فرهنگی >>  فرهنگی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۳  ، 
شناسه خبر : ۳۸۴۹۱۸
گرامیداشت شانزدهم آذر تنها مرور یک خاطره‌ تاریخی نیست بلکه بازخوانی یک منشور هویتی برای دانشگاه و روشنفکری متعهد است.

شانزده آذر، تقویم ایران را نه با یک اعتراض معمولی، که با یک تمدن‌شکنی خونین رقم زد. فضای دانشگاه که باید نماد عقلانیت و گفت‌و‌گو باشد، با رگبار مسلسل به خاک و خون کشیده شد تا سه دانشجوی بی‌سلاح «مهدی شریعت‌رضوی»، «احمد قندچی» و «مصطفی بزرگ‌نیا» در راهرو‌های دانشکده فنی دانشگاه تهران جان ببازند. اما ماجرا عمیق‌تر از آن است که تنها به خشونت روز حادثه تقلیل یابد چون درک اهمیت شانزده آذر، نیازمند نگریستن به آن در بستری چندلایه از تاریخ معاصر، مبارزه ضداستعماری و هویت‌سازی یک نهاد اجتماعی است.

دولتی که با کمک مستقیم سازمان‌های اطلاعاتی خارجی بر سر کار آمده بود، کوچک‌ترین صدای انتقاد را برنمی‌تابید لذا سفر ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور وقت آمریکا به عنوان یکی از طراحان اصلی کودتای ۲۸ مرداد به تهران، چاشنی انفجار شد زیرا دانشجویان با شعار‌هایی علیه استعمار و استبداد، نه فقط به دیدار نیکسون بلکه به نماد بازگشت اقتدار بی‌قید و شرط قدرت‌های خارجی و حکومت دست‌نشانده‌ داخلی اعتراض کردند و این موجب واکنش رژیم شد؛ واکنشی که با گلوله همراه بود.

واکنش رژیم به اعترااضات دانشجویی نشان می‌داد که حکومت حاضر است برای حفظ پیوند با اربابان خارجی، مقدس‌ترین عرصه‌ ملی — مرکز پرورش فرهیختگان — را نیز به میدان جنگ تبدیل کند. بنابراین شانزده آذر یک رویارویی دو وجهی بود: هم استبدادستیزی داخلی و هم استکبارستیزی جهانی. خون آن سه دانشجو، پل ارتباطی نمادینی میان مبارزات ضداستعماری ملت‌های جهان سوم و آرمان آزادی‌خواهی در ایران شد.

اهمیت این رخداد تنها در لحظه‌ شهادت خلاصه نمی‌شود بلکه در «تولد معنایی» است که برای نهاد دانشگاه به ارمغان آورد. چون تا پیش از آن دانشگاه بیشتر نقش یک مرکز آموزشی صرف را ایفا می‌کرد اما پس از شانزده آذر 1332، دانشگاه در ادبیات سیاسی ایران به «سنگر آزادی» و «وجدان بیدار جامعه» تبدیل شد و به دانشگاه هویتی مسئولیت‌محور، منتقد و آگاه به بستر سیاسی و بین‌المللی بخشید؛ از این روی نسل‌های بعدی دانشجویان خود را وارثان آن سه قطره خون می‌دانستند به همین دلیل دانشگاه به کانون شکل‌گیری گفتمان‌های اصلاح‌طلبانه و انقلابی بدل گشت به نحوی که تأثیر این هویت‌سازی را می‌توان در تمامی تحولات بعدی ایران، از نهضت امام خمینی (ره) در دهه ۴۰ و ۵۰ تا فضای دانشگاه در دهه‌های پس از انقلاب، ردیابی کرد.

اما وجوه ضداستعماری و استکبارستیزی شانزده آذر، وجه ممیزه و جهانی آن است. دانشجویان آن سال‌ها، نه علیه یک دولت خاص که علیه «الگوی رابطه» میان قدرت‌های بزرگ و پیرامون اعتراض می‌کردند. آنها فریاد می‌زدند که تصمیم‌گیری درباره‌ سرنوشت ایران، باید در خود ایران و توسط مردم آن صورت گیرد نه در پایتخت‌های بیگانه. این، همان گفتمان مسلط مبارزات آزادی‌بخش در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین در آن عصر بود.

دانشجویی که شعار «استقلال، آزادی» سر می‌داد، هم‌صدا با مبارز ویتنامی، شیلیایی و آفریقای جنوبی بود که علیه بهره‌کشی، دیکتاتوری‌های دست‌نشانده و هژمونی فرهنگی و اقتصادی غرب مبارزه می‌کردند؛ این رویداد ثابت کرد که علم و آگاهی، زمانی به بلوغ می‌رسد که توأم با مسئولیت اجتماعی و بینش تاریخی نسبت به ساختار‌های ناعادلانه جهانی باشد.

امروز و در دنیای به ظاهر پیچیده‌تر، شاید شکل استعمار عوض شده باشد برای اینکه سلطه‌ اقتصادی، جنگ نرم، تحریم‌های یکجانبه و عملیات روانی جای توپ و تانک را گرفته‌اند. اما هسته‌ مرکزی استکبار — یعنی میل به تسلط بر منابع، تحمیل اراده و نادیده گرفتن حاکمیت ملت‌ها — تغییری نکرده است. از این منظر، پیام شانزده آذر بیش از هر زمان دیگری زنده و به‌روز است چرا که پیام آن، دعوت به هوشیاری، وحدت و مقاومت در برابر هر شکلی از زورگویی است؛ چه از نوع سخت و کلاسیک آن و چه در قالب نرم و نوین.

بنابراین، گرامیداشت شانزده آذر، تنها مرور یک خاطره‌ی تاریخی نیست بلکه بازخوانی یک منشور هویتی برای دانشگاه و روشنفکری متعهد است. منشوری که بر سه اصل پایبندی به آزادی‌خواهی راستین، نقد قدرت بدون وابستگی به جریان‌های سلطه‌گر خارجی و مسئولیت‌پذیری در قبال سرنوشت میهن پای می‌فشارد. در واقع سه دانشجوی دانشکده فنی با شهادت خود این پیام را در سنگ فرش دانشگاه حک کردند که نور علم، زمانی بر تاریکی جهل پیروز می‌شود که با شعله‌ عدالت‌خواهی و استقلال‌طلبی همراه باشد؛ میراثی که امروز بر دوش همه‌ اصحاب علم و فرهنگ سنگینی می‌کند تا مبادا فریاد «یادش بخیر» را به جای عمل به «پیامش جاوید» بنشانیم.