تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۸۸ - ۰۷:۵۰  ، 
کد خبر : ۱۰۸۵۹۷
تبارشناسی خواص و عوام از دیدگاه رهبر معظم انقلاب

سکوت یا تصمیم خواص؛ مساله این است

سیدجواد میرخلیلی مقدمه: خواص و عوام چه کسانی هستند و چه ویژگی‌هایی دارند؟ رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنرانی‌های خود سال 1375 به موضوع مهمی در رابطه با عوامل زمینه‌ساز حادثه عاشورا اشاره کردند و یکی از آن عوامل را کوتاهی خواص از ادای وظیفه خود در آن مقطع برشمردند. همچنین سخنرانی‌های اخیر ایشان پیرامون مسائل بعد از انتخابات و اشاره به خواص و نقش آنها در روشنگری و تحلیل مسائل برای مردم، بهانه‌ای شد تا در این نوشتار به واکاوی و تبارشناسی این اصطلاحات از دیدگاه ایشان بپردازیم.

به طور کلی در هر جامعه‌ای می‌توان مردم را به 3 گروه تقسیم کرد. امام علی(ع) در حکمت 147 نهج‌البلاغه، مردم را سه دسته می‌داند و می‌فرماید: مردم سه گروهند: اول، علمای الهی؛ دوم، دانش‌طلبانی که در راه نجات، دنبال تحصیل علم هستند و سوم، افرادی که دنبال هر صدایی می‌روند و با هر بادی حرکت می‌کنند؛ همان طور که با نور علم روشن نشده‌اند و به ستون محکمی پناه نبرده‌اند. با توجه به این تقسیم‌بندی امیرالمومنین علی(ع) می‌توان دو دسته اول را از خواص قلمداد کرد و گروه سوم را عوام دانست که در تعابیر رهبر معظم انقلاب هم این تعابیر خواص و عوام به چشم می‌خورد که براساس یک تحلیل جامع از جوامع به دست داده است. حال در این نوشتار، در بخش اول به خواص و در بخش پایانی به عوام می‌پردازیم.
خواص: خواص، کسانی هستند که قدرت تحلیل دارند و موضعگیری‌هایشان براساس بصیرت و آگاهی است؛ به گونه‌ای که خودشان تصمیم می‌گیرند و از دیگران در تحلیل‌ها و مواضع خود تبعیت نمی‌کنند. بنابراین، این گونه نیست که دیگران آنها را به تصمیمی برسانند یا در تصمیم‌گیری آنها دخیل باشند. از نکات مهمی که در تبارشناسی خواص باید بدان توجه شود، این است که خواص را نمی‌توان براساس مثلا سطح سواد یا موقعیت اجتماعی سیاسی یا شغلی افراد تشخیص داد؛ بلکه، حتی افرادی هم که سواد ندارند یا موقعیت اجتماعی برجسته‌ای ندارند نیز می‌توانند از خواص باشند. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی خود سال 1375 در جمع فرماندهان لشکر 27 رسول‌الله فرمودند: «در بین اینهایی که ما می‌گوییم خواص، آدم‌های باسواد هست، آدم‌های بی‌سواد هم هست... گاهی کسی بی‌سواد است و جزو خواص است، می‌فهمد که چه کار می‌کند، از روی تصمیم‌گیری و تشخیص عمل می‌کند؛ ولو درس نخوانده و مدرسه نرفته است؛ مدرک ندارد، لباس روحانی ندارد، اما می‌فهمد که قضیه چیست... خواص که می‌گوییم، معنای آن، یک لباس خاص نیست، ممکن است مرد باشد، ممکن است زن باشد، ممکن است تحصیلکرده باشد، ممکن است تحصیل نکرده باشد، ممکن است ثروتمند باشد، ممکن است فقیر باشد.»
همان گونه از سخنان رهبری برداشت می‌شود، راه اصلی تشخیص خواص از عوام، تشخیص موقعیت و بصیرت در انجام کارها یا تصمیم‌گیری‌هاست و اصلا ربطی به سطح سواد یا مسوول بودن و نبودن ندارد؛ اشتباهی که گاهی اوقات افراد درس خوانده هم مرتکب شدند و خیال کردند منظور رهبری از خواص، مسوولان هستند؛ در حالی که گاه قدرت تجزیه و تحلیل یک فرد عادی و بدون موقعیت اجتماعی خاص، به مراتب از افراد صاحب پست و مقام، برتر دانسته می‌شود؛ چراکه به تعبیر رهبری، او می‌فهمد چه کار می‌کند و از روی تصمیم‌گیری و تشخیص عمل می‌کند؛ با وجود این که درس نخوانده و به مدرسه هم نرفته است. بنابراین، می‌توان در قضایای اخیر که رهبر معظم انقلاب، خواص را توصیه به گفتن مسائل در برخی موارد یا نگفتن آنها در برخی موارد دیگر کردند، به کل آحاد جامعه که صاحب قدرت تصمیم‌گیری و تحلیل هستند، سرایت داد و نه یک قشر خاص مثلا تحصیلکرده دانشگاهی، حوزوی یا مسوول در نهادهای حکومتی.
خواص دارای ویژگی‌هایی هستند که می‌توان آنها را از روی این ویژگی‌ها شناخت. در اینجا به برخی از این ویژگی‌ها که عبارتند از: بصیرت، حمایت از حق، مقاومت بر موضع حق، خدامحوری و تکلیف‌گرایی و ولایت‌پذیری می‌پردازیم. لازم به ذکر است که این ویژگی‌ها مربوط به خواص در جوامعی است که براساس آموزه‌های دینی و اسلامی اداره می‌شوند و پرواضح است در جوامع غیراسلامی، صرفا می‌توان خواص را با همان معیار و ویژگی خودآگاهی و قدرت تصمیم‌گیری از روی تجزیه و تحلیل مسائل شناخت و طبیعتا ویژگی‌های خاص خودش را دارد؛ بنابراین، در این نوشتار، بحث ما حول خواص در اسلام و جامعه اسلامی خودمان است.
اولین ویژگی خواص و تشخیص خواص از عوام، این است که خواص، اهل بصیرت هستند؛ به گونه‌ای که موضعگیری‌های آنها براساس بینش و آگاهی است و این گونه نیست که موج یا جو عمومی در تصمیمات آنها دخیل باشد؛ بلکه همه موضعگیری‌ها، سخنان، نوشته‌ها و اظهاراتشان طبق بصیرت، تحلیل و بررسی شخصی است. اینها چنان قدرتی دارند که با کنار هم قرار دادن مسائل، خود می‌توانند راه خودشان را تشخیص دهند و عده‌ای را نیز همراه خود سازند که از آنها تبعیت کنند. رهبر معظم انقلاب در این رابطه می‌فرمایند: «خواص، یعنی کسانی که وقتی عملی را انجام می‌دهند، موضعگیری می‌کنند، راهی را انتخاب می‌کنند، از روی فکر و تحلیل است. می‌فهمند و تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند؛ اینها خواصند، نقطه مقابلش هم عوام است... (همان)». بنابراین، فکر و تحلیل و در نهایت، بصیرت، قطب‌نمای حرکت خواص و نقطه تمایز آنها از عوام به شمار می‌رود. افرادی که بصیرت دارند با جهتگیری مواضع خود براساس حق و نه منافع و مطامع حزبی و دنیوی، راه خود را از بی‌بصیرت‌ها که عوام هم در آن جای می‌گیرند، جدا می‌سازند. افراد بابصیرت، چشم دل خود را باز می‌کنند و صرفا به چشم ظاهری اکتفا نمی‌کنند. اما متاسفانه، افرادی که براساس حق و بصیرت، راه را بشناسند و به دیگران خط و جهت بدهند، در تمام جوامع در گذر تاریخ صدر اسلام تاکنون کم و معدود هستند؛ به گونه‌ای که یکی از مشکلات امام علی(ع)، ابتلای به افرادی بود که بصیرت نداشتند و نمی‌خواستند جزو خواص باشند.
امام در خطبه 125 نهج البلاغه در توصیف آنها می‌فرماید: «کسانی که از حق رویگردانند و آن را نمی‌بینند...» اینها همان‌هایی بودند که مولا در سخنان خود بر بی‌بصیرتی آنها تأکید می‌کند و می‌فرماید: «همانا شما بدترین مردم هستید، شما تیرهایی هستید در دست شیطان که از وجود شما برای زدن نشانه خود استفاده می‌کند و به وسیله شما، مردم را در حیرت و تردید و گمراهی می‌افکند.» (نهج البلاغه، خطبه 127.) در نتیجه می‌توان چنین برداشت کرد که این ویژگی بصیرت، بسیار حائز اهمیت است؛ به گونه‌ای می‌توان اذعان کرد که عامل اصلی تمایز میان خواص و عوام است. این عامل، بویژه در مواردی که تشخیص حق و باطل مشکل به نظر می‌رسد، عامل کلیدی و حساس در ایفای نقش خواص به شمار می‌رود.
پس مشخص شد که محک خواص و عوام، بصیرت و بی‌بصیرتی است و برای ساختن جامعه‌ای که همه از خواص باشند، می‌بایست بصیرت را به آن جامعه تزریق کرد و راه آن نیز، این است که باید مدام از حق و معیارهای آن گفت تا جامعه بتواند قدرت تشخیص خواص و عوام را بازیابد.
دومین ویژگی خواص، حمایت از حق و گریختن از باطل است. در برخی موارد، فضای فتنه به گونه‌ای است که حق و باطل از یکدیگر قابل تشخیص نیستند که در این گونه موارد و در این نوع بحران‌ها، امام علی(ع) در حکمت اول نهج البلاغه می فرماید: «در روزگار فتنه، همانند بچه شتری باش که نه پشتی برای بار دادن و نه سینه‌ای برای شیر دادن دارد.» به این معنا که در این گونه موارد باید سکوت کرد یا به گونه‌ای عمل کرد و تصمیم گرفت که هیچکدام از طرفین دعوا نتوانند از موضعگیری و تصمیم وی بهره‌برداری کنند. اما در برخی موارد، حق و باطل از هم قابل تشخیص هستند که در این گونه موارد می‌بایست خواص به حمایت از حق برخیزند و سکوت آنها و عدم موضعگیری و تصمیم به نفع حق می‌تواند ضررهای جبران‌ناپذیری را به کانون حق و حقانیت وارد سازد. در این‌گونه موارد، سکوت در دفاع از حق، مساوی با ضدیت با حق است. امام علی(ع) در جلد 74 بحارالانوار در این مورد به آصف بن قیس می فرماید: «آن کس که ساکت است (از حق حمایت نکرده و باطل را محکوم نمی‌کند) برادر کسی است که به باطل رضایت داده و آن کس که با ما نباشد، بر ماست.» در طول تاریخ، بیشترین ضربه از جانب کسانی بوده که حق را شناختند، اما از آن حمایت نکردند و سیاست سکوت را پیشه ساختند. این مساله چنان اهمیتی دارد که خواص و عالمان بی‌تفاوت مورد لعن خداوند هستند: عالمی این چنین، متعفن‌ترین بو را در جهنم خواهد داشت و تمام جنبندگان، او را لعنت می‌کنند (بحارالانوار، ج 2) و عالمی این چنین، در حالی روز قیامت، خدای را ملاقات خواهد کرد که دهن‌بندی از آتش دارد (همان.) بنابراین، خواص باید به محض تشخیص و شناختن حق، آن را در وقت مناسب انجام دهند؛ چرا که حمایت دیرهنگام از حق، همچون حمایت نکردن است. رهبر معظم انقلاب در این رابطه می‌فرماید: «اگر امثال شبث بن ربعی، در یک لحظه حساس از خدا می ترسیدند به جای این که از ابن‌زیاد بترسند تاریخ عوض می‌شد! عوام متفرق شدند، ولی چرا آن خواص مومنی که اطراف مسلم بن عقیل بودند، متفرق شدند؟ در بین آنها کسان خوبی بودند، افراد حسابی بودند، بعدا بعضی از آنان در کربلا شهید شدند؛ اما اینجا اشتباه کردند... اثری که توابین در تاریخ گذاشتند، یک‌هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! برای این که اینها در وقت خود نیامدند؛ کار را در لحظه خود انجام ندادند؛ دیر تصمیم گرفتند؛ دیر تشخیص دادند....»
ویژگی سوم خواص، مقاومت بر موضع حق است. کسی که حق را شناخت، هر لحظه و هر جا می‌بایست از آن دفاع کند و زمان و مکان نمی‌شناسد. به فرموده قرآن: مومنان واقعی، تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده، سپس هرگز شک و تردید به خود راه نداده و با اموال و جان های خود در راه خدا جهاد کردند (سوره حجرات، آیه 15).
چهارمین ویژگی خواص طرفدار حق، خدامحوری و تکلیف‌گرایی است. البته در این راه، ممکن است مشکلاتی همچون ملامت‌ها و سرزنش‌های دیگران و ملاحظاتی غیر الهی نیز پیش آید، اما خواص می‌بایست بدون در نظر داشتن این موارد به طرفداری از حق بر اساس خدامحوری و انجام و ادای تکلیف خود بپردازند.
آخرین ویژگی خواص، ولایت‌پذیری است که این معنا با ولایت شعاری تفاوت دارد؛ به این معنا که گاه، عده‌ای از ولایت دم می‌زنند، اما در رفتار و کردار آنها اصلا ولایت‌پذیری مشاهده نمی‌شود. اینها ولایت را لقلقه زبان خود قرار داده‌اند تا بدان وسیله به موقعیت‌های شغلی و سایر مطامع خود دست یابند؛ اما مهم این است که افراد، ولایت‌پذیر باشند. علت این که در زمان امام صادق(ع) یا زمان حاضر که همه در انتظار ظهور امام زمان(عج) هستند، اما شرایط برای ظهور ایشان فراهم نیست؛ این است که ولایت ما بیشتر شعاری است و نه از روی قلب و اعتقاد که به عمل منجر شود؛ بنابراین، ائمه فرموده‌اند ما زمان قیام را می‌شناسیم و آن زمانی است که یاوران و محبانی واقعی داشته باشیم که بتوانیم قیام کنیم. ولایت‌پذیری به این معناست که افراد به ولایت التزام عملی داشته باشند و در هر حال از او حمایت و طرفداری کنند و این حمایت آنها پیوسته و دائمی باشد.
عوام: عوام، کسانی هستند که قدرت تجزیه و تحلیل و تصمیم‌گیری را ندارند و از همه مهم‌تر، این که جوزده و مرعوب خواص و جامعه هستند و نمی‌توانند راه را تشخیص دهند. با توجه به برشمردن ویژگی‌های خواص، بهتر می‌توان عوام را شناخت؛ به این صورت که هر کس ویژگی‌های فوق را نداشته باشد می‌تواند در دسته عوام جای گیرد. اصولا عوام قدرت تحلیل و تصمیم‌گیری در شرایط خاص را ندارند یا کدهای غلط می‌دهند؛ به‌گونه‌ای که گاه حتی باعث رویگردانی بخشی از افراد میانه جامعه نیز می‌شوند.
به طور کلی می‌توان در هر جامعه‌ای و در برابر هر تصمیمی یا گروهی، چهار دسته را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد: معاند، مخالف، منتقد و موافق. کسانی که معاند هستند، همواره در پی کارشکنی و از بین بردن رقیب هستند. مخالفان، به دنبال ضربه زدن برای کسب قدرت برای خود هستند، اما این‌گونه نیست که از اصل، خواهان برکندن رقیب به هر شکلی باشند، اما منتقدان در دسته موافق هستند، ولی در برخی موارد ایراداتی دارند که خواهان اصلاح آن هستند و موافقان نیز که مشخص هستند. گاه، افرادی به نظر می‌آید خواص هستند، اما باید آنها را در ردیف عوام قرار داد.
آنها با نظرات خود باعث می‌شوند آن دسته‌ای که اصولی را هم قبول دارد و می‌توان براحتی او را جذب خود کرد، مخالف یا معاند شود و این نیست جز عدم تشخیص راه و نداشتن تحلیل و قدرت تصمیم‌گیری. بنابراین باید برای زدودن جامعه از عوام‌زدگی، به سمت این رفت که معیارگرایی را جایگزین فردمحوری، حزب محوری و امثالهم کرد.

برچسب ها: خواص
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات