در شماره گذشته با نگاهی به اعتقاد عمیق شهید صدر درباره ضرورت داشتن مکتب و مبنا برای هر نوع تحول اجتماعی، از جمله حکومت اسلامی به عنوان مهمترین و بزرگترین تحولات اجتماعی، مفهوم «نظام» از منظر اندیشه سیاسی این شهید نابغه در فقه و سایر علوم اسلامی بررسی شد و درباره ضرورت نظامسازی اسلامی اشاره مختصری شد. در این مطلب، اهمیت و دلایل نظامسازی در اندیشه صدر را بررسی خواهیم کرد. دلایل تأکید شهید صدر بر نظامسازی اسلامی را میتوان به شرح زیر اشاره کرد:
یک ـ نیاز به قانونگذاری مبتنی بر مبانی اعتقادی است؛ یکی از مهمترین عوامل کارآمدی و تحقق غایات قوانین، پشتوانه اعتقادی آنها و زمینه فکری است که میتواند در بین اجتماع هدف داشته باشد. با چنین پشتوانه عاطفی و روحی میتوان تنظیم ساختارهای اجتماع را مبتنی بر اصول و قواعد اسلامی پیریزی کرد.
دوـ تلفیق جنبههای معنوی و مادی حیات انسانی؛ ابتنای نظامسازی بر اسلام است که میتواند خلأ معنویت در زندگی اجتماعی را جبران کند؛ زیرا منشأ معنویت که یک نیاز پذیرفته شده انسانی است نمیتواند زادگاه انسانی داشته باشد؛ بلکه باید فراانسانی و از طرف ذات خالق انسان نازل شده باشد.
سه ـ جایگزینی الگوی اسلامی بهجای الگوی الحادی؛ با توجه به هژمونی فکری و اندیشهای نظامهای سلطه همچون نظام سرمایهداری، استخراج درونمایههای نظامسازی اسلامی از دل منابع دینی میتواند خیزش مناسبی در راستای هویتبخشی به اندیشه اسلامی در مقابل نظامهای کفر و ارائه الگوهای موفق در نظامسازی باشد.
با این توضیحات مشخص میشود که کارآمدی در امر نظامسازی بدون توجه به متعلق و خاستگاه آن چنین اقتضایی دارد که با واقعیت انسان بهعنوان یک «انسان» مرتبط باشد و وجود او را تفسیر کند و ویژگیهای حقیقی او و رابطهاش با اشیاء را به او بشناساند. چنین غایتی، فوق نظر به پیشزمینه فکری و خاستگاه اندیشهای در امر نظامسازی است؛ زیرا هدف ساختن نظاموارهها در ابعاد گوناگون حیات انسان، ایصال به این نقطه مطلوب است که کاملترین صورت و قالبی را که انسان میتواند دریابد، به وی بشناساند و برای تحقق این امر راهی جز احاطه کامل این نظام بر تمام واقعیات مرتبط با انسان نیست. به همین دلیل، مکاتب انسانی متولی امر نظامسازی با وجود نقایص ذاتی تفکر بشری و نگرشهای کوتاهی که نسبت به واقعیتهای انسانی داشتند، در هر دورهای نسبت به هم میتوانند کاملتر و کارآمدتر ظاهر شوند. این تنها دلیل و وجه تفوق یک تمدن در مقطع زمانی خاص است؛ لذا از آنجا که تنها معیار علمی و عینی برای سنجش یک نظام اندیشهای در درانداختن کلان نظاموارههای اجتماعی و انسانی، معیار «مطابقت با واقعیت و رفع نیازهای انسانی» است، همواره اندیشهای که شمول بیشتری نسبت به حقایق و مصادیق واقعی تحت موضوع خود داشته باشد، میتواند نسبت به اندیشه دیگر تفوق و برتری جوید؛ زیرا رابطه انسان با واقعیات همواره رابطه کشف و احاطه بر آن است.
دین مبین اسلام در دو کلان ساحت هستیشناسی و دینشناسی اخبار جامعی را پیرامون اجزای جهانآفرین، روابط بین اجزا و حرکت آنها به انسان ارائه میدهد.