در برابر تحجر و نفاق و التقاط
شاید بتوان مبارزات فکری و عقیدتی شهید مطهری را در سه جبهه مجزا تقسیم کرد. اولین وجه مبارزه این استاد شهید مبارزه با استبداد است. پس از تبعید حضرت امام از ایران به ترکیه و پس از آن عراق، طیف فکری اسلام ناب و مبتنی بر فقاهت و درعین حال زدوده شده از سنتهای غلط تاحدودی در انزوای فکری قرار گرفت. در اینجا بود که شهید مطهری احساس تکلیف کرد و علم روشنگری را برداشت. یکی از اقدامات ایشان در این زمینه تأسیس حسینیه ارشاد بود که در آن با روشی بلیغ، تحریفات، برچسبها، کجفهمیها و سنتهای غلط از دامن اسلام زدوده و چهره واقعی اسلام به نمایش گذاشته میشد. به میزان فعالیتهای همهجانبه رژیم در غربی کردن رفتارها و گرایشات مردم، جریان اسلام ولایتی با هدف ژرفا بخشیدن به علایق دینی مردم و نسل جوان بدون اینکه نشان دهد آموزشهای سیاسی میدهد، با اجرای طرحهای فرهنگی و اجتماعی به اهداف سیاسی نیز دست یافت. شهید مطهری چون درک هوشیارانه از وضعیت روز جامعه داشتند چون معتقد بود «هر نهضت اجتماعی باید پشتوانهای از نهضت فکری و فرهنگی داشته باشد» مبانی فکری و نظری انقلاب را بیش از پیش توسعه داد. او در مبارزه با رژیم براساس شرایط، شیوه خود را تغییر میداد چنانچه ساواک او را یک روحانی افراطی و بدگو میدانست که مترصد فرصت بود تا به دستگاه ضربه بزند. دومین جبههای که مقابل شهید مطهری قرار داشت سنگر دشوار متحجرین بود. از آنجا که این جریان از درون افراد مؤمن به اسلام بودند، مبارزه با آنان سخت ظریف و پیچیده بود. مبارزه با این تفکر که سطح و پوسته دین را گرفته و به محتوا و روح دین توجه ندارند کار بسیار دشواری بود. استاد مطهری هنگام بحث درباره تحول در حوزه در کنار امام (ره) قرار داشتند، اما نفوذ متحجرین اجازه نداد طرح مذکور پیاده گردد و چنان شد که این شهید مجبور شد راهی تهران شود. وی با اینکه خود فردی بسیار عابد، زاهد و ملتزم به احکام شریعت بود اما هیچگاه تکبعدی به مسائل نمینگریست. وی با زدودن چهره اسلام از پیرایهها مانع دور شدن جوانان از این دین شد. سومین چهرهای که شهید مطهری مقابل آن قرار داشت جریان التقاط بود. جریانات التقاطی آن روز به دو گروه التقاطی چپ و راست تقسیم میشدند اما به دلیل جذابیت افکار چپ برای جوانان آن روز، نفوذ این جریان بیشتر از جریانات راست التقاطی بود. این جریان، بیاعتمادی نسبت به توان ایدئولوژی جریان اسلام ناب را در مبارزه عملاً هدف خود قرار داده بود و چون نسبت به شرایط روز معترض بود رفتهرفته پایگاه دانشجویی و روشنفکری محکمی یافت. به لحاظ تشکل و سازماندهی، سازمان مجاهدین خلق سمبل این جریان بود که استاد مطهری هرگز درمقابل اسلامنمایی آنان تسلیم نشد. ایشان با دیدگاهی عمیق و همهجانبه به مبارزه با جریان التقاطی موجود رفت هرچند او را متهم کردند که چون عثمان زندگی میکند و دم از علی(ع) میزند.
پدیده نفاق از نگاه استاد مطهری
یکی از اصول مبارزاتی شهید مطهری، مبارزه با پدیده خطرناک نفاق در جامعه بود. شهید مطهری در یک سخنرانی حدود سال 50 به روشنی خطر این تفکر را برای جامعه اسلامی تشریح میکند. ایشان با بیان اینکه قرآن در مقابل مؤمنین، دو دسته منافقین و کفار را میآورد که در کتابهای آسمانی گذشته بیسابقه است، با استناد به آیات قرآن، وضعیت منافقان را از کافران بدتر میداند. ایشان با برشمردن آیات قرآن درباره نفاق، اهمیت این مسأله را شرح میدهد و میگوید: هرچند بشر پیش رفته و تکامل پیدا کرد، (نمیخواهم بگویم خود این یک تکامل است ولی از تبعات تکامل است) قدرتش بر تصنع هم ـ که نفاق نوعی تصنع است ـ افزایش پیدا کرده است. شهید مطهری با بیان اینکه نفاق در عصر کنونی نسبت به صدر اسلام هزاران درجه بیشتر شده است نام این دوره را «عصر نفاق» میگذارد و تصریح میکند بزرگترین ماشین اختراع شده کنونی، ماشین «قلب حقایق» است.
پیامبر برای تنزیل میجنگید، علی(ع) برای تأویل
ایشان با مقایسه دوران امام علی (ع) با پیامبر، دوران امامت و جنگهای حضرت امیر را بسیار دشوارتر ترسیم میکند و از زبان خود حضرت میآورد که «پیغمبر بر تنزیل میجنگید و من باید بر تأویل بجنگم» و توضیح میدهد که : پیغمبر با تنزیل میجنگید یعنی با دشمن روبهرو بود یا میخواست روبهرو شود، آیهای در مورد معین نازل میشد. در همان موردی که آیه نازل میشد همه مسلمین میدانستند که این آیه قرآن مال همینجاست. میرفتند و میجنگیدند. دیگر برای کسی شک و شبههای باقی نمیماند. اما علی(ع) باید با تأویل بجنگد. یعنی آیه قرآن همین آیه قرآن است اما شأن نزول، آن شأن نزول نیست. مربوط به زمان پیغمبر است. روح همان روح است، روح همان دستور است ولی شکل فرق کرده است.
جهل و بیبصیرتی، ابزار نفاق
شهید مطهری در ادامه این جلسه به ابزار نفاق و منافق اشاره میکند و با اشاره به حدیثی از پیامبر که از دو چیز ابراز نگرانی میکنند یعنی نفاق و منافق و دیگری امت نادان و جاهل، فقر معنوی و اندیشه توده مردم را ابزار منافق برای نفوذ در جامعه برمیشمرد.
خصوصیات منافق
ایشان با بیان اینکه نمیتوان منافق را در دنیا از بین برد، میآورند که :بشر وقتی در جامعه قرار گرفت و دید اگر بخواهد برخلاف اصولی که مردم جامعه به آن اعتقاد دارند تظاهر کند جامعه او را در هم میکوبد فوراً تظاهر میکند به همان لباس در میآید ولی جامعه باید خودش آگاه باشد و گول تظاهر و فریب را نخورد.
درس شهید مطهری برای امروز
با ژرفاندیشی در اندیشههای ناب شهید مطهری در حقیقت چشمانداز امروز و فردای جامعه ما معین میشود و تکلیف افرادی که با نقاب اسلام و امام به پایههای این نظام ضربه وارد میکنند و چارچوب فکری نظام اسلامی و باورهای مردم را مورد هدف قرار دادهاند، مشخص خواهد شد. با تبیین این اندیشههای ناب دیگر نمیتوان ادعای دروغین راه امام را داشت اما بر اندیشههای ناب آن بزرگمرد خنجر کشید. دیگر نمیتوان نقاب داخل بودن در کشتی اسلام را داشت اما بیمحابا ارزشهای اسلامی را مورد هجمه قرار داد و با دشمنان قسم خورده نظام اسلامی همپیمان و همنوا شد.