بصیرت: از سوی دیگر، تاریخ اجتماعی بشری نشان میدهد که در صورت عدم وجود الگوها در یک جامعة انسانی، افراد در زندگی ظاهری، عقلی و ایمانی خویش سردرگم و حیران میمانند؛ زیرا انسان، شاخصی(معیاری) برای سنجش و تعیین مقدار داراییهای ارزشی، اخلاقی و انسانی خود ندارد و سلامت یا بیماری اجتماعیاش را تشخیص نمیدهد.
انسان در چنین حالتی نه میزانی برای سنجش حدود، کمالات، صفات انسانی و الهی خویش و نه میزانی برای سنجش نارسایی و کمبودهایش دارد.
شاید گزاف نباشد اگر قائل شویم که بحرانهای بیشمار اخلاقی و ارزشی که در قرن بیستم برای بشر پدید آمده، به دلیل وجود همین خلا است.
به هر حال برای جامعهای که میخواهد نسلی توانمند، پویا، مؤثر، پرصلابت و دارای عشق و ایمان پرورش دهد، بدون توجه به الگوی بیبدیل عالم اسلام مسیر نخواهد بود. در این نوشتار، نگارنده سعی دارد، به عنوان یکی از مسائل مهم و اساسی، این سؤال را که همان چگونگی الگوسازی از اسوههای دینی در عصر حاضر است، پاسخ گوید.به این امید که با طرح و ردیابی این مسئله، روزنهای به دنیایی از پژوهشها و کنکاشهایی که برآیند آن، دستیابی به مدلی از الگوگیری باشد، گشوده شود.
مفهوم الگوگیری
الگو (pattern) در کتاب فرهنگی علوم اجتماعی چنین تعریف شده است: «الگو به معنای مدل، گونه و هنجار است.» الگو به افراد انسانی کامل و رشد یافتهای که لیاقت سرمشق بودن دیگران را دارند، اطلاق میشود.
الگوی تربیتی نیز که در فرهنگ اسلامی از آن به اسوه، امام، شاهد و ولی الله تعبیر میشود، عبارت از شخص یا جامعهای است که میتواند آیینه یا تبلور عینی یک مکتب یا نظام فکری باشد.
به همین جهت نظریهپردازان معتقدند که از دو طریق میتوان به ساختار یک مکتب و نظام فکری آن پی برد:
1- شناخت طرح و اصول اساسی آن در جنبه تئوریک
2- شناخت الگوهای عینی و عملی برای تربیت افراد
در فرهنگ قرآنی از عالمان ربانی، حزب خدا، اولیای خدا، جانشینان خدا، اهل ذکر، نفسهای مطمئن، راسخان در علم، عبادالرحمان، درهای اسلام، احیاگران معارف و مبانی دینی به عنوان الگوها و اسوهها یاد شده است. عرفای اسلام از آنان به «انسان کامل»، «پیر و مرشد»، «ولی الله»، «عقل کامل»، «مرد حر»، «آیینه خدانما» و ... تعبیر کردهاند.
اسوه در لغتنامة دهخدا چنین تعریف شده است: «اسوه، پیشوا، مقتدا، قدوه، پیشرو، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی و پیشوایی میشود.» راغب اصفهانی در کتاب «مفردات» معنایی این گونه ارائه میدهد و اسوه را حالتی از حالات انسانی میداند که از آن طریق آدمی از دیگری در خوب و بد و سود و ضرر پیروی میکند.
نقش اسوههای دینی در تکوین شخصیت انسان
عوامل متعددی در تحول و تکون شخصیت انسان مؤثر است؛ مانند: وراثت، فطرت، نظام سیاسی، خانواده، گروه هم سن و مسائل فرهنگی. ولی در بین این عوامل، مؤثرترین تأثیر و نقش را الگوها دارند.
الگوها (مثبت یا منفی) از امتیازاتی برخوردارند که میتوانند تمام یا بخشی از آرمانها و آرزوهای متعلم و طالب را به طور عینی و مجسم در پیش روی او قرار دهند و بر عمق وجود آنان نفوذ کنند؛ یعنی الگوها گمشدة انساناند که با نبودشان شاگرد احساس خلاء و کمبود میکند. او میخواهد پیش از آنکه اوصاف شخصیت ربانی را بشنود، او را با چشم خویش ببیند.
اصلاً گرایش انسان به اسطورهسازی از همین نیاز یا خلای ذاتی سرچشمه میگیرد؛ از دیدگاه عقل بیشترین نقش در تکوین شخصیت از الگوهای عینی است؛ زیرا دریافت پیام از طریق الگوها آسانتر از دریافت از طریق عامل ذهنی و آموزشی است؛ علاوه بر آن عامل عینی مؤثر است.
یادگیری از طریق الگو از مقولة دیدن است، ولی شرح و بیان از مقوله شنیدن؛ تحقیقات نشان میدهد که 80 درصد یادگیری از طریق دیدن صورت میگیرد و فقط 13درصد یادگیری از طریق شنیدن است و هفت درصد از طریق حواس دیگر. دقیقاً به همین دلیل است که در آموزههای دینی ما سفارش شده: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم»؛ «دعوت کنندگان مردم باشید به غیر زبانتان».
به هر حال، نخستین عامل سرنوشتساز در تربیت انسان الگوست. انسان همواره به الگو نیاز دارد و برای شکل دادن شخصیت خود نمونه و سرمشق میطلبد. این نیاز و طلب، ریشه در فطرت دارد.
معرفی الگوهای ربانی در قرآن پاسخ به همین نیاز است: (لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنـه) و (قد کانت لکم اسوة فی ابراهیم والذین معه)»، (لقد کان لکم فیهم اسوة حسنـة لمن کان یرجوالله).
یکی از دلایل استمرار امامت و خالی نبودن زمین از حجت که امری حتمی و مسلم در مذهب ماست، در همین نکته نهفته است؛ زیرا انسان همواره به چهرههای صالح و شایسته، محتاج است تا با اقتدای به سیمای فکری، اعتقادی، علمی، عملی و اخلاقی آنان درس فضیلت بیاموزد و راه سعادت دنیا و آخرت خویش را بیابد.
در واقع دستیابی به قرآن و اسلام ناب بدون عنایت به الگوهای عینی ممکن نخواهد بود. حضرت علی(ع) با آن همه فضایل، خود را بینیاز از الگو و مقتدا نمیبیند و در خصوص تأثیر تربیت رسول اکرم (ص) در شکلگیری شخصیت اخلاقی خود میفرماید: «من از پیامبر اکرم(ص) به طور کامل پیروی میکردم و هر روز برای من از اخلاق خود نشانهای بر پا میداشت و مرا به پیروی آن فرمان میداد.»
انسان همواره به الگو نیاز دارد و برای شکل دادن شخصیت خود نمونه و سرمشق میطلبد. این نیاز و طلب ریشه در فطرت دارد. معرفی الگوهای ربانی در قرآن پاسخ به همین نیاز است.
در مجموع باید گفت؛ فقدان اسوة حسنه در طی طریق کمال، بدان معناست که انسان اسیر شیطان شده و خلا وجودی آن را در همة ابعاد، اعم از فردی-اجتماعی با اسوههای سیئه پر سازد: «من لم یکن له شیخ فشیخه الشیطان»
استعمارگرانی که به دگرگونی ارزشهای ملتها فکر میکنند، ابتدا الگوها را تغییر میدهند و الگوهای دلخواه را در تمام جوانب زندگی یک جامعه مطرح میسازند تا نسبت به استحاله فرهنگی و همسانسازی فرهنگی فرد با فرهنگ خود موفق شوند.
ویژگیهای الگو
قرآن برای شخصیتهای ربانی پنج ویژگی بنیادین را معرفی میکند:
1- عشق آتشین به حضرت حق و اولیای او
2- تعقل و علم برتر
3- توانایی و قدرت برتر
4- هماهنگی بین عمل و گفتار
5- تلازم با اجتماع یا وحدت در عین کثرت
حضرت علی(ع) در این زمینه میفرماید: «اولیای خدا (الگوهای ربانی) آناناند که به باطن دنیا مینگرند، آنگاه که مردم به ظاهر آن مینگرند و به فردای آن میپردازند، آنگاه که مردم به امروز آن سرگرماند؛ از آنچه که ترسیدهاند آنان را بمیراند، میراندهاند. آنچه را که دانستهاند و به زودی ترکشان خواهد کرد، ترک گفتهاند.بهرهگیری فراوان دیگران از دنیا را اندکخواهی و دست یافتنشان به آن را از دست دادن میبینند. دشمن آناند که مردم با آن آشتی کردهاند. با آنچه مردم با آن دشمناند، در آشتی به سر میبرند. کتاب خدا به واسطة آنان دانسته میشود و آنان با کتاب خدا دانا شدهاند. کتاب به سبب آنان بر پا میایستد و آنان به سبب کتاب خدا بر پا ایستادهاند.»
الگوهای ربانی بر اثر معرفت و محبت به حضرت حق و انبیا و اولیای الهی، محبوب حضرت حق و اولیای او واقع میشوند که نهایت آن وحدت محب و محبوب است و به حدی از کمال میرسد که روح محب، آیینهسان، تمام صفات و اسمای الهی را در خود منعکس میکند.
شخصیت ربانی، قرآن مجسم و اسلام زنده است. به همین جهت دستیابی به قرآن و اسلام ناب بدون عنایت به این الگوهای عینی ممکن نخواهد بود.
چگونگی الگوگیری از اسوههای دینی
تردیدی نیست که شخصیت عظیم اسوههای دینی در همة زمینههای زندگی الگو و اسوهاند؛ به گونهای که اگر همة انسانها از آن سرمشق بگیرند، به طور قطع سعادت در دو جهان را به دست خواهند آورد.
با توجه به اینکه در میان غرایز متفاوت انسان، غریزة الگوخواهی و سمبلطلبی از نظر تربیتی و روانشناسی تربیتی اهمیت فراوان دارد، انسان با غریزه الگوخواهی به شناخت سمبلها، سرمشقها و الگوهای برتر روی میآورد. انسان با الگوها و سمبلهایش زندگی میکند، تصمیم میگیرد و انتخاب میکند.
معرفی الگوهای معصوم از جانب پروردگار، پاسخ مناسب خالق انسانها به غریزة الگوخواهی و سمبلطلبی است.
به همین جهت است که مفسر و مبین به حقِ قرآن، حضرت علی (ع) میفرمایند: «در زندگی فردی و اجتماعی، در تحولات سیاسی و اجتماعی، در جنگ و صلح، در قیام و قعود، به امامان معصوم و اهل بیت (ع) بنگرید، از آنها الگو بگیرید، روشهای آنان را با روح تقلید و تمرین تکرار کنید. در غیر این صورت مثل گوسفندی که از گلة خود جدا شده، طعمة گرگهای گرسنه خواهید شد.»
اما آنچه که ما در این نوشتار درصدد پاسخگویی به آن هستیم، این است که چگونه با این الگوهای معصومی همچون امام حسین(ع)، همانندسازی و با توجه به شرایط موجود چگونه الگوسازی کنیم.
روانشناسان اجتماعی در دو دهه به تبعیت از باندورا (نظریهپرداز برجسته) یادگیری اجتماعی در بررسیهای علمی خود به این نتیجه رسیدهاند که آموزش و یادگیری اجتماعی از طریق الگوها فرآیند پیچیدهای است که حداقل دو شرط در تحقق آن دخالت دارد:
1- اکتساب و اختیار رفتارها و عادتهای آنان
2- پذیرش رفتار الگوها به عنوان الگوی رفتاری و حرکت در مسیر آنها و تکراری رفتارشان
برای الگوسازی از الگوهای دینی باید ببینیم، آنها چه قدمهایی را برداشته و چه باورهایی داشتند؛ به بیان دیگر کشف دقیق و مشخص راههایی که آنها رفتند که به این عمل در اصطلاح مدلسازی میگویند.
پایهگذاران علم مدلسازی، جان گریندر (Ggreinder)، زبانشناس برجستة جهان و ریچارد بندلر (bandler) ریاضیدان، دریافتند که برای الگوسازی باید از رفتار الگوها مدلسازی کرد.
آنان معتقدند که برای الگوسازی باید سه عنصر اساسی را همانندسازی کرد:
الف) در نظــام عقیدتــی شــخص
«beleif system» یعنی آنچه الگو باور دارد. بنابراین اگر نظام عقیدتی شخصی را مدلسازی کنید، اولین قدم را برداشتهاید، تا مانند او عمل کنید و در نتیجه به همان هدف برسید.
ب) قالب فکری، شیوة سازمان دادن به افکار و اندیشههاست.
ج) اعمال جسمانی: طرز تنفس، ژستها، تغییرات قیافه و ...
به طور کلی مدلسازی، یعنی بررسی راههای رفتة دیگران.
دستآورد این بحث این است که اگر انسان میخواهد، فردی قدرتمند، بزرگ و پیروز و سرنوشتساز باشد و احیاناً آرزو دارد که تحولات عظیمی را در جامعة خود و یا در جهان ایجاد کند، باید از افراد نیرومند، تحولآفرین و انقلابی الگوبرداری کند و خود را در زمینة اعتقادات، قالبهای فکری، همچنین حالتهای جسمانی و رفتاری با آنها همانندسازی و هماهنگ کند.
نکتة جالب توجه این است که تعلیمات اسلام در مجموع در سه بخش متمرکز است.
الف) بخش اعتقادات (نظام عقیدتی)
ب) بخش احکام
ج) بخش اخلاقیات (کیفیت و روابط اجتماعی مسلمان را سامان میدهد. اخلاق ویژة هر فرد را میتوان قالب فکری او دانست.)
در الگوسازی از اسوههای دینی اگر انسان بتواند این سه عنصر اساسی را در الگو مدلسازی کند، در الگوسازی موفق خواهد بود؛ به بیان دیگر، اگر به طور دقیق به نظام عقیدتی و باورهای الگو دسترسی پیدا کند و آنها را به خوبی بشناسد و علاوه بر آن دسترسی دقیق و صحیح بر قالبهای فکری حاکم بر او و رفتارها و حالات جسمانی و اخلاقی الگو پی ببرد و بتواند آنها را به خوبی تشخیص دهد و بشناسد، آن زمان است که میتواند مدلسازی کند.
اگر گامهایی را که او برداشته، به خوبی بشناسد و او هم سعی کند با شوق و علاقه آن گامها را دقیق و صحیح بردارد، میتواند همانندسازی کند و در الگوگیری موفق شود و به همان اهدافی که الگو رسیده، برسد.
همان طور که در بخش قبلی نوشتار توضیح داده شد، حضرت علی(ع) میفرماید: «انظروا بیت نبیکم ...»، «دقیقاً نگاه کنید به اهل بیت پیامبر اکرم (ص) ...».
حضرت توصیه میکنند که روشهای آنان را با روح تقلید و تمرین تکرار کنید. زمانی که حضرت ضرورت الگوگیری از پیامبر اکرم (ص) را در خطبهای بیان میکنند، میفرمایند: «فتأس بنبیک الاطیب الاطهر، فان فیه اسو› لمن تأسی ...»؛ «پس به پیامبر پاکیزه و پاک اقتدا کن که راه و رسم الگویی است، برای الگوطلبان و سایة فخر و بزرگی است، برای کسی که خواهان بزرگواری باشد.»
«محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، گام بر جایگاه قدم او نهد.»
حضرت بعد از این مقدمه، به معرفی نظام عقیدتی حضرت رسول(ص) میپردازد و سپس قالب فکری پیامبر اکرم (ص) را بیان میکند. نحوة برخورد ایشان با دنیا، دوستیها و دشمنیهای وی.
نکتة جالب توجه اینکه به تبیین حالات جسمانی و رفتاری حضرت رسول (ص) میپردازند و چه زیبا از این حالات سخن میگویند: «او روی زمین مینشست و غذا میخورد، ساده مینشست، با دست خود کفش خود را وصله میزد، جامه خود را با دست خود میدوخت و بر الاغ برهنه مینشست.» حتی از پردة در اتاق حضرت نیز سخن میگویند.
این نحوة بیان مولای متقیان حضرت علی(ع) از پیامبر اکرم(ص) به عنوان «اسوة حسنـة» دقیقاً نشان دهندة این مطلب است که اگر کسی اراده کرده که فردی را به عنوان الگو بپذیرد، ابتدا باید خودش بخواهد فردی را به عنوان الگو بپذیرد.
اگر خواست فرد بود، آنگاه برای الگوسازی از این شخصیت بزرگ همانطور که روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت مطرح کردند، باید کاملاً نظام عقیدتی و فکری، همچنین حالات جسمانی و رفتارهای او را بشناسد و به دقت بداند تا (به تعبیر حضرت علی (ع)) بتواند گام بر جایگاه قدم او نهد.
شناسایی دقیق و کامل گامهایی که او برداشته، برای تأسی از ضرورتهای اساسی است تا بتواند به خوبی مدلسازی کند.
نتیجه
در جمعبندی نهایی باید گفت: اگر مسلمانان اراده کردند که از شخصیتهای حسنه و برتری همچون امام حسین(ع) الگوبرداری کنند، ابتدا باید نظام عقیدتی امام حسین(ع) را به خوبی بشناسند که برای شناخت نظام عقیدتی ایشان میتوان از کلمات و احادیث به جا مانده از حضرت، همچنین با بررسی و دقت در ادعیة منتسب به ایشان -مثل دعای عرفه- با مضامین بسیار بلند عرفانی، به اندیشههای ناب اعتقادی حضرت پی برد.
از سوی دیگر از موضعگیریهای حضرت در طول حیاتشان و بالاخص در جریان عاشورا به خوبی میتوان به قالب فکری حضرت حسین(ع) پی برد.
ضمن آنکه با بررسی و دقت فراوان در رفتارها و حتی حالتهای جسمانی که اتفاقاً بر خلاف بقیه بزرگان دیگر در تاریخ، زیاد از حالات و رفتار جسمانی حضرت سخن به میان آمده است، میتوانیم از این شخصیت بزرگ الهی همانندسازی و الگوسازی کنیم.
به امید آنکه خداوند به همة ما انسانها توفیق عنایت کند تا بتوانیم با شناخت الگوهای برتر، با تأسی به آنها در طریق سعادت و کمال گام برداریم و فرصت را مغتنم شمرده و بتوانیم از شخصیت نادر جهان اسلام، سرور شهیدان حضرت امام حسین(ع) همانندسازی و الگوگیری کنیم. در این صورت است که سعادت دنیا و آخرت ما تضمین میشود.
نویسنده:مریم معینالاسلام