیم از اکتبر ۲۰۲۳ (شروع جنگ غزه) تا پایان ماه مه ‌۲۰۲۴ به ۲ میلیارد و ۱۷ میلیون دلار رسیده، در حالی که ارزش صادرات و واردات این کشورهای عربی و اسرائیل در طول جنگ به ۲ میلیارد و ۸۴۱ میلیون دلار رسید. 
* عملیات «وعده صادق 2»، سخنرانی تاریخی رهبر انقلاب و بازیابی شرف اعراب
اما آنچه این نوشته به دنبال آن است نه ابعاد نظامی «وعده صادق» و نه ابعاد امنیت راهبردی آن است که البته درباره آن می‌توان بسیار بحث کرد و حتما بحث می‌شود. این یادداشت می‌خواهد موضوع را از لنز عینک عربی مورد بحث قرار دهد. روی دیگر اینکه «وعده صادق» توانست خسارات مادی و معنوی برای اسرائیل به وجود آورد و وضعیت روانی اسرائیل را به مرز فروپاشی روانی سوق دهد، این بود که این عملیات توانست رویای عربی برای مقاومت در برابر اسرائیل را یک بار دیگر برجسته کند و اعراب را از تحقیرهای ۸۰ ساله‌شان برهاند؛ موضوعی که با شکست‌های متمادی اعراب از اسرائیل در دهه‌های مختلف و ایجاد فضای سازش و خیانت در بین اعراب، این ایده را بازروایی کرده بود که «در برابر اسرائیل هیچ چاره‌ای، جز تسلیم وجود ندارد». تجلی این ایده را باید در «معامله قرن» بین اسرائیل و اعراب حاشیه خلیج‌فارس و «موافقتنامه آبراهام» دنبال کرد. 
در همین فضای کاملا ناامیدانه که بر روحیه فلسطینی‌ها به وجود آمد، ترورهای پی در پی، ویرانی غزه و در نهایت تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان، عملیات «وعده صادق 2» و بارش موشک‌های ایرانی به اسرائیل که بدون هیچ تردید، محکم و هدفمند انجام شد، گویی تزریق روح امید به شرافت عربی از دست رفته فلسطینیان و اعراب منطقه بود. به همین دلیل اعراب به‌رغم تفاوت در بافت فرهنگی با ایرانیان، غرق سرور و شادی بودند، جشن گرفتند، فلسطینیان در بند در اردوگاه‌های فلسطینی، مردم اردن تحت حکومت نظامیان اردن، مردم مصر تحت حکومت سکولارهای نظامی، مردم بحرین تحت حکومت مستبدان آل‌خلیفه، مردم عربستان تحت حکومت بن سلمان، مردم عراق، مردم مراکش، الجزایر و... با دیدن موشک‌ها از نزدیک یا در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های دیگر، احساس بازیابی شرافت از دست رفته خود را کردند. این موضوع بعد از حضور رهبر انقلاب در نماز جمعه و خطبه‌های حماسی ایشان نیز سبب تولید و بازتولید همین حس شرافت در اعراب بود. نگاهی به فضای رسانه‌ای، پست‌ها و کامنت‌های عرب زبان‌ها در شبکه‌های اجتماعی و پای پست‌های رسانه‌هایی شبیه الجزیره و... حس غرور آسیب‌دیده اعراب را یک بار دیگر زنده کرد و اعراب را به یاد آن چیزی که همیشه خود را با آن معرفی می‌کردند انداخت: «شرف».