
در بخش دیگری از گزارش بازرسی آمده است: روابط بین آمریکا و ایران خوب است. مدت بیش از 30 سال است که با یکدیگر در زمینه مسائل حائز اهمیت از نظر منافع ملی دو کشور همکاری کرده، و در این مدت عادات و روابط کاری از جمله بین شاه و یکایک روسای جمهوری پیشین آمریکا برقرار نمودهایم که بسیار سازنده و صمیمانه بوده است. این وضع تا زمان دولت کارتر ادامه یافته است. شخص رئیس جمهور در زمینه اتخاذ سیاستها در قبال ایران بسیار دخیل بوده و با شاه دید و بازدید کردهاند. در تهران، سفیر قادر است به سهولت با شاه ملاقات نماید.
معذلک چند موضوعی هست که مشکلاتی را بین دو کشور به وجود آورده است. این دشواریها حول و حوش حقوق بشر، فروش تسلیحات، و سیاستهای ما در زمینه عدم تکثیر تسلیحات هستهای دور میزند. عقاید ناموجه در میان دولتمردان آمریکایی برای یافتن بهترین راه برخورد با شاه در خصوص هر یک از این موارد بالا گرفته است. روش ما عموما فشار بیسر و صدا از طریق رئیس جمهور، وزیر امور خارجه، سفیر و به همین ترتیب در سطوح پایینتر بوده است. ما تا به حال در خواستهای متعدیانه را مطرح نکرده و دست به اقداماتی نزدهایم که در نتیجه آنها منافع وسیعترمان به خطر افتد.
... سفیر کنترل هیأت نمایندگی خویش در تهران را در دست دارد و تمام سازمانهای نماینده دولتی آمریکا در ایران برطبق نامه مورخ اکتبر 1977 رئیس جمهور عمل میکنند. اکنون سفیر که وارد سال دوم خدمت خویش در ایران شده، تماسهای سفارت را گسترش داده تا دربرگیرنده گروه بزرگتری از ایرانیها از جمله کسانی که مخالف شاه هستند، باشد. به همین ترتیب وی از آژانس ارتباطات بینالمللی در ایران خواسته است، تا به تلاشهایش برای دسترسی به نخبگان جدیدی که قبلا خارج از دسترس بودند وسعت بیشتری ببخشد. برنامههای کمک نظامی ما در نتیجه سعی و تلاش ریاست هیأت مستشاری نظامی پرانرژی و مجرب نظامی آمریکا در ایران محدودتر میگردد و با بعضی از مسائل حساس اطلاعاتی برخوردی صریح به عمل میآید.
این موارد به عنوان مشتی از خروار حکایت از مداخلهای عمیق و نفوذی گسترده در سطح مسؤولان کشور در زمان رژیم طاغوت دارد که نه تنها مردم، بلکه مدیران هم کارهای نبودهاند. با بررسی و مراجعه به این موارد و مواردی دیگر مانند حق کاپیتولاسیون، میتوان به ارزش استقلال حاصل شده، بعد از سالها مرارت و سختی پیبرد.
آزادی
در رژیم سابق، شاه تلاش میکرد با پرداخت حقوق خوب به مقامات دولتی، وفاداری آنها را تقویت کند و از نیروهای امنیتی نوعی کابینه سایه که از نزدیکترین مشاورانش تشکیل میشد، برای مراقبت از وفاداری و کارایی مقامهای دولتی استفاده میکرد. این اقدامات به شاه امکان میداد تا کنترل وسیعی بر مقامهای دولتی اعمال نماید و به این ترتیب، توانایی استقلال را در آنها بیشتر تضعیف میکرد.
از طرف دیگر، حکومت، وسایل ارتباط جمعی را تحت نظارت داشت و مطبوعات را بهشدت کنترل مینمود. تنها یک حزب سیاسی مجاز، به نام حزب رستاخیز وجود داشت که آن نیز خدمتگزار شاه بود. و بدینسان شاه و دولت بر کلیه جنبههای زندگی مردم احاطه و سیطره کامل داشتند.
وجود سانسور مطبوعاتی نیز به نوعی آزادی را محدود میساخت. آزادی در معنای صحیح آن که شرایط کمال فردی و جمعی را مهیا میکند، به ترجمههای غربی مانند بیبند و باری ملبس شده بود که در پوشش جذاب به مردم ارائه میشد و آزادیهای واقعی، مسلوب و کسب آن محال مینمود. اما اولین جرقههای انقلاب، این امید را تقویت کرد که میتوان واقعا در چارچوب مبانی دین مبین اسلام آزاد بود.