علیرضا شمسایی
اعتبار، سرمایه اصلی زندگی
شاید شما تا به حال با ناهنجاری دغل کاری روبه رو شده باشید. از این که به سادگی فریفته شده و گول ظاهر شخص یا چیزی را خورده اید، خود را نکوهش و سرزنش کرده باشید؛ ولی باید گفت پیش از آن که شما زیان کرده و دغل کار سود برده باشد، شما سود برده و دغل کار زیان کرده است، زیرا اعتبار خود را نزد شما از دست داده است. این درحالی است که اعتبار، مهم ترین سرمایه اجتماعی هر کسی است.
همان اندازه که انسان ها به اعتبار، به عنوان سرمایه اصلی زندگی وابسته و نیازمند هستند، جامعه نیز بدان وابسته است. از این رو در آموزه های اخلاقی با مبانی عقلایی و عقلانی و آموزه های دینی با مبانی وحیانی، نسبت به ناهنجاری ها و رفتارهایی که تهدیدکننده امنیت سرمایه های اجتماعی است به شدت مقابله شده است و هنجارشکنان در این عرصه به اشکال گوناگون مورد نکوهش و سرزنش قرار گرفته و تنبیه شده اند.
در آموزه های دینی، تقوای ابتدایی که بسترساز دین پذیری و ایمان است به اموری مرتبط شده که ارتباط تنگاتنگی با عرصه های ارتباط اجتماعی دارد. در آموزه های قرآنی، راستگویی، امانتداری، وفاداری، عمل به قول و پیمان و مانند آن به عنوان مصادیقی از تقوای ابتدایی و اساسی هر فرد و جامعه معرفی شده و کسانی که گرفتار ناهنجاری دروغ، دغل، خیانت، غش، فریب، تقلب و مانند آن هستند به عنوان انسان های پلید معرفی شده اند.
اصولا از نظر قرآن کسانی به خداوند و آخرت ایمان می آورند که زمینه اخلاقی رفتارهای درست و صحیح را داشته باشند و نسبت به قول و عقود و پیمان های خویش وفادار باشند. در کارهای خویش صادق و در رفتار و کردار خود اهل راستی و رستگاری باشند. چنین انسان های باشخصیتی می توانند بار مسئولیت بزرگ خلافت الهی را که به شکل ایمان، تجلی یافته بر دوش کشند و در مسیر ربوبیت الهی گام بردارند.
بیاعتمادی، خطر بزرگ جامعه
در مقابل، انسان هایی که بی تقوایی را پیشه خویش می سازند و با رفتارها و کردارهای هنجارشکن خویش، امنیت اخلاقی و روانی جامعه را با خطر مواجه می سازند، نمی توانند در مسیر الهی ایمان، گام بردارند و مسیر سازندگی را در پیش گیرند. این گونه است که اهل غش و دغل کاری را نمی توان انسان های باورمندی برشمرد که در مسیر تعالی گام برمی دارند. این افراد نه تنها به خود و سرمایه های وجودی خویش ضربه می زنند و از سرمایه فرصت و وجود، مایه می گذارند و زیان و ضرر می کنند و متصف به خسران می گردند، بلکه موجب می شوند تا جامعه نیز سرمایه های بزرگ اجتماعی خویش را از دست دهد و دچار بحران عدم اعتماد گردد.
بی اعتمادی در هر جامعه ای خطرناک ترین شکل بحران است که آثار آن در جنبه ها و ابعاد مختلف بروز و ظهور می کند چنین حالتی ارتباط میان انسان ها را کاهش می دهد و تبادل های اقتصادی سالم و آسان را با مشکل مواجه می سازد. ریشه این بی اعتمادی را باید در همان رفتارهای ناهنجاری چون دروغگویی، بی وفایی، خیانت، فریب کاری، غش و دغل کاری جست. از این رو اسلام و قرآن به مبارزه شدید با این رفتار ضدهنجاری برخاسته و اشکال گوناگون دغل کاری را محکوم و مردود دانسته است.
بیرون بودن دغلکار از دایره انسانیت و اسلام
از امام رضا(ع) به نقل از امیرمؤمنان علی(ع) روایت است که فرمود: من غش المسلمین فی مشوره فقد برئت منه، من از هر کسی که در مشورت با مسلمانان دغلکاری کند، بیزارم. (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج57، ص99)
امیرمؤمنان علی(ع) با اعلام برائت نسبت به دغلکار، این معنا را گوشزد می کند که چنین رفتاری شایسته هیچ انسانی چه رسد مسلمانی نیست. حضرت هم چنان که از شرک و مشرک اعلان برائت می جوید و مرزهای اعتقادی خویش را از دیگران این گونه ترسیم و مشخص می سازد، نسبت به دغلکاری نیز این گونه اعلان برائت و بیزاری می کند و نشان می دهد که تفاوتی میان این دو دسته از انسان ها نیست، هرچند که یکی در اعتقاد، به گمراهی رفته و آن دیگری در رفتار و کردار خویش، مسیر سقوط و هبوط را می پیماید.
آن حضرت(ع) در تعبیری دیگر دغلکاری را از اخلاق فرومایگان برمی شمارد. (غرر الحکم، آمدی، ص64) تا نشان دهد که دغلکار اصولاً انسان شریف و کریمی نیست که قابل توجه و اهتمام باشد. به نظر آن حضرت(ع) شرافت و کرامت هر انسانی به رفتار و اعتقادات او وابسته است و انسانی که دغلکار است همانند انسانی که ایمان به خداوند ندارد، از شرافت و کرامت انسانی بهره ای نبرده است. بنابراین نمی توان وی را انسان مسلمان نیز برشمرد. به یک معنا دغلکار اصولاً از حوزه انسانیت، بهره ای نبرده چه رسد که از اسلام بهره ای برده باشد.
از این رو حضرت رضا(ع) از پیامبر(ص) روایت می کند که از ما نیست کسی که با مسلمانی دغلکاری کند و از ما نیست کسی که به مسلمانی خیانت نماید. (بحارالانوار، ج57، ص284)
بنابراین تفاوتی میان خیانت کار و دغلکار نیست، چنان که تفاوتی میان مشرک و دغلکار نیست، زیرا کسی که از امت پیامبر(ص) نباشد در حقیقت نمی تواند مسلمان باشد و اسلام و مسلمانی او تنها لقلقه زبان است که وی را از مجازات و مشکلات دنیوی در جامعه اسلامی حفظ می کند، ولی هرگز راه را به سوی بهشت برای او هموار نمی سازد و جایگاه او جز دوزخ و آتش جاویدان آن نیست.
بر این اساس آن حضرت(ص) می فرماید: هر کسی در داد و ستدی با مسلمانی دغلکاری (فریبکاری و تقلب) کند از ما نیست و روز قیامت با یهود محشور می شود، زیرا یهود دغلکارترین مردم با مسلمانان هستند. (همان)
کسی که دغلکاری می کند، روشی را در پیش گرفته که بیانگر دنیادوستی اوست و باور درستی به آخرت و معاد ندارد، چنین اخلاقی همان اخلاق دنیاطلبانه یهودیانی است که به ظاهر، سخن از آخرت دارند ولی چنان به دنیا دلبسته هستند که حاضرند هزاران سال عمر داشته باشند تا از دنیا بهره ببرند. بنابراین میان دغلکاران و یهودیان می توان این وجه شباهت را یافت که دین و آخرت تنها بر زبان آنان جاری است و هیچ ایمانی به آخرت و معاد و حساب آن ندارند، وگرنه حاضر نمی شدند تا برای به دست آوردن مالی اندک، مردم را فریب دهند و نیرنگ به کار برند و این گونه اعتماد عمومی را سلب و جامعه را با بحران فقدان سرمایه بزرگ اجتماعی به نام امنیت و اعتماد مواجه سازند.
رسول گرامی خداوند می فرماید: هر که با مسلمانی دغلکاری کند (او را فریب دهد) یا به او زیان رساند و یا با او نیرنگ نماید از ما نیست. (همان، ج77، ص146) بنابراین برای حفظ اسلام و ایمان خویش باید دست از غش و دغلکاری برداشت و امنیت ایمانی خویش را همانند امنیت اجتماعی حفظ کنیم و اجازه ندهیم که به بهایی اندک، سرمایه های بزرگ اجتماعی چون اعتماد متقابل از میان برود.