تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۸۹ - ۰۷:۱۸  ، 
کد خبر : ۱۶۲۷۸۹

آرماگدون عوام‌فریبی و انتظار مهدی(عج) (بخش اول)


سخن‌ به‌ گزافه‌ نگفته‌ایم‌ اگر دول‌ غربی‌ را در پیگیری‌ مسأله‌ «آخرالزمان‌» از ما شیعیان‌ به‌ مراتب‌ فعال‌تر بدانیم‌. بازخوانی‌ پرونده‌ «میشل‌ نوستر آداموس‌» از سوی‌ اورسن‌ ولز در فیلم‌ «مردی‌ که‌ آینده‌ را دید»، تنها یکی‌ از حلقه‌های‌ مشهور این‌ تلاش‌ است‌ که‌ برخی‌ جامعه‌شناسان‌ و کارشناسان‌ امور ارتباطی‌ کشورمان‌ هم‌ بر آن‌ تفطن‌ یافته‌اند. حال‌ آنکه‌ این‌ زنجیره‌ حلقه‌های‌ دیگری‌ هم‌ دارد که‌ برخی‌ به‌ پیش‌ از ساخت‌ این‌ فیلم‌- در دهه‌ 80- و بعضی‌ به‌ حوادث‌ قریب‌الوقوع‌ ماه‌های‌ آینده‌ مربوط‌ می‌شود. طراحی‌ «جنگ‌ ستارگان‌» از سوی‌ دولت‌ ریگان‌ نیز از جمله‌ حلقات‌ مشهود این‌ تئوری‌ است‌ که‌ پس‌ از روی‌ کار آمدن‌ دولت‌ بوش‌ پسر دوباره‌ در دستور کار مقامات‌ کاخ‌ سفید قرار گرفته‌ است‌.
در مقاله‌ای‌ که‌ 4 سال‌ پیش‌ ترجمه‌ کردم‌(1) و تاکنون‌ و بدون‌ اطلاع‌ این‌ نویسنده‌ در چندین‌ و چند جا به‌ چاپ‌ مجدد رسیده‌ است‌، به‌ این‌ موضوع‌ اشاره‌ شده‌ که‌ مؤسسات‌ دینی‌ راستگرایان‌ مسیحی‌ از سال‌های‌ دهه‌ 80 میلادی‌، مردم‌ کشورهای‌ غربی‌ را به‌ ایمان‌ جمعی‌ به‌ وقوع‌ حادثه‌ای‌ بزرگ‌ در سرزمین‌ شام‌ توجه‌ داده‌اند. بنا به‌ پیش‌بینی‌ این‌ گروه‌ از مفسران‌ که‌ از جمله‌ مشاوران‌ عالی‌ کاخ‌ سفید محسوب‌ می‌شوند، در آینده‌ لشکری‌ از به‌ اصطلاح‌ دشمنان‌ مسیح‌ که‌ بدنه‌ اصلی‌ آن‌ از میلیون‌ها نظامی‌ تشکیل‌ یافته‌، از عراق‌ حرکت‌ می‌کند و پس‌ از گذشتن‌ از رود خشک‌ فرات‌ به‌ سوی‌ قدس‌ رهسپار می‌شود اما نیروهای‌ مؤمن‌ به‌ مسیح‌ راه‌ این‌ لشکر را سد کرده‌، همگی‌ در دره‌ای‌ به‌ نام‌ آرماگدون‌ (یا همان‌ هرمجدّون‌) با همدیگر برخورد خواهند کرد. به‌ پیشگویی‌ و بلکه‌ برنامه‌ریزی‌ نظامی‌ این‌ دول‌ و به‌ منظور تسریع‌ در روند ظهور مسیح‌ یهودی‌، وقوع‌ نبردی‌ هسته‌ای‌ در این‌ منطقه‌ اجتناب‌ناپذیر است، جنگی‌ جهانی‌ که‌ به‌ مرگ‌ میلیون‌ها نفر غیریهودی‌ و غیرمسیحی‌ بینجامد. چیزی‌ شبیه‌ اعتقاد غلط‌ برخی‌ افراد در کشور خود ما که‌ تسریع‌ ظهور حضرت‌ حجت‌(عج‌) را به‌ دامن‌ زدن‌ به‌ فساد و تباهی‌ منوط‌ می‌دانند.
جالب‌ توجه‌ این‌ است‌ که‌ اغلب‌ نظریات‌ تئوری‌پردازان‌ بنام‌ آمریکایی‌ در جهت‌ توجیه‌ منطقی‌ این‌ رویداد جهت‌ گرفته‌ که‌ به‌‌عنوان‌ نمونه‌ می‌توان‌ به‌ نظریه‌ مشهور هانتینگتون‌ با عنوان‌ «برخورد تمدن‌ها» اشاره‌ کرد. نکته‌ مهم‌ و جالب‌ توجه‌ دیگر، حضور برخی‌ اسامی‌ در میان‌ باورمندان‌ به‌ این‌ تئوری‌ است‌ که‌ از جمله‌ سیاستگذاران‌ فعلی‌ ایالات‌ متحده‌ محسوب‌ می‌شوند و البته‌ از حدود 3دهه‌ پیش‌ به‌ این‌ سو- یعنی‌ از اوایل‌ دهه‌ 70 میلادی‌- در جهت‌ تحقق‌ این‌ نقشه‌ تلاش‌ می‌کرده‌اند. فی‌المثل‌ دانلدرامفلد و بوش‌ پدر و پسر که‌ هر دو از همفکران‌ 2کشیش‌ صهیونیست‌ هتاک‌ به‌ پیامبر اسلام‌(ص‌) یعنی‌ جری‌ فال‌ ول‌ و پت‌ رابرتسون‌ هستند. انتخاب‌ بوش‌ پدر و پسر به‌ ریاست‌ جمهوری‌ ایالات‌ متحده‌ به‌ پیشنهاد و حمایت‌ فال‌‌ول‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ و فال‌ول‌ همان‌ کسی‌ است‌ که‌ در طول‌ 30 سال‌ گذشته‌ رهبری‌ موج‌ نوی‌ صهیونیسم‌ مسیحی‌ را در ایالات‌ متحده‌ بر‌عهده‌ داشته‌ است‌. 2 شبکه‌ تلویزیونی‌ پت‌ رابرتسون‌ و جری‌ فال‌ول‌ به‌ طور متوسط‌ قریب‌ به‌ 20میلیون‌ خانوار را تحت‌ پوشش‌ دارند و این‌ در حالی‌ است‌ که‌ اغلب‌ ناظران‌، شمار معتقدان‌ به‌ وقوع‌ جنگ‌ هسته‌ای‌ آرماگدون‌ را تا 70میلیون‌ نفر تخمین‌ می‌زنند. عمده‌ دلیل‌ باورمندان‌ به‌ الهیات‌ آرماگدون‌، وجود آیاتی‌ در کتاب‌ مکاشفات‌ یوحناست‌ که‌ به‌ تلویح‌ از وقوع‌ جنگی‌ در دره‌ مجدو و با حضور سپاهیانی‌ از ملل‌ مختلف‌ سخن‌ می‌گویند. از آنجا که‌ از جمله‌ این‌ حاضران‌ سپاهیانی‌ از بابل‌- عراق‌ کنونی‌- و همچنین‌ شمال‌ آفریقا هستند و در کتب‌ «عهد عتیق‌» و«جدید» هم سخنی‌ از نژاد زرد گفته‌ شده‌، امروزه‌ برای‌ تطبیق‌ این‌ عناوین‌ بر دول‌ یا ملت‌های‌ کشورهایی‌ چون‌ عراق‌، ایران‌، لیبی‌ و سودان‌ و از سوی‌ دیگر چین‌ و کره‌‌شمالی‌ تلاش‌ معتنابهی‌ صورت‌ می‌گیرد. چنانکه‌ حتی‌ نظریه‌پردازانی‌ رسمی‌ چون‌ هانتینگتون‌ عمده‌ دلیل‌ لزوم‌ اتحاد ملل‌ غربی‌ را نزدیکی‌ قریب‌الوقوع‌ تمدن‌های‌ کنفوسیوسی‌ و اسلامی‌ می‌دانند. دوست‌ عزیز ما جناب‌ سیدامیرحسین‌ اصغری‌ در مقاله‌ای‌ جداگانه‌ به‌ تطبیق‌ این‌ تئوری‌ها اقدام‌ کرده‌اند و تلاقی‌ خطوط‌ اصلی‌ نظریات‌ تافلر، فوکویاما و هانتینگتون‌ را با تبلیغات‌ کشیشان‌ صهیونیست‌ آمریکایی‌ نشان‌ داده‌اند. نکته‌ مغفول‌ عنه‌ همه‌ این‌ جهت‌گیری‌ها، انطباق‌ کامل‌ پیشگویی‌های‌ 2کتاب‌ یوحنا (سنت‌ جان‌) یعنی‌ مکاشفات‌ و انجیل‌، بر وجود مقدس‌ امام‌ عصر(عج‌) است‌ که‌ در ادامه‌ مطلب‌ به‌ اجمال‌ به‌ آن‌ اشاره‌ خواهیم‌ کرد، اما پیش‌ از ورود به‌ آن‌ بحث‌ تحلیلی‌ اشاره‌ به‌ سابقه‌ای‌ تاریخی‌ ضروری‌ به‌ نظر می‌رسد.
قوم‌ یهود از دیرباز در آرزوی‌ تحقق‌ حکومت‌ جهانی‌ خود تلاش‌ می‌کرده‌ است. از جمله‌ تمهیدات‌ این‌ قوم‌ در جهت‌ تسریع‌ حاکمیت‌ جهانی‌ یادشده‌، تشکیل‌ انجمن‌های‌ سری‌ و فرقه‌های‌ مذهبی‌ خاص‌ بوده‌ است‌. فراماسونری‌ و فرقه‌هایی‌ چون‌ بابیه‌ و بهائیه‌ (که‌ این‌ دومی‌ هم‌‌اینک‌ نیز در اسرائیل‌ پایگاه‌ دارد) از جمله‌ این‌ انجمن‌ها و فرقه‌ها هستند. مع‌الاسف‌ اندیشوران‌ دیگری‌ از دیگر اقوام‌ ـ بویژه دین‌ مسیح‌ ـ هر از گاهی‌ به‌ شعارهای‌ این‌ گروه‌ از تندروان‌ یهودی‌ فریفته‌ شده‌ و با ورود برخی‌ آموزه‌های‌ یهودی‌ به‌ دین‌ خود به‌ این‌ روند سرعت‌ بخشیده‌اند. نمونه‌ این‌ التقاط‌ را در قرن‌ نخست‌ میلادی‌ و پس‌ از عروج‌ عیسی‌(ع‌) شاهدیم‌ که‌ «پولس‌ رسول‌» عامل‌ اصلی‌ آن‌ به‌ شمار می‌آید. در مقاله‌ای‌ دیگر درباره‌ نقش‌ پولس‌، در تبعید و انزوای‌ نخستین‌ وارث‌ عیسی‌(ع‌) یعنی‌ پترس‌ (سن‌پیتر) یا همان‌ شمعون‌- جد گرامی‌ حضرت‌ نرجس‌(س) ـ سخن‌ گفته‌ و به‌ تفصیل‌ درباره‌ تطابق‌ حادثه‌ سقیفه‌ با آنچه‌ در کلیسای‌ سن‌پیتر گذشت‌ به‌ بحث‌ و بررسی‌ پرداخته‌ام‌. این‌ نفوذ همه‌‌جانبه‌ عناصر تلمودی‌ در کیش مسیحی‌ به‌ نحوی‌ است‌ که‌ پس‌ از ظهور نبی‌ مکرم‌ اسلام‌(ص‌) و به‌رغم‌ عنوان نام‌ شریفش‌ در کتب‌ عهد عتیق‌ و جدید، یهودیان‌ و مسیحیان‌ بسیاری‌ از پذیرش‌ آن‌ حضرت‌ سرپیچی می‌کنند و عربی‌ بودن‌ و نه‌ عبری‌ بودن‌ آن‌ نبی‌مکرم‌ را عمده‌ دلیل‌ این‌ سرپیچی‌ معرفی‌ می‌کنند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات