علی میثمی تهرانی / Ali.meysami@gmail.com
یکی از تناقض هایی که بیش از سه دهه است در فضای اجتماعی ایران اسلامی خودنمایی می کند، دچار اختلاف شدن سریع گروه های جمع شده زیر یک پرچم و یک عنوان و یک اسم واحد است. پر بیراه نیست اگر لختی به این سوال پرداخته شود که چرا انقلابیونی که تحت شعارهایی واحد تجمع کرده اند و تشکل یا گروه یا جبهه یا ائتلاف و یا حتی دولتی را در این آب و خاک تشکیل داده اند، به سرعت دچار اختلاف و در نتیجه انشعاب می شوند؟
با دقت در این پرسش معلوم می شود که این قضیه کم و بیش برای تمام سلایق سیاسی در سی سال گذشته روی داده است. اما حقیقتا چرا؟ چرا انقلابیون گرد آمده زیر شعارهای مقدس و آرمانی نظیر استقلال، آزادی، عدالت، پیشرفت، معنویت و اخلاق، مردم، حقوق انسان ها، استکبار ستیزی، دفاع از مظلومین، صدور انقلاب، گفتگوی تمدنها، توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی، مردم سالاری دینی و ... پس از اندک زمانی دچار اختلاف های خانمان برانداز شده و تا آنجا پیش می روند که حتی از شعارهایی که روزی حاضر بودند جان و مال و آبروی خود را فدای تحقق آنها کنند نیز غافل می شوند؟
پاسخ صحیح به این سوال هم در تحلیل هوشمندانه عقبه انقلاب اثر بخش بوده و هم انشاءالله راهگشای همدلی و همفکری و همکاری بیشتر در آینده جهت تحقق شعارهای رهایی بخش انقلاب اسلامی ایران خواهد بود. به نظر می رسد اگرچه از ابتدای پیروزی انقلاب دغدغه بالا ذهن رهبران فکری نهضت را به خود مشغول نموده؛ ولی متاسفانه به نظرات عمیق ایشان توجه شایسته و بایسته نشده است.
یکی از کسانی که از ابتدای انقلاب به خوبی این خطر را دریافته بود استاد شهید مرتضی مطهری (ره) است. این شهید بزرگوار از معدود مصلحان بیدار دنیای اسلام بود که با برخورداری از پایه فکری قوی، اسلام را به عنوان یک نظام فکری هماهنگ و به شکل یک مکتب تلقی کرده و اصول و مبانی ثابت آن را تضمین کننده عدم انحراف انقلاب و انقلابیون می دانست.
وی در مسیر مبارزات فکری و ایدئولوژیک و مجاهدات عملی خود پیوسته به عنوان یک مجتهد روحانی و اصولگرای اصلاح طلب و روشنفکر دینی؛ هدفی جز معرفی زیبایی اسلام بدون هرگونه آرایش و پیرایش سلیقه ای و زاید نداشت. همچنین حساسیت مثال زدنی او در مبارزه با التقاط و فدا کردن جانش در این راه ارزش فراوان تری به نظریات حکیمانه اش بخشیده است. بدیهی است تحلیل چنین "فیلسوف عمل" روشن بینی، مشعل هدایت پیروان راه آن معلم شهید خواهد بود.
ایشان در واکاوی راز اختلافات انقلابیون مجتمع در پس شعارهای واحد فرموده اند: «اگر چه شعارها یکی است ولی شعورها یکی نیست. لذاست که زود به اختلاف می رسند» کلامی که می توان آن را از «جوامع الکلم» استاد فقید دانست.
به راستی اصلی ترین علت اختلاف، عدم وجود درک واحد از شعارهای انقلاب در بین انقلابیون است. به بیان دیگر در ابتدای مطرح شدن یک شعار در فضای اجتماعی ـ نظیر شعار عدالت ـ بسیاری زیر پرچم عدالت گرد آمده و ائتلاف انقلابی عظیمی در جامعه شکل می گیرد. این موج اجتماعی اگر چه ظرفیت بالایی جهت ارتقای جهت گیری انقلاب و اعتلای کارآمدی حکومت اسلامی ایجاد می نماید ولی غفلت از یکسان کردن شعورها در باب این شعار و بی اعتنایی به تئوریزه کردن مفهومی عدالت در بلند مدت موجب عدم تحقق عینی و در نتیجه سرخوردگی و یاس و ناکار آمدی این شعار خواهد شد زیرا از ابتدا هر کسی "از ظن خود" یار این قافله شده بود و روشن است که وقتی موضع گیری لجستیک فکری نشود در بلندمدت گریزی از تفرقه و یأس و هزیمت نیست. امری که متاسفانه امروز شواهد غیر قابل انکاری از آن در بین مجموعه زیر شمول شعار عدالت دیده می شود.
از سوی دیگر هیچ کس دشمن را نفی نمی کند و همه می دانند که مستکبرین عالم کمر به هدم این انقلاب و شعارهای الهی آن بسته اند ولی نباید تمام اختلافات را به دشمن خارجی یا عقبه داخلی فریب خورده آن منتسب کرد. وجود دشمن همیشه عامل اصلی عدم موفقیت نیست. علت اصلی بسیاری از اختلافات نه فقط در دشمنی دشمن که در ضعف دوست است. یعنی علت بسیاری از ناکارآمدی ها و اختلافات پیش آمده به این جهت است که دوست، نسخه اداره را درست نپچیده است. اگر دوست بر پایه شعارهای مورد اجماع برنامه اداره را درست تحویل دهد و درست تبیین کند و درست اجرا نماید یقینا دشمن ـ اعم از داخلی و خارجی ـ هیچ غلطی نمی تواند بکند. این وعده صادق الهی است که چشم مومنین بارها در این سه دهه آن را به عینه مشاهده کرده است.
به نظر می رسد متاسفانه عقلانیت رایج در فضای عمومی دولتمردان قدرت پاسخ گویی شایسته به نیازهای انقلاب و تحق عینی شعارهای آن را ندارد. غرض این قلم خدای ناکرده این نیست که افراد ناشایستند. بلکه بسیاری از متدینین و انقلابیون هستند که هم شیفته انقلابند و هم شب و روز در تلاش جهت خدمت؛ ولی متاسفانه محدودیت مفاهیم عقلانی موجود به ایشان اجازه خدمتگزاری لازم را نمی دهد امری که اشارات ظریفی به آن در ادبیات دیدبان هوشمند انقلاب جهت بصیرت بخشی به اهلش همواره وجود داشته و دارد.
رویکرد این قلم هرگز سیاسی نیست. باید دانست که فرهنگ انقلاب، فرهنگی به مراتب توسعه یافته تر از فرهنگ قبل از انقلاب است؛ چرا که ظرفیت امیال بر پایه علاقه به مذهب ظهور جدی تری یافته است لذا باید نخبگان دلسوز انقلاب مفاهیم جدید متناسب با این ظرفیت را تولید کرده تا "ظرف" این علاقه های اجتماعی قرار گرفته و با این ابزار جدید بتوان کارآئی ها را بهینه نمود و تعاون عملی بر برّ و تقوی را در عرصه عمومی نظاره گر بود.
باید بعد از سی سال دست به دست کردن سکّان اجرائی کشور پذیرفت که بسیاری از ضعف ها و نقصان های کارکردی بخش اجرائی نظام ریشه در فقدان ابزار عقلانی لازم جهت هماهنگ سازی زیر بنایی اداره جامعه بر محور شعارهای اسلام و انقلاب دارد.
اینک اندیشمندان بصیر حوزه و دانشگاه وظیفه ای بس خطیر دارند. چرا که این سنگر استراتژیک امروز و در غوغای بی ثمر بازار سیاست، عجیب خالی مانده است. ای کاش مرحوم مطهری اکنون زنده بود که جامعه امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند مطهری هاست ...