فرهنگی >>  فرهنگی >> تیتر یک فرهنگی
تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۵  ، 
شناسه خبر : ۳۸۵۳۵۸
اخیرا زینب موسوی در برنامه «رُک» توسط واشقانی دعوت شد تا از خود دفاع کند. او گفت از کسی عذرخواهی نمی‌کند و زبانش، زبان طنز بوده و طنز ذاتا گزنده است و... به این بهانه باید پاسخی مبسوط به این تصور داشته باشیم که این ذهنیت را زیر سوال ببرد و از طنز و قابلیت‌های آن دفاع کند.
پایگاه بصیرت / سید حسین خاتمی خوانساری

زینب موسوی که خود را فعال طنز می‌داند اخیرا با کلماتی ناپسند ابوالقاسم فردوسی را مورد خطاب قرار داد که جنجال‌های زیادی ایجاد کرد تا جایی که مدعی‌العموم بر علیه او اقامه دعوا کرده و از فعالیت در رسانه‌ها تا مدتی محرومش کرد. اخیرا زینب موسوی در برنامه «رُک» توسط واشقانی دعوت شد تا از خود دفاع کند. او گفت از کسی عذرخواهی نمی‌کند و زبانش، زبان طنز بوده و طنز ذاتا گزنده است و... به این بهانه باید پاسخی مبسوط به این تصور داشته باشیم که این ذهنیت را زیر سوال ببرد و از طنز و قابلیت‌های آن دفاع کند.

و، اما طنز، این هنر ظریف و عمیق که از دیرباز در فرهنگ ایرانی‌ـ اسلامی جایگاهی دوگانه داشته است؛ هم پناهگاه آزاد اندیشان و منتقدان اجتماعی است و هم میدان مینی که هر گام نابجا در آن می‌تواند به انفجاری مخرب بدل شود. در تاریخ ادبیات ما، از عبید زاکانی تا دهخدا، پرویز شاپور، کیومرث صابری فومنی و...، طنز همواره آیینه‌ای در دست اجتماع بوده است تا زوایای کج و معوج خود را در آن ببیند و بخندد، اما این خنده غالباً تلخ و عبرت‌آمیز بوده، نه سبک‌سرانه و تحقیرآمیز. پرسش اساسی امروز اینجاست: آیا طنزپرداز مجاز است به پشتوانه «زبان برنده» طنز، به هر حریمی پای بگذارد، به هر شخصیتی بی‌پروا بتازد و هر سخن را به بهانه شوخی بر زبان آورد؟ پاسخ، نه یک «آری» یا «خیر» ساده، بلکه بازخوانی رسالت اصیل طنز و مرز‌های اخلاقی و فرهنگی آن است.

ابتدا باید به این ادعا پرداخت که «زبان طنز زبانی برنده است». این گزاره به خودی خود نادرست نیست. طنز با بهره‌گیری از ابزارهایی، چون اغراق، وارونه‌نمایی و کنایه، می‌تواند حقیقتی را چنان نمایان کند که استدلال‌های مستقیم قادر به آن نیستند. این «برندگی»، اما هدفی در خود دارد؛ هدفی فراتر از صرفِ زخم‌زنی و تخریب. برندگی طنز، مانند تیغ جراحی است که برای برداشتن بافت مرده یا بیماری به کار می‌رود، نه مانند خنجری که برای جان گرفتن بی‌هدف فرود می‌آید. وقتی طنزی صرفاً برای تحقیر فردی، توهین به مقدسات یک گروه، یا زیر پا گذاشتن کرامت انسانی اشخاص طرح می‌شود، از رسالت خود تهی شده و به سلاحی پست و کم‌اثر تبدیل می‌گردد. «برنده» بودن نباید به معنای «بی‌پروایی مطلق» تعبیر شود. برندگی واقعی در آن است که بدون نیاز به هتاکی، عمق یک نقد یا نابسامانی را نشان دهد.

فرهنگ ایرانی-اسلامی و مرز‌های طنز

فرهنگ ایرانی، آمیزه‌ای است از حکمت کهن پارسی و تعالیم اسلامی. در هر دو رکن، برای «زبان» و «ادب» جایگاهی رفیع قائل شده‌اند. در ادبیات فارسی، حتی تندترین طنزپردازان، وادی ادب را به کلی ترک نمی‌کردند. از سوی دیگر، در فرهنگ اسلامی، بر حرمت اشخاص، پرهیز از تمسخر و عیب‌جویی از دیگران (استهزاء)، و دوری از گمان بد (سوء الظن) تأکید فراوان شده است. آیاتی از قرآن کریم به صراحت مؤمنان را از استهزاء یکدیگر نهی می‌کنند. احادیث بسیاری نیز بر اهمیت آبروی مسلمان و حرمت آن تأکید دارند.

بنابراین، طنزی که مبانی کرامت انسانی را نقض کند، به شخصیت‌ها صرفاً به خاطر باور، قومیت یا موقعیت اجتماعی‌شان حمله ور شود، یا از الفاظ رکیک و هتاکی بهره ببرد، آشکارا با این چارچوب اخلاقی در تضاد است. سازگاری با فرهنگ ایرانی-اسلامی به معنای سکوت در برابر نقد نیست، بلکه به معنای رعایت «ادب نقد» حتی در تندترین شکل آن است. طنز می‌تواند خطاکار را نشانه رود، اما نباید به حریم خصوصی بی‌گناهان یا مقدسات عقیدتی (که موضوع احترام برای گروهی از مردم است) تعرض کند. می‌تواند ساختار‌های ناکارآمد را به سخره بگیرد، اما نباید افراد را به صرف داشتن نقشی در آن ساختارها، مستوجب تحقیر شخصی بداند.

رسالت طنز: آیینه‌ای تلخ و شفابخش

رسالت اصلی طنز، «آگاهی‌بخشی از راه خنده» است. طنز پرداز، پیش از هر چیز، یک ناظر تیزبین اجتماع است. وظیفه او نه ایجاد کینه و نفرت، که روشن کردن کاستی‌ها، رسوا کردن ریاکاری‌ها، مقابله با خودکامگی و تحمیل‌گری، و برملا کردن حماقت‌های رایج است. طنز خوب، مخاطب را به فکر وامی‌دارد، نه فقط به خنده. او را نسبت به یک ناهنجاری حساس می‌کند و گاه حتی حس شرم و مسئولیت در او برمی‌انگیزد. طنزی که صرفاً برای خنداندن لحظه‌ای و تخلیه هیجانی طراحی شده، همان‌قدر سطحی و گذراست که یک لطیفه ساده. اما طنز متعهد و عمیق، در حافظه تاریخی یک جامعه می‌ماند و نقش خود را به عنوان یک ضابطه اخلاقی غیررسمی ایفا می‌کند.

طنز سالم، دشمن سرسخت جزمیت، جمود فکری، ظاهرسازی و قدرت‌طلبی بی‌حد است. اما وقتی خود به ابزاری برای جزمیت جدید، تحقیر دسته‌ای دیگر و اِعمال قدرت رسانه‌ای بی‌ضابطه تبدیل شود، خیانتی است به ذات خود. طنزپرداز مسئول، باید از افتادن به دام «خودبرتربینی اخلاقی» یا «قضاوت مطلق» بپرهیزد. طنز او باید متوجه عمل و اندیشه باشد، نه هویت و شخص. می‌توان از ایده‌ای انتقاد کرد، بدون آنکه طرفداران آن را احمق خواند.

چهارچوب طنز: اخلاق، قانون و ذوق سلیم

آیا طنز چهارچوب دارد؟ بی‌تردید دارد. این چهارچوب سه لایه اصلی دارد:

۱. چارچوب اخلاقی: این چارچوب، فراگیر و جهان‌شمول است. بر مبنای آن، طنز نباید باعث ترویج نفرت قومی، مذهبی یا جنسیتی شود. باید به کرامت انسانی احترام بگذارد و از پایمال کردن آبروی افراد برای مقاصد غیرضروری بپرهیزد. باید میان «نقد قدرتمندان» و «آزار زیردستان» یا افراد عادی تفاوت قائل شود. عدالت طنز در آن است که متوجه مراکز قدرت و ثروت و تصمیم‌گیری باشد، نه اقشار ضعیف یا افرادی که توان دفاع از خود در عرصه عمومی را ندارند.

۲. چارچوب قانونی: جامعه‌ها قوانینی برای حفظ نظم عمومی، حریم خصوصی و حقوق شهروندی دارند. طنز نیز، مانند هر بیان دیگری، در چارچوب این قوانین عمل می‌کند. تهمت، افترا، انتشار دروغ و تحریک به خشونت، حتی اگر در لفافه طنز باشد، از نظر قانونی قابل پیگرد است. طنزپرداز نمی‌تواند به بهانه هنر، خود را فراقانون بداند.

۳. چارچوب هنری و حرفه‌ای: اینجا محل تشخیص طنز خوب از بد است. طنز خوب، هوشمندانه، خلاق و غیرمستقیم است. طنز ضعیف، مستقیم‌گویی، فحاشی و تکیه بر کلیشه‌های کهنه و توهین‌آمیز است. هنر طنزپرداز واقعی در این است که بدون آنکه الفاظ ناشایست به کار برد، معنی خود را برساند. در این چارچوب، «ذوق سلیم» مخاطب نیز حاکم است. طنزی که فقط برای قشر خاصی خنده‌دار باشد و برای دیگران توهین‌آمیز، احتمالاً از اعتدال خارج شده است.

نتیجه: مسئولیت طنزپرداز در جهان پرآشوب امروز

در عصر رسانه‌های فراگیر و شبکه‌های اجتماعی، قدرت طنزپردازان افزایش یافته است. یک شوخی می‌تواند در عرض ساعت‌ها میلیون‌ها نفر را تحت تأثیر قرار دهد. این قدرت، مسئولیت مضاعف می‌آورد. طنزپرداز امروز، چه در قالب یک کارتونیست، چه یک نویسنده یا یک مجری، نباید فریب «لاکان» (Likes) و بازخورد‌های سریع را بخورد. تأثیر واقعی طنز، عمیق و درازمدت است.

ورود به «هر محدوده‌ای» و زدن «هر حرفی» به بهانه طنز، نه نشانه شجاعت که نشانه بی‌مسئولیتی و فقدان خلاقیت است. طنزپرداز خلاق می‌تواند حتی در سخت‌ترین شرایط و برای انتقاد از مسائل خطیر، راهی هنرمندانه و مؤثر بیابد که هم مطلب را برساند و هم مرز‌های اخلاقی را نشکند. محدوده طنز، نه سانسور است و نه بیمحتوایی. محدوده آن، همان خط قرمز‌های انسانی و اخلاقی است که جامعه را از فروپاشی به درنده‌خویی بازمی‌دارد.

طنز، وقتی در مسیر درستش گام بردارد، می‌تواند جامعه را پالایش کند، زمامداران را به تعقل وادارد، مردم را به مشارکت دعوت کند و فضای عمومی را از ریا و تملق بزداید. اما وقتی به اسلحه‌ای برای تسویه حساب شخصی، گسترش نفرت یا عوام‌فریبی تبدیل شود، نه تنها رسالت خود را فراموش کرده، بلکه به عاملی برای تخریب اعتماد عمومی و تقویت همان جزمیت‌هایی بدل شده که قرار بود با آنها بجنگد. طنزپرداز مسئول، شوالیه ذوق و آگاهی است، نه شوالیه هرجومرج و هتاکی.

کسب یا دفع مهارت

در اینجا سوالی که پیش می‌آید این است که آیا کسانی که می‌خواهند کار طنز کنند نباید با فنون هنر طنز، مهارت‌های و شخصیتی که برای این کار لازم است آشنا شوند و نباید از هر نظر خود را قوی کنند؟ یا چرا برخی از این افراد فکر می‌کنند برای کار طنز نیازی نیست از نظر فنی و علمی و شخصیتی توانمند شوند! در پاسخ باید بگوییم اتفاقاً یکی از ریشه‌ای‌ترین آسیب‌های طنز معاصر همین تصور نادرست است که «طنز یعنی هرچه به ذهن آمد گفتن» و برای طنزپردازی نه دانش لازم است، نه مهارت، نه خودسازی شخصیتی. این نگاه، هم به خود طنز ظلم می‌کند و هم به مخاطب و فرهنگ عمومی.

طنز، برخلاف تصور رایج، یکی از دشوارترین گونه‌های هنری است. خنداندنِ آگاهانه و هدفمند، بسیار سخت‌تر از گریاندن یا هیجان‌زده کردن است. کسی که می‌خواهد طنزپرداز باشد، باید بیش از بسیاری از ژانر‌ها مجهز باشد؛ هم از نظر فنی، هم از نظر فکری و هم از نظر شخصیتی. در سنت ادبی و فرهنگی ما، طنزپردازان بزرگ، پیش از آنکه شوخ‌طبع باشند، عمیق، باسواد و اهل تأمل بوده‌اند. عبید زاکانی، سعدی یا حتی طنزپردازان معاصر جدی، پیش از هر چیز شناخت دقیقی از انسان، جامعه، قدرت، اخلاق و زبان داشته‌اند.

از نظر فنی، طنز یک زبان تخصصی دارد. شناخت انواع طنز (طنز انتقادی، هجو، هزل، کنایه، ایهام، اغراق، وارونه‌سازی و...)، زمان‌بندی شوخی، ساختار روایت، شناخت مخاطب و مدیریت مرز میان «خنده» و «دل‌آزردگی» مهارت‌هایی آموختنی هستند، نه ذوقیِ صرف؛ کسی که این ابزار‌ها را نمی‌شناسد، معمولاً به ساده‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راه متوسل می‌شود: توهین، فحاشی، تمسخر یا شوخی‌های دم‌دستی. اینها نشانه جسارت هنری نیست، بلکه نشانه ضعف فنی است.

از نظر علمی و فکری نیز طنزپرداز نمی‌تواند تهی‌دست باشد. طنز، ذاتاً بر فهم تناقض‌ها بنا شده است. کسی که جامعه، سیاست، فرهنگ، تاریخ و روان انسان را نشناسد، اصلاً تناقض‌ها را نمی‌بیند که بخواهد آنها را طنزآمیز روایت کند. به همین دلیل است که طنز سطحی معمولاً فقط به ظاهر آدم‌ها، لهجه‌ها یا ویژگی‌های فردی می‌چسبد، اما طنز عمیق سراغ ساختارها، رفتار‌های نهادینه شده و ریشه‌های مسئله می‌رود. این سطح از طنز، بدون مطالعه و آگاهی ممکن نیست.

اما شاید مهم‌ترین بُعد، بُعد شخصیتی طنزپرداز باشد. طنزپردازی که از نظر اخلاقی و شخصیتی رشد نکرده باشد، دیر یا زود از طنز به‌عنوان ابزاری برای تسویه حساب، عقده‌گشایی یا دیده شدن استفاده می‌کند. چنین فردی خودش تحمل نقد ندارد، اما دیگران را بی‌رحمانه نقد می‌کند؛ خود را مصون می‌داند، اما دیگران را به سخره می‌گیرد. در حالی که طنزپرداز واقعی، پیش از آنکه دیگران را بخنداند، بر نفس خود مسلط است و پیش از آنکه جامعه را نقد کند، خود را نقد کرده است.

در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، «ادب» مقدم بر «زبان» است. کسی که می‌خواهد زبان طنز داشته باشد، باید اول صاحب ادب باشد. شوخی بدون ادب، می‌شود تمسخر؛ جسارت بدون اخلاق، می‌شود بی‌حرمتی؛ نقد بدون انصاف، می‌شود تخریب. اینها ضعف شخصیتی است، نه سبک طنز. به همین دلیل، خودسازی، تقویت سعه‌صدر، انصاف، تواضع و مسئولیت‌پذیری اجتماعی، بخشی جدایی‌ناپذیر از مسیر طنزپردازی است.

این تصور که طنزپرداز لازم نیست از نظر علمی، فنی و شخصیتی قوی باشد، معمولاً محصول فضای شبکه‌های اجتماعی است؛ جایی که سرعت، شوک و جلب توجه بر عمق و کیفیت غلبه کرده است. در چنین فضایی، برخی فکر می‌کنند هرچه تندتر، بی‌پرواتر و هنجارشکن‌تر باشند، طنزترند، اما واقعیت این است که طنز ضعیف همیشه پرصداست و طنز قوی، ماندگار. اولی شاید دیده شود، اما دومی اثر می‌گذارد.

اگر طنزپرداز خود را تقویت نکند، ناچار است از خطوط قرمز اخلاقی عبور کند تا ضعفش را پنهان کند. اما کسی که ابزار طنز را می‌شناسد و شخصیت پخته‌ای دارد، حتی با کمترین کلمات می‌تواند عمیق‌ترین نقد‌ها را مطرح کند، بی‌آنکه به توهین و فحاشی متوسل شود. این همان هنری است که در فرهنگ ما ارزشمند بوده و هست.

در نهایت، طنزپردازی نه یک «راه میان‌بُر برای معروف شدن»، بلکه یک مسئولیت فرهنگی است. کسی که می‌خواهد وارد این حوزه شود، اگر خود را از نظر دانش، مهارت و شخصیت تقویت نکند، نه تنها به خودش، بلکه به زبان طنز و فرهنگ عمومی جامعه آسیب می‌زند. طنز، هنر آدم‌های قوی است؛ قوی در فهم، قوی در زبان و قوی در اخلاق.