یک سال از استقرار مدیریت جدید در سازمان سینمایی کشور میگذرد؛ یک دوره زمانی تعیینکننده که قرار بود با رویکردی متفاوت، سینمای ایران را از رکود و حواشی سالهای قبل خارج سازد. اما آنچه در عمل شاهد آن بودهایم، در بسیاری از جهات، تکرار مکررات و حتی عقبگرد است.
فارغ از شعارها و آمارهای ارائه شده درباره افزایش گیشه و ساخت سالن (که عمدتاً ریشه در تکمیل پروژههای پیشین یا اقبال مقطعی مخاطب به برخی فیلمها دارد)، نقد جدی به عمق سیاستگذاری و رویکرد فرهنگی این مدیریت وارد است. به نظر میرسد سینمای ایران از فقدان یک نقشه راه بلندمدت و باثبات رنج میبرد و مدیریت کنونی بیش از آنکه به فکر اصلاح ساختارها باشد، حتی درگیر امور روزمره و تصمیمگیریهای مقطعی هم نیست؛ بلکه شاهد یک بیعملی و انفعال از سوی سازمان سینمایی هستیم.
یکی از مصادیق این عدم ثبات، تکرار اشتباهات گذشته در برگزاری رویدادهای ملی است. دوپاره کردن جشنواره فیلم فجر که پیشتر نیز تجربه شده و نتایج مثبتی به همراه نداشته، تنها به سردرگمی و تنشهای بیشتر در بدنه سینما دامن میزند. همچنین، انتقال جشنوارههای مهمی، چون فیلم کوتاه به اماکنی مانند ایرانمال، علیرغم تمامی توجیهات، این نگرانی را تقویت میکند که مدیریت سینمایی دولت، هیچ برنامه و سیاستی غیر از تکرار تجربیات اشتباه و شکست خورده دولت دوازدهم ندارد!
نگرانی جدیتر، زمزمهها و اقدامات اولیه برای حذف یا تسهیل افراطی پروانه ساخت است. پروانه ساخت اگرچه حائز اشکالاتی است، اما سازوکاری برای تضمین حداقلهای کیفی و انطباق آثار با موازین قانونی و فرهنگی کشور است. تضعیف این نهاد نظارتی، عملاً به افزایش بیرویه تولیدات کمکیفیت و سرریز شدن بازار با آثاری که فاقد محتوای غنی یا متناسب با فرهنگ ایرانی- اسلامی هستند، منجر خواهد شد. این امر نه تنها سینما را به ورطه بیهویتی میکشاند، بلکه باعث کاهش آمار مخاطبان نیز میگردد؛ زیرا مخاطب فهیم، بهسرعت متوجه افت کیفی آثار شده و ترجیح میدهد از سبد فرهنگی خود، سینما را حذف کند. همچنانکه در طول سه دهه اخیر، این اتفاق افتاده است؛ برخلاف دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ که سینما یکی از تفریحات سالم خیلی از خانوادهها بود، این تفریح فرهنگی رفته رفته از برنامه خانوادهها حذف شد و امروز مشتری ثابت سالنهای سینما کمتر از دو، سه درصد مردم هستند. این بم وجود داردکه با نحوه مدیریت سینما در دولت چهاردهم، این آمار کمتر هم بشود. همان طور که تعداد مخاطبان سینما در هشت ماه اول امسال در مقایسه با زمان مشابه سال قبل، چهار ملیون نفر کاهش یافته است. ان را بگذارید کنار افت کفی و محتوایی فیلمها در سال جاری نسبت به دو سه سال قبل.
در مجموع، عملکرد یک ساله سازمان سینمایی دولت چهاردهم، بیشتر حاکی از مدیریت از روی احتیاط و محافظهکاری بوده تا تحول و جسارت. این رویکرد، در نهایت به ضرر پویایی و حیات سینمای ملی تمام میشود. سینمای ایران نیازمند یک جهش کیفی است، نه صرفاً رونق کمی و گذرا.