بصیرت: روزنامههای امروز در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداختهاند که برخی از آنها در زیر میآید.
کیهان:اقتدار حقیقی
«اقتدار حقیقی»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن میخوانید؛
1- روز گذشته گزارش کاخ سفید مبنی بر تشریح اقدامات دولت آمریکا در خصوص جنگ نرم علیه ایران روی خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت. طی این گزارش اوباما خطاب به رؤسای مجلس نمایندگان و سنای آمریکا، تلاشهای خود را درباره تحقق «قانون قربانیان سانسور در ایران»! توضیح داده است. این گزارش شامل گسترش پخش اخبار، مقابله با پارازیت های ماهواره ای، استفاده از شبکه های توئیتر و فیس بوک، تقویت NGOها و تولید فیلترشکن های نوین است.
سال گذشته کنگره آمریکا با تصویب بودجه 55 میلیون دلاری ذیل قانون قربانیان سانسور در ایران، دولت را موظف کرد تا 3 ماه پس از تصویب این لایحه، گزارش خود را در رابطه با تلاش ها و اقدامات خود برای پخش برنامه های بین المللی، تعامل و آموزش الکترونیکی ایرانیان، مبارزه برای کنترل یا مسدود کردن دسترسی ایرانیان به اینترنت و برنامه های ماهواره ای مورد حمایت آمریکا و... ارایه دهد.
در این گزارش- که اخیراً منتشر شده- اوباما درباره افزایش برنامه های ماهواره ای و پخش اخبار در زمان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، مقابله با پارازیت ها از طریق تنظیم فرکانس ها و اضافه سازی ظرفیت های ماهواره ای، تهیه نرم افزارهای فیلترشکن جدید و تلاش برای انطباق پذیری و سازگاری کاربران ایرانی، تقویت نهادهای مدنی غیردولتی (NGOها) و... نتایج اقدامات خود را در 9 بند بصورت مفصل توضیح داده است.
جدای از بخش های تفصیلی گزارش اوباما و مواردی که بصورت جزیی و عملیاتی بیان شده است، این گزارش نشان می دهد که دشمن بصورت آشکار، مدتهاست جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی را تدارک دیده و علناً وارد فاز عملیاتی آن شده است. حوادث بعد از انتخابات و ابعاد پیچیده آن فتنه بزرگ توانست دستهای پنهان دشمن را از آستین فتنه گران بیرون آورد.
امروز حتی آنهایی هم که منتظر بودند تا لبخندها و ژست آشتی جویانه رئیس جمهور آمریکا به بار بنشیند و شیطان بزرگ، بساط دشمنی خود را برچیند! فهمیده اند که گرگ اگر لباس میش هم بپوشد، باز هم دشمن است.
مردم نیز با درایت و بصیرتی که دارند، دانسته اند که سررشته همه فتنه گریها و آشوبها در دست دشمن قسم خورده بوده و مهره های داخلی آنان از سران فتنه تا عربده کشان خیابانی، چیزی بیش از عروسکهای این معرکه تاریک نبوده اند. مهره هایی که بعضی سوخته و تاریخ مصرف شان تمام شده و بعضی دیگر هم برای آنکه آتش بیار معرکه دیگری باشند زیر خاکستر نفاق پنهان شده اند.
2- چندی پیش رئیس جمهور آمریکا که تلاش های 10 ماهه کاخ سفید و ایادی خودفروخته وابسته را در ماجرای براندازی ناکام دید، بار دیگر به بهانه پرونده هسته ای ایران و در شدیدترین اظهارات و موضع گیریهای چند سال اخیر آمریکا علیه کشورمان، با اعلام راهبرد هسته ای ایالات متحده، ایران را تهدید به حمله اتمی کرد.
آشکارا به نظر می رسد که اینگونه اظهارنظر و تهدید کردن مستقیم- آن هم به حمله اتمی- چیزی فراتر از نظر یک رئیس جمهور بوده و کاملاً مشخص است که تصمیمات و موضع گیری های کلان آمریکا در کانونهایی جدا از کاخ سفید و تحت تأثیر مستقیم لابی صهیونیست ها، گرفته می شود.
اسرائیل می داند که حریف ایران اسلامی نیست. چرا که طی جنگ های 33 و 22 روزه در برابر مقاومت لبنان و فلسطین که الگویی برگرفته از انقلاب اسلامی و آرمانهای مقاومت و آزادی خواهی آن دارند، تاب نیاورد و مفتضحانه شکست خورد. لذا تلاش می کند تا مطامع خود را از مجرای متحد دیرینه اش دنبال کند و حرفهای بزرگتر از دهان خود را بر زبان آمریکا بنشاند.
سنگر جنگ نرم، جایی نیست که دشمن آن را خالی کند. گاه آتش تهیه ای که علیه انقلاب و ارکان نظام از این جبهه می ریزد شدیدتر و گاه آرام تر است، ولی تغییر جبهه از جنگ نرم به تهدید نظامی، معلوم می کند که چندین ماه تلاش و حمایت از فتنه گران و اغتشاشگران راه به جایی نبرده و کاخ سفید امید چندانی به تاثیر این راهبرد ندارد. هر چند مطمئناً بصیرت انقلابی مردم و مسئولان، مانع از غفلت و بی توجهی به ابعاد گسترده و پنهان جنگ نرم و پرده های جدید آن خواهد شد.
3- تهدید به استفاده از سلاح هسته ای علیه ایران یک نشانه دیگر هم دارد؛ عجز آمریکا در برابر اقتدار ایران اسلامی. آمریکا می داند که در یک مقابله احتمالی، با سلاح ها و ابزار متعارف نظامی قادر به شکست ایران نیست و شاید به همین دلیل، تنها مجرم اتمی دنیا بار دیگر کاربرد این سلاح غیرانسانی را به رخ کشیده است.
ایران اسلامی طی سالهای گذشته در سایه تلاش و همت والای متخصصان توانمند، تجهیزات بسیار مهم و ارزشمندی را تولید کرده که موجب حیرت و واهمه دشمنان شده است. امروز بحمدالله نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در بالاترین سطح آمادگی چه از نظر تجهیزات دفاعی و چه به لحاظ نیروهای کارآزموده قرار دارند که البته دشمن نیز به خوبی از این توانمندی ها آگاه است.
مراسم رژه یگان های ارتش جمهوری اسلامی ایران، در روز 29فروردین در حالی انجام شد که برای اولین بار سامانه موشکی جدید اس-300 از مقابل جایگاه عبور کرد و مراسم را تحت الشعاع قرار داد.
اس-300 یک سامانه پیشرفته دفاع ضد هوایی است که تاکنون تکنولوژی آن در دست روس ها بوده و ایران از سه سال پیش با انعقاد قراردادی خواستار خرید آن شده که البته طرف روسی به رغم فرارسیدن موعد تحویل، به تعهدات خود عمل نکرده است.
اسرائیل، تجهیز ایران به این سامانه موشکی را مانعی برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ای می داند و به همین دلیل به کمک غرب و آمریکا تلاش کرد تا مانع تحویل آن به ایران شود. اما متخصصان صنایع دفاعی ایران به دور از جنجال و تبلیغات توانسته اند این سامانه را تولید کرده و نمونه بومی آن را در رژه روز ارتش به نمایش بگذارند.
هرچند هنوز جزییات این سیستم و توان آن در مقایسه با اس-300 روسی منتشر نشده است، اما به سامان رساندن این سامانه موشکی کار بزرگی است که قطعا تحلیل ها و برآوردهای امنیتی و نظامی در منطقه را دستخوش تغییر خواهد کرد.
بدون تردید پرتاب موشک ماهواره بر «سفیر امید»، آزمایش موفقیت آمیز موشک های شهاب 2و3 و سجیل2، ساخت هواپیما و بالگرد سبک و نیمه سنگین، ساخت هواپیما و جت های آموزشی و جنگنده، پرتاب موفقیت آمیز موشک ثاقب، ساخت و تعمیر انواع ناوچه و قایق های تندرو، ساخت و تولید موشک های بالستیک و دوربرد زمین به زمین و زمین به هوا، ساخت زیردریایی، خودکفایی در تولید و ساخت هواپیماهای بدون سرنشین، ساخت ناوشکن جماران، خودکفایی در ساخت انواع تجهیزات و سلاح های سبک، سنگین و توپ های مدرن، توسعه صنایع مخابراتی و ساخت انواع رادار، تقویت و توسعه صنایع اپتیک، موفقیت در ساخت هواپیمای جنگی «صاعقه» و... اقتدار نظامی ایران را به رخ دشمنان می کشاند.
4- مهمتر از اقتدار نظامی، «اقتدار معنوی» جمهوری اسلامی ایران است. حضرت آیت الله خامنه ای دستیابی به اقتدار واقعی را حق و وظیفه ملت ها می دانند و می فرمایند:
«ایمان به خدا، عنصر اصلی اقتدار حقیقی است که در پرتو آن، عزم و اراده و معنویت و پیشرفت علمی- سیاسی و اقتصادی نیز به وجود می آید.»
خدا بر درجات امام راحل(ره) بیفزاید که مولفه های قدرت معنوی را بازتعریف نمودند و این قدرت بی همتا را در عرصه جنگ و رویارویی با دشمنان به جهانیان شناساندند. در مکتب و اندیشه سیاسی امام(ره) «خدامحوری» یک اصل بود و فلسفه الهی، محور همه اندیشه ها و فعالیت های سیاسی آن بزرگوار به شمار می آمد.
امروز انقلاب اسلامی، الگوی امیدآفرین ملت های آزادیخواه جهان است. نفوذ معنوی ایران در میان کشورهای اسلامی در منطقه و حتی آن سوی جهان در آمریکای لاتین، واقعیتی است که غرب از آن می هراسد. اقتدار ایران اسلامی بیش از آنکه به سخت افزارها باشد به عنصر الهی «معنویت» است، گوهری که دلهای مردم مسلمان ایران را مسخر کرده و قادر است جهان را هم به تسخیر آنان درآورد.
مردم سالاری:ایران و بزرگترین دریاچه جهان
«اقتدار حقیقی»،«ایران و بزرگترین دریاچه جهان»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن میخوانید؛طی چند سال گذشته فعل و انفعالاتی در دریای خزر و دیپلماسی کشورهای حاشیه آن روی داده است که با منافع ملی ایران اسلامی همخوانی ندارد.
حق و سهم ایرانیان از بزرگترین دریاچه دنیا چقدر است؟ پیگیری های دستگاه دیپلماسی ایران به کجا رسیده است؟
زمانی سخن از سهم 50 درصدی ایران در دریای خزر بود اما امروز مشخص نیست سهم ایران چه میزان است و این درحالیست که موضوع تقسیم دریا میان ایران و جمهوری آذربایجان و ترکمنستان لاینحل باقی مانده است.
در معاهدات 1940 و 1921 بر حق برابر ایران و شوروی در دریای خزر اشاره مستقیم شده است که از آن تعبیر به سهم 50 درصدی ایران در دریای خزر می شود. بعد از فروپاشی شوروی، 4 کشور در حاشیه خزر جای شوروی را گرفتند.
ایران که تا دیروز با یک قدرت باید چانه زنی می کرد امروز باید با 4 کشور مقابله کند.روس ها که استعمارگران کهنه کاری هستند; به دریای خزر نیز به عنوان مستعمره ای استراتژیک نگاه می کنند. در واقع موضوع دریای خزر یکی از مهمترین قسمت های سیاست منطقه ای کرملین به شمار می رود.
در حالی که 4 کشور دیگر حاشیه دریای خزر مناسبات گسترده خود را حفظ کرده اند بر سر تقسیم آن و تعیین محدوده های مرزی آن اشتراک مساعی ندارند. روسیه که همواره کشورهای منطقه آسیای میانه را قسمتی از امپراتوری خود می داند کشورهای حاشیه را همراه خود کرد تا بیشترین منفعت را در این دریا کسب کند.
شکاف ایران و روسیه به ویژه پس از آخرین نشست سران کشورهای ساحلی در سپتامبر 2009 که در قزاقستان انجام گرفت خود را بروز داد.
شرکت های نفتی و گاز عمدتا روسی با استفاده از موقعیت دریای خزر را به میدانی برای اکتشاف و استخراج نفت در آذربایجان و ترکمنستان تبدیل کردند. این فعالیت ها، بدون توجه به سهم ایران از دریای خزر این منطقه را به سمت نظامی شدن و تیره شده روابط با یکدیگر سوق خواهد داد. کرملین و هم پیمانانش در نهان قصد دارند با فعالیت وسیع اکتشافی در دریای خزر و حتی کنار گذاشتن ایران از معادلات دریای خزر تهران را وادار به پذیرش خواست 4 کشور سابق شوروی کنند.
دستگاه دیپلماسی ایران باید با توجه به عهد نامه های پیشین ایران و روسیه که حق ایران را پایمال می کرد از تکرار تاریخ و تحمیل خواسته کرملین به تهران جلوگیری کند چرا که به نظر می رسد توافقاتی در نهان در جریان است که در نهایت به سود منافع ملی ایران نخواهد بود.
رسالت:کمینگاه فتنه
«کمینگاه فتنه»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم دکتر محمد جواد لاریجانی است که در آن میخوانید؛
1- “نفاق سبز” ضعیف تر و رسواتر از آن است که با همان راه و رسم دست به ماجراجویی بزند. بنابراین باید مواظب باشیم تا نقاط آسیب جدیدی مورد سوء استفاده قرار نگیرد. به نظر من دو کمین گاه روشن محل سرمایه گذاری خط نفاق و دشمنان اسلام و این ملت است: یکی رابطه علما و فقهای بزرگوار با دولت ودیگری محمل های اعتراضی صنفی و عمدتا اقتصادی.
2- نقش علمای دین در توسعه بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی، یعنی بنای یک نظم مدنی براساس عقلانیت اسلامی، کاملا روشن است. چنین نظامی در هر قدم از تصمیم سازی های خود باید متکی به تعالیم شرع و مکتب اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) باشد و طبیعی است که باید به عالمان دین رجوع نماید. رجوع به عالمان، دین را از راهزنان فکری و دجال های زمان حفظ می نماید و از طرفی آنان را به باروهای حفاظت از راه خدایی تبدیل می نماید. در جریان فتنه انتخابات از برنامه وسیعی پرده برداری شد و آن خط تشویش و القاء در مورد علمای حوزه بوده است. ساماندهی وسیع و به کارگیری همه امکانات ارتباطی در این زمینه چشمگیر بوده است. البته با تفضل الهی و درایتی که فقهای گرانقدر از آن بهره دارند، این تلاش ها ناکام ماند. اما ناکامی به معنی ختم پروژه نیست.
3- از دولت محترم و ریاست جمهور عزیز انتظار داریم در این زمینه بر دقت و شفافیت مطالب و برنامه خود بیفزایند. زیرا نقطه قوت این دولت تدین آن است: کافی است به اعضای کابینه توجه نمائید؛ وزرای عزیز ما هر یک دارای سوابق روشن در تشرع و تبعیت از خط ولایت و ارادت نسبت به مقام معظم رهبری هستند. حال چنین دولتی نباید از نقطه قوت خود مورد سوء استفاده قرار گیرد. به عنوان نمونه: من سخنان شیرین ریاست محترم جمهوری را در برنامه تلویزیونی ملاحظه کردم و از آن بسیار بهره بردم. در یکی از مطالب، ایشان اشاره داشتند که ایران امروز توان داشتن جمعیتی در حدود یکصد و پنجاه میلیون نفر را دارد و نه هفتاد میلیون؛ لذا به نظر ایشان می بایست نرخ رشد جمعیت افزایش یابد. اما نحوه بیان ایشان چنان بود که گویی یک خلاف شرع بین در حال انجام است و علما آن را می بینند و سکوت کرده اند و استشهادی که به آیه “ولا تقتلوا اولادکم خشیه املاق نحن نرزقهم و ایاکم انقتلهم کان خطءا کبیرا” (سوره مبارکه بنی اسرائیل/الاسراء- آیه31 ) در مورد کشتن فرزندان از ترس فقر نمودند، به نوعی این برداشت را تقویت می نمود. چرا؟
4- در واقع، در مورد مسئله تنظیم تعداد فرزندان در سطح فردی و مسئله تنظیم نرخ رشد جمعیت در سطح جمعی چند سوال اساسی وجود دارد:
سوال اول این است که آیا افراد در زندگی خود مجاز هستند که در مورد تعداد فرزندان خود برنامه ریزی کنند؟ سوال دوم اینکه آیا در حکومت اسلامی، حاکم می تواند برای نرخ رشد جمعیت برنامه ریزی نموده و مردم را تشویق و حتی ملزم به رعایت آن برنامه نماید؟
سوم اینکه برای شرایط امروز ایران از لحاظ کارشناسی چه نرخ رشدی باید توصیه شود؟
در مورد سوال اول و دوم که از زمان حضرت امام(ره) مطرح شده است غالب علمای بزرگوار ما قائل به جواز بوده و هستند. البته ممکن است فقهایی باشند که قائل به جواز باشند اما برخی روش ها- مانند عقیم نمودن مرد یا زن- را مجاز ندانند. اما سوال سوم، یک سوال کارشناسی است و تردید در سیاست جاری به نظر من کار خوبی برای بازنگری و دقت بیشتر است و این یکی از خصوصیات خوب جناب رئیس جمهور است که سعی دارد نظم مالوف را به چالش بکشاند. البته من معتقد هستم که خود ایشان هم قبول دارند که تحدید نسل ضروری است، زیرا فرض کنید جمعیت ایران در طی ده سال یا کمتر به یکصد و پنجاه میلیون برسد.
خوب، مسلما این مملکت طاقت پانصد میلیون جمعیت را ندارد. پس باید کاری کرد که انفجار جمعیت اتفاق نیفتد. به عبارت دیگر “نرخ” رشد جمیعت باید خود متغیر باشد و به تدریج شتاب خود را روی سطحی - حال یکصد و پنجاه یا کمتر و بیشتر- “صفر” نماید.
خلاصه کلام: مقصود من از این تفصیل عمدتا این نکته بود که ریاست محترم جمهوری می توانند سیاست جاری را به نقد کارشناسانه بکشند و در این سیر برکاتی برای اصلاح وجود دارد؛ اما لازم است این غرض نیک را دقیق و روشن بیان نمایند و آن را از آمیختگی به سایر جهات غیر وارد در بحث بازدارند تا اصحاب فتنه نتوانند سوء استفاده کنند.
5- کمین گاه دوم برای فتنه گران، نارضایتی های صنفی و گاه عمومی - درآمدی است. بویژه دولت در آستانه یک اقدام بسیار مهم در اقتصاد کشور است و آن هم تعدیل، حذف و یا هدفمند کردن یارانه هاست. این امر مسلما تنش های درآمدی به طبقاتی از جامعه وارد می کند که آنان را سخت نگران می سازد. دقیقا این زمینه است که اصحاب فتنه در صدد شکار آن هستند. لذا ضروری است که اولا، دولت و مجلس تمام شوک های محتمل را احصاء نمایند و برای مهار برنامه داشته باشند. ثانیا، دولت، مجلس و قوه قضائیه باید با هماهنگی یکدیگر به رصد شرایط و تنظیم و اقدام سریع آمادگی های لازم را داشته باشند. ثالثا، دولت باید آمادگی و توان لازم برای اقدام عاجل و قدرت مانور داشته باشد و بالاخره اطلاع رسانی درست و آگاهی دادن به مردم کلیدی ترین اقدام و باطل کننده عمده فتنه می باشد.
6- نکته مهم این است که بدانیم توفیقات عظیم و تحسین برانگیز این ملت در زمینه های هسته ای، دفاعی، ماهواره و علوم و فنون جدید همه و همه میوه های اولیه درخت مبارک نظام اسلامی و تجربه منحصر به فرد این مردم است و این تجربه همان گوهری است که رهزنان قصد آن را کرده اند و باید با تمام وجود پاسدار آن باشیم. ان شاء الله
ابتکار:هزار راه نرفته ایران در قدرت نرم
«هزار راه نرفته ایران در قدرت نرم»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم دکتر محمودرضا گلشنپژوه است که در آن میخوانید؛چندی است در رسانههای چینی بحثی درخصوص قدرت نرم این کشور و مقایسه آن با قدرت نرم ایالات متحده آمریکا در گرفته که بسیار جالب است. آغاز این بحث به شکل جدی هم بر میگردد به اکران فیلم هالیوودی «آواتار» در چین و همزمانی آن با اکران یکی از بزرگترین پروژههای سینمای ملی چین که با نام پایهگذاری یک جمهوری (The Founding of a Republic) و با شرکت اغلب بازیگران معروف و ستارههای چینی بر روی پردههای سینمای این کشور قرار گرفته است.
مقالهای در نشریه Global Times به قلم وانگ ون (Wang Wen) در تاریخ 28 ژانویه سال جاری، نکته اساسی این رقابت را نشان میدهد. وی در بخشی از مقالهاش مینویسد: هرچند فیلم پایهگذاری یک جمهوری در 45 روز نمایش توانست رکورد فروش فیلم در کل تاریخ چین را بشکند، اما این رقم تنها با نمایش 15 روز آواتار برابری نمود! وی سپس مینویسد: متاسفانه این نسبت 1 به 3 بین فروش فیلم ما و فیلمی آمریکایی، به خوبی شکاف بین اقتدار نرم ما و آمریکا را هم نشان میدهد.
همین وضعیت در هفتههای اخیر مجددا میان استقبال از فیلم آواتار و یک فیلم جدید چینی به نام کنفوسیوس (Confucius) حاصل شده، بگونهای که مجددا بحث چرایی جذابیت بیشتر فیلمهای هالیوودی در جامعه چین و ترجیح اینگونه فیلمها به فیلمهای مربوط به تاریخ و تمدن چین داغ شده است.
- ساموئل هانتینگتون نظریه پرداز آمریکایی معتقد بود که نقشه و شکل توزیع فرهنگ یک کشور در نقاط مختلف جهان، نشاندهنده نقشه و میزان واقعی قدرت آن کشور در مناطق مختلف جهان است.
- قدرت نرم یکی از مباحث به نسبت جدید در علم سیاست و روابط بینالملل است که تلاش دارد مفهومی انتزاعیتر و معنویتری از قدرت را که غالبا با وجه سخت آن تصور میشود، نمایش دهد. در قدرت نرم، شیوه تاثیرگذاری بسیار خاص بوده و بدون آنکه از اجبار یا تطمیع استفاده شود، از جذب و اقناع بهره برده میشود. در حقیقت در این شیوه از اثرگذاری، شخص یا واحد مقابل ناخود آگاه یا خودآگاه اما به هرحال از روی رضایت، کاری را انجام میدهد که از سوی قدرت تاثیرگذار از وی خواسته میشود. همچنین در این وجه از قدرت، امکان اولویتبندی ترجیحات دیگران نیز وجود دارد و میتوان انتظار داشت طرف مقابل نه تنها همانهایی را بخواهد که ما میخواهیم، بلکه آنها را همانگونه هم بخواهد که ما اولویتبندی میکنیم.
- در عصر کنونی ارتباطات، بسیاری از کشورها با تمام توان در حال جذب افکار عمومی جهانی بهسوی ترجیحات خود هستند. بسیاری از کشورها با صرف مبالغی کلان و در کنار آن با هوشمندی و زیرکی، تلاش دارند تا جذابیتهای فرهنگ، هنر، گردشگری، علم و تاریخ خود را در نگاه دیگران به نمایش گذاشته، از آن در نگاه اول برای بهبود وجهه عمومی کشور خود و در هدفی اساسیتر، برای پیشبرد اهداف سیاستخارجی و امنیتی خود بهره جویند. سرمایهگذاریهای کلان هند برای تبدیل دانش یوگا به کالایی معرف فرهنگ و تمدن هند؛ استفاده کوبا از پزشکان این کشور برای کسب وجهه ملی برای این کشور، خصوصا در هنگام عملیاتهای داوطلبانه در نقاط مختلف جهان؛ بهرهبرداری آمریکا از نمادهایی همچون هالیوود، مکدونالد یا کوکاکولا برای افزایش حوزههای نفوذ فرهنگی خویش؛ سرمایهگذاری چین در موسسات مطالعاتی و آموزشی کنفوسیوسی در نقاط مختلف جهان به منظور اشاعه فرهنگ کهن چینی؛ استفاده آلمان از برندهای معروف صنعتی خود همچون بنز و بیامو و جذابیت آن در میان نسلهای مختلف؛ تلاش کره جنوبی برای نمایش تاریخی کهن برای خویش و امتزاج آن با نمادهای موفق تکنولوژیک این کشور و بسیاری موارد دیگر از جمله حوزههایی هستند که در حال حاضر در یک بازار به شدت رقابتی و با استفاده بهینه از ابزارهای نوین ارتباطی همچون اینترنت، در چهارچوب ساختارهای اقتدار نرم، در حال ارائه و جذب مخاطب هستند.
- نظام جمهوری اسلامی ایران در طول حیات 30 ساله خویش، بسیاری از ابزارهای قدرت نرم یک تمدن عظیم ایرانی – اسلامی را تعیین، تعریف (گاهی نیز بازتعریف) و مورد بهرهبرداری قرار داده است. حتی تمرکز صرف بر مولفه فرهنگ، به تنهایی میتواند اوج ظرفیتها و پتانسیلهای اقتدار نرم در اختیار جمهوری اسلامی ایران را به خوبی نشان دهد.
در حقیقت فرهنگ بخش بسیار مهمی از ابزارها و مولفههای قدرت نرم را شامل میشود. جوزف نای در بیان مولفههای قدرت نرم، به سه عامل اصلی اشاره میکند که یکی از آنها ارزشهای فرهنگی و ایدئولوژیک است. در حقیقت فرهنگ یک جامعه که میتوان آنرا در لایههای متعددی همچون هنر، تمدن، مذهب، جایگاه علمی، سرگرمی، ادبیات، سنن و فولکلور، ویژگیهای رفتاری منحصر بهفرد ملی و حتی غذاهایی هماهنگ با مذاق جهانی مشاهده و بازیابی نمود، طیف بسیار وسیع و در عین حال بسیار مقتدری از مولفههای قدرت نرم یک کشور را تشکیل میدهد. در این راستا استحکام، ریشهدار بودن و اتصال این مضامین به کهن الگوهای مستتر در تمدن و ایدئولوژی جامعه، میزان اقتدار مولفههای مذکور را مشخص میسازد.
- کشور ما دارای آنچنان ظرفیتهایی در قدرت نرم است که وقتی آنها را در کنار هم قرار میدهی، هم دهانت از تعجب باز میماند، هم به خودت میبالی که ایرانی هستی و در این خاک زندگی میکنی، هم اشکت سرازیر میشود چون حال که میدانی چهتعداد از کشورها با درصدی از این ظرفیتها بسیاری از حوزههای امنیت نرم خود را بیمه کردهاند، میفهمی که ما چقدر با استفاده مطلوب از این نعمات خدادادی فاصله داریم.
- وانگ ون که در ابتدای این متن نقل قولی از وی آورده شد، در مقاله خود پس از آنکه حسرت میخورد که چینیها در سرمای شدید ژانویه ساعتها قبل از طلوع آفتاب در مقابل گیشههای نمایش فیلم آواتار میایستند تا بتوانند این فیلم را تماشا کنند، این سوال را در مقابل دولتمردان چینی قرار میدهد که ما باید چه کنیم که زمانی فرا رسد که آمریکائیها ساعتها در زیر سرما به انتظار بنشینند تا بتوانند فیلمی ساخته شده در چین را تماشا کنند؟
این سوال خوبی برای ما هم خواهد بود: چه باید بکنیم که فرهنگ، هنر و تمدن ایرانی تبدیل به جزو لاینفکی از زندگی بخش مهمی از مردم جهان شود؟ چه کنیم که فرش ایرانی به جایگاه قبلی خودباز گردد؟چه کنیم که مارک Made in Iran تبدیل به نمادی از اعتماد شود؟ چه کنیم که دیگران برای دیدن سینمای ایران یا داشتن قطعهای از هنر هنروران ایرانی در زمینههای مختلف روز شماری کنند؟ چه کنیم که شرکتهای مسافرتی از شدت ازدحام برای بازدید گردشگران خارجی از جاذبههای توریستی و حداقل ژئوتوریستی ایران، وقتهای طولانی مدت دهند؟
اگر حتی فکر کردن به این موارد بیش از حد خوشبینانه به نظر میرسد، بدانیم که راهی بس طولانی در پیش رو داریم.
جمهوری اسلامی:لازمه هر عراقی یک رای
«لازمه هر عراقی یک رای»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛تحولات سیاسی عراق به مرحله حساسی رسیده است . پایان یافتن مدت دولت نوری مالکی و موضوع تشکیل دولت جدید اگر اهمیتش بیشتر از مقاطع و فرازهای تحولات گذشته عراق نباشد مطمئنا کمتر نیست . در تازه ترین تحول تشکل ایاد علاوی جریان مورد حمایت عربستان و رقیب جناح شیعه حاکم کنونی عراق را تهدید به جنگ داخلی کرده است . این تهدید پس از آن صورت گرفت که اعلام شد سه جناح مالکی حکیم و طالبانی در آستانه ائتلاف هستند.
انتخابات مجلس عراق در اسفند ماه گذشته و مشخص شدن نتایج آن آرایش جدیدی به صحنه سیاسی عراق داده است . در صحنه جدید عراق وزن گروههای سیاسی پس از یک دوره طولانی مبارزات انتخاباتی تا حدودی مشخص شده است ولی این بدان معنی نیست که اوضاع روند طبیعی خود را طی می کند. علاوه بر زیاده طلبی برخی گروههای داخلی طرفهای خارجی نیز هستند که همچون گذشته در تعقیب اهداف سیاسی و منافع نامشروع در این کشور می باشند که در این طیف مشخصا به آمریکا و عربستان باید اشاره کرد.
انتخابات اخیر در شرایط ویژه ای برگزار شد که بیشتر از گذشته زمینه مانور و تحرک را برای آمریکا و برخی کشورهای منطقه به خصوص عربستان فراهم ساخت . این دولتها حداکثر تلاش را بعمل آوردند تا از فرصت موجود برای تحقق اهداف و اجرای برنامه های خود در عراق بهره ببرند و سمت و سوی حرکت سیاسی عراق را به نفع خود تغییر دهند.
بروز اختلاف و متعاقب آن انشعاب در جناح یکپارچه شیعیان که در انتخابات قبلی با اکثریت قاطع پیروز شده بود نقش عمده ای در طمع ورزی اشغالگران و دولت های عرب منطقه برای به چنگ آوردن طعمه های بیشتر داشت . اشغالگران آمریکایی از ماهها قبل از انتخابات با تحرکات گسترده سعی کردند زمینه های خارج شدن ابتکار عمل از دست شیعیان را فراهم سازند و تشکل سیاسی شیعیان را به موضع ضعف و انفعال بیاندازند. تشدید خشونت ها در آستانه انتخابات و وقوع انفجارهای مهیب و اقدامات تروریستی با هدف بی کفایت نشان دادن دولت شیعه و همچنین طرح شیطنت آمیز لزوم مشارکت بعثی ها در دولت توسط آمریکائیها که حتی تا مرحله تهدید آشکار دولت نوری مالکی پیش رفت در راستای سیاست فشار بر شیعیان قرار داشت .
اگرچه این تحرکات مذبوحانه و طرح نفوذ بعثی ها به مجلس به دلیل مقاومت و ایستادگی دولت نوری مالکی و حمایت های موثر مرجعیت شیعه عراق ناکام ماند ولی این مسئله موجب نشد دولتهای مداخله گر که از حضور جریان شیعه استقلال گرا و مرتبط با مرجعیت ناخشنود هستند دست از اقدامات غرض ورزانه و فعالیت مسموم بردارند و دستگاه های تبلیغی آنها به خصوص رسانه ها وابسته به ریاض موج تبلیغاتی بی سابقه ای علیه جریان سیاسی وابسته به شیعیان عراق در خلال انتخابات به راه انداختند. با اینحال و علیرغم تبلیغات گسترده و صرف هزینه های سنگین نتیجه انتخابات آنچنانکه مورد انتظار مخالفان جناح شیعه بود نشد و با اینکه جریان مورد حمایت آمریکا و عربستان یعنی فهرست « العراقیه » از لحاظ عددی اکثریت را به دست آورد ولی آنچه اتفاق افتاد پیروزی چشمگیر دیگری برای شیعیان بود . در این انتخابات جریان سکولار وابسته به عربستان و آمریکا به ریاست « ایاد علاوی » 91 کرسی و دو تشکل « دولت قانون » به ریاست مالکی و « ائتلاف ملی » به رهبری سید عمار حکیم برروی هم بیش از 160 کرسی به دست آوردند . این نتیجه به مفهوم این است که در هر وضعیتی ابتکار عمل همچنان دردست شیعیان خواهد بود.
هر چند ایاد علاوی به سبب کسب کرسی بالاتر خود را در اولویت برای تشکیل دولت می داند ولی موفقیت وی برای تشکیل دولت منوط بر این است که بتواند نصف بعلاوه یک از 325 کرسی مجلس عراق را همراه داشته باشد . با توجه به اینکه 170 کرسی در اختیار مالکی و حکیم قرار دارد درصورت ائتلاف این دو تشکل امکان تشکیل دولت از ایاد علاوی سلب می شود امری که به تایید منابع خبری عراق درحال وقوع است و همین مسئله موجب خشم جریان العراقیه و عصبانیت علاوی شده و وی عراق را به جنگ داخلی تهدید کرده است.
اظهارات گستاخانه علاوی مبنی بر راه انداختن جنگ داخلی در عراق اولا یک باج خواهی است چرا که سازو کار تشکیل دولت در عراق را قانون تعیین کرده است و همه گروههای سیاسی که مدعی حرکت در چارچوب قانون هستند باید به آن تن دهند. دومین نکته ای که در اظهارات تهدیدآمیز علاوی وجود دارد این است که وی بطور غیرمستقیم به نقش جریانهای وابسته به برخی کشورهای عربی در انفجارهای خونین عراق و ادامه ناآرامی های این کشور اعتراف می کند. و نکته سوم اینکه کشورهای غربی به خصوص آمریکا که داعیه پیاده کردن دمکراسی و التزام به قانون در عراق را دارند در برابر این اظهارات قانون شکنانه و باج خواهانه نه تنها واکنشی نشان نمی دهند بلکه با سکوت خود از این رفتار حمایت می کنند.
این رفتار و برخورد از سوی اشغالگران دور از انتظار نیست . آمریکایی ها روز به روز خود را در عراق بازنده تر و شکست خورده تر می بینند و تاکنون نیز از هیچ اقدامی برای خروج از این وضعیت فلاکت بار فروگذار نکرده اند ولی تمامی طرح ها و نقشه های واشنگتن در عراق تاکنون با شکست مواجه شده است . در چنین شرایطی آنچه می تواند تسلی بخش اشغالگران برای تحمل شکست های پی در پی هشت سال اشغال خاک عراق باشد به قدرت رسیدن جریان مورد وثوق واشنگتن در عراق است که اکنون در میان جریان های سیاسی موجود جناح سکولار وابسته به ایاد علاوی از این مشخصه برخوردار است .
با اینحال هم اشغالگران و هم عوامل مورد حمایت آنها در عراق چاره ای ندارند جز اینکه به واقعیت های صحنه سیاسی و اجتماعی عراق تن دهند و خود را برای تحمل این شرایط آماده نمایند. ملت عراق در مناسبت های مختلف که آخرین موارد آن انتخابات سراسری اسفند ماه و تظاهرات گسترده ضداشغالگری در سالگرد تهاجم آمریکا به عراق بود نشان داده است که از اشغالگران و مداخلات بیگانگان منزجر است و قطعا عناصری در داخل عراق نیز که بر حمایت های بیگانگان و قدرتهای استعماری تکیه می کنند دیر یا زود مطرود مردم و بازنده خواهند بود.
جناح ایاد علاوی که تا به اینجا نیز تنها با کمک های سیاسی و مالی عوامل خارجی پیش آمده از زبان تهدید سودی نخواهد برد زیرا این همان راهی است که اشغالگران طی هشت سال گذشته در آن حرکت کرده اند ولی نتیجه ای جز شکست عاید آنها نشده است . جناح علاوی و دیگر جریان های متعلق به اقلیت در عراق باید این واقعیت را بپذیرند که درحال حاضر جناح شیعیان اکثریت کرسی های مجلس را در اختیار دارد و از حمایت اکثریت عراقی ها برخوردار می باشد. گروه اقلیت اگر خود را ملتزم به قانون می داند باید به لوازم هر عراقی یک رای که واقعیت انتخابات عراق است پای بند باشد.
آْفرینش:صنعت هوایی و نیاز به تجدید ساختار
«صنعت هوایی و نیاز به تجدید ساختار»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش است که در آن میخوانید؛اهمیت حمل ونقل هوایی،امنیت این صنعت و سهم مهم آن در توسعه ی هر کشوری امری آشکار است.با این حال با توجه به اهمیت استراتژیکی این صنعت همچنان کشور ما یکی از کشورهای با استانداردهای پایین این صنعت است.
مطابق برنامه چهارم توسعه کشور، قرار بود که سن ناوگان هوایی کشور از 21 سال به 15 سال کاهش یابد.امری که با وجود تلاش های صورت گرفته و از رده خارج کردن شماری از هواپیماها فقط به 19 سال رسیده است که تفاوت بسیاری با عمر مفید 8 تا 10 ساله هواپیماهای مسافربری دارد.در این راستا با توجه به در دستور بودن و نظر کارشناسان ایرانی و خارجی مبنی بر کاهش استفاده از هواپیماهای شرقی (به ویژه روسی)کشور ما همچنان به عنوان یکی از پر استفاده ترین هواپیماهای شرقی است.
قابل توجه است که سقوط هواپیمای توپولوف حامل رئیس جمهور لهستان باعث شد تا بار دیگر کارشناسان جهانی بر مشکلات عدیده هواپیماهای شرقی انگشت گذارند.در این راستا مرگ رهبران لهستان باعث شد تا بلغارستان نیز توپولوف ها را از مسیر هوایی خود خارج کند و یاتا (انجمن بین المللی حمل و نقل هوایی)نیز اعلام کند که از سوار شدن بر هر نوع هواپیمای روسی دوری کنید.به نگاه یاتا کشورهایی که مقررات ایمنی را به طور کامل رعایت می کنندهواپیماهای شرقی در آن جایی ندارند.این نظر یاتا در حالی اهمیت بیشتری می یابد که بدانیم میزان سوانح هواپیماهای شرقی 11/12 سانحه در هر یک میلیون و 200 هزار پرواز است.در حالی که این آمار در مورد هواپیماهای غربی(بوئینگ،ایرباس)حدود 81/0 سانحه به ازای یک میلیون و 200 هزار پرواز است.
این نگاه یاتا به هواپیماهای شرقی در حالی اعلام می شود که برخی از مسئولان کشورمان از یکسان بودن ایمنی هواپیماهای شرقی و غربی خبر داده اند،امری که باعث شگفتی بسیار است. در واقع چنانچه نگاهی به صنعت هوایی هواپیماهای شرقی داشته باشیم در می یابیم که حتی ایرفلوت(بزرگترین شرکت هوایی روسیه)نیز هواپیماهایی نظیر توپولوف را از دور خارج کرده است و با غربی سازی ناوگان خود ایمنی خطوط خود را بالا برده است.در حالی که این هواپیماهای شرقی در کشور ما و برخی از کشورهای خاورمیانه و آفریقا همچنان فعال هستند.
باید توجه داشت که با توجه به نا امن بودن هواپیماهای شرقی، کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا سالهاست که با برقراری لیست سیاه پروازی کشورها و خطوط هوایی نا ایمن را از پرواز به سوی این قاره محروم می کند.چندی پیش نیز نیمی از هواپیماهای ایران ایر شامل این لیست سیاه اتحادیه اروپا گردید.
امری که به طور مسلم بر جایگاه صنعت هوایی خطوط بین المللی و پروازهای خارجی و استقبال شهروندان خارجی از خطوط هوایی ما تاثیر شگرفی می گذارد و در صورت تداوم این روند و متوقف ماندن جایگزین سازی ناوگان هوایی غربی به جای ناوگان فرسوده و عمدتا شرقی کشورمان اندک اندک وضعیتی شبیه سودان و فیلیپین (تحریم کامل خطوط هوایی توسط اتحادیه اروپا)خواهند داشت،امری که بر جایگاه صنعت هوایی کشورمان لطمات جدی وارد خواهد کرد.در عین حال باعث افزایش تاثیرات روانی ،اقتصادی ،سیاسی و دست آخر رکود بخش صنعت هوایی کشورمان نه تنها در رقابت با قدرت های هوایی منطقه مضاعف برآن در بخش داخلی خواهد شد.
دنیای اقتصاد:تقاضای مسکن را نادیده نگیریم
«تقاضای مسکن را نادیده نگیریم»عنوان سرمقالهِ روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمد صادق جنانصفت است که در آن میخوانید؛دولت دهم در ادامه استراتژی دولت قبلی در بخش مسکن، یک هدف بزرگ را دنبال میکند و آن جلوگیری از رشد قیمت مسکن به ویژه در شهرهای بزرگ و پایتخت است.
دولت برای رسیدن به این هدف چند اقدام را در دستور کار قرار داده است. دولت در حوزه اقدامهای ایجابی تلاش میکند همه امکانات مادی و تبلیغاتی در اختیار خود را برای ساخت مسکن مهر و ساخت مسکن در روستاها و شهرهای کوچک به کار گیرد. به همین دلیل است که هر روز اخبار و گزارشهای گوناگون درباره این اقدامها و در رسانههای مختلف درج میشود تا اثرات روانی آن کاملا بر ذهنها حاکم شود. در بخش سلبی؛ اما دولت با سختگیری در عرصههای گوناگون از جمله افزودن بر دامنه محدودیتها به ویژه محدودیت بر پرداخت وام مسکن، منع بانکهای تجاری از پرداخت وام مسکن، گسترش طرح کد رهگیری، تبلیغ در این زمینه که خانههای خالی بدون مشتری ماندهاند و... استراتژی خود را تعقیب میکند.
دولت تصور میکند با افزودن بر عرضه مسکن به ویژه در طرح مسکن مهر و ساخت آن در شهرهای کوچک، در یک دوره معین میتواند قیمت این کالا را کاهش دهد و فرض را بر این گذاشته است که سال 1387 نمونه کامیابی برای ادامه استراتژی یادشده است.
در ادامه همین سیاست است که رییس کل بانک مرکزی تاکید کرده است: «در حال حاضر نمیخواهیم وام خرید مسکن را وارد بازار کنیم؛ اما موضوعی که با جدیت آن را دنبال میکنیم، پرداخت وام احداث مسکن به غیر از تهران است تا با رونق احداث مسکن و افزایش عرضه قیمتها کاهش یابد. این سخنان رییس کل بانک مرکزی و سایر همفکران او که میتوان با افزایش عرضه مسکن، قیمتها را کاهش داد، البته بخشی از واقعیت را با خود همراه کرده است، اما سوی دیگر بازار نادیده گرفته شده است.
بازار مسکن همانند بازار هر کالای دیگر علاوه بر سمت عرضه که مهم است، باید به سمت و طرف تقاضا نیز توجه کند که شاید به دلایل پرشمار، این حوزه از سمت عرضه نیز مهمتر است.در این باره چند نکته واجد اهمیت وجود دارد که اگر نادیده گرفته شود، احتمال اینکه بخشی از سرمایههای ملی با هدر روی مواجه شوند را افزایش میدهد.
نکته نخست، توزیع تقاضا در میان مناطق، شهرها و پهنه سرزمین است. به نظر میرسد بیشترین تقاضا برای مسکن در حال حاضر در شهرهایی است که جمعیت آنها بالاتر از 100 هزار نفر است. آمارهای در دسترس نشان میدهند، 50 درصد جمعیت کشور در 25 شهر بزرگ ساکن شدهاند و این شهرها به علاوه شهرهای دارای جمعیت بالای 100 هزار نفر، بیشترین نرخ اجارهنشینی را دارند.
بهطوری که برخی برآوردها نشان میدهد نرخ اجارهنشینی در تهران به 30 درصد رسیده است. تولید و عرضه مسکن بدون توجه به تقاضا در شهرهای با جمعیت زیر 25 هزار نفر که امکانات بسیار پراهمیت به ویژه امکان ایجاد اشتغال در آنها پایین است و در غیاب وسایل حملونقل عمومی و کارساز و امکانات آموزشی، تفریحی ناکافی و مهمتر از آن فقدان تقاضا برای خرید مسکن، همان ریسک هدر دادن سرمایهها است.
علاوه بر این، فاصله هنوز بالا میان سطح قدرت خرید متقاضیان مسکن با قیمت مسکن موجب میشود تقاضای موثر رخ ندهد و نقش دولت را در پرداخت وام و تسهیلات به اندازهای گسترده کند که در آینده مشکل تازهای پدیدار شود. کاش آرزوی همه کسانی که منتظرند قیمت مسکن با سطح قدرت متقاضیان سازگاری پیدا کند، لباس عمل بپوشد و آرزوی خانهدار شدن محقق شود. کاش بانک مرکزی و مرکز آمار ایران آمارهای عرضه، تقاضا، قیمت، سرمایهگذاری و صدور حوالههای ساخت را زودتر ارائه میکرد تا بحث در این حوزه با دشواری کمتری مواجه میشد و شفافیتها بیشتر میگردید.
جهان صنعت:تکمیل آسمان خراش وعدهها!
«تکمیل آسمان خراش وعدهها!»عنوان سرقالهی روزنامهی جهان صنعت است که در آن میخوانید؛دستور رییس دولت دهم به وزیر بهداشت مبنی بر استخدام 23 هزار پرستار، خشتی دیگر بر برج وعدههای دولت نهاد تا این خشت در کنار موافقت با استخدام 60 هزار معلم در وزارت آموزشوپرورش دو وعده بزرگ در ماه اول سال نام بگیرد.
وعدههای مناسبتی احمدی نژاد در کنار قول یک میلیون تومان برای نوزادان متولد سال 89 به بعد این تصور را القا میکند که دولت به منبع لایزال اعتبارات دسترسی پیدا کرده است.
اگر نام گوینده سخنان را پنهان کنیم تصور مخاطب از گوینده، رییس دولتی ثروتمند است که نمیداند باید با این همه پول چه کار کند بنابراین در هر مناسبت و هر جمعی وعده استخدامی تازه میدهد و مدعی واریز پول به حساب شهروندانش هم میشود.
اما وقتی مشخص میشود گوینده آقای دکتر محمود احمدینژاد است ، این سوال مطرح میشود که وقتی دولت برای اجرای هدفمندی یارانهها که تمامی مراحل قانونی را طی کرده است، هزار و یک بهانه میآورد، درآمد بیشتر میخواهد و سخن از کسری بودجه سر میدهد، چگونه از پس این همه تعهد جدید برمیآید؟
پول:کلید بحران بنزین
«کلید بحران بنزین»عنوان سرمقالهی روزنامهی پول به قلم نرسی قربان است که در آن میخوانید؛بحث تحریم صنایع نفتی ایران یا به عبارت بهتر، ایجاد محدودیت برای معاملات - به خصوص در حوزه صنعت نفت- با ایران تنها ایجاد محدودیت است نه تحریم به معنای واقعی، چرا که تحریم یعنی معامله نکردن و محدودیتهای فراگیر در معاملات با ایران نیازمند تصویب قطعنامه سازمان ملل است.اما حتی اگر بحث محدودیت فروش فناوری یا کالا به خصوص بنزین مطرح باشد، باید به این نکته توجه کرد که در چنین حالتی که تحریم فراگیر به معنای واقعی کلمه وجود ندارد، بیشتر این محدودیتها شامل شرکتها و موسساتی که فعالیتهای گستردهتری دارند یا موسساتی که از بانکهای آمریکایی تسهیلات گرفتهاند، خواهد شد.
این شرکتها در صورت معامله با ایران برای فعالیت در آمریکا با مشکلاتی روبهرو خواهند شد، اما شرکتهایی که حوزه فعالیت محدودتری دارند و از تسهیلات بانکهای آمریکایی استفاده نمیکنند، شامل این محدودیتها نخواهند شد، بنابراین ممکن است که این شرکتها در تهیه بنزین برای ایران نقش پررنگتری پیدا کرده و واسطه خرید بنزین برای ایران شوند، در این حالت امکان دارد که قیمت بنزین کمی گرانتر تمام شود البته نه به قیمت دو برابر بلکه فقط کمی گرانتر. اما چرا بنزین؟ در مورد این چرایی باید گفت که بسیار واضح است.
در حال حاضر حدود 60میلیون لیتر بنزین در کشور تولید میشود اما روزانه حدود 80میلیون لیتر بنزین مصرف داریم، همین امر باعث شده تا بنزین حساستر از اقلام دیگر باشد، چه آنکه میبینید در مورد کالاهای دیگر چه استراتژیک و چه غیراستراتژیک این حالت وجود ندارد.
حال میماند وضعیت تقاضا برای بنزین باید در نظر داشت که تقاضا برای بنزین یا صنایع و کالاهایی که با بنزین مرتبط است کمی بغرجتر میشود زیرا وضعیت نهایی بازار پس از هدفمندکردن یارانهها مشخص خواهد شد، البته این وضعیت و تبعات حاصل از آن زمانی بهتر قابل تحلیل و بررسی است که بدانیم ذخایر سوختی به خصوص بنزین تا چه اندازه است و رسیدن به خودکفایی در تولید بنزین چقدر زمان میبرد.
در حال حاضر این فاکتورها به عنوان عوامل موثر در این موضوع کاملا شناخته شده نیستند، بنابراین نمیتوان به درستی به این نکته دست یافت که در چه وضعیتی هستیم و این وضعیت جدید چقدر در موقعیت ما موثر است. اما نکته سوم که باید برای حل تبعات این محدودیت در نظر داشت، پیامدهای روانی این محدودیت است.
از آنجا که بسیار محتمل است که بنزین پس از این با قیمت کمی بالاتر خریداری شده و به فروش برسد باید به فکر حل تبعات روانی آن بود. این گرانی هر چقدر هم در حد جزئی باشد اما همزمانی آن با هدفمند کردن یارانهها اثرات نامطلوبی بر اذهان عمومی و جو روانی جامعه دارد. هر چند که این تاثیر در حد تاثیرات سهمیهبندی یک شبهبنزین نیست اما نباید آن را دستکم گرفت.
گران شدن چند قلم جنس یا کرایه خودرو در حدی نیست که بحران تلقی شود اما جو روانی جامعه باید پذیرای مسایل مختلف از جمله این گرانیها و همزمانی آن با هدفمند شدن یارانهها باشد در غیر این صورت ممکن است شرایط به نقطه دشواری برسد. اگرچه این موضوع ممکن است که اولویت درجه یک پیدا نکند اما پذیرش این حقیقت به نحوه و نوع مدیریت مسئولان بازمیگردد.