صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۰  ، 
کد خبر : ۳۷۵۹۴۴
مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

ادامه مذاکرات فقط بعد از پوزش ترامپ

برخلاف اظهارات پی‌در‌پی ترامپ و برخی دیگر از مقامات آمریکایی که به گزینه نظامی روی میز اشاره می‌کنند، نه آمریکا و نه رژیم صهیونیستی توان مقابله نظامی با جمهوری اسلامی ایران را ندارند و به خوبی می‌دانند که اگر دست به حماقت بزنند، با هزینه سنگین و غیر‌قابل تحملی رو‌به‌رو خواهند شد

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

ادامه مذاکرات فقط بعد از پوزش ترامپ

حسین شریعتمداری
۱- بسیاری از رسانه‌های مطرح آمریکایي نظیر «آسوشیتد پرس‌»، «‌دیلی میل‌»، «‌سی‌ان‌ان‌» و‌... تاکید کرده‌اند که ترامپ در سفر پیش‌روی به منطقه قصد دارد نام تاریخی خلیج‌ فارس را که سابقه‌ای چند هزار ساله دارد، به «خلیج عربی‌»! 
تغییر بدهد! این گزارش نه فقط تاکنون تکذیب نشده است، بلکه برخی از مقامات آمریکایي نیز در مصاحبه‌ها و نوشته‌های خود بر آن تاکید ورزیده‌اند که یکی از بارزترین و شرم‌آور‌ترین آنها را می‌توان در مصاحبه اخیر سناتور «‌تام کاتن‌» آدرس داد. او در واکنش به خبرنگاری که در سؤال خود از نام خلیج ‌فارس استفاده کرده بود، می‌گوید؛ سؤال خود را تصحیح کنید، خلیج عربی! و نه خلیج‌فارس! 
۲- «استیو ویتکاف»، نماینده ویژه ترامپ در مذاکرات غیر‌مستقیم ایران و آمریکا که -به گفته تیم مذاکره‌کننده کشورمان- تاکنون از خط قرمز ما در مذاکرات عبور نکرده بود، دو روز قبل در مصاحبه با «‌برایت بار نیوز‌» با تغییر لحن یکصد و هشتاددرجه‌ای، گفته است: «‌هیچ‌گونه برنامه غنی‌سازی در ایران نباید ادامه یابد و سه سایت اصلی نطنز، فردو و اصفهان باید به‌طور کامل برچیده شوند‌... ایران باید فوراً سطح غنی‌سازی اورانیوم را کاهش دهد، مواد هسته‌ای را به خارج از کشور منتقل کند و برنامه هسته‌ای خود را به یک برنامه صرفاً غیرنظامی تبدیل نماید‌... ایران به فناوری غنی‌سازی برای داشتن یک برنامه هسته‌ای غیرنظامی نیاز ندارد‌... در صورت عدم نتیجه‌بخشی مذاکرات روز یکشنبه آینده، مسیر گفت‌وگو متوقف خواهد شد و ما به‌ناچار مسیر دیگری را در پیش خواهیم گرفت‌... اگر ایران این اشتباه را مرتکب شود که می‌تواند در مذاکرات زمان را به تعویق بیندازد، جایگزین بدی در انتظار آنها خواهد بود؛ درست همان‌طور که رئیس‌جمهور ایالات متحده گفته است‌»! 
۳- موضوع مذاکرات غیر‌مستقیم اخیر، موازنه صلح‌آمیز‌بودن فعالیت هسته‌ای کشورمان از یک‌سو و لغو تحریم‌ها از سوی طرف مقابل بود ولی آمریکا همزمان با آغاز مذاکرات و در طول آن، تحریم‌های تازه‌ای به تحریم‌های قبلی افزود. روز چهارشنبه ۲۰ فروردین و در آستانه دور اول مذاکرات غیر‌مستقیم ایران و آمریکا در عمان، وزارت خزانه‌داری آمریکا پنج نهاد و یک شخص را به بهانه فعالیت در صنعت هسته‌ای ایران، تحریم کرد! یک هفته بعد (چهارشنبه ۲۷ فروردین‌) و در آستانه دور دوم مذاکرات در رُم، یک پالایشگاه، یک شرکت و چند نفتکش مرتبط با جمهوری اسلامی ایران را تحریم کرد! روز سه‌شنبه، دوم اردیبهشت‌ماه و در آستانه دور سوم مذاکرات در مسقط، وزارت خزانه‌داری آمریکا چند شرکت و مرکز مرتبط با نفت خام و گاز مایع ایران را تحریم کرد. آمریکا روز پنجشنبه 
۱۸ اردیبهشت ماه، سه روز قبل از دور چهارم مذاکرات، در تازه‌ترین نمونه از تحریم‌ها، یک پالایشگاه نفت و سه بندر در چین را تحریم کرد. در گزارش وزارت خزانه‌داری آمریکا آمده است این تحریم‌ها با هدف «افزایش فشارها بر شرکت‌های وارد‌کننده نفت ایران» اعمال شده است!
۴- ادعای ترامپ برای تغییر نام خلیج‌فارس اگرچه در عرصه عمل پشیزی ارزش ندارد و ترامپ و دار و دسته اراذل و اوباش او حقیر‌تر از آنند که توان تحریف تاریخ و تغییر جغرافیای شناخته و تثبیت‌شده هزاران‌ساله جهان را داشته باشند. ولی ادعای احمقانه او نقض آشکار حاکمیت ملی جمهوری اسلامی ایران و اهانت رذیلانه به مردم شریف و غیرتمند امروز ایران و همه ایرانیانی است که قرن‌های متمادی در این سرزمین زیسته و به آن دل بسته بودند و دل بسته‌اند. 
۵- این سکه تقلبی اما، روی دیگری هم دارد و آن -به زعم ترامپ و اراذل و اوباشی که اطراف او جمع شده‌اند- تحقیر ملت و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است! آن هم در حالی که مذاکرات غیر‌مستقیم ایران و آمریکا در جریان است و به دور چهارم خود رسیده است. اکنون این پرسش در میان است که آیا آمریکا برای مذاکرات یاد شده اهمیتی قائل است؟! پاسخ مثبت به این سؤال در خوشبینانه‌ترین حالت، «‌ساده‌لوحانه‌» است. چرا؟! زیرا تمامی شواهد و مستندات موجود که به بخشی از آن اشاره شد، کمترین تردیدی باقی نمی‌گذارد که مذاکرات از نگاه آمریکا فقط یک ترفند موذیانه است و دست‌کم سه هدف همسو ولی جداگانه را دنبال می‌کند. 
۶- اول: ترامپ یک انسان‌[نمای] خود‌شیفته است و به یک پادشاه دیکتاتور بیشتر شبیه است تا یک رئیس‌جمهور‌(!) تا آنجا که علاوه ‌بر بسیاری از صاحبنظران، مخالفان او نیز در تظاهرات گسترده خود علیه ترامپ، شعار «‌ما شاه نمی‌خواهیم ... No Kings‌» را بر زبان و تابلو نوشته‌های خود دارند. ترامپ مذاکره را فقط برای مذاکره می‌خواهد و نه حل و فصل مسائل فی‌مابین و با این انگیزه که به نیروهای مقاومت و ملت‌های آزاده این تلقی (بخوانید توهم) را القا کند که الگوی ایستادگی آنها در برابر استکبار نیز، سرانجام راهی جز تن دادن به مذاکره نداشت! خوشبختانه این ترفند با هوشمندی مثال‌زدنی جمهوری اسلامی ایران که «‌مذاکره غیر‌مستقیم‌» را جایگزین مذاکره مورد نظر ترامپ کرد، خنثی شده است. بخشی از رجزخوانی‌های ترامپ برای پُر کردن این خلأ صورت می‌پذیرد. 
۷- دوم: برخلاف اظهارات پی‌در‌پی ترامپ و برخی دیگر از مقامات آمریکایی که به گزینه نظامی روی میز اشاره می‌کنند، نه آمریکا و نه رژیم صهیونیستی توان مقابله نظامی با جمهوری اسلامی ایران را ندارند و به خوبی می‌دانند که اگر دست به حماقت بزنند، با هزینه سنگین و غیر‌قابل تحملی رو‌به‌رو خواهند شد. به عنوان نمونه -و فقط یک نمونه از ده‌ها نمونه مشابه دیگر-‌ به یادداشت دو ماه قبل ریچارد نفیو در نشریه آمریکایی «فارن افرز» توجه کنید. او ضمن آن که از کارآمدی تحریم‌ها علیه ایران ابراز نا‌امیدی می‌کند، درباره حمله احتمالی به ایران نیز می‌نویسد: «‌پیامدهای حمله نظامی به ایران بسیار سنگین است و در آن، احتمال شکست و تضعیف اعتبار آمریکا وجود دارد. حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران نیز بی‌اثر است، چرا که دانش هسته‌ای ایران بومی است و نه وارداتی‌». ریچارد نفیو تاکید می‌کند که «‌مذاکره، تنها راه برای مقابله و مهار ایران است‌»! 
۸- و سوم: که باید آن را اصلی‌ترین هدف حریف تلقی کرد، به گروگان گرفتن شرایط اقتصادی و معیشت مردم از طریق شرطی کردن و گره زدن آن به مذاکرات است. از هنگام شروع مذاکرات تاکنون شاهد نوسانات فراوان در قیمت‌ها، نرخ ارز و‌... هستیم. جریان آلوده‌ای را می‌توان آدرس داد که در این عرصه فعال است و متاسفانه با مانع چندانی نیز روبه‌رو نیست! در این‌باره اشاره به هشدارهای چند‌باره رهبر معظم انقلاب خواندنی و عبرت‌گرفتنی است. از جمله، حضرت ایشان در ۲۶ فروردین‌ماه سال جاری هشدار می‌دهند که: «سعی کنید مسائل کشور را به این گفت‌وگوها گره نزنید؛ این تأکید من است. اشتباهی که در برجام کردیم، این‌جا تکرار نشود. آنجا ما همه‌چیزمان را منوط کردیم به پیشرفت مذاکرات، یعنی کشور را شرطی کردیم. خب سرمایه‌گذار وقتی که کار کشور منوط به مذاکره باشد، سرمایه‌گذاری نمی‌کند دیگر، معلوم است، می‌گوید ببینیم عاقبت مذاکرات به کجا می‌رسد‌».
۹- و بالاخره، امروز، قرار است چهارمین دور مذاکرات غیر‌مستقیم ایران و آمریکا در مسقط برگزار شود و سؤال این است که با توجه به آنچه گذشت و عبور خصمانه و آشکار حریف از همه خط قرمزهایی که رسماً ترسیم و اعلام شده بود، ادامه مذاکرات عاقلانه و هوشمندانه است؟! بدون کمترین تردیدی باید گفت برای دفاع از هویت نظام، حاکمیت ملی و شخصیت مورد اهانت قرار گرفته مردم این مرز و بوم، باید ادامه مذاکرات را به پوزش رسمی ترامپ از نظام و مردم ایران و نفی اظهارات خصمانه استیو ویتکاف نماینده ویژه او در مذاکرات موکول کرد و در غیر این صورت، باید برای حفظ حرمت نظام و احترام به مردم از ادامه مذاکرات خودداری کنید.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

ستون دوام زندگی بشر

مهدی سعیدی

‌توجه به مقوله کار در فرهنگ عمومی، از مباحث بنیادین در عرصه توسعه و پیشرفت جوامع به حساب می‌آید. کار در نظام تولید و اقتصاد یک کشور مهم‌ترین رکن تحولی است که توجه به آن می‌تواند بنیان پویایی و دگرگونی اقتصادی و توسعه و پیشرفت یک کشور را فراهم می‌آورد. در این مسیر مکاتب و نگاه‌هایی که کار را به عنوان یکی از مهم‌ترین ارزش‌های اجتماعی – فرهنگی مورد توجه قرار می‌دهند، می‌توانند بسترساز شکل‌گیری جامعه‌ای کاری و رو به رشد باشند. آن روی سکه کار مفهوم کارگر قرار دارد که به واقع تولید کننده کار است و به کار ظهور و بروز عینی می‌بخشد. آنچه امروز در قالب تمدن بشری مورد توجه است، آن چیزی است که می‌توان آن را محصول دسترنج کارگر دانست. 
در عرصه کار و کارگر، مکاتب غربی فراوانی وجود دارد که مدعی‌اند حرف‌های فراوانی در این زمینه دارند که مشهورترین آنها مارکسیست‌ها هستند. شاگردان مارکس خود را مهم‌ترین حامیان کارگران معرفی کرده و مدعی‌اند حقوق واقعی طبقه کارگر از طریق تمسک به آموزه‌های مارکسیسم اعاده خواهد شد. اما حقیقت آن است که رویکرد شعارگونه آنان دستاوردی برای کارگران در دوران حاکمیت مارکسیسم در شوروی سابق به همراه نداشت که علت را باید در بن‌بست‌های معرفت‌شناسانه، هستی‌شناسانه و انسان‌شناسانه این مکتب دنبال نمود. 
اما جایگاه کار و کارگر در مکتب اسلام به طور شایسته و باعظمتی شرح داده شده است. در اسلام، نگاه به کارگر نگاهی قدرشناسانه و ارزش‌مدارانه است و برای کار و کارگر ارزش قائل است. اجرای دستبوسی پیامیر (ص) از کارگر بهترین نماد توجه ویژه اسلام به جایگاه کارگر است. همچنین احادیثی که بر کراهت و اعراض از سستی و تنبلی حکایت دارد، به خوبی اهمیت کار و تلاش را در فرهنگ اسلامی آشکار می‌سازد. 
در این میان رهبران انقلاب اسلامی نیز در طول چهار دهه گذشته همواره به عنوان بزرگترین حامیان کار و کارگر شناخته شده‌اند. حضرت امام خمینی (ره) در روزگاری که کار و کارگر توسط گروه‌ها و جریان‌های چپ مارکسیستی به ظاهر مصادره شده بود، و در حالی که دوماهی بیشتر از پیروزی انقلاب اسلامی نمی‌گذشت، در اردیبهشت سال ۱۳۵۸ روز کارگر را مورد توجه قرار داد و طی بیاناتی از کارگران حمایت نمود. رویکردی که هر سال تکرار شد و به سنت حسنه‌ای در انقلاب اسلامی بدل گردید. حکیم انقلاب اسلامی نیز بر همان سنت حسنه تأکید ورزید و در طول دوران متمادی، سالی نبوده است که دیدار ایشان با کارگران قطع گردد. 
حکیم انقلاب دیروز نیز بار دیگر در جمع کارگران حاضر شدند و چنین فرمودند: «کار، ستون اصلی اداره و دوام زندگی بشر است که بدون آن زندگی فلج می‌شود، بنابراین اگرچه علم و سرمایه در انجام کار مهم و تأثیرگذار است، اما بدون کارگر، کاری پیش نمی‌رود و این کارگر است که به سرمایه، روح می‌بخشد.»
ایشان با اشاره به نامگذاری سال جاری به «سرمایه‌گذاری برای تولید» مهمترین سرمایه تولید و یکی از ستون‌های قوام و دوام جامعه را کارگر خواندند و با تأکید بر اینکه سرمایه‌گذاری مالی بدون اراده و توانایی کارگر راه به جایی نمی‌برد، افزودند: «به همین علت، دشمنان جوامع از جمله بدخواهان جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تا امروز در پی آن بودند و هستند که جامعه کارگری را از کار در فضای جمهوری اسلامی منصرف و معترض کنند.»
البته بحمدالله اقشار آگاه و هوشیار کارگری با بصیرت و هوشمندی مانع تحقق این سناریو‌ها شده و با این جریان همراهی نکرده‌اند. اما این ترفند‌ها پایانی ندارد و هر روز به بهانه‌ای آتش بیاران معرکه‌ای پیدا شده و سعی بر تحریک کارگران داشته‌اند. 
کارگران هرچند در طول این سال‌های متمادی هوشمندی خود را در ناکام گذاشتن سناریو‌های دشمن به خوبی نشان داده‌اند، اما از دیگر سو دولتمردان نیز باید تلاش ویژه‌ای را برای رفع مشکلات کارگران در دستورکار خود قرار دهند. بدون شک مشکلات موجود اقتصادی بیش از هر قشر دیگر بر قشر کارگران جامعه سنگینی می‌کند و دستمزد‌های موجود کفاف رتق و فتق زندگی بخشی از این اقشار زحمتکش را نمی‌کند که انتظار آن است دولتمردان پرتوان و پرانگیزه و تازه نفس، برای حل این مشکلات بهترین تدابیر را با فوری‌ترین اقدام در دستورکار قرار دهد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

حوزه و رویکرد تمدن‌ساز

حجت‌الاسلام دکتر محمد شریفانی 

اهمیت پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به همایش بین‌المللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه قم، نه‌تنها در محتوا و مضمون عمیق آن نهفته است بلکه در جایگاه زمانی، مخاطب هدف و رویکرد تمدن‌ساز آن نیز آشکار می‌شود. این پیام، در شرایطی صادر شده که جهان اسلام با چالش‌های نوپدید فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و تکنولوژیکی مواجه است و درچنین فضایی، بازخوانی نقش حوزه علمیه قم به‌عنوان رکن اساسی مرجعیت دینی و عقلانیت اسلامی ضرورتی حیاتی یافته است.

اهمیت دیگر این پیام در آن است که رهبر انقلاب، حوزه علمیه قم را نه‌فقط به‌عنوان نهادی آموزشی بلکه به‌مثابه یک نهاد تمدن‌ساز معرفی می‌کنند که کارکرد‌های آن درابعاد معرفتی، تربیتی، اجتماعی، فقهی وحتی سیاست‌گذاری کلان جامعه اسلامی گسترده است. رهبر انقلاب با ترسیم ویژگی‌های یک «حوزه پیشرو و سرآمد»، درواقع نقشه راه حوزه برای قرن آینده را مشخص می‌کنند: حوزه‌ای نوآور، بالنده، پاسخگو، انقلابی، دارای هویت تمدنی و درعین حال مهذب و مأمور به «بلاغ مبین». این نگاه، بازتعریف رسالت تاریخی حوزه است؛ رسالتی که تنها به تدریس متون کهن محدودنمی‌ماند بلکه حوزه را به «مرکز تولید اندیشه نظام‌ساز» تبدیل می‌سازد؛ جایی که باید هم پاسخگوی مسائل نوظهور اجتماعی و علمی باشد و هم مسیر آینده امت اسلامی را روشن سازد. نکته دیگر، استفاده از تعبیر «خطوط اصلی و فرعی تمدن نوین اسلامی» است که به‌وضوح نشان می‌دهد حوزه علمیه باید از موضع صرفا دفاعی خارج شده و به بازیگری فعال در فرآیند طراحی و تبیین تمدن اسلامی تبدیل شود. به این ترتیب، پیام مزبور تنها تجلیل از گذشته حوزه نیست بلکه «مانیفست آینده‌ساز» آن است و از این رو، شایسته است توسط اندیشمندان دینی به‌ویژه درون دانشگاه و حوزه، به‌صورت علمی، راهبردی و نظام‌مند تحلیل و تبیین گردد.

ابعاد پیام راهبردی مقام معظم رهبری به مناسبت یکصدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم
 
۱. تحلیل محتوایی: عمق تاریخی، فکری و تمدنی پیام

پیام مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) نگاهی ژرف، جامع و چندلایه به ساحت حوزه علمیه دارد؛ ازتاریخ‌نگاری تحلیلی گرفته تا طراحی آینده‌ای تمدن‌ساز. محتوای این پیام از نظر گستره معنایی به چهار بخش قابل تقسیم است:

الف) تحلیل تاریخی وعبرت‌آموز: رهبر انقلاب با مروری بر بستر تاریخی پیدایش دوباره حوزه قم، شرایط سیاسی ـ اجتماعی منطقه پس از جنگ جهانی اول را تبیین می‌کنند؛ در این چارچوب، بازتأسیس حوزه قم یک اقدام الهی و تاریخی برای بازسازی فکری و ایمانی امت اسلامی معرفی می‌شود. این بخش در حکم بنیان معرفتی پیام و بیانگر آن است که حوزه علمیه، زاییده شرایط بحران‌زده نیست بلکه پاسخ تمدنی به بحران‌های بیرونی و درونی جهان اسلام است.

ب) ترسیم هویت حوزه: ایشان حوزه راصرفا نهاد آموزشی تلقی نمی‌کنند بلکه آن رانهادی چندوجهی شامل علم، تربیت، اجتماع، سیاست و آینده‌سازی می‌دانند. حوزه، در این نگاه، همچون موتورمحرکه‌ای است برای حرکت تمدن اسلامی و طراحی زیست‌بوم اسلامی.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

بحران انسانی بی‌سابقه

فردین قریشی

از اکتبر ۲۰۲۳ تا ۲۲ آوریل ۲۰۲۵، بیش از ۵۱٬۲۶۶ نفر کشته و ۱۱۶٬۹۹۱ نفر زخمی شده‌اند. از این تعداد ۱۵٬۶۱۳ کودک، ۸٬۳۰۴ زن و ۳٬۸۳۹ سالخورده بوده‌اند که نشان‌دهنده تأثیر شدید بر غیرنظامیان است.
آوارگی: ۹۰ درصد جمعیت، یعنی حدود ۱.۹ میلیون نفر، طی جنگ آواره شده‌اند، و بسیاری در شرایط غیربهداشتی و فاقد سرپناه زندگی می‌کنند.
ناامنی غذایی: هیچ کمک غذایی وارد نشده و ذخایر آرد UNRWA با تنها ۲۵۰ بسته غذایی باقی‌مانده به اتمام رسیده است. قیمت‌ها نسبت به قبل از جنگ ۱۵۰ تا ۷۰۰ درصد و نسبت به سطح آتش‌بس در مواردی تا ۱۴۰۰ درصد افزایش یافته است (گزارش WFP).
تنها ۶ مرکز از ۲۲ مرکز درمانی فعال هستند و ۶۶ درصد از مواد پزشکی ضروری در کمتر از دو ماه تمام خواهند شد و ۳۲ درصد از این اقلام نیز به کلی نایاب است.
این بحران، نقض آشکار حقوق بین‌الملل است. گزارش کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل (مارس ۲۰۲۵) استفاده از گرسنگی به‌عنوان سلاح جنگی را تأیید کرده، که مصداق جنایت جنگی است و نقض کنوانسیون‌های ژنو محسوب می‌شود.
برخی راهکارهای هرچند منطقی، در شرایط کنونی غیرعملی به نظر می‌رسند: آتش‌بس فوری و یا سازوکار قطعنامه‌های شورای امنیت به دلیل وتوی آمریکا، بی‌اثر بوده‌اند. گزینه رفع محاصره و بازگشایی گذرگاه‌ها، با توجه به کنترل اسرائیل و فقدان فشار بین‌المللی و عدم جدیت مصر در کوتاه‌مدت ممکن نیست. تحریم مقامات اسرائیلی و ارجاع به دیوان بین‌المللی دادگستری (ICJ) نیز با موانع سیاسی، از جمله عدم همراهی غرب مواجه است.
شاید دیپلماسی منطقه‌ای می‌تواند راه‌حلی عملی باشد. ایران، ترکیه و قطر می‌توانند ائتلافی برای فشار دیپلماتیک تشکیل دهند. ترکیه در سال ۲۰۲۴ تجارت خود با اسرائیل را متوقف کرد. این مدل می‌تواند گسترش یابد. قطر نیز تجربه میانجی‌گری در مذاکرات آتش‌بس ۲۰۲۳ را دارد و ایران، با نفوذ در محور مقاومت، می‌تواند نقش کلیدی در تضمین ورود کمک‌ها و مذاکرات صلح ایفا کند. همچنین به نظر می‌رسد‌ راه‌حل دوکشوری، با تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شرقی، فعلا تنها راه‌حل مورد اجماع جهانی می‌تواند باشد. دبیرکل سازمان ملل در ژوئیه ۲۰۲۴ بر ضرورت این راه‌حل تأکید کرده است. ایران می‌تواند با پیوستن به ابتکارات دیپلماتیک مرتبط با این موضوع، به پیشبرد این راهکار کمک کند. این اقدام، حتی به تقویت جایگاه ژئوپلیتیکی ایران نیز یاری می‌کند. ما دانشگاهیان، وظیفه داریم راهکارهای متصور را ترویج کنیم تا ننگ این فاجعه از تاریخ بشریت زدوده شود. از اکتبر ۲۰۲۳ تا ۲۲ آوریل ۲۰۲۵، بیش از ۵۱٬۲۶۶ نفر کشته و ۱۱۶٬۹۹۱ نفر زخمی شده‌اند. از این تعداد ۱۵٬۶۱۳ کودک، ۸٬۳۰۴ زن و ۳٬۸۳۹ سالخورده بوده‌اند که نشان‌دهنده تأثیر شدید بر غیرنظامیان است.
آوارگی: ۹۰ درصد جمعیت، یعنی حدود ۱.۹ میلیون نفر، طی جنگ آواره شده‌اند، و بسیاری در شرایط غیربهداشتی و فاقد سرپناه زندگی می‌کنند.
ناامنی غذایی: هیچ کمک غذایی وارد نشده و ذخایر آرد UNRWA با تنها ۲۵۰ بسته غذایی باقی‌مانده به اتمام رسیده است. قیمت‌ها نسبت به قبل از جنگ ۱۵۰ تا ۷۰۰ درصد و نسبت به سطح آتش‌بس در مواردی تا ۱۴۰۰ درصد افزایش یافته است (گزارش WFP).
تنها ۶ مرکز از ۲۲ مرکز درمانی فعال هستند و ۶۶ درصد از مواد پزشکی ضروری در کمتر از دو ماه تمام خواهند شد و ۳۲ درصد از این اقلام نیز به کلی نایاب است.
این بحران، نقض آشکار حقوق بین‌الملل است. گزارش کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل (مارس ۲۰۲۵) استفاده از گرسنگی به‌عنوان سلاح جنگی را تأیید کرده، که مصداق جنایت جنگی است و نقض کنوانسیون‌های ژنو محسوب می‌شود.
برخی راهکارهای هرچند منطقی، در شرایط کنونی غیرعملی به نظر می‌رسند: آتش‌بس فوری و یا سازوکار قطعنامه‌های شورای امنیت به دلیل وتوی آمریکا، بی‌اثر بوده‌اند. گزینه رفع محاصره و بازگشایی گذرگاه‌ها، با توجه به کنترل اسرائیل و فقدان فشار بین‌المللی و عدم جدیت مصر در کوتاه‌مدت ممکن نیست. تحریم مقامات اسرائیلی و ارجاع به دیوان بین‌المللی دادگستری (ICJ) نیز با موانع سیاسی، از جمله عدم همراهی غرب مواجه است.
شاید دیپلماسی منطقه‌ای می‌تواند راه‌حلی عملی باشد. ایران، ترکیه و قطر می‌توانند ائتلافی برای فشار دیپلماتیک تشکیل دهند. ترکیه در سال ۲۰۲۴ تجارت خود با اسرائیل را متوقف کرد. این مدل می‌تواند گسترش یابد. قطر نیز تجربه میانجی‌گری در مذاکرات آتش‌بس ۲۰۲۳ را دارد و ایران، با نفوذ در محور مقاومت، می‌تواند نقش کلیدی در تضمین ورود کمک‌ها و مذاکرات صلح ایفا کند. همچنین به نظر می‌رسد‌ راه‌حل دوکشوری، با تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شرقی، فعلا تنها راه‌حل مورد اجماع جهانی می‌تواند باشد. دبیرکل سازمان ملل در ژوئیه ۲۰۲۴ بر ضرورت این راه‌حل تأکید کرده است. ایران می‌تواند با پیوستن به ابتکارات دیپلماتیک مرتبط با این موضوع، به پیشبرد این راهکار کمک کند. این اقدام، حتی به تقویت جایگاه ژئوپلیتیکی ایران نیز یاری می‌کند. ما دانشگاهیان، وظیفه داریم راهکارهای متصور را ترویج کنیم تا ننگ این فاجعه از تاریخ بشریت زدوده شود.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

استقلال و آزادی دانشگاه قلب سیاست امنیت ملی

کیومرث اشتریان
 

مطالعات سیاست‌های عمومی نشان می‌دهد‌ نوآوری در قلب سیاست‌های امنیت ملی قرار دارد و آزادی استادان و پژوهشگران، رویکردی اساسی برای توسعه نوآوری‌های علمی است. در اسناد و سخنرانی‌های رسمی آمریکا، نوآوری اغلب به‌عنوان یک ابزار کلیدی برای حفظ برتری استراتژیک ایالات متحده در جهان مطرح شده است.

در نوشتاری پیش از این گفتیم که فعالیت سیاستی استادان دانشگاه مستلزم توانایی یک استاد در برقراری ارتباط با حوزه‌های گوناگون دانشی است. این توانایی در واقع یک مهارت متدلوژیک در مدیریت دانش است؛ یعنی یک استاد بتواند دانش‌های گوناگون را با دانش تخصصی خویش تلفیق و یکپارچه کند تا بتواند پیشنهادی سیاستی ارائه کند. تفصیل این معنا در یک مقاله روزنامه‌ای نیست و خواننده را به متون مدیریت دانش و مطالعات میان‌رشته‌ای می‌دهم.

اما امروز ساحت دیگری از فعالیت سیاستی استادان دانشگاه را بررسی می‌کنیم و آن آزادی و استقلال «آکادمیک» است. دانشگاه با نوآوری عجین است و این ممکن نمی‌شود مگر آنکه استادان و پژوهشگران از امنیت روانی لازم و از استقلال عمل کافی برخوردار باشند. آزادی و استقلال مهم‌ترین ابزار نرم برای رشد علم و دانش است و هرگونه محدودیت غیرضرور بر آن برای کشور خسران به بار می‌آورد. اعمال محدودیت و افزایش نظارت‌های سیاسی-امنیتی در دانشگاه خدمت به کشور نیست و بلکه به محیط نوآوری و توسعه فعالیت‌های علمی آسیب می‌زند. منفعت خلق در آن است که حاکم به صبوری و رواداری بر اندیشمندان طاقت ورزد. امروزه تعامل جهانی بخش جدایی‌ناپذیری از رشد علمی است.

 

اگر عقب بمانیم، معلوم نیست‌ چگونه بتوانیم فرصت‌های تاریخی را دوباره به چنگ آوریم. همه دانش‌ها و علوم در لابه‌لای کتاب‌ها و مقالات منتشره نیست، بلکه بخش مهمی از دانش بشری، «دانش ضمنی» (tacit knowledge) است. این دانش از طریق تعاملات رودرروی پژوهشگران انتقال می‌یابد. انتقال دانش و تکنولوژی یک اختیار نیست، بلکه یک اجبار است که در سایه آزادی رفت‌و‌آمد علمی پدید می‌آید. باید به دانشمندان خود اعتماد کنیم. رویکردهای گوناگونی در ادبیات تخصصی برای توسعه نوآوری وجود دارد که شاید مهم‌ترین آنها «نوآوری باز» (open innovation) است که در سایه ارتباطات باز و آزاد، استقلال دانشگاه و آزادی کارشناسی پدیدار می‌شود. اغلب استادان به خودی خود علاقه‌ای به فعالیت سیاسی ندارند؛ حوزه‌ای کاری برای خود تعریف کرده و سرگرم آن هستند.

کشاندن ملاحظات سیاست به این حوزه و اعمال قدرت نابجا، همه چیز را سیاسی می‌کند و امنیت روانی لازم را برای نوآوری بر‌هم می‌زند. اینکه یک استاد (به‌ویژه استادان جوان) درگیر گزینش‌های ادواری باشند که ارتباطی با کارهای علمی آنان نداشته باشد، امنیت روانی را از آنان سلب می‌کند. اینکه استادان (و حتی وزارت علوم) نتوانند با فراغ بال مدیریت گروه‌های آموزشی یا مدیریت دانشکده خود را انتخاب کنند و منتظر استعلام‌های گوناگون بشوند‌ و در نهایت «کسان دیگر» مدیر انتخابی را تأیید یا رد صلاحیت کنند، برای کشور، برای نظام سیاسی و برای نوآوری‌های علمی خطرناک است؛ به‌ویژه آنکه این اعمال نفوذها اغلب آلوده رقابت‌ها و حسادت‌های صنفی-جناحی است و حقیقتا ربطی به مبانی ارزشی ندارد. دلخوشی شماری اندک از این اعمال نفوذها به قیمت قهقرای علمی تمام می‌شود. تصور کنید استاد جوانی را که در دهه چهارم یا پنجم زندگی است. تمام «پل‌های» درآمدزایی در بازار آزاد را پشت سر خویش خراب کرده است.

اینک تنها سرمایه‌ای که برای خود و خانواده‌اش دارد، همین تحقیق و تدریس است. چگونه می‌تواند از سویی نظر به تحقیقات علمی داشته باشد و از سوی دیگر دل‌نگران امنیت شغلی‌اش باشد، چرا‌که فعالیت حرفه‌ای‌اش دائم‌ در خطر رقابت‌های صنفی و بهانه‌های سیاسی است؟ همه تلاش ما باید معطوف به فراهم‌آوردن زمینه‌های لازم برای فعالیت‌های علمی استادان و پژوهشگران جوان باشد، نه اینکه دائم‌ دل و جان آنها را به لرزه سیاسی درآوریم. محدودیت ارتباطات جهانی علمی برای استادان و پژوهشگران ایرانی خسران دیگری است که حقیقتا خطری برای امنیت ملی است. بنای تاریخی علم بر همکاری‌های جهانی استوار است. 

برخی از تصمیم‌گیران، فضای باز علمی در سطح جهان را فقط و فقط از دریچه نفوذ و جاسوسی می‌بینند، در‌حالی‌که از ‌قضا همین دیدگاه از سوی برخی قدرت‌های خارجی بر ما اعمال می‌شود تا از انتقال دانش و فناوری به ایران جلوگیری شود. شرکت در همایش‌های علمی بین‌المللی ابزار مهمی برای شبکه‌سازی علمی است و برکات بسیاری در‌ بر دارد. متأسفانه گاه کسانی در این امور تصمیم‌گیری می‌کنند که خود تجربه و صلاحیت و اهلیت لازم در ارتباطات علمی جهانی ندارند و همه چیز را فقط از دریچه تنگ و اغلب موهوم نفوذ و توطئه و ارسال اطلاعات به بیگانگان می‌بینند.

تجربه نشان داده است‌ اندیشمندان کشورمان از عِرق ملی بالایی برخوردارند و خود به‌خوبی رعایت مصلحت کشور را می‌کنند. ما کشور تازه به دوران رسیده‌ای نیستیم که بنیان‌های هویت ملی‌مان آن‌چنان ضعیف باشد که پژوهشگرانش به‌سادگی ملت خود را فراموش کنند یا ملاحظات امنیت ملی را رعایت نکنند. یکی از علل مشکلات موجود، ناآشنایی بخشی از تصمیم‌گیران این حوزه با فضای علمی بین‌المللی است که سبب می‌شود هراس و بی‌اعتمادی ناآگاهانه‌ای را بر این عرصه حاکم کنند. باید به این ملت و پژوهشگران و اندیشمندانش اعتماد کرد. متأسفانه حتی از نظر برخی از عناصر درون حاکمیت، وزارت علوم و مدیرانش هم مورد وثوق نیستند، چه رسد به عموم استادان و پژوهشگران.‌

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

تأثیر مناقشه هند و پاکستان بر ایران

سیدمحمد بحرینیان
در روزهایی که جهان درگیر منازعات گسترده در غرب آسیا و شرق اروپا است، شعله‌ور شدن دوباره اختلافات میان دو قدرت هسته‌ای جنوب آسیا، یعنی هند و پاکستان، بار دیگر نگرانی‌های امنیتی را در سراسر منطقه افزایش داده است. برای ایران، کشوری که در همسایگی پاکستان قرار دارد و روابط اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیکی متعددی با هر دو کشور دارد، این مناقشه می‌تواند تبعات قابل‌توجهی داشته باشد.

یکی از نخستین و مهم‌ترین تأثیرات این بحران، افزایش بی‌ثباتی در مرزهای شرقی ایران است. مرزهای طولانی و بعضاً ناامن ایران و پاکستان درگذشته نیز صحنه فعالیت گروه‌های تندرو و قاچاقچیان بوده‌ است. در صورت گسترش جنگ، این وضعیت تشدید خواهد شد و ایران ناگزیر خواهد بود بر تقویت امنیت مرزی خود سرمایه‌گذاری بیشتری کند.
از سوی دیگر، درگیری میان هند و پاکستان می‌تواند بر منافع اقتصادی ایران، به‌ویژه در حوزه تجارت و ترانزیت منطقه‌ای، سایه بیفکند. 
ایران با هند در پروژه مهم بندر چابهار همکاری دارد که به‌عنوان رقیب بندر گوادر پاکستان نیز شناخته می‌شود. هرگونه اختلال در روابط اقتصادی هند و منطقه، به‌ویژه در بخش انرژی و حمل‌ونقل، می‌تواند روند توسعه این پروژه راهبردی را کند کند. از طرفی، اگر ناامنی به مناطق اطراف بندر گوادر سرایت کند، ممکن است مزیت ژئوپلیتیکی چابهار برای ایران پررنگ‌تر شود.
از منظر سیاست خارجی، ایران باید در مواجهه با این بحران، توازن دیپلماتیک دقیقی را حفظ کند. گرایش آشکار به یکی از طرفین می‌تواند روابط تهران با طرف مقابل را تضعیف کند. درحالی‌که ایران روابط نسبتاً گرم‌تری با هند در حوزه‌های انرژی و فناوری دارد، نزدیکی جغرافیایی و اشتراکات مذهبی با پاکستان نیز عواملی هستند که نمی‌توان از آن‌ها غافل شد.
از سوی دیگر، افزایش تنش در جنوب آسیا ممکن است فرصت‌هایی برای ایران در بازار انرژی فراهم کند. افزایش نااطمینانی در منطقه، معمولاً به رشد قیمت نفت و گاز منجر می‌شود که می‌تواند منبع درآمد بیشتری برای کشورهایی باشد که ظرفیت صادرات انرژی دارند. بااین‌حال، استمرار تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران مانع بزرگی در استفاده از این فرصت خواهد بود. مناقشه هند و پاکستان تنها یک بحران دوجانبه نیست؛ بلکه چالشی برای تمام کشورهای منطقه ازجمله ایران است. در جهانی که ثبات منطقه‌ای به‌شدت شکننده شده، تهران باید با هوشمندی، انعطاف‌پذیری و رویکردی چندجانبه‌گرا، از منافع ملی خود در برابر این تحولات محافظت کند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

خدا قوت به امام رضایی ها  

حامدرحیم پور

میلاد امام رضا(ع) در مشهد، امسال تنها یک مناسبت تقویمی نبود، بلکه جلوه‌ای باشکوه از پیوند مردم با آیین‌های دینی در بستر اجتماع بود. جشن بزرگ «امام‌رضایی‌ها» که در روزهای منتهی به یازدهم ذی‌القعده برگزار شد، در نوع خود یادآور یک حقیقت مهم بود: هر جا مردم محور جشن‌های مذهبی قرار گرفته‌اند، معنویت هم پررنگ‌تر و هم ماندگارتر جلوه کرده است.
از حضور پرشور خانواده‌ها در سطح شهر گرفته تا راه‌اندازی موکب‌های خودجوش، نورافشانی در محلات و اجرای برنامه‌های متنوع و کودک‌محور، همه و همه نشان از رویدادی داشت که در بطن جامعه جاری شد، نه در لایه‌های رسمی و اداری. نکته قابل توجه، «خانواده‌محور» بودن این جشن بود؛ جایی که نسل‌ها در کنار هم، شادی و نشاط مذهبی را تجربه کردند. این تجربه، خود مؤید نوعی بازسازی سرمایه اجتماعی حول محور دین، آیین ها و شعار مذهبی و فرهنگ رضوی است.
در روزگاری که جامعه از تضعیف برخی پیوندهای اجتماعی رنج می‌برد، چنین مناسبت‌هایی می‌تواند نقش جبران‌کننده ایفا کند. به‌ویژه آن‌که حضور بی‌واسطه مردم، بستری را برای تقویت هویت دینی، تعلق فرهنگی و همبستگی اجتماعی فراهم می‌آورد.
نقش‌آفرینی نهادهایی همچون آستان قدس رضوی در تسهیل این مشارکت مردمی نیز درخور توجه است؛ مدلی که در آن دینداری، از حالت انفعالی به کنشگری اجتماعی تبدیل می‌شود. جشن امسال، نه یک رخداد گذرا، بلکه الگویی برای احیای دینداری فعال، با محوریت مردم و در بستر زندگی روزمره بود. الگویی که باید آن را جدی گرفت و توسعه داد.
البته که تجربه این رویداد بزرگ با تاکید برگزارکنندگان و دست اندرکاران آن در «مردمی بودن» و نقش و حضور پر رنگ خانواده ها و تشکل ها در باشکوه تر شدن آن نشان می دهد، این رویکرد به شیوه ای هوشمندانه و  راهبردی مورد توجه قرار گرفته و به آن اهتمام ورزیده شده است. نه تنها این رویداد، بلکه در طول تاریخ مناسک، شعائر و آیین‌های اسلامی، هرگاه «مردم» به  امری دغدغه ورزیدند و پای کارش بودند، آن رویداد، ماندگار، اثرگذار و باشکوه می ماند. چنان‌که قدمت، شکوه و عظمت روز افزون عرض ارادت شیعیان به حضرت سیدالشهدا(ع) در قالب سوگواری ها و آیین های گوناگون عزاداری بی شک، ریشه در حضور مردم و مردمی بودن آن دارد.
با این توصیف، اگر «جشن بزرگ خانوادگی امام رضایی ها» بخواهد مسیری همچون مراسم اربعین و ده ها رویداد مردمی موفق دیگر را طی طریق و تجربه کند، باید بیش از امروز مردم را پای کار آن آورد که همین خود رمز ماندگاری و دوام و بقای آن خواهد بود.
حال که مجال خدا قوت به خادمان امام رضایی دهه مبارک کرامت است، به طور مشخص از خادمان امام هشتم(ع) در باشکوه تر شدن ایام دهه کرامت در مجموعه آستان مقدس حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، قدرشناسی وسپاسگزاری می کنم . بی شک، اجر و منزلت خدمات آنان به زائران و فرهنگ زیارت، نزد حضرت پروردگار و آقای مهربان و با کرامت ایران، امام رضا(ع) محفوظ است 
تدابیر حرم مطهر با برنامه های متنوع فرهنگی به ویژه با رویکرد معرفت افزایی، فضا آرایی، تسهیل زیارت برای اقشار مختلف از جمله زیارت اولی ها و احسان پذیران، تکریم معلمان و کارگران در این ایام و... همه از شمار برنامه‌ریزی های مدبرانه ای است که از یک عتبه تراز، انتظار می رود و حرم مطهر رضوی در اجرای آن موفق بوده است. 
سوی دیگر این برنامه ریزی ها آن جاست که یاد و نام بلند حضرت رضا(ع) به واسطه طرح هایی هم چون «زیر سایه خورشید» وفعالیت های رسانه ای داخلی و بین المللی در جغرافیایی فراتر از کالبد حرم مطهر و آن سوتر از مشهد الرضا(ع) و حتی در کشورهای دیگر طنین انداز می شود. در این ایام، ویدئوها و تصاویر فراوانی از عرض ارادت و دلتنگی ارادتمندان به امام مهربانی ها در جای جای ایران و برخی دیگر از کشورها را دیدیم که این خود، از مهم ترین مصادیق توسعه زیارت و «احیای امر اهل بیت(ع)» است. امید که این تدابیر و اقدامات به مدد توجه روزافزون حضرت رضا(ع) به تمامی در راستای زیارت متعالی و امتداد آن باشد و مقبول امام مهربانی‌ها. 

مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

طلوع ایران پویا از افق جامعه مولد

امین رستمی

دیدار سالانه کارگران با رهبر معظم انقلاب اسلامی، همواره بزنگاهی برای تبیین مبانی نظری و راهبردهای عملی نظام در عرصه کار، تولید و اقتصاد ملی بوده است. سخنان روز گذشته ایشان نیز همچون سنوات قبل، سرشار از نکات دقیق و راهگشایی بود که نه‌تنها مسیر پیش روی جامعه کارگری و تولیدکنندگان را روشن می‌کند، بلکه دریچه‌ای برای فهم عمیق‌تر منظومه فکری و راهبرد سیاسی ایشان در اداره کشور می‌گشاید. تحلیل این بیانات از زوایای مختلف امکان‌پذیر است اما شاید مهم‌ترین پرسش این باشد که راهبرد ایشان در توجه به مساله کار و کارگر، چه دلالت‌های اقتصاد سیاسی عمیق‌تری دارد و چرا از اهمیتی استراتژیک برخوردار است؟
در سالیان اخیر، تلاش‌هایی برای صورت‌بندی نگاه اقتصادی رهبر انقلاب در چارچوب‌های مرسوم «چپ اقتصادی» یا «راست اقتصادی» شده است. گروهی با استناد به سیاست‌هایی همچون مخالفت شدید با تصدی‌گری افراطی دولت، ابلاغ سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی و تاکید بر نقش‌آفرینی بخش خصوصی، ایشان را دارای دیدگاهی نزدیک به بازار آزاد یا راست اقتصادی معرفی می‌کنند. در مقابل، گروهی دیگر با تمرکز بر مواضع ایشان علیه نظام سرمایه‌داری، نقد تجارت آزاد و تاکید بر ضرورت حمایت از تولید داخلی، حتی به قیمت بستن واردات، سعی در ترسیم چهره‌ای چپ‌گرا از ایشان داشته‌اند.
اما حقیقت آن است که هیچ‌یک از این برچسب‌ها قادر به تبیین دقیق و جامع منظومه فکری رهبر انقلاب نیستند و هر دو به نوعی، تقلیل‌گرایانه و ناکافی‌اند. شفافیت مواضع ایشان درباره نقش و دخالت افراطی دولت و تاکید همیشگی بر «واگذاری سرمایه و صنعت و اقتصاد به مردم»، هرگونه شائبه چپ‌گرایی یا دولتی‌سازی اقتصاد را مردود می‌کند. از سوی دیگر، حساسیت ویژه و «غیرت» مثال‌زدنی ایشان بر مساله کار، کرامت کارگر، لزوم مشارکت کارگران در سود و تاکید بر حمایت تولید ایرانی، با مبانی راست‌گرایانه‌ای که ممکن است بعضی موضوعات را در پای منافع سرمایه و حتی بخش خصوصی قربانی کند، در تضاد آشکار است. برای مثال، ایشان در بیانات دیروزشان  بر این نکته راهبردی تاکید ورزیدند که کارگر باید در سود حاصل از تولید شریک شود: «یکی از کارهای مهم که به نظر من احتیاج دارد به یک برنامه‌ریزی جامع و کامل از سوی مسؤولان و خیلی به نفع کارگر است، هم به نفع کارگر است و هم به نفع کارفرماست، آن است که کارگر در سود حاصل از تولید شریک شود. اگر کارگر احساس کند هر چه سود این جنس بیشتر شود، سود او هم بیشتر خواهد شد، انگیزه پیدا می‌کند برای اینکه کار را بهتر از آب در بیاورد. یعنی این به کارگر انگیزه می‌دهد کار را بهتر، کامل‌تر، تمیزتر از آب در ‌آورد». این دیدگاه، فراتر از تقسیم‌بندی‌های ساده چپ و راست، نشان از یک نگاه عمیق‌تر به روابط تولید و عدالت اجتماعی و تشکیل یک جامعه پویا دارد.
* «جامعه مولد» و «ایران قوی»: طرحی سیاسی برای اقتصاد
حال سوال اساسی این است که اگر کلان‌راهبرد اقتصادی رهبر معظم انقلاب با هیچ‌یک از 2 رویکرد چپ و راست اقتصادی تطابق کامل ندارد، ایشان چه نظام فکری و چه طرحی را برای اقتصاد ایران دنبال می‌کنند؟ به نظر می‌رسد پاسخ را باید در نگاهی فراتر از اقتصاد صرف جست‌وجو کرد. برای ایشان، مساله تولید، صنعت، کار و کارگر، ابعادی به مراتب وسیع‌تر از یک بحث صرفاً اقتصادی دارد و در ذیل یک «طرح سیاسی» جامع برای اعتلا و قدرتمندی ایران تعریف می‌شود. از این منظر، ایشان نگاهی را در اقتصاد دنبال می‌کنند که در نهایت به «قدرت ملی» یا «ایران قوی» منتج شود. اصل اساسی و شالوده هر سیاست اقتصادی در نگاه ایشان، منافع ملی ایران و تقویت بنیان‌های اقتصاد ملی است. بر این اساس، ایشان طرحی از «جامعه مولد» را در اقتصاد سیاسی ایران پیگیری می‌کنند؛ طرحی که می‌تواند سیاست و اقتصاد ایران را از نقطه قفل‌شدگی و اتکای رخوت‌آور به منابع نفتی برهاند و به یک اقتصاد پویا، متکی بر کار، تلاش و نوآوری بدل کند. بنابراین نگاه ایشان به مقوله «کار» نه یک نگاه ابزاری یا تاکتیکی، بلکه یک نگاه ذاتی و معرفتی است؛ طرحی برای توانمندسازی جامعه ایران در مواجهه با چالش‌ها و سختی‌ها. چنانکه فرمودند: «کار، یک ستون اصلی اداره‌ زندگی بشر است. اگر کار نباشد زندگی بشر فلج می‌شود. سرمایه مسلماً تأثیر دارد، علم مسلماً تأثیر دارد اما سرمایه و علم بدون نیروی کننده، بدون کارگر، به هیچ کار نمی‌آید، هیچ فایده‌ای بر او مترتب نمی‌شود. کارگر روح می‌دهد به جسم سرمایه». این تعریف از کار، آن را به مثابه عنصر حیات‌بخش اقتصاد و جامعه معرفی می‌کند و نه صرفا یک عامل تولید در کنار سایر عوامل.
* «غیرت ایرانی» بر تولید ملی و کارگر
گفتارهایی بر اساس «غیرت ایرانی» که در ساحت‌های مختلف فرهنگی و هویتی در بیانات رهبر انقلاب قابل ردیابی است، در عرصه اقتصاد نیز تجلی ویژه‌ای می‌یابد. همان‌گونه که اصرار ایشان بر حفظ و ترویج زبان فارسی و پاسداشت فرهنگ غنی ایرانی زبانزد است، در اقتصاد نیز «کارگر ایرانی» و «کالای ایرانی»  – که پیوندی وثیق و ناگسستنی با یکدیگر دارند – از جایگاهی حیاتی و راهبردی برخوردارند. تاکید مستمر ایشان بر مصرف تولیدات داخلی، نمونه بارز این غیرت ملی است: «یک قلم مهم درباره حمایت از کارگران، مساله‌ مصرف تولیدات داخل است که بنده چند سال است روی این دارم تکیه می‌کنم، تأکید می‌کنم. ما الان در برخی اجناس و مسائل مربوط به زندگی، داخل منزل و چیزها، کیفیت محصولات‌مان از خارج اگر بهتر نباشد، کمتر نیست. این را فرهنگ کنیم. به عنوان یک فرهنگ رایج، ایرانی وظیفه‌ خود بداند جنس ایرانی مصرف کند، مگر آنجا که در داخل تولیدش نیست. آنجا که در داخل تولید می‌شود، همه وظیفه‌ خودشان بدانند، وظیفه‌ خودشان بدانند، این را فرهنگ کنیم».
این رویکرد در تعارض آشکار با برخی آموزه‌های کلاسیک علم اقتصاد قرار می‌گیرد که بر «مزیت نسبی» در تجارت خارجی و گشودن مرزها تاکید دارد. رهبر انقلاب اما با اولویت‌بخشی به «ایستادن بر پای ایران» و تقویت بنیه تولید داخلی، حتی حاضرند هزینه‌های آن را نیز بپذیرند. انتقاد صریح ایشان از برخی تصمیمات مبنی بر رفع ممنوعیت واردات کالاهای دارای مشابه داخلی، گواه این مدعاست: «من شنیده‌ام اخیرا یکی از دستگاه‌ها اعلام کرده ورود محصولات دارای مشابه داخلی ممنوعیتش برداشته شد! چرا برداشته شود؟ آن چیزی که در داخل تولید می‌شود، آن را ترویج کنید. اگر کیفیتش خوب نیست، سعی کنید روی کیفیت کار شود». این موضع، نشان‌دهنده آن است که برای ایشان، خودکفایی نسبی و اقتدار ملی در عرصه تولید، بر محاسبات صرفا اقتصادی مبتنی بر هزینه - فایده کوتاه‌مدت ارجحیت دارد.
* گذار از جامعه نفتی به جامعه مولد؛ یک راهبرد تاریخی
در نهایت باید اذعان داشت نگاه رهبر انقلاب به اقتصاد، نه یک نگاه صرفا مکتبی و محصور در چارچوب‌های نظری رایج، بلکه یک «طرح سیاسی» کلان برای جامعه ایرانی است. در این طرح، هر آنچه به تحقق ایده «ایران قوی» و افزایش اقتدار و عزت ملی یاری رساند، در اولویت قرار می‌گیرد. این نگاه عمیقاً ملی‌گرایانه و ایران‌دوستانه، ایشان را بر آن داشته در یک راهبرد تاریخی بلندمدت، زمینه را برای گذار جامعه ایران از «جامعه نفتی» (با ویژگی‌هایی همچون مصرف‌گرایی، فقدان ابتکار و خلاقیت، وابستگی و عدم توانایی در خلق قدرت درون‌زا) به «جامعه مولد» فراهم آورند. از این منظر، شاید در نگاه اول و با عینک ساده‌انگارانه صرفا اقتصادی، دیدگاه‌های ایشان درباره دولت، صنعت، تولید، تجارت و بخش خصوصی، متناقض به نظر برسد اما با تعمق در ابعاد سیاسی و راهبردی این دیدگاه‌ها، مشخص می‌شود تمام این عناصر، اجزای یک «کل منسجم» را تشکیل داده و طرحی سیاسی و مشخص را برای آینده ایران ترسیم می‌کنند. طرحی که در آن، کارگر نه‌تنها به عنوان نیروی محرکه تولید، بلکه به عنوان شهروندی فعال و سهیم در سرنوشت کشور نگریسته می‌شود و «کار» نیز نه صرفاً وسیله‌ای برای معاش، که ابزاری برای ساختن ایرانی آباد، مستقل و قدرتمند است.
به همین جهت است که سخنان روز گذشته ایشان درباره کار و کارگر، بسیار فراتر از یک سخنرانی انگیزشی صرف تلقی می‌شود. این بیانات، در حقیقت فراخوانی برای احیای «فرهنگ کار» و تاکید بر مسؤولیت تاریخی جامعه ایرانی برای ساختن آینده‌ای متکی بر توان داخلی و خلاقیت فرزندان این مرز و بوم است. این یک چشم‌انداز راهبردی است که تحقق آن، ضامن عزت و پیشرفت ایران اسلامی در دهه‌های پیش رو خواهد بود و موجب می‌شود جامعه ایرانی از پس مسؤولیت تاریخی خود برآید.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات