در فضای پرتلاطم روابط ایران و آمریکا، که در چهار دهه تقابل ایدئولوژیک، امنیتی و ژئوپلیتیک ریشه دارد، «دیپلماسی هوشمند» به ابزاری حیاتی برای مدیریت تنشها از سوی ایران تبدیل شده است. با تشدید فشارهای حداکثری آمریکا و تحریمهای فلجکننده، ایران همواره مسیر حفظ حاکمیت ملی همراه با عقلانیت سیاسی را با ترکیبی از مقاومت و انعطافپذیری تاکتیکی پیوند زده است. مذاکرات اخیر درباره برنامه هستهای ایران، که در پسزمینه تبادل نامههای غیرمستقیم و پیامهای دیپلماتیک شکل گرفته، بار دیگر این پرسش را برجسته کرده است که آیا تهران توانسته است با عبور از میدان مین سیاستورزی غرب و آمریکا، دیپلماسی هوشمندانهای را اتخاذ کند که در پرتو آن اقتدار و حاکمیت و استقلال سیاسی خود را حفظ کرده و همزمان منافع حداکثری جمهوری اسلامی ایران را از نظام بینالملل باز ستاند؟ این یادداشت در سه محور کلیدی این مسئله را واکاوی میکند.
محور اول
تبادل نامههای دیپلماتیک؛ بازی در مرزهای اعتمادسازی
ایران علاقهای به داشتن سلاح هستهای ندارد. شواهد و قراین نشان میدهد، تهران با ارسال پیامهایی مبتنی بر «الزام متقابل»، بر دو اصل پای فشرده است:
۱- رفع تحریمها بهعنوان پیششرط بازگشت به تعهدات هستهای: ایران تأکید دارد که هرگونه تعدیل در فعالیتهای هستهای خود، منوط به لغو یکجانبه و بازگشتناپذیر تحریمهای آمریکاست. این موضع نهتنها تکرار منطق برجام است، بلکه تلاشی برای جلوگیری از تکرار سناریوی «خروج یکطرفه آمریکاییها از توافق» از سوی واشنگتن به شمار میآید.
۲- عدم پذیرش مذاکره تحت فشار: ارسال نامهها در شرایطی صورت گرفته که آمریکا همچنان به سیاست «تهدید حداکثری» از طریق تشدید تحریمها و مداخلات منطقهای پایبند است. تهران با این اقدام، به غرب یادآوری میکند که «تهدید و مذاکره» نمیتوانند همزمان پیش بروند.
این رویکرد به منظور آن است تا اولاً استقلال رفتاری حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی حفظ شود و در ثانی روند گام به گام اعتمادزایی در روابط میان دو طرف همراه با حسن عمل انجام گیرد. ایران میکوشد با حفظ خطوط قرمز، هزینههای عدم توافق را برای طرف مقابل افزایش دهد، بیآنکه در دام بنبست دیپلماتیک گرفتار شود. درباره تهدیدها هم پاسخ قاطع جمهوری اسلامی ایران بر هر گونه خباثت و شرارت خارجی، با انجام رزمایشهای مختلف و اعلام مواضع قاطع ایران و تهدید متقابل غربیها همراه بوده است.
محور دوم
مواضع ایران؛ چرایی تمرکز بر موضوع هستهای و امتناع از مذاکرات موشکی و منطقهای
مواضع ایران در مذاکرات اخیر را باید در سه لایه فهمید:
۱- امتناع از مذاکره بر سر مسائل موشکی و منطقهای:
سامانههای موشکی: از منظر تهران، توان موشکی ایران به مثابه بازوی بازدارندگی در برابر تهدیدهای امنیتی ناشی از حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس و اشغالگری رژیم صهیونیستی، کاملاً غیرقابل مذاکره است. هرگونه چانهزنی بر سر این موضوع، نقض اصل «امنیت ملی غیرقابل معامله» تلقی میشود.
سیاستهای منطقهای: ایران حساسیت خود در مسائل منطقهای، به ویژه مسائل مربوط به عراق، سوریه، یمن و لبنان را ذیل مقوله ضرورت «مقاومت در برابر اشغالگری و تروریسم» و همچنین اصل تأمین امنیت جمعی (همسایگان در کنار هم) تعریف میکند. از این رو، این موضوعات را خارج از حیطه مذاکرات دوجانبه با آمریکا میداند؛ چراکه به باور تهران، واشنگتن بهدنبال «معاملهسازی امنیتی» برای تثبیت هژمونی خود در غرب آسیاست.
از سوی دیگر، اتهامزنی بیاساس غرب و آمریکا به ایران مبنی بر داشتن نیروهای نیابتی در منطقه علاوه بر اینکه موجب بیاعتبار شدن و کمرنگ شدن حقیقت وجودی گروههای مقاومت در منطقه میشود، منجر به آن میشود که عامل بیثباتکننده در منطقه و مخرب از نگاه غربیها، جمهوری اسلامی ایران قلمداد شود. بنابراین، جمهوری اسلامی ایران با دیپلماسی هوشمندانه خود ضمن رد هر گونه اتهام مبنی بر داشتن گروههای نیابتی در منطقه، هر گونه مذاکره و توافق در رابطه با این گروهها را واگذار به مسئولان و رهبران گروههای مقاومت کرده و تأکید مجدد دارد که هر یک از این گروههای مقاومت در منطقه دارای استقلال عمل سیاسی و رفتاری است.
۲- پذیرش مذاکره بر سر مسائل هستهای:
هزینههای تحریم: فشار اقتصادی ناشی از تحریمها، عامل اصلی گرایش ایران به مذاکرات هستهای برشمرده میشود. برخلاف حوزههای موشکی و منطقهای، که ایران در آنها موقعیت برتر دارد، تحریمهای مالی و نفتی، جامعه ایران و اقتصاد ایران را با چالشهای معیشتی مواجه کرده است. موضوعی که برای کشوری مانند ایران که در مسیر توسعه قرار دارد، بسیار مهم بوده و خواهان تغییر این شرایط است.
بینالمللیسازی پرونده: تمرکز بر مسئله هستهای به ایران اجازه میدهد با تبدیل این موضوع به یک «دغدغه جهانی» (بهویژه برای اروپا)، واشنگتن را در موضع انفعالی قرار دهد. بازگشت به برجام، مشروعیت بینالمللی ایران را تقویت کرده و فضایی برای تنشزدایی با دیگر بازیگران ایجاد میکند. پرونده هستهای ایران موضوعی است که اگر حل و فصل شود، دیگر ایالات متحده و غرب نمیتواند علیه ایران اجماع جهانی راه بیندازد یا مشروعیتی برای در انزوا قرار دادن جمهوری اسلامی ایران داشته باشد. همچنین موضوع هستهای مسئلهای است که قبلاً نیز مذاکره شده است و قابلیت رجوع مجدد و بازستانی منافع و امتیاز متقابل از طرف غربی را دارد.
محور سوم
شبهات پیرامون مذاکرات؛ از نقد ساختاری تا ترسیم سناریوها
مخالفان و منتقدان مذاکرات، چهار شبهه کلیدی را مطرح میکنند:
۱- شبهه مستقیم یا غیرمستقیم بودن مذاکرات:
برخی با استناد به سخنان رهبری مبنی بر «عدم اعتماد به آمریکا»، استدلال میکنند که حتی مذاکرات غیرمستقیم نیز به معنای مشروعیتبخشی به دولت ترامپ است. در پاسخ باید گفت، ایران با حفظ واسطهها و عدم پذیرش مذاکره رو در رو، میکوشد بدون دادن امتیاز نمادین، گرههای اقتصادی را بگشاید.
از سوی دیگر نحوه و روش مذاکرات به خودی خود، اصالت و موضوعیت ویژهای ندارد و صرفاً بازی رسانهای است که غربیها به راه انداختهاند که بگویند جمهوری اسلامی ایران از مواضع گذشته خود کوتاه آمده یا عقبنشینی کرده است. بنابراین، تلقی عمومی افکار عمومی باید به سمتی باشد که انگار جمهوری اسلامی ایران دچار ضعف یا انفعال رفتاری شده است؛ در حالی که اصل و اساس محتوای مذاکرات و چارچوب مذاکرات و در نهایت ضمانتهای اجرایی مذاکرات است.
بنابراین، مذاکرات به شکل و شیوهای که سه اصل اساسی «عزت»، «حکمت» و «مصلحت» ـ که سه اصل اساسی دیپلماسی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است ـ رعایت شود و به تحصیل حداکثری منافع ملی جمهوری اسلامی ایران منجر شود، انجام خواهد شد و مذاکره مستقیم به دلیل آنکه شائبه عقبنشینی جمهوری اسلامی را ایجاد نکند یا برآورد و محاسبات غربیها را به سمت ضعف و انفعال جمهوری اسلامی ایران نبرد، استفاده نشده است. این نوع از مذاکرات همچنین سابقهدار بوده و در دولتهای مختلف به کارگیری شده است. در دولت گذشته هم اتفاقاً مذاکرات بسیاری با طرف غربی بر سر مسائل گوناگون به صورت غیر مستقیم صورت گرفته بود که اتفاقاً در قضایای گوناگون، از جمله بازگشت و آزادسازی پولهای بلوکه شده ایران موفقیت آمیز بود و جزء دستاوردهای دستگاه دیپلماتیک «شهید امیر عبداللهیان» قلمداد میشود.
۲- شبهه ناهمخوانی مذاکرات با مواضع رهبر معظم انقلاب: رهبر معظم انقلاب بهمن ماه سال گذشته بود که با توصیف مذاکره با آمریکا به «غیرعاقلانه، غیرشرافتمندانه و غیرهوشمندانه» در شرایط فشار، هشدار دادهاند که غرب بهدنبال «تسلیمسازی» کامل جمهوری اسلامی ایران در انحای مذاکرات و سازش است. باید اشاره کرد که شرایط بهمن ماه سال گذشته با امروز بسیار متفاوت بود و اتفاقاً موضعگیری بهنگام و صریح و قاطع معظمله در بهمن ماه بود که امروز دست دستگاه دیپلماسی را برای انجام مذاکرات غیر مستقیم باز گذاشته و موجب عقبنشینی غربیها از سیاستهای زورگویانه خود شده است.
واقعیت این است که خواست و اراده ترامپ و آمریکا از آغاز دوران ریاستجمهوری دور دوم خود، تسلیمسازی ایران و تحمیل اراده آمریکا بر ایران است. به همین منظور هم در پاسخ به برخی پالسهای برخی از سیاسیون داخلی، آمریکا و ترامپ پیش شرطهایی برای آغاز مذاکرات پیش روی ایران قرار داده بود که فقط یکی از بندهای آن پیش شرطها، خلع سلاح کامل ایران از سلاحهای متعارف و غیر متعارف بود. به این معنا که جمهوری اسلامی ایران به کشوری کامل بیدفاع و آسیبپذیر تبدیل شود تا ایالات متحده اجازه انجام یافتن هر گونه مذاکرهای میان ایران و آمریکا را بدهد. در چنین وضعیتی، رهبر معظم انقلاب با قاطعیت و هوشمندی خود، انجام هر گونه مذاکراتی را منتفی دانسته و غیر هوشمندانه خوانده بودند؛ اما شرایط امروز کاملاً متفاوت است.
نامه ارسالی ترامپ به ایران هر چند بندهایی همراه با تهدید و زورگویانه داشت، در اساس ضمن عقبنشینی از پیششرطهای گذشته، اعلام کرده بود که خواست اصلی ایالات متحده آن است که جمهوری اسلامی ایران به سلاح هستهای دست پیدا نکند. موضوعی که فعلاً بر اساس مبانی دینی جمهوری اسلامی ایران هم با صراحت تمام اعلام کرده است که مایل نیست سلاح هستهای داشته باشد. البته بر اساس مبانی دینی و اعتقادی هر گاه در شرایط اضطرار و نیاز ضرورت داشته باشد، ممکن است احکام هم دچار تغییر شده و در سیاستهای هستهای خود تجدید نظر کند؛ اما مادامی که تهدیدات وجودی متوجه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نباشد، نیازی به ساخت چنین تسلیحاتی نمیبیند.
بنابراین، دیپلماسی کنونی ایران، نه از موضع ضعف، که با هدف «فروکاستن هزینههای تحریم» و خرید زمان برای تقویت زیرساختهای مقاومت پیش میرود. به عبارت دیگر، مذاکره ابزاری تاکتیکی در خدمت استراتژی کلان «مقاومت فعال» است. در این معنا مذاکرات غیر مستقیم اقدامی هوشمندانه و مبتکرانه برای دفاع از حقوق مشروع ایران و جلوگیری از تحمیل هزینههای تحریمهای ظالمانه قلمداد میشود. بنابراین، مواضع رهبری در رابطه با منع مذاکره با آمریکا تابع شرایطی بود که امروز این شرایط کمتر شده و زمینه برای معرفی و گفتوگوهای غیر مستقیم با غربیها در رابطه با ایدهها و مبانی انقلاب اسلامی و احقاق حقوق کشور فراهم شده است؛ بنابراین جمهوری اسلامی ایران حاکمیتی متصلب و مسدود ندارد؛ بلکه پویا و دینامیک بوده و به دنبال خراب کردن سناریوی معرفی ایران به عنوان محور شرارت یا بازیگر جنگطلب است.
۳- شبهه سناریوی «اگر مذاکره نکنیم چه میشود؟»: موافقان مذاکره معتقدند بدون گفتوگو، تشدید تحریمها به فروپاشی اقتصادی و ناآرامیهای اجتماعی منجر میشود؛ اما واقعیت این است که اقتصاد ایران در سالهای اخیر، با اتکا به «اقتصاد مقاومتی»، از مرز شکنندگی عبور کرده است. افزایش همکاریها با چین و روسیه، تقویت زیرساختهای نفتی غیرقابل تحریم و رشد صادرات غیرنفتی، تقویت روابط با همسایگان، افزایش تعاملات اقتصادی با کشورها و قدرتهای نو ظهور اقتصادی نشان میدهد ایران گزینههای جایگزین متنوع و جذابی برای بقا و توسعه دارد.
از سوی دیگر، تصور اینکه ایالات متحده و ترامپ در صورتی که مذاکرات صورت نگیرد، ممکن است در قبال ایران به خباثت یا شرارتی همانند جنگ و حمله خارجی دست بزند نیز هر چند در کلام غربیها و به ویژه ترامپ و نتانیاهو بارها تکرار شده است، اما چندان محتمل نیست؛ چرا که اولاً جمهوری اسلامی ایران بازیگر توانمند و قدرتمند از حیث مباحث دفاعی و نظامی بوده و در صورت انجام کوچکترین ریسکی از سوی ایالات متحده در قبال حاکمیت سرزمینی خود، توانایی اقدام متقابل و تهدید و آسیب به منافع ایالات متحده در منطقه را دارد. بنابراین، عقلانیت معیشتی و هزینه فایده غربیها مانع از آن میشود که چنین اشتباهی را مرتکب بشوند. در ثانی انجام چنین اشتباهی میتواند معادلات و شرایط را به کلی تغییر داده و سبب شود جمهوری اسلامی ایران در مسیر تقابل کامل قرار گرفته و اتفاقاً زمینه برای تجدید نظر در سیاستهای هستهای جمهوری اسلامی ایران فراهم شود. هر چند جمهوری اسلامی ایران نیز با درک وضعیت کنونی و با اقدامی هوشمندانه دیپلماسی منطقی را در پیش گرفت و ضمن رد این شائبه، توپ را در زمین غربیها انداخته است.
۴- شبهه سناریوی «اگر مذاکره کنیم همه مشکلات حل میشود یا نه؟»: تجربه برجام ثابت کرد حتی با توافق جامع، آمریکا میتواند یکجانبه از میز مذاکره خارج شود. با این حال، نمیتوان نقش کوتاهمدت مذاکرات در کاهش تنشها و ایجاد فضای تنفس را نادیده گرفت. کلید موفقیت، در «تبدیل نفت به سلاح دیپلماتیک» است: استفاده از مذاکرات برای شکستن انزوای سیاسی، بیآنکه وابستگی به غرب ایجاد شود؛ بنابراین موفقیت مذاکرات در میزان تعهد طرفین برای وفاداری به توافقات است. همچنین تضمینهای اجرایی لازم و کاملی برای اجرای توافقات باید وجود داشته باشد. از سوی دیگر، برای حل و فصل مشکلات اقتصادی باید به سمت اقتصاد درونزا و متکی به ظرفیتهای داخلی و آسیبناپذیر در برابر متغیرهای خارجی برویم. واقعیت این است که توافقاتی، همانند برجام صرفاً میتواند در کوتاهمدت به صورت مُسکِن عمل کرده و گشایشهای اقتصادی را به وجود بیاورد؛ اما برای حل ریشهای مشکلات اقتصادی چارهای جز مدیریت و سیاستگذاری درست داخلی و مدیریت هزینه- درآمدها و نهایتاً افزایش بهرهوری و بازدهی اقتصادی و توسعه متوازن و همه جانبه در همه سطوح نداریم.
سخن پایانی
هوشمندی دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران
دیپلماسی ایران در مذاکرات هستهای، نمایشی از «واقعگرایی تهاجمی» به شمار میرود: استفاده از ابزارهای دیپلماتیک برای حفظ دستاوردهای هستهای و کاستن از فشارهای ظالمانه غربیها، بدون عقبنشینی در مواضع امنیتی و منطقهای. در این وضعیت، جمهوری اسلامی ایران با بازی هوشمندانه خود هم در عرصه رسانهای و هم در میدان دیپلماسی تلاش دارد ضمن حفظ دستاوردهای صنعت هستهای خود، از انرژی صلحآمیز هستهای خود دفاع کرده و در نهایت موقعیت استراتژیک و نقش بینالمللی خود را در نظام بینالملل ارتقا ببخشد. در چنین وضعیتی، شاهد تغییر جایگاه ایران از بازیگر تأثیرگذار منطقهای به یک قدرت منطقهای تأثیرگذار در نظام بینالملل هستیم. گفتنی است، البته موفقیت دیپلماسی هوشمند جمهوری اسلامی ایران، منوط به دو شرط است:
۱- وحدت نخبگان نظام: هرگونه شکاف در درون حلقه تصمیمگیری میتواند به ابزاری برای بازیگری غرب تبدیل شود. خباثتهای محتمل از سوی غربیها و
آمریکاییها و دو قطبسازیهای کاذب و در نهایت تلاش برای جدا کردن ملت از حاکمیت یا دو پارگی در درون دولت یا ملت با انجام انواع فتنههای مختلف یا سرگرمسازی ایران به چالشها و برخی بحرانهای داخلی ممکن است تا تمرکز لازم را از ایران گرفته و منجر به اشتباه محاسباتی از سوی ایران یا بیگانگان شده و دستاویزی برای ضربهزنی به ایران و جلوگیری از احقاق حقوق ایرانیان شود. بنابراین، وحدت و انسجام داخلی همراه با دقت و هوشمندی کامل از مرحله پیش از مذاکره تا مرحله پس از توافق و اجرا نیازمند است.
۲- تعادل و تناسب میان مذاکره و میدان: تاریخ نشان داده است غرب تنها تحت فشار ترکیبی «تحریمهای معکوس» و «تهدیدهای امنیتی» به تعهدات خود پایبند میماند. غربیها همواره در کنار تهدیدها و فشارهای دیپلماتیک تلاش میکنند فشار و ضربات گوناگونی را در میدان نیز وارد کنند و بنابراین شاهد جنگ ترکیبی و همه جانبه از سوی ایشان هستیم. بنابراین، نیاز است در مقابل آن ما نیز به صورت همهجانبه به اقدام متقابل دست زده و همراهی و تناسب و توازن کامل و مناسبی میان میدان و دیپلماسی برقرار کنیم. ضعف در هر یک از این دو ابزار سیاست خارجی ممکن است موفقیت دیپلماسی هوشمندانه ایران را تحتالشعاع قرار دهد؛ بنابراین نخبگان و مسئولان باید بهجای نگرانی از اصل مذاکرات، بر نظارت هوشمندانه بر روند توافقات و جلوگیری از انحراف استراتژیک تمرکز کنند؛ زیرا در نهایت، این «موازنه میدان و دیپلماسی» است که سرنوشت دیپلماسی را تعیین میکند، نه صرفاً الفاظ دیپلماتیک. توانمندی هر یک از این دو نیز منجر به تقویت دیگری شده و کاملاً تابعی از یکدیگر هستند.