بصیرت:در بخش اول از نوشتار حاضر به شرح اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق در سال 1360 و حمایت مهدی بازرگان در نطق پیش از دستور خود که اعضای تروریست منافقین را "جوانان جانباز" و "نونهالان جگرگوشه" پرداخته شد و بیان شد که در پی این نطق جنجالی مردم، و مسئولان کشور موضع گیری کرده و راهپیمایی هایی را به راه انداختند، همچنین به سرمقاله های روزنامه کیهان که در سه روز مجزا در پاسخ به نطق بازرگان به قلم سید محمد خاتمی مدیر مسئول وقت کیهان و نماینده دور اول مجلس اشاره شد؛ پس از انتشار سرمقاله های کیهان، مهدی بازرگان در نامه ای به روزنامه کیهان پاسخی را عرضه داشت که کیهان نیز با انتشار آن نامه بعلاوه متن کامل نطق بازرگان، توضیحی را نیز ضمیمه آن کرد و در روز 26 مهرماه 1360 آنرا به چاپ رسانید که مشروح این حوادث در زیر می آید:
سید محمد خاتمی در ادامه این سرمقاله به موضوع مرگ «سادات» و خیانتهایی که وی به جهان اسلام و فسطین اشغالی کرده می پردازد؛ نکاتی را که خاتمی در رابطه با عزت سادات و بعد از آن ذلت وی بیان می دارد حاوی نکات جالب توجهی است.
اینکه اگر سادات زودتر می مرد شاید همچون سلف خود «جمال عبدالناصر» موجب ناراحتی محرومان جهان می شد، وی در بخش پایانی این سرمقاله اینگونه می گوید که : "سادات، سابقه ی خوبی داشت ولی قضاوت درباره ی هر انسان را باید موکول به آخرین انتخال او نمود و یا کسی چه می داند شاید سادات از آغاز هم سرسپرده ی ابرقدرتان سلطه گر بود و همگامی و همراهیش با ناصر و مبارزات آزادیخواهانه و مردمی اش نیز به فرموده و فرمان اربابان برای کسب وجهه ظاهری در نظر مردم صورت می گرفت تا به هنگام مقتضی با تکیه بر همین سابقه ساختگی، بتواند فریبکارانه بر مردم مسلط شود و هنگامی که پایه های قدرتش استوار شد و رقیبان را از صحنه خارج کرد و سازمان پلیس او نفس مردم را در سینه ها حبس نمود، با مردم مصر چنان کند که فاروق هم نکرد...امروز حرکتی عظیم در سراسر دنیای اسلام پدید آمده است که کانون زوال ناپذیرش در ایران اسلامی است و کج اندیشان خوس سابقه و بدسابقه و بدخواهان تنگ نظر نیز باید فهمیده باشند که قدرت رویارویی با ایمان و اراده توده های بیدار و به پاخاسته را ندارند. عاقبت کار همه ختم به خیر باد! والسلام".
ناگفته نماند که نطق بازرگان در مجلس علاوه بر آنکه اعتراض سیاسیون و مسئولان و مجلسیان آن زمان را در بر داشت موجب برانگیختن مردم انقلابی ایران نیز شد به گونه ای که راهپیمایی هایی در محکویت نطق حمایت آمیز بازرگان از سرکرده گان منافق در تهران و برخی نقاط دیگر برگزار شد.
اما چند روز پس از انتشار سرمقاله های روزنامه کیهان در تاریخ های 16، 18 و 19 مهرماه 1360؛ مهدی بازرگان طی نامه ای به کیهان به این سرمقاله ها پاسخ داد، این نامه که در تاریخ 26 مهرماه همان سال در کیهان با چاپ رسید با توضیحی از سوی کیهان همراه بود. کیهان هم متن نطق پیش از دستور بازرگان و هم نامه ی واصله از سوی وی به کیهان و هم توضیحی بر نامه ی بازرگان را در آن روز به چاپ رسانید که بخش هایی از آن در زیر می آید.
بازرگان در نامهی خود به شدت نسبت به هجمه هایی که به وی شده می نالد، وی در بخشی از نامه خود از نمایندگانی که بعد از نطق دور وی حلقه زده بودند و وی را شماتت می کردند سخن به میان می آورد، این در حالی است که به گفته کسانی که خود با افکار نهضت آزادی هماهنگی داشته و به عنوان اصلاح طلب مطرح بوده و هستند، مجلس اول شورای اسلامی را آزادترین مجلسی که پس از انقلاب اسلامی داشته ایم معرفی می کنند، مجلسی که همه احزاب و گروهها و تفکرها در آن نماینده ای داشتند.
به عنوان مثال مرتضی الویری که خود از جمله نمایندگان مجلس اول به شمار می آید در مصاحبه ای با روزنامه اعتماد ملی در این باره می گوید: "نام مجلس اول با محتوای آن همخوانی داشت، مجلس اول در مواردی مانند نحوه برگزاری انتخابات، حضور نیروهای برآمده از انقلاب اول و مواجهه با حوادث کلیدی انقلاب، اول بود... نمایندگان گروههای ملی مذهبی، نهضت آزادی و جنبش مسلمانان مبارزحضور داشتند و حتی مجاهدین خلق و حزب توده هم اجازه پیدا کردند که کاندیداهای خود را معرفی کنند اما نتوانستند آرای مردم را جلب کنند."
بازرگان در نامه خود به کیهان اینگونه آغاز می کند: "جناب آقای محمد خاتمی! نمایندهی امام و سرپرست روزنامه ی کیهان؛ چهارشنبه 15 مهرماه، که در اثر هیاهو و حملات عده ای از همکاران محترممان در مجلس شورای اسلامی از حق قانونی و نوبتی 15 دقیقه نطق قبل از دستور محروم شده، نیمه کاره رها کردم و به صندلی خودم، که شرف جوار دارد، برگشتم و ناسزاها و ناروایی ها فروکش کرد، به طرف شما ختم شده،گفتم: آیا روزنامه ی کیهان حاضر است متن تمام کمال نطقم را چاپ کند، فرمودید: بلی! به شرط آن که خودم هم اظهار نظری بکنم. گفتم: چه بهتر! فردا عصر از سرعت عمل روزنامه ی کیهان به تحسین در آمده، دیدم مسابقه را قبل از آن که حریف حاضر شده و یا داور سوت بکشد، برده اید. نه یک مقاله بلکه سه مقاله از 16 تا 19 مهرماه «اظهار نظر» و «اظهار لطف» فرموده، خوانندگان را گیج کرده اید که بدانند اصلا بحث روی چیست و دعوا بر لحاف کیست؟...
حالا جناب آقای خاتمی! (و شورای محترم نویسندگان روزنامه و انجم اسلامی کیهان) آیا حاضرید وعده ای را که داده اید، ادا فرمایید؟ پیاده شده، قدری به پای حریف بی دست و پایتان راه بروید؟ اگر انصاف وجود داشته و قرار باشد در این سال قانون، قانون مطبوعات رعایت شود، قاعده امر خواهید فرمود، این نامه و متن کامل نطقم، که نسخه هایی از آن همان روز زیراکس و پخش شد و احتیاطا یک نسخه تقدیمتان می کنم. در اولین شماره جریده اسلامی و انقلابی کیهان درج گردد.
لااقل خوانندگان خودتان بدانند این جنجال که در کشور به پا کرده اند و به همت بعضی از آقایان نمایندگان شریف اعلام و در تاریخ ثبت شد که در ایران، آزادی عقیده و بیان، حتی در مجلس نمایندگان آن هم برای استفاده مودبانه و ملتمسانه، خاموش کردن جنگ خانگی وجود ندارد، در چه موضوع و به چه علت بوده است.
من در آن روز یک حرفی زدم، درست یا نادرست، به قول آن مرد مومن آل فرعون که درباره ی حضرت موسی به درباریان نصیحت کرده، می گفت: چرا می خواهند کسی را که می گوید ارباب من خدا است بکشید، بگذارید حرفش را بزند، اگر دروغ می گوید زیان آن را خودش خواهد چشید، اما اگر راست می گوید، وای به حال شما، از بلاهایی که خبر می دهد!
من بیچاره که بعد از شش هفت ماه انتظار کشیدن نطق قبل از دستور و قرض کردن وقت از آقای صباغیان، به قول شما سکوت را شکسته، به حرف آمدم. نه زور و اسلحه ای در دستم بود، نه افسوس و سحر کلام داشتم و ن قدرت دولتی و مقامی در اختیارم قرار داشت که به فرض سوءنیت و قصد خیانت کسی را وادار به خرابی و فساد کنم یا آتش و کشتاری به راه اندازم. پس این خشم و یورش ده بیست نفر نمایندگان و سکوت حاکی از رضای جناب آقای رئیس برای چه بود؟
مردم را هم که می فرمایید اکثریتشان با شما هستند و راه خود را یافته اند. با تمام کردن نطق که مچم بهتر باز می شد و رویم سیاه تر می شد! حرف هایم دامنه و بردی بیش از حدود امواج صوتی حنجره ام یا اف ام رادیوی دولتی نداشته، بدون آنکه سروصدایی در مملکت و در دنیا به راه بیفتد، به زودی باد هوا می شد! آیا حق نبود همانطور که خواهش کرده بودم تا آخر گوش می دادند و آیا حق نیست شما هم این متن را در روزنامه بگذراید تا همگی ثابت کنید مسلمان و پیرو قرآن، مشمول مژده ی خدا و هدایت یافته ی صاحب عقل هستید که فرمود: فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولیک الذین هد سهم الله و اولیک هم اولوالالباب. من که جز ادب و احترام و دلسوزی برای همه کشته شدگان و برای انقلاب و ایران چیز بدی نگفته و بدی نخواسته بودم."
همچون امروز که سران فتنه حضور مردم در صحنه را حکومتی و همراه با ساندیس و سیب زمینی توصیف می کنند، بازرگان نیز اعتراضات مردمی و روحانیون در جای جای کشور و در نماز جمعه و همچنین واکنش ائمه جمعه را حکومتی و حضور مردم را وانتی می خواند و ادامه می دهد: "اما قضیه به غوغای آن جلسه و خفقان این بنده ختم نشد. هنوز از کرسی خطابه پایین نیامده، سیم های روابط عمومی مجلس به کمیته اصنفاف بازار اتصال پیدا کرده، دو وانت جمعیت با پارچه های تعارف و تمنا، برای تظاهرات «طبیعی مردمی» به راه افتاد. تلویزیون نماز سر چهارراه و راه بندان را که با نطق های آتشین و شعارهای علیه افراد «ضد قرآن و ضد دین» به طرفة العین درست شده بود، پخش کرد. دو روز بعد در خطبه های نمازهای جمعه ی وحدت آفرین که باید ذکر خدا و استغفار باشد و دعوت به چنگ زدن دسته جمعی به ریسمان الهی برای خدمت و حق در جهت تهمت و تفرقه و تخاصم (که این همه امام منع کرده اند) فریادها بلند شد.
رسانه های گروهی و روزنامه های انحصاری (از جمله کیهان عزیز) از آسمان و ریسمان با پس و پیش کردن گفته های بنده در گذشته و با تحریف و ادعا، به خالی کردن عقده ها و پراکندن کینه ها پرداختند. گفتند و نوشتند و نوشتید که این بابا! اگر اهل نماز و مبارزه بوده است و به دعوت امام قبول خدمت و فداکاری کرده از کجا معلوم مثل سادات از اول مامور نمک خوابانده آمریکا برای روز مبادا نبوده است، آزادیخواهی او از غرب زدگی است، ضد امام و ضد انقلاب است، فلان موقع در روزنامه اش انحلال مجلس را خواسته «کی برود» گفته، تا روز انقلاب اصرار می کرده است شاه حتما سلطنت کند و یک کلمه از قانون اساسی جابه جا نشود و بعد از آن که مردم هزار هزار کشته شدند و شاه پا به رکاب فرار گذاشت، اعلامیه ی «شاه برود» را نوشت، روزنامه ی میزان هم آهنگی با دفتر هماهنگی رئیس جمهور مملکت داشته و چرا طرفدار آزادی قلم بوده، جسارت به دولت مردان کرده، به مکتبی ها نیش زده، آن ها و مجاهدین را از فرزندان عزیز خوانده،نطق قبل از دستورش را به عوض دلسوزی به حال مردم و انقلاب و جمهوری چرا اختصاص به خوشحالی از ترور سادات نداشته است...
از این قبیل ایرادها که ارتباطی به آن نطق نداشت و تماما در جهت لجن مال کردن و کینه توزی و انهدام و اعدام بر مبنای تضاد و تخاصم مارکسیستی است. بسیار طبیعی است که مملکت باید از وجود این قبیل اشخاص پاکسازی شود تا کسی سودای مبارزه و خدمت در راه آزادی و استقلال و اسلام در سر نپروراند.
بهتر است به جوابگویی اتهامات و اظهار نظرهایتان برنیایم و به خوانندگان محترم کیهان احاله دهم. در آن چه مربوط به سوابقم می باشد -که البته و انشاءالله به قصد پاداش و جلب مشتری و مقام نبوده است- به کتاب ها و مقالات و عملیات و اعلامیه ها مراجعه نمایند؛ مثلا ببینید آیا در آن زمان و شرایط که نهضت آزادی به تاسی از رهبر ملی، مصدق می گفت: در رژیم مشروطه سلطنتی، پادشاه سلطنت می کند نه حکومت. معنای این حرف چه بود؟ و چرا به جرم آن، مرحوم طالقانی و سایر نهضتی ها به حبس های ده سال و کمتر محکوم شدند و کسان دیگری از ملیون و روحانیون جرات گفتن آن را نداشتند و آیا انقلابی ترین کلام نبود؟ هم چنین ملاحظه کنند که اعلامیه «شاه برود» 6 شهریور ماه 1357 نهضت آزادی بعد از کشتار فجیع میدان شهدا بود یا چهار ماه قبل از فرار شاه در دی ماه 1357. در آنچه هم که مربوط به نطق قبل از دستور و القای شبهات و اتهامات بعد از آن می شود، عین نطق را از اول تا آخر ملاحظه کرده، خواهند دید چه گفته ام و چه خواسته ام...والسلام علی من اتبع الهدی/ مهدی بازرگان"
کیهان به سرپرستی سید محمد خاتمی پس از انتشار این نامه به علاوه کل نطق بازرگان در مجلس، توضیحی را ارائه می دهد، در بخشی از این توضیح اینگونه آمده: "لحن تعبیرات آقای بازرگان را اگر اندکی تغییر دهید، خواهید دید که تفاوت چندانی میان سخنان ایشان و بسیاری از مقالات و گزارش هایی که در رادیوهای ضد انقلاب و رسانه های گروهی امپریالیستی می آید، وجود ندارد...آقای بازرگان از این که حتی در مجلس نمایندگان آزادی عقیده و بیان وجود ندارد سخت ابراز ناراحتی می کنند و راست هم هست، دیگر گروههای ملحد نمی توانند آزادنه علیه جمهوری اسلامی ایران به لجن پراکنی بپردازند...دیگر نمی شود آزادانه به نهادهای انقلابی تاخت و تاز نمود و آزادانه از اعدام رذل ترین سرسپردگان رژیم شاه؛ همچون «هویدا» برآشفت.
آقای بازرگان می گویند: «هنوز از کرسی خطابه پایین نیامده، سیم های روابط عمومی مجلس- به کمیته اصناف بازار اتصال پیدا کرده و دو وانت جمعیت...راه افتاد»...آقای بازرگان! برای بسیج مردمی که جهت تشییع پیکرهای پاک رجایی و باهنر ظرف سه ساعت و بدون هیچ تمهیدی خیابانها را انباشتند، سیم های روابط عمومی مجلس به کار نیافتاده و این همه مردم با دو وانت نیامده بودند...آقای بازرگان! وقتی مردم، جهت نشان دادن انزجار خود از جبهه ی ملی (که هیچ گاه نهضت آزادی مشخصا در برابر این جبهه که حکم قرآنی را غیر انسانی خوانده بود، موضع نگرفت گرچه دخالت در راهپیمایی را نفی کرد) خیابانها را به طرفة العینی پر کردند، سیم های روابط عمومی مجلس به کار نیافتاده و دو وانت، مردم را نیاوردند و نیز برای به زیر کشیدن آقای بنی صدر و هم مسلکان و مدافعان وی، مردم بدون آنکه نیازی به سیم های روابط عمومی مجلس و دو وانت باشد به صحنه آمدند... و اما از انحصاری بودن رسانه های گروهی چه بگویم؟ که وقتی همین روزنامه ی کیهان فتح شده انقلاب است و نمی تواند و نباید به هیچ گروه و جریانی وابسته باشد و فقط بودن در خدمت اسلام و خط اصیل رهبری اسلامی که مدار انقلاب است، شایسته آن است بله، وقتی همین روزنامه، روزگاری بی مهابا کار ارگان «نهضت آزادی» را می کرد، حتی نیم کلمه از انحصاری بودن آن نگفتید که سهل است بلکه آن را نمونه یک روزنامه آزاد! دانستید ولی امروز...می بخشید که قلم گستاخ است! آخر چندماهی است که صندلی صاحب قلم «شرف جوار» دارد بازهم نظر به احترامی که برای شخص آقای بازرگان قائل هستم به هیچ وجه علاقه مند به باز کردن بیشتر مطالب ایشان؛ به خصوص در قسمت های آخر سخنرانی شان نیستم. والسلام من اتبع الهدی."
شرایط آن روز بی شباهت به این روزهای کشور نیست، چه اینکه در آن روزگار بازرگان عواملی را که به طرز فجیعی مردم به خاک و خون می کشیدند را "جوانان جانباز" می نامید و امروز نیز موسوی هتاکان روز عاشورا را "مردم خداجو" می نامد، آن روز خاتمی که امروز حامی همین مردم خداجو شده، جوانان جانباز بازرگان را از عوامل آمریکایی عنوان می کرد، اما امروز آمریکایی نامیدن توهین کنندگان به ارزشها، از جمله پاره کنندگان تصویر مبارک حضرت امام خمینی(ره) و حرمت شکنی روز عاشورا را بر نمی تابند، و گویا این تکرار تاریخ قصد ندارد به پایان برسد.