علامه شهید آیتالله سید محمدباقر صدر را اگر شهید ذوالفنون بنامیم، گزاف نیست؛ زیرا او فقیهی جامعالشرایط، فیلسوفی اجتماعی، مفسری بزرگ، متفکری آگاه به فرهنگ و علوم زمانش، نویسندهای توانمند و پرکار و سیاستمداری هوشمند و شجاع و دردآشنا بود. شهید صدر شیفته انقلاب اسلامی و آرمان و اندیشه امام خمینی (ره) بود و همین شیفتگی و پیگیری برای پیادهسازی نسخه عراقی انقلاب اسلامی در کشورش دژخیم بعثی را نگران کرد و ایشان را به همراه خواهر دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاقش «آمنه بنتالهدی صدر» شهید کرد. اصول اندیشهای شهید صدربه مثابه طرح دگرگونساز شهید صدر در سه حوزه ایجاد دگرگونی بنیادی فکری، ایجاد دگرگونیهای اجتماعی و ایجاد دگرگونیهای سیاسی قابل بررسی است. این اصول بنیادی بر پایههای زیر استوار است:
۱- بازسازی اندیشه اسلامی به طوری که این اندیشه بتواند ضمن حفظ اصالت برخاسته از قرآن و سنت متناسب با نیازهای زندگی کنونی عرضه شود و نیازمندیهای انسان معاصر را برآورده کند.
۲- تجدیدنظر در شیوههای تحقیق و تدریس در حوزههای علمیه و مراکز مطالعات اسلامی و بهینهسازی پژوهشهای علمی در برنامههای مرسوم دینی و هماهنگ کردن محتوا و شکل آن با چشماندازها و نیازهای انسان معاصر.
۳- عرضه اسلام به مثابه نظامی هماهنگ و همبسته و برخاسته از دیدگاه فلسفی محکم در قبال هستی و انسان با پشتوانه استدلال منطقی با تأکید بر استقلال مکتب فکری آن و نیز با پرهیز از روشهای انفعالی در عرصه اسلام.
۴- مقابله اصولی با اندیشه مخالف در حیات فکری شهید صدر موج میزند و به تربیت نسلی فعال و پرنشاط از کادرهای فکری از میان علمای حوزه و روشنفکران دانشگاهی و مسلح کردن آنها با فرهنگ ریشهدار و اندیشه نوین اسلامی منجر میشود که میتواند با گسیل به عرصههای کارزار با جریانهای الحادی و مادی مخالف تصویری درست و روزآمد از اسلام در مقابل چشم نسل جدید قرار دهد. (۱)
۵- شهید صدر متوجه شده بود که تغییر اوضاع اجتماعی امت تنها به یاری آن دستگاه رهبری عملی میشود که هم مورد اعتماد امت باشد، هم برخوردار از شایستگیهایی در رهبری باشد که امکان تغییر در اوضاع اجتماعی و تبدیل آن به حالت مطلوب را فراهم کند. در هیئت اجتماعی امت جز دستگاه مرجعیت دینی که قلب تپنده است و محور فعالیتهای دینی و حرکت اجتماعی آن به شمار میرود، دستگاه دیگری با چنین قابلیتهایی وجود ندارد. ناگزیر باید از این دستگاه شروع کرد و آن را از دستگاهی فردی و متکی به شخص به نهادی اصولی تبدیل کرد که ایفای نقش راهبردی و دگرگونساز امت را برای مرجعیت دینی فراهم آورد.
۶- بازسازی دستگاه مرجعیت دینی به طوری که از عهده رهبری فکری و سیاسی امت برآید.
۷- ایجاد تشکیلات اسلامی و انقلابی که زیرنظر مرجعیت عالی دینی فعالیت کند و هدفهای آن را آویزه گوش قرار دهد و سعی در تغییر اوضاع فاسد و تحقق هدفهای سیاسی مرجعیت داشته باشد. (۲)
۸- تدارک پایگاههای گسترده و مؤمن مردمی که به اسلام ایمان حقیقی داشته و آن را عمیقاً و آگاهانه و با تکیه بر اصل همهجانبگی آن درک کرده باشند.
منابع:
۱- اراکی، محسن، دورهها و پیشگامان بیداری اسلامی، ترجمه محمد مقدس، تهران: فراکتاب، ۱۳۸۱، ص۱۰۰.
۲- همان، ص ۱۱۰-۱۰۹.