صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۸:۲۵  ، 
شناسه خبر : ۳۷۴۴۶۶
مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۱۸ فروردین ماه ۱۴۰۴
اظهارات نقیب‌زاده، به قدری عجیب است که می‌توان گفت احتمالا ریشه در دغدغه‌ها یا ناراحتی‌های شخصی او دارد. تحلیل این استاد دانشگاه، بیشتر به پیشگویی‌های کلی و تعمیم‌یافته شبیه است تا یک واکاوی موثق با اسناد تاریخی و داده‌های موثق میدانی

 مردم؛ حلقه مفقوده سرمایه‌گذاری برای تولید 

 حسن رشوند 
 سال 1403 که توسط رهبر فرزانه انقلاب به سال «جهش تولید با مشارکت مردمی» نامگذاری شد‌، امید بود بخش زیادی از خلأ تولید کشور با مشارکت مردم برطرف شود و در پایان سال‌، با ارائه آمار خیره‌کننده در تولیدی که مردم یک پای جدی آن بودند شرایط تولید کشور آنچنان رونق پیدا کند که امروز با کمترین تعطیلی کارخانه‌ها و مراکز تولیدی مواجه بوده و شاهد یک اقتصاد «مردم پایه» که تکانه‌های بازار نتواند آن را دچار تزلزل کند‌، باشیم. اما افسوس که نه‌تنها از جهشی در این زمینه برخوردار نبودیم‌، بلکه شاهد کم‌تحرکی در حوزه اقتصاد و تولید بودیم و بزرگ‌ترین دلیل این ضعف‌، به باور نداشتن یا حداقل‌، بی‌توجهی به نقشی بود که رهبر انقلاب برای مردم در حوزه تولید و شکوفایی اقتصاد کشور قائل بودند. نامگذاری امسال به «سرمایه‌گذاری برای تولید» را باید در ادامه شعار سال گذشته و همان نقشی دانست که رهبر حکیم انقلاب برای مردم در جهش تولید برای سال 1403 در نظر داشتند. چراکه در هر اقتصادی‌، مردم عنصر اصلی سرمایه‌گذاری در تولید برای رونق اقتصادی محسوب می‌شوند.رهبر حکیم انقلاب در رابطه با شعار امسال فرمودند: «در سال گذشته ما شعار «جهش تولید با مشارکت مردم» را مطرح کردیم که این برای کشور لازم بود، بلکه به یک معنا حیاتی بود. حوادث گوناگون سال ۱۴۰۳ مانع از آن شد که این شعار به تمام معنا تحقّق پیدا بکند. البتّه تلاش‌های خوبی انجام گرفت؛ هم دولت، هم مردم، بخش خصوصی، سرمایه‌گذاران، کارآفرینندگان، اینها توانستند کارهای خوبی را انجام بدهند لکن آنچه اتّفاق افتاد با آنچه مورد انتظار بود فاصله داشت... یکی از مسائل مهمّ اقتصاد در کشور سرمایه‌گذاری‌های تولیدی است. تولید آن وقتی جهش پیدا می‌کند که سرمایه‌گذاری انجام بگیرد. البتّه سرمایه‌گذاری عمدتاً از سوی مردم باید انجام بگیرد - و دولت شیوه‌های مختلفش را برنامه‌ریزی کند - لکن در آنجایی که مردم یا انگیزه‌ای ندارند یا توانایی سرمایه‌گذاری ندارند، دولت هم می‌تواند در این میدان وارد بشود؛ نه به عنوان رقابت با مردم، بلکه به عنوان جایگزین مردم؛.... بنابراین شعار امسال «سرمایه‌گذاری برای تولید» است که این ان‌شاءالله مایه‌ گشایشی برای معیشت مردم خواهد شد و برنامه‌ریزی دولت با مشارکت مردم، در کنار یکدیگر ان‌شاءالله مشکل را برطرف خواهد کرد.»
سؤال این است که صرف‌نظر از حوادث تلخ سال گذشته که شهادت رئیس‌جمهور خستگی‌ناپذیر و پرتلاشمان حضرت آیت‌الله رئیسی عزیز در همان ابتدای سال 1403 که موجب خلأ در بسیاری از برنامه‌ریزی‌ها و هماهنگی‌ها برای تحقق شعار «جهش تولید» شد و یا حوادث ناگوار دیگری همچون تحولات منطقه و شهادت فرماندهان ارشد سپاه و جبهه مقاومت در لبنان و سوریه‌، آیا عوامل دیگری وجود داشت که موجب عدم تحقق شعار «جهش تولید با مشارکت مردمی» شده باشد؟ اگر ریشه‌ای‌تر به موضوع نگریسته شود قطعا به عامل دیگری برمی‌خوریم که پیش‌تر رهبر حکیم انقلاب بارها به آن تاکید داشته و در تبیین شعار امسال نیز بار دیگر توجه همه را به آن جلب کردند و آن «حضور مردم برای حل مشکل تولید و سرمایه‌گذاری در حوزه اقتصاد» است.
1- آنچه امروز در حوزه اقتصاد شاهد آن هستیم محصول بی‌توجهی‌هایی است که چند دهه است نسبت به یک اصل مهم قانون اساسی یعنی اصل 44 صورت گرفته است. اصل 44 قانون اساسی نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران را بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه‌ریزی منظم و صحیح استوار کرده است. هرچند در نسبت سهم هر کدام از این بخش‌ها در اصل 44‌، سهم دولتی بسیار پررنگ و سهم بخش تعاونی‌ها و خصوصی کمرنگ دیده شده بود اما بعد‌ها با تعیین سیاست‌های اصل 44 که توسط رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد تا حدودی تلاش گردید این ضعف برطرف شده و به تعاونی‌ها و بخش خصوصی اهمیت بیشتری داده شود. یکی از مهم‌ترین موانع تحقق شعار سال ۱۴۰۳، تصدی‌گری دولت در بخش‌های اقتصادی و عدم واگذاری واقعی به بخش خصوصی است. با وجود تأکید اصل ۴۴ قانون اساسی بر خصوصی‌سازی، هنوز بخش زیادی از فعالیت‌های اقتصادی و صنایع کلیدی در اختیار دولت و نهادهای شبه‌دولتی قرار دارد که فضای رقابت را محدود و بهره‌وری اقتصادی را کاهش داده است. این امر بارها مورد انتقاد رهبر انقلاب قرار گرفته است. 
2- بدون شک تعاونی‌های مورد تاکید در اصل 44 قانون اساسی یکی از الگوهای مطلوب رشد تولید با مشارکت مردم هستند. چراکه با ایجاد هماهنگی در فرآیندهای تولید و توزیع، تعاونی‌ها می‌توانند به بهره‌وری بیشتر در استفاده از منابع و کاهش هزینه‌ها کمک کنند. رهبر معظم انقلاب معتقدند تعاونی‌ها پدیده‌ بسیار مطلوبی برای اقتصاد ایران هستند؛ سرمایه‌های خُرد را جمع می‌کنند، تک‌تکِ افراد را توانمند می‌کنند، اشتغال فراوان ایجاد می‌کنند و اگر بشود این تعاونی‌ها را شبکه‌سازی کرد و در یک شبکه‌ای جمع کرد، یک مجموعه‌های عظیمی به‌وجود می‌آید. آنچه امروز به عنوان حلقه مفقوده در بخش تعاونی دیده می‌شود ضعف در قدرت شبکه‌سازی آنها برای تولید بیشتر و هدفمند و سرمایه‌گذاری در این بخش به عنوان عنصر اصلی کمک‌کننده به اقتصاد کشور است. جالب این است که بدانیم ایران جزو 5 کشور نخست (ایران، آمریکا، کانادا، استرالیا و بریتانیا) در ایجاد تعاونی‌ها و استفاده آنها در اقتصاد کشور است. جمهوری اسلامی ایران با 198 هزار تعاونی مقام نخست و آمریکا با حدود 40 هزار تعاونی در مقام دوم قرار دارند ولی سهم بخش تعاونی در اشتغال کشور ما حدود 9 درصد است و این در حالی است که سهم اشتغال کل دنیا با تعاونی‌ها بیش از 10 درصد است. این ملاحظه را هم باید در نظر داشته باشیم که اقتصاد دنیا با بخش خصوصی اداره می‌شود و تعاونی‌ها در این کشورها که اقتصاد آزاد دارند‌،کمک‌کننده اقتصاد بخش خصوصی هستند.
3- بسیار دردآور است که بگوییم از این تعداد تعاونی ثبت شده در کشور ۴۳ درصد آنها غیر‌فعال و راکد هستند. این آمار حاکی از آن است که مزیت‌های اقتصادی و اجتماعی تعاونی‌ها به‌درستی شناخته نشده و روند توسعه‌ آنها با برخی چالش‌ها مواجه است. مشکلات و آسیب‌های بخش تعاونی اعم از مسائل حقوقی و قضائی، مسائل روابط انسانی، بودجه، کمرنگ شدن روح تعاون و حضور افراد غیر تعاونگر در لوای تعاونی، همگی برخاسته از دو محور کلی شامل مسائل قانونی و باورهای ذهنی نامولد درباره تعاونی‌ها است که تاکنون نتوانسته به اقتصاد کشور شتاب دهد. آنچه مسلم است این است که صِرف تغییر نام یک وزارتخانه به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی» نمی‌تواند دلیلی بر اهمیت دادن به بخش تعاونی‌ها به عنوان رکن شتاب‌دهنده اقتصاد و بخش تولیدی کشور باشد.
کما اینکه تاکنون چنین نبوده است.
4- به این اعتراف وزیر تعاون‌، کار و رفاه اجتماعی در خطبه‌های نماز جمعه توجه کنید. «احمد میدری» با بیان اینکه سهم تعاونی‌ها در اقتصاد باید ۲۵ درصد باشد، گفت: تعاونی‌ها اکنون فقط5 درصد در اقتصاد کشور سهم دارند. این یعنی تقریبا سرمایه‌گذاری در بخش تعاونی‌ها برای رونق اقتصادی و تولید کشور نزدیک به صفر است و اگر هم اتفاقی افتاده در همین یکی دو سال اخیر 1401 و 1402 که شهید رئیسی همه همت خود را به خرج داد تا کارخانه‌های تعطیل و نیمه‌تعطیل را به چرخه تولید کشور بازگرداند و نقش مردم در اقتصاد را پررنگ‌تر کند، بوده است. برخی آمارهای منتشر شده حکایت از واقعیت در این دو سال دارد. از ابتدای سال ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲، میزان صادرات بخش تعاون از مرز یک‌میلیارد و  ۷۰۰‌ میلیون دلار گذشته است. این میزان، رشد ۲۹ درصدی شرکت‌های تعاونی را نشان می‌دهد. بر اساس اعلام سامانه گمرک، میزان صادرات غیرنفتی تعاونی‌ها در سال ۱۴۰۱، رشدی بالغ بر ۲۰ درصد نسبت به سال ۱۴۰۰ بوده است. در دولت سیزدهم تقریباً معادل ۶ هزار و ۶۰۰ تعاونی تشکیل شد که با این حساب تا پایان سال 1402‌، ۱۰۴ هزار تعاونی در کشور فعال بودند. از همین‌رو، این تعاونی‌ها توانسته‌اند با سرمایه‌گذاری ۳۳۱ میلیارد تومانی برای بیشتر از ۲ میلیون نفر فرصت شغلی ایجاد کنند.
 5- با توجه به اینکه انواعی از سرمایه‌گذاری‌ها اعم از خصوصی، تعاونی و دولتی در ایران وجود دارد که در راستای رشد اقتصادی انجام می‌شود، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌‌های کشورمان‌، بیکاری‌های آشکار و پنهان موجود در کشور است. از مهم‌ترین دلیل‌های این امر، رشد هندسی جمعیت و عدم‌ هماهنگی بخش مولد و اشتغال‌زا با نیاز‌های جامعه در پرورش نیروی ماهر است. انواع تعاونی‌ها از تولیدی تا خدماتی در این شرایط می‌توانند به اقتصاد کشور‌ها کمک بزرگی کنند. چراکه تعاونی‌ها با افزایش اشتغال، می‌توانند تولید و رشد اقتصادی را با کمک تسهیلات و جمع‌آوری سرمایه شتاب دهند و در این زمینه به جذب سرمایه‌های راکد و سرگردان برای استفاده از طرح‌های عمرانی و اقتصادی اقدام کنند و باعث ایجاد اشتغال در جامعه و بالا رفتن سطح تولید داخلی و افزایش درآمد ملی ‌شود. بنابراین‌، به عنوان یک راه‌حل مناسب برای برون‌رفت از مشکل سرمایه‌گذاری در بخش تولید که از نگرانی‌های جدی مقام معظم رهبری در اقتصاد کشور است و بیش از یک دهه است که شعار سال مستقیما به موضوع اقتصاد اختصاص یافته، سرمایه‌گذاری مردم در اقتصاد و تولیدکمک کند. 
 6- مسئولان کشور همان‌گونه که رهبر حکیم و فرزانه انقلاب بر این باورند که «حضور مردم در همه‌ مسائل، حل‌کننده مشکلات است و حضور مردم هیچ جایگزین دیگری ندارد»، به این باور برسند که مشکلات کشور با دست پرتوان مردم قابل حل است‌، یقینا مشکلات یکی پس از دیگری حل خواهد شد. تولید با سرمایه‌گذاری انجام می‌شود و سرمایه‌گذاری صورت نمی‌گیرد مگر با اطمینان‌بخشی حاکمیت به مردم در سرمایه‌گذاری‌هایی که انجام می‌شود. امروز کشور نه مشکل قوانین برای سرمایه‌گذاری دارد و نه کمبود سرمایه. اگر آمارهای منتشر شده در تعداد تعاونی‌های فعال در کشور را بپذیریم که در حال حاضر بیش از 104 هزار تعاونی در بخش‌های مختلف تولیدی و خدماتی فعال هستند و اراده‌ای برای شبکه‌سازی این تعاونی‌ها در برنامه‌ریزی‌های دولت در سال جدید وجود داشته باشد، حتما شعار سال یعنی «سرمایه‌گذاری برای تولید» و به تبع آن «جهش تولید» دست‌یافتنی خواهد بود. 

شرارت‌های احتمالی دشمن و ظرفیت‌های پاسخگویی به آن 

رسول سنائی‌راد

همزمانی لفاظی‌ها و تهدیدات مقامات رژیم صهیونیستی و امریکایی علیه جمهوری اسلامی ایران و برخی تحرکات و تقویت یگان‌های نظامی مستقر در منطقه یا نزدیک به منطقه و همچنین نشست‌های فرماندهان امریکایی با فرماندهان رژیم صهیونیستی و انجام تمرین‌های مشترک عملیاتی آنها که با اقدامات روانی سران کاخ سفید برای القای دوگانه مذاکره یا جنگ، همراه شده است، از سوی برخی ناظران و تحلیلگران سیاسی و نظامی به معنای فراهم شدن زمینه جنگ و اقدام نظامی علیه ایران به حساب می‌آید. 
گرچه در نقطه مقابل، اوضاع به هم ریخته داخلی در امریکا و اراضی اشغالی فلسطین، ورود ترامپ به چالش‌ها و تنش‌های چندجانبه در چندین جبهه مختلف اقتصادی، سیاسی و امنیتی و تقابل با دوستان، شرکا و متحدان قبلی که آنان را به رقبای جدید تبدیل و مستعد منازعه نیز ساخته و همچنین ناکام ماندن امریکا و رژیم صهیونیستی در برابر مقاومت کشور یمن، نیز حاکی از وجود ابهام نسبت به آمادگی آنان در ورود به جنگی گسترده علیه جمهوری اسلامی است که پیامدهایی، چون عدم کنترل ابعاد و محدوده جنگ احتمالی و آثار چندجانبه آن به ویژه بر قیمت انرژی و به خطر افتادن سرنوشت بسیاری از پایگاه‌های راهبردی امریکا در منطقه غرب آسیا و فراتر از آن، احتمال ورود امریکا به جنگ علیه ایران را با سؤالات و تردید‌های جدی مواجه می‌سازد. به‌ویژه اینکه در چنین شرایطی که اقدام جنگی امریکا علیه ایران می‌تواند زمینه‌ساز جنگ جهانی سوم شود، امکان تشکیل ائتلاف توسط امریکا با کشور‌های غربی هم، در سایه رقابت‌های اقتصادی و جنگ تعرفه‌ها قرار گرفته و به شدت سخت شده است و تشکیل ائتلاف و ورود به جنگ به صورت دسته‌جمعی یکی از الزامات راهبردی و دائمی جنگ برای کشور‌های غربی به حساب می‌آید. 
از این رو شاید اصلی‌ترین عامل شکل‌گیری حمله احتمالی علیه ایران، اصرار رژیم صهیونیستی باشد که با تصور جبران یا رفع بحران موجودیتی که پس از حمله حماس به اراضی اشغالی در اکتبر سال ۲۰۲۳ دامنگیر رژیم شده، چنین اقدامی را دنبال نماید. با توجه به همین احساس تهدید موجودیت از یکسو و تصور غلط ناشی از قرار داشتن ایران در موقعیت آسیب ضربه‌پذیری از سوی دیگر است که رژیم صهیونی را به توهم انتقامجویی علیه ایران و قدرت‌نمایی برای ترمیم بازدارندگی خود در برابر مقاومت اسلامی انداخته است. 
در همین حال روی کار آمدن ترامپ و نیاز او به توافقی با ایران برای مانور قدرت، و سابقه حمایت همه جانبه‌اش از رژیم صهیونیستی، این طمع را در سران رژیم برای کشاندن امریکا به جنگ علیه ایران تقویت کرده است. 
در مواجهه با چنین شرایطی، ایران اسلامی با وجود اینکه به دنبال اجتناب از جنگ و درگیری است ولی چاره‌ای جز آمادگی برای پاسخ به شرارت احتمالی نداشته و گرچه احتمال ورود امریکا به جنگ خیلی هم متصور نیست، اما با نگاه به رفتار غیرقابل پیش‌بینی ترامپ و همچنین رفتار هیستریک و عصبی رژیم صهیونیستی، خود را برای هرگونه درگیری احتمالی آماده نماید. 
برخورداری ایران اسلامی از ظرفیت‌ها، مقدورات و توانمندی‌های راهبردی هم در ایجاد بازدارندگی از جنگ و پاسخ به شرارت احتمالی دشمن در جنگی محدود و نقطه‌ای تا گسترده و طولانی و هم در حفظ دارایی‌های راهبردی کشور کارایی و اثربخشی بالایی دارد. 
این مجموعه ظرفیت‌ها وتوانمندی‌ها که حاصل تجربه هشت سال دفاع مقدس، رصد تغییرات و تحولات در تهدید‌های دشمن و برخی وقایع و رخداد‌های پندآموز مثل حمله امریکا به افغانستان و عراق، تجاوزات رژیم صهیونیستی علیه لبنان، سوریه و یمن است، در ابعاد سخت‌افزارانه و نرم‌افزارانه شرایط قابل قبولی را برای پدافند و آفند در برابر شرارت‌های دشمنان فراهم آورده که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: 
۱- نیروی انسانی کارآزموده، جهادی و شهادت‌طلب و شجاع که علاوه بر آموزش‌های متداول در نیرو‌های مسلح، تجربه هشت سال دفاع مقدس، مقابله با تروریست‌های تکفیری و شناخت ضدانقلاب و برانداز داخلی را نیز در کارنامه درخشان خویش دارد و دارای عقبه مردمی و داخلی به عمق بسیج مردمی و حتی شهروندان غیرتمند عادی است که در طول تاریخ در برابر دشمن متجاوز بیرونی سدی آهنین و محکم را تشکیل داده و از کیان ملی خود دفاع کرده‌اند.
۲- توان طراحی عملیات و فرماندهی مستقل، بومی و ابتکاری متکی بر تجربه و تمرین میدانی و اعتماد به نفس متکی بر باور‌های دینی، انقلابی و میهنی که در شیوه و روش نیز می‌تواند به شکل ترکیبی عمل کرده و در شرایط جنگ نامتقارن دشمن را با شرایط ابهام و گیجی راهبردی مواجه و خالق معادلات و موازنه‌های جدید و شناخته نشده باشد.۳- برخورداری از طیفی از سلاح‌ها و جنگ‌افزار‌های راهبردی، به‌ویژه ذخایر سنگین و بالای موشک و پهپاد و آن هم در شهر‌های موشکی زیرزمینی، پراکنده و طیفی از شناور‌های آشکار و پنهان جنگی و سامانه‌های انبوه و متنوع پدافند ضدهوایی که در پیوند با اراده به کارگیری آن به صورت مستقل، امکان پاسخ به هر نوع تجاوز و شرارت را در هر شرایطی و موقعیت به نیرو‌های مسلح می‌دهد.
۴- برخورداری از عمق منطقه‌ای و داخلی با حمایت اضلاع مقاومت اسلامی در منطقه از ایران و حضور نیرو‌های بسیج مردمی در طول و عرض جغرافیایی کشور که هم فضای منطقه را می‌تواند برای دشمنان ناامن سازد و هم در داخل با هرگونه شرارت و ناامنی داخلی مقابله کند.
۵- قرار داشتن ولی‌فقیه در جایگاه فرماندهی کل قوا که نه تنها مشروعیت‌بخش هرگونه اقدام و عمل نظامی است، اجرای فرامین نظامی او با اشتیاق درونی نیرو‌های جهادی درهم آمیخته و تاب‌آوری و استقامت را با سرعت و چابکی برای پیشبرد فرامین به شوق ادای تکلیف و کسب پاداش رقم زده و زمینه نبرد‌های عاشورایی و حماسی را فراهم می‌آورد.
وجود این ظرفیت‌ها نه تنها امکان دفاع و پاسخ به شرارت در مرزها، بلکه کشاندن جنگ به فراتر از مرز‌ها و ایجاد هزینه‌های سنگین برای دشمن و هر کشوری که به او کمک کرده یا فضا داده باشد، فراهم کرده و احتمال تبدیل جنگ محدود و نقطه‌ای در نظر دشمن را به جنگی گسترده و پرشدت و خارج از قدرت و کنترل متصور می‌سازد. به عبارتی با برخورداری ایران اسلامی از این ظرفیت‌ها و توانمندی‌ها، شاید دشمن بتواند جنگی را با تصور دستیابی به هدف یا اهدافی مشخص شروع کند، اما مسلماً پایان دادن به آن و کنترل پیامد‌ها و ابعاد خسارت‌بار آن برای خود، منطقه و حتی جهان ناتوان خواهد بود و در این صورت علاوه بر اینکه پاسخ شرارت خود را از ایران خواهد گرفت باید پاسخگوی سطوح دیگری از کشور‌ها و قدرت‌هایی که متضرر این جنگ احتمالی خواهند بود نیز باشد.

مذاکره با آمریکا و لزوم بازخوانی تاریخ نظام بین‌الملل

مهدی خانعلی‌زاده 

در روز‌های اخیر، موج فضاسازی رسانه‌ای علیه ایران از سوی مقامات مرتبط با دولت جدید آمریکا، رنگ و بوی جدیدی گرفته و برخی رسانه‌های خارجی تلاش می‌کنند تا گزینه درگیری نظامی میان تهران و واشنگتن را «معتبرسازی» کنند؛ اقداماتی که البته با برخی رویداد‌ها ــ نظیر توییت فرستاده ویژه ترامپ به غرب آسیا و همچنین، سخنان برخی از اعضای کابینه دولت ترامپ ــ از اعتبار آنها کاسته شده است.

با این حال و در داخل کشور، برخی از افراد هستند که فضای رسانه‌‎ای ضدایران را بستری مناسب برای اعطای امتیاز به طرف آمریکایی ارزیابی می‌کنند و خواهان شکل‌گیری یک مذاکره دوجانبه و مستقیم بین ایران و آمریکا به منظور برطرف کردن خطر جنگ هستند. این افراد ــ که سیاستمداران نزدیک به دولت هم در میان آنان حضور دارند ــ بدون توجه به اصول حاکم بر نظام بین‌الملل و همچنین بدون درنظر گرفتن تجربه تاریخی نحوه تعامل قدرت‌های بزرگ در جهان ــ نظیر ماجرای مماشات (Appeasement) که منجر به شکل‌گیری جنگ جهانی دوم شد ــ همچنان بر طبل «کرنش در برابر زورگو» می‌کوبند و این مسیر را به‌عنوان یگانه راه تأمین منافع ملی ایران معرفی می‌کنند. 
نگاهی به تاریخ معاصر جهان نشان می‌دهد که «گفت‌و‌گو با متجاوز» نه‌فقط به کاهش تنش و تحقق صلح منجر نمی‌شود، بلکه شرایط را برای شعله‌ور شدن جنگ فراهم می‌کند؛ نظیر فرآیندی که در ماه‌های منتهی به جنگ جهانی دوم شکل گرفت و نهایتا خوشبینی سران کشور‌های اروپایی به مذاکره با آلمان نازی به آغاز خونین‌ترین جنگ تاریخ معاصر جهان انجامید. نویل چمبرلین، نخست‌وزیر وقت انگلستان فردی بودکه تلاش کرد تا با اجرای سیاست مماشات در برابر سلطه‌جویی آدولف هیتلر از وقوع یک جنگ فراگیر دراروپا جلوگیری کند، اما این سیاست نه‌فقط به موفقیت نرسید و نتوانست مانع از پلندپروازی‌های آلمان شود، بلکه انگلستان را به جنگی وارد کرد که نتیجه آن، نابودی گسترده زیرساخت‌های صنعتی این کشور بود. این تجربه تاریخی در نظام بین‌الملل مشخص می‌کند که عامل اصلی در کاهش تنش میان واحد‌های سیاسی، نه تلاش برای راضی کردن طرف تمامیت‌خواه، بلکه بالا بردن هزینه اقدامات تنش‌آفرین برای اوست. 
چنین تجربه‌ای در ماجرای عادی‌سازی روابط دیپلماتیک کشورمان با عربستان سعودی نیز قابل مشاهده و بررسی است؛ جایی که تمام اقدامات برای مماشات و همراهی با ریاض ــ از جمله، مذاکره غیرمستقیم با مقامات عربستانی ــ نهایتا به افزایش تنش منجر شد، اما اقداماتی که مقاومت یمن علیه تأسیسات نفتی سعودی انجام داد، زمینه‌ساز واسطه‌گری چین برای برقراری مجدد روابط تهران با ریاض شد. 
بر همین مبنا، به نظر می‌رسد اتخاذ سیاست «افزایش هزینه» در صورت هرگونه اقدام نظامی علیه ایران، راهبرد مناسبی در برابر تهدیدات رسانه‌ای و عملیات روانی طرف آمریکایی باشد؛ چرا که عملیات نظامی آمریکا علیه مقاومت یمن هم در همین چند هفته، هزینه سنگینی را بر اقتصاد این کشور وارد کرده و با ناخشنودی افکار عمومی نیز همراه بوده است. 
به همین دلیل می‌توان این‌گونه ارزیابی کرد که سخنان دونالد ترامپ درباره گفت‌وگوی مستقیم یا غیرمستقیم با ایران، تلاش برای مشروعیت‌بخشی به اقدامات ضدایرانی کاخ سفید است و نباید آن را جدی گرفت.

واکاوی فضای مذاکره ایران و آمریکا

سید محمود صدری

نباید فراموش کرد که ترامپ افرادی مانند ویتکاف را که فرد میانه رو و متمایل به کنش‌های مسالمت‌آمیز است را به عنوان مامور اصلی در خاورمیانه و ایران بر‌گزیده است.
رییس جمهور آمریکا علیرغم روح پرخاشگرانه‌اش تا‌کنون مواضع نسبتا آرام با رویکرد آشتی‌جویانه داشته است. او در اقدامی کم سابقه برای رسیدن به تفاهم اقدام به نامه‌نگاری نموده است.
جدا از محتوای نامه که هنوز انتشار نیافته است اصل نوشتن نامه به عنوان یک اقدام آشتی‌جویانه‌ست که نشان از تمایل شدید رئیس جمهور آمریکا به گفتگو و پرهیز از جنگ و خشونت و حاکم شدن فضای تنش را دارد.
با این وجود جریانات متعدد داخلی و خارجی از این مواضع رئیس جمهور آمریکا به شدت نا امید شده و تلاش جدی دارند که با توجه به وضعیت آشفته ایران اجازه ندهند که این فضا منجر به یک مسیر سازنده و ایجاد تفاهم و گفتگو و بالاخره به توافق منجر گردد.
تندروها تلاش کردند ضمن موضع‌گیری منفی نسبت به این رویکرد ترامپ، وضعیت داخلی را آشفته و مسائل حاشیه‌ای هم‌چون برکناری وزرای دولت را پر رنگ نمایند تا این موضوع مهم خارجی رنگ ببازد.
آنها همچنین به کمک بیگانگان شتافتند و در فضای مجازی سعی کردند که متن نامه را تهدید‌آمیز و توهین به کشور قلمداد نمایند.
وزیر خارجه روسیه که معمولا به ایران سفر نمی‌کند و به سختی و در موارد نادر حاضر به دیدار از ایران می‌شود، بلافاصله بعد از دیدار هیئت‌های این کشور و آمریکا به ایران آمد تا ضمن آمادگی برای میانجی‌گری اعلام دارد که آمریکایی‌ها قطع کمک به گروههای به اصطلاح نیابتی را پیش شرط قرار داده اند؛ این رویکرد وزیر خارجه روسیه و سخنگوی این‌کشور در واقع اولا به منزله مه‌آلود کردن  گفتگوی بین ایران و آمریکا و ایجاد فضای منفی بود و ثانیا نگرانی آنها از هر گونه روابط مستقیم ایران و آمریکا بدون حضور آنها را نشان می‌داد.
روسها در واقع در صدد بیان این نکته بودند که آنها در مسئله هسته‌ای و روابط ایران و آمریکا می‌بایست نقش داشته باشند.
در چند روز اخیر نماینده این کشور نیز مطرح نمود که مسئله هسته‌ای بدون آنها نمی‌تواند مورد گفتگو واقع شود.
تقریبا همه مخالفان کاهش تنش بین ایران و آمریکا‌ از رویکرد ترامپ راضی نیستند و تلاش وافری به عمل می‌آورند تا نامه او را توهین‌آمیز و ضد منافع ملی ایران جلوه دهند آنها برچیده شدن کل فعالیت هسته‌ای، از بین بردن ظرفیت موشکی، عدم حمایت از نیروی مقاومت‌ را از جمله شروط رئیس جمهور آمریکا در متن نامه دانستند و به شکلی آن را مطرح ساختند که در واقع تنها تسلیم بدون قید و شرط ایران می‌تواند مانع جنگ شود.
این جوسازی ها و دروغ ها صرفا در جهت  تخریب فضای سازنده گفتگو بین دو کشور و ادامه تنش و افزایش فضای امنیتی صورت می‌گیرد.
سخنان‌ آقای ویتکاف نشان می‌دهد که این تخریب فضا پایه و اساسی ندارد و رئیس جمهور آمریکا تمایل دارد که با ایران از راه گفتگو به یک راه حل برسد.
مقامات کشور می‌بایست با درک این واقعیت با اقدامات سازنده و رویکرد مثبت به مذاکره، معاندان و دشمنان این سرزمین‌ را ناامید و اقدامات آنها را با ناکامی روبرو سازند

آسیب‌شناسی ناکامی دولت در عبور از بحران‌ها و ناترازی‌ها

تدبیر چیست؟

جلیل سازگارنژاد
 

در سالی که گذشت و مقارن با آغاز به کار دولت چهاردهم و ریاست‌جمهوری دکتر پزشکیان که محصول حضور همراه با تردید فقط نیمی از مردم در انتخابات بود، وقوع حوادث ناگوار برای متحدان منطقه‌ای ایران مانند ترور اسماعیل هنیه در تهران و در نخستین روز کاری رئیس‌جمهور و متعاقب آن شهادت تعدادی از رهبران مقاومت در لبنان و فلسطین و کشتار بی‌سابقه مردم غزه توسط اسرائیل، سقوط دولت بشار اسد و در نهایت روی کار آمدن ترامپ، رئیس‌جمهور تندرو و هم‌پیمان اسرائیل در آمریکا از یک سو و استمرار بحران‌های داخلی مانند ناترازی‌ها در گاز و برق و سوخت و تعطیلی‌های پی‌درپی کشور و ادامه تحریم‌ها همراه با کاهش درآمد ارزی کشور و در نتیجه افزایش کم‌سابقه نرخ ارز و گرانی و تورم شدید از سوی دیگر، دولت را در موقعیت بسیار دشواری قرار داد. اینک با توجه به چنین شرایطی علل ناکامی دولت در اجرای وعده‌های انتخاباتی و برنامه‌های خود و اداره امور مملکت را در دو محور عواملی که خارج از اراده دولت چهاردهم بوده و دیگر عللی که به سیاست‌ها و برنامه‌ها و عملکرد دولت بازمی‌گردد، مورد بررسی قرار می‌دهیم.

الف) عواملی که خارج از اراده دولت بوده است:

• تحولات و حوادث پیش‌آمده در منطقه خاورمیانه بعد از عملیات 

 

طوفان الاقصی و ازدست‌رفتن بخش‌هایی از امکانات و نیروهای مقاومت و تغییر آرایش سیاسی و ورود بازیگران جدید به معادلات تأثیرگذار منطقه به‌ویژه پس از سقوط دولت سوریه و انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر جدید لبنان و نقش‌آفرینی ترکیه و عربستان و کاهش نفوذ ایران در سوریه و لبنان و پیامدهای حاصل از آن از جمله عوامل مهمی بود که سیاست خارجی ایران در منطقه را با چالش جدی مواجه کرد که خارج از اراده دولت بود.

• وجود شوراها و ساختارهای متصلب تصمیم‌گیری در کشور، دولت را در اجرای انتصابات و برنامه‌های خود زمین‌گیر کرده است. با وجود اینکه رئیس‌جمهور ریاست برخی از شوراها مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی و... را برعهده دارد، حتی از به‌کارگماری رؤسای دانشگاه‌های کشور و رفع محدودیت‌ها از فضای مجازی (به جز یکی، دو مورد)‌ ناتوان بوده است.

• دو میراث نامبارک خالی‌بودن ذخایر ارزی و مخازن انرژی کشور و عدم سرمایه‌گذاری در دولت‌های گذشته در این بخش‌ها و همچنین وجود نیروی انسانی ناکارآمد حاصل از ورود انبوه افراد فاقد صلاحیت در دولت‌های نهم و دهم به بدنه اداری و مدیریتی کشور که موجب ناکارآمدی و ناترازی‌های فعلی شد نیز از دیگر عوامل خارج از اراده دولت قلمداد می‌شود.

ب)‌ عواملی که در حوزه اختیارات رئیس‌جمهور و دولت بوده است:

• ایده پسندیده پزشکیان برای ایجاد وفاق و وحدت ملی به دلایلی از جمله فقدان آمادگی ذهنی و فکری در جناح‌های گوناگون سیاسی کشور و نامفهوم‌بودن ابعاد و گستره و کارآمدی وفاق ملی و محدودسازی وفاق به جریان‌های سیاسی و غفلت ورزیدن از وفاق با مردم نافرجام مانده و وحدت سیاسی مورد نظر رئیس‌جمهور برای پشتوانه‌سازی و اجرای برنامه‌های دولت تحقق نیافته است.

• ناهماهنگی بین اعضا و ارکان دولت و کابینه و اظهار نظرهای متفاوت و مغایر با وعده‌های رئیس‌جمهور به مردم هنگام انتخابات ریاست‌جمهوری توسط برخی از وزرا و معاونان رئیس‌جمهور و ضعیف‌بودن برخی از وزیران و مدیران ارشد از دیگر عوامل ناکامی دولت محسوب می‌شود.

• در حالی که رئیس‌جمهور مسئول اجرای قانون اساسی است و ریاست شورای عالی امنیت ملی را برعهده دارد اما اجرای سیاست‌های تعامل سازنده با کشورهای منطقه و دیگر قطب‌های قدرت در جهان و بازسازی روابط بین‌المللی و اصلاح روند سیاست خارجی کشور با چالش جدی روبه‌رو شده است که در این میان عملکرد ضعیف دولت قابل توجه است، البته عدم توازن بین مسئولیت‌های قانونی رئیس‌جمهور و اختیارات محدود این چالش را تشدید کرده است.

قدان سازوکار مناسب برای ارتباط با مردم و گفت‌وگو با آنها از دیگر چالش‌ها و عوامل ناکامی دولت و شخص رئیس‌جمهور است. در حال حاضر به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور و دولت در صحنه افکار عمومی کشور غایب هستند.

تدبیر چیست و چه باید کرد؟

 در گام نخست رئیس‌جمهور با عنایت به اینکه پس از رهبری شخص دوم و عالی‌ترین مقام اجرائی کشور است، باید بنا بر وظایفی که قانون اساسی بر عهده ایشان گذاشته است، با شجاعت و جرئت وارد میدان شود و با تصمیمات قاطع و سنجیده و مبتنی بر مشورت با صاحب‌نظران و بهره‌گیری از تجارب گذشته درباره مسائل مهم کشور اظهار نظر و اقدام کند.

 دکتر پزشکیان باید صادقانه مشکلات و دغدغه‌های خود را با مردم در میان بگذارد و عمق و وسعت بحران‌ها و پیامدهای آنها را بازگو کند، وفاق با مردم را تجربه کند، به افکار عمومی احترام بگذارد و سازوکار‌های مناسب برای ارتباط سازمان‌یافته با مردم ایجاد کند.

 اداره کابینه و دولت را با اقتدار پیگیری کند و به ناهماهنگی‌های درون دولت پایان دهد و در ایجاد انضباط و افزایش کارایی در دولت همت گمارد. نظارت افکار عمومی بر دولت را بر نظارت دستگاه‌های دیگر اولویت ببخشد و در صورت لزوم نسبت به اصلاح و ترمیم کابینه اقدام کند. (مانند برکناری معاون پارلمانی و...)

 رئیس‌جمهور برای حل مشکلات اساسی کشور باید طرح و برنامه داشته و آن را به اطلاع عموم مردم برساند و با تعامل با ارکان قدرت و قوای مقننه و قضائیه نسبت به اجرای آنها اقدام کند.

 رئیس‌جمهور باید به گونه‌ای رفتار کند که مردم حضور او را احساس کنند و همان‌گونه که در چند اقدام محدود مانند رفع فیلترینگ، بازگرداندن برخی از استادان و دانشجویان به دانشگاه، توقف اجرای قانون حجاب و گشت ارشاد، آن را حس کردند. ادامه چنین اقداماتی ولو اندک می‌تواند امیدواری مردم به آینده را افزایش دهد.

 رئیس‌جمهور باید درباره مصرف انرژی و بحران‌های اقتصادی پیش‌رو مانند مشکلات ناشی از کمبود آب که به‌زودی در کشور نمایان خواهد شد، با مردم گفت‌وگو کند و برای اصلاح نظام مصرف در کشور تدبیر و برنامه‌ریزی کند. در این مسیر دولت باید کاهش مصرف را از خود آغاز کند سپس مردم را به همکاری و مشارکت دعوت کند.

 دولت باید کاهش هزینه‌های دستگاه‌های اجرائی و ریخت‌وپاش‌های گسترده مانند هزینه‌کردن برای جشن‌ها و مناسبت‌ها که همیشه توسط مردم و داوطلبانه انجام می‌شده و همچنین کاهش بودجه دستگاه‌ها و مؤسسات و مراکز دولتی و عمومی و غیردولتی تبلیغاتی و بی‌بازده را در دستور کار خود قرار دهد.

آنچه ذکر شد هشداری است به دولت تا با شرایط و دیگر بحران‌های پیش‌روی کشور با قامت افراشته در مسند کار و فعالیت به وظایف قانونی و ملی خود عمل کند.

جناس در سیاست

محمدكاظم انبارلویی
جناس در لغت به معنای هم‌جنس بودن است. در بدیع (آرایه‌های لفظی و معنایی) جناس آوردن دو یا چند کلمه است که در لفظ شبیه یا همجنس اما در معنی مختلف باشند.

جناس تام آرایه‌ای ادبی است که در آن کلمات لفظ کاملا مشابهی دارند ، اما معنی آن‌ها مختلف است.
به‌عنوان‌مثال مولوی می‌گوید:
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم
لفظ میان اول به معنای گفت‌وگو است. میان دوم به معنای کمر و میان سوم به معنای میانه یا میدان است.
حوزه جناس در ادبیات و شعر مشخص است. اما این‌که این آرایه می‌تواند در جهان سیاست هم کاربرد داشته باشد موضوع این مقاله است.
۱- فیلسوفان سیاسی غرب در پاسداشت مفاهیم ایدئولوژی خود کم آورده‌اند. جامعه‌شناسان و سیاستمداران و علمای علم سیاست در اداره جوامع غربی تمام تئوری‌های خود را بربادرفته می‌بینند. آن‌ها جوامع غربی را به همین دلیل در سراشیبی زوال و فروپاشی می‌بینند.
ظهور ترامپ در آمریکا و ترامپیسم در اروپا سند این بربادرفتگی است. ادبیات سیاسی ترامپ اکنون روی تولید سازه‌های دوقطبی در جهان و دوقطبی در داخل آمریکا متمرکز است. ترامپ امروز نماد ورشکستگی نظام سیاسی و نخبگانی جامعه آمریکاست. او مدام در حال تولید التهاب، تنش و نفرت است. 
ادبیات ترامپ در ایام رقابت‌های ریاست جمهوری به این سمت‌وسوی رفت که حزب جمهوری‌خواه و حزب دموکرات دو رقیب نیستند دو دشمن در برابر هم هستند. ترامپ در دور دوم انتخاب خود با دستور اجرایی اخراج صدها هزار کارمند وزارتخانه‌ها، زلزله‌ای در دیوان‌سالاری آمریکا راه انداخت. حتی نهادهای امنیتی ، نظامی و قضائی از این زلزله مصون نبودند.
او با راه‌اندازی جنگ تعرفه‌ها علیه ۲۰۰ کشور جهان همین زلزله را در اقتصاد جهان پدید آورد که برخی از آن به‌عنوان یک انفجار هسته‌ای در تجارت جهانی یاد می‌کنند.
ترامپ همه مفاهیم روابط بین‌الملل، حقوق بین‌الملل، جامعه جهانی و... که پس از جنگ جهانی دوم شکل‌گرفته بود را به هم زده است. 
همه کسانی که او را به شورش علیه موقعیت تشویق و ترغیب کردند در حال خلق جهانی متفاوت از گذشته هستند، جهانی که در آن مفاهیمی چون «آزادی» ، «حقوق بشر»،‌«دموکراسی»، «آزادی بیان» ، «جهان آزاد» ، «تجارت جهانی»، «صلح»، «گفت‌وگو» و «جنگ» دستخوش تغییراتی بنیادین قرارگرفته است.
چین و روسیه اکنون در حال رصد این وضعیت هستند که وقتی ترامپ سخن از صلح می‌کند منظورش چیست؟ جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت در حال رصد این معنا هستند که وقتی ترامپ سخن از «گفت‌وگو» به میان می‌آورد ،منظورش چیست؟
اتحادیه اروپا در حیرت به سر می‌برد که سرنوشت ناتو و پیوندهای عمیق اروپا و آمریکا چه می‌شود؟ چرا ترامپ کمر به قتل اتحادیه اروپا بسته است؟
۲- امروز صورت‌مسئله جهان سیاست روشن است. جهان هیچ‌گاه به این اندازه در معرض جنگ و نابودی و اختلاف و اردوکشی نبوده است.
ترامپ و ترامپیسم یک تهدید جدی برای صلح، آزادی و دموکراسی در جهان است.
این تهدید جهان را در آستانه جنگ جهانی سوم قرار داده است. ما فعلا به بقیه جهان کاری نداریم ما باید به فکر ایران و جایگاه آن در غرب آسیا باشیم.
شهید سلیمانی به‌عنوان کسی که ۴۰ سال از شیرین‌ترین ایام زندگی خود را در جنگ گذراند، کلمه جنگ را هیچ‌وقت به ترتیب حروف آن به کار نمی‌برد؛ جنگ را «گنج» می‌دانست و حروف آن را از چپ به راست می‌خواند. به همین دلیل «تهدید» را همیشه «فرصت» معنا می‌کرد. او سه شرط را برای برون‌رفت از تهدید جنگ همیشه یادآور می‌شد. ۱- نترسید ۲- نترسیم۳- نترسانیم! نفی ترس را اول خطاب به ملت می‌گفت؛ دوم خطاب به نیروهای مسلح و سوم خطاب به مسئولین دولت، مجلس و دیگر قوای کشور.
ترامپ امروز از صنعت جناس در سیاست، برای ترساندن جهان استفاده می‌کند.
او این راهبرد را در سه سطح دنبال می‌کند؛ رقبا، رفقا و دشمنان اصلی آمریکا. آمریکا دشمن ایران و جبهه مقاومت است در این تردید نیست. پس ما هم در دشمنی با آمریکا نباید تردید کنیم برگردیم به مطلع سخن و رهگشایی مولانا در میدان جناس در سیاست 
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم
وقتی ترامپ سخن از «گفت‌وگو» می‌کند وقتی از «میدان» سخن می‌گوید و نیز وقتی‌که از توانایی آمریکا در هماوردی نظامی حرف می‌زند اگر نفهمیم منظور او چیست، جنگ را در مختصات جناس در سیاست باخته‌ایم.
فهم درست و دقیق همان است که امام خامنه‌ای در سخن نوروزی فرمود:
- آمریکا با تهدید ایران ره به‌جایی نمی‌برد.
- خباثت کنند سیلی سخت می‌خورند.
- اگر دنبال فتنه در داخل باشند مردم جواب آن‌ها را خواهند داد

سرمایه کجاست؟

 مهدی حسن زاده

تکرار مکررات نمی کنیم که سرمایه گذاری چرا مهم است و چرا در شعار امسال محوریت دارد. همه می دانیم که رشد اقتصادی دهه ۹۰ که در مجموع نزدیک به صفر بود چه تبعاتی داشت و عملا موجب شد رشد سرمایه ثابت (مجموع ماشین آلات و ساختمان ها و عوامل فیزیکی موثر بر تولید کالا و خدمات) در اقتصاد ایران متوقف شود و حتی در برهه ای استهلاک سرمایه ثابت موجود از سرمایه گذاری های جدید بیشتر شود. اگرچه این روند در سال های ابتدایی دهه ۱۴۰۰ تاحدی تغییر کرد اما مسئله اساسی رشد اقتصادی در ایران طی سال های اخیر این است که در بخش های مختلف، سرمایه گذاری جدید و مولد به اندازه ای که رشد اقتصادی مستمر و بالایی را رقم بزند، صورت نگرفته است. مثال کاملا ملموس این موضوع را در حوزه انرژی و برق و گاز می بینیم. نیروگاه های فرسوده ای که با حداقل راندمان کفاف روند صعودی مصرف برق را نمی دهد و موجب شده تا خاموشی برق و تبعات آن در بخش صنعت موجب افت رشد اقتصادی شود. بخشی از این خاموشی در پاییز و زمستان را نیز باید ناشی از کمبود گاز دانست. آن هم در شرایطی که فشار میدان گازی پارس جنوبی در حال افت است و اگرچه اخیرا قراردادی با شرکت های داخلی برای فشارافزایی این میدان بسته شده است اما تاخیر در عقد چنین قراردادی و اقدامات اجرایی لازم برای فشارافزایی پارس جنوبی و توسعه سایر میادین گازی ریشه در تنگناهای مالی سال های اخیر داشته است.
به طور خاص حجم قابل توجهی از اقدامات ضروری در حوزه بهینه سازی مصرف انرژی معطل سرمایه گذاری است. از توسعه میادین نفتی و گازی و فشارافزایی در میادین قدیمی تا به‌سازی نیروگاه های موجود و ساخت نیروگاه های جدید به ویژه در حوزه انرژی های نو، ساخت تجهیزات برقی و الکتریکی کم مصرف، لوازم خانگی دارای مصرف بهینه، جایگزینی بخاری های فرسوده گازسوز فعلی با بخاری های استاندارد و کم مصرف، جایگزینی خودروهای پرمصرف فعلی با خودروهای کم مصرف، افزایش سهم حمل و نقل ریلی به جای جاده ای در شبکه حمل و نقال بار و مسافر، نوسازی ناوگان فرسوده حمل بار در کشور، توسعه خطوط مترو در کلان شهرها و سایر الزامات مربوط به توسعه حمل و نقل عمومی، همگی مصادیق اصلی بخش های نیازمند سرمایه گذاری در اقتصاد ایران است که به طور خاص پاسخی به معضل مهم ناترازی انرژی نیز هست.
در چنین شرایطی اگر معطل افزایش منابع مالی و گشایش های بیرونی باشیم اتفاق جدید رقم نخواهد خورد اما می توان از ۲ منظر گشایش هایی در تامین منابع مالی برای سرمایه گذاری جدید در اقتصاد ایران ایجاد کرد.
۱ - تقویت روابط اقتصادی با شرکای اصلی به ویژه چین: این که چرا تاکنون به اندازه ای که انتظار می رفته است نتوانسته ایم از ظرفیت روابط اقتصادی با چین برای تقویت سرمایه گذاری استفاده کنیم بحث مبسوطی است که باید در فرصتی مناسب به آن پرداخت اما بسیاری از افرادی که در حوزه چین شناخت دقیق و میدانی داشته اند معتقدند در بساری از موارد اشتباهات خود ما، مانع سرمایه گذاری چین در اقتصاد ما بوده است. به طور مشخص رقابت منفی داخلی ها و لیست های بلندبالا و بدون اولویت بندی برای سرمایه گذاری چینی ها در ایران موجب شده است تا چینی ها سرمایه گذاری در اقتصاد ایران را در اولویت خود ندانند در حالی که اگر به منافع مشترک دو کشور برای سرمایه گذاری توجه شود می توان در بسیاری از پروژه های حمل و نقل و بهینه سازی مصرذف انرژی و به ویژه توسعه نیروگاه های تجدید پذیر منافع مشترکی را تعریف کرد و سراغ جذب سرمایه از چین رفت.
۲ - هماهنگ سازی در نظام تامین مالی: یکی از معضلات اقتصاد ایران این است که منابع مالی موجود برای توسعه و سرمایه گذاری با یکدیگر تجمیع و هماهنگ نمی شود. نظام بانکی، بازار سرمایه، منابع دولت و شرکت های دولتی، آورده بخش خصوصی و سرمایه خارجی به عنوان منابع اصلی تامین مالی سرمایه گذاری در اقتصاد ایران، در یک جا و یک برنامه مشخص با یکدیگر هماهنگ نمی شوند و در نتیجه بخشی از منابع موجود اسیر سرمایه گذاری های نامولد شده و یا در پروژه های از پیش شکست خورده به در می روند. قانون برنامه هفتم توسعه در بند الف ماده ۳ با اشاره به تجهیز منابع عنوان شده که در راستای تقویت تأمین منابع مالی تولید؛ وزارت امور اقتصادی و دارایی را مکلف کرده است که‌ با همکاری سازمان برنامه و بودجه‏، بانک مرکزی و سایر دستگاه‌های اجرایی تا پایان ‌هر‌ سال، برنامه تأمین مالی رشد اقتصادی هدف در سال بعد، ازجمله میزان منابع مالی مورد نیاز و نحوه تأمین آن را به تصویب هیئت وزیران برساند و گزارش آن را هر سه ‌ماه یک‌بار به مجلس شورای اسلامی ارائه کند. اگر همین بند از قانون برنامه جدی اجرایی شود می توان امید داشت منابع مالی موجود در اقتصاد ایران بهره ور و هماهنگ با یکدیگر در مسیر توسعه حرکت کند.
در هر حال آن چه می تواند اقتصاد کشور را از مسیر رکود فعلی به مسیر رشد مستمر برساند، علاوه بر الزامات خارجی و تلاش های لازم برای گذر از تحریم ها، الزامات داخلی به ویژه در همکاری با شرکای اقتصادی و سیاسی و تجمیع منابع مالی پراکنده در اقتصاد ایران است. طی کردن این مسیر، ضرورت اصلی اقتصاد ایران در سال های پیش رو است و باید آن را جدی گرفت و در این مسیر اهتمام ویژه داشت.

پاسخی به اظهارات احمد نقیب‌زاده

فروپاشی یک استاد دانشگاه!

احمد فاضل‌‎زاده

احمد نقیب‌زاده، استاد بازنشسته علوم سیاسی دانشگاه تهران، در گفت‌وگویی که اخیرا در رسانه‌ها منتشر شده، چشم‌اندازی عجیب برای جمهوری اسلامی ترسیم کرده و از احتمال حمله نظامی قریب‌الوقوع، «فروپاشی شبیه شوروی» و امثال آن سخن گفته است. او در اظهارنظری بر نقش روسیه در تحولات ایران و تعیین سرنوشت مناسبات با غرب تأکید کرده و مدعی شده کلیت تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی، مرعوب یا وابسته نفوذ مسکو است(!) و نوعی تصلب فکری و کینه شخصی مانع از ایجاد اصلاحات ضروری یا مذاکرات سازنده با غرب شده است. این یادداشت در پی آن است گزاره‌های مطرح‌شده در آن مصاحبه را از جنبه‌های گوناگون نقد و ارزیابی کند تا نشان دهد بسیاری از نکاتی که وی مطرح کرده‌، نه‌تنها مستند و متقن نیست، بلکه حاصل پیش‌فرض‌های تأییدنشده و تحلیل یک‌جانبه‌ است که هم از جهت منطقی و هم از جهت انطباق با واقعیت‌های میدانی، پرت و مخدوش به نظر می‌رسد. 
* جمهوری اسلامی ایران تحت سلطه هیچ کشوری نیست
یکی از محورهای اصلی بحث نقیب‌زاده، این است که جمهوری اسلامی کاملا در چنبره روسیه قرار دارد، به ‌گونه‌ای که هیچ سیاست و تصمیم عمده‌ای در ایران بدون اجازه یا چراغ سبز مسکو شکل نمی‌گیرد و حتی روسیه در حذف افراد موثر یا چهره‌های متمایل به مذاکره با غرب، نقش فعال دارد. استنادهای او به ماجراهایی مانند انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی یا حذف برخی شخصیت‌های سیاسی پس از انقلاب، همه صرفا نوعی حدس و گمان است که نیازمند اسناد و مدارک روشنی برای اثبات است. وانگهی اگر چنین نفوذ تمام‌عیاری وجود داشت، چگونه ایران توانست در طول دهه‌های گذشته، بارها در مذاکرات پیچیده و سخت بین‌المللی، تصمیم‌ها و ابتکار عمل‌هایی بر خلاف خواسته‌های قدرت‌های شرق و غرب بگیرد؟ از جمله نمونه‌های نقض این ادعا می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.
توافق برجام: جمهوری اسلامی ایران سال ۱۳۹۴ طی مذاکراتی با چند کشور مهم جهانی (از جمله روسیه) درباره برجام توافق کرد. این توافق فارغ از ضعف‌ها و قدرت‌هایش، محصول گفت‌وگویی چندجانبه بود که نشان می‌داد تهران نه مقلد محض مسکو است و نه بی‌اعتنا به ملاحظات خود. اگر تهران کاملا تابع روسیه بود، باید نقاط کلیدی برجام، همگی در راستای منافع مسکو پیش می‌رفت که چنین نبود.
تعامل با چین و سایر کشورها: روابط راهبردی ایران با چین در حالی شکل گرفت که این تعامل، الزاما بر وفق مراد روسیه نبود و گاه اتفاقا به رقابتی پنهان میان چین و روسیه در حوزه انرژی و پروژه‌های زیرساختی ایران انجامید. اگر ادعای نقیب‌زاده صحیح بود، روسیه مانعی جدی بر سر چنین قراردادهایی می‌شد تا جای پای رقیب خود را در ایران تضعیف کند اما تهران مسیرهای متعدد همکاری با چین و کشورهای دیگر را گسترش داد.
دفاع مقدس و رفتار شوروی: در دوره جنگ تحمیلی، اتحاد جماهیر شوروی، بر خلاف تصویر آرمانی که برخی می‌کوشند از نفوذ شوروی در ایران ارائه دهند، نه‌تنها هیچ حمایتی از ایران نکرد، بلکه بارها با حمایت‌های نظامی از رژیم بعث عراق، کفه جنگ را به ضرر جمهوری اسلامی سنگین‌ کرد. اگر از همان ابتدا روسیه می‌توانست دستورالعمل به جمهوری اسلامی بدهد، چرا در طول جنگ، تهران در نهایت به سمت ساختار بومی دفاعی، دستاوردهای داخلی و اتکا به نیروهای خودی رفت؟ همین داده‌ها آشکار می‌کند رویکرد مستقل جمهوری اسلامی در سیاست خارجی، همواره اصلی بنیادی بوده و اتهام «دنباله‌روی از روسیه» را باطل می‌کند. پس این دعوی که «روسیه می‌تواند هرگاه بخواهد حتی بخشی از نیروهای نظامی را به خیابان‌ها بکشاند» نه تنها شواهد تاریخی را نادیده می‌گیرد، بلکه از حیث منطقی در تضاد با عملکرد چند دهه اخیر جمهوری اسلامی است که مسیرهای متنوعی از همکاری و تقابل با شرق و غرب را بسته به منافع ملی خود پیموده است.
* ساده‌سازی و ساده‌انگاری؛ مصیبت امروز نخبگان 
نقیب‌زاده با اشاره به آنچه «ضعف در پایگاه‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی» می‌خواند، از قطعی بودن حمله آمریکا یا اسرائیل سخن می‌گوید و ادعا دارد حکومت ایران «ترجیح می‌دهد در جنگ شکست بخورد تا اینکه پای میز مذاکره بنشیند». این تصویرسازی، چند نقد جدی را برمی‌انگیزد؛ کمتر سالی در ۴ دهه گذشته بوده که دشمنان خارجی یا برخی رسانه‌های بین‌المللی مدعی حمله قریب‌الوقوع به ایران نباشند. ده‌ها بار سناریوهای مختلف مطرح شده ولی آنچه در عمل مشاهده شد، نوعی بازدارندگی موثر و توازن قوا بوده که موجب شده آمریکا و متحدانش، از جمله اسرائیل به هر قیمتی وارد نبرد مستقیم با ایران نشوند، چرا که منافع‌شان اینگونه اقتضا نمی‌کند و ساختار قدرت منطقه‌ای هم پیچیده‌تر از آن است که نقیب‌زاده با زدن برچسب «توهم قدرت در ایران» آن را تمام‌شده بداند. در بیانات مسؤولان جمهوری اسلامی، تأکید بر آن است که ایران آغازگر جنگ نخواهد بود و ترجیح اصلی، صیانت از مرزهای خود و بازدارندگی هوشمند است اما در عین حال هشدار داده‌اند در برابر هرگونه تعرض یا تهدید حیاتی، با قدرت واکنش نشان خواهند داد. اصرار بر اینکه حاکمیت «دوست دارد جنگی رخ دهد تا مثلا شکست بخورد اما پای میز مذاکره نرود» نوعی تقلیل تحلیل سیاسی به آرزو یا حدس‌ و گمان است. در معادلات پرهزینه جنگ، هر نظام سیاسی عاقلی، از جمله جمهوری اسلامی تلاش دارد ضمن افزایش قدرت دفاعی، پیش از ورود به هر جنگی، منافع و هزینه‌ها را سبک‌سنگین کند. نقیب‌زاده به زعم خود از «ضربات بی‌سابقه به گروه‌های نیابتی ایران» سخن می‌گوید اما باید به شواهد میدانی نیز توجه کرد، نه فقط القائات رسانه‌های معاند. اگرچه طیف وسیعی از تحولات در منطقه (مثلا در سوریه، لبنان یا عراق) پیچیدگی‌ها و فراز و نشیب‌های خاص خود را دارد اما تاکنون، ساختار کلان این همپیمانی‌ها به شکلی نهادینه باقی مانده و همچنان بخشی از بازدارندگی منطقه‌ای جمهوری اسلامی را تأمین می‌کند. نقیب‌زاده اشاره کرده آمریکا یا اسرائیل می‌توانند با یکی دو بمباران مراکز نفتی یا ترور چهره‌های برجسته، «سر مار را در تهران بزنند». این ساده‌انگاری در تحلیل قدرت نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی، همه ابعاد ماجرا را نادیده می‌گیرد. حمله مستقیم می‌تواند تبعات گسترده‌ داشته و فضای انتقام جدی‌ای را در منطقه به راه اندازد؛ چیزی که حتی محاسبات واقعی بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را دچار تزلزل می‌کند. اگر اینقدر ساده بود، چرا تاکنون محقق نشده و همواره با تهدید به حمله‌های محدود، بدون اقدام عملی وسیع روبه‌رو بوده‌ایم؟ پیچیدگی‌های ژئوپلیتیک خاورمیانه و قدرت بازدارندگی ایران، مانع از تحقق این سناریوهای ساده‌انگارانه است.
* جمهوری اسلامی، شوروی نیست!
نقیب‌زاده اصرار دارد که «فروپاشی جمهوری اسلامی به شکل شوروی قطعی است» و تنها مانع موجود، حضور یک «آیت‌الله گورباچف» بوده که روسیه مانع ظهورش می‌شود. این قیاس را از ۲ منظر می‌توان نقد کرد.
تفاوت ساختار ایدئولوژیک و اجتماعی: شوروی نظامی کمونیستی داشت که در آن، حزب کمونیست تقریبا تمام ارکان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را یکدست در اختیار داشت و تضادهای داخلی‌اش عمیق و تاریخی بود اما جمهوری اسلامی ساختاری دارد که جریان‌های متنوع سیاسی در آن فعالند، نهادهای انتخابی و انتصابی هرکدام میدان و اقتدار مشخص خود را دارند و جامعه مدنی، رسانه‌ها و فضای عمومی هرگز شبیه ‌نظام تک‌حزبی شوروی نبوده است. تنوع نهادها و کنشگران سبب می‌شود هرگونه تحول یا تغییر مسیر، پیچیده و متأثر از درهم‌تنیدگی منافع بازیگران متعدد باشد.
سیر تحول شوروی در بستر جنگ سرد: فروپاشی شوروی نتیجه ترکیبی از عوامل بود؛ رقابت تسلیحاتی سنگین با غرب، بحران اقتصادی و ناکارآمدی مزمن، درگیری‌های قومی در جمهوری‌های مختلف و ظهور رهبرانی که عملا اصلاحات ساختاری را به گونه‌ای پیش بردند که انسجام و اتحاد را از هم گسست. این مجموعه شرایط خاص، در ایران امروز قابل مشاهده نیست. با وجود مشکلات اقتصادی و تحریم‌های شدید، ایران بنیه اجتماعی و تاریخی عمیقی دارد که در مقاطع بحرانی - نظیر جنگ تحمیلی یا تحریم‌های حداکثری‌- توانسته با سازوکارهای داخلی بر فشار خارجی غلبه یا دست‌کم آن را مهار کند. بر این اساس، گفتن اینکه ساختار جمهوری اسلامی مانند شوروی سقوط خواهد کرد یا ظهور «گورباچف ایرانی» در گرو رفع نفوذ روسیه است، بیشتر شبیه شعار یا مثال استعاری است تا یک تحلیل مبتنی بر تطبیق واقعیات.
* تحلیل‌های غیردانشگاهی یک استاد دانشگاه!
آقای نقیب‌زاده به ‌گونه‌ای سخن می‌گوید که گویا یک نفر در ایران یعنی شخص رهبر معظم انقلاب مانع اصلی مذاکره است و همه ارکان سیاسی دیگر، مشتاقانه در پی رابطه بدون قید و شرط با آمریکا هستند. این ادعا هم از چند جهت مخدوش است: اول اینکه سیاست خارجی ایران زیر نظر نهادهای گوناگون و با هماهنگی شورای عالی امنیت ملی و تأیید رهبر انقلاب اسلامی شکل می‌گیرد. اینکه ایران بارها پای میز مذاکره رفته، از جمله در مذاکرات برجام  و حتی در برهه‌هایی پیام تبریک رؤسای جمهور آمریکا را پاسخ داده است، نشان می‌دهد شخص رهبر معظم انقلاب یا دیگران در کشور، بسته به شرایط زمانی و منافع ملی، از امکان گفت‌وگو کوتاه نیامده‌اند. همان سند برجام با همه فراز و نشیب‌هایی که داشت، نشان داد چطور عالی‌ترین مقام جمهوری اسلامی هم در صورت رعایت خطوط قرمز ملی و تأمین منافع اساسی، مذاکره را نفی مطلق نمی‌کند.
دوم، خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریم‌های سخت‌تر، آن هم زمانی که ایران به تعهدات خود عمل کرده بود، دست حاکمیت ایران را در مذاکره مجدد بسته‌تر کرد، زیرا افکار عمومی داخلی، بدرستی معترض بود که «در مذاکره چه داده و چه گرفته‌ایم؟» از این رو، گره در مذاکره کنونی با آمریکا، نتیجه بی‌اعتمادی فزاینده‌ای است که ناشی از بدعهدی آمریکا و نادیده‌انگاری حقوق ایران توسط قدرت‌های غربی است.
سوم، در کشور، مجموعه بزرگی از تصمیم‌سازان، نخبگان، دستگاه‌های امنیتی و سیاسی و افکار عمومی وجود دارند که هر کدام ملاحظات خود را در زمینه مذاکره با آمریکا دارند. نمی‌توان با یک تفسیر شخصی همه پیچیدگی‌های ناشی از تاریخ روابط ایران و آمریکا، تحریم‌های گسترده، تجربه کودتای ۲۸ مرداد و مانند آن را ندیده گرفت و گفت چون «یک نفر نمی‌خواهد»، پس مذاکره تعطیل است. این نگاهی ساده‌شده به صحنه سیاست است که عمق اختلافات و ریشه‌های تاریخی تقابل تهران و واشنگتن را نادیده می‌انگارد.
اظهارات نقیب‌زاده، به قدری عجیب است که می‌توان گفت احتمالا ریشه در دغدغه‌ها یا ناراحتی‌های شخصی او دارد. تحلیل این استاد دانشگاه، بیشتر به پیشگویی‌های کلی و تعمیم‌یافته شبیه است تا یک واکاوی موثق با اسناد تاریخی و داده‌های موثق میدانی. سیاست خارجی ایران مبتنی بر «استقلال» و شعار بنیادین «نه شرقی، نه غربی» شکل گرفت و اگرچه در گذر زمان با پیچیدگی‌های زیادی روبه‌رو شد اما ظرفیت‌ها و دستاوردهای قابل قبولی در حوزه دیپلماسی، توسعه صنایع دفاعی و نفوذ منطقه‌ای پیدا کرد. این دستاوردها نشان می‌دهد نه رابطه با روسیه یا چین مانع تعامل با غرب بوده و نه اساسا تقابل با آمریکا صرفا بر مبنای سلایق شخصی است، بلکه انبوهی از محاسبات ملی، امنیتی، تاریخی و دیپلماتیک در این تصمیمات نقش دارد و مسیر تحولات آینده نیز امری تک‌بعدی نخواهد بود که بسادگی در قالب گزاره‌های سطحی چون «حمله حتمی» یا «فروپاشی قطعی» قرار گیرد.