
بصیرت: در همه شرایط اجتماعی و سیاسی در یک جامعه، کسانی وجود دارند که می توانند با تصمیم گیری درست و به موقع خود دیگر افراد جامعه را به سمت مسیر درست هدایت کرده و در برابر سختی ها و مشکلاتی که بر جامعه حادث می شود عکس العمل صحیح و سنجیده را بروز دهند. این افراد جزو خواص جامعه هستند. در بحث پیش به تقسیم بندی افراد جامعه به خواص و عوام اشاره کرده و تعریفی از آنها ارائه دادیم. با عنایت به سخنان مقام معظم رهبری درخصوص خواص و عوام این تقسیم بندی را باردیگر مرور می کنیم:
در هر جامعه و شهر و کشوری مردم به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی که بر مبنای فکر خود، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیم گیری کار می کنند. «خواص» جامعه هستند. گروه دیگر، کسانی هستند که نمی خواهند بدانند چه راهی درست و چه حرکتی صحیح است. درواقع نمی خواهند بفهمند، بسنجند، به تحلیل بپردازند و درک کنند. به تعبیری دیگر، تابع جوند. به چگونگی جو نگاه می کنند و دنبال آن جو به حرکت درمی آیند. این گروه از مردم را «عوام» می نامند.
«خواص»، جامعه نیز دو جبهه هستند: خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل. عده ای اهل فکر و فرهنگ و معرفتند و برای جبهه حق کار می کنند. فهمیده اند حق با کدام جبهه است. حق را شناخته اند و براساس تشخیص خود، برای آن، کار و حرکت می کنند. اینها یک دسته اند. یک دسته هم نقطه مقابل حق و ضدحقند.
خواص طرفدار حق هم به دو قسم تقسیم می شوند. یک نوع کسانی هستند که در مقابله با دنیا، زندگی، مقام، شهوت، پول، لذت، راحت، نام و همه متاع های خوب قرار دارند و نمی توانند در مواقع لزوم از تعلقات دنیوی دست بردارند و نوع خوب خواص طرفدار حق کسانی هستند؛ که می توانند درصورت لزوم از متاع دنیوی دست بردارند، باتوجه به این مقدمه در این مطلب به بررسی وظایف مهم خواص خوب طرفدار حق می پردازیم.
چراکه عمل نکردن و نشناختن وظایف خواص طرفدار حق است که می تواند جامعه اسلامی را به جائی برساند که در تاریخ نمونه شهادت اباعبدالله الحسین(ع) نمونه بی نظیر و تأسف برانگیز آن است.
¤ ¤ ¤
وظایف مهم خواص خوب طرفدار حق
1) تصمیم گیری به موقع
در مقطع حساس تاریخی گاهی تنگناهایی پیش می آید که تصمیم گیری به موقع در آنها، آثار، بسیار مثبت و گسترده ای دارد . اگر تصمیم گیری قبل و بعد از آن باشد، اثرگذار نخواهد بود. در لحظه لازم، باید حرکت لازم را انجام داد. اگر خواص جامعه تأمل کردند و وقت عمل گذشت، دیگر حرکت فایده ندارد.
رهبر معظم انقلاب درخصوص لزوم حرکت به موقع در مقاطع تاریخی حساس به نمونه هایی اشاره داشته اند: «در الجزایر، جبهه اسلامی آن کشور برنده انتخابات شده بود؛ ولی باتحریک آمریکا و دیگران، حکومت نظامی بر سر کار آمد. روز اولی که حکومت نظامی در آن جا شکل گرفت، از قدرتی برخوردار نبود. اگر آن روز- بنده، پیغام هم برایشان فرستاده بودم- و در آن ساعات اولیه حکومت نظامی، مسئولین جبهه اسلامی، مردم را به خیابان ها کشانده بودند، قدرت نظامی کاری نمی توانست بکند، و از بین می رفت. نتیجه این که امروز در الجزایر حکومت اسلامی برسر کار بود. اما اقدامی نکردند. در وقت خودش بایستی تصمیم می گرفتند، نگرفتند. عده ای ترسیدند؛ عده ای ضعف پیدا کردند؛ عده ای اختلال کردند، و عده ای بر سر کسب ریاست، با هم نزاع کردند.
در عصر روز هجدهم بهمن ماه سال 57، در تهران حکومت نظامی اعلام شد. امام به مردم فرمود: «به خیابان ها بریزید.» اگر امام در آن لحظه چنین تصمیمی نمی گرفت، امروز محمدرضا در این مملکت بر سر کار بود. یعنی اگر با حکومت نظامی ظاهر می شدند، و مردم در خانه هایشان می ماندند، اول امام و ساکنان مدرسه «رفاه» و بعد اهالی بقیه مناطق را قتل عام و نابود می کردند. پانصدهزار نفر را د رتهران می کشتند و قضیه تمام می شد. چنان که در اندونزی یک میلیون نفر را کشتند و تمام شد. امروز هم آن آقا برسر کار است و شخصیت خیلی هم آبرومند و محترمی است! آب هم از آب تکان نخورد! اما امام، در لحظه لازم تصمیم لازم را گرفت. اگر خواص امری را که تشخیص دادند به موقع و بدون فوت وقت عمل کنند، تاریخ نجات پیدا می کند و دیگر حسین بن علی ها به کربلاها کشانده نمی شوند. اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند، فهمیدند اما با هم اختلاف کردند؛ کربلاها در تاریخ تکرار خواهد شد.
به افغان ها نگاه کنید! در رأس کار، آدم های حسابی بودند؛ اما طبقه خواص منتشر در جامعه، جواب ندادند. یکی گفت: «ما امروز دیگر کار داریم.» یکی گفت: «دیگر جنگ تمام شد. ولمان کنید، بگذارید سراغ کارمان برویم؛ برویم کاسبی کنیم. چندسال، همه آلاف و الوف جمع کردند؛ ولی ما در جبهه ها گشتیم و از این جبهه به آن جبهه رفتیم. گاهی غرب، گاهی جنوب، گاهی شمال. بس است دیگر!» خوب؛ اگر این گونه عمل کردند، همان کربلاها در تاریخ، تکرار خواهد شد!»1
2) بیان حقایق در مواقع لازم
در مسائل اجتماعی همیشه فراز و نشیب های متعددی در سر راه قرار دارد. آن چنان که حتی خواص طرفدار حق نیز جهت تشخیص سر در گم می مانند و نمی دانند چگونه تشخیص خود را بیان نمایند. چه بسا با بیان حق از میزان طرفداران و هوادارانشان کاسته شود. یا مقام و موقعیت خود را از دست بدهند. یا مجبور گردند از اطرافیان خود برائت جویند و حتی نزدیکترین کسانشان را به دلیل جدایی از مسیر حق به دست قانون بسپارند. حرکت در راه خدا، همیشه مخالفینی دارد. گروه طرفدار حق همیشه اندکند و گروه طرفدار باطل هماره پرتعداد. اما این نکته نباید سبب ساز پنهان کردن حقایق شود. بر خواص واجب است در مراحل حساس حقایق خود را آشکار سازند و برای مردم بیان کنند تا آنان هشیار و هدایت شوند. کتمان حقیقت در چنین مواقعی، بزرگ ترین ضربه را به اجتماع وارد می سازد و بیشترین سهم را در انحراف جامعه دارد. زیرا مردم برای دستیابی به حقیقت ممکن است به سمت گمراهی و جهالت کشیده شوند و نتوانند راه درست را تشخیص دهند.
3) هراس نداشتن از ملامت دیگران
اگر خواص سربلندی در محضر حق تعالی را بر سربلندی در نزد دیگران ترجیح دهند و حاضر باشند برای کسب رضای خدا در جامعه تحقیر شوند و از سرزنش ها و ملامت ها نهراسند، به یقین همیشه مؤثر و منشأ تحول خواهند بود. در غیر این صورت جز تسلیم و تن دادن به ذلت در انتظار آنان نخواهد بود.
به گفته رهبری یکی از لوازم مجاهدت خواص، این است که باید در مقابل حرف ها و ملامت ها ایستاد.
«از همین خواصی که گفتیم، اگر یک نفرشان بخواهد کار خوبی انجام دهد- کاری را که باید انجام دهد- ممکن است چهار نفر دیگر از خود خواص پیدا شوند و بگویند: «آقا، مگر تو بیکاری؟! مگر دیوانه ای؟! مگر زن و بچه نداری؟! چرا دنبال چنین کارها می روی؟!» کما این که در دوره مبارزه هم می گفتند. اما آن یک نفر باید بایستد. تخطئه می کنند، بد می گویند، تهمت می زنند؛ مسئله ای نیست.»2
4) دوری از دنیاگرایی و مال پرستی
از جلوه های بارز دنیاپرستی، مال پرستی است که از عوامل مهم انحراف به شمار می رود. به فرموده مقام معظم رهبری: «آنهایی که به دنیا دل سپرده اند، حق را هم می شناسند. طرفدار حقند، در عین حال در مقابل دنیا پایشان می لرزد! دنیا یعنی چه؟ یعنی پول، خانه، شهرت، مقام، اسم و شهرت، پست و مسئولیت و یعنی جان. اگر کسانی که برای جانشان راه خدا را ترک می کنند، آن جایی که باید حق را بگویند نمی گویند،چون جانشان به خطر می افتد یا برای مقامشان، یا برای شغلشان، یا برای پولشان، یا برای محبت به اولادشان و... راه خدا را رها می کنند.»3
زمانی که انسان دنیاگرا می شود همچون عمرسعد که شیفته جاه و مقام دنیوی شده بود، و برای دستیابی به آن، بار سنگین شهید کردن امام معصوم را به دوش می گیرد و سرانجام دین و دنیای خود را به یکباره می بازد. عمر سعد چشمش به زر و زیور دنیا دوخته شده بود.
عمرسعد در پاسخ گفت: می ترسم در این صورت خانه ام را در کوفه خراب کنند. امام حسین(ع) فرمود: (من با هزینه خود برایت خانه ای می سازم.) باز بهانه جویی کرد و گفت: می ترسم باغ و نخلستانم را در کوفه مصادره نمایند، امام(ع) فرمود: (من در حجاز بهتر از آن به تو می دهم.) عمر سعد باز هم شروع به بهانه جویی کرد. امام حسین(ع) وقتی از هدایت او ناامید شد، او را نفرین کرد و فرمود: (آرزوی حکومت ری را به گور خواهی برد). و همان گونه شد.
5) یاد و ذکر الهی
رهبر معظم انقلاب در ریشه یابی انحرافات، قبل از هر چیز، به مسأله غفلت از یاد خداوند و بی روح شدن نماز توجه داده نماز دارای اهمیت فوق العاده ای است و اساسا قیام و مبارزه امام حسین(ع) برای حفظ قوانین و ارکان دین بوده است.
6) عمل به علم
نخستین و مهم ترین وظیفه خواص، عمل به علم و الگوی عملی شدن برای دیگران است. اگر خواص به علم خویش عمل کنند، دیگران را به خود جذب می کنند به گونه ای که با سر و جان از آنها پیروی خواهند کرد. حضرت علی(ع) یکی از موارد قوام جامعه را عالم عامل می داند و هشدار می دهد که:
اذا ضیع العالم علمه استنکف الجاهل ان یتعلم
هرگاه عالم علم خود را تباه کند و به آن عمل نکند، جاهل از یادگیری خودداری می ورزد، چون با دیدن عالم بدون عمل از علم زده می شود.
7) تعلیم عوام
اسلام می خواهد خواص و عوام جامعه بصیر باشند و از خواص می خواهد امام و پیشوای پرهیزگاران باشند. پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید:
زکاه العلم تعلیمه من لایعلمه5
زکات علم، یاد دادن آن به کسی است که آن را نمی داند.
واجعلنا للمتقین اماما6
و ما را پیشوای پرهیزگاران قرار ده.
8) اعلام بیزاری از منحرفان و برائت از آنان
گاهی بعضی از عقاید ناصحیح، انسان ها را مغرور و در آنها ایجاد انحراف می کند.
از مهمترین وظایف خواص در جامعه اعلام بیزاری و برائت از منحرفان است. تا منحرفان فرصت پیدا نکنند در زیر چتر حمایتی و یا سکوت نابهنگام خواص به عملکردهای انحرافی خود در جامعه ادامه دهند. وقتی امربه معروف و نهی از منکر سودمند نمی افتد، باید از گناهکاران و عملشان آشکارا بیزاری جست.
امام علی(ع) می فرماید: «پایین ترین مرتبه انکار آن است که با گناهکاران با چهره گرفته و خشم آلود برخورد کنی.»7
9) پرهیز از غرور علمی
غرور علمی از بزرگ ترین لغزشگاه های خواص است. متأسفانه آنها به دانسته های خویش دل خوش کرده، دیگر حاضر به پذیرفتن سخن هیچ کس و تفکر و تعقل درباره آن نیستند. آنها نه تنها خود را داناتر از دیگران می دانند و دیگران را نیازمند دانش خود می دانند، خود را نیز برتر از دیگران می شمارند. این خودبینی مانع بزرگی در راه هدایت آنهاست.
10) دوری از تعلقات و وابستگی های مادی
کسانی که دل از تعلقات دنیوی بریده اند، انسان های وارسته ای هستند که همواره منشأ خیر و برکتند. از مسایلی که قرآن کریم و پیشوایان معصوم ما پیوسته انسان ها را از آن بر حذر داشته اند دنیاطلبی است. چیزی که گاه شخص برای آن، انسانیت و آزادگی و شرف را زیر پا می نهد و دین را فدا می کند. دنیادوستی مردم کوفه سبب شد آنان در مقابل امام وقت خویش بایستند و حقیقت را درک نکنند.
11)پرهیز از مال پرستی و تفاخر
وقتی مال دوستی به اوج خود رسید تبدیل به مال پرستی، و عامل بسیاری از لغزش ها می شود. نگاهی اجمالی به مخالفان انبیا ما را به این باور می رساند که از عمده ترین عوامل مخالفت به انبیا همین گردن فرازی بوده است. آنان با به رخ کشیدن ثروت خود و هوادارانشان خود را برتر و انبیا را حقیر می شمردند و منطقشان این بود:
... متأسفانه در طول تاریخ کسانی که باید چشم بیدار اسلام و پاسدار ارزش های اخلاقی باشند، بی صبرانه به جمع آوری ثروت پرداختند و تمام سوابق درخشان خود را در مسلخ (مال پرستی) قربانی کردند. به تعبیر مقام معظم رهبری: «گفتند نمی شود که سابقه دارهای اسلام... اینها باید یک امتیازاتی داشته باشند! به اینها امتیازات داده شد، امتیازات مالی از بیت المال. این خشت اول بود. حرکت های انحرافی این طوری است؛ از نقطه کمی آغاز می شود، بعداً همین طور هر قدمی، قدم بعدی را سرعت بیشتر می بخشد. انحراف از همین جا شروع شد.»8
خواص خوب در جامعه تحول زا هستند به شرطی که در خوشی های دنیا غوطه ور نگردند. اگر نعمت فراوان دنیا آنها را فراگرفت از اقدام های کارآ و انقلابی بازشان می دارد. جلوه های زندگی دنیا سبب تعلق خاطر می شوند و انسان دل بسته را دست و پا نیز می بندند. امامان معصوم همواره انسان را از دنیا و زیاده خواهی برحذر داشته اند.
12) گریز از ملامت و سرزنش دیگران
با این که بعضی از خواص وظیفه را تشخیص می دهند و می توانند با ادای وظیفه تحول آفرین باشند، اما ترس از ننگ و رسوایی ظاهری دنیا، آنان را به تسلیم و سکوت و سکون وامی دارد. طلحه و زبیر از خواص جامعه بودند و پیشاپیش با علی(ع) بیعت کردند و به پیروی از آنان عوام نیز با امام(ع) بیعت کردند، اما زمانی با این که حق نیز بر آنها آشکار بود گمان می کردند اگر با دیگر مسلمانان یکسان باشند شخصیت و شرافتشان خدشه دار می گردد زیرا به امتیازات موهوم عادت کرده بودند.
13) مراقبت از ورود انگیزه های غیرالهی
اگر اقدام خواص با انگیزه الهی باشد یاری و تأیید خداوند نیز شامل حالشان خواهد شد. اما اگر انگیزه ها غیرالهی بود، سست و بی دوام است.
14) ترس نداشتن
ترس در موارد زیادی عامل بازگشتن از موضع حق می شود و باعث می شود انسان در مقاطع تاریخی حساس، حمایت از حق را واگذارد. ترس باعث شد مردم کوفه حضرت مسلم بن عقیل را تنها گذارند، با این که معتقد به حقانیت امام حسین(ع) و نماینده اش نیز بودند. ابن زیاد تهدید کرد که هر رئیس قبیله ای که مخالفی را پناه دهد و معرفی نکند، جلو خانه اش به دار کشیده خواهد شد. وقتی وارد قصر دارالاماره شد خطاب به مردم گفت: من مأمور برخورد شدید با مخالفانم و با تازیانه و شمشیر با آنان برخورد می کنم.
این تهدیدها کارگر افتاد تا جایی که پدر می آمد دست پسر را می گرفت و می برد؛ برادر، برادر را و زن شوهر را و... تا آن جا که مسلم بن عقیل که در آغاز با استقبال بیست هزار نفری مواجه شده بود، به جایی رسید که حتی یک نفر هم همراهش نبود. غریبانه در کوچه های کوفه می رفت و نمی دانست بر چه کسی وارد شود9.
رهبر معظم انقلاب می فرماید: کاری که ابن زیاد کرد، یک عده از همین خواص را بین مردم فرستاد که مردم را بترسانند، مادرها و پدرها را، تا بگویند با چه کسی می جنگید؟ چرا می جنگید؟ برگردید، پدرتان را در می آورند، اینها یزیدند، اینها ابن زیادند، اینها بنی امیه اند و اینها چه دارند، پول دارند، شمشیر دارند، تازیانه دارند، ولی آنها چیزی ندارند! مردم را ترساندند، به مرور همه متفرق شدند، آخر شب، وقت نماز عشا، هیچ کس همراه حضرت مسلم نبود، هیچ کس!
15) دوری از لجاجت و مخالفت
لجاجت مانع پذیرش حق می شود. برای انسان لجوج و یک دنده محور (من) است نه خدا. آنها به جای خدا محوری به دنبال خودمحوری هستند. اگر حق را مانند آفتاب، آشکارا ببینند، سرتسلیم در برابر آن فرود نمی آورند.
انسان لجوج با آن که می داند رایش خلاف حق است، هم چنان بر آن پای می فشارد. کانون وجودی انسان لجوج آکنده از خودپرستی، و رای و نظرش بی ارزش است؛ چرا که در گزینش رای، تنها به منافع شخصی خود اهمیت می دهد، این خودخواهی ها و لجاجت هاست که زمینه ساز جنگ ها و اختلافات در جامعه اسلامی می شود.
16) کنار نهادن دوستی و ملاحظات خویشاوندی در برابر حق
از دیگر عوامل رو تافتن از حق و از آسیب های خواص جامعه می توان ملاحظات عاطفی و خویشاوندی را نام برد: از نظر قرآن کریم، انسان های با ایمان باید دل و جانشان کانون محبت خدا باشد و در این راه بستگی عاطفی خویش را از پدر، فرزند، برادر وخاندان منحرف قطع کنند.
هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند، نمی توان یافت که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند. آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دل هایشان نوشته و با جان خود آنها را تقویت فرموده است، آنها را در باغ هایی از بهشت وارد می کند که نهرها از زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن می مانند. خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند، آنها (حزب الله)اند. بدانید حزب الله پیروز و رستگار است. 10
در قرآن آمده کسانی که بستگی عاطفی خویش را بر رابطه الهی ترجیح می دهند از صراط مستقیم و خدامحوری خارج می شوند، نیز این واقعیت را بیان می کند که در قیامت نزدیکان و فرزندان، به انسان سودی نمی رسانند: هرگز بستگان و فرزندان شما در روز قیامت سودی به حالتان نخواهند داشت. خداوند در قیامت میان شما جدایی می افکند و به آنچه انجام می دهید بیناست11.
17) پیروی از رهبری در همه شرایط
این نکته که هر کجا رهبری از مواضع ما حمایت کرد ما هم از او اطاعت و پیروی کنیم و هر زمان از مواضع و عملکرد ما انتقاد کرد و یا سخنان و فرامین اش به منافع ما ضربه ای می زد از اطلاعات او سرپیچی کنیم و در این راه نیز جماعتی از عوام را دنبال خودمان بکشانیم کاری ناپسند و دور از اخلاق است. وجود رهبر آگاه و شجاع سبب می شود که خواص حول آن محور، اقدامات خود را سامان دهند. وجود رهبر سبب قوام جامعه و فقدان آن سبب اختلال در جامعه خواهد بود. از اساسی ترین ارکان اسلام، که ضامن بقای دین و مذهب است، امامت و رهبری است. اطاعت از رهبری جامعه در هر شرایط چه موافق و چه مخالف منافع ما زمینه اتحاد و همبستگی را در جامعه ایجاد کرده و مانع از نفوذ افکار منحرف در میان جامعه می گردد. مرز شناخت خواص خوب طرفدار حق توجه به این نکته می باشد.
از نخبگان و خواص جامعه انتظار می رود با بصیرت و هوشیاری کامل به وظایف خطیر خود عمل کنند تا جامعه بتواند در مسیر درست به اهداف خود نائل شود.
پانوشت
1. از بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 20/3/75 در جمع فرماندهان لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله
2. همان
3. همان
4. میزان الحکمه، ج7، ص .470
5. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج6، ص .469
6. فرقان (25) آیه .74
7- وسائل الشیعه، ج11، ص.413
8- از بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 20/3/75 در جمع فرماندهان لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله
9- اسحاقی، سیدعبدالحسین/ جام عبرت/ بوستان کتاب/ قم/ 1380/ص.36
10-مجادله (58) آیه .22
11-ممتحنه (60) آیه 3.