صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۳۸۸ - ۰۹:۲۰  ، 
کد خبر : ۱۳۵۵۰۷

تحرک عربی و نمایش صلح در فلسطین


حسین امیدى
میچل آمریکایی پس از دوازده سفر دوره ای به منطقه با تمامی کیاست و خبرگی نتوانست بر لجاجت و بهانه جویی رژیم صهیونیستی فائق آید، ولی از آنجا که هم در داخل و هم در سطح منطقه، احتمال رویدادهای پیش بینی نشده که منجر به آشفتگی بیشتر اوضاع آمریکا و رژیم صهیونیستی و هم پیمانان عرب آنها می شود، یک بار دیگر بر ضرورت شکل گیری تحرک جدید سیاسی در منطقه تأکید شده است.
از این رو برای حفظ وجاهت و آبروی آمریکا و فرستادگان آن، کار به مصری ها سپرده شده تا در یک طرح پیشنهادی، دیدگاه های مشترک فلسطینی، صهیونیستی و عربی جمع بندی شده و توسط ابوالغیظ و عمر سلیمان به آمریکا منتقل شود. میچل نیز طی رایزنی با طرف های اروپایی و کمیته چهارجانبه بین المللی و نماینده آن (بلر) مقدمات یک نشست بین المللی در قاهره را که بی شباهت به آناپولیس نیست، تدارک کند تا فوریه 2010 به عنوان آغاز دور جدید نمایش صلح و برای دو سال، فضای منطقه مدیریت شود.
صهیونیست ها نگران انتفاضه سوم و فروپاشی حکومت خودگردان هستند و لذا مسئله انتخابات ریاستی در فلسطین را خودکشی جدید برای ابومازن می دانند. کشورهای سازشکار عربی بنا به ارزیابی های غربی و واقعیت منطقه ای، در سراشیب از دست دادن نفوذ و وجاهت خود در منطقه هستند و نمی توانند عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را توجیه کنند. پرونده های منطقه ای آمریکا با گره های کور روبه رو است و استراتژی فرار به جلو، نه در افغانستان و نه در یمن و نه عراق پاسخ نخواهد داد و موضوعات و نگرانی های جدید در پاکستان و لبنان و فلسطین بدان افزوده شده است. این بی سامانی هم برای آمریکا و هم رژیم صهیونیستی و هم کشورهای عربی سازشکار مهلک است و باید «موضوعی امیدبخش» را برای افکار عمومی منطقه عنوان کنند تا گشایش های احتمالی، آنان را نجات دهد. آمریکا ابتکار عمل خاصی برای فلسطین ندارد و اوباما هم در محیط داخلی آمریکا و هم سیاست های مرتبط با اسرائیل از لابی صهیونیست ها منفعل شده و لذا، درخواست اوباما برای توقف کامل شهرک سازی در قدس و کرانه باختری از سوی صهیونیست ها و حکومت نتانیاهو، به شکل مضحکی به اجرا درمی آید که هر روز پروژه های جدید ساخت و ساز در قدس و کرانه باختری مجوز دریافت می کنند. پرز ابتکار عمل سیاسی خود را در هماهنگی با اوباما، در اختیار مبارک قرار داده تا مصر آن را با طرف های فلسطینی و عربی به رایزنی گذاشته و سناریوی دو سال آینده این نمایش مهیا شود. این در حالی است که نتانیاهو بر مواضع حکومت و حزب خود پای فشرده و هر گام بی ارزشی را موکول به امتیازدهی جدید از سوی فلسطینی ها و کشورهای عربی قرار داده است.
مهندسی این دو سال مذاکره چنین است که 9 ماه برای مباحث مربوط به مساحت و مرز دولت فلسطینی بحث کنند و سپس به موضوعات اساسی مانند قدس و آوارگان بپردازند.
در این نمایش، صهیونیست ها که مدتی است جای لشکرهای نظامی خود در کرانه باختری را با واحدهای احتیاط عوض کرده اند، مناطق «الف» در طرح اسلو به حکومت خودگردان واگذار می شود و تدریجاً نیز مناطق «ب» به شکل اداری و با حاکمیت امنیتی اسرائیل به ابومازن واگذار می شود. شهرک های صهیونیستی در کرانه باختری و قدس درحاکمیت اسرائیل باقی می مانند و با مرکزیت قدس، یک کنفرالیسم سه جانبه، اردنی، فلسطینی و اسرائیلی شکل می گیرد.
از نگاه اسرائیلی، گام های اولیه مذاکراتی و یا تمدید توقف!! شهرک سازی باید با عادی سازی و علنی شدن روابط کشورهای سازشکار عرب با این رژیم پاسخ داده شود. همانگونه که لیبرمن اعلام کرده و یا نتانیاهو در مواضع حساب شده بیان می کند و یا بلر در دیدار با مقامات این رژیم تأکید کرد، نقشه راه صهیونیستی در این مذاکرات با زمانبندی اعلام شده فوق متفاوت است. صهیونیست ها می گویند، ابومازن نمایندگی کامل از سوی آحاد مردم فلسطین ندارد و غزه از حیطه نفوذ حکومت او خارج است و لذا نمی توان با او به توافق نهایی دست یافت. بقیه این نقشه راه مذاکراتی را بلر کامل می کند و روند سازش را مرتبط با تضمین امنیت اسرائیل دانسته و خواستار شکل گیری جامعه مدنی و موسسات آن در فلسطین است و اینکه باید موضوع خشونت (بخوانید مقاومت) حل شود و سپس به موضوعات اساسی مذاکراه (قدس، آوراگان و...) بپردازیم. این بدان معناست که از نگاه صهیونیست ها و پدر پیر استعمار، در این مدت کوتاه نمی توان انتظار دستیابی به صلح داشته باشیم و باید فرآیند تدریجی استحاله در فلسطین شکل گیرد تا شایسته توافق صلح با طرف صهیونیستی باشد!!
از آنچه در دو ماه اخیر می توان استنباط کرد این است که دو پروژه موازی در بحث فلسطین در جریان است که یک بخش تحت عنوان تحریک جدید روند صلح و بخش دیگر مرتبط با مسئله حماس در غزه است.
در بخش اول کشورهای مصر، اردن، عربستان محور رفت و آمدها و رایزنی ها هستند و سفر فیصل به دمشق و یا نامه پراکنی شاه سعودی به کویت و بحرین، مقدمات این نمایش را فراهم می کند. حاصل این بخش از تحرکات حفظ ابومازن و حکومت او در فلسطین و وقت دادن به صهیونیست ها برای سرعت بخشیدن به شهرک سازی در قدس و کرانه باختری است و اینکه بتوانند زمینه فعال تری برای عادی سازی روابط کشورهای عربی سازشکار با اسرائیل را فراهم کنند و با این «کارناوال تبلیغاتی» بر تلاش های پرسرعت رژیم صهیونیستی برای حمله به غزه یا لبنان سایه اندازند.
در پروژه دوم که مربوط به حماس است، هم در بین کشورهای محور سازش و هم در غرب، از ایجاد استحاله در این جنبش مقاومت مأیوس نیستند ولی تمرکز اصلی تلاش های اسرائیلی بر حمله و اشغال غزه قرار گرفته تا ضمن حذف حماس و مقاومت، مشکل هیبت فرو ریخته نظامی و قدرت بازدارندگی خود را نیز حل کند.
محور دیگر این پروژه، طرح آشتی فلسطینی است که با مدیریت آمریکا و رژیم صهیونیستی، محتوای طرح مصر، آنچنان است که حماس، خلع سلاح مقاومت را بپذیرد و عملاً راه را برای ورود مجدد ابومازن به غزه مهیا کند.
اگر هیچ یک از دو اقدام فوق امکان پذیر نبود و یا به نتیجه نرسید، گام دیگر استمرار و تقویت محاصره مردم غزه است که مصر با ساخت دیوار فولادی ننگین به دنبال آن است.
فعال کردن این نمایش، صرفاً برای در جا زدن در موضوعات تکراری است که پیشاپیش با مواضع صهیونیست ها در تقابل است و با تولید وقت برای صهیونیست ها، دستاوردهای مرحله ای برای آنها ایجاد می کند و به امید نابودی مقاومت فلسطینی و مدیریت آشفتگی معادله آمریکایی صهیونیستی در منطقه است.
راهبرد کلان آمریکا در پروژه های منطقه ای مجدداً بر افزایش بی نظمی ها و بی‌ثباتی ها قرار گرفته که نمادهای آن در عراق با فعال کردن بعثی ها و بازگشت مجدد القاعده پیگیری می شود و در یمن با همین دلیل نخ نما، برنامه جدید را دنبال می کنند و در افغانستان و پاکستان، رویکرد نظامی فعال است و حماس و لبنان و مسئله ایران نیز به ترتیب امکان پذیری و تضمین موفقیت به اسرائیل واگذار شده تا سال 2010 را به سال ماجراجویی جدید خود تبدیل کند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات