در این چند دهه، وقایع بسیاری در کشور ما رخ داده که به نوعی گویی جعبهسیاهش گم شده و ماوقع آنچه اتفاق افتاده، در هالهای از ابهام مانده و به جای وضوح در موضوع، ابهامهایی که کمک به گسترش و پذیرش شایعه در آن موضوع شده، فرصت را برای تأثیر و تخریب اعتماد عمومی ایجاد کرده است.

رژه روی اعصاب دنیا با ترامپ چگونه باید برخورد کرد؟
جعفر بلوری
رئیسجمهور آمریکا مدتی است «روی اعصاب دنیا» رژه میرود. برایش دوست و دشمن، متحد و غیرمتحد فرقی نمیکند. علیه هر کشوری به یک شکل ورود میکند. با «تعرفه» به جنگ چین و اتحادیه اروپا رفته و با «تغییر نام» یا «تلاش برای تصاحب» سراغ کانادا، خلیج مکزیک، کانال پاناما و این روزها خلیج فارس آمده است. او با همان سرعتی که وارد جنگ مستقیم با یمنیها شد - و 1712 عملیات طی یک ماه و نیم علیه یمن انجام داد - از این جنگ عقب نشست! او مرتب از لزوم مذاکره با ایران میگوید اما در عین حال، دست از تهدید و تحریم و لفاظی نیز بر نمیدارد. رسانهها - چه در ایران چه در سایر کشورهای دنیا - نیز با انتشار کوچکترین مواضع او - ناخواسته به کمک ترامپ میروند. ترامپ به دنبال چیست؟ روشش چیست؟ آیا این فقط ترامپ است که تصمیمگیرنده است؟ آیا اینکه رسانههای عبری میگویند او حتی با رژیم صهیونیستی به مشکل خورده و مدتی است پاسخ نتانیاهو را نمیدهد، صحت دارد؟ و راه برخورد با او چیست؟... بخوانید:
1- رفتارشناسی ترامپ در 4 ماهی که به قدرت رسیده نشان میدهد، او فردی بهشدت خودشیفته است. خود را هم پادشاه میداند و هم برگزیده خدا. توهمِ برگزیدگی بهویژه پس از آنکه از یک ترور مشکوک جان سالم به در برد و گلوله از بیخ گوشش عبور کرد، در او تشدید شد. کار به جایی رسید که تصاویر خود در لباس پاپ را منتشر کرد! این اقدام او بهخوبی نشان داد، ترامپ درباره خود، چگونه فکر میکند! بنابراین ما با یک فرد متوهم و خودشیفته طرفیم که بسیاری از رفتارها و اعمالش تحت تاثیر این خودشیفتگی است. خودشیفتگی و متوهم بودن ترامپ از سوی صدها روانشناس در سراسر دنیا تایید شده و یک اتهام یا «برچسب سیاسی» نیست. بررسی این موضوع هم اصلا کار سختی نیست. فقط به عنوان یک نمونه کافی است نگاهی بیندازید به تصویر بسیار بزرگی که او از لحظه ترور ناکامش، روی دیوار دفتر کارش آویزان کرده!
2- خودشیفتهها ویژگیهایی دارند و یکی از مهمترین ویژگیهای آنها «خود بزرگبینی» (Grandiosity) است. یعنی باور اغراق شده به ویژگیهای استثنایی خود (مثلاً باور به نابغه بودن، جذابیت فوقالعاده، یا مهارت منحصربفرد و قدرت بالا). ترامپ بارها نشان داده خود را برتر از دیگران میداند. او حتی خود را «پادشاه» میداند. این را میشود در اعتراضهایی که بارها در خیابانهای آمریکا با شعار «ما پادشاه نمیخواهیم» برگزار شد، دید. او بارها بایدن را «بدترین رئیسجمهور تاریخ آمریکا» معرفی کرد تا بگوید «من بهترین رئیسجمهور تاریخ آمریکا هستم!» اینکه میگوید «من در 100 روز بیش از 8 سال بایدن» کار کردم، ناشی از همین خودبزرگبینی است. «نیاز مفطر به تحسین» (Excessive Need for Admiration) یکی دیگر از ویژگیهای خودشیفتههاست که در ترامپ برجسته است. تقریبا همه رسانههای آمریکایی - به جز آنهائی حامی ترامپ هستند -تاکید میکنند ترامپ کسانی را در کاخ سفید اطرافش جمع کرده که به او «وفادار» باشند تا «تایید و تحسین»ش کنند. این طیف دچار «فقدان همدلی» (Lack of Empathy) نیز هستند. یعنی ناتوانی در درک دیگران یا ناتوانی در اهمیت دادن به نیازهای دیگران. این ویژگی در جلسه دیدار ترامپ با زلنسکی بهخوبی دیده شد. او بهراحتی در حال تحقیر رئیسجمهور یک کشور متحد بود و همزمان با او، اطرافیان وفادارش! نیز در حالی که از جایگاه پایینتری نسبت به رئیسجمهور (زلنسکی) برخوردار بودند، او را تحقیر میکردند؛ بدون اینکه متوجه رنجی باشند که او میکشد! «حس استحقاق»، «رفتارهای استثماری»، «خودمحوری مطلق»، «واکنشهای تهاجمی به انتقاد» و «تلاش برای تحقیر منتقد» از دیگر ویژگیهای افراد خودشیفته یا یک «نارسیسیست» است. بنابراین در تحلیل رفتارهای ترامپ، باید این ویژگیها را مد نظر قرار داد.
3- ترامپ به دنبال همان چیزی است که میگوید. او واقعا به دنبال کشورگشایی است. او به دنبال نابودی تاسیسات اتمی ما هم هست. اینکه میگوید کانادا ایالت پنجاهویکم آمریکاست، شوخی نمیکند. او واقعا به دنبال تصاحب کاناداست. منتها گاهی بین خواستن و توانستن، فاصله بسیار زیادی هست. او چه بسا از به زبان راندن این خواستهها، بیش از رسیدن به آنها لذت میبرد. چهبسا حتی بداند قادر به عملیاتی کردن بسیاری از این خواستهها نیست. روش او این است که تهِ خواستههای ناشدنیاش را با چاشنیِ تهدید اعلام کند تا وقتی کمی عقبنشینی کرد، حریف این عقبنشینی را به مثابه یک امتیاز تلقی کند! مثلا به کالاهای چینی تعرفه 250 درصدی میبندد اما آن را به 120 درصد کاهش میدهد تا حریف آن را عقبنشینی تلقی کند! چکیده روش ترامپ و دار و دستهاش، «تهدید کن، بترسان، کمی عقبنشینی کن و امتیاز بگیر» است. برای درک بهتر روش ترامپ و علاقه او به «قوی دیده شدن» و «ترسیدن حریف» بد نیست، نگاهی به اظهارات مهرماه سال 1397 نیکی هیلی
هم بیندازیم. «نیکی هیلی»، نماینده وقت آمریکا در سازمان ملل طی کنفرانسی موسوم به «شارلوت» گفت: «من همواره ترامپ را به عنوان فردی تندمزاج، و در مذاکرات غیرقابل پیشبینی به تصویر میکشیدم تا باعث ترس طرف دیگر شوم. این کار من در چارچوب سیاست و تئوری مرد دیوانه در دیپلماسی صورت میگرفت. این تئوری را قبلا «ریچارد نیکسون» رئیسجمهور(پیشین آمریکا) تعریف کرده است...
وقتی با همتای چینی خود درباره مسئله کره شمالی و پرتاب موشک توسط این کشور در سپتامبر 2017 چانهزنی میکردم، به او گفتم رئیس من آدم غیرقابل پیشبینی است و من نمیدانم چه خواهد کرد. تهدید حمله آمریکا به کره شمالی آنقدر کافی بود که چین را وادار کرد تحریمهای جدی علیه کره شمالی را در شورای امنیت سازمان ملل بپذیرد. من به رئیسجمهور(ترامپ) گفتهام که همواره این کار را انجام میدهم و او کاملا با این ایده من موافق بوده است. همان روزهایی که تحریمها علیه کره شمالی در سازمان ملل تصویب شد، قرار بود ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل برای اولینبار سخنرانی کند...
من به او گفتم که در این نهاد بینالمللی، رهبر کره شمالی را مرد کوچک موشکی خطاب نکند.
من به رئیسجمهور گفتم، اینجا سازمان ملل است، کمی رسمیتر از یک تجمع انتخاباتی. اما ترامپ تاکید داشت که یکسری توهینها را به کار ببرد. بنابراین من گفتم، خوبه آقای رئیسجمهور، رئیس شمایید.»
4- ترامپ با نتانیاهو - لااقل در موضوع ایران - هیچ اختلافی ندارد. اینکه گفته میشود «ترامپ به خاطر اینکه نتانیاهو میخواهد او را در موضوع ایران دور بزند و وارد جنگ کند، با او دچار اختلاف شده» عملیات فریب است. ترامپ طی 4 ماهی که به قدرت رسیده است، آیا تهدید و تحریمی بوده که علیه کشورمان بهکار نبرده باشد؟! کدام یک از مواضع و خواستههای دولت آمریکا درباره ایران، با مواضع و خواستههای رژیم صهیونیستی نمیخواند؟! رسانههای عبری باید هم بنویسند «ترامپ به دنبال حل مسئله از طریق مذاکره است و بر سر این روش، با نتانیاهو به مشکل خورده» تا، بزرگترین سرمایههای اسرائیل در ایران، بهانهای برای دفاع از ادامه چنین مذاکرهای داشته باشند؛ تا کسی جرئت نکند وسط این همه تهدید و تحقیر و تحریم، بگوید مذاکره را متوقف کنید! رسانههای عبری باید دروغِ «به مشکل خوردن ترامپ با نتانیاهو بر سر ایران» را برجسته کنند تا حتی اگر ترامپ به جای «خلیج فارس» از واژه جعلیِ «خلیج عربی» استفاده کرد هم کسی به نشانه اعتراض، جرأت نکند خواستار تعلیق مذاکرات شود! و اگر کرد او و نتانیاهو را کنار هم قرار دهند! ترامپ اگر با نزدیکترین مشاوران و وزرای خود دچار اختلاف شود، نه میخواهد و نه میتواند با صهیونیستها بر سر ایران دچار اختلاف شود....
5- ترامپ نه یک پدیده گذرا که یک ساختار فکری است؛ ساختاری متکی بر خودشیفتگی، توهم برتری، و تاکتیکهای تهدیدمحور. او با بهرهگیری از مدلهای روانی چون«تئوری مرد دیوانه»، تلاش دارد دنیا را در یک وضعیت دائمی از ترس و بلاتکلیفی نگه دارد؛ تا با کمترین هزینه، بیشترین امتیاز را بگیرد. در چنین فضائی، تمایز دوست و دشمن رنگ میبازد و همه، هدف چانهزنی، تهدید یا تحقیر میشوند. این بازی خطرناک، اگرچه ظاهراً متکی به تصمیمات شخصی ترامپ است، اما در عمق، ریشه در ساختارهای عمیقتر قدرت در آمریکا دارد. آنچه در این میان اهمیت دارد، شناخت دقیقِ رفتار و منطق درونی این رویکرد است. نباید فریب لبخند، پیام مذاکره یا ژست عقبنشینی را خورد. هم دوستی و هم دشمنی ترامپ «ابزار»ی است برای فریب، نه نشانهای از مرزهای واقعی. در برابر چنین شخصیتی، انسجام داخلی به همراه حفظ شرافت و عزت ملی، تنها راه پیروزی است.

راهبردی نوین برای تحول علوم دینی
سیدعبدالله متولیان
پیام تاریخی مقام معظم رهبری به مناسبت یکصدمین سالگرد تأسیس حوزه علمیه قم با عنوان «حوزه پیشرو و سرآمد» حاوی مفاهیم عمیق و راهبردی برای تحول حوزههای علمیه در عصر حاضر است. این پیام در بردارنده نگاهی آیندهنگرانه با حفظ اصالتهای حوزوی است. محورهای کلیدی پیام از این قرار است:
۱. تبیین جایگاه تاریخی حوزه قم: - تأکید بر نقش محوری حوزه قم در نهضت علمی و دینی معاصر - اشاره به میراث عظیم علمی و تربیتی ۱۰۰ ساله - یادآوری نقش حوزه در انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی
۲. ویژگیهای حوزه مطلوب (پیشرو و سرآمد): - علمی بودن: عمق علمی همراه با نوآوری و پاسخگویی به مسائل جدید - اخلاق محوری: تزکیه نفس به عنوان پایه اصلی تعلیم و تعلم - انقلابی بودن: حفظ روحیه انقلابی و جهادی در عین تعقل و تدبر - جهاننگری: توجه به مسائل جهانی اسلام و بشریت - نظامسازی: توانایی ارائه نظامهای اسلامی در عرصههای مختلف
۳. رسالتهای حوزه در عصر حاضر: - تولید علوم دینی: حرکت به سمت مرجعیت علمی در جهان اسلام و بینالملل - پرورش نیروی انسانی متعهد و کارآمد برای خدمت به نظام اسلامی - دفاع عالمانه از اسلام در برابر شبهات فکری و فرهنگی - هدایت جامعه به سمت ارزشهای اسلامی و انقلابی - وحدت حوزه و دانشگاه: تعامل سازنده با مراکز علمی دیگر
۴. الزامات تحقق حوزه پیشرو: - روششناسی نوین: ترکیب روشهای سنتی حوزوی با نیازهای جدید - مدیریت کارآمد: تحول در ساختارهای مدیریتی حوزه - ارتباط با مردم: تقریب حوزه و جامعه - بینالمللیشدن: گسترش فعالیتهای بینالمللی حوزه - فناوریپذیری: بهرهگیری از فناوریهای جدید در آموزش و تبلیغ و، اما تحلیل محتوای پیام بر اهمیت عملیاتی ساختن این پیام میافزاید:
الف) نگاه تمدنی به نقش حوزه
رهبر معظم انقلاب در این پیام، حوزههای علمیه را به مثابه «قلب تپنده تمدن نوین اسلامی» مورد توجه قرار دادهاند. این نگاه، حوزه را از یک نهاد صرفاً آموزشی- مذهبی به یک نهاد تمدنساز ارتقا میدهد.
ب) توازن میان سنت و نوآوری
پیام به خوبی نشاندهنده ضرورت حفظ میراث علمی گذشتگان در کنار نوآوری و پاسخ به مسائل مستحدثه است. این رویکرد از حوزه میخواهد هم میراثدار باشد و هم پیشرو.
ج) حوزه به مثابه نهاد راهبردی نظام
تأکیدات رهبری نشان میدهد حوزههای علمیه در اندیشه ایشان یک نهاد صرفاً دینی نیست، بلکه یک نهاد راهبردی برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی است.
با توجه به اینکه پیام مقام معظم رهبری نه فقط یک بیانیه تشریفاتی، بلکه نقشه راهی برای تحول بنیادین حوزههای علمیه در راستای نیازهای جهان معاصر است، با جرئت میتوان ادعا کرد این پیام سند تحول حوزههای علمیه برای قرن جدید است که ضمن احترام به دستاوردهای ۱۰۰ ساله، افقهای جدیدی را پیش روی حوزههای علمیه گشوده است. تحقق این پیام جامع و راهبردی نیازمند عزم جدی مدیران، استادان و طلاب حوزههای علمیه و پیشنهادات اجرایی زیر است:
۱. تشکیل کارگروههای تخصصی برای عملیاتیسازی مفاد پیام
۲. بازنگری در برنامههای درسی با توجه به محورهای پیام
۳. تقویت ارتباط حوزه با مراکز علمی بینالمللی
۴. توسعه مراکز پژوهشی پاسخگو به شبهات روز
۵. طراحی نظام مدیریتی چابک و کارآمد در حوزهها.

تجربه برجام و لزوم عدم اعتماد به آمریکا
فریدون عباسی
در باب اینکه مواضع متضاد آمریکاییها در قبال ایران تاکتیکهای مذاکراتی است یا ناشی از اختلافات جدی کابینه ترامپ، باید رویکردی تلفیقی اتخاذ کرد. همچنان که صدایی که ما از یک کنسرت موسیقی میشنویم، صدا یا به تعبیر دیگر موجی است که از چند ساز صادر میشود و درنهایت، یک موج پیچیده میسازد که متشکل از مجموعهای از فرکانسهای مختلف است.
بایدگفت دولت فعلی آمریکا هماکنون بادرنظرگرفتن صداهای مختلفی که ازنقاط مختلف دنیادریافت میکند، درحال ارسال موجهای مختلف به اقصینقاط دنیاست تا درنهایت، متناسب با تاثیرگذاری این موجها در مقاصد مدنظرشان، تصمیمات مقتضی را اتخاذ کنند. هدف از ارسال این موجهای مختلف که معمولا ناشی از ارزیابی هیات حاکمه فعلی آمریکا از شرایط آن جامعه است، بهنوعی دستکاری و بههم ریختن آن جوامع و رسیدن به هدف نهایی مطلوب واشنگتن است. شاید در برخی موارد هیات حاکمه آمریکا در مورد نحوه و شدت این امواج اختلافاتی داشته باشند، اما در نهایت، هدف نهایی سردرگمسازی و تحقیر آن جوامع و حداکثرسازی امتیازگیری از آنهاست. از این نظر، رویکرد کلی آمریکا در مواجهه با چین، روسیه، اوکراین، گرینلند، کانادا و اتحادیه اروپا یکی است؛ بنابراین مواضع ضد و نقیض مقامات آمریکایی را بیشتر با همین دید باید تفسیر کرد که آنها امیدوارند با صدور موجهای پیچیده، جوامع را دچار اغتشاش کرده و تضعیف کنند. در این میان آمریکا، صرفا کشورها را هدف نگرفته است و سازوکارهای رقیب هژمونی خود مانند بریکس، شانگهای و حتی اتحادیه اروپا را هدف گرفته است. در این میان حتی از ملتهایی که مثلا از آنها هم حمایت میکنند، مانند برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس باجخواهی میکنند.

بازتاب کشاکش هیدروپلیتیک هند و پاکستان بر ایران
مراد کاویانی راد
بحران کنونی شبه قاره از نوع بحرانهای ژئوپلیتیک است که معمولا پیشینهای دیرپا دارند، به ندرت حل و فصل میشوند، بارها زمینه درگیری و کشاکش میشوند و ماندگار هستند. در بهترین حالت توسط حاکمان توسعهگرا مهار میشوند اما امکان ظهور مجدد نیز دارند.
از زمان پیدایش کشور پاکستان تا کنون مناسبات این کشور با هند دستخوش ناآرامی و بیثباتی بوده است. ریشه این وضعیت را باید در پیدایش مرزهای دو کشور بر مبنای خطوط دینی پیگرفت.
قرار بر این بود که مرزها منطبق با دین اسلام و مذهب هندو تعریف شود اما زمانی که این قرار به منطقه راهبردی جامو و کشمیر در شمال غرب هند با اکثریت مسلمان رسید هند بر خلاف توافق قبلی، این منطقه را به پاکستان واگذار نکرد. منطقهای راهبردی در کنار کوههای هیمالیا با بارش فراوان و سرچشمه رود سند. رودی که از شمال شرق وارد پاکستان میشود و در اقتصاد کشاورزی پایه این کشور، نقش راهبردی دارد که بی گمان کاهش و قطع آن توسط هند در جایگاه کشور بالادست، پاکستان را دچار چالشهای بنیادی خواهد کرد.
بهانه درگیری اخیر هند و پاکستان، به کشته شدن نزدیک به ۳۰ گردشگر هندی در نزدیکی مرز دو کشور بر میگردد که هند، پاکستان را عامل آن معرفی کرد. اما ظواهر امر گویای آن است که این بار عامل کنترل آب رود سند در بالادست توسط هند که حیات کشور پاکستان به آن وابسته است از مدتها پیش به واسطه افزایش نیازهای آبی، افزایش جمعیت و گسترش صنعت و پیامدهای تغییر اقلیم در کانون توجه حاکمان هند بوده است. از دیگر سو،کنترل رود سند ابزار ژئوپلیتیک لازم را برای فشار به پاکستان قرار میدهد.
کشور پاکستان از زمان پیدایش تاکنون نیز درگیر نیروهای واگرای قومی -مذهبی بسیاری بوده که هزینههای امنیتی کلانی بر این کشور فقیر و بحران زده بار کرده است. درهم تنیدگی و هم افزایی این دو نیروی داخلی و درگیر چندین دههای با هند، از پاکستان کشوری ورشکسته و فرومانده پدید آورده است که بازتابهای امنیتی و اقتصادی کلانی برای همسایگان از جمله ایران داشته است. این کشور دهههاست که پناهگاه جریانهای تروریستی ناحیهگرای شرق ایران است و اساسا تمرکز چندانی از بعد نظامی و امنیتی بر نواحی غربی خود نداشته زیرا خطر امنیتی و تهدید ژئوپلیتیک را در شرق و در همسایگی با هند جسته است.
هر چند به نظر میرسد این درگیری نیز مانند دیگر مناقشات هر دو کشور به زودی فروخواهد نشست اما با توجه به افزایش نیاز هند به آب و کنترل بیشتر رودهای این کشور به پاکستان فاصله زمانی جنگهای دو کشور کمتر خواهد شد. که بازتابهای امنیتی و اقتصادی آن روی ایران به ویژه جنوب شرق جدی تر خواهد بود. از این رو، هر گونه سیاست خارجی هیدروپلیتیک محور هند در قالب کاهش آب ورودی رود سند به پاکستان میتواند به تشدید بحران در پاکستان و سرریز این بحران به کشورهای پیرامونی از جمله ایران به ویژه در شرق کشور شوند.
پاکستان طی چندین دهه گذشته در قالب قاچاق مواد مخدر، آدم ربایی توسط اشرار و انتقال آن به این کشور، پشتیبانی از جریانهای سلفی معارض آموزههای شیعی، حضور پرشمار متکدیان پاکستانی در همه شهرهای کشور صادر کننده بحران به ایران بوده و هزینههای امنیتی و انتظامی کلانی بر کشورمان تحمیل کرده است.
در این میان، ایران طی دو دهه گذشته تلاش بسیاری برای جلب سرمایهگذاری هند در چابهار داشته است. احساس تهدید پاکستان از حضور هند در جنوب غربی خودش یعنی استان سیستان و بلوچستان نقش مهمی در بیثباتسازی این منطقه داشته است. از این رو، هرگونه تشدید تعارض بین هند و پاکستان به معنای تشدید صدور بحران این کشور به ایران خواهد بود.
این در شرایطی است که گفتگوهای هسته ای ایران و ایالات متحده ممکن است به گشودن فضای تعامل ایران با جهان و سیاست خارجی تعامل محور ایران با کشورهایی مانند هند بشود که قطعا تشدید تنش هند و پاکستان به زیان منافع و امنیت ایران به ویژه در جنوب شرق کشور خواهد بود.

جعبهسیاه یک تخریب بزرگتر
مهرداد احمدی شیخانی
یکی از ویژگیهای زندهبودن یک زبان، آن است که بتواند برای مفاهیم جدید کلمات تازه بسازد یا عباراتی را از حوزههای مختلف برای انتقال پیام، در زمینههای متفاوت وام بگیرد. شاید یکی از معروفترین این وامگرفتنها، عبارت ترکیبی «افتادن دوریالی» باشد که البته الان چند سالی است دیگر کمتر به کار میرود، ولی در زمان خودش، استفاده از آن بسیار رایج بود. ماجرا هم برمیگشت به تلفنهای عمومی قدیمی که برای اینکه بتوان با آن کار کرد و تماس برقرار شود، ابتدا لازم بود که یک سکه دوریالی را از شکافی که بر روی تلفن قرار داشت وارد کرد و بعد از شنیدن صدای بوق، شماره گرفت. گاهی پیش میآمد که صدای بوق شنیده نمیشد و امکان برقراری تماس مقدور نبود و باید سکه را دوباره در شکاف تلفن انداخت.
در این مواقع میگفتند که دوریالی یا به گفته عامیانه «دوزاری» نیفتاده است. همین افتادن و نیفتادن «دوزاری» بهمرور وارد فرهنگ عمومی شد و برای آنکه بگویند یک نفر در موضوعی بخصوص، متوجه مطلب شده یا نشده، میگفتند «دوزاریاش افتاده» یا «دوزاریاش نیفتاده». این نوع کاربرد عبارات و کلمات هم گستره فراوانی دارد و حوزههای مختلفی را شامل میشود که یکی از آشناترین آنها در این چند دهه که حالا کاربرد بیشتری در بخشهایی مثل سیاست یافته، عبارت «جعبهسیاه» است که از حوزه هوانوردی عاریت گرفته شده. همان جعبهسیاهی که همه گزارشهای یک پرواز از لحظه برخاستن هواپیما از زمین تا وقت نشستن در آن ضبط میشود و اگر خدای ناکرده هواپیما دچار سانحه شود، معتبرترین منبع برای داوری اینکه چه رخ داده، همین اطلاعات ضبطشده درون جعبهسیاه است.
در این چند دهه، وقایع بسیاری در کشور ما رخ داده که به نوعی گویی جعبهسیاهش گم شده و ماوقع آنچه اتفاق افتاده، در هالهای از ابهام مانده و به جای وضوح در موضوع، ابهامهایی که کمک به گسترش و پذیرش شایعه در آن موضوع شده، فرصت را برای تأثیر و تخریب اعتماد عمومی ایجاد کرده است.
اگر نخواهیم راه دور برویم، میشود به سه واقعه بسیار مهم در این یک سال گذشته اشاره کرد که رخدادنشان بسیار بر روند امور کشور مؤثر بوده، ولی پس از گذشت این مدت، همچنان معلوم نیست آنچه رخ داده، چه بوده و عوامل مؤثر بر آن کدام است. اولین مورد که همچنان در پردهای از ابهام مانده و آنچه هدایت افکار عمومی را در آن در دست گرفته، واقعه سقوط بالگرد مرحوم رئیسی است که حالا در سالگرد آن هستیم؛ سقوطی پر از ابهام با حرف و حدیثهای بسیار که آنقدر درباره آن سخنان ضدونقیض گفته شده و حتی شبهاتی از سوی برخی از نزدیکان آن مرحوم بر زبان آمده که خود، یکی از همان جعبهسیاههای کشور شده است و معلوم نیست آیا بالاخره روزی درباره آن توضیحی روشنگرانه برای اینهمه پرسش ریز و درشت ارائه خواهد شد یا خیر؟
رخداد دوم به موضوع ترور اسماعیل هنیه در روز تحلیف رئیسجمهور پزشکیان بازمیگردد. واقعهای سراسر ابهام . اینکه یکی از مهمترین میهمانان آن مراسم را درست در شب آن ماجرا و در خانهای امن، به آن شکل ترور کنند، از وجود حفرهای امنیتی حکایت میکرد که هنوز بعد از گذشت 10 ماه، هیچ گزارشی درباره آن به جامعه ارائه نشده است و طبق معمول، این سکوت، فرصتی برای تأثیر انواع شایعه بر افکار عمومی را فراهم کرده و از آن بدتر اینکه چنین سکوت پر ابهامی، به دشمنان این آب و خاک، امکان تبلیغ تواناییهای خود را داده است. واقعه سوم، دو هفته پیش رخ داد. انفجار مرگبار و وحشتناک در بندر شهید رجایی؛ انفجاری که صحنههای ضبطشده و منتشرشده آن، شاید برای همیشه در خاطره مردم سرزمینمان باقی بماند.
تصویر انفجاری مهیب، با کشتگان و زخمیهای بسیار، با انبوهی از خودروهایی نابودشده یا بهشدت آسیبدیده، و گودالی بسیار عظیم و خرابیهای باورنکردنی که همه ضبط و پخش شده. از اولین لحظههای واقعه تا حواشی آن تا همین امروز. اما با وجود گذشت دو هفته که متأسفانه فرصتی برای گسترش انواع شایعات درباره نوع انفجار، دلیل انفجار، نوع کالایی که چنین انفجاری را باعث شده و صاحبان چنین کالایی، آنچه میتوانست حداقل در این موضوع باعث ایجاد اعتماد عمومی شود، به کناری نهاده شده است. قطعا تهیه یک گزارش کارشناسی دقیق و با ذکر جزئیات زمان میبرد و اگر نگوییم همه، اکثریت به این زمانبر بودن واقفاند و حتما میتوان برای انتشار چنین گزارشی صبوری کرد، ولی آنچه حتما و قطعا نیاز چندانی به زمان نداشت و ندارد، سه چیز است. اول، این چه مادهای بوده که چنین قدرت انفجار مهیبی با چنین وسعت تخریبی داشته؟
دوم، چنین حجم عظیمی از مادهای با این حد از خطر، چگونه و با چه مجوزی در مهمترین بندر تجاری کشور تخلیه شده؟ و سوم، صاحب این کالا کیست؟ قطعا پاسخ این سه سؤال از همان روز اول معلوم بوده، ولی چرا بعد از دو هفته همچنان مسکوت گذاشته شده، خود پرسش دیگری است. سکوتی که فقط و فقط اجازه میدهد تا شایعه با قدرت تخریبی بسیار، کار ویرانساز خود را انجام دهد. و واقعیت این است که تخریب و ویرانسازی افکار عمومی، بسیار هولناکتر از تخریبی است که این انفجار در بندر شهید رجایی ایجاد کرد؛ تخریبی که انگار حتی بعد از دو هفته، قصد و ارادهای برای جلوگیری از آن وجود ندارد.

محمدکاظم انبارلویی
پیام امام خامنهای به مناسبت یکصدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم اکنون در دستور کار طلاب جوان و نخبگان حوزههای علمیه در داخل و خارج کشور است. در این پیام سخن از بازتأسیس و بازتعریف مأموریت جدید حوزه است.
وقتی سخن از این دو مفهوم به میان میآید معنای آن این است که ساخت قدیم و کارکردهایش کم شده یا پاسخگوی نیازهای جدید نیست.
حوزههای علمیه در ایران سابقه هزار ساله دارند. موضوع تشکیل حکومت در دستور کار زعمای حوزه نبود. فقه و فقاهت حول مسائل فردی متمرکز بود و در حوزه سیاسی و اجتماعی کمتر تمرکز داشت.
امام خمینی (ره) اولین اسلامشناس، فقیه، فیلسوف و حکیم الهی بود که در مقام تأسیس حکمرانی الهی برآمد و از عهده استقرار یک نظام الهی در ایران برآمد.
نقد کارکرد حوزهها و روحانیت یک نقد درون گفتمانی در حوزه است. امامین انقلاب بارها به آن تفوه فرمودند و شهید مطهری نیز سالها قبل از انقلاب طی رسالهای درباره کم و کیف آن سخن گفته بود.
امروز سخن از چالاکی و چابکی نظری حوزه در پاسخ به مسائل نوپدید و سؤالات مربوط به حکمرانی خوب است.
امروز سخن از جایگاه حوزه به عنوان قویترین و اصیلترین پشتوانه نظری برای حکومت در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی است.
نگاه مردم و انتظارات اقشار جامعه از حوزه این است که نیازهای نظری و تئوریک حکومت از این پایگاه پاسخ داده شود.
درسها و متون باید روی این مفاهیم متمرکز شود.این رویکرد نیازمند ساختگشایی و بنافکنی جدید در حوزه است.
امام خامنهای اصلیترین مأموریت حوزه را در این پیام زمینهسازی برای تشکیل تمدن نوین اسلامی اعلام کردند.
مردم جهان امروز از تمدن غرب که پایههای نظری آن را فیلسوفان مدرن و پستمدرن طراحی کردند بیزار هستند. تمدن غرب علیرغم ادعاهای آن مبنی بر دموکراسی، آزادی و حقوق بشر کارنامهای سیاه در کارکرد این سه مفهوم دارد.
فیلسوفان غرب در دموکراسیخواهی به استبداد و بازتولید استکبار جهانی رسیدند و طی دو جنگ جهانی و جنگهای پس از آن میلیونها نفر را به کام آتش و نابودی کشاندند. فیلسوفان غرب با ترفند آزادی و حقوق بشر ، وظایف اصلی بشر را که انبیاء و اولیای الهی بارها در سکوی بلاغ مبین مطرح می کردند به طاق نیسان کوبیدند آنها حرف «از» را از تعریف آزادی به عنوان «رهایی از نفس» حذف کردند و انسانیت انسان را با تعریف «رهایی نفس» به مسلخ بردند.
آنها در تعریف عملی حقوق بشر پرچمدار مطالبات ناحق مشتی سرمایهدار تبهکار و صهیونیست جانی شدند و میلیونها انسان را در ۵ قاره به دره فقر و فلاکت ، تحریم و تهدید کشاندند.
امروز نیاز بشریت به دین و مفاهیم الهی بیش از هر زمان احساس میشود بشر امروز میخواهد از چاه مادیت و الحاد بیرون آید. هیچ ریسمانی محکمتر از ریسمان الهی اسلام و پیامبر اعظم و ائمه طاهرین برای برونرفت از معرکه وجود ندارد.
حوزه امروز باید متکفل تبلیغ و ترویج اسلام ناب محمدی (ص) برای پدیداری تمدن نوین اسلامی «ساخت گشایی» کند.
حوزه که طی یک صد سال جدید موفق به ساخت
دولت – ملت در جغرافیای سیاسی ایران شده است اکنون باید پای در وادی «امت سازی» بگذارد.
فقه امتساز از دل یک حوزه «پیشرو» و «سرآمد» بیرون میآید. این فقه متکفل «نوآوری» ، «پاسخگویی به مسائل نوپدید» و «مستعد برای طراحی نظامات اداره جامعه» خواهد بود.
حوزه بدون شک با «فقه امت ساز» وارد شکلگیری تمدنسازی میشود و به تعبیر امام خامنهای «مجاهد فرهنگی مهذب» تربیت میکند.
امروز در دانشگاههای جهان همه روزه هزاران تحقیق و پژوهش صورت میگیرد. بازار تئوریپردازی و نظریهسازی داغ است. حوزه در پیوند با دانشگاه باید در معرض این طوفانهای فکری و علمی قرار گیرد و خود را «بهروز» نگه دارد.
جان پیام امام خامنهای همین «بهروز بودن» است. این مسیر را رهبری میفرماید در بستر «تقویت روحیه زهد» ، «تقوا» ، «قناعت» ، «استغناء از غیر خدا» ، «توکل» و «پیشرفت و آمادگی برای مجاهدت» میتوان طی کرد.
ساخت جدید حوزه باید با حفظ دستاوردهای سترک و باارزش آن در گذشته صورت گیرد. شالوده جدید باید توأم با نوعی خوانش از نهاد علم در جهان باشد. علومی که پیامبران بهویژه پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی (ص) و ائمه طاهرین از ناحیه وحی برای بشریت به ارمغان آوردهاند.

حسین سعیدی
در شرایطی که اطلاعات با سرعتی سرسامآور در رسانهها منتشر میشود، نقش کتاب و کتابخوانی به عنوان بستری برای تفکر عمیق، تحلیل انتقادی و ارتقای سطح فکری و فرهنگی جامعه، بیش از پیش اهمیت مییابد. ترویج کتابخوانی، به عنوان یکی از پایههای اصلی توسعه فرهنگی، نیازمند راهبردهای نوین رسانهای است. همچنانکه برای افزایش سرانه مطالعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی در عصر دیجیتال، نیازمند رویکردی نوین و عملیاتی هستیم، با رشد روزافزون فضای مجازی و کاهش سرانه مطالعه، نقش سنتی رسانهها نیز نیازمند بازنگری و نوآوری است.
پیش از هر چیز، باید صادقانه به عملکرد رسانهها در این خصوص نگاهی بیندازیم. آیا به اندازه کافی به کتاب و فرهنگ کتابخوانی توجه شده است؟ آیا به اندازه کافی به معرفی آثار ارزشمند، نقد و بررسی کتابها و ایجاد انگیزه برای مطالعه پرداخته شده است؟ آیا رسانهها به مخاطبان خود کمک کردهاند تا در میان انبوه اطلاعات، کتابهای مناسب و مفید را پیدا کنند؟ آیا رسانهها به ارتقای سطح سواد رسانهای مخاطبان خود کمک کردهاند تا بتوانند به طور انتقادی به اطلاعات ارائه شده در رسانهها توجه کنند و منابع اطلاعاتی را ارزیابی کنند؟ و دهها سوال دیگر. با یک بررسی اجمالی باید بپذیریم که رسانهها در انجام وظیفه خود کوتاهی کردهاند و نیازمند بازنگری و تغییر و تحول جدی در مسیر پیش روی هستند.
برای اینکه این تحولی که بهدنبالش هستیم محقق شود، میتوان چندین راهکار عملی ارائه داد:
تولید محتوای جذاب و مرتبط: معرفی کتابهای مفید و ارزشمند و متناسب با نیازها و علایق گروههای مختلف جامعه بهویژه معرفی کتابهای جدید و پرفروش و آثار نویسندگان برجسته و نوظهور از طریق رسانهها میتواند به مخاطبان در انتخاب کتابهای مناسب کمک کند. دیگر معرفی خشک و رسمی کتابها به گذشته تعلق دارد. به جای آن باید به دنبال محتوای جذاب و سرگرمکننده بود. معرفی کتابهای مرتبط با موضوعات روز، خلاصههای جذاب از کتابها، ویدئوهای کوتاه، اینفوگرافیکها میتوانند به مخاطبان، بهویژه نسلهای جوان، کتابخوانی را نزدیکتر کنند. همچنین، ایجاد کانالهای تخصصی برای معرفی کتابهای مرتبط با علایق خاص مفید خواهد بود.
استفاده از شخصیتهای تاثیرگذار: رسانهها میتوانند پل ارتباطی بین نویسندگان و ناشران با مخاطبان باشند. مصاحبههای جذاب با نویسندگان، معرفی روند انتشار کتاب و نمایش مراحل تولید کتاب میتواند به مخاطبان درک بهتری از این فرایند بدهد و به رونق صنعت نشر و تولید آثار باکیفیت کمک کند. این افراد میتوانند با ارائه دیدگاههای شخصی و تجربههای خود، مخاطبان را به مطالعه ترغیب کنند. همچنین استفاده از تجربیات شخصی خوانندگان و انتشار نظرات و بررسیهای آنها نیز میتواند بسیار موثر باشد.
ایجاد رقابتهای سالم و متنوع: برگزاری مسابقات کتابخوانی آنلاین، معرفی کتاب در شبکههای اجتماعی با جوایز جذاب، تشویق به نقد و بررسی کتابها و ایجاد چالشهای مطالعه، میتواند به افزایش انگیزه و مشارکت مخاطبان منجر شود.
ایجاد فضای تعاملی: رسانهها با ایجاد فضاهای تعاملی به روشهای نوآورانه و جذاب مانند ایجاد باشگاههای کتابخوانی مجازی، ایجاد کتابخانههای آنلاین، مسابقات کتابخوانی، تولید پادکستها و ویدئوهای آموزشی در مورد کتابخوانی، ایجاد سامانه نظرسنجی و نیازسنجی و... میتوانند مخاطبان خود را به مشارکت فعال در فرایند ترویج کتابخوانی ترغیب کنند.
ایجاد فضای گفتوگو و نقد: نقد و بررسی تخصصی و منصفانه آثار ادبی و غیرادبی در رسانه، به ارتقای سطح کیفی آثار و ایجاد فضای نقد سازنده در جامعه کمک میکند. رسانهها میتوانند فضایی برای گفتوگو و نقد کتابها و نویسندگان ایجاد کنند. این فضا میتواند با برگزاری وبینارها، میزگردها و یا ایجاد بخشهای تعاملی در سایتها و شبکههای اجتماعی فراهم شود. تشویق نظرات و دیدگاههای مختلف در این فضا برای ایجاد انگیزه بیشتر بسیار مؤثر است.
بهرهگیری از رسانههای اجتماعی: شبکههای اجتماعی در رسانهها به عنوان یکی از قدرتمندترین ابزارهای ارتباطی، میتوانند در ترویج کتابخوانی نقش بسیار موثری ایفا کنند. استفاده از هشتگها، ایجاد کمپینهای تبلیغاتی، ایجاد گروههای کتابخوانی آنلاین و استفاده از اینفلوئنسرهای فرهنگی در این زمینه بسیار مؤثر است.
همکاری با ناشران و کتابفروشیها: رسانهها با معرفی ناشران بزرگ و نیز کتابفروشیهای معتبر زمینه معرفی کتابهای جدید و مفید و حتی امکان خرید آنلاین کتاب را به خانوادهها میتوانند فراهم کنند.
توسعه زیرساختهای اطلاعاتی: ارائه اطلاعات دقیق و بهروز در مورد کتابخانهها، کتابفروشیها و سایر مراکز مرتبط با کتاب، به مخاطبان در دسترسی آسانتر به منابع اطلاعاتی کمک میکند و نقش رسانه در این خصوص بیبدیل است.رسانهها با بهرهگیری از ظرفیتهای بالقوه خود و اتخاذ رویکردهای نوین که به بخشی از آن اشاره شد و بازهم قابل شمارش است، میتوانند نقش مهمی در ترویج کتاب و کتابخوانی و ارتقای سطح فرهنگی جامعه ایفا کنند. تحقق این امر، نیازمند توجه ویژه سیاستگذاران، برنامهریزان و فعالان رسانهای به این حوزه است. با سرمایهگذاری در این زمینه، میتوانیم شاهد جامعهای فرهیختهتر و پویاتر باشیم.

حنیف غفاری
مذاکرات فشرده مقامات آمریکایی و اروپایی در قبال روندها و مولفههای دخیل در پایان دادن به جنگ اوکراین کماکان ادامه دارد. ماجرا این است که چنین مذاکراتی نتوانسته نگرانی اعضای اروپایی پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را درباره انعقاد یک توافق آتشبس متوازن - که منافع اوکراین را نیز تامین کند - برطرف کند. اخیرا فرانسه، میزبان گفتوگوهای سطح بالا درباره جنگ اوکراین و سرنوشت آن بود. حضور مارک روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا فرصتی جهت سنجش عمق اختلافات راهبردی - تاکتیکی کاخ سفید و اتحادیه اروپایی در قبال این جنگ تمامعیار بود. قطعا همنشینی آمریکا و اعضای اروپایی ناتو از ابتدا نیز ظرفیت حل و فصل گره کور راهبردی - امنیتی ایجادشده در جنگ اوکراین را نداشت اما آنچه نشست اخیر در فرانسه را بیش از پیش بااهمیت میکند، سخنان روبیو خطاب به شرکای اروپایی واشنگتن بود. وزیر خارجه آمریکا که مدتی است همزمان مشاور امنیت ملی این کشور نیز هست، در این باره یک اقرار تاریخی داشت: «جنگ در اوکراین وحشتناک است اما این جنگ ما نیست. ما آن را تحریک نکردیم. ایالات متحده ۳ سال است به اوکراین کمک میکند و ما میخواهیم این کار متوقف شود. هیچیک از طرفین ظرفیت راهبردی برای پایان سریع این جنگ را ندارند». روبیو اعتراف کرده ظرفیت راهبردی ۲ بازیگر دخیل در جنگ اوکراین (مسکو و کییف) جهت پایان دادن سریع به این نبرد، کافی نیست. این در حالی است که دونالد ترامپ در جریان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری ۵ نوامبر ۲۰۲۴ بارها از عزم خود برای پایان دادن جنگ اوکراین در عرض ۲۴ ساعت خبر داده بود. به عبارت گویاتر، سخنان روبیو نقطه آشکارساز شکست رسمی کاخ سفید در مختومهسازی فوری پرونده جنگ محسوب میشود. اعتراف بزرگ روبیو نشان میدهد ترامپ پس از ورود به کاخ سفید، با واقعیاتی مواجه شده که ابعاد آن در معادلات ذهنی اولیه وی بسیار ساده تبلور یافته بود! او هماکنون با متن و فرامتن وقایعی مواجه شده که حل و فصل آنها صرفا در قالب برگزاری یک نشست یا ملاقات ساده امکانپذیر نخواهد بود!
نکته مهم دیگر اینکه نقشه راه ترامپ در قبال جنگ اوکراین با نقشه راه ۳ بازیگر اروپایی اصلی ناتو (انگلیس، آلمان و فرانسه) مغایرت دارد. اعضای اروپایی پیمان آتلانتیک شمالی در صددند گره کور راهبردی ایجادشده در جنگ اوکراین، حداقل در برهه کنونی به ضرر کییف و ناتو باز نشود اما در مقابل، ترامپ معتقد است پرداخت هزینه برای یک نبرد فرسایشی به لحاظ راهبردی و میدانی توجیهی ندارد.
نکته مهم دیگر، به تلاقی و تعارض مطالبات حداقلی طرفین نبرد (روسیه و اوکراین) در پیمان آتشبس احتمالی بازمیگردد. مسکو عملا از پذیرفتن آتشبس جامع پیشنهادی دولت ترامپ که مورد تایید اوکراین نیز هست، امتناع کرده است. یکی از شروط پیشنهادی روسیه برای آتشبس جامع، تحویل تسلیحات غربی است که اوکراین آن را رد کرده است. همچنین اوکراینیها مدعیاند هیچیک از مناطق تصرفشده در جنگ توسط روسیه (بویژه ۲ منطقه دونتسک و لوهانسک) نباید در پیمان آتشبس نهایی به جزئی از قلمروی کشور همسایه تبدیل شود. در مقابل، کاخ کرملین میگوید علاوه بر مناطق تصرفشده، برخی مناطق جنگزده نیز باید به خاک روسیه الحاق شود. همانگونه که محرز است، تعارضات حقوقی، سرزمینی و میدانی میان روسیه و اوکراین به اندازهای عمیق است که در قبال بسیاری از آنها نمیتوان به یک راهکار میانی(راه سوم) دست یافت. در اینجا یکی از طرفین باید درخواست دیگری را در قبال حفظ یا واگذاری سرزمینها بپذیرد! واقعا ترامپ در دوران برگزاری رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته میلادی، چه تصوری درباره جنگ اوکراین و نحوه پایان دادن به آن داشته که وعده تحقق این مساله ظرف ۲۴ ساعت را داده بود؟! اکنون روبیو بدون آنکه نامی از ترامپ و وعده مطمئن اما پوچ وی در قبال پایان دادن به جنگ اوکراین بزند، ناچار شده به صورت غیرمستقیم به مخاطبان خود این خبط راهبردی - محاسباتی رئیسجمهور آمریکا را گوشزد کند.