تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۰:۲۱  ، 
کد خبر : ۱۳۷۱۶۲

گزیده‌ای از کتاب «عبور از بحران» (بخش دوم)


به علت حجم زیاد بولتن و لزوم مناسب نمودن آن برای مطالعه در فضای مجازی، این متن در پایگاه بصیرت در سه بخش منتشر می‌شود. (بخش دوم)

تیر 1360
دوشنبه 1 تیر: شب با حضور آقایان بهشتی، خامنه‌ای، احمدآقا و [واعظ] طبسی در منزل من جلسه مشورتی داشتیم. درباره رئیس‌جمهور آینده، سرپرست صدا و سیما، نخست‌وزیر، اعضای شورای عالی دفاع، شورای فرماندهی کل قوا و درباره مراقبت بیشتر پزشکی از حال امام، مشورتهایی شد؛ مفید بود. اطلاع دادند که ضدهوایی‌های نخست‌وزیری را جمع می‌کنند. اقدام مشکوکی به نظر رسید. آقای خامنه‌ای، تماس گرفتند، تایید شد. ایشان ممانعت کردند.(ص171)
سه‌شنبه 2 تیر: اول شب، در شورای [عالی] دفاع به عنوان نماینده در شورای موقت ریاست‌جمهوری، شرکت کردم... آخر شب، در جلسه مشورتی هفتگی با آقایان خامنه‌ای، بهشتی، ‌باهنر، رجائی و بهزاد نبوی شرکت کردیم و تصمیماتی گرفتیم و جلسه شورای ریاست جمهوری را هم تشکیل دادیم. (ص172)
شنبه 6 تیر: سروان سجادی فرمانده ژاندارمری، خبر سوءقصد به جان آقای خامنه‌ای را همراه با بشارت نجات ایشان داد. گفت: بمبی در ضبط صوت کار گذاشته و در مجسد اباذر روی میز خطابه ایشان گذاشته‌اند. یک لحظه دنیا در نظرم تاریک شد. همراهان متوجه از دست رفتن تعادل من شدند و شاید به همین جهت، سروان سجادی توضیحات امیدوار کننده‌ای داد... (ص176)
یکشنبه 7 تیر: بعد از ظهر، در جلسه شورای مرکزی حزب شرکت کردم. بحثهای مهمی در دستور بود. از بیمارستان قلب خواسته بودند، برای مشورت راجع به مسائل مربوط به معالجه آقای خامنه‌ای، کسی از مسئولان به آنجا برود. پس از جلسه شورا،‌ برای بررسی وضع آقای خامنه‌ای، اول شب به عیادت آقای خامنه ای رفتم، حالشان بهتر بود... شب با احمدآقا خمینی در منزل قرار داشتم، به منزل آمدم. آقای موسوی خوئنی‌ها هم آمد. درباره ریاست‌جمهوری بحث کردیم... از دفتر امام، آقای صانعی تلفن کرد و خبر داد که در دفتر حزب جمهوری اسلامی، بمبی منفجر شده و عده‌ای شهید شده‌اند، وحشت کردیم. جلسه مشترک نمایندگان و مسئولان اجرایی حزب بود.(صص179-178)
دوشنبه 8 تیر: ساعت هشت و نیم صبح با آقایان [محمدرضا] مهدوی‌[کنی]، [اکبر] پرورش،‌ رجائی و موسوی‌اردبیلی خدمت امام رسیدیم. امام متاثر بودند و ما را دلداری دادند. رئیس دیوان عالی کشور و دادستان را تعیین کردند و از ما خواستند زودتر کابینه را ترمیم و مجلس را فعال کنیم که کارها عادی باشد. قرار شد، آقای رجائی برای ریاست‌جمهوری کاندیدا شود. من پیشنهاد کردم دولت بماند و آقای خامنه‌ای کاندیدای ریاست‌جمهوری شوند. امام صلاح ندانستند و معتقد بودند، روحانی نباشد، بهتر است؛ در گذشته هم به همین دلیل نامزد روحانی برای ریاست‌جمهوری نداشتیم. البته وضع جسمی آقای خامنه‌ای در اثر سوءقصد هم، مانع دیگری بود. قرار شد، آقای سرهنگ نامجو نماینده امام در شورای عالی دفاع- به جای دکتر جمران- انتخاب شود... آقای باهنر به جای آقای بهشتی، به عنوان دبیر کل انتخاب شدند... مهندس [میرحسین] موسوی آمد و جریان مفقود شدن [محمدرضا] کلاهی و احتمال عامل انفجار بودنش را مطرح کرد. به عنوان بستنی خریدن قبل از انفجار فرار کرده است.(صص181-179)
سه‌شنبه 9 تیر: اعضای شورای قضائی و آقای مهدوی [کنی] به دفتر من آمدند و تصمیماتی درباره انتخابات اتخاذ شد. ظهر آقای رجائی به دفتر من آمد و ناهار را با هم خوردیم و درباره مسائل جاری مشورت کردیم. مهندس [عزت‌الله] سحابی آمد و درباره تغییر موضع نهضت آزادی و از تمایل آقایان دکتر [یدالله] سحابی و مهندس [مهدی] بارزگان به مجلس صحبت کرد. قرار شد امنیت و احترامشان را تأمین کنم و آنها فردا به مجلس بیایند و قهر را بشکنند. (ص184)
چهارشنبه 10 تیر: ... جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری در دفتر من تشکیل شد؛‌ درباره ترمیم شورا که هفت عضوش در فاجعه انفجار بمب شهید شده بودند و انتخابات میان دوره‌ای بحث کردیم. احمدآقا تلفن کرد و گفت امام، اقامه نماز جمعه تهران را در دوره نقاهت آقای خامنه‌ای به عهده من گذاشته‌اند. شب در دفتر من، جلسه شورای موقت ریاست‌جمهوری با حضور آقایان رجایی و [موسوی] اردبیلی داشتیم. در مورد تقویت اطلاعات کشور و تأمین امنیت و مطالب جاری کشور بحث کردیم. با آقای منتظری تلفنی صحبت کردم، به ایشان تسلیت دادم و مشورتهایی نمودم... مدتی قدم زدم و به عمق فتنه و مصائب فکر کردم: از دست دادن این همه نیروی ارزنده و کارساز، وضع حال و جسم نامساعد آقای خامنه ای که نقش بسیار سازنده، در وضع مشکلات انقلاب ایفاء‌ می‌کردند. کسالت و سالخوردگی امام و شرایط پیچیده جنگ. (ص185)
پنج‌شنبه 11 تیر: بعد از آسیب‌ دیدن آقای خامنه‌ای، امام من را مامور اقامه نماز جمعه فرموده‌اند. برای برگزاری نماز جمعه از تحریرالوسیله قدری مسائل نماز جمعه را مطالعه نمودم... آقای دکتر [علی‌اکبر] ولایتی آمد و درباره کمیسیون پزشکی که برای امام تنظیم شده صحبت کرد. قرار شد با دکتر [حسن] عارفی در میان بگذارد. (ص186)
جمعه 12 تیر: ... ساعت و پنج بعدازظهر در جلسه شورای عالی دفاع در ستاد ارتش شرکت کردم. تصمیم گرفتیم، پیشنهاد آتش‌بس ماه رمضان را که توسط [اولاف] پالمه در ژنو به سفیر ما داده شده بود، رد کنیم... آقای [ولی‌الله] فلاحی از اختلافات بین خودش و آقای ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی صحبت داشت و چاره‌جویی کرد. مشکلی است که به جنگ ضربه می‌زند. قرار شد جدی برخورد کنیم. گزارشی از وضع امکانات و نیروهایمان شنیدیم؛ مشکلات جدی برای تدارکات داریم. (ص187)
شنبه 13 تیر: بعداز ظهر مهندس [مهدی] بازرگان، دکتر [یدالله] سحابی و دکتر [کاظم] سامی آمدند، برای چاره‌جویی در همین زمینه و کم کردن فشار اجتماعی. توقع داشتند امام چیزی بگوید و یا من از آنها تعریف کنم. من گفتم امام راه را باز گذاشته‌اند و پیشنهاد کردم موضعشان را در مقابل ضدانقلاب، صریحاً اعلان نمایند. قرار شد چیزی بنویسند.(ص189)
یکشنبه 14 تیر: اول صبح آقای محسن رضائی به منزل آمد و گزارشی از وضع مبارزه با گروهکها داد. معلوم شد که عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، (منافق فراری [محمدرضا] کلاهی) از [نیروهای سازمان] مجاهدین خلق است. از پرونده‌ای که قبلاً انجمن اسلامی دانشگاهش برایش تشکیل داده‌‌اند، چنین مشخص می‌شود. جلسه علنی داشتیم. معرفی وزیر خارجه مطرح بود که تصویب شد. آقای مهندس میرحسین موسوی، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی، وزیر خارجه شد. از اول کار، آقای رجائی ایشان را معرفی کرده بود. بنی‌صدر قبول نمی‌کرد. آقایان [دکتر حسن] آیت‌و احمد کاشانی مخالفت کردند و عکس‌العمل بدی داشت؛ مخصوصاً از آقای آیت که عضو شورای مرکزی حزب است... افطار را به خانه آمدم. احمدآقا خمینی تلفن کرد و گزارشی از آقای فلاحی مبنی بر تصمیم حرکت وسیع مجاهدین خلق در خیابانهای تهران با همکاری عراق و کردهای محارب نقل می‌کرد و خبر [ارسال] نامه‌ای از نهضت آزادی به امام را که مجاهدین را محکوم کرده‌اند [رساند] و پیشهاد پخش آن را داد. (ص190)
دوشنبه 15 تیر: بعد از ظهر، شورای عالی دفاع داشتیم. تیمسار ظهیرنژاد احضار شده بود. برای بررسی اختلاف نظرهای ایشان و آقای [ولی‌الله] فلاحی بحث زیادی شد. در رفع اختلاف پیشرفتی نکردیم... نزدیک غروب به عیادت آقای خامنه‌ای به بیمارستان رفتم. حالشان بهتر است. خبر انفجار دفتر حزب را با شهادت جمعی به ایشان گفتم، ولی گفته شد که آقای بهشتی مجروحند... آقای علی [لاریجانی] مدیر صدا و سیما هم آمد و گله از ناسازگاری آقایان علی جنتی و حسن روحانی دو عضو شورای سرپرستی دادشت.(صص192-191)
چهار‌شنبه 17 تیر: آقای سرهنگ نامجو نماینده امام در شورای عالی دفاع، ضمن برخوردی، از تخلفات وزارت دفاع در خرید اسلحه و احتمال رفتن وزیر دفاع صحبت داشت. (ص193)
پنج‌شنبه 18 تیر: با آقای موسوی خوئینی‌ها درباره نخست‌وزیر آینده صحبت کردیم. بیشتر به آقای باهنر رسیدیم.(ص195)
جمعه 19 تیر: بعدازظهر، در جلسه شورای عالی دفاع در ستاد مشترک شرکت کردم. تیمسار فلاحی می‌گوید آقای ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی، معتقد به حرکت ارتش نیست و بهتر می‌داند، وضع کنونی محفوظ بماند و نامه‌ای از سرهنگ یعقوب حبشی از افسران ستاد نیروی زمینی خواند که ارتش را در وضع کنونی، قادر به اخراج ارتش عراق نمی‌داند و محتاج به دو سه لشکر جدیدالتاسیس می‌باشد که به این زودیها، امکان ایجاد آن نیست. گزارشی از وضع مهمات داد که بد نبود... با آقای رجائی درباره نخست‌وزیر بحث کردیم که من آقای باهنر را پیشنهاد کردم.(ص196)
شنبه 20 تیر: ظهر آقایان [محمد] رجائیان، صفری و فرض‌پور به ترتیب نمایندگان زنجان، برازجان و آستارا آمدند. شکایت داشتند که بعد از عزل بنی‌صدر از طرف مردم به تحریک ارگانها و مسئولان حزب‌اللهی، تحث فشار و اهانت‌اند. قرا شد برای تلطیف جو کمک کنم. قبلاً هم بعضی از نمایندگان تهران و نیشابور و [اسدالله] عالی‌پور و محمدشجاعی چنین شکایتی کرده بودند. عصر آقای موسوی گرمارودی، مشاور فرهنگی آقای بنی‌صدر آمد و ناراحت بود؛ با ذکر سوابق مبارزات خود و اظهار وفاداری، حضور خودش در کنار بنی‌صدر را توجیه کرد و کمک خواست و گفت با تایید آیت‌الله صدوقی آنجا بوده و کمک به خط امام داشته... آقایان محسن رضائی و [رضا] سیف‌اللهی آمدند و از پیشرفت کار در کشف ضدانقلاب و بازداشت اطرافیان بنی‌صدر و پیدا کردن رد پای او که در اختیار مجاهدین است، خوشحال بودند و از تصمیمات قاطع ستاد امنیت در سرکوبی ضدانقلاب راضی‌تر.(ص 197)
یکشنبه 21 تیر: ... بعداز ظهر آلبوم نامزدهای ریاست‌جمهوری را آوردند؛ غیراز چهارنفر آقایان رجائی، عسکر اولادی، شیبانی و پرورش چهره مشهوری در آنها نیست و انتخابات بی‌رقیب و کم‌رونق خواهد بود... این روزها خبرهای مهم، مربوط به بازداشت و کیفر اعضای گروهکهای مجاهدین خلق، پیکار، اقلیت فدائی خلق، رنجبران، جبهه ملی و دیگر اشرار است. هوادارانشان را خیلی ترسانده و فعالیتهایشان را کند کرده.(ص198)
دوشنبه 22 تیر: ...آقایان [ولی‌الله] فلاحی و [جواد] فکوری هم سخت طرفدار حرکت سریع‌اند. کوتاهی از از نیروی زمینی می‌دانند. آینده، حقیقت را روشن می‌کند. خبرهای مقامات امنیتی، حاکی از پیشرفت در سرکوب ضدانقلاب داخلی و دستگیری عوامل آنها می‌باشد. ردپای بنی‌صدر هم با گرفتن برادرش پیدا شده. ممکن است به بازداشت او بیانجامد. بعضی معتقدند، در اختیار مجاهدین خلق است.(ص199 )
سه‌شنبه 23 تیر: ... افطار آقایان رجائی، موسوی‌اردبیلی و بهزاد نبوی، در مجلس مهمان من بودند. شورای موقت ریاست‌جمهوری، در دفتر من تشکیل جلسه داد. درباره اوضاع جاری، مبارزه با گروهکهای محارب، اصلاح تبلیغات درباره آنها، مدیران صدا و سیما بعد از استعفای آقای {علی} لاریجانی و رفقایش و [همچنین] نخست‌وزیر آینده، مذاکره کردیم. گزارش وضع جنگ را دادیم. برای نخست‌وزیری آینده، بیشتر سراغ آقای باهنر رفتیم و برای مدیر عامل صدا و سیما آقای [غلامعلی] حداد عادل را در نظر گرفتیم.(ص201)
چهارشنبه 24 تیر: ... همراه آقای باهنر به طرف منزل آمدیم. در بین راه‌ بحثهائی داشتیم. آقای باهنر آمادگی پذیرش نخست‌وزیری را دارد. حاج احمدآقا هم امروز به دفتر من آمد و نگران بعضی سمپاشیها بود. قرار شد، من اقدامی بکنم. شب دکتر [حبیب‌الله] پیمان به منزل آمد و برای توضیح موضع خودش، خیلی صحبت کرد و طرفداری از انقلاب نشان می‌داد و آماده همکاری و گله از بی‌اعتنائی ما داشت. من هم خوب روشن کردم که موضع‌گیری خود ایشان در گذشته، این وضع را به وجود آورده.(ص202)
پنج‌شنبه 25 تیر: ... به زیارت امام رفتم. حال امام خوب است. در ماه رمضان به خاطر قطع‌ ملاقاتها، استراحت کرده‌اند. با ایشان درباره کاندیداهای ریاست‌جمهوری و تبلیغات انتخابات و نخست‌وزیر آینده و جنگ و چیزهای دیگر مشورت کردم. ایشان سفارش اکید در محافظت اینجانب و مسئولان دیگر داشتند... آقای [سیدمحمود] دعائی با فرزند مرحوم خالصی‌زاده که از مبارزان عراق است، آمدند و درباره کیفیت مبارزه در داخل عراق و هماهنگ کردن مبارزان، بحث کردیم.(صص204-202)
جمعه 26 تیر: عصر، جلسه شورای عالی دفاع در ستاد مشترک داشتیم... افضلی درباره علت آسیب‌دیدن ناومیلانیان و نیمه غرق شدن آن، توضیح داد و گفت چهارده نفر که در انجام وضایفشان کوتاهی کرده‌اند، تحت پیگرد قرار گرفته‌اند... آقای ظهیرنژاد، از اختلاف خود با تیمسار فلاحی، در موضوع عزل سرهنگ ورشوی از فرماندهی لشکر 21 گفت و شکایت به شورا نمود و پس از دفاع آقای فلاحی، قرار شد تفاهم و همکاری کنند.(ص205)
شنبه 27 تیر: ... عصر آقای سیدمهدی هاشمی، مسئول نضهتهای آزادیبخش آمد و مشکلات کار خود را در رابطه با ارز و فرودگاه و نداشتن ضوابط مشخص مطرح کرد... حاج‌احمدآقا خمینی هم آمدند و راجع به پرونده‌ای که برای یکی از آشنایان پیش آمده بود، کمک و رسیدگی عادلانه می‌خواستند... در اخبار خارج، حمله اسرائیل به لبنان و کشتن بیش از 300 نفر و جرح 800 نفر؛ فاجعه عظیمی است. دولتهای عربی بی‌عرضگی بروز دهند. آقایان کیانوری و عموئی از رهبران حزب توده آمدند و خواسته‌هائی داشتند و توصیه‌هائی.(ص206)
یکشنبه 28 تیر: ... آقای ابوشریف آمد و از اینکه ایشان را بیکار کرده‌اند و دوستانش را از سپاه اخراج می‌کنند، گله داشت و گریه کرد. متأثر شدم، قول کمک دادم... بعدازظهر، جلسه شورای مرکزی حزب، در دفتر من تشکیل شد. بعد از بحث زیاد، با نخست‌وزیری آقای باهنر، موافقت شد و تعدادی اسم برای وزرای جدید به ایشان داده شد.(ص207)
دوشنبه 29 تیر: ظهر، آقای نوری معاون وزارت خارجه آمد و پیشنهاد نخست‌وزیری مهندس [میرحسین] موسوی‌ را داد. آقای [فضل‌الله] محلاتی [نماینده امام در سپاه] آمد و درباره تصفیه یاران ابوشریف از سپاه شکایت داشت و کمک خواست. آقای ربانی‌املشی دادستان کل کشور تلفن کرد و تقاضای انگشتر حفاظت، ساخت حافظیان برای آقای رجائی داشت. بعد از به وجود آمدن ناامنی، این نوع چیزها رواج یافته و اکثر شخصیتها گرفته‌اند، من جمله خود من... آقای کامران آمد. درباره اشتغال محمددوست و صیادشیرازی صحبت داشت.(ص208)
سه‌شنبه 30 تیر: آقایان دکتر [یدالله] سحابی و مهندس [مهدی] بارزگان و دکتر [کاظم] سامی آمدند و خواستار آزاد شدن روزنامه میزان بودند. دکتر سامی از اینکه محل حزب جاما [جنبش مسلمانان ایران] که به طور غیر قانونی، دو سال در اختیارش بوده و امروز دادگاه انقلاب برای هر ماه، پنجاه هزار تومان کرایه می‌خواهد، ناراحت بود و کمک می‌خواست. کیهان، روزنامه‌اش را چاپ نمی‌کند. به آنها گفتم، موضعتان را باید مشخص کنید. این درست نیست که با گروههای محارب بسازید و با آنها همصدا باشید و تقاضای آزادی کنید... آقای بهزاد نبوی و دو نفر دیگر از کادر رهبری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آمدند و درباره بهتر کردن روابط حزب جمهوری و سازمانشان و جلوگیری از تیره شدن روابط، بحثهائی کردیم. شورای ریاست‌جمهوری با حضور احمدآقا [خمینی] و بهزاد نبوی،‌ بعد از افطار در دفتر من تشکیل شد و تا ساعت یازده شب ادامه یافت.(صص209-208)
چهارشنبه 31 تیر: اطلاع رسید که نقشه ایجاد انفجاری در مجلس را دارند. دستور مراقبت شدید دادم... ساعت ده صبح، در دفتر آقای رجائی در جلسه شورای عالی امنیت شرکت کردم... عصر به زیارت امام رفتم و از ایشان تقاضا کردم که بیانیه‌ای در تشویق مردم، جهت شرکت در انتخابات بدهند موافق نبودند. قرار شد فکر کنند و تصمیم‌ بگیرند. برای استفاده از مبلغی از سهم امام، که برای حزب جمهوری رسیده بود و چک به نام امام نوشته شده بود، از ایشان امضا گرفتم. (ص210)

مرداد 1360
پنج‌شنبه 1 مرداد: ... بعداز ظهر به بیمارستان، برای ملاقات آقای خامنه‌ای رفتم و ساعتی با ایشان ماندم. حالشان بد نیست، ولی تب قطع نمی‌شود. اطباء‌ امیدوارند با دارو تب را قطع کنند؛ درباره کابینه با ایشان مشورت کردم... با آقایان رجائی و دکتر باهنر که کاندیدای نخست‌وزیری است، درباره اعضاء کابینه آینده مشورت کردیم. تا ساعت یک بامداد طول کشید و تقریباً روی اعضای کابینه، با کمی اختلاف نظر توافق کردیم و امید می‌رود، پس از رسمیت آقای رجائی، به سرعت کابینه را تشکیل بدهیم... امروز صبح آقای عبدالله نوری [نماینده امام در جهاد] خبر شهادت حجت‌الاسلام [سیدحسن] بهشتی، کاندیدای حزب جمهوری اسلامی برای مجلس در اصفهان را دارد.(ص213)
جمعه 2 مرداد: بعدازظهر، در جلسه شورای عالی دفاع در ستاد ارتش، شرکت کردم... فرماندهان لشکرها را دعوت کرده بودیم. از خوزستان آمدند. اعتراض کردیم که چرا به وعده‌های حمله، عمل نشده. عذرهائی مطرح کردند و وعده کردند و به زودی عمل کنند... برخوردهائی بین آقای [یوسف] کلاهدوز، قائم‌مقام فرمانده، سپاه و ارتشیان پیش آمد که مهم نبود. مهندس [مهدی] چمران هم برای سرنوشت ستاد جنگهای نامنظم چمران، شرکت داشت. قرار شد تابع ارتش باشد. (ص214)
‌شنبه 3 مرداد: اول وقت، به عیادت آقای خامنه‌ای رفتم. حالشان رضایت‌بخش است و مقداری مذاکره و مشاوره کردیم... فلاحی از عملکرد دادگاه انقلاب و انجمنهای اسلامی و سلب امنیت شغلی افسران، شکایت داشت و چاره‌جوئی می‌کرد. بعد از بحث زیاد، قرار شد آنها با این نهادها گرم بگیرند و تعارضهای زمان بنی‌صدر، که عامل این موضعگیریهاست، جبران شود و با هم کمک به رفع تضادها کنیم و به آنها اعتماد دادیم. (ص215)
یکشنبه 4 مرداد: عصر، در کاخ وزارت خارجه، در جلسه شورای مرکزی حزب، شرکت کردم.(ص216)
دو‌شنبه 5 مرداد: سرهنگ دهقان، گزارشی از خریدهای موفق مهمات داد که از شرقیها و غربیها خریده‌اند و مشغول وارد کردن هستند. ایشان مدعی است، از اول جنگ تاکنون نزدیک بیست میلیارد دلار، مهمات مصرف کرده‌ایم. رقم عظیمی است. احتمالاً اغراق‌آمیز است.(ص217)
سه‌شنبه 6 مرداد: آقای مهندس [مهدی] بازرگان، برای آقای شیخ علی تهرانی- که در مشهد بازداشت شده- کمک می‌خواست و آقای انواری برای آقای مروارید که به منزلش ریخته‌اند و تجسس کرده‌اند... مهندس [عزت‌الله] سحابی آمد و راجع به فرزندش که در رابطه با مجاهدین خلق بازداشت شده، کمک خواست. شب در دفتر من، جلسه مشورتی داشتیم. آقایان رجائی، [موسوی] اردبیلی، باهنر، نبوی و احمدآقا [برای] افطار آمدند و درباره روز و مراسم تنفیذ ریاست جمهوری آقای رجائی، از طرف امام و تعیین فرمانده کل قوا از طرف امام، بحث کردیم. قرار شد آقای رجائی باشد. درباره اعضای کابینه بحث شد. ساعت یازده، خبر فرار یک هواپیمای بوئینگ سوخت‌رسانی نظامی از فرودگاه تهران رسید. دستور تعقیب و برگرداندن آن را دادیم. ساعت دوازده خبر دادند که وارد ترکیه شده و از دست ما کاری برنمی‌آید و خلبان آن، همان معزی خلبان مخصوص شاه است که هواپیمای شاه را به ایران آورده بود. وصیت‌نامه محمدرضا سعادتی، عضو کادر مرکزی مجاهدین خلق- که در زندان اعدام شده- مطرح شد، سازمان را محکوم کرده؛ قرار شد پخش شود. وصیت‌نامه جالبی است و ممکن است برای دادگاه انقلاب، خوب تمام نشود. (ص218)
چهار‌شنبه 7 مرداد: ساعت یازده گزارش رسید که بنی‌صدر و مسعود رجوی، سرنشین هواپیمای فراری هستند و امروز صبح به پاریس رسیده‌اند و فرانسه به بنی‌صدر، پناهندگی سیاسی داده. خبر تلخی است. ماموران می‌گفتند تا حدودی به سرنخهائی در مورد محل اخفای آنها رسیده‌اند... در دفتر آقای رجائی، فوراً جلسه با حضور آقای موسوی اردبیلی و سرهنگ فکوری فرمانده نیروی هوائی تشکیل دادیم. سرهنگ فکوری خیلی ترسیده و تعادل خود را از دست داده [بود] و می‌گفت، نیروی هوائی با این دو مورد فرار هواپیما متزلزل شده است. گفتیم زمینه خوبی برای تصفیه ضدانقلاب در نیرو پیش آمده. با مشورت انجمن‌اسلامی، سیاسی- ایدئولوژی نیرو و دادگاه انقلاب ارتش، تصمیمات مهمی گرفتیم. ستاد فرماندهی و فرماندهان پایگاهها را عوض کردیم. جانشین فرمانده را آقای سرهنگ معینی قرار دادیم. اختیارات آقای فکوری را به معینی دادیم. به بیمارستان قلب رفتم. آقای خامنه‌ای، حالشان خوب است و موافق این تغییرات بودند، به زیارت امام رفتم. امام هم موافقت کردند.(ص219)
پنج‌شنبه 8 مرداد: ... کاردار سفارت آمد، فارسی هم خوب می‌داند. گفت از شوروی به من دستور داده‌اند، مطلبی سری را به شخص امام بگویم و دیشب از امام وقت ملاقات خواسته، امام گفته‌اند که به من مراجعه کنند و به من بگوید و گفت مقامات رسمی شوروی، مطلع شده‌اند که در پاریس، سلطنت‌طلبها متحد شده و توطئه‌ای در دست اجرار دارند. اطلاعاتی در اختیار گذاشت. ولی سرنخ روشنی نداد.(ص223)
‌شنبه 10 مرداد: انجمن اسلامی بانکها آمدند و از ادامه خط بنی‌صدر در بانکها، شکایت داشتند. کم‌کم دارند با [محسن] نوربخش هم، مخالفت می‌کنند... گزارشهای شهربانی و خبرگزاری پارس را خواندم. ترور و تخریب زیاد است.(ص224)
یکشنبه 11 مرداد: سپس سری به بیمارستان قلب زدم. آقای خامنه‌ای لباس پوشیده و آماده رفتن به منزل امام، برای شرکت در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری آقای رجائی بودند. به شعف آمدم... بعدازظهر، سیدمحمدباقر حکیم آمد و درباره نیازهای مجاهدان عراقی از من کمک خواست. با آقای سیدمهدی هاشمی، تلفنی صحبت کردم و خواستم بیشتر توجه کند. ایشان یکی از مسئولان ستاد کمک به نهضتهای آزادیبخش است. شهید محمد منتظری هم عضو دیگر بود، که جایش خالی است.(صص226-224)
دو‌شنبه 12 مرداد: ... بعدازظهر، گروهی از دانشگاهیان آمدند و راجع به کارکرد ستاد انقلاب فرهنگی اعتراض داشتند و پیشنهاد انحلال آن را و وزارت علوم را برای دکتر گلشنی می‌دادند. کیانوری و عموئی از حزب توده آمدند. گزارشی از فعالیت ضدانقلابی یک گروه کمونیستی به نام اتحادیه کمونیستها و دادن اسلحه به انشعابیون کردستان، از دمکراتها برای جنگ با آنها و حرکت ضدانقلاب در مرزهای ترکیه با ایران دادند. ساعت پنج بعدازظهر، در شورای عالی دفاع شرکت کردم... پیشنهاد فرماندهی غرب را برای آقای سرهنگ صیادشیرازی نمودیم که نظامیان را خوش نیامد و گزارشی از عدم پیشرفت کار تعمیر ناومیلانیان و حمله به تاسیسات نفتی تکریت عراق داده شد.(ص226)
سه‌شنبه 13 مرداد: ... نامه آقای رجائی مبنی بر معرفی دکتر باهنر به عنوان نخست‌وزیر مطرح شد و بحث درباره طرح اراضی شهری بود. آخر وقت، جلسه غیررسمی علنی برای مشورت در امر نخست‌وزیری آقای باهنر داشتیم. عده‌ای از دوستان به دلیل روحانی بودن و ادعای کم تحرک بودن ایشان، مخالف بودند و عده‌ای به خاطر عدم مشورت قبلی با آنها... احمدآقا [خمینی] تلفن کرد و درباره ترکیب کابینه، حرف داشت. آقایان [مرتضی] الویری و [اسدالله] بیات تلفن کردند و درباره مراسم چهلم 72 شهید و مخالفت بعضی از رفقا، با نخست‌وزیری آقای باهنر صحبت کردند. آخر شب، آقایان رجائی و باهنر تلفن کردند و از این مخالفتها نگران بودند.(صص228-227)
چهار‌شنبه 14 مرداد: اول وقت به مجلس رفتم؛ برای اینکه قبل از شروع جلسه، وضع آراء نمایندگان را نسبت به نخست‌وزیری آقای باهنر بسنجم و فکری بکنم که وضع بدی پیش نیاید... رأی گیری کردیم. 130 نفر از 168 صاحب رأی، موافق بودند و 14 نفر مخالفت و 24 نفر ممتمع و 29 نفر هم از آنها که اعتبار نامه‌شان تصویب نشده، با نامه‌ای موافقت خود را اعلام داشتند. خبر رسید که دکتر [حسن] آیت را ترور کرده‌اند و شهید شده است... شب، جلسه مشاوره‌ای با شرکت آقایان رجائی، باهنر، موسوی‌اردبیلی، احمدآقا ‌{خمینی} و بهزاد نبوی در دفتر من داشتیم. درباره ارتش، سپاه، کابینه و دادگاههای انقلاب بحث کردیم.(صص230-228)
پنج‌شنبه 15 مرداد: ظهر، جمعی از دوستان آمدند و راجع به گروه‌گرایی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی صحبت کردند. من سعی کردم آنها را از کارهای اختلاف‌انگیز، باز دارم.(ص230)
جمعه 16 مرداد: به جلسه شورای عالی دفاع، در ستاد مشترک ارتش رفتم. فرماندهان همه لشکرها آمده بودند و گزارش عملیات را دادند. آقای صادق طباطبایی که در خارج برای خرید اسلحه به سر می‌برد، آمد و گزارشی از خریدها داد. گزارش برگشتن هواپیمای ربوده شده توسط بنی‌صدر و رجوی با دو خلبان را دادند. گزارشی هم از تحقیقات {داده شد}، درباره ربودن هواپیما و گفته شد که مصر هواپیمای ربوده شده را پس نمی‌دهد. ساعت ده‌ونیم شب جلسه تمام شد.(ص231)
‌شنبه 17 مرداد: ... جامعه روحانیت مبارز، دو تغییر اساسی کرد: اول قرار شد مخصوص روحانیت تهران باشد، نه تمام مملکت. دوم، تغییر اساسی در افراد داده شد و گروهی از روحانیون جوان مبارز شرکت کردند که قبلاً به خاطر موضع‌گیری جامعه، کناره‌گیری کرده بودند و دیگران فهمیدند، بدون این گروه نمی‌توانند کاری از پیش ببرند... آقای رضائی از اطلاعات سپاه به من اطلاع داد که امروز، تعداد زیادی از کادر عملیاتی مجاهدین خلق بازداشت شده‌اند.(ص232)
یکشنبه 18 مرداد: در مورد نهضت آزادی، گفتم ما از اول انقلاب همیشه به آنها میدان دادیم و کارها را به آنها سپردیم، ولی آنها به خط امام وفاداری نکردند و جانب بنی‌صدر و مجاهدین را گرفتند و روزنامه میزان و مجلس را به نفع آنها استخدام کردند و اکنون هم به عنوان مخالف سیاسی، بدون حمایت از تروریسم، می‌توانند ادامه حیات دهند و روزنامه داشته باشند... عصر، در شورای مرکزی حزب در دفتر آقای باهنر شرکت کردم. بعضی از اعضاء‌ از اینکه نظرشان در کابینه مراعات نمی‌شود، گله داشتند. گفتم من هم گله دارم. ولی حق آقای باهنر و آقای رجائی است و کابینه حزبی نیست و حزب باید دولت را تایید کند. (ص233)
سه‌شنبه 13 مرداد: ... آقای شیخ حسین هاشیمان هم برای ایجاد تسهیلات،‌جت صدور پسته و امکان رقابت با پسته آمریکا،‌حرفهائی داشت و کمک می‌خواست؛ منجمله 25 درصد ارز ترجیهی برای صدور پسته... عصر، در جلسه شورای عالی دفاع شرکت کردم. آقای خامنه‌ای هم برای اولین بار پس از سوءقصد، شرکت داشتند. حضور مجدد ایشان در جلسات، برای ما خیلی روح‌بخش است.(ص235)
سه‌شنبه 20 مرداد: آقای موسوی‌اردبیلی، تلفن کردند و برای مشورت در موضوع خصوصی، ناهار را به دفتر من آمدند. دوبار از امام، وقت ملاقات خواسته‌اند که امام، موافقت نکرده‌اند. ایشان نگران بودند که امام از ایشان رنجشی داشته باشند و می‌خواستند استعفا بدهند. من گفتم، این تصور ناصحیحی است. خیلی زیاد اتفاق می‌افتد که امام در مورد افراد نزدیک به خودشان، چنین برخوردی دارند؛ قرار شد تحقیق کنم. عصر با آقای [شیخ حسن] صانعی، تلفنی صحبت کردم، معلوم شد آقای اردبیلی اشتباه کرده و امام نظر تازه‌ای در مورد ایشان ندارند. ضعف بنیه امام مانع این است که زیاد ملاقات داشته باشند. (ص236)
چهار‌شنبه 21 مرداد: ... خبر رسید که تروریستها با آر.پی.جی به مقر اطلاعات سپاه حمله کرده‌اند و 12 گلوله به اطاقها زده‌اند. کسی شهید نشده، ولی چند نفر سطحی مجروح شده، منجمله آقای محسن رضائی... (ص237)
پنج‌شنبه 22 مرداد: ... با اعضای فقهای شورای نگهبان، خدمت امام رسیدیم، برای حل معضل اعمال ولایت فقیه در حل مشکلات حکومت. بعضی از مراجع با تصمیمات مجلس که به عنوان ضرورت و عناوین ثانویه، جهت حل مشکلات کشور گرفته می‌شود، مخالفت می‌کنند، مثل مسئله زمین و تجارت دولتی و... شورای نگهبان هم روی همین ملاحظات، این گونه مصوبات مجلس را برمی‌گرداند. با امام، بحث زیادی کردیم و امام به مشکل مجلس و دولت توجه فرمودند و تصدیق کردند که اگر دست ما باز نباشد، حکومت اسلامی کار چشمگیری در حل مشکلات کشور، نمی‌تواند، انجام دهد. قرار شد امام از مقام ولایت خویش، استفاده کنند و حکم کلی در خصوص تجویز اتخاذ تصمیمهای ضروری و انقلابی صادر کنند که آقایان مراجع دیگر و شورای نگهبان، نتوانند مخالفت کنند... امام به مسئولان، نصیحتی در مورد اظهاراتشان نمودند که مراعات دیپلماسی را بنمایند...(صص238-237)
جمعه 23 مرداد: عصر قرار بود به شورای عالی دفاع بروم، ولی نرفتم. چون دیگر مسئولیت مستقیم ندارم، گاهی به جای آقای خامنه‌ای شرکت می‌کنم و این روزها آقای خامنه‌ای هم می‌توانند شرکت کنند. آخر شب؛ آقای نظران اطلاع داد که در شورا، موضوع ربودن ناوچه توپدار فرانسوی ایران و هواپیمای فرندشیپ نیروی دریایی مطرح بوده... (صص239-238)
شنبه 24 مرداد: ... با تعطیل شدن پالایشگاه آبادان،‌ مشکل سوخت داریم و فکر تاسیس پالایشگاه‌های کوجک و سریع مطرح است. صبح با شورای عالی دفاع و فرماندهان نظامی، خدمت امام قرار داشتیم که درباره آینده جنگ و تحرک جبهه‌ها،‌ تصمیم بگیریم. امام، ابتدا از فراز فرندشیپ و ناوچه پرسیدند. معلوم شد هواپیما برگشته و دو نفر خلبان مانده‌اند. امام دستور دادند که مراقبت بیشتر شود و افراد ناپاک تصفیه شوند که این گونه حوادث- که حیثت ما را مخدوش می‌کند- پیش نیاید... در مورد جنگ، فرمودند جبهه‌ها را متحرک کنند... (صص241-239)
یکشنبه 25 مرداد: بعدازظهر در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری در نخست‌وزیری، شرکت کردیم، آقای خامنه‌ای هم برای اولین بار بعد از سوءقصد شرکت کردند. احمدآقا هم اواخر جلسه رسیدند... آقای رضائی و آقای [محسن] رفیق‌دوست هم برای تحویل گرفتن امکانات اداره سوم از مرکز اسلامی آمده بودند که با آقای باهنر مذاکره شد، قرار شد تحویل گردد.(ص244)
دو‌شنبه 26 مرداد: ... امروز بحثهای موافقان خیلی خوب بود. صحبت آقای خامنه‌ای که بعد از سوءقصد، برای اولین بار در مجلس صحبت می‌کردند، اثر زیادی در اقناع نمایندگان داشت. آقای باهنر، خوب دفاع کردند و کابینه رأی خیلی خوبی آورد... آقای محمدزاده هم آمد و از سختگیریهای فرهنگ و هنر در کارشکنیهای تلویزیون در کارش- که تولید و وارد کردن فیلمهای دینی است- شکایت داشت. (صص245-244)
سه‌شنبه 27 مرداد: این روزها از منابع مختلف، گزارشهایی می‌رسد که دشمنان، بنا دارند حرکت توطئه‌آمیزی در سطح کودتا یا آشوب در بخشی از کشور بکنند. سلطنت‌طلبان، محور توطئه‌اند و حوادثی مثل ربودن ناوچه و هواپیماها، مربوط به همین توطئه است. با حضور آقایان رجانی، باهنر، [موسوی] اردبیلی، [بهزاد] نبوی، [خسرو] تهرانی و [محسن] رضائی جوانب موضوع را بررسی نمودیم. احتمال موفقیت برای دشمن ضعیف است... عصر، طبق قرار با احمدآقا به محل استراحت آقای خامنه‌ای در شمال تهران رفتم. درباره نماینده دوم امام در شورای عالی دفاع به جای آقای نامجو که وزیر شده و شورای جانشین فرمانده کل قوا، مشورت کردیم. بیشتر از من می‌خواستند که بپذیرم، ولی با کارهای زیادی که دارم ترجیح می‌دهم، من نباشم. اگر کسی مناسب پیدا نشود، ناجار باید قبول کنم.(صص246-245)
چهار‌شنبه 28 مرداد: ... ساعت هشت و نیم صبح، خدمت امام رسیدم. از ایشان تقاضا کردم که در این ایام به خاطر تواتر گزارشهای انجام توطئه، از پناهگاه موجود در محل اقامت استفاده کنند، ولی ایشان معلوم نیست این پیشنهاد را بپذیرند. به ایشان، پیشنهاد عضویت احمدآقا را در شورای عالی دفاع کردم، نپذیرفتند. ایشان با تصدی هرگونه پستی از طرف احمدآقا مخالفند و انعطاف‌ناپذیر. قبلاً پیشنهاد عضویت در شورای انقلاب داده بودیم که قبول نکرده بودند. قرار بود، امام اعلام اعمال ولایت فقیه در مورد تصمیمات ضروری دولت و مجلس، در خصوص اصلاحات نمایند که هنوز در تردیدند و خوف دارند که مجریان، مثل گذشته افراط کنند و حقوق مردم را ضایع نمایند. قرار شد موارد لازم را به ایشان بگوئیم، اگر ضروری دانستند، در همان موارد اعمال نظر کنند. (ص246)
سه‌شنبه 13 مرداد: شب، جلسه‌ای مشورتی در دفتر من با حضور آقایان رجائی، باهنر، [موسوی] اردبیلی و [بهزاد] نبوی تشکیل شد و تا ساعت یازده و نیم شب ادامه داشت. درباره تصفیه نفت که مشکل کمبود سوخت داریم، رفتار با نیروهای میانه غیرمخالف، غیرمکتبی و کمک به فلسطینیها و سازمان امل لبنان و ... بحث کردیم و تصمیماتی گرفتیم. (ص247)
‌شنبه 31 مرداد: آقای مهندس {مهدی} بازرگان در مورد کمک کردن به فتح‌الله بنی‌صدر- که بازداشت است- صحبت کرد. امروز خبرگزاریها گزارش دادند که همسر بنی‌صدر با پسر هشت ساله‌اش وارد پاریس شده؛‌ هنوز معلوم نیست چگونه از ایران خارج شده است. (ص250)

شهریور 1360
یکشنبه 1 شهریور: اول شب، با آقای باهنر نخست‌وزیر، جلسه مشورتی داشتیم و درباره سخنگوی دولت مشورت کردیم. قرار شد همان آقای بهزاد نبوی باشد، با حدود و قیودی... آقایان محسن رضائی و رضا سیف [اللهی] آمدند و عجله داشتند، برای تحویل گرفتن مرکز اسناد اسلامی و بیرون کردن مدیر فعلی. آقای باهنر جواب مساعدی نداد و ناراحت شدند.(ص253)
دو‌شنبه 2 شهریور: ... با دانشجویان اعضای نهضتهای آزادیبخش اسلامی- که از سراسر جهان با دعوت سپاه آمده بودند- ملاقات کردم. برایشان سخنرانی کردم و جواب سئوالاتشان را دادم... دو نفر از تصفیه شدگان سپاه آمدند و از برخورد خط امامیها، با دوستان ابوشریف - به اصطلاح خط بنی‌صدر- گله داشتند.(ص254)
سه‌شنبه 3 شهریور: شب، آقایان محسن رضائی و [فضل‌الله] محلاتی آمدند و راجع به فرمانده سپاه و اساسنامه اطلاعات سپاه و اطلاعات مرکزی، بحث و مشورت داشتند.(ص255)
چهار‌شنبه 4 شهریور: گزارشی از طرف نیروی زمینی آوردند که امضاء کنم. این گزارش می‌خواهد مسئولیت حمله‌ای که بناست به زودی شروع بشود، از نیرو سلب کند، به طور ناقص و یک طرفه مذاکراتی که منجر به تصمیم شده، آورده است؛ با توضیح امضاء‌ کردم... حاج‌احمد‌آقا خمینی، تلفن کرد و درباره فرمانده سپاه پاسداران مشورت کرد. قرار شد آقای عباس دوزدوزانی، وزیر سابق ارشاد اسلامی نصب شود. اخوی محمد مدیر عامل صدا و سیما تلفن کرد، در خصوص بهتر ضبط و پخش کردن خطبه‌های نماز جمعه تذکر دادم.(ص255)
پنج‌شنبه 5 شهریور: گروهی از مسئولان حزب آمدند و از کمبودها و نواقص حزب مطالبی گفتند و پیشنهادهایی داشتند. بعد از شهادت دکتر بهشتی و جمعی ازمسئولان حزب، مدیریت حزب، ضعیف شده و به خاطر ملاحظات امنیتی،‌ ماها نمی‌توانیم درست به حزب برسیم.(ص256)
جمعه 6 شهریور: در مجلس، جلسه [جامعه] روحانیت مبارز برای انتخاب شورای موقت تشکیل شد و تا ساعت ده صبح ادامه داشت و 21 نفر انتخاب شدیم... امروز هواپیمائی که ربایندگانش آن را به مصر برده بودند، به ایران برگشت. خبر رسید که ناوچه‌ها هم در راهند و سفارت شوروی اطلاع داده بود که آماده همکاری نظامی است؛ اسلحه بفروشد و کارخانه اسلحه‌سازی برایمان تاسیس کنند. روی هم رفته، وضع بد نیست. جلسه‌ای خصوصی، با آقایان خامنه‌ای،‌ باهنر و رجائی داشتیم. آقای خامنه ای اطلاع دادند که پروفسور سمیعی که از آلمان برای معالجه دست ایشان آمده بود، گفته است، دست ایشان ممکن است به حالت اول برنگردد و حرکت کامل پیدا نکند و همین عمل ناقص هم، دو سه ماه دیگر انجام می‌شود. متاثر شدیم. قرار شد هفته‌ای یک جلسه مشورتی، با حضور ایشان داشته باشیم.(صص257-256)
‌شنبه 7 شهریور: عصر در دفتر آقای رجائی جلسه ای داشتیم. گزارش پیشرفت کار مبارزه با گروههای خرابکار را دادند. خیلی خوب بود و مشورتهایی در کیفیت برخورد شد. آقایان رجائی، باهنر، [علی] قدوسی، محسن‌ رضائی، مهدوی‌کنی، خامنه‌ای، [مرتضی] رضائی، [رضا] سیف‌اللهی، [یوسف] کلاهدوز، [خسرو] تهرانی، [فخر‌الدین] حجازی و [بهزاد] نبوی بودند. (ص257)
یکشنبه 8 شهریور: جلسه علنی داشتیم و لایحه بازسازی مطرح بود. ساعت سه بعدازظهر، هنگامی که عازم رفتن به جلسه علنی بودم، صدای انفجاری شنیدم. معلوم شد در نخست‌وزیری بوده. دود و آتش بلند شد. از پنجره دفترم نگاه کردم. گفتند اتاق جلسات دولت است. فوراً خبر رسید که جلسه شورای امنیت بوده و آقایان رجائی و باهنر هم حضور داشته‌اند. یک ربع بعد، بهزاد نبوی آمد که خودش در نخست‌وزیری بوده، سخت ناراحت و شوکه بود. گفت؛ آقایان باهنر و رجائی شهید شده‌اند و عده‌ای نجات یافته‌اند. معتقد بود، به خاطر نبودن وسایل آماده آتش‌نشانی و نرسیدن فوری، در دو سه دقیقه اول، اینها شهید شده‌اند و اگر سرعت عمل بیشتر می‌شد، نجات می‌یافتند. خبرهای متناقض می‌رسید. عده‌ای مدعی بودند که بعد از انفجار، آقایان رجائی و باهنر را در حال انتقال به بیمارستان زنده دیده‌اند و عده‌ای می‌گفتند اشتباه می‌کنند، آنها در آتش سوخته‌اند. رئیس‌ شهربانی سرهنگ وحید، معاون ژاندارمری، سرهنگ ضیائی و معاون نیروی زمینی تیمسار شرفخواه و سرهنگ کتیبه مجروح و بستری بودند. [یوسف] کلاهدوز مسئول سپاه پاسداران و [خسرو] تهرانی سالم در آمده بودند. تهرانی کمی سوخته بود. (ص259)
دو‌شنبه 9 شهریور: از شورای نگهبان، درباره شورای موقت ریاست‌جمهوری که یک عضوش را – نخست‌وزیر- نداشت،‌سئوال کردم. گفتند چون اکثریت هستند، رسمیت دارد... ساعت ده صبح، تشییع جنازه اعلان کردیم. جمعیت عظیمی بیش از یک میلیون جمع شد. برای جمعیت موجود در مقابل مجلس، عده‌ای از نمایندگان و وزرا سخنرانی کردند: آقایان فخرالدین حجازی، [صادق] خلخالی، [علی‌اکبر] ناطق‌نوری‌، [سیدعلی] خامنه‌ای، [عبدالمجید] معادیخواه، سرهنگ [موسوی] نامجو. من هم سخنرانی کردم. جنازه‌ها را به سالن مجلس آوردند، مشاهده کردم. سخت سوخته بودند آقایان باهنر و رجائی را فقط از دندانهای طلای جلو دهان و آسیابشان می‌شد تشخیص داد. علامت دیگری نمانده بود. مقداری گوشت هم، در کیسه نایلونی [جمع] کرده بودند به عنوان فرد دیگری بنام مسعود کشمیری منشی جلسه، (در این باره بعداً مطلب را درست و مفصل می‌نویسم). ابتدا نمایندگان خیال کردند، این نایلون متعلق به جنازه آقای رجائی است. خیلی متاثر شدند و فریاد می‌کشیدند. ازدحام جمعیت، تا شب مانع رساندن جنازه‌ها به قبرستان شد... عصر، در مجلس جلسه حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد و آقای [سیدعلی] خامنه‌ای به عنوان دبیرکل انتخاب شدند. درباره نخست‌وزیر آینده بحث کردیم. اعضای شورای حزب با آقایان مهدوی [کنی] و غرضی- که بیشتر مطرح بودند- موافق نبودند و آقای پرورش را پیشنهاد می‌کردند؛ آقای پرورش مایل نبود. با آقای موسوی‌اردبیلی، برای مشورت خدمت امام رسیدیم. امام از کم احتیاطی، گله کردند. با صدارات آقای مهدوی‌کنی، موافقت نمودند.شب را در منزل احمدآقا ماندم. آقای مهدوی، قبول نمی‌کرد و دچار مشکل شدیم. با تلفن در این باره، با خیلی‌ها صحبت کردم. سیاست امام این است که جای نیروهای از دست رفته سریعاً پر شود و پستها فاقد مسئول نماند و لذا در همان ساعات اول، علیرغم داغداری و مصیبت اقدام می‌شود. (صص263-261)
سه‌شنبه 10 شهریور: سپس در جلسه هیئت دولت شرکت کردم. پس از بحث زیاد، باز آقای [محمدرضا] مهدوی‌[کنی] اول، آقای [محمد] غرضی دوم و آقای [علی‌اکبر] پرورش سوم پیشنهاد شدند. قرار شد به طور غیر رسمی از مجلسییان بپرسیم، هرکس بیشتر رأی آورد، بپذیرد و پذیرفته شود. از 179 رای، 148 رأی به آقای مهدوی و 23 رأی به آقای غرضی و 8 رأی به آقای پرورش دادند. مشکل حل شد و شورای ریاست‌جمهوری (من و آقای [موسوی] اردبیلی)،‌آقای مهدوی را به مجلس معرفی کرد... آقای [بهزاد] نبوی هم آمد و گزارش از پیشرفت کار تحقیق، درباره عامل انفجار نخست‌وزیری را داد. تقریباً همه چیز روشن شد. بنا شد پس از نتیجه‌گیری اعلان شود. (ص264)
چهار‌شنبه 11 شهریور: ... آقایان مهدوی، ربانی‌املشی، و بهزاد نبوی هم آمدند. بهزاد، گزارش کشف توطئه انفجار نخست‌وزیر را داد. قرار شد آقای ربانی [املشی] دادستان کل کشور، پرونده جریان تحقیق را زیر نظر بگیرد. (ص265)
پنج‌شنبه 12 شهریور: کابینه با یکصدو هفتاد رأی موافق، چهار رأی مخالف و سیزده رأی ممتنع تصویب شد. عالیترین نصاب موافق را در تاریخ مجلس و انقلاب داشتیم.(ص269)
جمعه 13 شهریور: ... آقای فلاحی از بی‌رغبتی و ضعف عملکرد فرماندهی درنیروی زمینی، در عملیات بستان شکایت داشت، چون در اصل با این طرح مخالف بوده‌اند... در مورد اجازه دادن به لیبی برای خرید نیازمندیهای ما و معامله با شوروی که اخیراً پیشنهاد فروش چند قلم مهمات و اسلحه داده و تاسیس کارخانه ضدهوایی 23 میلی‌متری، قرار شد تعقیب کنند. شب در مجلس ماندم.(ص270)
‌شنبه 14 شهریور: ... پرونده کامل حمله آمریکا به طبس را که آورده بودند، مطالعه کردم و بسیاری چیزها که از ذهنم بیرون رفته بود، تجدید خاطره شد، ولی مطلب مهم تازه‌ای نیافتم. روی هم رفته به نظرمی‌رسد، در رده‌های بالا در ستاد ارتش و نیروی هوایی کسانی با آمریکا همراه بودند‌ه‌اند؛ من جمله سرتیپ باقری، فرمانده آن روز نیروی هوایی و تیسمار شادمهر رئیس ستاد آن زمان، اعمال مشکوکی انجام داده‌اند؛ مثل جمع کردن ضد هوایی‌های فرودگاه تهران و دستور تخریب هلیکوپترهای آمریکائی مانده در طبس و... خبر رسید که بمبی در دفتر آقای [علی] قدوسی دادستان انقلاب منفجر شده و ایشان و دو سه نفر دیگر مجروح شده‌اند و به بیمارستان منتقل شده‌اند. بمب را در سقف اتاق طبقه پائین که کتابخانه متروکی است، کار گذاشته‌اند و سقف پائین آمده و بالاخره براثر ضربه مغزی، ایشان در ساعت دووده دقیقه بعد از ظهر، شهید شدند.(صص271-270)
یکشنبه 15 شهریور: ... اول وقت سرهنگ [جواد] فکوری فرمانده نیروی هوائی آمد و تذکراتی در مورد جنگ داشت. پیشنهاد برکناری فرمانده نیروی زمینی را می‌داد. در این مورد با تیسمار فلاحی همراهند... ملاقاتی با آقای سیدمنیرالدین حسینی داشتم. نتیجه چند سمینار خود را عرضه کرد. فرهنگ جدید انقلاب اسلامی را در رابطه با امور اقتصادی، تهیه می‌کنند. کارش طولانی خواهد شد و نتیجه فوری ندارد. خیال می‌کردم، طرحهای اقتصادی تهیه می‌کنند... در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، در مجلس شرکت کردم. بحث درباره قائم‌مقام دبیرکل بود، که به هفته بعد موکول شد. درباره انتخابات ریاست جمهوری هم بحث کردیم. نظرشان این شد که انتخابات، به موقع خود انجام بشود. دکتر [عباس] شیبانی خود را لایق‌تر می‌دانست. حزب، آقایان خامنه‌ای، عسکر اولادی و پرورش را پیشنهاد کرد. (صص274-271)
دو‌شنبه 16 شهریور: کیانوری و عموئی از دبیران حزب توده، به عنوان یک ملاقات فوری و ضروری آمدند و کارشان سعایت علیه آقای بهزاد نبوی بود. حزب توده، تصمیم گرفته ایشان را بدنام کند و یک گزارش جعلی (به ظن قوی) آورده بودند. سیاست تفرقه‌اندازی دارند، باید فکری کرد و ضمناً تقاضای اجازه فعالیت بیشتر داشتند... آقای کنگرلو از سازمان «فجر اسلام» آمد و تقاضای ترخیص کالاهای اطلاعات ظریف را – که برای کارهائی از قبیل، مدتی قبل وارد کرده و در فرودگاه و گمرک مانده- داشت. بنا شد تحقیق کنم که اینها را چه کسی و برای چه منظوری، بکار می‌برد.(صص275-274)
سه‌شنبه 17 شهریور: ... ساعت ده، [اعضای] شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، با امام ملاقات داشتیم. به دفتر امام رفتم. قبل از ملاقات قرار گذاشتیم آقای خامنه‌ای – دبیر کل- صحبت کنند. احمدآقا هم کمک کرده بود و فیلم و عکاسی و خبرنگار، مهیا بود. آقای خامنه‌ای خوب صحبت کردند و امام در جواب، خیلی خوب و بهتر؛ و فکر می‌کنم موقعیت حزب را بالا برد و تحکیم کرد… سپس من به منزل احمدآقا رفتم. آقایان رضائی و سیف‌اللهی از اطلاعات سپاه آمدند و گزارش پیشرفت کار مبارزه با تروریسم را دادند. پیشرفت، خوب است و تصمیم درباره فرماندهی سپاه گرفتیم. (ص275)
چهار‌شنبه 18 شهریور: ... بعدازظهر برای روحانیت مبارز در دفتر من جلسه گذاشته بودند که عده‌ حضار به حد نصاب نرسید و جلسه رسمیت نیافت. من و بیست نفر دیگر به عضویت شورای مرکزی [جامعه] روحانیت مبارز انتخاب شده‌ایم؛ من از همه بیشتر رأی داشته‌ام... جلسه شورای مرکزی حزب هم، در کتابخانه مجلس منعقد شد. درباره ریاست جمهوری و جذب آقای [محمد] غرضی به حزب بحث شد و باز قرار شد، تعقیب کنیم که امام با روحانی بودن رئیس‌جمهور موافقت کنند... قرار شد، با امام مذاکره کنیم که بپذیرند، رئیس‌جمهور روحانی بتواند باشد. اکثر دوستان، با نظر امام موافق نیستند و می‌گویند رئیس‌جمهور روحانی باشد، بهتر است. با احمدآقا صحبت کردم، که با امام صحبت کنند.(صص276و277)
پنج‌شنبه 19 شهریور: برای ساعت یازده با آقای خامنه‌ای و احمد‌آقا، در دفتر امام به خاطر بحث در موضوع ریاست‌جمهوری آینده قرار گذاشته‌بودیم.احمدآقا اطلاع داد که امام به طور اصولی با روحانی بودن موافقت کرده‌اند. همراه آقایان خامنه‌ای، خزعلی، [مهدی] شاه‌آبادی و احمدآقا به حضور امام رفتیم. قبل از ما آقای [موسوی] اردبیلی رفته بودند و همین مطلب را مطرح کرده بودن. امام صریحاً موافقت کردند، ولی گفتند چون اضطرار است و افراد دیگر که مطرحند، رأی طبیعی ندارند، می‌پذیرند. آقای خزعلی، درباره انجمن حجتیه و صلاحیت دینی آنها صحبت کرد و از امام می‌خواست که امام جلوی موج مخالفت با آنها را- که برخاسته- بگیرند. به بعد موکول شد. در همان دفتر امام با احمدآقا و آقای خامنه‌ای، درباره رئیس‌جمهور صحبت کردیم. بیشتر آقای خامنه‌ای مطرح بودند ولی کسالت و ضعف ایشان، تردیدی ایجاد کرده و آقای مهدوی [کنی] به عنوان فرد دوم مطرح شد. قرار شد، فعلاً هر دو اسم بنویسند، تا بعداً تصمیم بگیریم... شب، آقایان [موسوی] اردبیلی و مهدوی تلفن کردند و درباره شخص رئیس‌جمهور صحبت کردند. به نظر می‌رسد، حرکتی در کار است که از حزب نباشد، ولی ضعف [بنیه] آقای خامنه‌ای بهانه است...(صص278-277)
جمعه 20 شهریور: ... عصر در مجلس، [جلسه] شورای عالی دفاع داشتیم. از تاخیر عملیات مقرره ناراحت بودند. گفتند سپاه آماده نبوده. سرهنگ معینی پور را به عنوان فرمانده نیروی هوایی تعیین کردیم و سرهنگ [جواد] فکوری را مشاور ستاد سپس جلسه مشورتی داشتیم. احمدآقا هم در هر دو جلسه شرکت داشت. بحث درباره کیفیت مبارزه با تروریسم و پذیرش توبه بود.(ص278)
‌شنبه 21 شهریور: آقای خامنه‌ای، بعدازظهر به دفتر من آمدند. ایشان را برای پذیرفتن ریاست‌جمهوری، قانع کردم. ایشان معتقد نبود که روحانی رئیس‌جمهور شود و از طرفی مریض هستند و از یک دست، نمی‌توانند استفاده کنند. کاندیدای مناسبی غیر از ایشان نداریم. عصر هم در جلسه شورای مرکزی حزب، [روی] همین تصمیم تاکید شد. (ص279)
یکشنبه 23 شهریور: ... چون عازم مسافرت به خاور دور بودم، همه کارهای عقب‌مانده را انجام دادم... از آقای مهدوی‌ تلفنی خداحافظی کردم و به ایشان تاکید کردم، برای نامزدی ریاست جمهوری احتیاطاً اسم‌نویسی کنند. آقای مهندس بهزاد نبوی، این روزها مورد هجوم شایعه‌پردازان و تفرقه‌اندازها شده و حتی متهم به دست داشتن در انفجار نخست‌وزیری می‌شود و حزب توده در این شایعه پردازیها، دست دارد. ایشان آمدند منزل و نگران بودند و با هم صحبت کردیم، معلوم است که ضدانقلاب برای ایجاد تفرقه بین حزب جمهوری و مجاهدین انقلاب اسلامی و ایجاد جو سوءتفاهم، دست به این شیطنتها می‌زند.(ص281)
دو‌شنبه 30 شهریور: از لحظه ورود به تهران، معلوم شد که مسئله کاندیداتوری آقای خامنه‌ای، برای ریاست [جمهوری] دچار مشکلاتی شده. در جامعه مدرسین قم، عده‌ای معتقدند که روحانی نباید باشد و آقای مهدوی‌کنی هم، احتمالاً ممکن است، نخواهند در نامزدی خود به طور جدی بمانند با امام و احمدآقا در این خصوص صحبت کردم. امام گفتند با آقایان قم و آقای مهدوی‌ [کنی] مسئله را حل کنیم که آراء، متفرق نشود و همبستگی محفوظ باشد... با آقایان خامنه‌ای، مهدوی و [محمد] یزدی در خصوص انتخابات ریاست‌جمهوری مذاکره کردم. عصر، عده‌ای از اعضاء جامعه مدرسین، آقایان [احمد] آذری[قمی]، کریمی، راستی و ابطحی آمدند و نماینده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم آمد. پس از مذاکره همگی در مورد آقای خامنه‌ای توافق کردیم. (ص292)
سه‌شنبه 31 شهریور: طرح اطلاعات مرکزی مسکوت‌ ماند و شورا اول الحاق دادگاههای نظامی به دادگستری و خط مشی صدا و سیما به تصویب رسید... با آقای [فضل‌الله] محلاتی و دیگر اعضای جامعه روحانیت مبارز، در مورد اعلان حمایت از نامزدی آقای خامنه‌ای، صحبت کردم. قرار شد من اعلامیه‌ای تهیه کنم که کردم... آقای [رضا] زواره‌ای آمد و گزارشی از پرونده انفجار نخست‌وزیری داد. معتقد بود که بازپرس، ضعیف عمل کرده و احتمال این را که توطئه‌گر اصلی از سازمان سیا باشد، قوی می‌دانست... شب، شورای موقت ریاست‌جمهوری بحث کردیم. آقای موسوی [اردبیلی] گزارش سفر به اهواز را دادند. آقای مهدوی‌ گفتند، نهضت آزادی مایل است از نامزدی ایشان حمایت کنند. صلاح ندانستیم.(صص295-293)

مهر 1360
چهار‌شنبه 1 مهر: در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری [اسلامی] شرکت کردم؛ بحث در اطراف مدیریت و تشکیلات حزب و انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری بود. ملاقاتی هم با آقای [احمد] جنتی عضو شورای نگهبان داشتم؛ در خصوص نوشتن نامه ای به امام، برای درخواست اعمال ولایت فقیه درباره اصلاحات مهم که با عناوین اولیه فقه سازگار نیست، از قبیل اراضی شهری و... قرار بوده شورای نگهبان نامه به امام بنویسد،‌ننوشته‌اند. آقای جنتی از من خواستند که من بنویسم؛ موافقت کردم. (ص299)
پنج‌شنبه 2 مهر: ... موج حمایت ارگانها خط امام از آقای خامنه‌ای بالا گرفته است... آقای [محمد محمدی] ری‌شهری آمد و گزارشی از دادستانی ارتش و شبکه‌های ضدانقلاب و موفقیتهای دادگاه داد... آقای ری‌شهری اصرار دارد که فرماندهان سطح بالای ارتش، عوض شوند ولی امام و ماها مصلحت نمی‌دانیم؛‌ به خاطر وجود نقاط ضعف گذشته و با سوءظن‌ها نیروهای کاردان را از دست بدهیم و مشکل برای افراد و خانواده‌ها پیش آید. (ص300)
جمعه 3 مهر: ... گزارشی داشتیم که بنی بارزانی‌ها و طالبانی‌ها (کردهای عراقی) درگیری است و از ما چاره خواسته بودند. از سوریه به ما اطلاع داده بودند که دو هزار نفر ایرانی، مرکب از مجاهدین و افراد سلطنت‌طلب و... در عراق، برای خرابکاری دوره می‌بینند.(ص301)
‌شنبه 4 مهر: ناهار را در منزل آقای موسوی‌اردبیلی با حضور آقایان مهدوی [کنی]، خامنه‌ای و احمدآقا بودیم. آقای مهدوی [کنی] پیشنهاد داشت به کلی اعدامها قطع شود و با محاربان ملایمت کنیم که تصویب نشد. پیشنهاد درست کردن زندان قرنطینه و پذیرش توبه و راه برگشت، پذیرفته شد و آقای [موسوی] اردبیلی مسئول اجرا گردیدند.(ص302)
یکشنبه 5 مهر: اول وقت، تیمسار فلاحی از خوزستان تلفن کرد که دیشب، ساعت دوازده، عملیات طرح حمله به نیروهای عراقی در شرق کارون شروع شده و در ساعت اول، دشمن از هر طرف محاصره و در حال انهدام است... مجاهدین خلق، که در داخل با عراق همکاری دارند، امروز با ایجاد چند صحنه جنون‌آمیز با برخورد مسلحانه، تلاش کردند که نشاط و شور این پیروزی را بگیرند، ولی موفق نشدند، چند اتوبوس را آتش زدند و چند نفر را شهید و مجروح کردند و خودشان دهها کشته و اسیر دادند. اکنون رسماً به صورت ستون پنجم دشمن عمل می‌کنند... عصر، شورای مرکزی حزب، جلسه داشت. آقای شریف‌خانی به عنوان قائم‌مقام تعیین شد.(صص304-302)
دو‌شنبه 6 مهر: ... بهزاد نبوی آمد درباره سیاست بازرگانی و همکاری بیشتر، بین حزب و سازمان مجاهدین انقلاب [اسلامی] و ترکیب کابینه، مذاکره کردیم.(ص305)
سه‌شنبه 7 مهر: متاسفانه، ساعت نه صبح خبر شهادت آقای سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد در مشهد در مقابل دفتر حزب جمهوری اسلامی با نارنجک، رسید گویا تروریست، نارنجک به خودش بسته، یا در دست گرفته و به ایشان چسبیده و نارنجک منفجر شده. خبر بسیار تلخی است... اول شب‌، خبر رسید که هواپیمای حامل تعدادی مجروح جنگی، جنازه و چند نفر از سران نظامی، تیمسار فلاحی رئیس‌ستاد،‌سرهنگ نامجو وزیر دفاع، کلاهدوز قائم‌مقام سپاه و سرهنگ فکوری و ... نزدیک تهران [کهریزک] سقوط کرده، عده ای زخمی‌‌اند.(ص306)
چهار‌شنبه 8 مهر: ساعت نه صبح، در دفتر آقای مهدوی [کنی] با حضور آقا و آقای موسوی‌اردبیلی و آقای خامنه‌ای جلسه‌ای داشتیم. تحقیقات نشان می‌دهد که به احتمال قوی، خرابکاری نبوده و چهار نفر آقایان فلاحی، نامجو، کلاهدوز و فکوری جزو شهدا هستند... روز سه‌شنبه 7/7/60 برای ما روز تلخی بود. هاشمی‌نژاد، مجید حداد عادل و سرنشینان هواپیمای 130- C از دستمان رفتند. شیرینی پیروزی عملیات ثامن‌الائمه را از بین برد.(ص307)
پنج‌شنبه 9 مهر: امروز صبح، در منزل آقای خامنه‌ای جلسه‌ای داشتیم که جانشینهای سران ارتش را – که در سانحه هواپیما شهید شده‌اند- تعیین کنیم. تیمسار ظهیرنژاد هم شرکت داشت. آقایان [موسوی] اردبیلی، احمدآقا و مهدوی‌کنی هم بودند. آقای ظهیرنژاد وضع جبهه‌ها و طرحهای آینده جنگ را گفت. به ایشان پیشنهاد سمت ریاست ستاد شد... سرانجام ایشان رئیس ستاد مشترک و آقای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی شدند. مسئله هماهنگی سپاه و ارتش، در انتخاب آقای صیاد نقش داشت... سرهنگ سلیمی [به عنوان] وزیر دفاع معین شدند... ملاقاتی با جمعی از مهندسان خط امامی اصفهان داشتم که از برخوردهای آقای طاهری، امام جمعه اصفهان، شکایتهای غیرقابل توجه داشتند.(ص309)
جمعه 10 مهر: امرزو انتخابات ریاست‌جمهوری است و هم در چند شهر، منجمله تهران، انتخابات میان دوره‌ای مجلس شورای اسلامی... چند نفر از فرماندهان لشکرها از انتصاب آقای صیاد شیرازی به فرماندهی نیروی زمینی ناراضی بودند. فرمانده نیروی هوایی و آقای ری‌شهری آمدند و تا ساعت ده شب، درباره نیروی هوایی و برنامه‌ عملیات و پاکسازی و اختلافاتشان با نیروی زمینی، مذاکره داشتند. (صص311-310)
‌شنبه 11 مهر: صبح، با شورای عالی دفاع، فرماندهان نیروها و سپاه، خدمت امام رسیدیم. امام صحبتهای خوبی کردند و درباره برنامه آینده جنگ هم، با امام مشورت کردیم و خطوط کلی آینده را معین کردیم... حرکت آقای صیاد شیرازی در کردستان خیلی خوب اثر می‌دهد.(صص312-311)
یکشنبه 12 مهر: آقای مهندس [مهدی] بارزگان نامه‌ای از خانواده علی اردلان به من داد. مدتی است او را بازداشت کرده‌اند و تقاضای کمک داشتند... در دفتر آقای خامنه‌ای، ریاست‌جمهور تازه انتخاب شده، درباره کیفیت کار جلسات بعد و ترکیب اعضای دفتر و همکاری رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر، بحث کردیم. درباره نخست‌وزیر، مشکلاتی داریم. آقایان پرورش، میرسلیم و غرضی مطرح شدند، ولی به جایی نرسیدیم. آقای مهدوی [کنی]، اعلان کرده‌اند که کسی را پیدا کنیم و خودشان هم بی‌میل به ماندن نیستند. باید به نظر امام و مجلس و سایر اهل حل و عقد هم توجه کنیم.(ص312)
سه‌شنبه 14 مهر: ناهار را، طبق قرار قبلی، به منزل آقای خامنه‌ای رئیس‌جمهور رفتم. درباره نخست‌وزیر، نماز جمعه، حفاظت و کارهای دیگر، مشورت کردیم و بعد از نماز ظهر به دفترم برگشتم... اول شب، مسئول اطلاعات، آقای خسرو تهرانی و گروهی از دوستانش آمدند و درباره تشکیل اطلاعات مرکزی که سپاه مخالفت می‌کند، بحث کردیم. (صص315-311)
چهارشنبه 15 مهر: ... مهندس [مهدی] بازرگان، اولین سخنران قبل از دستور بود. در قسمتی از اظهاراتش ضمن اظهار تاثر از شهید شدن پاسداران و شخصیتها به دست تروریستها، از اعدامها و سخت‌گیریهای دادگاههای انقلاب هم انتقاد داشت و آمریکایی بودن تروریست‌ها را مردود دانست. اظهارات ایشان، مورد اعتراض شدید جمعی از نمایندگان قرار گرفت. مجلس را متشنج و ترک کردند و به ایشان اعتراض نمودند. کسی از ایشان دفاع نکرد. دوستانش هم وحشت کرده بودند. مجلس را به عنوان تنفس، تعطیل کردم... دادستان انقلاب، تصمیم به بازداشت آقای بازرگان گرفته بود، مانع شدم.(صص316-315)
پنج‌شنبه 16 مهر: ... نگران نطقهای تند قبل از دستور، علیه نهضت آزادی بودم؛ کنترل کردم... آقای سازگارنژاد از اهانت آقای یارمحمدی شکایت داشت. در حضور من نزاعشان در گرفت. آقای یارمحمدی، یک سیلی پراند که نخورد، ولی خیلی بد بود. در تالار دو طرف صندلی من ایستاده بودند... عصر، گروهی از اعضای «فجر اسلام» آمدند و درباره کارهایشان مشورت می‌کردند. قبلاً مشاور و معین آنها شهید مظلوم بهشتی بوده، اکنون از من می‌خواهند که نقش آقای بهشتی را ایفا کنم... آقایان منتظری، خامنه‌ای، مهدوی‌ [کنی]، [موسوی] اردبیلی و من در منزل احمدآقا شام دعوت داشتیم. به خاطر ملاحظات امنیتی، آقایان امشب اینجا آمده‌اند، برای برنامه فردا. (ص317)
جمعه 17 مهر: مراسم تنفیذ ریاست جمهوری آقای خامنه‌ای توسط امام بود... عصر در دفتر آقای رئیس‌جمهور، شورای عالی دفاع تشکیل شد. گزارش جبهه‌ها را تیمسار ظهیرنژاد و سرهنگ صیاد شیرازی دادند. شیرازی وضع بارزانیها و طالبانیها را گفت. معتقد است کردهای بارزانی نسبتاً با صداقت همکاری می‌کنند و حتی با کردهای ضدانقلاب ایران، می‌جنگند. طالبانیها دوروئی می‌کنند و می‌خواهند فریب بدهند. با کردهای ضدانقلاب داخلی همکاری دارند. اخیراً با ما درگیر شده‌اند. (ص318)
شنبه 18 مهر: ... نامه‌ای را که به امام در خصوص کسب اجازه برای استفاده از ولایت فقیه در اجرا و تصویب قوانین با عناوین ضرورت و به طور کلی عناوین ثانویه نوشته بودم،‌ تعقیب کردم و امام امروز عصر جواب دادند. فکر می‌کنم مشکلات را رفع کند، ان‌اشاءالله. این مشکلات بیشتر مربوط می‌شود، به موارد زمینهای شهری و کشاورزی و تجارت دولتی و محدود کردن کار سرمایه‌داران، که شورای نگهبان معمولاً قوانین مجلس را دراین موارد وتو می‌کند. راه‌حل، استفاده از ولایت فقیه است... خبرنامه ملک خالد [پادشاه عربستان سعودی] به امام و گله از تظاهرات زوار ایرانی در مکه و مدینه و جواب بسیار مهم و انقلابی- اسلامی امام، پخش شد.(صص322-321)
یکشنبه 19 مهر: بعداز ظهر در دفتر رئیس‌جمهور، جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری داشتیم... قسمتی از وقت جلسه، برای بحث درباره کارکنان دفتر ریاست‌جمهوری صرف شد و قسمتی درباره تعیین نخست‌وزیر. آقایان [سیدعلی‌اکبر] پرورش، [محمد] غرضی، [میرحسین] موسوی و [مصطفی] میرسلیم مطرحند، یا ادامه کار آقای مهدوی [کنی]. آقای پرورش، رای بیشتری از دیگران دارد... امروز طومارهای پنجاه متری در سالن مجلس آورده‌اند که مردم به دنبال سخنان آقای [مهدی]بازرگان، خواستار اخراج لیبرالها از مجلس شده‌اند و اینها خیلی ناراحتند و از من گله دارند که چرا کاملاً از آنها حمایت نمی‌کنم. آقای [محمد] محمدی‌گرگانی هم، ضمن اظهار ناراحتی از وضع خودش و فشار حزب اللهی‌های گرگان، پیام دکتر پیمان را آورد که می‌خواهد نشریه «امت» را به خاطر فشار حزب‌الله، تعطیل کند و خود را ذی حق می‌دانند، من هم تحت تاثیر عواطف هستم و از طرفی در این جریانهای اخیر، بد عمل کردند و اوج آن، که کار را مشکل‌تر کرده، وضع روابطشان با ضدانقلاب محارب است که این همه انسانهای بزرگوار انقلابی را شهید کرده‌اند و در جنگ به عنوان ستون پنجم دشمن عمل می‌کنند. در عین حال از نصیحت وخیرخواهی نسبت به آنها دریغ نمی‌کنم.(صص323-322)
دوشنبه 20 مهر: سپس جمعی از نمایندگان مراجعه کردند و از جواب امام در پاسخ نامه من، مبنی بر اجازه استفاده از حق ولایت فقیه در تقنین مقررات ضروری موقت به مجلس، خوشحال بودند. کار مهم و راه‌گشائی است. بیشتر مراجعین، تیپ مشهور به ضد سرمایه‌داری بودند و اعلان آمادگی بیشتر برای کار می‌کردند... همسر شهید مالکی آمد... از اینکه بعضی‌ها می گویند، آقای مالکی که معرف کلاهی جنایتکار بوده که حزب را منفجر کرد و 74 نفر، منجمله آقای بهشتی را شهید کرد، مسامحه کرده؛ گله داشت... فعلاً فقط پانصد هزار بشکه صادر می‌کنیم که می‌خواستیم دو میلیون و پانصد هزار بشکه صادر کنیم. احمدآقا تلفن کرد و می‌گفت امام از مصاحبه‌ها و سروصدای روزنامه‌ها درباره واگذاری حق ولایت فقیه ناراحتند. مقداری درباره نخست‌وزیر صحبت کردیم. به جایی نرسیدیم.(صص324-323)
سه‌شنبه 21 مهر: ... جلسه علنی داشتیم. مراسم تحلیف رئیس‌جمهور در دستور بود... در صحبتهای پیش از دستور از اعتماد امام در خصوص واگذاری حق اعمال ولایت فقیه به مجلس تشکر کردم و نمایندگان را توصیه به مراعات جانب اعتدال و پرهیز از افراط نمودم. به مطبوعات توصیه کردم که شلوغ و چپ‌گرایی نکنند که امام به حسن عملها مطمئن شوند... شب، در دفتر آقای خامنه‌ای جلسه‌ مشورتی با حضور آقایان احمدآقا، مهدوی و [موسوی] اردبیلی برگزار شد. پیشرفتهایی در امر نخست‌وزیری داشتیم، ولی تمام نشد.(ص325)
پنج‌شنبه 23 مهر: ... لایحه استخدام پزشکان خارجی مطرح بود... حدود سه هزار پزشک خارجی از هند و پاکستان و ... در خدمت ایران‌اند که با کمبود پزشک، باید آنها را نگه داشت... امروز در مجلس، به طور غیررسمی آمارگیری کردیم. آقایان پرورش، غرضی، مهندس موسوی، ولایتی و میرسلیم برای نخست‌وزیری رأی آوردند. آقای مهدوی‌کنی استعفا داده‌اند که دست آقای خامنه‌ای، برای انتخاب نخست‌وزیر باز باشد.آقای خامنه‌ای هم به دلیل اینکه معتقدند، نباید همه روسای درجه اول، رئیس‌جمهور، رئیس‌مجلس، نخست‌وزیر و رئیس‌دیوان عالی کشور، روحانی باشد، با ایشان موافق نیستند... اول شب، جلسه‌ای طولانی با سران نهضت‌آزادی، آقایان [مهدی] بازرگان، [یدالله] سحابی، [ابراهیم] یزدی، [احمد] صدر و [هاشم] صباغیان داشتیم. از اینکه از سوی حزب اللهی‌ها و رسانه‌های جمعی تحت فشارند، شکایت داشتند و چاره‌جویی می‌کردند. گفتم، اگر موضع صریح در مقابل ضدانقلاب بگیرند، وضع ممکن است بهتر شود. (صص329-327)
جمعه 24 مهر: از لندن و بلژیک گزارشی بود که حاکی از تلاش برای فریب و تقلب در معامله اسلحه می‌داد که صندوقهای مشکوکی در کشتی گذارده‌اند و با فشار و قبل از اثبات صحت جنس، می‌خواهند پول بگیرند و ماموران ما را دزدیده‌اند که از آنها امضای تحویل جنس بگیرند، ولی نماینده بانک، آقای مقدم، زرنگی کرده و جریان را اطلاع داده و خبر آخر این است که پلیس انگلیس، دزدها را توقفیف کرده است. قرار شد هیئتی را مامور به نظارت بر خریدها کنیم.(330)
شنبه 25 مهر: معلوم شد با امام درباره نخست‌وزیر مشورت کرده‌اند و نظرات را گفته‌اند. از میان آقایان پرورش، غرضی، موسوی، میرسلیم و ولایتی بیشتر به آقای ولایتی توجه شده. مدتی در دفتر امام نشستیم... ساعت یازده، من به زیارت امام رفتم. امام نگران بروز اختلاف، در اثر دستور جدید، مبنی بر منع شورای نگهبان از اظهار نظر درباره عناوین ثانویه و محول‌کردن این حق به مجلس بودند. نگرانی بجاست.گفتم: بعضی‌ها معتقدند که این اعمال ولایت فقیه نبوده، تشخیص موضوع است که صلاحیت مجلس بوده و اصلاً حق مجلس بوده و نه حق ولی فقیه یا شورای نگهبان و شما فقط راهنمایی کرده‌اید. کمی امام را از این جهت قانع کردم... درباره نهضت آزادی و توقعات آنها هم صحبت کردم. امام نظرشان این است که در مجلس بمانند، ولی روزنامه نمی‌خواهند؛ تحت فشار قرار نگیرند... باید برای سیاست خارجی فکری کنیم. خیلی بی‌حساب و بی‌نظم است و دوستان هم معتقدند باید اصلاح شود.(ص331)
یکشنبه 26 مهر: ... با آقای خامنه‌ای درباره نخست‌وزیر صحبت کردم. بنا شد در جلسه عصر شورای مرکزی حزب، آقای علی‌اکبر ولایتی را مطرح کنند و سپس به مجلس معرفی نمایند... موج حمایت از اقدام امام در خصوص مجاز کردن مجلس، در موارد تقنین ضروری و با عناوین ثانویه از طرف علمای بلاد ادامه دارد. احمدآقا موثر است.(صص332-331)
دو‌شنبه 27 مهر: عصر، جلسه‌ای با حضور آقایان محمد یزدی و ربانی‌املشی و سپس جلسه مشورتی با مسئولان سپاه، دولت و شورای قضائی داشتیم که درباره برخورد با ضدانقلاب و زندانیها و اعدامها بحث شد. گزارش دادند که ضدانقلاب ضربه کاری خورده و حدود 85 درصد از نیروهای تروریستی، بازداشت و بخشی هم مجازات شده‌اند و تصمیم گرفته شد که اعدامها کم باشد و تابع حرکت تروریستی باشد... عصر در مجلس، جلسه‌ای خصوصی از نمایندگان بود که آقای خامنه‌ای هم شرکت کردند و درباره نخست‌وزیری آقای ولایتی مطالبی بحث شد.(ص333)
سه‌شنبه 28 مهر: ... آقای [مرتضی] فهیم کرمانی آمد و از وضع زندان اوین گفت. از شلوغی و بی‌نظمی و بعضی از خشونتهای بی‌جا ناراحت بود و چاره‌جویی می‌کرد. راهنمائیهایی در جهت توسعه رفاه زندانیان کردم. قرار شد تعقیب کنند... ساعت یازده، جلسه غیررسمی غیرعلنی برای مشاوره درباره نخست‌وزیر داشتیم. مخالفان و موافقان صحبت کردند. فکر می‌کنم آراء‌ مخالف زیاد باشد، ولی احتمال تصویب زیادتر است. آقای محمد یزدی در مخالفت، صحبت موثری کرد. ممکن است در کم شدن آراء‌ اثر داشته باشد. من هم در موافقت صحبت کردم.(صص334-333)
چهار‌شنبه 29 مهر: ... ابتدا به کمیسیون داخلی رفتم که طرح اطلاعات مرکزی مطرح بود. بین سپاه و اطلاعات نخست‌وزیری اختلاف است... اول شب مهندس طاهری آمد و توضیحاتی داد، درباره تلاشهایی که مخالفان دکتر ولایتی برای زدن رأی نمایندگان می‌نمایند. و سپس بهزاد نبوی و دو نفر دیگر از اعضای کادر مرکزی مجاهدین انقلاب اسلامی آمدند، برای منصرف کردند من از موافقت با نخست‌وزیری دکتر ولایتی و بیش از یک ساعت صحبت کردند. نه آنها قانع شدند و نه من. آنها می‌گویند، ضعیف است، چهره نیست یا سابقه افتخار‌آمیز مبارزه ندارد و من می‌گویم دینامیک و پرکار و پشت کار دار و متقی و مکتبی است. بیشتر روی پرورش و مهندس موسوی تکیه می‌کنند... احمدآقا از قم تلفن کرد. گفت: امام برای مراعات امنیت و حفاظت، با پیشنهاد من در خصوص اجازه رفتن دوستان دیگر، جهت اقامه نماز جمعه به جای من موافقت کرده‌اند و از احتمال رأی نیاوردن دکتر ولایتی،‌اظهار نگرانی کرد.(صص335-334)
پنج‌شنبه 30 مهر: اولین دستور، رای‌گیری برای نخست‌وزیری دکتر ولایتی بود. رأی نیاورد. از 207 نفر حضار 74 نفر موافق و 80 مخالف و 15 نفر بی رأی و 38 نفر ممتنع بودند. رد شد. مخالفان خیلی خوشحال شدند. اما استقلال رأی مجلس را نشان داد و معلوم شد که مجلس در اختیار حزب جمهوری اسلامی نیست.(ص335)          ادامه دارد ...

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات