هادی محمدی
اگر رخدادهای منطقه را از زاویه دیگر مورد توجه قرار دهیم، عمق جنایت و فجایع و قواعد غیرانسانی حاکم بر مناسبات جهانی بیش از پیش خودنمایی میکند.
رژیم صهیونیستی که حاصل اندیشه نژادپرستانه و نازیستی و استعماری و لایهای از طراحیهای مذهبسازیهای جعلی انگلیسی در جهان است، یک قرن تراژدی وحشتناک را بر غرب آسیا و بهتر است بگوییم در عرصه جهانی و با ویترین ایدئولوژیک دستکاری شده، به نمایش گذاشته است. این رژیم با تکیه بر مناسبات قدرت حاصل از جنگ جهانی دوم و با برنامه هوشمند، به عنوان خط مقدم هژمونیسازی منطقهای و جهانی، در فلسطین کاشته شده و تا امروز در همه ابعاد حمایت شده است. این رژیم جعلی برای وارونهسازی حقایق ریشهدار تاریخی و نابودی یک ملت و مقدسات و ارزشهای آن و گسترش آن در تمامی جهان و برای یک حکومت جهانی تبهکاران و جانیان و غارتگران ساخته شده و جالبتر اینکه تمامی هزینههای رسواییهای گوناگون آن را پوشش دادهاند. اگر تا دیروز فقط اشغال کامل سرزمین و اخراج یک ملت از سرزمین خود، شعار عملی صهیونیستها و حامیان آن بود، امروز برای اجرای این شعار، نابودی و قتل و نسلکشی و گرسنهسازی و اساساً جنگ با یک ملت و نه با مقاومت، علناً در غزه و فلسطین در حال اجراست و جالبتر اینکه نامگذاری عملیات نظامی و وحشی خود را با نمادهای مذهبی و توراتی به نام «عرابههای گدعون» به اجرا میگذارند و امریکا که مأموریت مدیریت و سرپوشگذاری و توجیه و روانسازی این جنایت ضدبشری را به عهده دارد هم میانجی است و هم شریک قاتل و هدایتگر و حامی آن است. یک اسیر امریکایی - اسرائیلی را آزاد کردهاند تا کمکهای بشردوستانه را برای ملتی که در دو هفته گذشته تمامی امکانات حیاتی آب و غذا و داروی آن پایان یافته وارد کنند، ولی دو کامیون کفن به غزه ارسال کردهاند. ننگینتر از همه اینکه سران کشورهای اسلامی و عربی و مجامع بینالمللی ناظر و بیشتر اوقات در کنار امریکا و رژیم تبهکار اسرائیلی هستند. ترکیه نیازمندیهای غذا و دارو را به اسرائیل میرساند و مصر هم مواد غذایی و دیگر نیازمندیهای اسرائیل را تأمین میکند. امارات، کریدور تجاری و بازرگانی به این رژیم را از مسیر عربستان و اردن برای این جانیان و قاتلان فراهم میکند. این در حالی است که رژیم صهیونیستی از درون پوسیده و دهها بحران در جامعه، اقتصاد و ساختارهای نظامی و اطلاعاتی و حکومتی آن بر این رژیم سایه افکنده و روزنامه رسمی این رژیم نوشته است: جنگ در غزه بینتیجه است و به اهداف خود نمیرسد و پایان دادن به جنگ نیز به معنای فروپاشی نظام نژادپرست اسرائیلی است. از فراخوانهای نظامی برای اجرای عملیات عرابههای گدعون، اقبال نمیشود، ولی هواپیماهای رژیم ارسالی از امریکا، علناً به کشتار روزانه و تدریجی مردم مشغولند که اگر از بمباران و گلولهبارانها در امان بمانند از گرسنگی و فقدان آب و دارو در حال مرگ هستند. این ننگ بر پیشانی سازمان ملل و مؤسسات جعلی بینالمللی و دول مدعی شعارهای انسانی و بهویژه سران دستنشانده اسلامی و عربی است و تنها امید، اندیشه مقاومت است.
غنیسازی، خط قرمز تغییرناپذیر
علاءالدین بروجردی
از ابتدای روی کار آمدن دولت آقای ترامپ و با توجه به فضای غیرمنطقی حاکم بر دستگاه دیپلماسی آمریکا، خبرهای ضدونقیض بسیاری در رابطه با جمهوری اسلامی ایران ومواضع مختلفی ازسوی مقامات آمریکایی مطرح شداما جمهوری اسلامی ایران پس از درخواست آمریکا جمعبندی کرد که مذاکره به شکلی غیرمستقیم با طرف آمریکایی انجام شود.
بر همین اساس، مذاکرات متعددی که عمدتا در عمان برگزار شد، با روندی متفاوت از موضعگیریهای درون مذاکرات و بیرون از مذاکرات از سوی طرف آمریکایی پیش رفت. مجموعه موضعگیریهای داخلی و خارجی نشان میدهد که فشارهای صهیونیستها، چه در داخل آمریکا و چه کشورهای دیگر، پس از هر مرحله مذاکره منجر به اتخاذ مواضع جدید از سوی طرف مقابل میشد، اما بازگشت آنها به میز مذاکرات همراه با تغییر در ادبیات بیانشان بود. از اینرو، جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد چهارچوب مذاکرات رسمی را بر پایه گفتوگوهای غیرمستقیم قرار دهد. در آخرین دور مذاکرات نیز جمهوری اسلامی اعلام کرد که موضوع غنیسازی، خط قرمز جدی کشور است و بههیچوجه قابل مذاکره نیست. ایران همچنین تأکید کرد که غنیسازی در آینده استمرار خواهد داشت و در صورت لزوم، آماده است شفافسازیهای لازم را درخصوص ادعاهای دروغینی که جریانهای صهیونیستی پیرامون برنامه هستهای کشور در جهان مطرح میکنند، انجام دهد؛ چرا که مجموعه ادعاهای مطرحشده علیه ایران پایه و اساس ندارد و ساخت سلاح هستهای در جمهوری اسلامی، براساس فتوای مقام معظم رهبری حرام شده است. جمهوری اسلامی ایران همچنین تصریح کرد که حذف تمامی تحریمها باید بهطور همزمان صورت پذیرد. مذاکرات گذشته تاکنون بر همین اصل دنبال شده و طرف مقابل نیز این مبنا را پذیرفته است. هرچند چشمانداز دقیق آینده مذاکرات همچنان نامشخص است، اما طرفهای مقابل، گزینه دیگری جز پذیرش شروط جمهوری اسلامی ایران ندارند. از سوی دیگر، معاون وزیر امورخارجه کشورمان روز گذشته در استانبول با نمایندگان سه کشور اروپایی مذاکره کرد. این گفتوگو با هدف بررسی مواضع و پیشنهادهای طرف اروپایی صورت گرفت. جمهوری اسلامی ایران به آنها هشدار داده که اقداماتی خارج از چهارچوب مستقیما به زیان خودشان خواهد بود. درصورتی که تحریمها از سوی شورای امنیت مجددا بازگردند، ایران دیگر محدودیتهای مربوط به NPT را نخواهد پذیرفت و تحولی منفی رخ خواهد داد که پیامدهای آن به زیان همه طرفها، بهویژه منطقه خواهد بود؛ بنابراین هشدار جدی به طرف اروپایی داده شده که از بازی در قالب برجام خودداری کنند. درمجموع اگر آمریکا از طریق مسالمتآمیز و درست مشکل را حل کند و صادق باشد، ایران در تصمیمش صادق است و در چنین شرایطی کار میتواند به ثمر بنشیند، بنابراین نتایج مذاکرات با شرایطی که در آینده ایجاد خواهد شد، گره خورده است. همچنین این موضوع به این بستگی دارد که آنها در حرفی که زدهاند صداقت نشان دهند ودرصورتیکه صداقت نداشته باشندطبیعتا شرایط بهگونهای دیگر خواهد بود.
رضا وفایی یگانه
علی رغم اینکه در مجموعه وزارت امور خارجه معاونت دیپلماسی اقتصادی ایجاد شده است اما همچنان این وزارت خانه در حوزه موضوعات تخصصی اقتصادی نیازمند کمک کارشناسی فعالان اقتصادی کشور است. از این رو پیشنهاد می گردد با همکاری اتاق ها و معاونت دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه کمیته تخصصی بدین منظور شکل گیرد.
چنانچه روند مذاکرات بر اساس چارچوب ها و ملاحظات جمهوری اسلامی ادامه داشته باشد و ثابت شود که طرف مقابل پایبند به قواعد بین المللی است حضور نمایندگان بخش خصوصی و تعاونی در ادامه مسیر مذاکرات کمک کننده است. واقعیت این است که موضوعات و ملاحظات اقتصادی در شرایط موجود وزن و اهمیت بیشتری برای طرفین دارد و ترکیب نمایندگان طرف مقابل هم نشان دهنده این موضوع است.
متاسفانه در فرآیند تصویب برجام این امر کمتر مورد توجه قرار گرفته شد و از این رو برجام از نظر فعالان اقتصادی تسهیل گر فعالیت های اقتصادی در تجارت بین المللی به نحو مطلوب نبود. طرح موضوعاتی همانند علاقه طرف مقابل به سرمایه گذاری در کشور و ضرورت حذف معنی دار تحریم های ظالمانه اهمیت این موضوع را دو چندان می کند.
لازم به ذکر است که نظام بین الملل در این سال ها سعی کرده است با وضع تحریم های ناجوانمرادانه اختلالاتی در تعاملات بین المللی فعالان اقتصادی کشور ایجاد نماید هر چند که فعالان اقتصادی با همت جهادگونه همواره سعی در خنثی سازی آنها داشتند اما این شیطنت ها از سوی آنها باید پایان یابد.
معادلات روابط بینالملل در قرن بیستویکم بهسرعت در حال تغییر است. جهان تکقطبی پس از فروپاشی اردوگاه کمونیسم و به تعبیر فوکویاما تحقق پایان تاریخ، آنطورکه جهان غرب انتظار داشت رخ نداد و اکنون جهان در حال چرخش به سوی جهان چندقطبی بر مبنای منافع اقتصادی است. مدتهاست تولید ناخالص داخلی چین، کشورهای اروپایی را پشت سر گذارده، اکنون از تمامی اتحادیه اروپا پیشی گرفته و پس از آمریکا در رتبه دوم قرار دارد. به این ترتیب جایگاه جهانی اروپا نسبت به دهههای قبل رو به افول گذارده، موقعیت اقتصادی و فناوری آنها نسبت به دو قدرت کنونی اقتصاد جهان پایینتر بوده، با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم کرده و زندگی برای شهروندان آنان سختتر شده است.
در این راستا سفر ترامپ به کشورهای حاشیه خلیج فارس، یک اقدام راهبردی در جهت انجام قراردادهای جدید اقتصادی و تعمیق نفوذ منطقهای آمریکا در فضای جدید جهانی است. آمریکا به کشورهای خلیج فارس، به چشم شرکای بلندمدت نگاه کرده که در قبال تضمین امنیت این کشورها، قراردادهای گسترده مالی و توسعه همکاری در حوزه هوش مصنوعی و فناوریهای پیشرفته را در دستور کار خود دارد. ازاینرو افرادی مانند زاکربرگ و ایلان ماسک برای تحقق این ایده، ترامپ را همراهی میکردند.
از منظر آمریکا، خاورمیانه جدید با اتکا به منابع عظیم انرژی و ورود فناوری جدید میتواند در یک افق میانمدت جایگزین اروپا شود و این چالشی بزرگ برای اروپای امروز است.
مدتهاست کشورهای حاشیه خلیج فارس این تغییر را درک کرده و با رویکردی باز به استقبال آن رفتهاند. به همین دلیل به بازتعریف نقش خود بهعنوان قطب جهانی نوآوری پرداختهاند. آنان تصور میکنند دستیابی به این موقعیت با شراکت و پذیرش رهبری آمریکا امکانپذیر است. بر این اساس، عربستان در راستای تحقق چشمانداز ۲۰۳۰ خود متعهد به سرمایهگذاری ۴۰ میلیارد دلاری در زمینه توسعه هوش مصنوعی شد، قطر نیز ۲.۴ میلیارد دلار برای توسعه هوش مصنوعی در نظر گرفت. امارات نیز از طرح سرمایهگذاری هزار و 400 میلیارد دلاری برای مشارکت با آمریکا طی دهه آینده در زمینه زیرساختهای هوش مصنوعی، نیمههادیها و... خبر داد. در این سفر، این کشورها از ترامپ خواستهاند قانونی که صادرات نیمههادیهای پیشرفته به خلیج فارس را محدود میکند، حذف کند. در واقع براساس سرمایه از کشورهای منطقه خلیج فارس و فناوری از آمریکا، مشارکت دنبال میشود.
این کشورها برای تحقق آرمان خویش نیازمند ثبات منطقه و امنیت کشورهای خود هستند. بر این اساس آنان خواستار تقویت سامانههای پدافند هوایی میان ایالات متحده و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس شدند. شاید بتوان گفت در صورتی که امور آنطور پیش برود که آنان میخواهند، در آینده شاهد ناتویی جدید جایگزین ناتوی قبلی باشیم که بار مالی آن را کشورهای منطقه خلیج فارس بر دوش میکشند.
بر این اساس بازسازی سوریه، مذاکرات هستهای با ایران، و مسئله اسرائیل نیز در این گفتوگوها مطرح بوده است. پس از مذاکرات، عربستان بدهیهای سوریه به بانک جهانی را پرداخت کرد. آمریکا تحریمهای سوریه را حذف کرد. کشورهای عربی آماده مشارکت در بازسازی سوریه شدند.
این رؤیاپردازی با چالشهایی روبهرو است. نفوذ فزاینده چین یکی از مهمترینهاست. بهطور طبیعی موضوع ایران در کانون توجه طرفهای این سفر بوده است. ایران میتواند تهدیدی برای تحقق چشمانداز یادشده باشد. ازاینرو توافق یا همراهکردن ایران برای آمریکا اهمیتی بیش از گذشته یافته است.
به نظر میرسد دستیابی به توافق پایدار میتواند منافع ایران، آمریکا و کشورهای منطقه را تأمین کند. این توافق برای ایران هم مفید است، میتواند با اتکا به ظرفیتهای خود، از این بحرانها خارج شود و رونق اقتصادی و نشاط اجتماعی در کشور ایجاد کند. ایران میتوان در قالب همکاریهای جدید، جایگاهی متفاوت در منطقه پیدا کند. ایران امروز با انتخاب مسیر مذاکره و چانهزنی مسیر درستی را طی میکند. در غیر این صورت، شاهد شکافهای بزرگتری میان کشورهای همسایه و ایران خواهیم بود.
کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز با پذیرش همکاری و سرمایهگذاری در ایران، ثبات و امنیت خود را تضمین میکنند؛ اما آمریکا برای تحقق هدفهای خود نیازمند کنشهای بیشتری برای حفظ موقعیت جهانی خویش است. همچنین بدون حل نزاع اسرائیل و فلسطین، خاورمیانه رنگ ثبات را نمیبیند شاید به همین دلیل باشد که چندی پیش ترامپ از تشکیل یک دولت فلسطینی سخن گفت
سید عزت ا... ضرغامی
احمد فاضلزاده
پس از روی کار آمدن آیتالله شهید سیدابراهیم رئیسی در سال ۱۴۰۰، بسیاری از ناظران معتقدند سبک مدیریتی و رویکرد شخصی او فصل تازهای در سیاست ایران گشود. این فصل جدید نه در آمارهای اقتصادی یا شعارهای سیاست خارجی، بلکه در شیوه حکمرانی فراجناحی، جوانگرایی در مدیریت و مردمداری صادقانه نمایان شد. هر چند انتخابات ۱۴۰۰ به دلیل ناکارآمدی سیاستهای دولتهای پیشین با مشارکتی نسبتاً پایین برگزار شد اما عملکرد و منش رئیسی در دوران ریاستجمهوری نشان داد او فراتر از جناحبندیهای مرسوم حرکت میکند و کوشید «رئیسجمهور همه مردم» باشد. در ادامه به بررسی ابعاد شخصیتی و مدیریتی او میپردازیم که چنین فضایی را پدید آورد.
* شخصیت فراجناحی شهید رئیسی به سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی افزود
یکی از مهمترین ویژگیهای شهید رئیسی رویکرد فراجناحی او در سیاست بود. وی خود را در انتخابات ۱۴۰۰ نامزدی «مستقل» معرفی و تصریح کرد «تیم همکاران خود را از میان افراد شایسته و کارآمد، بدون توجه به جریانهای سیاسی» برخواهد گزید. این بدین معناست که رئیسی تلاش داشت وامدار هیچ حزب یا جناحی نباشد و صرفاً بر مبنای شایستگی افراد تصمیمگیری کند. چنین رویکردی تفاوت آشکاری با برخی دولتهای پیشین داشت که معمولاً ترکیب کابینه و مدیرانشان بازتابدهنده جناح پیروز انتخابات بود.
شهید رئیسی از همان ابتدا کوشید نشان دهد رئیسجمهور همه مردم است، نه یک جناح خاص. به گفته محمد هاشمی (فعال سیاسی اصلاحطلب) رئیسی پس از پیروزی در انتخابات با چهرههای اصلاحطلب تماس گرفت و از آنان هم پیشنهاد و راهحل خواست تا ثابت کند رئیسجمهور همه مردم است. حتی سایتی را معرفی کرد تا هر فرد و گروهی پیشنهادهای خود را برای دولت آینده مطرح کند. این سطح از تعامل با جریانهای مختلف سیاسی آن هم در آغاز به کار دولت، حاکی از عزم او برای تشکیل یک دولت فراگیر ملی بود. غلامرضا مصباحیمقدم (عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام) نیز تأیید میکند رئیسی معتقد به دولت فراجناحی بود و میخواست از همه ظرفیتهای کشور برای اعتلای نظام و حل مشکلات مردم بهره ببرد.
نتیجه چنین نگرشی را میتوان در ترکیب کابینه سیزدهم مشاهده کرد. کابینه پیشنهادی رئیسی شامل ترکیبی از مدیران باتجربه و چهرههای جوانتر بود که از نظر تخصص و تعهد در تراز مطلوبی قرار داشتند. این ترکیب متفاوت که میتوان از آن با تعبیر «پوستاندازی مدیریتی» یاد کرد، نشاندهنده تلاش عملی دولت سیزدهم برای حرکت فراتر از چارچوبهای جناحی بود.
حتی کارشناسان سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب نیز اذعان داشتند ویژگیهای شخصیتی رئیسی ظرفیت تشکیل چنین دولتی را باورپذیر کرده بود؛ چنانکه محمدعلی وکیلی، نماینده اصلاحطلب مجلس دهم بیان کرده بود ویژگیهای لازم برای دولت فراجناحی در آقای رئیسی وجود دارد. به بیان دیگر، شخصیت جامعنگر رئیسی به او امکان داد تا راهبرد وفاق ملی را در پیش گیرد.
سرمایه اجتماعی واقعی رئیسی را باید در عملکرد دولت او و تعامل با همه اقشار و جناحها جستوجو کرد، نه صرفاً آمار روز انتخابات 1400، چرا که تا قبل از آن اساسا سبک سیاستورزی او برای مردم چندان شناختهشده نبود. بویژه انتخاباتی که آمار مشارکتش هم به واسطه عوامل گستردهتری نظیر سرخوردگی از شرایط اقتصادی، همهگیری کرونا و ناکامی تدابیر دولت پیشین کاهش قابل ملاحظهای یافته بود.
در طول 3 سال خدمت، وی نشان داد کینهتوزی و دعواهای جناحی در روش او جایی ندارد و به دنبال همافزایی همه نیروها بود. شهید رئیسی کینه سیاسی نداشت و هرگز وارد تسویهحساب جناحی نشد. این رفتار مداراجویانه و قانونی، دولت سیزدهم را به دولتی متمایز بدل کرد که رنگ و بویی ملی و فراگیر داشت. همین ویژگیها بود که باعث محبوبیت شهید رئیسی در میان آحاد مردم شد و همه جناحها و شخصیتهای سیاسی به ایشان علاقهمند بودند. به بیان دیگر، رئیسی توانست تا حد زیادی شکاف میان حاکمیت و بخشهایی از جامعه را که در سالهای قبل ایجاد شده بود ترمیم کند و فضایی از اعتماد متقابل به وجود آورد.
* باور شهید رئیسی به جوانان، دولتی چابک و جسور ساخت
وجه تمایز برجسته دیگر دولت شهید رئیسی، جوانگرایی در مدیریت کشور بود. در حالی که متوسط سن وزرای دولتهای قبل بالاتر بود (میانگین سنی کابینه دوازدهم حدود ۶۷ سال گزارش شده بود)، کابینه اول رئیسی با کاهش چشمگیر میانگین سنی به حدود ۵۳ سال شکل گرفت. این تحول به معنای ورود نسلی تازهنفس به ارکان اجرایی بود که طی سالیان کمتر مجال بروز و ظهور داشتند. برای نمونه، چند وزیر دولت سیزدهم زیر ۴۵ سال سن داشتند که در دولتهای پس از انقلاب کمسابقه بوده است. رویکرد رئیسی در این زمینه تصادفی نبود، بلکه برخاسته از باور قلبی او به تواناییهای جوانان بود. اعتماد به جوانان از روحیات شهید رئیسی بود و او تلاش کرد با جوانگرایی در مدیریت کشور پشتوانهای برای آینده بسازد. این جسارت در سپردن مسؤولیت به نسل جدید، روح امید و تحول را در بدنه مدیریت کشور دمید و پیام روشنی به جامعه داد: شایستگی و انگیزه حرف اول را میزند، نه صرفاً سابقه سالخورده بودن در مناصب.
در عمل، حضور مدیران جوان و پرتلاش در کنار باتجربهها باعث شد تصمیمگیریهای دولت چابکتر و بهروزتر شود. جامعه نیز از این ترکیب استقبال کرد، چرا که سالها مطالبه ورود نیروهای تازهنفس به مدیریت وجود داشت. رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم بر نقش جوانان در آینده انقلاب اسلامی تأکید کرده بودند و دولت رئیسی را میتوان تبلور اجرایی آن رهنمود دانست. این مشی نه در دولتهای قبل از آن وجود داشت و نه در دولت فعلی قابل توجه است؛ کابینه دولت چهاردهم متوسط سنی بالاتری دارد و دوباره به حدود ۶۰ سال نزدیک شده است؛ یعنی شور و نشاط جوانانه دولت رئیسی در ترکیب دولت بعدی کمرنگ شد. به همین خاطر دولت سیزدهم از این نظر الگویی منحصربهفرد بود. شهید رئیسی به واقع آغازگر یک تغییر نسل در سیاستورزی ایران بود.
علاوه بر سن مدیران، روحیه و نگاه جوانانه نیز در دولت شهید رئیسی موج میزد. دولتی که جوانتر باشد، نسبت به مشکلات رویکردی نوآورانهتر و جسورانهتر دارد. حضور جوانان انقلابی، متعهد و متخصص در مسؤولیتها باعث شد بسیاری از تصمیمات دولت با سرعت و انرژی بیشتری گرفته شود. شهید رئیسی خود به کار شبانهروزی و تلاش جهادی شهرت داشت؛ این خصلت در مدیران انتخابی او نیز تقویت شد تا جایی که کار و خدمت بیوقفه به یک ارزش محوری تبدیل شد.
* رئیسجمهوری که صدای مردم را میشنید
فصل جدیدی که شهید رئیسی در سیاست ایران گشود، صرفاً به ترکیب مدیران یا شعارهای فراجناحی محدود نماند، بلکه در سبک مدیریتی ویژه و منش شخصی متفاوت او تبلور یافت. مهمترین شاخص این سبک نوین را میتوان مردمداری و حضور میدانی بیسابقه دانست. رئیسی بر خلاف برخی اسلاف خود «پشتمیزنشین نبود» و حل مشکلات مردم را در گفتار خلاصه نمیکرد. او معتقد بود مسؤول باید در کنار مردم و در صحنه باشد. آمارها نشان میدهد رئیسجمهور شهید در همان سال اول ریاستجمهوری ۳۱ سفر استانی در ۱۱ ماه انجام داد. بازدیدهای سرزده از استانها، حضور در میان اقشار مختلف و رسیدگی مستقیم به مناطق محروم و حادثهدیده، گواه باور عمیق او به مردمداری و حضور در میدان بود. برای مثال، در حوادث غیرمترقبهای همچون سیل و زلزله، آیتالله رئیسی بلافاصله در کنار مردم حاضر میشد و شخصاً امور را پیگیری میکرد. این رفتار در مقطعی صورت میگرفت که جامعه دلزده از بیتوجهی یا تأخیر برخی مسؤولان در سالهای قبل بود، لذا ورود سریع و بیواسطه رئیسی به بحرانها، امید و اعتماد را در دل مردم زنده کرد.
ویژگی دیگر در مکتب مدیریتی رئیسی، سادهزیستی و پاکدستی او بود. او که سالها در قوهقضائیه با مفسدان اقتصادی مبارزه کرده بود، در جایگاه رئیس دولت نیز بر عدالتمحوری، قانونمداری و فسادستیزی تأکید داشت. وی در زندگی شخصی زاهدانه رفتار میکرد و از تشریفات قدرت فاصله میگرفت. همین روحیه خدمت بیمنت باعث شد در دولت او مردم احساس نزدیکی بیشتری با رئیسجمهورشان کنند. عشق رئیسی به مردم چنان بود که به گفته نزدیکانش، دیدار با مردم و شنیدن مشکلاتشان را عمیقاً دوست داشت و تا حد امکان شخصاً به حلوفصل امور میپرداخت. در عمل نیز هیچگاه خود را بالاتر از مردم قرار نداد و انتقادات و درد دلهای آنان را با روی گشاده شنید. چنین رفتارهایی تفاوت آشکاری با برخی لحنهای اشرافی یا دور از دسترس بودن مقامات در گذشته داشت و سرمایه اجتماعی دولت را ارتقا داد.
* نه اهل تنش بود و نه دوقطبیسازی؛ به همکاری ملی فرا میخواند
یکی از دستاوردهای مهم این سبک مدیریتی نوین، احیای اعتماد عمومی به حاکمیت بود. حتی ناظران منتقد اذعان کردند یکی از مهمترین موفقیتهای دولت سیزدهم زنده کردن اعتماد و امید مردم بود. در فضایی که بدبینی سیاسی رو به گسترش بود، شهید رئیسی با عملگرایی و صداقت خود توانست بخش قابل توجهی از جامعه را امیدوار کند که دولت شنونده صدای آنهاست و برای حل مشکلات اراده جدی دارد. وی اهل تنش و درگیریهای منفی نبود و نگاه جامعنگر و فراجناحی را سرلوحه خود قرار داده بود. بدین ترتیب، به جای دامن زدن به دوقطبیهای کاذب، همه نیروهای دلسوز را به همکاری دعوت کرد. کارشناسان سیاسی این رفتار را واقعبینی و عقلانیت در حکمرانی توصیف کردهاند، چرا که او دریافته بود حل ابرچالشهای کشور جز با مشارکت همه ظرفیتها میسر نیست.
از منظر راهبردی نیز، دولت رئیسی تلاش کرد سبک تازهای از حکمرانی علوی، اسلامی و ایرانی را بنا نهد. در این سبک، «صداقت، فداکاری و عمل جای شعار را گرفته است». به بیان دیگر، دولت به جای شعارزدگی، بر نتیجهگرایی و اقدام عملی متمرکز شد. شهید رئیسی خود الگوی این رویکرد بود؛ او مسؤولیت را نه وسیلهای برای قدرتنمایی، که امانتی برای خدمت میدانست و همین نگرش را به مدیران زیرمجموعهاش نیز انتقال داد. در مدت 3 سال ریاستجمهوریاش، بسیاری از پروژههای معطلمانده را با پیگیری شخصی فعال کرد و چرخ تولید در دهها واحد راکد را دوباره به حرکت درآورد. این مدیریت میدانی و جهادی که با نظارت مستمر همراه بود، یادآور مدیریت انقلابی دهههای نخست انقلاب اسلامی شد و بارقههایی از کارآمدی را به نمایش گذاشت.
شهید سیدابراهیم رئیسی طی دوران کوتاه ولی پربرکت ریاستجمهوری خود، سبک و سیاق تازهای در عرصه سیاست و مدیریت ایران به یادگار گذاشت. شخصیت فراجناحی و مشی ملیگرای او، همراه با اعتماد به نسل جدید و مردمداری صادقانه، مجموعهای کمنظیر از ویژگیها بود که فصل نوینی در حکمرانی جمهوری اسلامی رقم زد. هرچند دست تقدیر فرصت شکوفایی کامل برنامههای او را نداد و سانحهای ناباورانه به عمر دولتش پایان بخشید اما راهی که پیمود چراغی برای نسلهای آینده شد. نامگذاری روز شهادت او به عنوان روز «شهدای خدمت» یادآور آن است که ملت ایران قدردان آن سبک خدمتگزاری بیمنت هستند؛ سبکی که در آن صداقت و فداکاری جای هرگونه شعار و عوامفریبی را گرفت.
اکنون وظیفه مسؤولان و سیاستمداران پس از اوست که این مسیر را ادامه دهند. خلأ حضور او امروز بهشدت احساس میشود، چرا که مجموعه خصوصیات منحصربهفردش او را محبوب دلهای مردم از طیفهای گوناگون کرد. با این حال، میراث او در تاریخ معاصر ایران زنده است. آیتالله رئیسی نشان داد میتوان رئیسجمهوری بود که فراتر از مرزبندیهای سیاسی، همه ملت را زیر چتر خود بگیرد و با مدیریتی جوانمحور و مردمی، امید و اعتماد را به جامعه بازگرداند. این دستاورد کمی نیست و بیشک به عنوان نقطه عطفی در کارنامه نظام جمهوری اسلامی ثبت خواهد شد.