صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۵  ، 
کد خبر : ۳۷۶۳۸۶
مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

آن مرد مغتنم

رئیسی جهادگری و عمل‌گرایی را با وزانت علمی و حضور مؤثر در محافل جهانی جمع کرد. او هم عالم بود و هم عامل. نه ریاست‌جمهوری را با یک پست مدیریتی و پشت‌میزنشینی و خطابه‌نویسی و بی‌تحرک اشتباه گرفت و نه با عمل‌گرایی صرف، وزن این جایگاه را پایین آورد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

رمز ماندگاری شهید رئیسی 

حسن رشوند
سال گذشته 30 اردیبهشت‌، در همین ساعات بود که ملتی نگران‌، چشم به صفحه تلویزیون دوخته بودند تا شاید آن اخبار ضد و نقیضی که در فضای مجازی در گوشی‌های خود می‌دیدند را باور نکنند و خبری امیدوارکننده از سلامتی رئیس‌جمهور محبوب خود دریافت کنند.اما افسوس که دلخوشی ما زودگذر بود و دست تقدیر بر آن قرار گرفته بود تا یک‌بار دیگر داغ13 دی 1398 که با شهادت سردار دلها به دست شقی‌ترین موجود کره زمین رقم خورده بود‌، این بار با شهادت سید محرومان و محبوب دلهای امیدواری که سه سال طعم شیرین سخنان و عمل او را چشیده بودند‌، تازه گردد. 
با خبر شهادتت‌، بیشتر سوختیم چون تو را نشناختیم. عمر خدمتت کوتاه نبود چون شنیده بودیم تازه در عنفوان جوانی در سن 28 سالگی از امام راحل در اول بهمن 1367 حکم گرفته بودی و امام عزیز و مجتهد اعلم جهان اسلام‌، مثل برخی از خدا بی‌خبران که تو را بیسواد و شش کلاسی خطاب می‌کردند‌، فکر نکرده بودند و بلکه تو را عالمی فهیم و کاربلد می‌دانستند که می‌تواند مسائل فقهی را تشخیص و بر اساس آن حکم صادر کند و از همین رو بود که چنین شخصیتی را به مسئولیت‌های بزرگ گمارده بودند.
سید مظلوم، ما را ببخش که تازه بعد از آنکه رهبر عزیزمان فرمودند: 
«دلم برای رئیسی سوخت»‌،معنای این سوختن را فهمیدیم. سوختیم ولی نتوانستیم بین رئیس‌جمهوری که خستگی و افسردگی مردمانش را از پشت شیشه‌های دودی ماشین ضد گلوله در مسیر رفت و برگشت از منزل در فلان نقطه خوش آب و هوای شمال پایتخت به پاستور«مبنای ارزیابی از درک مشکلات مردم» می‌دید را با تویی که در هوای 50 درجه در بین کارگران هفت‌تپه و زیر صفر درجه کشت و صنعت مغان مشکلات آنها را می‌دیدی‌، تمییز و تشخیص دهیم. سوختیم از اینکه وقتی به کارگر خسته گفتی آیا به شما نهار داده‌اند؟ مسخره‌ات کردند! سوختیم وقتی ‏در دیدار با کودکان بهزیستی گفتی «پشتی‌ها را جمع کنید همان جایی می‌نشینم که بچه‌ها می‌نشینند» آن آدم سیاسی‌کار و هنرمند بی‌هنر‌، مسخره‌ات کرد! سوختیم وقتی در سفر‌های استانی به راننده ‏گفتی اگر بخواهید برای رد شدن از بین جمعیت مردم‌، سریع رانندگی کنید و جان مردم را به خطر بیاندازید‌، خودم پشت فرمان می‌نشینم،‏مسخره‌ات کردند! سوختیم وقتی ‏گفتی اگر لازم باشد ده بار به یک استان سفر می‌کنم تا مشکل مردم حل شود، مسخره‌ات کردند و گفتند او مدیریت نمی‌داند و با این سفرهای استانی‌، عوام‌فریبی می‌کند! سوختیم وقتی آن رقیب انتخاباتی با وقاحت تمام پشت دوربین در مقابل میلیون‌ها بیننده تلویزیون گفت: «آقای رئیسی‌، امام رضا را خرج خودت نکن و امام رضا را برای مردم بگذارید» و تو فقط گفتی؛ «از حق خودم گذشتم اما از حق امام رضا نمی‌توانم بگذرم»و او را به مولای خود علی بن موسی الرضا واگذار کردی که اگر تاکنون متوجه این واگذاری شده باشد بد واگذار کردنی بوده است.سوختیم وقتی ‏گفتی کشور را به سمت پیشرفت می‌بریم‌،گفتند او شش کلاس سواد دارد! و از توسعه و پیشرفت چیزی نمی‌داند. راه‌اندازی 8000 کارخانه و مراکز تولیدی را در کشور و خوشحالی کارگران این کارخانه‌ها را با چشم نابینای خود می‌دیدند ولی باز مسخره‌ات می‌کردند و تو را متهم به بیسوادی و خالی از علم مدیریت می‌دانستند.‏حرف زدی مسخره کردند، ‏راه رفتی مسخره کردند، ‏سفر استانی رفتی مسخره کردند! سازمان ملل رفتی و در مقر آن سازمان رئیس‌جمهور آدمکش آمریکا را بدون کوچک‌ترین لکنت زبان، به عنوان قاتل فرمانده شهیدمان شهید سلیمانی معرفی کردی‌، گفتند رئیسی آئین دیپلماسی بلد نیست و دیپلماسی را با بی‌غیرتی اشتباه گرفتند. در فلان نقطه جهان قرآن، این کتاب آسمانی که جان یک و نیم میلیارد مسلمان باید برای صیانت از آن فدا شود را آتش زدند و تو در سازمان ملل این کتاب آسمانی را بر دست گرفتی و در حالی که گرد مرگ بر سر اکثر رؤسای کشورهای عرب مسلمان پاشیده شده بود‌، به دفاع از قرآن برآمدی، گفتند رئیسی«فرزند زمانه خویش نیست» و درک از شرایط جهانی ندارد!
شهید رئیسی را نمی‌توان تنها با عناوین رسمی‌اش شناخت؛ او پیش از آنکه رئیس‌جمهور باشد، خادم مردم بود. ساده‌زیستی‌اش نمایشی نبود، تواضع‌اش ساختگی نبود و حضورش در میان مردم، وظیفه‌ای نبود که از سر اجبار انجام دهد. مردی بود که در میان مردم نفس می‌کشید، صدای دردشان را می‌شنید و بی‌تکلف در کنارشان می‌ایستاد.
هر جا فریادی بود، رئیسی آنجا بود. نه پشت میز که وسط میدان بود. از جنوبی‌ترین نقاط محروم گرفته تا دل حادثه متروپل اهواز‌، از حاشیه‌نشینان مشهد تا زلزله‌زدگان هرمزگان، ردپای او را می‌شد در نگاه‌های امیدوار مردم دید. مردی که به‌جای وعده، حرکت می‌کرد. به‌جای شعار، عمل می‌کرد و به‌جای خودنمایی، خدمت کردن را انتخاب کرده بود.
شهید رئیسی با وجود فعالیت‌های گسترده در سطح بالای حاکمیت از همان آغازین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی‌، از بازی‌های سیاسی فاصله ‌گرفته بود و سعی می‌کرد چهره‌ای فراجناحی و متعهد به انقلاب، نظام و مردم از خویش ارائه دهد.همین رویکرد بود که باعث شد تا بخشی از مردم با گرایش‌های مختلف، نوعی «اعتماد عملیاتی» نسبت به او داشته باشند که اگر تبلیغات مسموم جریان‌های سیاسی علیه این شخصیت تراز انقلاب نبود‌، حتما در دوران حیات پر برکتش مردم بیشتری به دور او حلقه می‌زدند.
یک حزب و جریان سیاسی سه دهه است که همه تلاش خود را مصروف می‌کند تا یکی از شخصیت‌های انقلاب را به عنوان «امیرکبیر» این عصر معرفی کند و برای جا انداختن این عنوان برای این شخصیت‌،- صرف نظر از اینکه او نیز خدمات قابل توجه و زحمات زیادی را برای این انقلاب کشیده است- همه کاری را انجام دادند. همایش‌ها برگزار کردند، کتاب‌ها نوشتند و مقالات سفارشی در رسانه‌های داخل و خارج منتشر کردند تا این عنوان که از عصر قاجار تاکنون فقط برای میرزا تقی خان فراهانی (امیرکبیر) به‌کار برده می‌شد، بار دیگر از درون کتب آن عصر بیرون کشیده شود و برای این شخصیت به‌کار برده شود. غافل از آنکه امیرکبیر را با منش و راه و رسمش باید شناخت. 
در حافظه تاریخی ایران، برخی نام‌ها فراتر از جایگاه رسمی‌شان، به نماد تبدیل می‌شوند. اگر امیرکبیر با اصلاحات بی‌سابقه و مرگ مظلومانه‌اش در دل تاریخ ماندگار شد، آیت‌الله شهید رئیسی نیز در روزگار ما، تصویری مشابه از خود بر جای گذاشت؛ مردی که سادگی، عدالت‌خواهی و حضور در میدان را با هم داشت.
امیرکبیر برای مبارزه با فساد، به جان ساختار پوسیده دربار افتاد و می‌خواست دستگاه حاکمیت را از لوث آدم‌های بی‌مصرفی که بر سرمایه کشور چنبره زده بودند و دست اجانب را بر سرزمین ایران باز گذاشته و بعید نبود که کشور را دربست تسلیم دشمن کنند‌، قربانی شد. رئیسی نیز، چه در کسوت ریاست قوه قضائیه و چه در جایگاه ریاست‌جمهوری، علیه رانت، رانت‌بازی و ناکارآمدی عده‌ای ایستاد. بنابراین‌، تلاش برای بازگرداندن اعتماد مردم، رسیدگی به محرومان و مبارزه با فساد‌، وجه مشترک این دو چهره است.
آنچه مردم را به این قیاس وا می‌دارد، سبک مدیریتی، روحیه فداکاری، صلابت و صداقت در عمل است. در دنیایی که سیاست گاه با شعار گره خورده، مردانی چون امیرکبیر و رئیسی هستند که با عمل خود تاریخ را می‌نویسند. یکی در عهد قاجار، دیگری در دل قرن چهاردهم شمسی. اما هر دو، در حافظه مردم، به عنوان مردان میدان، مظلومان اصلاح و قهرمانان خدمت ثبت شده‌اند.
با همین شناخت و نگاه است که رهبر فرزانه و حکیم انقلاب در اولین دیدار با رئیس‌جمهور و دولت چهاردهم، ضمن بیان نکات مهمی به دولت پزشکیان‌، همچون رعایت اولویت‌های فوری از جمله مقابله با تورم و گرانی، چگونگی انتخاب مدیران و همکاران، حضور در متن مردم، ضرورت حکمرانی قانونمند در فضای مجازی و توجه به تولید به عنوان کلید حل مشکلات اقتصادی، بار دیگر به اقدامات شهید رئیسی در سه سال ریاست جمهوری‌اش اشاره کرده و عملکرد سه ساله دولت سیزدهم و شهید رئیسی را با دوره خدمت امیرکبیر قیاس کردند و فرمودند: «همچنان‌که امیرکبیر در مدت سه سال کارهای بزرگی انجام داد و رئیسی عزیز هم در حدود ۳ سال خدمت، برخی پایه‌گذاری‌های خوبی انجام داد که ان‌شاءالله ثمره آن به کشور خواهد رسید.»
شهید رئیسی همچون امیرکبیر‌، عرصه‌های وسیعی از یک شخصیت ملی را برای ایران ساخت و تلاش کرد کشور را از تاثیر تحریم‌ها نجات دهد و در این امر آنچنان موفق بود که صادرات نفتی که در پایان دولت دوازدهم روحانی به مرز 150 هزار بشکه رسیده بود و نفتکش‌های بزرگ حتی اجاره‌ای‌، ماه‌ها با انباری از نفت روی دریا معطل بودند و به جهت زمان اضافی مورد نیاز برای تخلیه (دموراژ) مجبور به پرداخت هزینه‌های هنگفت می‌شدیم، این شهید عزیز نه با برجام‌، بلکه با برجامی که آمریکا از آن خارج شده و اروپا به تعهدات برجامی خود عمل نمی‌کرد، صادرات نفت را به مرز یک میلیون و 400 هزار بشکه رساند و پول آن را به کشور برگرداند تا نیازهای کشور برآورده شود.شهید رئیسی کارخانه‌های تعطیل‌شده را احیا و راه‌اندازی کرد، به روستا‌ها سر می‌کشید و خدمات بهداشتی، درمانی، آموزشی ارائه می‌کرد، تلاش کرد تا تحریم‌های ظالمانه غرب مانع پیشرفت کشور نشود‌، او منزلت بین‌المللی ایران را در جهان ارتقاء داد. 
شهید رئیسی به‌عنوان رئیس‌جمهوری که شعار «دولت مردمی» را سرلوحه کار خود قرار داده بود‌، بازگشت به مردم را کلید احیای سرمایه اجتماعی می‌دانست. او با انجام ده‌ها سفر استانی، به مناطق محروم سفر کرد و به‌صورت مستقیم با مردم گفت‌وگو می‌کرد. این رویکرد، نه‌تنها فاصله میان دولت و ملت را کاهش داد، بلکه اعتماد عمومی را تقویت کرد. حضور گسترده مردم در مراسم تشییع پیکر این عزیز در چنین روزهایی که در سالگرد آن قرار داریم در تهران، مشهد و دیگر شهرها، نشان‌داد که جایگاه ویژه او همیشه در قلب ملت ایران بوده و هست و تصویر او به عنوان رئیس‌جمهور محبوب مردم ایران در کنار شهیدان رجایی و باهنر‌، همیشه در حافظه تاریخی این ملت ثبت و ضبط خواهد ماند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

 «شهید رئیسی» الگویی برای حکمرانی

رسول سنائی‌راد

جمهوری اسلامی ایران که در دهه اول عمر گرانقدرش، الگو‌هایی از حکمرانی اسلامی، چون شهیدان بهشتی، رجایی، باهنر، چمران و تندگویان را تجربه کرده بود، در غوغا و گرد و غبار تحولات سیاسی- اجتماعی پس از جنگ و به میدان آمدن کارگزارانی مدعی و البته منتقد و بعضاً معارض ارزش‌های حکمرانی دوران اولیه انقلاب، با توجیه ضرورت‌های سرعت‌بخشی به توسعه فاصله کارگزاران و مسئولان از آن الگو‌ها و حسرت آن دوران را شاهد بود. 
در مواجهه با چنین اوضاعی، برخی زبان به طعنه گشوده و برای عقده‌گشایی، ساختار نظام را مانع تداوم آن الگو‌ها معرفی کردند و برخی با بی‌اعتنایی به انصاف، با اشاره به دوران کوتاه مسئولیت آنها و حاکمیت فضای هیجان اولیه انقلاب به استثنا بودن و حتی ناممکن بودن ادامه آن سیره حکمرانی در شرایط عادی، نظر داشتند. 
اما با ورود آیت‌الله ابراهیم رئیسی به عرصه مدیریت کلان کشور، اعم از دوران کوتاه ریاست قوه قضائیه و سپس دوران سه ساله ریاست قوه مجریه، ایران اسلامی در گام دوم انقلاب بزرگ خود، فهم دیگری از کارگزاری و اداره کشور را رقم زد و شاهد تکرار الگو هایی، چون شهید رجایی در عرصه حکمرانی بود. 
شهید رئیسی در شرایطی سکان اجرایی کشور را به دست گرفت که اوضاع اقتصادی چندان سامانی نداشت و در مقابل توقعات و انتظارات مردم هم از کارگزاران و مسئولان نظام بیشتر شده و گله‌مندی‌هایی نسبت به سیره حکمرانی آنان تا حد فرسایش سرمایه اجتماعی نظام پدید آمده بود. 
در چنین وضعیتی آیت‌الله رئیسی با برخورداری از مجموعه‌ای از فضایل و قابلیت‌های فکری، اعتقادی و رفتاری، الگویی از مدیریت و حکمرانی را پیاده ساخت که پژواک و تکرار همان اسطوره‌های بزرگ همچون شهیدان رجایی و چمران به حساب می‌آمد. 
ویژگی‌هایی که شهید رئیسی را در تراز الگوی حکمرانی نظام جمهوری اسلامی قرار داده و توانسته است در نقش‌آفرینی موفقش در عرصه کارگزاری و حکمرانی به نمادشدن منتهی شود، عبارتند از:
۱- اخلاص و نیت الهی او برای کار و مسئولیت که خروجی آن کار جهادی، خستگی‌ناپذیر و همچنین بردباری و صبوری در برابر تمامی ناملایمات، سختی‌ها و حتی اهانت ها، جفا‌ها و همچنین محبوبیت در بین مردم بود. 
۲- مردمی بودن و مردمداری که از حضور در بین مردم و درک دردها، نیاز‌ها و خواسته‌های ملموس و واقعی مردم تا تلاش مجدانه و صادقانه او برای حل مسائل و مشکلات مردم و ترجیح آنان بر خواص و ویژه‌خواران را موجب می‌شد. 
۳- خطرپذیری و شهامت ورود به عرصه‌های سخت و مشکلات اساسی که از کلید زدن ابرپروژه‌هایی، چون شیرین‌سازی و انتقال آب از خلیج‌فارس تا تصمیم‌گیری برای گشودن گره مشکلات بنگاه‌های کلان اقتصادی و تولیدی را رقم می‌زد. 
۴- دوری از تشریفات و تجمل که گرچه متأسفانه بخشی از تشریفات به عنوان یک اپیدمی و مرض فراگیر و گاه با بهانه پروتکل‌های رسمی برای برخی کارگزاران به عنوان یک رویه معمول و عادی درآمده و فاصله از آن رفتاری مغایر شأن مسئولیت و حکمرانی محسوب می‌شد، اما در سیره و رفتار شهید رئیسی هیچ جایگاهی نداشت و او ساده‌زیستی و دوری از تجملات و تشریفات را مشابه همان اسطوره‌های انقلابی اول انقلاب همچون شهید بهشتی و رجایی، مراعات می‌کرد. 
۵- عطوفت، انعطاف و مدارا با دوستان نظام و شهروندان کشورمان و قاطعیت و صراحت در اعلام مواضع عزتمندانه و انقلابی به بیگانگان که او را کارگزاری عامل به آموزه قرآنی اشداء علی‌الکفار و رحماء بینهم معرفی می‌نمود. 
۶- سعه صدر، تواضع و بردباری در مواجهه با مشکلات و حتی ناسپاسی ها، تعهد و مسئولیت‌شناسی حتی نسبت به برخی قصورات گذشته مسئولان که نه تنها از گذشتگان و ارث رسیده از بی‌عملی یا سستی آنها شکوه نمی‌کرد، بلکه در برابر برخی نسبت‌های ناروا در رقابت‌های سیاسی- جناحی نیز صبوری و خویشتنداری برای حفظ حرمت‌ها و امید مردم را ترجیح می‌داد. 
۷- اعتماد عمیق به درستی اهداف انقلاب و نظام به خوش‌بینی به آینده آن که موجب حرکت پرشور و پر از امید و اعتماد او برای عبور از مشکلات و سرعت‌بخشی به طی مسیر پیشرفت می‌شد و تداوم حرکت و شتاب‌بخشی به آن را موجب می‌گردید. 
از این رو، پس از شهادت ایشان، حکیم فرزانه انقلاب اسلامی که ارزیابی دقیق از کارگزاران نظام و شیوه حکمرانی آنها دارند، با اشاره به چنین ویژگی‌هایی درباره این شهید سعید فرمودند: «این ویژگی‌ها، برای تبیین یک الگو و ثبت در تاریخ بیان شد تا معلوم شود رئیس قوه مجریه می‌تواند مجموعه‌ای از فضایل فکری، قلبی و عملی داشته باشد و آنها را در عملکرد حاکمیتی و فردی خود دنبال کند.»

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

قسمت ایرانی سفر ترامپ به خاورمیانه

علی مرادی مراغه‌ای

ترامپ در سفری چهار روزه به خاورمیانه، با کشورهای عربی قرادادهای تریلیونی را بست و هدیه عجیب و غریب امیر قطر را هم گرفت و به آمریکا بازگشت. در طول یکصدسال، سیاستِ آمریکا در خاورمیانه همین قراردادها مهم بوده است. اینکه، دموکراسی، حقوق بشر یا مثلا روزنامه نگار خاشقچی تکه تکه و در اسید ذوب می گردد برای سردمداران آمریکا فسانه هستند، اینها تنها وقتی مهم می گردند و برجسته می شوند که قبل از آن، خللی و چشم زخمی بر آن منافع اقتصادی و آن قرادادهای تجاری رسیده باشد.

از یکصدسال پیش، سیاست آمریکا همین بوده منتهی بازیگران نقش ها فرق می کنند این بن سلمان که بدون توسعه سیاسی می خواهد آن کویر را سرسبز و چمنزار و مدرن کند عینا نقش محمدرضاشاهِ نیم قرن پیشِ ما را بازی می کند. مارکس زمانی گفته بود تاریخ تکرار می گردد اما در بار دوم به صورت کمدی! اما این بازی به نظر ما بیشتر به تراژدی شبیه بوده مخصوصا آن خسروشاهی را وقتی می بینیم در کنار ترامپ و بن سلمان در ضیافت ناهار در کاخ الیمامه! شاید نسل امروزِ بیگانه با تاریخ، این دارا خسروشاهی را نشناسد و مخصوصا سرگذشت تراژیک پدربزرگ او علی خسروشاهی را نداند که چپ ها و چپ زدگان اوایل انقلاب، تمام کارخانجات و دارایی هایش را مصادره کرده و او را با اردنگی بیرون انداختند.

خسروشاهی ها ترک بودند و از شهر خسروشاهِ نزدیک تبریز برخاسته بودند پس از انقلاب با تحریک احزاب چپی، علی خسروشاهی توسط کارگرانش در خود کارخانه اش زندانی شد! او را محاکمه و کلیه اموالش را مصادره کردند. علی اصغر سعیدی در کتاب «موقعیت صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی، زندگی و کارنامه علی خسروشاهی» در صفحه ۳۰۰ آورده است که اتهام او چه بوده! در کیفر خواست مصادره اموال علی خسروشاهی چنین آمده‌ بود: «تغییر ذائقه مردم و ترویج فرهنگ آرایشی غرب از طریق تولید پفک، شیرخشک و‌لوازم آرایشی بهداشتی»!. آن زمان که این ملت در دنیای یوتوپیا و آسمانها سیر می کرد چیپس و پفک گناه شمرده می شد و ذائقه ها را عوض می کرد اما الان که این مردم بر روی زمین صلب و سخت افتاده و زندگی می کنند اصلا چیپس و پفک ذائقه ها را را عوض نمی کند! در آن فضای چپ زده، علی خسروشاهی کارآفرین نخبه نبود بلکه در قاموس چپ ها، زالوصفتی بود که خون کارگران را مکیده بود!

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

دولت چهاردهم، مکران و آنچه ز بیگانه تمنا می‌کرد

احمد الهیاری
 

اظهارات اخیر دونالد ترامپ در سفر به کشورهای عربی کرانه جنوبی شاخاب پارس (خلیج فارس)، که با مقایسه‌ای بحث‌برانگیز میان وضعیت زیست‌محیطی، عمرانی و اقتصادی ایران و همسایگانش همراه بود، واکنش‌های گسترده‌ای در ایران به دنبال داشت. او با اشاره‌ای مستقیم به دستاوردهای اخیر کشورهای عربی، به گونه‌ای بر عقب‌ماندگی و پسرفت ایران در برخی زمینه‌ها کنایه زد و بدین‌ترتیب، احساساتی آمیخته از حسرت و ناخشنودی را در میان برخی ایرانیان برانگیخت.

در مقابل، مسعود پزشکیان؛ رئیس‌جمهور ایران، به گونه‌ای درصدد پاسخ برآمد و در نشست با شهرداران کلان‌شهرهای کشور، بر ضرورت توسعه کرانه‌های مکران تأکید ورزید و با نقد طرح‌های پیشین اجرا شده در این منطقه، اظهار داشت: «با رهبر انقلاب درباره توسعه این سواحل گفت‌وگو داشتم و به ایشان گفتم اجازه بدهید از نظرات کارشناسان خارجی استفاده کنیم. ما باید شهرهایی در این مناطق بسازیم که چیزی کمتر از شهرهای سایر کشورهای واقع در ساحل خلیج‌فارس نداشته باشند. ما باید بهترین، باکیفیت‌ترین و مناسب‌ترین منازل و شهرها را برای مردم خود بسازیم». اما جناب رئیس‌جمهور درباره نظر رهبر انقلاب در این‌باره سخنی نگفت. افزون بر این، پزشکیان با وجود نقدهای مکرر به طرح‌های پیشین توسعه مکران، هیچ کاستی مشخصی را برنشمرده است تا کارشناسان داخلی دریابند چرا باید به مشاوران خارجی روی آورد. این ابهام، نیاز به شفاف‌سازی درباره نارسایی‌های طرح‌های پیشین را بیش از پیش نمایان می‌کند.

چنانچه رئیس‌جمهور به ناتوانی کارشناسان ایرانی در تدوین برنامه‌های کارآمد توسعه باور راسخ دارد؛ می‌تواند بی‌واسطه از هوش مصنوعی بخواهد فهرستی از ایرانیانی که در طراحی و اجرای برنامه‌های توسعه در کشورهای عربی، آفریقایی و آسیایی نقش‌آفرین بوده‌اند، فراهم آورد. نتیجه، شگفت‌انگیز و در عین حال تأسف‌بار خواهد بود. فهرستی از نخبگان ایرانی که در سطح جهانی در برنامه‌های توسعه و کاهش فقر درخشیده‌اند اما در سرزمین خویش نادیده انگاشته شده‌اند. همچنین شایسته است رئیس‌جمهور دستور دهد فهرستی از کارشناسان اقتصادی و اجتماعی از جامعه بومی منطقه مکران که دارای اندیشه و ایده برای توسعه‌اند، شناسایی شوند. این بار نیز شگفتی در انتظار خواهد بود از وجود کارشناسانی که با دانشی ژرف، وضعیت و نیازهای اقتصادی و اجتماعی منطقه را همراه با راهکارهای مؤثر به‌گونه‌ای دقیق‌تر بازتاب می‌دهند. اجازه دهید به فهرست کوتاهی از کارشناسان وطنی شاغل در پروژه‌های سازمان‌های توسعه‌ای بین‌المللی و داخلی اشاره کنم تا زحمت جست‌وجو نیز کم شود:

 

محمدحسین شریف‌زادگان، مدرس و مشاور برنامه‌ریزی منطقه‌ای و مجری طرح جامع عمران و توسعه منطقه مکران

شیرین حکیم‌زاده، مشاور پروژه بازسازی بیروت

لیلا کریمی‌مقدم، اقتصاددان توسعه منطقه‌ای و مشاور زیرساخت‌های گردشگری دریای سرخ عربستان؛ محمدحسین پورکرمانی اقتصاددان توسعه منطقه‌ای و مشاور کریدور حمل‌ونقل بین‌المللی کاریک میان ازبکستان و قزاقستان

سارا طباطبایی، متخصص شهرهای هوشمند و مشاور زیرساخت‌های دیجیتال تفلیس

حامد موسوی، مشاور پایداری شهری پروژه شهرهای سبز در اردن

فرزانه رودی، مشاور اسکان سازمان ملل.

از میان کارشناسان اقتصادی و اجتماعی جامعه بومی مکران می‌توان به عبدالوهاب شهلی‌بر، محمدعثمان حسین‌بر، عباسعلی زالی، زهرا احمدی‌پور، محمدعلی حسینی، محمدرضا سپهری و بسیاری دیگر اشاره کرد.

اما این همه داستان نیست. رئیس‌جمهور می‌تواند سرزده به سازمان برنامه‌ و بودجه و مرکز پژوهش‌های توسعه و آینده‌نگری آن گام نهد و شاهد کارشناسان خبره و برجسته‌ای باشد که ایده‌ها و دیدگاه‌هایشان پشت دیوارهای نامرئی مدیران میانی و ارشد محبوس مانده است.

رئیس‌جمهور با برگزاری نشست‌هایی با نمایندگان بخش خصوصی، از دیدگاه‌ها و برنامه‌های مشارکت این بخش در توسعه مکران شگفت‌زده خواهد شد. آنگاه درخواهد یافت که آنچه خود داشت، ز بیگانه تمنا می‌کرد.

تأکید رئیس‌جمهور پزشکیان بر بهره‌گیری از مشاوران خارجی، در حالی مطرح می‌شود که ایرانیان بسیاری در جایگاه مشاور و مدیران اجرائی در تراز جهانی خوش درخشیده‌اند. کافی است به دور از چشم خودعقل کل پندارهای شوراهای به‌اصطلاح توسعه، شماری از این نخبگان را فراخواند و به گفت‌وگو نشیند تا دریابد تجربه توسعه منطقه‌ای موفق در ایران با دانش ایرانی دست‌یافتنی است. چالش بنیادین توسعه مکران، نه نبود اسناد راهبردی و نه فقدان طرح‌های مورد تأیید کارشناسان خارجی، بلکه موانع اجرائی، به‌ویژه تأمین مالی پروژه‌هاست. جست‌وجویی ساده در خاطرات افرادی چون فریدون هویدا (برادر هویدا) و اسدالله علم، نشان می‌دهد که بسیاری از طرح‌های کنونی، مانند راه‌آهن چابهار، بندر چابهار، کریدور ساحلی و نیروگاه حرارتی، پیشینه‌ای دیرینه دارند و اغلب توسط مشاوران خارجی پیشنهاد شده‌اند، اما در زمان خود به اجرا درنیامده و به ثمر نرسیده‌اند.

برنامه‌های جامع توسعه این منطقه، همسو با معیارهای جهانی، پیش‌تر تدوین شده‌اند و بعید است کارشناسان خارجی رویکردها و برنامه‌هایی به‌کلی متفاوت پیشنهاد دهند. کمبود و عدم تخصیص به‌موقع و کافی منابع مالی است که اجرای این طرح‌ها را با تأخیر مواجه کرده است. بررسی اعتبارات مصوب نشان می‌دهد که با ادامه روند کنونی تأمین مالی توسط سازمان برنامه‌وبودجه، برخی پروژه‌های مکران بیش از ۲۰ و در مواردی بیش از ۴۰ سال به درازا خواهد کشید.

جذب سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی و پیوند با اقتصاد جهانی برای پیشبرد این برنامه‌ها حیاتی است. این موضوع، کشفی تازه نیست و بارها در محافل گوناگون مطرح و توسط دولتمردان مختلف تأیید شده است. با این حال، برخی اصول قانون اساسی و دیدگاه‌های سنتی، در کنار تحریم‌ها موانعی در مسیر جذب سرمایه پدید آورده‌اند. مهم‌ترین مانع، نبود پیوند کارآمد اقتصاد ایران با نظام اقتصاد جهانی است که جریان سرمایه و فناوری را محدود کرده است. مکران نیز از این قاعده مستثنا نیست.

پیشنهاد می‌شود رئیس‌جمهور محترم در صورت ابرام بر ترجیح کارشناسان خارجی، به‌منظور پیشگیری از معطل‌ماندن برنامه‌ها و ایجاد میان‌بر، با گزینش شرکت‌های معتبر بین‌المللی اسناد مدون موجود را جهت بررسی و اصلاح در اختیار آنان قرار داده و در صورت تأیید یا رد اسناد موجود تصمیم مناسب را اتخاذ کند. اما اگر اعتباری برای کارشناس ایرانی قائل است، پیش از فراخوان کارشناسان خارجی برای تدوین سند راهبردی، درنگ کند و دست یاری به سوی کارشناسان ایرانی باتجربه جهانی دراز کند. سازمان برنامه و بودجه کشور می‌تواند کارگزار دعوت از کارشناسان ایرانی مجرب بین‌المللی باشد.

از اولین نقد رئیس‌جمهور به برنامه‌های توسعه مکران و طرح رجوع به کارشناس خارجی توسط ایشان ماه‌ها گذشته است. با توجه به شرایط رقابت‌های منطقه‌ای مجاز به ازدست‌دادن زمان نیستیم. تا هنگام تأیید و رد طرح‌های موجود یا تدوین برنامه‌های جدید جناب ایشان اهتمام خود را بر جلب و جذب سرمایه‌گذاری و رفع موانع پیش‌روی طرح‌های در حال اجرا صرف کند؛ توسعه صنعتی مکران را با جدیت بیشتری پی بگیرد و با تقویت تکنوکراسی، از بخش خصوصی واقعی بخواهد «جاده مخصوص صنعتی مکران از چابهار تا میناب» را بنیان نهد. باشد که توسعه‌یافتگی کرانه‌های شمالی دریای مکران و شاخاب پارس، حسرت جهانیان را برانگیزد.

خلاصه آنکه توسعه منطقه مکران، فرصتی بی‌مانند برای نمایش توانمندی‌های داخلی ایران در دستیابی به توسعه پایدار و هم‌تراز با معیارهای جهانی است. چالش‌های پیش‌رو، بیش از آنکه به کمبود اسناد راهبردی یا فقدان دانش بومی بازگردد، ریشه در موانع اجرائی، به‌ویژه تأمین مالی ناکافی و ناپیوسته دارد. بهره‌گیری از نخبگان ایرانی با تجربه جهانی، کارشناسان بومی مکران و ظرفیت‌های بخش خصوصی، همراه با اصلاح موانع ساختاری جذب سرمایه و تقویت پیوند با اقتصاد جهانی، می‌تواند مکران را به الگویی برجسته در توسعه منطقه‌ای بدل کند. رئیس‌جمهور محترم می‌تواند با تشکیل کارگروهی متشکل از این نیروها، ضمن بازنگری در روندهای اجرائی کنونی، برنامه‌ای زمان‌بندی‌شده برای تحقق اهداف توسعه مکران ارائه دهد و با گزارش‌دهی شفاف به مردم، اعتماد عمومی را به این فرایند جلب کند. توسعه مکران نه‌تنها پاسخی به نیازهای داخلی، بلکه گامی در راستای ارتقای جایگاه ایران در نظام اقتصاد جهانی خواهد بود. 

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

مسیر تحقق سند تحول

علیرضا کاظمی /وزیر آموزش و پرورش 

از سال ۱۳۹۲ تاکنون که سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تصویب و ابلاغ شد تمام وزرای وقت آموزش و پرورش اقدامات ارزشمندی را طراحی، ابلاغ و در دستور کار قرار داده‌اند؛ لکن، به دلیل بی‌ثباتیِ مدیریتی و فقدان یک برداشت مشترک، الگوی مواجه با اجرای سند متفاوت بود که بخشی از عقب افتادگی‌های آموزش و پرورش به این موضوع برمی‌گردد؛ آخرین اقدام ارزشمند سند در دورۀ گذشته تهیۀ نقشه راه جامع سند در ۲۷ خوشه برنامه و ۱۴۷ پروژه بود که به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید. ما تمرکز بر اجرای این نقشه را تنها مسیر تحول دانسته و کانون تحول را در مدرسه متمرکز کرده‌ایم. تقسیم کارِ دقیق را انجام داده، گام‌های اجرایی را برداشته و فرایند پایش و نظارت را با جدیت تمام آغاز کرده‌ایم. روح حاکم بر سند و ۱۴۷ پروژۀ آن کیفیت و عدالت است؛ اگرچه تمام برنامه‌ها و پروژه‌ها با این نگاه دنبال می‌شوند، لکن دو برنامۀ ناظر به این دو موضوع را که برخاسته از نگاه عمیق و راهبردی  ریاست محترم جمهور است، انتخاب کرده و در دستور کار قرار داده‌ایم. برای دستیابی به کیفیت در کنار همۀ اقدامات بلند مدت در حوزۀ نیروی انسانی و برنامۀ درسی و ساز و کارهای مربوط به آن، معلم و کلاس درس و توانمندسازی مدیران را که مهم‌ترین عنصر در شکل گیری تربیت و ارتقای کیفیت است هدف‌گذاری و توانمندسازی معلمان و ارتقای دانش آن ها در حوزه‌های دانشی، روشی، یاددهی، یادگیری و مهارت‌های معلمی در قالب اجتماعات یادگیری (از هم‌آموزی، به‌هم آموزی، با هم آموزی) را در کنار آموزش‌های حضوری، مجازی و کارگاه‌های آموزشی برنامه‌ریزی کرده، به‌صورت آزمایشی در شهر قدس اجرا و سال آینده در تمام کشور اجرا خواهیم کرد.
در همین راستا ارتقای دانش مدیریتی  و توانمندسازی مدیران را برای راهبری و حرکت مدرسه در مسیر تحول در فضای مدیریتی، برنامه‌ریزی، تغییرات کالبدی، تحول در شاخص‌ها و فعالیت های پرورشی و فرهنگی در دستور کار قرار داده و اجرای الگوی مدرسۀ تراز را در ۱۰ درصد مدارس دولتی با آموزش مدیران آغاز کرده‌ایم.
برای دستیابی به عدالت آموزشی که اگرچه ابعاد بسیار زیادی دارد، لکن، بهره‌مندی از زیرساختها و استانداردهای فضا و تجهیزات را در اولویت قرار داده و نظام مسائل این بخش را در کل کشور در ۶ محور و ۷۲۰۰ نقطه مسئله شناسایی کرده‌ایم و با استفاده از تمام ظرفیت‌های دستگاه‌های اجرایی، مسئولیت اجتماعی بنگاه‌های اقتصادی، ظرفیت عظیم خیرین و البته با محوریت مردم و گروه‌های جهادی با تشکیل بیش از ۶ هزار تیم آغاز کرده که تاکنون دستاوردهای بزرگی به همراه داشته است.
در کنار این دو برنامۀ مهم، پروژه‌های پیشران سند را در اولویت قرار داده و برنامه‎ ریزی‌های لازم را برای انجام آن معمول داشته ایم.
تحول در برنامۀ درسی، تحول در ساختار و کیفیت دانشگاه فرهنگیان، تحول در حوزۀ پرورشی و فرهنگی، سند جامع نیروی انسانی، بهبود شرایط سازمان تعلیم و تربیت کودک و توجه به این دورۀ مهم، توسعۀ مهارت‌های فنی و حرفه‌ای، موضوع هوش مصنوعی و ارتقای کیفیت علمی و تربیتی حوزه‌های علمی و نخبگانی از مهم‌ترین برنامه‌های پیشران اجرای نقشه راه سند است که در دستور کار قرار دارد.
امید است با لطف و عنایت خداوند منان و ائمۀ معصومین علیهم‌السلام و تلاش همکاران در دورۀ جدید، گام‌های مؤثرتری در تحقق اهداف سند تحول بنیادین برداشته شود، ان‌شاء ا... .

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

آن مرد مغتنم

جواد شاملو
رهبر انقلاب تاکنون برای افراد بسیاری، صفت‌های مثبت بسیاری ذکر کرده‌اند. اما خاطر نمی‌آورم در مورد کسی از واژه «مغتنم» استفاده کرده باشند؛ غیر از شهید پرواز اردیبهشت. این واژه یعنی چه؟

مغتنم را در مورد فرصت‌ها به کار می‌برند. فرصت‌ها هم ارزشمندند و هم زودگذر؛ تا نرفته‌اند باید از آن‌ها بهره برد چراکه معلوم نیست بعداً دوباره به دست بیایند یا نه. هر آن پدیده ارزشمندی که بعد از مدت‌ها انتظار رخ بنماید و زودگذر هم باشد، مغتنم است. اگر به کسی گفتیم مغتنم، تلویحا گفته‌ایم: تو ویژگی‌های خوبی داری که تا پیش از تو، خبری از این ویژگی‌های خوب در دیگران نبود. تو همانی هستی که باید باشی، اما دیگران نبودند آنی که باید می‌بودند.
رئیسی برای ایران یک فرصت بود. امتداد دولت او به اقتصاد داخلی و سیاست خارجی، به سیاست متخلقانه و متقیانه، به حکمرانی مردمی و ایجاد مخرج مشترکی بزرگ‌تر میان مستضعفان و حاکمیت یک جان تازه می‌بخشید. این به معنای نقد نداشتن به دولت سیزدهم نیست؛ اما رئیسی همت آن را داشت که فرمان کشور را به سمت تحول بپیچاند و به سمت آن حرکت کند، ولو به نحوه این حرکت، انتقادات کوچک و بزرگی هم وارد باشد. 
چه ویژگی‌هایی شهید رئیسی را مغتنم می‌کرد؟ پیش از بر شمردن ویژگی‌ها می‌توانیم مطلب را خلاصه کنیم در همین یک جمله که برای رئیسی مسئولیت مغتنم بود، نه سمت. او با سمت به عنوان غنیمتی برای بهره‌بری خودش برخورد نکرد، سمت برای او غنیمتی برای خدمت بود. رئیسی فرصت خدمت را مغتنم شمرد که خودش مغتنم شد. اما به صورت جزئی‌تر می‌توان گفت: 
یک. رئیسی یک رئیس‌جمهور کاملا مردمی بود. رئیسی با بی‌خبر بودن از درد مردم نسبتی نداشت و معنای جدیدی به سفرهای استانی بخشید. سفرهای استانی در دوران شهید رئیسی هرچه بیشتر از خصلت تشریفاتی خود فاصله گرفت. اگر لازم بود، سفر به یک استان تکرار می‌شد، به مناطق محروم استان سر زده می‌شد و رئیس‌جمهور چهره به چهره با ضعیف‌ترین مردم گفت‌وگو می‌کرد و می‌نشست و بر می‌خاست. دولت سیزدهم موفق شد تکریم مردم را احیا کند و رنگ و بوی اشرافی دولت را از میان ببرد. 
رئیسی در مردم‌داری به افقی دست یافت که پس از او هم سادگی و مردمی بودن رئیس‌جمهور در عین وزانت او، تبدیل به ارزشی لایتغیر بشود. او توقع مردم را از مسئول جمهوری اسلامی به جای واقعی‌اش برگرداند و سادگی امامین انقلاب را دوباره در مهم‌ترین مسند اجرایی حکومت جاری کرد. این مهم‌ترین اقدام و دستاورد شهید رئیسی بود. به زبان صریح، رئیسی آبروی مسند ریاست جمهوری و مسئول ریاست جمهوری را خرید؛ آبرویی که با خون شهیدانی همچون رجایی و باهنر به دست آمده اما با رفتارهای نامتناسب با انقلاب اسلامی ملت ایران، به راحتی تهدید می‌شود. 
دو. رئیسی پس از سال‌ها طعم یک رئیس‌جمهور همراه با ارکان و آرمان‌های نظام را به ملت و حاکمیت چشاند. او رئیس‌جمهوری بود که ساز مخالف نمی‌زد و در عین برخورداری از پایگاه اجتماعی و در عین تلاش شبانه‌روزی، نسبت به مقام ولایت مطیع بود و نسبت به دیگر مسئولان، رفیق. او سعی نمی‌کرد با ادای اپوزیسیون را درآوردن پیش برخی از اقشار مردم محبوب شود؛ رئیسی خود را تافته جدابافته از نظام جا نمی‌زد؛ رئیسی به آقا زخم زبان نمی‌زد و اختلافات با مسئولان را به سطح جامعه نمی‌آورد؛ کاندیداتوری او روز بعد از انتخابات تمام شد و او در تمام سه سال مسئولیتش دیگر سیاسی‌بازی نکرد.  
سه. رئیسی جهادگری و عمل‌گرایی را با وزانت علمی و حضور مؤثر در محافل جهانی جمع کرد. او هم عالم بود و هم عامل. نه ریاست‌جمهوری را با یک پست مدیریتی و پشت‌میزنشینی و خطابه‌نویسی و بی‌تحرک اشتباه گرفت و نه با عمل‌گرایی صرف، وزن این جایگاه را پایین آورد. ریاست‌جمهوری مسندی است هم اجرایی و هم فکری و این عجیب نبود از رئیسی که هم کار کند و هم شب عاشورا در یکی از هیئات مهم تهران منبر برود؛ هم کار کند و هم در سازمان ملل باری عکس حاج‌قاسم و باری قرآن را سر دست بگیرد و خطابه‌ای آبرومند ایراد کند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

ویتکاف؛ نماینده فضای مجازی آمریکا

ناصر کنعانی مقدم

مصاحبه اخیر ویتکاف که در آن با تاکید مجدد بر غنی‌سازی صفر در ایران صورت گرفت بار دیگر موید این نکته است که مذاکرات جاری میان ایران و آمریکا از نظر واشنگتن دو چهره دارد. یک چهره این مذاکرات متشکل از چیز‌هایی است که توسط آمریکا پشت میز مذاکره مطرح می‌شود و چهره دیگرش به اظهاراتی مربوط است که در تبلیغات و فضای مجازی طرح می‌شود.

به نظر می‌رسد در این میانه آقای ویتکاف بیشتر نماینده آمریکا در فضای مجازی باشد و حرف‌های این‌چنینی او قابل اعتنا نیست. در واقع عملا ترامپ خود همه‌کاره این مذاکرات است و ویتکاف در حد یک مهره شطرنج، از آن‌جهت که ترامپ قمارباز است و باید گفت در حد کارتی است که در قمار آقای ترامپ نقشی را بازی می‌کند. از تعابیر بازی مافیا اگر استفاده کنیم، ویتکاف شاید بیشتر شبیه جوکری باشد در صحنه دیپلماسی آمریکایی. ایران برای طرف مقابل روی میز مذاکره مشخص کرده و در پیام‌های کتبی که رد و بدل می‌شود به طرف مقابل تفهیم اتهام شده در رابطه با مسائل برجام چه خطا‌هایی مرتکب شده‌اند و در عین حال، به روشنی خواسته‌ها و خطوط قرمز ایران به طرف مقابل انتقال یافته است. در این سطح تا این مرحله به نظر می‌رسد درک متقابلی وجود دارد. اما شیوه مذاکرات ترامپ این‌گونه است که همیشه خود را برنده نشان می‌دهد و اهل بلوف است. از سوی دیگر، باید توجه داشت که این آمریکایی‌ها شدیدا نیازمند به این مذاکره هستند، چون در موقعیتی بسیار بحرانی قرار دارند. آمریکایی‌ها و کشور‌های جنوب خلیج‌فارس می‌دانند که سرمایه‌گذاری در این کشور‌ها و حتی فروش تسلیحات آمریکایی متکی بر این امر است که ایران در مناسبات منطقه‌ای حضوری جدی و فعال داشته باشد و هر اقدامی که امنیت ایران را به خطر بیاندازد، امنیت آن سرمایه‌گذاری هم به خطر می‌افتد و هیچ سلاح یا نیروی خارجی برای مهار ایران کارساز نخواهد بود. آمریکایی‌ها برای توجیه اقدامات آشکارشان در حمایت از کشتار مردم غزه به تعبیر مقام معظم رهبری به دروغگویی در بحث صلح از طریق قدرت رو آورده‌اند و این در حالی است که با افزایش آگاهی مردم منطقه و جهان آنها به خوبی حس می‌کنند که حضور نظامی‌شان در منطقه توجیهی ندارد. آنها به خوبی می‌دانند اگر ایران قدرت برتر منطقه باشد، دیگر آمدن به خلیج‌فارس و رقص شمشیر و گیسو تکان دادن دخترکان عرب برای آنها ممکن نخواهد بود. بهانه‌های آمریکا برای حفاظت از جریان آزاد انرژی در خلیج‌فارس و باب‌المندب دیگر معنایی ندارد و در واقع این ایران است که با حضور موثر این جریان را تضمین می‌‎کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات