صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۳  ، 
کد خبر : ۱۴۲۲۹۵

گزیده سرمقاله‌ برخی از روزنامه‌های صبح 11اردیبهشت 89


بصیرت: برخی روزنامه های صبح امروز سرمقاله های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.

* تهران امروز

روزنامه تهران امروز در یادداشت خود با عنوان "پیشرفت کشور در گرو بازنگری در مفهوم کار و کارگر "به قلم حسام‌الدین کاوه آورده است:‏

«کار و کارگر همه جاست و تمام موجودات عالم، چه موجودات قبل از طبیعت باشد و چه موجودات طبیعی باشد و چه موجودات بعد از طبیعت، همه از کارگر پیدا شده است و کار نظیر «وجود» است که در همه شئون عالم دخالت دارد.» (برگرفته از متن پیام حضرت امام خمینی(ره) به مناسبت روز جهانی کارگر در سال 58) یازدهم اردیبهشت‌ هر سال را نه‌تنها در کشور ما که در تمام کشور‌های جهان به عنوان «روز جهانی کارگر» گرامی می‌دارند. این پاسداشت نیز در نظام جمهوری اسلامی ایران و از سوی بنیانگذار فقید آن به رسمیت شناخته شد. تعبیری که حضرت امام‌خمینی در وصف کار و کارگر در متن پیام ایشان به مناسبت روز جهانی کارگر ارائه کرده‌اند بدون هیچ‌گونه مجامله و مداهنه، تعبیری بی‌نظیر است. تناظر «کار» با «وجود»‌ و دخالت امر «کار» در تمامی شئون عالم اعم از پیشاطبیعی، طبیعی و پساطبیعی (ماورا طبیعت) و نیز این تعبیر که کار و کارگر همه جا هست، تعابیری شگفت‌‌آورند. از دیدگاه حضرت امام خمینی (ره) مفهوم «کار» و «کارگر» مفاهیمی مرتبط با دوران صنعتی و سرمایه‌داری نیستند، این مفاهیم با کل عالم هستی مرتبطند و با «وجود» در تناظر قرار می‌گیرند. شاید بتوان گفت که از دیدگاه ایشان مفاهیم «کار» و «کارگر» مفاهیمی استعلایی و در نسبت با «وجود» مفاهیمی انضمامی و نه اعتباری به‌شمار می‌روند. ظرایف و طرایف بازتاب یافته در متن پیام حضرت امام پرشمار است و از وسعت و عمق دیدگاه ایشان به‌طور اخص و ژرفای اهمیتی که دین مبین اسلام برای «کار» ‌و «کارگر» قائل است به‌طور اعم، نشان می‌دهد. با این حال در برقراری نسبت میان دیدگاه حضرت امام و مقام معظم رهبری در این مقوله مهم و واقعیات موجود ‌باید پرده‌پوشی و کتمان را به کنار گذاشت.

منظور این است که حضرت امام و مقام معظم رهبری، دیدگاه‌های بسیار ژرف، گسترده، انسانی و الهی به مقوله«کار» و مابه‌ازای عنوان«کارگر» دارند اما جامعه کنونی ما تا رسیدن و دستیابی به ژرفای دیدگاه‌های این دو بزرگوار و تا تحقق بخشیدن به تمامی حقوقی که متناسب با شأن بلند«کارگر» باشد، راه و فاصله‌ای بسیار دارد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مقام معظم رهبری در تازه‌ترین بیانات‌شان که همزمان با هفته کارگر ایراد کردند، فرموده‌اند:«برخلاف دیدگاه مادی که کارگر را فقط یک ابزار می‌داند، اسلام کارگر را یک مجاهد فی‌سبیل‌الله می‌داند و برای کار و تلاش او هم ارزش و پاداش الهی قائل است.»

ایشان با بسیار مهم خواندن حفظ شأن و جایگاه کارگر در چارچوب دیدگاه اسلامی فرموده‌اند:«قشر کارگر از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون امتحان بسیار خوبی داده که دوران دفاع مقدس یک نمونه است.»

رهبر فرزانه انقلاب با اشاره به اینکه دشمنان از اول انقلاب برای استفاده از قشرکارگر و مسائل کارگری به‌عنوان اهرم فشار سیاسی بر ضدنظام اسلامی تلاش می‌کرده‌اند، چنین خاطرنشان ساخته‌اند:«این موضوع در 30 سال گذشته در دستور کار دشمنان نظام اسلامی قرار داشته است اما قشر کارگر نیز 30 سال است که این طراحی را ناکام گذاشته‌اند.»

اکنون با اشاره به بخشی از فرموده‌ها و بیانات حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، جای پرسش است که آیا قشر کارگر از وضعیت مطلوبی به لحاظ حقوق صنفی خود به عنوان کارگر برخوردار است؟ مسائلی مانند بهداشت کار، از کار افتادگی، نقص عضو بر اثر حوادث ناشی از کار، ایمنی محیط کار، بازنشستگی و تقاعد، برخورداری از شأن محترمانه در جامعه، برخورداری از محیط‌های ویژه فرهنگی، آموزشی، تفریحی و ده‌ها مسئله و موضوع دیگر که هم‌اکنون مبتلا به‌ جامعه‌ کارگری کشور است به تمامی حل‌وفصل شده‌اند؟ آیا مسئله حل نشده‌ای باقی نمانده است؟

فراموش نباید کرد که زمینه‌ساز هرگونه تحول و توسعه، رویکرد به نوسازی، بهینه‌سازی، پیشرفت و بهسازی اقتصاد و جامعه، نیازمند ارتقای سطح کیفی و کمی«کار» و ارتقای سطح رفاه و معیشت کارگران و رعایت حقوق کار و کارگر است. گاه گفته می‌شود که مناسبات موجود میان کارگر و کارفرما ضد تولید است. نمی‌خواهیم وارد مباحث سلبی و ایجابی و نفی و اثبات این مدعا شویم اما مناسب است که زمینه‌های گفت‌وگو و بحث در پیرامون این‌گونه موضوعات فراهم شود. قطعا شرایط باید به‌گونه‌ای مهیا شود که نه کارگر خسارت ببیند نه کارفرما دچار زیان شود اما مطلوب است که باب این‌گونه گفت‌وگوها فارغ از هیاهو‌سازی و غوغاسالاری باز شود و به‌ویژه دیدگاه‌های دو طرف در کنار دیدگاه‌های کارشناسانه مطرح شود. کشور ما بیش از هر زمان دیگری به کار و تلاش بیشتر و بیشتر نیاز دارد، ما چاره‌ای جز پیشرفت نداریم و در این مسیر ‌باید کمترین میزان وابستگی به کشورهای دیگر را داشته باشیم. پیشرفت کشور باید از درون نیروهای جامعه و با اتکا به سرمایه‌ها و ثروت‌های خداداد و استعداد‌ها و توان نیروی انسانی انجام پذیرد. در این میان«نیروی انسانی» نقشی بسیار تعیین‌کننده‌تر از منابع دارد. باید پذیرفت که بخش بزرگی از این نیروی انسانی یا به عبارتی متناسب با تعابیر حضرت امام خمینی تمامی نیروی انسانی را کارگران تشکیل می‌دهند. بزرگ‌ترین سرمایه‌ای که کشور و جامعه ما در دست دارد، بدیهی است با بهبود بخشیدن به فضای کار و تلاش، توجه به استیفای حقوق کارگران و افزایش سطح کمّی و کیفی بازدهی نیروی کار، تحول، پیشرفت و توسعه امکان‌پذیر و در دسترس خواهند بود. این امر ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. بر دست و بازوی تمامی کارگران این سرزمین اسلامی بوسه می‌زنیم. خدا قوت.

* ابتکار

روزنامه ابتکار درنگاه ویژه خود با عنوان "‏واکاوی دیپلماسی دوگانه روسیه در ارتباط با ایران "به قلم محمدعلی وکیلی آورده است: رفتار سیاسی کشورها در صحنه بین الملل بر اساس منافع ملی هر کشور تنظیم و اجراء می‌شود،در نظام بین الملل قانون نانوشته‌ای وجود دارد و آن اینکه اخلاق محلی از اعراب ندارد. تضاد در رفتارها و تناقض در مواضع و چرخش صبح و بعدازظهر در سیاست ها، مسئله‌ای پذیرفته شده می‌باشد بنابراین ما شاهد دونوع سیاست در رفتار کشورها هستیم دیپلماسی بر اساس سیاست‌های اعلانی و دیپلماسی بر اساس سیاست‌های اعمالی افکار عمومی هم پذیرفته است که آنچه در ادبیات سیاسی سیاستمداران در خصوص کشور دیگر ابراز می‌شود چندان بر سیاست‌های اعمالی آن کشور منطبق نیست در نتیجه سیاست‌های اعلانی چندان جدی گرفته نمی‌شوند،کشوری که در ادبیات ظاهری خود را در جایگاه رقیب و دشمن برای کشور دیگر معرفی می‌کند در همان حال پشت صحنه به دنبال انجام معامله و توافقات استراتژیک می‌باشد.

به عبارتی،کشورها برای پیشبرد سیاست‌های اعمالی و گرفتن حداکثر امتیازات و گاهی هم فریب افکار عمومی کشور خویش، به صورت ظاهری به سیاست‌های اعلانی که در نقطه مخالف سیاست‌های اعمالی می‌باشد رو می‌آورند.

اگر بخواهیم از کشوری به عنوان مصداق بارز برای این نوع تضاد و دوگانگی در دیپلماسی نام ببریم، بی شک همه انگشت‌ها بطرف کشور روسیه نشانه می‌روند.

آنالیز دیپلماسی این کشور در طول دهه‌های اخیر بخصوص در تعامل با کشورمان ایران،شاهد خوبی بر این دوگانگی می‌باشد،فراز و نشیب در روابط ایران و روسیه قدمتی دیرینه دارد.

تمام توافقات و معاهدات،قول‌ها و وعده‌ها با روسیه تحت تاثیر این رفتار دوگانه می‌باشد این کشور همواره از اختلاف ایران و غرب به عنوان یک فرصت برای فرار از تعهدات خود، نهایت بهره را برده است.روسیه با تظاهر به مستقل بودن و با پیش گرفتن سیاست اعلانی تقابل با آمریکا و دوستی با ایران،تلاش کرده است که هم ایران را در کنار خود داشته باشد و همزمان با رویکرد سیاست اعمالی خود که همانا همراهی با غرب و آمریکاست در دقیقه 90 با تصمیمات غرب علیه کشورمان همراه شده است به عبارت دیگر روسیه با دیپلماسی اعلانی خواسته است ژست موازنه قدرت را در صحنه جهانی برای خود حفظ نماید و از این طریق حداکثر امتیازات را بدست می‌آورد در نتیجه با کارت ایران امتیازات بسیاری ار غربیها می‌گیرد و مشکلات خود با آنان را در حوزه مسایل قفقاز و ناتو حل و فصل می‌کند.از طرف دیگر با توسل به دیپلماسی اعمالی در کنار غرب علیه منافع ایران وارد معامله می‌گردد با این تصویر،وقتی پلی به گذشته زنیم و نیم نگاهی به تعهدات آن کشور، درمی یابیم که دلیل تاخیر بیش از یک دهه آن کشور در انجام تعهدات خود در خصوص نیروگاه اتمی بوشهر چه بوده است و روشن می‌شود که این کشور به هیچ وجه پای تعهد خود در دادن موشک‌های 300-s نخواهد ایستاد و همراهی آن کشور در شورای امنیت در رأی به قطعنامه‌های سه گانه علیه کشورمان با همین منطق صورت پذیرفته است و امید بستن به روزی که این کشور از اهرام حق وتو به نفع کشورمان بهره جوید نوعی امید به سراب خواهد بود.

جالب اینکه روسیه نه فقط پای تعهد خود در دادن 300-s نیست که در خبرها داشتیم مقامات آن کشور نسبت به توانمندی ایران در تولید موشک در برند 300-s به شدت عصبانی هستند به هر حال این حق روسیه و هر کشوری است که متناسب با منافع ملی کشورشان نوع و چگونگی دیپلماسی خود را تنظیم نمایند و به این دلیل ما نمی‌توانیم برآنها خورده بگیریم و به صورت اخلاقی داوری نمائیم اما برای مردم ایران ماهیت سیاست‌های روسیه روشن است و مردم حق دارند که به این کشور نگاه بدبینانه داشته باشند،آنچه مهم است اینکه ما تکلیف خود را بدانیم. نمایش موشک‌ها با توانمندی 300-s نشان هوشیاری و هوشمندی فرزندان این کشور است.دستگاه دیپلماسی کشور هم باید با همین هوشمندی در صحنه جهانی مواظب و متوجه دوگانگی سیاست و رفتار سیاسی روسها باشد و آنچه مقتضای منافع ملی است باید مبنای رفتار دیپلماسی کشور باشد.

* جام جم

روزنامه جام جم در یادداشت خود با عنوان "غریبه‌اید یا آشنا؟ "به قلم کتایون مصری* آورده است:‏آیا فرصت دارید ، چند دقیقه به بعضی اتفاق‌های روزمره فکر کنید ، این اتفاق‌ها گاه آزاردهنده‌اند اما به وجودشان عادت کرده‌ایم. خسته از یک سفر چند ساعته و معطلی برای تحویل بار ، با چهره‌ای درهم به در خروجی فرودگاه می‌رسیم.

همهمه راننده‌ها و مسافرها بالا گرفته و شما بلاتکلیف مانده‌اید که به کدام سو بروید؟ راننده‌ای به شما نزدیک می‌شود:

ـ تاکسی دربست؟

ـ‌ بله تا شهران چقدر می‌گیرید؟

قیمتی را می گوید و چهره متعجب مرا می نگرد و می گوید:

ـ معلومه خیلی وقته تهران نیستید؟

و شما که هفته پیش تهران بوده‌اید و همین مسیر را با کمتر از این مبلغ به فرودگاه آمده‌‌اید، طعم تلخ سوءاستفاده از خستگی و جایگاه خود را به عنوان مسافر حس می‌کنید.

با وجودی که تاکسیرانی بارها نرخ مصوب کرایه تاکسی‌های فرودگاه و پایانه‌ها را اعلام کرده اما هنوز میزان کرایه تاکسی‌ها چه در تهران یا در شهرستان‌ها تابع آشنایی شما به مسیر و بومی یا غریب بودن شماست.

مشکل کجاست؟ این قانون‌گریزی و بی‌اعتنایی به نرخ‌های مصوب تنها به بعضی تاکسیداران خلاصه نمی‌شود. فروشندگان کالاها و خدمات دیگر هم در شهرهای مختلف معیار قیمت کالا را با بومی یا غریب بودن شما می‌سنجند.

چنین فضایی در بازار کالا و خدمات نشانه چند نکته است: روابط بین افراد بیش از این که تابع قانون باشد، تابع روابط بین فردی و سلیقه فروشنده و مشتری است. تعلق گروهی در بعضی افراد ارزش بیشتری نسبت به تعلقات ملی دارد. این افراد به لحاظ روان‌شناسی، کسب حداکثر سود را بر رویه یکسانی و قانونمند و حفظ اعتبار گروه و قومیت خود ترجیح می‌دهند.

در جوامع سنتی که سنت‌های اجتماعی و تعلقات گروهی قوی‌تر است و رابطه بین افراد پیچیده نیست و زبان ، نژاد ، گروه‌های قومی ، محل زندگی و مکان تولد و... در پیوندهای اجتماعی حرف اول را می‌زند و گروه و قومیت ابزار کنترل جوامع ساده است ، اعضای یک گروه به عنوان هم‌محلی و همزبان و همشهری بیشتر به هم وابسته‌‌اند و به اصطلاح هوای هم را دارند بنابراین هیچ نفع مشترکی بین خود و بقیه نمی‌بینند، از آن سو در جوامع کمی پیچیده‌تر که قانون ابزار ناتوانی در کنترل رفتارهاست، اعضای جامعه برای کسب حداکثر سود به‌راحتی آن را زیر پا می‌گذارند، به این ترتیب ، به نظر می‌رسد سوءاستفاده از موقعیت‌ها در هر دو جنبه چه وابستگی گروهی و چه ضعف و خلأ قوانین نظارتی در کشور ما مصداق دارد.

*گروه جامعه

* رسالت

روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "به یاد استاد شهید مطهری " به قلم محمدکاظم انبارلویی آورده است: جریان روشنفکری در ایران طی نیم قرن گذشته گرفتار دو “کارل” بود: کارل مارکس و کارل پوپر! رنسانس دو دستاورد برای اروپا داشت:1 - فراموش کردن واقعیت الهی عالم و آدم2 - بسط و توسعه تفرعن و فرعونیت نفس با تکیه به مکتب اومانیسم سوسیالیسم و لیبرالیسم در غرب به ظاهر دو رقیب بودند اما پیروان آنها در ایران عمدتا با هم رفاقت داشتند و این دو جماعت هیچ گاه در بریدن سر مذهب در ایران اختلاف نداشتند. آنها در مشروطه استراتژی واحد داشتند، اولین کسی که دست آنها را خواند آیت الله شهید شیخ فضل الله نوری بود. وی برای روشنگری این پدیده در سپهر سیاست ایران تا پای جان ایستاد تا چون مشعلی فروزان در تاریخ ایران راه را به آیندگان نشان دهد. در نهضت ملی، همگرایی دو جریان سوسیالیسم و لیبرالیسم نهضت را به بیراهه برد. شهید آیت الله مطهری رد پای اندیشه های منحط غربی را گرفت. بزرگترین دغدغه فکری او پالایش اندیشه سیاسی اسلام از آلودگی ها و سمومات سوسیالسم و لیبرالیسم بود.

جریان روشنفکری در ایران طی نیم قرن گذشته گرفتار دو “کارل” بود: کارل مارکس و کارل پوپر!

رنسانس دو دستاورد برای اروپا داشت:1 - فراموش کردن واقعیت الهی عالم و آدم2 - بسط و توسعه تفرعن و فرعونیت نفس با تکیه به مکتب اومانیسم

سوسیالیسم و لیبرالیسم در غرب به ظاهر دو رقیب بودند اما پیروان آنها در ایران عمدتا با هم رفاقت داشتند و این دو جماعت هیچ گاه در بریدن سر مذهب در ایران اختلاف نداشتند.

آنها در مشروطه استراتژی واحد داشتند، اولین کسی که دست آنها را خواند آیت الله شهید شیخ فضل الله نوری بود. وی برای روشنگری این پدیده در سپهر سیاست ایران تا پای جان ایستاد تا چون مشعلی فروزان در تاریخ ایران راه را به آیندگان نشان دهد. در نهضت ملی، همگرایی دو جریان سوسیالیسم و لیبرالیسم نهضت را به بیراهه برد.

شهید آیت الله مطهری رد پای اندیشه های منحط غربی را گرفت. بزرگترین دغدغه فکری او پالایش اندیشه سیاسی اسلام از آلودگی ها و سمومات سوسیالسم و لیبرالیسم بود.

شهید مطهری در عرصه عمل و اندیشه و علم سه دهه در برابر هجوم افکار الحادی مارکسیسم و لیبرالیسم مردانه ایستاد و پوچی اندیشه های آنان را به سه نسل از نسل های قبل و بعد از انقلاب نشان داد. نتیجه روشنگری های شجاعانه او جلوگیری از هرز رفت منابع انسانی نسلی بود که تمام قد در خدمت انقلاب اسلامی بود.

نسلی که در چشمه سار زلال اندیشه شهید مطهری جان خود را شستشو داده بود در جنگ هشت ساله ظرفیت های وجودی خود را نشان داد و از میان آنان عارفان و سالکانی پا به عرصه تاریخ انقلاب اسلامی گذاشتند که مورد غبطه عارفان و سالکان حقیقی بودند.

جریان روشنفکری با بهره گیری از اندیشه های مارکس و پوپر می خواستند یک اسلام مونتاژ شده در ایران پدید آورند که تمام آموزه های کفرآلود و الحادی مکاتب غربی را در خود داشته شد.

شهید مطهری و بویژه استاد وی علامه طباطبایی چون طبیبی حاذق و جراحی ماهر ترکش های اندیشه مادی را از جان اندیشه اسلامی جدا کرده و نسل انقلاب را تا سال ها در برابر هجوم فکری غرب بیمه کردند.

امروز دانشگاه و حوزه وظیفه دارد با بازتولید اندیشه های شهید مطهری شر فرقه سبز را که می خواهد منافقانه بر اندیشه اسلامی معاصر پوستین پوسیده لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی غرب بپوشاند، از سر ملت کوتاه کند. اکنون ماشین تبلیغاتی غرب مجهز به شاهراه های اطلاعاتی و ارتباطی و با پشتیبانی نظریه پردازان و شاگردان مارکس و پوپر می خواهند دور جدیدی از شرارت در حوزه اندیشه و فکر در ایران را مدیریت کنند.

قطعا آنها در این وادی پیروز نخواهند شد چرا که مراجع عالی قدر، شاگردان شهید مطهری و شهید بهشتی و پرچمداران بیداری در حوزه نظیر آیت الله مصباح یزدی و نیز قلندرانی در عرصه اندیشه در دانشگاه ها حضور دارند که در برابر این هجوم خواهند ایستاد.

سالروز شهادت شهید مطهری فرصتی است برای بازبینی تحرکات فکری دشمنان اسلام علیه ملت مسلمان و تمهیدی برای مقابله با آنهاست.

علمای حوزه و دانشگاه بدون شک امسال با همت و کار مضاعف در این وادی گام خواهند گذاشت و امید دشمن را ناامید خواهند کرد.

فردا سالروز بزرگداشت یاد و خاطره شهید مطهری است. فردا روز معلم و روز ارج نهادن به تلاش های معلمان، بویژه معلمانی است که از نوامیس فکری نسل نو با تکیه بر اندیشه مطهری صیانت می کنند.

* کیهان روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان "جنبش بیانیه " به قلم مهدی محمدی آورده است: وضعیت شاخص های امنیت ملی ایران در زمانی کوتاه بهبودی قابل ملاحظه یافته است. در سال 88 وقتی جرقه های فتنه زده شد، بسیاری از تحلیلگران امور ایران در سرویس های اطلاعاتی و موسسات تحقیقات استراتژیک در غرب تصور کردند آرزوهای دیرینه آنها درباره ایران در زمانی کوتاه محقق خواهد شد، آن هم توسط جریانی درون ایران که هدف گذاری هایی کاملا مشترک با آنها دارد.

بر این مبنا، طرف های غربی تقریبا مجموعه ارزیابی های خود درباره ایران را بازنویسی کردند. در نخستین گام مذاکرات هسته ای با ایران که در آستانه دستیابی به یک راه حل بود، متوقف شد. با وجود اینکه برآوردهای اطلاعاتی اسراییل و امریکا به آنها می گفت نباید فرصت را از دست بدهند، مجموعه طرف های مذاکره ایران در غرب تصمیم گرفتند کمی صبر کنند تا ببینند دوستان داخلی شان قادر به مهار ایران از داخل خواهند بود یا نه. پیشنهاد وین در آن مقطع دقیقا به این دلیل روی میز قرار گرفت که غربی ها تصور می کردند حلقه اول تصمیم سازی استراتژیک نظام دچار پراکندگی و تفرقه شده و در امور مهم مربوط به امنیت ملی قادر به تصمیم گیری نیست. تحلیل مقام های غربی در ماه های میانی سال 88 که گوشه و کنار آن را بیان هم می کردند این بود که اگر گزینه هایی سخت در مقابل ایران بگذارند -که پیشنهاد وین نمونه ای از آن بود- آن وقت این به هم ریختگی و تشتت در ایران بیشتر هم خواهد شد تا جایی که شکاف های موجود آنقدر عمیق شود که نظام ایران به اصطلاح زیر بار خود بشکند.

آنچه طرف غربی محاسبه نکرده بود این بود که ایران بتواند در زمانی کوتاه مشکلات داخلی خود در 3 حوزه سیاسی، امنیتی و اجتماعی را حل و فصل کند و نه فقط قدرت پیشین را بازیابد بلکه بر اقتدار خود به گونه ای معجزه گون نیز بیفزاید.

در حوزه سیاسی سرمایه گذاری غربی ها بیش از هر چیز روی این بود که اختلافات خواص سیاسی در ایران را تبدیل به نزاع هایی آشتی ناپذیر کنند یا اگر نشد لااقل در محیط رسانه ای به افکار عمومی ایران چنین القا کنند که نظام همبستگی درونی و انسجام خود را از دست داده است. با وجود انرژی فراوانی که روی این پروژه گذاشته شد نظام در زمان کوتاهی توانست انسجام سیاسی خود را حتی بهتر از قبل بازیابد با این تفاوت که دیگر بخش اعظم خواص فهمیده بودند مشکل کجاست و فریب خوردگان چرا فریب خوردند. این تنبه زودهنگام دو نتیجه داشت. اول اینکه نظام توانست ماهیت ضد مردمی بخشی از مدعیان را یک بار برای همیشه پیش چشم مردم آشکار کند و شرایط را برای برخورد قاطع با آنها مهیا سازد. جالب است که فتنه گران با وجود اینکه می دانستند رفتارهای رادیکال آنها تا چه حد می تواند برای آینده سیاسی شان خطرناک باشد و حتی آن را نابود کند فقط به این دلیل که نسبت به وجود حمایت های قوی داخلی و خارجی از خود دچار سوء تفاهم بودند، به این رفتارها ادامه دادند. نتیجه دوم تنبه خواص، آماده شدن نظام برای ارائه یک پاسخ قاطع و اجماعی به گزینه هایی بود که غربی ها می خواستند با تمرکز بر آنها اختلاف های داخلی را تشدید کنند. این موضوع را بهتر از هر جای دیگر می توان در پاسخی دید که ایران نهایتا به پیشنهاد وین داد. شاید اگر غربی ها این مقدار روی اختلاف های داخلی ایران تاکید نکرده و ذوق زدگی خود از احتمال تشدید آن را ابراز نداشته بودند ایران پاسخی چنین سخت گیرانه به پیشنهاد وین نمی داد. اما رفتارهای کودکانه مقام های امریکایی و ابراز امیدواری آنها به اینکه «ایران نتواند تصمیم بگیرد» نظام را بر آن داشت که حداکثر سخت گیری را در پاسخ خود به پیشنهاد وین اعمال کند. اکنون و پس از چند ماه علائمی وجود دارد که نشان می دهد غربی ها به این دلیل که اساسا راه دیگری ندارند در حال پذیرفتن شروط ایران برای مبادله مواد هسته ای هستند و از جمله، شرط همزمانی مبادله را کاملا پذیرفته اند؛ اگرچه تا آنجا که به ایران مربوط می شود مبادله ای صورت نخواهد گرفت مگر اینکه تمام شروط ایران تمام و کمال پذیرفته شود.

در سطح امنیتی تلاش غربی ها این بود که به هر قیمت ممکن ثابت کنند نظام ایران دچار «بحران سلطه» شده، توان جمع کردن شرایط کشور را از دست داده و به اصطلاح کار از دست آن در رفته است. برنامه ریزی برای بزرگ نمایی رسانه ای تحرکات کوچک، جنگی نشان دادن وضعیت روابط اشخاص و نهادهای درون نظام با یکدیگر و سرانجام تشدید ناآرامی ها و به خشونت کشاندن آنها از جمله اقداماتی بود که غربی ها برای پیش بردن پروژه خود در سطح امنیتی به آن متوسل شدند. این پروژه زمانی متوقف شد که سرویس های غربی و دوستان داخلی شان یک اشتباه استراتژیک کردند و آن به خشونت کشاندن تحرکات خود و جایگزین کردن تلاش برای براندازی به جای مبارزه سیاسی بود. این اشتباه از یک سو بخش بزرگی از مردم را از این جریان جدا کرد و مطالبه برخورد با فتنه را در میان آنها فراگیر نمود و از سوی دیگر باعث شد تا بسیاری از خواص که تا آن موقع در مرزبندی با فتنه مردد و درباره ماهیت و هدف حقیقی آن دچار اشتباه بودند، صف خود را از سران فتنه جدا کنند. در واقع به این معنا می توان گفت که اشتباه امنیتی طراحان فتنه در این مورد خاص، یعنی به خشونت کشاندن تحرکات، یک نتیجه سیاسی فوری داشت و آن هم این بود که همه سوء تفاهم ها درباره ماهیت واقعی این جریان را از بین برد.

در سطح اجتماعی اما موضوع بسیار عمیق تر است. مهم ترین هدف گذاری طراحان فتنه در این سطح آن بود که شکاف های سیاسی عینا به محیط اجتماعی منتقل شود و با رویارو ایستادن مردم در مقابل یکدیگر، نوعی فروپاشی اجتماعی در خرد ترین سطوح از جمله خانواده ها رخ بدهد و در واقع نظام جمهوری اسلامی در سطوحی کاملا بنیادی فلج شود. بسیار جالب است که توجه کنیم اتفاقا عمیق ترین ناکامی غربی ها هم در همین جا بوده است یعنی جایی که تصور می کردند خواهند توانست عمیق ترین ضربه را به نظام بزنند. دو حماسه بزرگ و حیرت آور 9 دی و 22 بهمن نشان داد که جامعه ایرانی نه فقط دچار فروپاشی نشده بلکه وحدت خود را حول عواملی کاملا انقلابی بازسازی کرده است. بعداز 31 سال انقلاب با حوادث 9 دی و 22 بهمن به نحوی وصف ناپذیر جوان شد، جامعه قدر نعمت ولایت را دریافت و بهتر از هر زمان دیگری معلوم شد چه کسانی دشمن آرامش و رفاه مردمند. درست است که غربی ها و دوستان داخلی شان اصرار دارند بگویند پیام آن حوادث را درنیافته اند اما در سطح سیاست گذاری کاملا پیداست که طرف غربی امید خود را به هر نوع فروپاشی اجتماعی در ایران از دست داده است و به همین دلیل است که سرمایه گذاری خود را به نقاطی دیگر منتقل کرده که می توان آن را در جدیدترین برنامه ریزی های سران فتنه مشاهده کرد.

جریان فتنه که اکنون در محافل داخلی خود مرگ را به طو رکامل پذیرفته تلاش می کند در سال 89 با یک برنامه ریزی جدید لااقل در بخش رسانه ای خود را احیا کند. مجموعه اطلاعات موجود نشان می دهد این جریان اکنون روی 3 پروژه متمرکز است: 1- تلاش برای حرکت به سمت طبقه محروم 2- بهره برداری از اختلافات قوای 3 گانه و 3- تبدیل شدن به بخشی از استراتژی جدید امریکا در ایران. درباره مورد اول نشانه روشن همین است که فتنه گران پس از ماه ها آتش افروزی ناگهان به یاد کارگران و معلمان -که در هیچ دولتی به اندازه دولت فعلی خدمات دریافت نکرده اند- افتاده اند و برای سوء استفاده از مطالبات آنها تلاش می کنند. در مقطع فعلی به 3 دلیل می توان استدلال کرد که این سرمایه گذاری به جایی نخواهد رسید. 1- طبقه محروم در ایران عموما بسیار متدین و انقلابی است و ارزش های دینی خود را پای هیچ جریان سیاسی خصوصا جریانی که دروغ گویی و ریاکاری آن آشکار شده ، قربانی نمی کند. 2- این طبقه اکنون بیشتر از هر زمان دیگری احساس می کند که مورد توجه نظام و دولت است و در اولویت دریافت خدمت بی منت قرار دارد. به طور طبیعی مردم رنج دیده ایران نمی توانند خدمت رسانی نقد دولت را با ادعاهای کسانی معامله کنند که تا دولت را به دست داشتند به صراحت می گفتند هیچ مسئولیتی در حوزه معیشت مردم ندارند. و 3- این طبقه اساسا در انتخابات سال 88 به هیچ کدام از سران فتنه رای نداده است که اکنون نسبت به آنها احساس همبستگی یا تعلق کند. در مورد دو گزینه سرمایه گذاری روی اختلاف میان قوا و تبدیل شدن به بخشی از استراتژی امریکا در ایران بحثی جداگانه و مفصل لازم است اما در اینجا به بیان همین یک نکته اکتفا می کنیم که جریان فتنه در شرایط فعلی هیچ راهی برای ادامه حیات خود نمی بیند و با جرات می توان گفت غرب گرایی ایرانی برای دهه ها از صحنه رقابت سیاسی حذف شده است.

جنبش به اصطلاح سبز اکنون فقط جنبش بیانیه های خنک و سخنرانی های بی حاصل است. حرف هم که می دانید گفته اند «باد هواست»!

* جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان "انتقام از حزب الله به نیابت از صهیونیست‏ها " آورده است: صدور احکام محاکمه نمایشی 26 نفر توسط بیدادگاههای مصر به اتهام ارتباط با حزب‏الله لبنان، یکبار دیگر نظرها را به سمت رژیم کمپ دیویدی قاهره متوجه کرده است. مبارک امیدوار است از این ابزار در جهت ایجاد رعب و وحشت به منظور به حاشیه راندن فعالان اسلامی بهره‏گیری نماید. محبوبیت روزافزون گروههای مقاومت اسلامی به حدی است که رژیم قاهره علیرغم صدور احکام طولانی مدت برای متهمان به طور همزمان خواستار استمرار مناسبات با حزب‏الله لبنان شده است. احمد ابوالغیط، وزیرخارجه رژیم قاهره با ارسال نامه‏ای به سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان از وی خواست روابط میان دولت مصر و حزب الله ادامه یابد.

این حرکت رژیم قاهره نشانگر آنست که از یک طرف با فرصت‏طلبی درصدد نزدیک جلوه دادن خود نسبت به حزب الله لبنان است که از این ابزار در جهت کسب محبوبیت در میان ملت بزرگ مصر، سوءاستفاده کند و از طرف دیگر با صدور احکام زندان طویل‏المدت، از مقاومت اسلامی لبنان به نیابت از صهیونیستها انتقام بگیرد! خشم رژیم وابسته قاهره از اینست که نه تنها مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین در منطقه حرف اول را می‏زنند بلکه نزد ملت بزرگ مصر از محبوبیت روزافزونی برخوردارند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که گروههای اسلامی مصر از جمله اخوان‏المسلمین در پیشگاه مردم اعتبار روزافزونی پیدا کرده‏اند و مشخصاً ادامه ریاست جمهوری مادام‏العمر مبارک یا حتی "حکومت موروثی " در مصر، به زیر سئوال رفته است. خشم مبارک از اینست که نزد ملت مصر بعنوان "دلال صهیونیستها " شناخته شده و اعتباری برایش باقی نمانده است. چرا که هنوز هم از موضع کارگزار صهیونیستها عمل می‏کنند و پس از فجایع 22 روزه در جنگ غزه، به یاری صهیونیستها شتافت و با تشکیل اجلاس اضطراری شرم‏الشیخ سعی کرد چنین وانمود کند که ویرانیهای ناشی از تهاجم وحشیانه علیه غزه به زودی بازسازی می‏شود و در اولین فرصت نیز هرگونه خسارتی جبران خواهد شد. اکنون بیش از یکسال است که از وعده‏های سران در اجلاس شرم‏الشیخ می‏گذرد ولی غزه همچنان در محاصره است و نه تنها لوازم ساختمانی بلکه حتی غذا، دارو و سایر نیازهای اولیه برای ساکنان غزه ارسال نمی‏شود و آنها از محرومیت مطلق رنج می‏برند.

خوش رقصی اخیر رژیم قاهره برای صهیونیستها در مقطع کنونی، یک فرصت طلائی را هم برای اشغالگران صهیونیست فراهم ساخته و آنها توانسته‏اند در پرتو تبلیغات قاهره پیرامون این بیدادگاههای رسوا، نظرها را به این ماجرا منحرف سازند و خود در حاشیه امن قرار گیرند. این بهترین هدیه‏ای است که مبارک طی ماههای اخیر می‏توانسته به رژیم صهیونیستی بدهد و صهیونیستها را از خشم و اعتراض نسبت به فجایع در غزه، بیت‏المقدس و کرانه باختری برهاند. این اقدام در شرایطی صورت می‏گیرد که بمباران غزه، شهرک‏سازی در بیت‏المقدس و طرح کوچ اجباری 65 هزار فلسطینی به شدت به اعتراضات علیه صهیونیست‏ها دامن زده و برای آنها مشکل‏آفرین شده است.

بیدادگاههای امینتی فوق‏العاده، این افرادلبنانی، مصری، فلسطینی و سودانی را به احکامی از 6 ماه تا حبس ابد محکوم ساخته‏اند که حبس ابد در چارچوب مقررات رژیم قاهره به منزله 25 سال زندان است.

قاهره با پرونده‏سازی علیه حزب الله مدعی است این عده درصدد حمله به اقتصاد مصر، تخریب رابطه میان مردم و رژیم قاهره و ایجاد هرج و مرج و بی‏ثباتی در کشور بوده‏اند. اما باید پرسید آیا سران رژیم قاهره، معتقدند رابطه‏ای با مردم مصر دارند که حزب‏الله درصدد تخریب آن برآمده باشد؟ البته این ظاهر قضیه است و رژیم مبارک به خوبی می‏داندکه ملت بزرگ مصر همچنان به آرمان فلسطین وفادار است و مقاومت اسلامی در منطقه علیه اشغالگران صهیونیست را افتخار دنیای اسلام و دنیای عرب می‏داند. با اینهمه، رژیم قاهره دقیقاً در زمانی علیه حزب الله لبنان دست به کار شده و با سمپاشی و تبلیغات رسوا درصدد مخدوش کردن چهره حزب الله لنبان برآمده که حتی دشمنان دیروز حزب الله در لبنان هم یکی پس از دیگری عذر تقصیر می‏آورند و برای دیدار با "نصرالله " نوبت می‏گیرند و تقاضای ملاقات می‏کنند.

رسانه‏ها و مقامات صهیونیستی بارها فاش کرده‏اند که دست صهیونیست‏ها در کشورهای عربی به صورت آشکار و پنهان فعال است تا چهره ناموجهی از حزب الله لبنان را به تصویر بکشد. بعلاوه، سرنخ اعلام دشمنی‏های جنون‏آمیز علیه حزب الله نیز دردست اسرائیل است. البته بدون این افشاگریها هم کاملاً محرز بود که حزب الله تنها گروه مقاومت در دنیای عرب و دنیای اسلام است که بدون در اختیار داشتن یک ارتش منظم توانسته است پوزه اشغالگران صهیونیست را در لبنان به خاک بمالد و بدون امضای کوچکترین توافقنامه‏ای با صهیونیست‏ها، ارتش صهیونیستی را به عقب‏نشینی یکجانبه از لبنان وادار سازد. ایکاش رژیم قاهره قدری درایت و غیرت اسلامی و عربی می‏داشت و بر نقش حزب الله بعنوان عامل افتخار، عزت و سربلندی ملت‏های منطقه در برابر رژیم صهیونیستی تأکید می‏ورزید. اما تاریخ به چنین برگه‏هائی برای ثبت و ضبط واقعیت‏های عینی و ملموس در منطقه احتیاج دارد تا به همگان ثابت کند مقاومت اسلامی علیرغم کارشکنی و حسادت مزدوران رژیم صهیونیستی و رژیم‏های وابسته به استعمارگران، توانسته است به پیروزی‏های درخشانی دست یابد.

* مردمسالاری

روزنامه مردمسالاری در سرمقاله روز خود با عنوان "شهید مرتضی مطهری احیاگر تفکر ناب دینی "به قلم میرزا بابا مطهری نژاد آورده است: فردا 12 اردیبهشت سالروز شهادت فیلسوف، متفکر، اسلا م شناسی و نظریه پرداز بزرگ شهید «مرتضی مطهری» است که خلا» وجودیش را امروز بیش از هر زمان و نسل سوم انقلا ب اسلا می، بیش از هر نسل دیگر احساس می کند. بر جستگی بزرگ شهید مطهری در آثار گفتاری و نوشتاری و مجاهدتهای پژوهشی و تحقیقی، «مساله شناسی» خرافه زدایی و دفع شبهات بود.

امروز نسل جدید ممکن است با برخی خرافه ها منحرف شود در حالی که مسائل اصلی و حیاتی آنها در امواج چالش ها و طرح مسائل حاشیه و گاهی انحرافی مورد غفلت قرار می گیرد. عزم و اقدام جدی و نظریه های راهگشا در شناخت مسائل آنها و دغدغه و وسواس و آهنگی در درمان آنها دیده نمی شود.

«مطهری» احیاکننده مفاهیم ناب اسلا می و در تلا ش مدام برای تفسیر و تعبیر آنها با مقتضیات روز بود، همان چیزی که امروز به شدت به آن نیازمندیم، «مطهری» اهل بحث و تدبر بود، تیزهوشی و مساله یابی از ویژگی های وی بود و در همه فعالیت های پژوهشی، تحقیقی و تبلیغی به احیای دین می اندیشید.

«مطهری» اهل گزینش نبود، او مشکلا ت و معضلا ت فکری و رفتاری واقعی جامعه را مطالعه می کرد و نقادانه ریشه ها و علل بروز آنها را می یافت و در نوشتار و گفتار و کردار به حل آنها می پرداخت، مهم برای او واقعیت های عینی جامعه بود و پیدا کردن پاسخ های نو، متناسب با زمان، متکی بر اصول مکتب، و نیک می دانست که یک احیا کننده باید دو کار کند، مشکل شناسی و مساله یابی و پاسخ های نو متکی بر اصول به آنها، او در این هر دو طریق گام می نهاد و واهمه ای به خود راه نمی داد. مدیریت حسینیه ارشاد و مسجدالجواد در دهه پنجاه و قبل از پیروزی انقلا ب اسلا می و روش های نو و متفاوت از سایر مراکز و مساجد در اداره این مراکز نمونه عینی چنین نگرشی است.

احیای تفکر دینی، دغدغه او بود و بدون هیچ واهمه ای فریاد می زد: «ما اکنون بیش از هر چیزی به یک، رستاخیز دینی و اسلا می، به یک احیای تفکر دینی، به یک نهضت روشنگر اسلا می، نیازمندیم، فکر دینی ما باید اصلا ح شود، تفکر ما درباره دین غلط است، به جرات می گویم از چهار تا مساله فروع، آن هم در عبادات، چند تائی هم از معاملا ت، از اینها که بگذریم دیگر فکر درستی ما درباره دین نداریم.»

«مطهری» اندیشه اصلا حی داشت و در اصلا ح تفکر و جلوگیری از انحراف و مبارزه با خرافات هیچ قداستی را بر نمی تافت، به همین جهت باشگفتی و تاسف شدید فریاد می زد: «در حساس ترین نقاط دینی ما اگر کسی عمر خود را صرف قرآن بکند و به هزار سختی و مشکل دچار شود، از نان، از زندگی، از شخصیت، از احترام، از همه چیز می افتد و اما اگر عمر خود را صرف کتابهایی از قبیل کفایه بکند، صاحب همه چیز می شود، در نتیجه هزاران نفر پیدا می شوند که کفایه را چهار لا یه بلدند، یعنی خودش را بلدند، رد کفایه را هم بلدند، و رد رد او را هم بلدند، رد رد رد او راهم بلداند، اما دو نفر پیدا نمی شوند که قرآن را به درستی بدانند.» نمونه های دردشناسی و واقع بینی «مطهری» فراوانند و این همان خلا » ای است که امروز سخت بدان محتاجیم.خلا » وجودی «مطهری ها» ما را به جایی رسانده است که اگر بگوئی، مباد فلا ن مساله به فلا ن انحراف بینجامد، بلا فاصله اخطار دریافت می کنی که چرا در حیطه مساله شناسی گام نهاده اید!؟

بدون شک اگر «مطهری» را از انقلا ب و کشور نمی گرفتند، او در مقابل مسائلی چون کنترل جمعیت و محدودیت های نقد وادغام نظامهای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی در یک نظام «نظام مبتنی بر قانون اساسی» و دهها مساله دیگر راه می گشودند و نظریه پردازی می کردند و جامعه را از سطوح پایین انرژی اجتماعی، کارآمدی، کیفیت بهره وری، پیچیدگی، فهم، خلا قیت، لذت و کمال به سطوح بالا تر ارتقا می دادند، چرا که فرآیند توسعه بواسطه پیدایش سطوح بالا تر، در جامعه محقق می شود. نامش جاودان و یادش پایدار و روش و راهش برقرار باد.

* جوان

روزنامه جوان در یادداشت امروز خود با عنوان "قانون‌دانان قانون‌شکن " به قلم حسن رشوند آورده است: رهبر فرزانه انقلاب چهارشنبه گذشته در جمع هزاران تن از کارگران پرتلاش کشورمان در تبیین شاخصه‌ها و چشم‌انداز مطلوب از جامعه کارگری و ضرورت توجه به مقوله تولید در کشور به ویژه تولیدات «دانش بنیان» به موضوع مهمی اشاره فرمودند که دغدغه همه کارگران و دلسوزانی بود که از نزدیک با مشکلات جامعه کارگری آشنا بودند. در کنار این خواسته از جامعه کارگری که تلاش مضاعف تنها نسخه نجات بخش کشور از وابستگی است، قطعاً بیش از هر نکته دیگر موضوع «قانون‌گریزی قانون‌دانان» توجه قشر عظیم جامعه کارگری و کسانی که با حوزه تأثیرگذاری طبقه کارگر آشنایی دارند را به خود جلب نمود. مبحثی که به نوعی در رهنمودهای معظم‌له در سنوات گذشته به تناسب شرایط کشور به ویژه در زمان تدوین برنامه‌های توسعه چهارگانه با آن مواجه بوده‌ایم. چه اتفاقی در سنوات گذشته افتاده است که امروز بار دیگر رهبری معظم انقلاب تأکید مجدد بر آن را تکلیفی برای خویش می‌دانند.

1ـ پایان یافتن جنگ، ضرورت بازسازی زیرساخت‌های اساسی کشور را ایجاب می‌کرد. لذا دراین دوره که به واقع به دستور حضرت امام (ره) در سال 1367 آغاز شد، ساخت زیربناهای اقتصادی و صنعتی کشور دغدغه اصلی مسئولان نظام و مردم بود، ضرورت ترمیم ویرانی‌های جنگ، افزایش تولیدات و صادرات کشور و خارج کردن کشور از صادرات صرفاً نفتی و توجه به بخش‌های دیگر صادراتی، امید را در دل ملتی که محرومیت‌های حاصل از رژیم گذشته را چشیده و پایان جنگ تحمیلی را آغازی برای اقتصادی شکوفا همراه با عدالت می‌پنداشتند، زنده کرد. اما ناباورانه دیدند 8 سال دوران سازندگی به دلیل گفتمان متأثر از برنامه‌های اقتصادی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، برای آنها چیزی جز شکاف بیشتر طبقاتی و ظهور طبقه جدیدی از «نوکیسه‌ها» را به ارمغان نداشت. بخشی از نیروهای انقلاب با انگیزه مانور تجمل و انباشت ثروت، از مدیریت و اداره کشور فاصله گرفتند و یا متأثر از این فرهنگ، ایده‌های آرمانخواهانه اسلامی و انقلابی خویش را کنار گذاشتند و برای اینکه از این قافله عقب نمانند، همرنگ این سیاست‌ها شدند و بدون آنکه مفهوم توسعه را بفهمند در چنبره گفتمان «تکنوکرات‌ها یا همان فن‌سالاران کارگزارانی» گرفتار آمدند. در خطبه‌های نماز جمعه مغرورانه و از سر تفاخر برخی واژه‌های عاریتی و وارداتی طبقه تکنوکرات خارجی را با بیانی دیگر عنوان می‌کردند و به صراحت سخن از توجه طبقات برخوردار از مواهب واگذار شده دولتی از سر ترحم به طبقات مستضعف و کارگر جامعه بر زبان می‌راندند.

مردم از خطیب جمعه و کارگزار اجرایی خویش شنیدند که «اگر طبقه پولدار در جامعه افزایش پیدا کند، به دلیل سرمایه‌گذاری این طبقه در بخش‌های اقتصادی کشور، طبقات محروم از مواهب ـ بخوانید ترحم ـ آنها برخوردار خواهند شد» دلسوزان و محرومان جامعه فریاد برآوردند که چنین استدلالی چوبین بود. در پاسخ جز ناسزاگویی و تکفیر چیزی نشنیدند و همواره با این جمله که بدخواهان نمی‌خواهند اقتصاد کشور با سرمایه‌گذاری طبقه مرفه شتاب و رونق بگیرد از گردونه خارج شدند! این بود که برای یک دوره 8 ساله تکنوکرات‌ها بی‌محابا با فرهنگ اصالت سود و فایده، صحنه‌‌گردان جامعه شدند و حاصل این صحنه‌گردانی، ازدیاد شکاف طبقاتی در کشور و فشار مضاعف بر توده‌های کم‌درآمد و کارگر کشور گردید. تا آنجا که توده‌های محروم علاوه بر نگرانی نسبت به ارزش‌های فرهنگی و اسلامی خود که در معرض تهاجم سنگین دشمن قرار گرفته بود، غبطه سیاست‌های بسته اقتصادی دوران جنگ را خوردند. 2 ـ در دوره سازندگی، قانون‌دانان قانون‌گریز به برکت سخاوت‌های میلیاردی از جیب مردم پولدار شدند و گرده خویش را بر دوش مردم زحمتکش و محروم جامعه نهادند. هر روز شنیده می‌شد به برکت سیاست تعدیل اقتصادی و خصوصی‌سازی، فلان کارخانه و شرکت تولیدی به ثمن بخس به شخصی که وابستگی‌اش به خانواده هزار فامیل بر کسی پوشیده نبود، واگذار می‌شد و در کمتر از یک سال کارخانه تعطیل و کارگران بیکار می‌شدند و خریدار با دهن‌کجی هر روز با خودروی گران‌قیمت وارداتی خود ساعتی را وارد کارخانه می‌شد و با لبخند تمسخر از جلوی کارگرانی که چند ماه بود حقوقی دریافت نکرده بودند، سان می‌دید. کارگر از درون می‌سوخت که اولاً توانی که می‌بایست برای تولید گذاشته شود چرا باید برای اعتراض به عدم دریافت حقوق، در قالب تجمعات فرسایشی هزینه گردد و از سوی دیگر، می‌دید مسئولان به دروغ شرایط جدید پس از خصوصی‌سازی را مثبت تلقی می‌کردند. کارگران می‌دیدند کارخانه‌ای که بیش از یک و نیم میلیارد تومان مواد اولیه، تجهیزات و تولیدات انبار شده در خود را جای داده است با 800 میلیون تومان آن هم با شرایط ویژه تسهیلات از بانک و ... به فروش رسیده است و کارفرمای جدید بهترین سرمایه‌گذاری را در فروش محصولات تولید شده قبلی و تعطیلی کارخانه دانسته است. این بود که در کمتر از یک سال صنعت نساجی از گردونه رقابت خارج شد و اصلاح‌طلبان هم آمدند تا آخرین میخ را بر تابوت صنعت به ارمغان گذاشته سازندگی بکوبند. در همان مقطع جنایت دیگری نیز رخ می‌داد و آن هم انباشت سرمایه‌ای بود که در بخش‌های غیرتولیدی و صرفاً واسطه‌گری هزینه می‌شد. قانون‌دانان قانون‌گریزی که در کمترین زمان از تصمیمات دولتی مطلع می‌شدند و یک شبه سرمایه‌ خویش را در بخش‌های مسکن و واردات فلان کالای لوکس متمرکز می‌کردند و در نهایت هم کشور را دچار مصرف‌گرایی صرف می‌کردند و هم صنعت نیمه‌‌تعطیل کشور را تعطیل می‌کردند. آنچه در دوران سازندگی و در ادامه آن در دوران اصلاحات اتفاق افتاد، محصول این سیاست و تصمیمات بود و اصولگرایان صرفاً‌ میراث‌دار سیاست‌هایی بودند که سایه شوم آن 16 سال در کشور مستولی شده بود و امروز چه وقیحانه آن سیاست و برنامه‌ها را به‌رغم تذکرات مکرر رهبری معظم انقلاب مبنایی برای توسعه پایدار کشور معرفی می‌کنند. آنچه رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با کارگران در چهارشنبه گذشته بیان فرمودند، بغض‌های فروخورده کارگرانی بود که این بار نیز از حلقوم مبارک رهبری تراوش می‌کرد. آیا تاکنون از خویش پرسیده‌ایم که چرا برخورداران رانت‌های ویژه اقتصادی و خانواده‌های هزار فامیل در مقابل برخی سیاست‌ها که روزگاری شعار آتشین آن را سر می‌دادند، در مقابل آن گارد می‌گیرند. شعارهایی همچون «هدفمند کردن یارانه» و بسیاری از سیاست‌ها و برنامه‌های اصولی که در گذشته نه چندان دور، شاه بیت همه سخنرانی‌های دولت‌های گذشته بود.

 

*دنیای اقتصاد

روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان "خلیج فارس سند دارد " به قلم محمود صدری آورده است:شورای انقلاب فرهنگی، دهم فروردین؛ یعنی سالگرد اخراج اشغالگران پرتغالی را از تنگه هرمز به عنوان روز ملی خلیج فارس به مناسبت‌‌های تقویمی سال خورشیدی افزود.

این تصمیم، واکنشی به سال‌ها رفتار رسانه‌ای و سیاسی تحریک‌آمیز توسط افراطیون عرب بود که گاهی از اشکال تحریف شده نام خلیج فارس استفاده می‌کردند. استفاده از عناوین دیگر به جای خلیج‌فارس البته تاثیری بر ماهیت حقوقی این واقعیت نمی‌گذاشت و نمی‌گذارد، اما جلب کردن توجه بیشتر به این موضوع، یکی از راه‌های بی‌اثر کردن کنش‌های تبلیغاتی است. ایران هیچ اجباری ندارد که فارسی بودن نام خلیج فارس و ایرانی بودن مالکیت سرزمین‌های جنوبی خود را ثابت کند؛ زیرا اولا به لحاظ حقوقی اثبات ادعای عدم آن به عهده مدعیان است و ثانیا به لحاظ تاریخی و سیاسی، استفاده از نام خلیج فارس چنان متواتر بوده است که حکم اسناد مثبته قطعی حقوقی و عرفی یافته است.

علاوه بر همه اسناد و تواریخ هزاره‌های پیشین، در همین صد سال اخیر هم هیچ کتاب تاریخی معتبری درباره ایران یافت نمی‌شود که نام خلیج‌فارس در آن به کرات نیامده باشد. کتاب لرد کرزن، وزیر امور خارجه انگلیس به نام «ایران و قضیه ایران»،‌گزارش معروف ویلیام راجرز، وزیر امورخارجه آمریکا در دهه 1970، اسناد دبیرخانه سازمان ملل، فرهنگ‌ها و دایره‌المعارف‌های معروف انگلیسی، فرانسوی و آلمانی و هزاران سند دیگر موید نام خلیج‌فارس است.

اما با وجود این قطعیت درباره نام و مالکیت خلیج فارس و ملحقات آن، تحرک سیاسی، دیپلماتیک و تبلیغاتی ایران در این موضوع ضرورت دارد.

علت این ضرورت نه اثبات مالکیت- که محقق است- بلکه تدبیری برای پیشبرد دیپلماسی خاورمیانه‌ای ایران است. سیاست خارجی ایران در خلیج‌فارس و خاورمیانه با چالش‌های متعددی مواجه است و رقیبان منطقه‌ای و بین‌المللی ایران گاهی برای سنجش میزان حساسیت ایران در برابر این چالش‌ها، ممکن است از عناوین مجعول برای خلیج‌فارس یا ادعای مالکیت بر جزایر سه‌گانه ایرانی استفاده کنند. به همین علت، حتی در مواقعی که استفاده از این عناوین مجعول بر اثر ناآگاهی یا تصادفی است، نیز واکنش فوری و قاطع ایران ضرورت دارد. بنا به همین ملاحظات است که ورود روزی به نام روز ملی خلیج‌فارس به تقویم ایرانیان را باید اقدامی بایسته و شایسته دانست و برای زنده ماندن آن کوشید.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات