صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۴۰۳ - ۰۵:۲۰  ، 
شناسه خبر : ۳۶۶۶۳۸
عبور از حصار مرگ، طرحی که با طوفان الاقصی به کما رفت، نظم منطقه ای درون زاد؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عبور از حصار مرگ

سید محمدعماد اعرابی
«جاده‌ای از فلسطین تا بلغارستان» و یا «دیواری فلزی از فلسطین تا استرالیا»؛ مصالح مورد نیاز برای ساخت این پروژه‌ها را رژیم صهیونیستی فقط برای ساخت یک دیوار امنیتی دور تا دور باریکه غزه به‌کار برد. دیواری که ساخت آن از سال 2017 تا 2021 طول کشید و آخرین مرحله از مجموعه اقداماتی بود که طی آن رژیم صهیونیستی غزه را به «بزرگ‌ترین زندان روی زمین» تبدیل کرد.
ماجرا از سال 2006 شروع شد. زمانی که جنبش حماس توانست با رأی مردم فلسطین در انتخابات پارلمانی، سازمان فتح را شکست دهد و چینش کابینه را در اختیار بگیرد. دولت جدید فلسطین به نخست‌وزیری «اسماعیل هنیه» اگرچه با توطئه آمریکا و کارشکنی تشکیلات خودگردان چندان دوام نیاورد اما توانست کنترل باریکه غزه را در اختیار بگیرد. محاصره غزه از همان زمان یعنی از ژوئن 2007 (خرداد 1386) با هدف تحت فشار قرار دادن ساکنان غزه برای عدم حمایت از حماس، توسط رژیم صهیونیستی آغاز شد. اسرائیل گذرگاه‌های زمینی غزه را بست، آب‌های ساحلی آن را مسدود کرد و حتی اجازه ورود کمک‌های بشردوستانه سازمان‌های بین‌المللی به غزه را نداد.
دو ماه بعد در مرداد 1386 سازمان ملل نسبت به وضعیت وخیم ساکنان غزه هشدار داد. با بسته شدن گذرگاه‌ها تمامی 600 کارگاه تولید لباس در غزه و بیش از 90 درصد کارگاه‌های مرتبط با صنایع ساختمانی تعطیل و کارگران آن بیکار شده بودند. «متئو پرایس»، خبرنگار بی‌بی‌سی جهانی (رسانه وزارت خارجه انگلستان) آن زمان در گزارش خود از غزه نوشت: «غزه هرگز همچون امروز، از جهان خارج جدا نبوده است و درماندگی و نگرانی در چهره فرد فرد فلسطینی‌ها دیده می‌شود.» اندکی بعد در مهرماه 1386 رژیم صهیونیستی برای خروج از تعهدات بین‌المللی‌اش مبنی بر تأمین خدمات عمومی مورد نیاز مردم غزه، با تصویب طرحی غزه را «منطقه تحت کنترل دشمن» اعلام و از تأمین برق غزه خودداری کرد و مانع از ورود سوخت به آنجا شد. سه ماه بعد در دی 1386 تنها نیروگاه برق غزه نیز به علت کمبود سوخت تعطیل شد. به گزارش دفتر هماهنگی کمک‌های انسانی سازمان ملل تا آن زمان نیمی از دستگاه‌های بیمارستان شفای غزه به دلیل نبود انرژی و قطعات یدکی از کار افتاده بود. مؤسسه آکسفام نیز گزارش داد تأمین آب آشامیدنی با مشکل رو‌به‌رو شده و تصفیه آب به دلیل عدم دسترسی به «کُلُر» غیرممکن است. یکی از نهادهای غربی با اعلام هشدار نسبت به این وضعیت نوشت: «محاصره اسرائیل، باریکه غزه را در مسیر بازگشت به عصر حجر قرار داده است.»
یک سال بعد در آذر 1387 «ریچارد فالک»، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل که از قضا یهودی بود؛ سیاست اسرائیل در مواجهه با غزه را «جنایت علیه بشریت» توصیف و آن را به جنایات آلمان نازی تشبیه کرد. فالک در بیانیه خود نوشت اسرائیل تنها زمانی امکان ورود کمک‌ها و امدادرسانی محدود به غزه را می‌دهد که مطمئن باشد مردم غزه در آستانه قحطی قرار دارند.
وضعیت کاملا روشن به نظر می‌رسید. نزدیک به دو میلیون انسان بدون هیچ جرمی در غزه زندانی شده بودند و رژیم صهیونیستی بی‌رحم‌ترین زندانبان جهان بود. طبق آمار جهانی در باریکه غزه از هر 10 نفر، 7 نفر پناهنده هستند چون رژیم صهیونیستی با اشغال خانه‌ و زمین‌شان در سال 1948 آنها را مجبور به مهاجرت به این منطقه کرده است. 11 سال پس از شروع محاصره غزه توسط رژیم صهیونیستی، 42 درصد از جمعیت بزرگسال غزه بیکار شدند و یا بدون دستمزد کار می‌کردند که بزرگ‌ترین نرخ بیکاری در جهان محسوب می‌شد. این آمار برای جمعیت 15 تا 29 سال به 62 درصد می‌رسید. 84 درصد جمعیت غزه به کمک‌های بشردوستانه احتیاج داشتند، 98 درصد از آب‌های غزه آلوده و غیرقابل آشامیدن بود و ساکنان این منطقه هر روز تا 22 ساعت قطعی برق را تجربه می‌کردند. 35 درصد از زمین‌های کشاورزی غزه به دلیل تهدیدات رژیم صهیونیستی در دسترس نبود و ماهی‌گیران ساکن غزه نمی‌توانستند از 85 درصد آب‌های ساحلی غزه به دلیل محدودیت‌های اعمال شده توسط رژیم صهیونیستی استفاده کنند. اگر کسی دچار بیماری سختی می‌شد که احتیاج به درمان تخصصی خارج از غزه داشت، باید از رژیم صهیونیستی اجازه می‌گرفت که طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال 2017 با حدود نیمی از درخواست‌ها موافقت نمی‌شد و در صورت موافقت نیز گاهی صدور مجوز آن‌قدر به تأخیر می‌افتاد که بیمار قبل از خروج جان می‌داد.
در چنین شرایطی رژیم صهیونیستی برای تشدید محاصره غزه از اواخر سال 2017 اقدام به احداث دیواری امنیتی به طول 65 کیلومتر در مرز باریکه غزه کرد که بخش بزرگی از آن زیرزمین و قسمت دیگری از آن روی زمین قرار داشت. طبق اعلام وزارت جنگ رژیم صهیونیستی بیش از 1200 نفر در ده‌ها نقطه در امتداد مرز غزه روی این پروژه کار کردند. در این مدت شش کارخانه تولید بتُن در منطقه ‌ایجاد شد که 330 هزار کامیون حاوی سه‌میلیون متر مکعب بتن را به پروژه تزریق کردند. سرتیپ «اران اوفر» مدیر این پروژه به جروزالم پست گفت: «[این مقدار بتن] برای زیرسازی جاده‌ای از اسرائیل به بلغارستان کافی بود.» او همچنین گفت: «140 هزار تُن آهن و فولاد هم در ساخت این دیوار استفاده شده است که معادل [ساخت] یک دیوار فولادی از اسرائیل تا استرالیاست.»
رژیم صهیونیستی ابتدا یک حصار آهنی در مرز باریکه غزه با اراضی اشغالی کشید. ۱۰۰ متر جلوتر از این حصار در خاک غزه را منطقه ممنوعه اعلام کرد که حضور در آن مساوی با مرگ بود. ۳۰۰ متر پس از آن را نیز فقط برای حضور و فعالیت کشاورزان، آن هم با پای پیاده مجاز دانست و تا ۷۰۰ متر پس از آن را هم منطقه خطر اعلام کرد. یعنی ساکنان غزه برای حفظ جان‌شان باید بیش از یک کیلومتر از این حصار در خاک خود فاصله می‌گرفتند.
بخش اصلی استحکامات البته در قسمت اراضی اشغالی بود. پشت حصار آهنی مرزی، در خاک اراضی اشغالی یک خاکریز شنی قرار گرفته بود و پشت آن نیز دیوار اصلی ساخته شده از فولاد و سیم‌های خاردار قرار داشت. ارتفاع این دیوار از سطح زمین ۶ متر بود اما بخش بزرگ‌تری از آن در اعماق زمین فرو رفته بود تا از نفوذ تونل‌ها به اراضی اشغالی جلوگیری کند. بنا به دلایل امنیتی هرگز عمق دیوار در زیرزمین اعلام نشد اما گفته شد این دیوار به حسگرهایی مجهز است که هرگونه تحرک در زیرزمین و نفوذ خاک یا آب به داخل آن را هشدار می‌دهد. در امتداد مرز با غزه برج‌ها و دکل‌های مراقبت به فاصله هر ۱۵۰ متر (۵۰۰ فوت) از یکدیگر در دو طرف دیوار فولادی قرار گرفتند. این برج‌ها بدون حضور عوامل انسانی با دوربین‌ها و رادارهایی مجهز شده بودند که کوچک‌ترین تحرکی را رصد می‌کرد و به سامانه تسلیحاتی خودکار از راه دور متصل شده بود. رژیم صهیونیستی بیش از یک میلیارد دلار فقط برای ساخت این دیوار هزینه کرد اما پشتیبانی نرم‌افزاری این دیوار نیز به همین اندازه پرهزینه و مهم بود.
درست همان سال که ساخت دیوار به پایان رسید رژیم صهیونیستی در قراردادی با شرکت‌های گوگل و آمازون از خدمات ویژه آنها در حوزه فناوری و هوش مصنوعی استفاده کرد. قراردادی که به پروژه «نیمبس» مشهور شد. پروژه «نیمبس» این قابلیت را به رژیم می‌داد که تمامی بانک‌های داده خود را در یک فضای ابری به یکدیگر متصل کند و داده‌های جدید را در صورت لزوم با آن تطبیق داده و یا به آن اضافه کند. به گزارش «اینترسپت» ابزارهای یادگیری ماشینی «نیمبس» می‌توانست علاوه‌بر افراد، تحرک اشیاء را هم زیر نظر بگیرد و الگوریتم‌های هوش مصنوعی آن طوری طراحی شده بود که می‌توانست علاوه‌بر دسته‌بندی خودکار تصاویر و تشخیص چهره، با تحلیل تصاویر، محتوای احساسی و عاطفی تصاویر را هم تشخیص دهد. رژیم صهیونیستی برای این پروژه نیز بیش از یک میلیارد دلار خرج کرد. ترکیب این قابلیت نرم‌افزاری با حجم وسیعی از حسگرها، دوربین‌ها و رادارهای به‌کار رفته در دیوار امنیتی و همچنین اطلاعات جمع‌آوری شده توسط پهپادهای شناسایی بر فراز غزه به معنی نظارت فوق‌العاده و همه‌جانبه تا عمق خاک باریکه غزه در تمامی ساعات شبانه‌روز بود. نظارتی که با توجه به اتصالش به تسلیحات خودکار در صورت شناسایی خطر، آتش به اختیار نیز عمل می‌کرد. 14 سال پس از شروع محاصره غزه، با اتمام ساخت «دیوار آهنی» در سال 2021 میلادی، باریکه غزه تبدیل به زندانی فوق امنیتی شد که کوچک‌ترین ماجراجویی برای خروج از آن با مجازات مرگ همراه بود.
7 اکتبر 2023 گروه‌های مقاومت فلسطینی توانستند حصاری را که مقامات رژیم صهیونیستی آن را غیرقابل نفوذ و جلوه‌ای از قدرت خود می‌دانستند، بشکنند. آنها با عبور از موانع چند لایه فیزیکی و فریب پایشگرهای امنیتی رژیم به عمق اراضی اشغالی نفوذ کردند و بیش از 250 اسرائیلی را به اسارت گرفته و با خود به داخل غزه آوردند. اقدامی که در یک توافق احتمالی می‌تواند آزادی اسرای فلسطینی و رفع قسمتی از محاصره غزه را به همراه داشته باشد. طوفان ‌الاقصی کمترین واکنش مردمی بود که از 16 سال محاصره مرگبار رژیم صهیونیستی در سکوت جهانیان به تنگ آمده بودند. سازمان ملل سال 2012 در گزارشی اعلام کرد اگر هیچ اقدامی برای کاهش محاصره انجام نشود، غزه تا سال 2020 «غیرقابل زندگی» خواهد بود. ساکنان مقاوم غزه اما سه سال بیشتر از پیش‌بینی سازمان ملل زنده ماندند تا درد و رنج‌شان و قصه سرزمین اشغال‌شده‌شان را به مسئله اول جهان تبدیل کنند.

طرحی که با طوفان الاقصی به کما رفت

رحیم زیادعلی

با گذشت یک سال از عملیات طوفان الاقصی، علیه مواضع رژیم صهیونیستی در ۱۵ مهر سال ۱۴۰۲ (۷ اکتبر ۲۰۲۳) این روز‌ها بسیاری با اشاره به آثار و پیامد‌های پس از آن عملیات، چرتکه برداشته و هزینه فایده‌های آن را ارزیابی می‌کنند و از همین رهگذر بر این باورند که شهادت بیش از ۴۱ هزار فلسطینی که عمدتاً زن و کودک هستند از یک سو و ویرانی‌های گسترده در نوار غزه از سوی دیگر، در قبال عملیاتی که انجام شد، چندان آورده‌ای نداشته است. 
باورمندان این نگاه، اما از یک نکته اساسی غافل‌اند و آن اینکه همه این حوادث را از ۷ اکتبر و پس از آن می‌بینند و مورد ارزیابی قرار می‌دهند. حال آنکه برای پی بردن به این عملیات غرورآفرین رزمندگان مجاهد فلسطینی به چند سال و بلکه چند ماه پیش از آن باید رجوع کرد. جایی که دولت صهیونیستی با هدایت و حمایت امریکا، در قالب طرح ابراهیم و عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی با دولت‌های عربی، می‌رفت تا پرونده فلسطین و اشغالگری را برای همیشه مختومه کند. در قالب این طرح خائنانه که با همکاری و همراهی برخی دولت‌های عربی، راهبری می‌شد، به بهانه مشوق‌های اقتصادی، اما با هدف توسعه‌طلبی سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی، قرار بود پایتخت‌های کشور‌های عربی یکی پس از دیگری برای نمایندگان این رژیم فرش قرمز پهن کنند و با گشایش سفارت رژیم صهیونیستی، عملاً کشور‌های عربی را این بار نه با زور و قدرت نظامی که به روش دیپلماتیک به تسخیر خود در آورند. طرحی که البته تا حدودی هم به نتیجه رسید. برخی دولت‌ها رسما با بازگشایی دفاتر دیپلماتیک رژیم صهیونیستی و انعقاد پیمان‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی، خیانت تاریخی به آرمان فلسطین و دنیای اسلام را رقم زدند و این دومینوی خطرناک ادامه داشت تا اینکه ۷ اکتبر از راه رسید و همه رشته‌های بافته شده رژیم صهیونی، دولت‌های خودفروخته و اربابان غربی و امریکایی آن‌ها را پنبه کرد. امروز نه تنها در دولت‌های عربی منطقه سخنی از عادی‌سازی روابط نیست که بسیاری پایتخت‌های اروپایی و امریکایی که به طور سنتی در زمره مدافعان و حامیان سنتی رژیم صهیونیستی تعریف می‌شوند، به صحنه تظاهرات ضد صهیونیستی تبدیل شده‌اند و روایت‌های دروغین ساخته شده از مظلومیت تاریخی صهیونیست‌ها که به مدد نفوذ سیاسی و رسانه‌ای به روایت غالب دنیا تبدیل شده بود، اکنون فروریخته است. 
عملیات طوفان الاقصی نه تنها طرح خائنانه عادی‌سازی روابط را به کما برد که همه بنیان‌های سیاسی، امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی را که تا پیش از آن درباره آن‌ها افسانه‌های شکست ناپذیری و گنبد‌های آهنین و غیر قابل نفوذ توصیف کرده بودند، متلاشی کرد و به هم ریخت. 
تعابیر رهبر معظم انقلاب در خرداد ماه امسال در اجتماع عظیم مردم در سی‌وپنجمین سالگرد عروج حضرت امام خمینی (ره) درباره این عملیات باید بار‌ها تکرار و تبیین شود، جایی که تصریح کردند: «طوفان ۱۵ مهر، نقشه با دقت طراحی شده دشمن را باطل کرد. حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی، واکنش عصبی به باطل شدن نقشه آنهاست. من نمی‌دانم فرماندهان فلسطینی می‌دانستند چه کار بزرگی دارند می‌کنند یا نه ولی کاری که این‌ها کردند، کاری بود که هیچ چیز دیگری نمی‌توانست جای آن را بگیرد. آن‌ها یک توطئه بزرگ بین‌المللی را برای منطقه غرب آسیا با طوفان الاقصی از بین بردند و باطل کردند.» ایشان اخیراً در خطبه‌های نماز جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳ تهران تصریح کردند: «عملیات طوفان الاقصی رژیم صهیونیستی را ۷۰ سال به عقب برگرداند.» زلزله طوفان الاقصی، پایه‌های رژیم نامشروع صهیونیستی را برای همیشه لرزان و متزلزل کرد. بنابراین هر سازه امنیتی که روی این بنای لرزان بنا شود، در فروپاشی آن تسریع شده است. 
نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت اینکه ساکنان مظلوم فلسطینی در نوار غزه و دیگر بخش‌های اشغالی بیش از ۷۰ سال است که در زندان و حصار بزرگی به نام فلسطین تحت شدیدترین شکنجه‌ها، آوارگی‌ها، کشتار‌ها و تحقیر و توهین‌ها بوده و هستند و آنچه در ۷ اکتبر رقم خورد، پاسخ و واکنشی به این همه جنایت سازمان یافته بود. به عبارت دیگر، ساکنان مظلوم فلسطینی این‌گونه نبود که از سر شکم سیری و آرامش و آسایش دست به چنین عملیاتی زدند. زنان و کودکان این ملت مظلوم، دهه‌هاست که طلوع و غروب آفتاب را با جنگ و خونریزی اشغالگران تجربه می‌کنند؛ و همه این نسل کشی‌های پیش چشم نهاد‌های بین‌المللی بی‌خاصیت و مدعیان حقوق بشر، رقم خورده است. بنابراین برای مقاومت فلسطین راهی جز دفاع مشروع و مقابله با اشغالگران باقی نمانده بود. 
پس از این شکست «غیرقابل ترمیم» سران رژیم صهیونیستی کوشیدند با ماشین جنگی خود از هوا، زمین و دریا، باریکه غزه را به تلی از خاکستر تبدیل کنند، با این هدف که سازمان حماس را نابود و ساکنان آواره غزه را به خارج از این نقطه گسیل کنند، اکنون، اما باید دید آیا این هدف محقق شده است؟ خیر. آن‌ها اگرچه برای رسیدن به این هدف همه قواعد حقوقی و بین‌المللی را زیر پا گذاشتند و حتی از انهدام مدارس و مراکز درمانی هم نگذشتند، اما هرگز نتوانستند به اهداف اعلام شده برسند. به عکس این روز‌ها حماس با بازیابی توان نظامی و امنیتی خود، حملات راکتی به نقاط و مراکز راهبردی رژیم صهیونیستی را از سر گرفته است. 

اوضاع میدانی رژیم صهیونیستی در بمباران وحشیانه جنوب لبنان و به صورت خاص‌تر، منطقه ضاحیه جنوبی بیروت هم بهتر از این نیست. جنگنده‌های رژیم صهیونیستی اگر چه با بمب‌های سنگرشکن چندصد تنی، فرماندهان ارشد حزب الله و دبیرکل آن را به شهادت رساند و بسیاری از زیر ساخت‌های این جنبش اسلامی را با آسیب‌های فراوان مواجه ساختند، اما امروز رفته رفته، سازمان حزب الله قدرت خود را بازیابی کرده و همچون ققنوس از خاکستر بیروت برخاسته است. تجربه تاریخی نشان داده سه جنگ گذشته اسرائیل علیه لبنان که همچون امروز جنوب بیروت را به ویرانه‌ای تبدیل کرد، اما قدرتمندتر از گذشته، به مقاومت جانانه خود ادامه دادند، پس از این جنگ هم حزب الله با ساختار جدید و البته پرانگیزه و پرتوان خود، راه رهبران پیشین را با قدرت و قاطعیت بیشتری ادامه خواهند داد. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت، این جنگ اگرچه خسارات مادی و معنوی فراوانی به مقاومت تحمیل کرد، اما روند تحولات از شکست سنگین رژیم صهیونیستی در این فرایند پرهزینه حکایت دارد و آینده از آن مجاهدان راه خداست. این یک وعده الهی است.

نظم منطقه ای درون زاد

سید محمد حسینی

صاحبان قدرت حتی در هنگامه بحران و جنگ، استراتژی‌های بلندمدتی در ذهن دارند و گاه آن را اعلام هم می‌کنند اما آنچه در ذهن است باید پا در زمین بگذارد، انبوهی از موانع عینی را از پیش رو بردارد تا به واقعیت تبدیل شود. در عین حال نظام باورهای صاحبان قدرت اهمیت دارد، چه اینکه صاحبان قدرت آینده را می سازند و بررسی دیدگاه‌ها و باورهای آنها می‌تواند نقشه راه آنها برای آینده را نشان دهد. این روزها در بحران حاد خاورمیانه، مقامات صهیونیستی، گاه از نقشه راه خود برای آینده سخن می‌گویند. این نقشه راه به طور حتم با موانع کوچک و بزرگی مواجه است اما دانستن آن برای تصمیم گیران جمهوری اسلامی دارای اهمیت حیاتی است.
بنی گانتز، وزیردفاع پیشین اسرائیل، به مناسب سالروز ۷ اکتبر (عملیات طوفان الاقصی) مقاله ای در نیویورک تایمز منتشر کرده و طی آن نقشه راه اسرائیل برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران را طی سال های آینده ترسیم نموده است. او در این مقاله از تلاش اسرائیل برای ایجاد یک اجماع بین المللی و منطقه ای علیه ایران سخن گفته است و هدف از ایجاد این اجماع را تشکیل ائتلاف نظامی و تغییر رژیم سیاسی در ایران عنوان کرده است. او گفته در این نقشه راه «اسرائیل در قدم اول با حمله نظامی‌به حماس، حزب الله، حوثی‌های یمن و کتائب حزب الله عراق به شکلی نظام مند بازوهای نیابتی ایران در جنگ با اسرائیل را تضعیف و قطع خواهد کرد.» راه‌های ارتباطی ایران با «گروه‌های نیابتی» از جمله در سوریه و دریای سرخ، دیده بانی و رصد خواهد شد و با حملات نظامی‌به مناطق و کاروان‌های مشکوک، این ارتباط نیز قطع خواهد شد. همزمان سران صهیونیستی قصد دارند هم افزا با جبهه نظامی در جبهه سیاسی، اقتصادی و حقوقی نیز به قول خودشان «پیشران‌های تضعیف و سقوط جمهوری اسلامی» را فعال کنند. در جبهه سیاسی، احیائ روند عادی سازی با اعراب، تلاش برای تقویت جبهه ضد ایرانی در منطقه و تقویت اپوزیسیون خارج نشین در دستور کار است. در ابعاد اقتصادی نیز افزایش شدید تحریم ها به منظور از کار انداختن صنایع ایران و افزایش نارضایتی مردم در داخل به خاطر تشدید بحران‌های اقتصادی و در ابعاد حقوقی، تلاش برای قرار دادن سپاه پاسداران در گروه‌های تروریستی از سوی اتحادیه اروپا از برنامه‌های صهیونیست ها برای مقابله با ایران است. در پایان نیز ایجاد ائتلاف نظامی‌بین المللی و منطقه ای برای حمله به تاسیسات هسته ای و در صورت لزوم زیرساخت های صنعتی و نظامی ایران به عنوان «مشت آخر» در نقشه راه صهیونیست ها طراحی شده است.
تردیدی نیست که این نقشه راه برای پیاده شدن با موانع بزرگ  مواجه است اما باید آن را جدی گرفت و نه تنها موانع تحقق آن را تقویت کرد بلکه با تدابیر به موقع و آفندی؛ نقشه راه جمهوری اسلامی را برای منطقه به پیش برد. نقشه راه « نظم منطقه ای درون زاد» که از لوازم اصلی تحقق آن، تضعیف اسرائیل و ایجاد محدودیت برای مداخلات منفی قدرت های بزرگ به ویژه امریکا در نظم منطقه ای خاورمیانه است.

قدم‌های هزار خنجر چه بود؟

 

کمیل خجسته
این متن از قدم دوم شروع می‌شود؛ آن جا که نتانیاهو درباره جنگ غزه سه هدف را اعلام کرد: ۱. تسخیر غزه ۲. حذف حماس ۳. آزادی اسرا!اما او نه تنها به هیچ کدام از اهدافش نرسید بلکه در این چند روز، از این مناطق حمله راکتی به سرزمین‌های اشغالی شد و از آن مهم تر این که بنا به اعلام رسمی همچنان ۲۰۰ اسیر اسرائیلی در دست رزمندگان حماس در غزه باقی مانده ‌است. قدم سوم هزار خنجر از آن حزب‌ا... بود. آن‌ها ابتدای طوفان‌الاقصی، مرزهای شمالی اشغالی را زیر آتش گرفتند و پایگاه‌های جاسوسی و راداری شمال را از کار انداختند. با توسعه آتش کشتار از سوی رژیم، حزب‎ا... هم برد آتشش را بیشتر کرد. اقدامات حزب‌ا... جدا از کور کردن شمال نسبت به جنوب لبنان دو کار مهم دیگر هم کرد. اول اینکه تمرکز رژیم را از غزه پرت کرد و دوم اینکه حملات حزب‌ا... موجب شد تا شهرک‌های شمالی از سکنه خالی شود.از این رو و بنا به آمار رسمی خود آن‌ها حدود ۲۰۰ هزار نفر از شهرک‌های شمال خارج شده‌اند و امروز اسرائیل با پدیده‌ای به نام آواره اسرائیلی روبه رو شده است.نتانیاهو خودش اعلام کرد که آن‌ها سید حسن را زدند چون راه برگرداندن ساکنان به شهرک‌های اشغالی در ترور سید بود. اما چه شد؟ از فردای شهادت سید حسن، برد موشک‌های حزب‌ا... بیشتر شد؛ تعدادشان هم. حالا برخلاف ایده‌ی رژیم مبنی بر اینکه با زدن چارت فرماندهی حزب‌ا...، ماشین مقاومت در شمال خاموش می‌شود؛ این حرف آیت‌ا... خامنه‌ای درست از آب درآمد که حزب‌ا... وابسته به افراد نیست و سازمان حزب‌ا... سرنوشت این منطقه را رقم خواهد زد.قدم چهارم را هم آقای نتانیاهو در سازمان ملل گفت. «این که ایران از شش جهت به اسرائیل در حال تهاجم است.» ایران، لبنان، یمن، عراق، فلسطین و در نهایت سوریه خطوط مختلف تهاجم‌ شش‌جانبه به سمت سرزمین‌های اشغالی است. این متن با توجه دادن به قدم اول پایان می‌پذیرد که همان حرف نتانیاهو است که گفت «اسرائیل در حال دفاع از موجودیت خود است.» طوفان‌الاقصی دو ضربه کاری بزرگ به رژیم زد. ضربه اول این بود که بازدارندگی‌ اش از بین رفت و اسرائیل بعد از ۷۰ سال حیاتش، حالا برای اولین بار درون سرزمین‌های اشغالی در حال دفاع از خود شد و آنچنان ناامن شد که بنا به آمار یک میلیون و۲۰۰ هزار نفر از آن خارج شده‌اند و حدود ۵۰۰ هزار نفر از آنان حدود یک سال است که به این سرزمین بر‌نگشته‌اند. دومین ضربه اصلی این بود که اسرائیل سنگ بنای مشروعیت جهانی‌اش بر ماجرای هولوکاست بود و حالا اسرائیل خود بزرگ ترین هولوکاست عالم را ایجاد کرده است. امروز آن‌ها مشروعیت‌شان در نزد افکار عمومی جهان مثل یخ در حال ذوب شدن است. آن‌طور که دیگر حتی مکرون اعلام می‌کند که باید اسرائیل تحریم شود. حالا معلوم می‌شود که مقاومت نقشه‌ای دارد که آرام، صبورانه و تدریجی گام‌هایش را عملیاتی می‌کند و هر ضربه‌اش بحرانی عمیق درون سرزمین‌های اشغالی ایجاد می‌کند و برعکس رژیم اگرچه که شلوغ‌کاری میدانی و رسانه‌ایش پر حجم است، اما اقداماتش پاسخگوی اهدافش نیست.

حب‌الله پشتوانه حزب‌الله

جواد شاملو 
در معرفت و جهان‌بینی اسلامی، تاریخ مبدأ و مقصد مشخصی دارد. یک سلسله اتفاقات که از نقطه نامعلومی آغاز شده باشد و به نقطه نامعلومی ختم شود نیست؛ بلکه از خداوند آغاز شده و به او خاتمه می‌یابد. جامعه بشری از وحدتی الهی آغاز شده و سپس به کثرتی مبتلا می‌گردد که عرصه نبرد حق و باطل است و باز به وحدتی الهی می‌رسد. 
به این معنا معاد فقط مربوط به انسان‌ها و جهان دیگر نیست؛ تاریخ هم رستاخیزی دارد و بازگشتی. از این رو آنچه تاریخ را به پیش می‌راند، الزاما باید به این مسیر مربوط باشد. تاریخ عرصه وقایع گوناگون است، اما آن اتفاقاتی پیشران تاریخ‌اند که از عنصر الهی به خصوصی برخورد باشند. آن عنصر چیست؟ 
قرآن کریم در آیه ۵۴ سوره مائده پرده از عنصری بر می‌دارد که باعث رفت‌وآمد اقوام گوناگون می‌شود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي اللَّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ ذٰلِكَ فَضلُ اللَّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ». «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‌رساند)؛ خداوند جمعیّتی را می‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد می‌کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می‌دهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست».
آنچه تعیین می‌کند کدام قوم بیاید و کدام قوم برود و صفحه تاریخ را ورق بزند، عشق است‌. عشق دوطرفه خدا و انسان‌هاست که رقم‌زننده سرنوشت هر دوره از تاریخ است. ابتدا می‌فرماید «یحبهم». یعنی ابتدای این عشق از سوی خداست. سپس این محبت از سوی مؤمنان پاسخ داده می‌شود: «یحبونه».ای بسا که این «یحبهم» همیشه از سوی پیر خرابات هست؛ مشکل از «یحبونه» است که گاه هست و گاه نیست! نشانه این عشق رابطه مؤمنان با یکدیگر و با کفار است.
یعنی هر زمان که مؤمنان با هم در وحدت بودند و از سوی دیگر با کفار در شدت و خصومت، یعنی آن مؤمنان پاسخ محبت خدا را داده‌اند. 
وقتی به عصر و زمانه خودمان و خصوصا به عملکرد جمعی و ملی مردمان کشور خودمان دقت می‌کنیم، احساس می‌کنیم ایرانیان و همه ملت‌های محور مقاومت مصداق «یحبونهم و یحبونه»‌اند. 
نباید از حضور مردم ایران در نماز جمعه نصر ساده عبور کرد. نگارنده در سال‌های اخیر اجتماعات گوناگون را تجربه کرده است. جمعیت میلیونی، متراکم، نفس‌گیر و پشت به پشت روز جمعه نصر، در حالی گرد آمده بود که بسیاری از مردم به حق این احتمال را می‌دادند که ولو در حد یک درصد، ممکن است مورد حمله قرار بگیرند. بسیاری از مردم صبح جمعه با این فکر از خانه بیرون آمدند: «هرچه شد شد، فدای سر رهبر انقلاب و سیدحسن نصرالله». این معنایی جز عشق خدا دارد؟ چه نیرویی این شجاعت را به مردم بخشید که آن اقتدای میلیونی را رقم بزنند؟
کمی از بالاتر نگاه کنیم. کدام نیرو ملت تکیده یمن را به جنگ با اسرائیل برانگیزانده؟ یمن اصلا در معادلات این جنگ نبود! ضمنا به‌تازگی از جنگی هشت‌ساله و سهمگین سربلند بیرون آمده بودند و زخمی بود. کدام تحلیل جز عشق به خدا می‌تواند معمای یمن را حل کند؟ 
کدام نیرو عراق را تبدیل به یکی از خط مقدم‌های مبارزه با رژیم اشغالگر کرد، تا جایی که سفاکان صهیونی سید عراق، آیت‌الله سیستانی را تهدید به ترور کند؟ عراق با ملت و دولتش در کنار حزب‌الله ایستاده است و به امدادگری مجروحان آن می‌پردازد. این دفاع ملی عراقی‌ها از مقاومت فلسطین و لبنان در برهه کنونی، منطقی جز حب‌الله ندارد. این حب‌الله است که ملت‌های منطقه را تبدیل به حزب‌الله می‌کند. 
حزب‌الله لبنان چرا از ابتدای تجاوز رژیم به غزه وارد عمل شد؟ رژیم صراحتا جنگ را بین خودش و حماس اعلام کرده بود. اگر غیرت حزب‌الله برای «اعزة علی الکافرین» شدن نبود،می شد  حزب‌الله وارد جنگ نشود. هزینه‌ای که حزب‌الله امروز می‌دهد، هزینه «اذلة علی‌المؤمنین» بودن است. حزب‌الله خود را فدای حب‌الله می‌کند. اگر بشنویم که از چهارگوشه غرب آسیا فریاد حب‌الله برخاسته، در می‌یابیم که ملت‌های منطقه مشمول فضل‌الله شده‌اند و فضل خدا ان‌شاءالله، آغاز نصرالله است.
 
شلیک به سازمان ملل
رضا رحمتی
تیراندازی دیروز 20 مهر نظامیان اسرائیلی به سمت مقر نیروهای یونیفل (نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در لبنان) با واکنش‌های بسیاری همراه شده است. از جمله این واکنش‌ها، انتقاد تند و صریح دبیرکل سازمان ملل «آنتونیو گوترش» بود که گفت «تیراندازی به محل استقرار نیروهای یونیفل (نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در لبنان) نقض قوانین بین‌المللی مربوط به سازمان ملل متحد است و باید نیروهای بین‌المللی حافظ صلح مورد حفاظت قرار گیرند... من تیراندازی به محل نیروهای یونیفل را محکوم می‌کنم. ما به اسرائیل توضیح دادیم که این حادثه غیر قابل تحمل است». 
به بهانه این بی‌اعتنایی به ترتیبات سازمان ملل متحد و واکنش گسترده کشورهای مختلف، نگاهی به سیاهه تمسخر «حقوق بین‌الملل و منشور سازمان ملل» به وسیله اسرائیل خواهیم داشت. یکی از مسائلی که در یک سال گذشته توجه بسیاری را به خود جلب کرده، نقض‌های پی‌درپی حقوق بین‌الملل توسط اسرائیل بوده است. مستقل از هماوردی که فلسطینیان و اسرائیل در یک سال گذشته بر سر مسائل مختلف داشته‌اند و مستقل از پیروزی‌های میدانی هریک، مسائل حقوقی نیز مورد توجه بوده است. ایراد اتهام‌های حقوقی به ایران، در حالی است که نزدیک به یک سال است مهم‌ترین همپیمان آمریکا و غرب (بدون آنکه در حمایت پروپاقرص غربی‌ها کمترین تزلزلی ایجاد شده باشد) در منطقه یعنی اسرائیل، حقوق و اخلاق بین‌الملل و نزاکت سیاسی را نیز همچون غزه و جنوب لبنان تبدیل به تلی از خاک کرده است. 
1- استهزای دیوان بین‌المللی دادگستری
دیوان بین‌المللی دادگستری در تاریخ 19 ژوئیه سال 2024 همزمان با تداوم نسل‌کشی در غزه، همچنین افشای اقدامات اسرائیل علیه اسرای فلسطینی، حکمی را صادر کرد که بر اشغال غیرقانونی «سرزمین‌های فلسطینی» توسط اسرائیل اصرار داشت و قائل به پایان دادن آن و «جلوگیری از ایجاد شهرک‌های جدید» توسط اسرائیل شده بود. در بخشی از این حکم آمده است: «دیوان بر این باور است که نقض ممنوعیت تصرف اراضی با زور توسط اسرائیل و حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین تأثیر مستقیمی بر غیرقانونی بودن ادامه حضور اسرائیل به عنوان یک قدرت اشغالگر در سرزمین اشغالی فلسطین دارد. سوءاستفاده مداوم اسرائیل از موقعیت خود به عنوان یک قدرت اشغالگر، از طریق الحاق و اعمال کنترل دائمی بر سرزمین اشغالی فلسطین و ادامه نارضایتی از حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود، ناقض اصول اساسی حقوق بین‌الملل است و حضور اسرائیل را در اراضی اشغالی فلسطین غیرقانونی می‌کند». دیوان علاوه بر این اضافه کرد «مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد و همه دولت‌ها ملزم به همکاری با عدم به رسمیت‌شناسی اشغال سرزمین‌های اشغال‌شده به دست اسرائیل هستند». این موضوع در عین حال که یک افتضاح بین‌المللی برای اسرائیل و همپیمانانش (به‌طور خاص آمریکا) و برآیندی از فشار افکار عمومی بین‌المللی و بینش منصفانه قضات این نهاد بین‌المللی بود، با به سخره گرفتن این نهاد توسط اسرائیل و حتی ایالات متحده همراه شد، تا جایی که برخی مقامات آمریکایی قضات و رئیس دیوان را تهدید به لغو روادید و تحریم کردند.
2- استهزای قطعنامه «حقوق و امتیازات» فلسطین
در آستانه رای‌گیری قطعنامه‌ای با موضوع «حقوق و امتیازات» فلسطین که از شورای امنیت سازمان ملل متحد می‌خواهد درخواست فلسطین برای تبدیل شدن به یکصدونودوچهارمین عضو این سازمان در تاریخ 21 اردیبهشت 1403 را مورد بررسی قرار دهد، اتفاقی عجیب در تاریخ سازمان ملل متحد افتاد که برآمده از خوی ناقض رژیم اسرائیل بود. در حالی که این پیش‌نویس با 143 رای موافق، 9 رای مخالف و 25 رای ممتنع و با ابتکار گروه کشورهای عربی به تصویب رسید، گیلعاد اردان، سفیر وقت رژیم اسرائیل در سازمان ملل که از دستور جلسه بررسی این قطعنامه عصبی بود، گفت: «منشوری را که باعث به رسمیت شناختن فلسطین می‌شود قبول نداریم و منشور ملل متحد باید تغییر کند». سپس منشور را در اقدامی توهین‌آمیز در مقابل چشمان میلیاردها انسان، در دستگاه خردکن انداخت و تکه تکه کرد. 
3- کشتار کارکنان و کارمندان سازمان ملل و امدادگران در غزه
در سیاهه جنایات رژیم اسرائیل و در ادامه نسل‌کشی که در غزه و جنوب لبنان به راه انداخته، فهرست بلندبالایی از کشتار کارکنان و کارمندان بهداشت و درمان، امدادگران و حتی کارکنان سازمان ملل متحد نیز دیده می‌شود. 
بنا به گفته دبیر کل سازمان ملل متحد (آنتونیو گوترش)، درباره «نقض بسیار شدید قوانین بین‌المللی بشردوستانه و فقدان کامل حفاظت موثر از غیرنظامیان... نزدیک به 300 کارمند کمک‌های بشردوستانه که بیش از دوسوم آنها کارکنان سازمان ملل متحد بودند نیز در جریان درگیری کشته شده‌اند». برخی از این کشتارها نه به صورت غیرعمدی، بلکه با شلیک مستقیم تک‌تیراندازهای اسرائیلی انجام شده است. برای مثال آژانس آنروا (آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی) وابسته به سازمان ملل متحد، 23 شهریور 1403 بیان می‌دارد «برای نخستین بار طی بیش از 10 سال گذشته است که یکی از کارکنان این سازمان در کرانه باختری به ضرب گلوله نظامیان اسرائیلی کشته می‌شود». گوترش در همین باره به بی‌اعتنایی اسرائیل به سازوکارهای حقوقی سازمان ملل متحد اشاره و اضافه می‌کند: «ما دادگاه‌هایی داریم اما می‌بینیم به تصمیمات دادگاه‌ها احترام گذاشته نمی‌شود و این کاملا غیرقابل قبول است و نیاز به تامل جدی دارد». آمارها نشان می‌دهد تا 25 مارس سال 2024 در مجموع 141 کارگر آنروا در غزه کشته شده بودند و تا 30 آوریل 2024، 182 کارمند کشته شدند. 
4- بی‌اعتنایی به قطعنامه‌های شورای امنیت درباره آتش‌بس
رژیم اسرائیل حتی به ترتیبات آتش‌بس که توسط متحدان خود در مجامع بین‌المللی به تصویب رسیده نیز هیچ وقعی ننهاده است. برای مثال در حالی که بعد از 6 ماه در 6 فروردین 1403 (25 مارس 2024)، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه آتش‌بس فوری در غزه را (بعد از ۳ وتوی آمریکا در قطعنامه‌های آتش‌بس پیشین) به تصویب رساند و خواستار آتش‌بس فوری در غزه در ماه رمضان شد، سفیر رژیم اسرائیل با بی‌اعتنایی به این قطعنامه گفت: «همه اعضای شورای امنیت باید به این قطعنامه بی‌شرمانه رای مخالف می‌دادند».
همچنین هنگامی که این شورا در تاریخ 21 خرداد 1403 قطعنامه آتش‌بسی با ۳ گام، با ابتکار ایالات متحده آمریکا به تصویب رساند، باز هم با سرپیچی اسرائیل و استهزای تلاش این شورا، این قطعنامه مورد بی‌توجهی قرار گرفت. 
5- توهین به دبیر کل سازمان ملل متحد به عنوان «عنصر نامطلوب»
بعد از آنکه گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد به نقض‌های پی در پی اسرائیل درباره اقدامات خصمانه شهرک‌نشینان و خشونت‌های آنها در کرانه باختری و بی‌خانمانی و آوارگی و ویرانی‌های بسیار در خانه‌های فلسطینیان اشاره کرد و یک ماه بعد از اینکه اعضای سازمان ملل متحد در تلاشی دسته جمعی خواستار پایان اشغالگری 60 ساله اسرائیل در کرانه باختری شدند، همچنین بعد از اینکه گوترش نسبت به حملات ایران علیه اسرائیل با لحن تندی رفتار نکرد و اصطلاحا حمله ایران را «محکوم نکرد»، «یسرائیل کاتس» وزیر خارجه اسرائیل 11 مهر 1403 با تحقیر ترتیبات سازمان ملل متحد گفت: «آنتونیو گوترش، عنصری نامطلوب است و از ورود او به اسرائیل جلوگیری به عمل می‌آید». این اقدام اسرائیل، واکنش جامعه بین‌المللی را به دنبال داشت، به گونه‌ای که نماینده دائم روسیه در شورای امنیت از همه کشورها خواست این اقدام اسرائیل را محکوم کنند و اشاره کرد: «تنها مقصر وضعیت فعلی خاورمیانه و ناتوانی سازمان ملل در موضع‌گیری قاطع در این باره آمریکاست». 
6- بی‌اعتنایی به منشور ملل متحد
علاوه بر این اقدامات وقیحانه اسرائیل نسبت به سازوکارهای ملل متحد، اسرائیل در این یک سال سیاهه طولانی از نقض‌های مکرر منشور سازمان ملل متحد را نیز مرتکب شده است. بی‌توجهی مکرر به ماده 4 (بند2) درباره حاکمیت سیاسی و تمامیت ارضی کشورهای مختلفی از جمله سوریه، یمن، عراق، لبنان، ایران و...، بی‌توجهی به ترتیبات حقوق بشردوستانه مندرج در کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو مربوط به حقوق بشردوستانه بین‌المللی، بی‌توجهی به حقوق دیپلماتیک و کنسولی و هدف قرار دادن اماکن دیپلماتیک، بی‌توجهی به افراد و اهداف غیرنظامی و کشتار نزدیک به 30 هزار زن و کودک در غزه و لبنان و بسیاری دیگر از اقداماتی که در این یادداشت فرصت نوشتن درباره آنها وجود ندارد، نشان از رفتار و خوی تجاوزگری این رژیم نسبت به حقوق بین‌الملل، سازمان ملل متحد و ترتیبات منشور است. بنابراین سوال این است که اعضای سازمان تا کجا می‌خواهند با این رژیم سرکش مدارا کنند؟ آیا زمان اقدامات تنبیهی یا ترذیلی سازمان در برابر این موجود شرور فرانرسیده است؟

شکار مرغابی

مهرداد احمدی شیخانی

نمی‌دانم آیا تاکنون شاهد یک شکار موفق بوده‌اید یا نه؟ ممکن است جزء کسانی باشید که اصلا از شکار خوششان نمی‌آید، ولی واقعیت این است که همه ما شکارچی هستیم، فقط این کار مراتبی دارد؛ یعنی وقتی پشه‌ای بر دست‌تان می‌نشیند تا شما را نیش بزند، او شکارچی و شما طعمه هستید و قرار است شکار شوید. ولی حالا اگر شما مثلا با دست دیگرتان بر آن پشه بکوبید، جای‌تان را با او عوض کرده‌اید و شما شکارچی و او شکار محسوب می‌شود و اگر در کشتن پشه موفق شوید، یک شکار موفق انجام داده‌اید، ولی اگر آن پشه، مثل اکثر مواقع از روی دست شما بپرد و شما فقط محکم بر دست خود کوبیده باشید، در شکار ناموفق بوده‌اید. این ساده‌ترین نوع شکار است که همه آن را تجربه کرده‌ایم. شکاری که متکی به قدرت است و با کمترین اتکا بر هوشمندی و تفکر انجام می‌شود. ولی چند بار که چنین به شکار مبادرت کنید، متوجه می‌شوید که برای موفقیت در یک شکار ساده هم نمی‌توان فقط به زور اکتفا کرد و حتی یک پشه ناچیز هم ممکن است از یک حداقل هوش برخوردار باشد که قدرت و توان شما را به چالش بکشد. برای همین بعد از چندین و چند بار شکار ناموفق، به این نتیجه می‌رسید که برای شکار همین پشه ناچیز که گفته‌اند «از پشّه لاغری چه خیزد»، اتفاقا چندان هم نباید گول ناچیزی‌اش را خورد، بنابراین دفعه بعد فقط به کوبیدن اکتفا نمی‌کنید و سعی می‌کنید ابتدا و به آرامی، طوری که شاخک‌های پشه احساس خطر را به مغز کوچک او منتقل نکنند، دست‌تان را به او نزدیک کنید و بعد که تا حداکثر ممکن نزدیک شدید، با آخرین سرعتی که می‌توانید، ضربه را وارد کنید. حالا شما یک شکارچی هستید و کیست که شکارچی نباشد؟

آنچه در بالا آمد، ساده‌ترین نوع شکار است که همه ما آن را تجربه کرده‌ایم و مثال بالا به ما یادآور می‌شود که مهم‌ترین نکته در یک شکار موفق، فریب است و شکارچی‌بودن یعنی فریب‌کار بودن و بدون داشتن این ویژگی، تقریبا هیچ شکار موفقی رخ نمی‌دهد و هرچه این فریب‌کاری پیچیده‌تر باشد، موفقیت محتمل‌تر است. 

مثلا حیوان شکارچی که در میان بوته‌های بلند صحرا و خلاف جهت وزش باد، خزیده به سوی شکار می‌رود، دارد به همان روش شکار پشه عمل می‌کند تا به نزدیک‌ترین فاصله ممکن از شکار برسد و ناگهان به سوی او یورش ببرد. یا ماهیگیری که طعمه‌ای بر سر قلاب می‌زند و آن را به درون آب می‌اندازد، از طمع ماهی برای رسیدن به غذایی در دسترس و بی‌زحمت بهره برده و او را فریب می‌دهد تا به قلاب بیفتد. اینها همه نشانه هوش شکارچی درباره شکار و ساده‌انگاری شکار درباره دامی است که برای او پهن شده‌؛ هرچه شکار هوشیارتر و ساده‌انگاری‌اش کمتر باشد، احتمال شکار‌شدنش هم پایین می‌آید.

 

برای خود من در بین تمام شکارها، جالب‌ترینش، شکار مرغابی است. در شکار مرغابی، شکارچی از حیله‌های ترکیبی بهره می‌برد و به عبارتی نه یک فریب، بلکه چند فریب را با هم به کار می‌گیرد. درست است که او مثلا تفنگی با خود به همراه دارد که با آن به سمت مرغابی شلیک می‌کند، اما غیر از آن، لباسی هم برای استتار می‌پوشد، در بین نیزار کنار رودخانه پنهان می‌شود، آلونکی از جنس نی می‌سازد و در آن پناه می‌گیرد، تعدادی عروسک مرغابی را هم روی رودخانه شناور می‌کند و نهایتا غیر از اینها، سوتی دارد که با آن صدای مرغای را تقلید می‌کند و با این کار که آخر فریب است، در ذهن مرغابی این خیال را ایجاد می‌کند که محیط کاملا امن است و مرغابی‌های دیگری هم در آنجا هستند و وقتی این عملیات ترکیبی فریب به نهایت رسید و مرغابی‌ها به محل مدنظر آمدند، شکارچی شلیک می‌کند و کار تمام می‌شود.‌ نکته مهم در‌ این ‌میان آن است که هیچ‌وقت دیده نشده که شکارچی‌ به‌ صورت عیان و از همان ابتدا خود را بر شکار هویدا کند؛ هیچ‌وقت. به عبارتی آن کسی که فریب نمی‌دهد، شکارچی نیست و فریبکار، آشکار رفتار نمی‌کند، بلکه احساس امنیت در ما به وجود می‌آورد و ما به او اعتماد می‌کنیم.

در این ایام و پس از رخدادهایی که در اخبار بود، مثل ماجرای پیجرها و ترورها و حمله‌های متعدد صهیونیست‌ها، بسیار از موضوع نفوذ و جاسوسی گفته شد و شنیدیم. جاسوسی یک عملیات فریب است‌ برای زدن ضربه نهایی و جاسوس و نفوذی قطعا کسی است که احساس اعتماد و امنیت در ما به‌ وجود می‌آورد و چه احساس امنیتی بالاتر از آنکه همان رفتاری را بکنند که ما خوش‌مان می‌آید و مانند تقلید صدای مرغابی، همان را بگویند که ما دوست داریم بشنویم؟ به عبارتی، آنکه بیشتر از همه سخنانی می‌گوید و رفتاری می‌کند که خوشایند ماست، فریب‌کارتر است و آنکه به‌صراحت از ما انتقاد می‌کند و در روی ما می‌ایستد و حتی زبان به ناسزای علنی ما می‌گشاید و با ما خصومت می‌ورزد، قطعا قصدش فریب ما نیست. نه اینکه دشمن ما نباشد که شاید باشد، ولی شکارچی و فریبکار نیست؛ چراکه شکارچی هیچ‌‌وقت نیت و قصد و منظور خود را بر ما آشکار نمی‌کند و حتم بدانیم که در بین آنانی که علنی بر ما خرده می‌گیرند و نقد می‌کنند و زخم‌های ما را بر ما آشکار می‌کنند، شکارچی یافت نمی‌شود. شکارچی کسی است که سخنی می‌گوید و رفتاری می‌کند که ما را خوش بیاید. دشمنان واقعی‌مان را باید در بین همین‌ها بیابیم. آنهایی که سخنانی می‌گویند که ما دوست داریم بشنویم و هرکس که بلندتر چنین می‌گوید، احتمال اینکه فریبکارتر باشد، بیشتر است. به قول امام صادق‌(ع)، برادر تو کسی است که عیب تو را می‌گوید