صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ تير ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۰  ، 
کد خبر : ۱۴۸۹۵۵

عدم جابه‌جایی "اصل و فرع" به عنوان شاخصی بزرگ در شناخت راه از بیراهه

رهبر فرزانه انقلاب اسلامى در سالهاى اخیر خصوصاً در جریان فتنه بعد از انتخابات بر ضرورت شناخت شاخص‏هاى تشخیص صحیح تأکید نموده و یکى از مهمترین این شاخص‏ها را درک اصل و فرع و ملاک قرار دادن آن در تحلیل‏ها عنوان نموده اند...

چکیده: یقیناً بسیارى از کسانى که صادقانه و با انگیزه قابل قبول، نتوانستند وظیفه خود را در هنگامه فتنه تشخیص و عملى سازند ضربه خوردگان جابه جایى ناخود آگاه (اصل و فرع) بودند. امروز نیز در اختلافات و مسائل جارى مهم سیاسى نیز هر کجا تحلیل‏ها و عملکردها به سمت و سوى نا مطلوبى گرایش مى‏یابد به خوبى مى‏توان ردپاى افتادن در دام عدم تشخیص (اصل و فرع) را ملاحظه کرد.
اهمیت اصل و فرع:
از آنجا که هیچ گاه حق مطلق و باطل مطلق در جهان خارج مصداق پیدا نمى‏کند یکى از موضوعات اساسى قدرت تشخیص موارد درست و غلط و خصوصاً ارزش‏گذارى ورتبه بندى بین آن‏هاست تا بدین وسیله با برخورد با مسائل جزیى، مسیر کلى حق و باطل پوشیده و غیر قابل تشخیص نشود. در طول تاریخ نیز به صورت گسترده شاهد سوء استفاده سردمداران مسیر باطل از شگرد ((تلبیس حق و باطل)) بوده‏ایم که یکى از راهکارهاى اساسى‏آن همین بزرگنمایى برخى خطاهاى احتمالى پیروان حق و غلبه دادن آن بر پلیدى مسیرى که اساس آن غلط و مبتنى بر اشتباه بنا شده، بوده است.
به عنوان نمونه مى‏توان به مغلطه فرعون در برابر دعوت حضرت موسى اشاره نمود که براى عوام فریبى به آن حضرت گفت: آیا تو را از کودکى در خانه خود نپروراندم و سالیانى چند از عمرت را در میان ما نبودى؟
در واقع فرعون مى‏خواست مسأله ادب ورعایت حق بزرگ کردن موسى را منتى بر آن حضرت قرار دهد که بر اساس آن حق، دعوت موسى و مخالفتش با فرعون، بى‏ادبى و نمک نشناسى تلقى گردد. اینجا تنها راه پاسخ صحیح براى‏آن‏که باطل بودن استدلال فرعون را آشکار سازد برداشتن آن منت بود که حضرت موسى به نقل قرآن کریم به زیبایى هرچه تمام‏تر از عهده آن برآمد. آن حضرت بانشان دادن (اصل) و (فرع) و برجسته نمودن آن‏ها در این خصوص پوچى ادعاى فرعون را به همگان ثابت کرد. ایشان به این مطلب اشاره نمودند که بزرگ شدنشان بر سر سفره فرعون، فرعى بود که ناشى از پایمال نمودن یک موضوع اصلى و مهم از سوى فرعون بود که همانا حق حیات و آزادى مردم بنى اسرائیل بود. یعنى اگر من در خانه تو بزرگ شده‏ام به علت ظلم و جور تو بود که بنى اسرائیل را برده خود قرار دادى و فرزندان آن‏ها را مى‏کشتى پس دیگر این منتى نخواهد بود.
آیه 22 سوره شعرا در بیانى کوتاه این روشنگرى زیباى موسى را چنین آورده که فرمود: ((وتلک نعمه تمن على‏ان عبدت بنى اسرائیل)) (آیا این که بنى اسرائیل را به بردگى گرفتى، نعمتى است که با آن بر من منت بگذارى؟)
و یا نمونه دیگر چنین واقع بینى‏اى را در پاسخ حضرت شعیب به قومش مى‏بینیم آنگاه که آن‏ها براى خوددارى از برخورد با آن حضرت ((احترام قوم و قبیله ایشان)) مطرح نمودند. اینجا نیز شعیب علیه السلام به زیبایى‏با تبیین (اصل) و (فرع) و اهم و مهم ملاکى براى تشخیص و تنبیه غافلان ارائه نمودند و فرمودند: ((ا رهطى اعز علیکم من الله....)) (هود 92) یعنى‏اى قوم من آیا عشیره کوچکم نزد شما از خدا گرامى‏تر است و حال آن‏که به او به طور کلى‏توجهى مى‏کنید.
نکته جالبى که در این خصوص در قرآن کریم مى‏توان به آن اشاره کرد این است که مفسدان و تبهکاران براى سرپوش نهادن به مفاسد خود از همین راه جابه جایى اصل و فرع استفاده مى‏کنند که نمونه آن را مى‏توان در برخورد یهود زمان موسى علیه السلام با آن حضرت (در آیه 84و85 سوره بقره) ملاحظه نمود.
مطابق متن آیه شریفه و تفاسیر آن، آنگاه که حضرت موسى قومش را از قتل و خونریزى و تبعید یکدیگر از سرزمینشان نهى نمود، آن‏ها ضمن بى‏توجهى به این دستورات مهم و اساسى در برخى فروع، خود را متدین و مقدس مآب جلو دادند. آنا ن یکدیگر را کشتند، تبعید و اسیر مى‏کردند و سپس از پیامبرشان حکم گرفتن فدیه در برابر آزادى اسیران را سؤال مى‏کردند. قرآن کریم در برخوردى شدید با این جابه جایى ((اصل)) و ((فرع)) آن را مصداق کامل ایمان به بعض و کفر به بعض معرفى مى‏نماید که نتیجه‏اى جز خوارى دنیا و عذاب شدید آخرت نخواهد داشت.
نکته جالب و قابل توجه این که بنا به برخى از آیات قرآن و حوادث تاریخ اسلام، اشتباه در تشخیص اَصل و فَرع نه تنها مخالفان بلکه در بسیارى موارد دامنگیر نیروهاى اردوگاه خودى‏ها و متدینان هم مى‏شده و انان را به اشتباهات کوچک و بزرگ مبتلا مى‏ساخته است. گرچه نمونه در این خصوص فراوان است اما به عنوان ذ کر مصداق مى‏توان به مسأله مخالفت با خوردن روزه در سفر در جریان فتح مکه - تبلیغات دلسردکننده منافقان در جریان شکست احد و نا حق جلوه دادن اسلام بدلیل آن شکست - جریان دلمشغولى برخى مؤمنان در خصوص دستور قطع درختان بارور خرما در مقابله با یهود که در سوره حشر ایه 5 مطرح شده، اشاره نمود. این موارد مذکور در قرآن و مربوط به اشتباه مؤمنان در حیات رسول خدا صلى اله علیه وآله مى‏باشد و در خصوص اشتباه یاران على علیه السلام نیز به گواه تاریخ، موارد مهمى چون لغزش جریان خوارج در صفین و عدم تشخیص ظاهر قران که «فرع» است از راه و حقیقت قرآن که «اصل» است، و یا موضوع مغالطه سپاه معاویه و عمر و عاص در جریان کشته شدن عمار و انداختن گناه کشته شدن او به گردن على علیه السلام و موارد فراوان دیگرى به شکل تعیین‏کننده‏اى وجود داشته است.
جابجایى اصل و فرع در غبار فتنه‏
دیدار نخبگان با رهبر انقلاب فرصتى بود تا ایشان پاى ناگفته‏ها را به میان بکشند و از حرف‏هایى بگویند که باقى است و حقایقى که دیر یا زود بر همگان آشکار خواهد شد. بیانات ایشان در عین حال دست ردى بود بر سلسله تحلیل هایى‏که با اصلى کردن مسائل فرعى بعد از انتخابات مى‏کوشید تا جاى متهم و شاکى را عوض کند و به نوعى تبرئه مجرمان اصلى یا همان کسانى را که اصل انتخابات را زیر سؤال برده بودند، نتیجه بگیرد. این تحلیل‏ها البته در دو سوى میدان سیاسى کشور و با شاکله‏هاى متفاوت حضور و بروز داشت. اگر قرار است مسائل اصلى و فرعى جایگاه خود بازیابند، باید نخست منشأ خلط مبحث‏ها و واژگونى در برآورد حقایق را یافت. باید پرسید چه جنس تحلیل‏هایى جاى مسأله اصلى و فرعى را عوض کرد؟
آنچه در جبهه اصلاحات و بازندگان رقابت انتخاباتى از یک سو و در تحلیل‏هاى برون مرزى از سوى دیگر رقم خورد، برجسته کردن مسائلى بود که از بازى آغاز شده بعد از انتخابات منتج مى‏شد؛ مسائلى که اصالت ذاتى نداشت و معلول اتفاقاتى دیگر بود، اما کم کم نقش محورى را در تحلیل‏ها بازى کرد. این جنس تحلیل‏ها هیچ گاه ماجرا را از آغاز و کامل و تمام نمى‏دید. نمى‏پرسید بازى چرا و چگونه و با کدام سند و مدرک آغاز شد؛ بلکه از حواشى و تبعات شروع بازى سؤال مى‏کرد و کهریزک و درگیرى‏هاى خیابانى را مورد بحث قرار مى‏داد.
انتخابات دهم با بالاترین حجم ناظر انتخاباتى از سوى کاندیداى شکست خورده انتخابات برگزار شده بود و براى‏اولین بار در طول تاریخ انتخابات ایران، آمار انتخاباتى هم به صورت صندوق به صندوق در اختیار عموم قرار گرفته بود. در این میان اما داعیه داران بحث «تقلب گسترده» از ارائه فهرستى حداقلى از صندوق‏هاى مورد نظر خود ناتوان ماندند. این ناکامى در توجیه علت جنجال‏سازى‏هاى بعد از انتخابات اما با طرح عناوینى جدید و برجسته کردن حاشیه‏هاى ماجرا جبران شد و به این ترتیب در این قضاوت اصلاح طلبانه و برون مرزانه از انتخابات و وقایع بعد از آن، کهریزک و برخوردهاى خیابانى که نتیجه بى‏قانونى خود اصلاح طلبان بود، جاى موضوع اصلى را گرفت.
این همه در حالى بود که در همان روزهاى اول رهبر انقلاب تأکید کرده بودند: «اگر نخبگان سیاسى بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا براى اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسؤول خونها و خشونتها و هرج و مرج‏ها، آن‏هایند.»
با این همه تداوم روند قانون گریزى‏ها حاشیه‏هایى را براى انتخابات آفرید. حاشیه‏هایى که از یک سو موجبات نگرانى سایر کشورهاى مسلمان را فراهم مى‏کرد و از سوى دیگر فرصت مناسبى بود براى خارج نشینانى که منتظر بهره بردارى از مسائل داخلى ایران هستند. و اصلاحات هم ناگزیر براى فرار از پاسخگویى نسبت به مدعاى خود، به برجسته کردن همین حاشیه‏ها پناه برد. در واقع منشأ ارائه این برآورد از مسائل انتخابات و بعد از آن، فرار اصلاحات از پاسخگویى بود و بروز آن هم تحلیل‏هایى که علت‏هاى اصلى را از ماجرا فاکتور مى‏گرفت. طبیعتا در مواجهه استدلالى با این جنس تحلیل‏ها باید به مبدا وقایع رجعت کرد.
اما اصلاح طلبان و خارج نشینان تنها کسانى نبودند که جاى مسائل فرعى و اصلى را در تحلیل‏ها عوض کردند. برخى‏در جریان اصولگرایى هم از سر دلسوزى بابى را گشودند که همان نتیجه را به دنبال داشت.
رهبر انقلاب از برنامه ریزى‏هاى قبلى براى اغتشاش خبر مى‏دادند. ایشان حتى در دیدار با اعضاى مجلس خبرگان با اشاره به رئیس مجلس خبرگان تصریح کردند: «من به ایشان همین را عرض کردم؛ گفتم این‏ها برنامه ریزى شده بود. ایشان گفتند: قطعا. یعنى همه این را مى‏فهمند که این کار برنامه ریزى شده بود و این یک کار دفعى نبود که بخواهیم بگوئیم یک چیزى پیش آمده. مثلا دفعتا کسى بلند شد حرفى زد؛ نه، این کار برنامه ریزى شده بود؛ از یک مرکزى هدایت مى‏شد. خوب، شکست خوردند دیگر...»
اما در عین حال برخى اصولگرایان توطئه‏اى که از آن سخن به میان آمد را به دلخورى‏هاى انتخاباتى تقلیل دادند و کوشیدند تا احمدى‏نژاد و موسوى را در ردیف هم و جزو متهمان وقایع بعد از انتخابات بنشانند!!
غفلت از واقعیت‏هاى انتخابات بود که این جنس تحلیل را موجب مى‏شد. بانیان این تحلیل مواضع هتاکانه نسبت به رئیس جمهور قانونى کشور را نمى‏دیدند. از این‏که چه گروهى با اتهام زنى و افترا و فحاشى وارد فضاى انتخاباتى شد، سخنى نمى‏گفتند و تنها یک یا دو مقطع کوتاه از بازه زمانى انتخابات را مورد استناد خود قرار مى‏دادند. اینان هم در جستجوى علت‏هاى اصلى نبودند.
در همان بازه زمانى قبل از انتخابات و در حالى که احمدى‏نژاد طبق اصول قانون اساسى و دموکراسى رئیس جمهور قانونى کشور به شمار مى‏آمد، بدترین توهین‏ها از سوى اصلاح طلبان و رسانه‏هاى خبرى کاندیداهاى رقیب نثار او شد. بى‏شرمى تا آنجا ادامه یافت که در فقدان حضور مؤثر مدعى العموم، دولت و رئیس جمهور را دیکتاتور، فرعونى، طاغوت، تروریست، متحجر، نکبت، قرون وسطایى، عصر قجرى، دروغگو، رمال، عبوس، هتاک و... لقب دادند. این‏ها همه و همه مواردى است که در تاریخ انتخابات دهم ثبت شده است و تمامى مستندات آن در آرشیو سایت قلم وابسته به میرحسین موسوى موجود است. در واقع حتى اگر کسى مى‏خواست انتخابات را به شیوه این طیف از اصولگرایان و بدون در نظر گرفتن سایر واقعیت‏ها تحلیل کند، باز هم به خاطر وجود همین دست از شواهد نمى‏توانست احمدى‏نژاد را در کنار کسى چون موسوى و هواداران او بنشاند و عامل فتنه لقب دهد! امامتأسفانه بخشى از به اصطلاح اصولگرایان با قرائت کاریکاتورى از وقایع انتخابات چنین نتیجه گرفتند و همه آنچه گذشته است را ندیدند.
در این تحلیل هم جاى مسائل اصلى با مسائل فرعى عوض شد. مجرمان انتخابات دلسوزانى لقب گرفتند که سرمایه کشورند و باید با رأفت با آن‏ها سخن گفت و دست دوستى به سویشان دراز کرد تا وحدت ملى محقق شود. این تحلیل کودکانه‏اى بود که به هیچ وجه با مواضع صریح رهبر انقلاب در برخورد با قانون شکنان نسبتى نداشت. چگونه مى‏شد با مجرمانى وحدت کرد که نه به ولایت فقیه التزامى دارند و نه قانون اساسى را در عمل ارج مى‏نهند؟ منشا این نوع قضاوت چنان که گفته شد، نگاه کاریکاتورى به تاریخ و آنچه گذشته است، بود و نتیجه آن تحلیل‏هاى کودکانه‏اى که احمدى‏نژاد را عامل فتنه مى‏نامید.
شاید اگر بصیرت رفیق راه جریانات سیاسى مى‏بود و حب و بغض‏ها بر تحلیل‏ها سایه نمى‏افکند، شرایط بهترى‏ایجاد مى شد. این دست تحلیل‏ها و یا سکوت کسانى که مى‏بایست فریاد مى‏زدند و از حق انتخاب مردم و جایگاه انقلاب دفاع مى‏کردند، نوعى کمک به فتنه بود. چه آن‏که رهبر انقلاب هم با اشاره به ماجراى جنگ صفین فرمودند: «گاهى سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستى‏روشنگرى کنند؛ همه بایستى بصیرت داشته باشند.» جایگاه تشخیص «اصل» و «فرع» در ایجاد اختلاف در اردوگاه خودى‏
با توجه به حقیقت انکار ناپذیر بزرگ و کوچک نمایى حقایق بر اثر علقه‏ها و تمایلات باندى و گروهى و... به راحتى‏مى توان دریافت که اگر افراد جبهه حق دقت نکنند چقدر مى‏توان در معرض خطر اشتباه تشخیص «اصل» و «فرع» افتاده و ناخواسته آنچنان به نزاع با سایر هم جبهه اى‏ها بپردازند که دشمن را از دشمنى بى‏نیاز سازد. مقام معظم رهبرى به حق مکرر در اصل اعلام نمودن وحدت در جبهه خودى و فرع دانستن برخى اختلافات درجه چندم اصرار نموده‏اند که امروزه مسأله راه گشا و تعیین‏کننده‏اى مى‏باشد.
اصل و فرع در خصوص مقابله با جریان فتنه‏
البته نمونه‏اى دیگرى از اشتباه گرفتن «اصل» و«فرع» در میان اردوگاه منتسبین به اصولگر ایى نیز وجود داشت که از سنخ و نوع دیگرى بود از این دست اشتباهات مى‏توان به «اصل» گرفتن پیروزى بر جریان فتنه از هر طریق، اگر چه طریق ناصحیح و غیر مشروعى باشد اشاره نمود. افرادى که دچار اینگونه اشتباه مى‏شد ند براى رسیدن به پیروزى‏امور غیر شرعى را مباح مى‏شمردند که شاید مواردى چون کهریزک و حمله به خوابگاه کوى دانشگاه را بتوان نمونه‏اى از این موارد دانست. این‏ها غافلند از آن‏که ویژه گى و ارزش مسیر حق در حق مدارى آن است نه در رسیدن به پیروزى حتى از راههاى غلط و نامشروع و حال آن‏که على علیه السلام مى‏فرماید: «الغالب بالشر مغلوب» کسیکه از طریق ناصحیح و پلید به پیروزى برسد شکست خورده است.
مسلماً ضربه‏اى که از این نوع اشتباه به اردوگاه حق متوجه شده ضربه کمى نبوده است که یکى از آن ضربات، به اشتباه انداختن برخى نیروهاى مؤمن در تشخیص حق و باطل بوده است. در تاریخ اسلام به مواردى از عملکرد برخى افراد جبهه حق - یا برخى متظاهرین به بودن در جناح حق - برمى خوریم که پیامبر اکرم و یا على علیه السلام از اعمال آن‏ها در درگاه الهى اظهار برائت نموده‏اند (که نمونه عمل خالد بن ولید و یا بسربن ارطاه از مصادیق آن است).
 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات