
برخی مصادیق وحدت حوزه و دانشگاه
از دیرباز میان برخی حوزویان و دانشجویان، ارتباط و تعامل هایی مقطعی و یا دائمی برقرار بوده است. اما نقطه اوج گیری این وفاق را می توان سال 42 دانست. ارتباط تنگاتنگ میان روحانیون و دانشجویان مبارز در جریان مبارزات انقلابی، راهپیمایی ها، توزیع اعلامیه های امام خمینی (ره)، تکثیر نوارهای انقلابی و سخنرانی ها، ایجاد شور انقلابی در میان مردم و حتی اتحاد و تلاش های مشترک این دو قشر، پس از دستگیری توسط ساواک و در زندان های ستم شاهی، بیانگر این واقعیت است.
ارتباط صمیمانه میان روحانی شهید نواب صفوی با شهیدان ذوالقدر و طهماسبی و سایر دانشجویان و نیز ارتباط شخصیت هایی نظیر شهید حجت الاسلام باهنر، سعیدی، هاشمی نژاد، غفاری مرحوم آیت الله طالقانی با قشر دانشجو و همچنین ارتباطات شهید بهشتی با دانشجویان داخل و خارج کشور، نمونه هایی از این امر است که وحدت این دو قشررا تعمیق می بخشید. در این میان شهیدان آیت الله مفتح و مطهری، نقش ویژه ای در اتصال دو حلقه حوزه و دانشگاه برعهده داشتند تا آنجا که برقراری و بقای این ارتباط به یکی از بزرگترین دغدغه های این دو بزرگوار تبدیل شده بود.
نتیجه این تلاش های بی پروا و درک صحیح این بزرگواران از لزوم وحدت، سبب پر شدن مسجد قبا و حسینیه ارشاد از دانشجویان می گردید. تا آنجا که مسجد قبا در دوران مبارزات انقلابی به بزرگترین سنگر مردمی مبارزه با رژیم تبدل شد.
حضور شهید مفتح به عنوان رئیس و استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و در نهایت، شهادت مظلومانه ایشان در جلوی دانشکده، به روشنی بیانگر پیوند ناگسستنی ایشان ایشان با دانشجویان بود که ثمرات فراوانی نیز در پی داشت.
سایر روحانیون نیز، حضور مستقیم در میان جمع دانشجویان در دانشگاه ها داشتند. به عنوان نمونه می توان به پایگاه بودن دانشگاه تهران در جریان ورود امام خمینی (ره) به ایران و تحصن چند روزه روحانیون و دانشجویان قم و تهران در این مکان اشاره نمود. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی نیز این وحدت پایان نیافته و در عرصه های دیگر جلوه های جدیدی را نمایان نمود. انبوه شهدای روحانی و دانشجوی شهرهای مختلف، شاهدی زنده بر این امر می باشند.
پس از ارتحال بینانگذار انقلاب، رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای نیز تأکید بر وحدت حوزه و دانشگاه و رفع موانع پیش روی این آرمان را به فراموشی نسپرده و همواره بر ضرورت آن تأکید نمودند. دیدارهای متعدد ایشان با دانشجویان سراسر کشور و اهتمام و توجه ویژه به این قشر و همچنین احداث نهادی ویژه به عنوان دفتر نهاد رهبری در دانشگاه و ایجاد تعامل هدفمند میان دانشجویان و این نهاد، جلوه دیگری از این انسجام موثر می باشد.
در این میان تبادل استاد میان دو نهاد حوزه و دانشگاه به منظور تأمین اساتید مورد نیاز حوزه ها در شاخه های علوم انسانی و نیز تأمین اساتید مورد نیاز دانشگاه ها در زمینه اخلاق، معارف اسلامی، تاریخ اسلام و ... از مصادیق دیگری است که پایه های وحدت حوزه و دانشگاه را مستحکم تر می نماید.
برگزاری اجلاس ها و گردهمای های مشترک میان حوزه و دانشگاه را نیز می توان از دیگر مصادیق این اتحاد بر شمرد. بی شک، حضور چشمگیر و روزافزون دانشجویان نمازگزار و معتکف در نمازخانه های دانشگاه ها و اقامه نماز جمعه در دانشگاه تهران و نیز تولید نرم افزارهای دینی توسط مراکز حوزوی با بهره مندی از کارشناسان دانشگاهی و مواردی مشابه را می توان از دیگر مصادیق این وحدت برشمرد.
آسیب های موجود در مسیر وحدت حوزه و دانشگاه
چنانچه خواستار گسترش مصادیق و نمونه های علمی وحدت دو قشر تأثیرگذار جامعه باشیم، لازم است تا موانع پیش روی آن را شناسایی و با تدابیر و ساز و کارهای مناسب، در جهت رفع آنها تلاش شود. از جمله موانع پیش روی وحدت حوزه و دانشگاه می توان به موارد زیر اشاره نمود:
الف)جنگ روانی دشمنان و گروه های تفرقه افکن جهت ایجاد اختلاف و حس بدبینی در میان این دو قشر تا جایی که به تعبیر امام (ره) «دانشگاه اسم روحانی را نمی شد بیاوری و در فیضیه اسم دانشگاهی را.»
رهبر کبیر انقلاب (ره) با بصیرت ویژه خود، هر دو قشر را نسبت به این مسئله آگاهی می دادند و آنها را به هوشیاری فرامی خواندند:
«حال که می بینید یک تحولی پیدا شده است. دانشگاهی متمایل شده است به روحانی، روحانی متمایل شده است به دانشگاهی، با هم هستند و می خواهند با هم کشور خودشان را به پیش ببرند حالا شیاطین بیشتر در فکر هستند که روحانی را از یک طرف بکوبند و دانشگاهی را از یک طرف و فساد کنند بین این دو تا... چشم هایتان را باید خیلی باز کنید در این زمان چشم و گوش ها باید خیلی باز باشد.»
ب) تقابل بعضی اندیشه های علمای دینی و دانشگاهیان در مسائل سیاسی و اجتماعی . بی شک ایجاد زبان و ادبیات مشترک نیازمند آشنایی طرفین با مبانی و پایه های علوم یکدیگر است.
ج) انزواطلبی بیش از حد برخی روحانیون و در مقابل غرب زدگی افراطی برخی دانشجویان.
د) عدم وجود نهاد و یا تشکلی ویژه جهت ایجاد وحدت حوزه و دانشگاه.
ذ) عدم وجود انگیزه های سازمانی و مجموعه ای برای ایجاد وحدت میان دو قشر.
1- عدم تبیین صحیح ضرورت های وحدت حوزه و دانشگاه و آثار و پیامدهای آن به ویژه در میان دانشجویان.
راهکارهای فراروی تحقق وحدت حوزه و دانشگاه
چنانچه این دو پایگاه در مقابل یکدیگر قرار گیرند، دانشگاه ها به مراکز دینی و در پی آن از مردم و جامعه فاصله خواهد گرفت. از آنجا که مدیران آینده جامعه، عمدتاً از قشر دانشجو می باشند، لذا تقابل حوزه و دانشگاه، احتمال ایجاد فساد در سطح جامعه را در پی خواهد داشت. این مسئله و نیز سایر آسیب های دیگر ضرورت بررسی راهکارهای برقراری تعامل بیشتر را گوشزد می نماید. لذا در ادامه به برخی از این راهکارها اشاره می گردد.
- تشکیل کارگروه های تخصصی به منظور تصویب منشور وحدت حوزه و دانشگاه به منظوراستفاده از تمام ظرفیت های علمی و نرم افزاری.
- ایجاد دفتر ارتباطی حوزه در دانشگاه ها و بالعکس به منظور تعامل هدفمند و تقویت مشاوره و همفکری میان دانشجویان و اساتید دانشگاه با نخبگان و فضلای حوزه.
- تلاش در جهت اسلامی شدن دانشگاه ها از طریق برگزاری اردوها و همایش های مشترک.
- برخورد جدی با عناصر نفوذی که سعی در تخریب چهره روحانیت در دانشگاه دارند.
- جلوگیری از دامنه دار شدن انتقادات غیرسازنده و مستمر حوزویان و دانشگاهیان از یکدیگر از طریق ایجاد تعامل بیشتر میان این دو قشر؛
- تبیین دقیق ضرورت ها و آثار وحدت این دو قشر متفکر در جامعه از طریق تدوین چشم انداز آینده همگرایی دو قشر .
- حضور بیشتر و جدی تر روحانیت و فضلای حوزه های علمیه در دانشگاه ها جهت ایجاد تفاهم و همدلی میان این دو نهاد و نیز پاسخگویی به شبهات کلامی و فلسفی؛
- تبادل امتیازات حوزه و دانشگاه از طریق انتقال اخلاص، معنویت ، زهد و احترام به نسبت ها به دانشگاه و نیز توجه به واقعیات، نوگرایی، اسفتاده از ابزارهای مدرن و نگرش های پویا در حوزه . بی شک در صورتی که دو قشر آموزنده علوم دینی و علوم دنیوی، انسجام و همگرایی یابند، جامعه با بهره مند شدن از کارشناسان علمی آشنا به دین و کارشناسان دینی آشنا به علم، به نقطه ای صعود نماید که هم دین و هم دنیایش آباد باشد و این همان جامعه آرمانی است که در پرتو تعامل گسترده این دو قشر تأثیرگذار حاصل می گردد.
پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.