تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۹  ، 
کد خبر : ۱۸۳۴۳۱

رویکردی آسیب‌شناسانه به فقدان نظریه روابط بین‌الملل بومی در کشور

نویسنده: ابوذر گوهری مقدم مقدمه: روابط بین‌الملل به عنوان یک رشته دانشگاهی به شکل جدی در دانشگاه‌ها و دانشکده‌های کشورهای غربی پس از جنگ جهانی دوم توسعه یافت. این پیشرفت علمی تا اندازه بسیار زیادی مرهون اهتمام دولتمردان و متفکران این کشورها در جهت شناخت و درک واقعیت روابط بین کشورها و نیز منطق رفتاری آنان در مناسبات بین‌المللی در جهت اتخاذ تصمیمات مناسب در قبال سایر کشورها و از سوی دیگر ایجاد چارچوب‌ها، مدل‌ها و نظریاتی در جهت تبیین بهتر فضای بین‌المللی بوده است. نکته قابل ملاحظه ‌آن است که رشته روابط بین‌الملل به شدت دچار قوم‌مداری[2] و تسلط رویکرد غربی بوده است به نحوی که می‌توان ادعا کرد نظریات غیرغربی در این رشته هیچگاه شکل نگرفته است. متأسفانه این مسئله در کشورمان نیز صادق بوده و علی‌رغم وجود پتانسیل‌های مناسب در این راستا، نظریه یا حتی مدل مفهومی قابل‌ ذکری در ادبیات روابط بین‌الملل ایجاد نشده است. این نوشتار در صدد است با رویکردی آسیب‌شناسانه به شکل مختصر به بیان علل عمدتاً ماهوی این مسئله بپردازد.

تسلط رویکرد غربی روابط بین‌الملل در جامعه دانشگاهی
متأسفانه رویکرد جریان اصلی[3] روابط بین‌الملل به شکل دست‌نخورده و مطلق در دانشگاه‌ها و دانشکده‌های علوم سیاسی و روابط بین‌الملل کشور پذیرفته شده است و اغلب رویکردها و نظریاتی که در غرب ایجاد شده است، عیناً مورد استفاده و تکرار قرار می‌گیرد. پیش‌فرض این امر آن است که هر‌آنچه غربی است و در فضای علمی این کشورهای غربی ایجاد شده، صحیح و دارای اتقان علمی است. علت این برداشت ناشی از آن است که علوم انسانی نیز به مانند علوم طبیعی و تجربی انگاشته می‌شود که غرب به دلایلی در آن پیشرفت نموده است. جالب آنکه این امر حتی در خود کشورهای غربی طرفدار جدی ندارد و ظاهراً تعصب ما به نظریات و مباحث آنان بیش از خودشان است. به نحوی که بسیاری از این مفاهیم در غرب ارزش علمی خود را ازدست داده ولی در جهان سوم هنوز با تعصب پیگیری می‌شود. از سوی دیگر در حالی که نظریات روابط بین‌الملل در تمامی ابعاد در این کشورها مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرند، دانشگاه‌های ما نه تنها خود به نقد این نظریات نمی‌پردازند، بلکه حتی زحمت ورود و بیان این نقدها را نیز به خود نمی‌دهند. مسلماً نقد نظریات موجود اقدامی بنیادین در جهت نظریه‌پردازی و مقدمه آن است. اما این امر در کشور و در محافل آکادمیک کشور، حتی در مقاطع تحصیلی عالی نیز مشاهده نمی‌شود و یا جریان مسلطی نیست. تا زمانی که این رویکرد در میان نخبگان این رشته وجود داشته باشد و خود را تسلیم محض نظریات بدانیم، نمی‌توان به تولید دانش علمی در این راستا اقدام نمود
پذیرش مبانی روابط بین‌الملل غربی
از دیگر مشکلات نظریه‌پردازی بومی پذیرش مبانی روابط بین‌الملل غربی است. این امر نیز که ناشی از سلطه گفتمان علمی غرب در این رشته است سبب شده است مبانی هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی غرب مورد نقد و ارزیابی قرار نگرفته بلکه عیناً پذیرفته شود. مفاهیم و پیش‌فرض‌هایی نظیر آنارشی بین‌ا‌لمللی و نحوه شکل‌گیری جوامع در نظام‌بین‌الملل و اروپا محوری[4] و... از جمله مفاهیم بسیاری هستند که به دلیل عدم شناخت کافی از تاریخ اندیشه، مبانی فلسفی و پیش‌فرض‌های این نظریات در غرب تنها به تکرار آنها در داخل اقدام می‌نماییم. این مسئله بالطبع سبب عدم تولید اندیشه و تفکر و نظریه در داخل خواهد شد. به نظر می‌رسد با نقد بنیادین و منصفانه از این مبانی و توجه به اصول ومبانی بومی خود می‌توان گام‌های نخست در این راه را به نحوی طی نمود که بتوان بنای مستحکمی در آینده بر اساس این مبانی بوجود آورد
نادیده‌گرفتن مبانی تئوریک در مطالعات روابط بین‌الملل در کشور
مسلماً هیچ نظریه‌ای در خلأ شکل نمی‌‌گیرد، بلکه محصول شرایط مختلف زمانی، مکانی، فضایی و تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... نظریه‌پرداز و تحت تاثیر جریانات فکری غالب زمان خود می‌باشد. متأسفانه رویکرد غلطی که در تعلیم وتعلم رشته روابط بین‌الملل در کشور وجود دارد، انتزاع مسایل و رویکردهای نظری روابط بین‌الملل از زمینه‌های اندیشه‌ای، فلسفی و پیش‌شرط‌ها و گزاره‌های مخفی این نظریات می‌باشد. لذا عدم شناختی که حاصل از بی‌توجهی به این بعد از مسایل است، سبب می‌گردد بدون زیربنای فکری مناسب نتوان به نقد و نیز ابداع در این حوزه اقدام نمود. در اثبات این ادعا باید اشاره کرد که آنچه میان دانشجویان روابط بین‌الملل و علوم سیاسی مرسوم است سادگی و سهولت رشته روابط بین‌الملل می‌باشد. اینان معتقدند چون رشته روابط بین‌الملل دروس و مطالب فلسفه و اندیشه سیاسی را در خود جای نداده لذا اتمام دروس و اخذ مدرک و حرکت به سوی مدراج علمی بالاتر در این رشته آسانتر است. متأسفانه این رویکرد با نگاهی به سرفصل دروس این رشته نیز تقویت می‌شود و اساساً اقدامی اصلاحی از جانب اساتید این رشته نیز صورت نمی‌گیرد. نتیجه آن است که نظریات روابط بین‌الملل درکشور عیناً بدون درک مبانی آنها تکرار و مورد اعمال در حوادث مختلف قرار می‌گیرند بدون آنکه اقدامی در جهت ایجاد نظریات جدید و یا حداقل نقد آنها صورت پذیرد. مسلماً بدون درک این مبانی نمی‌توان به تولید بومی نیز امیدوار بود.
عدم تلاش نخبگان و دانشگاهیان در حوزه نظریه‌پردازی
متأسفانه یکی از مسایلی که از عامل پیش‌گفته ناشی می‌شود عدم تلاش و فعالیت دانشگاهیان داخلی در جهت نظریه‌پردازی است. هنگامی که مبانی و اصول نظریات غربی مورد پذیرش قرار گرفت و خودباوری لازم به منظور توانایی طرح مسایلی که جهانیان آنها را بپذیرند وجود نداشت، نمی‌توان به این حوزه ورود پیدا کرد. هر چند نمی‌توان منکر وجود برخی تلاش‌ها و تفکرات پراکنده در این جهت شد ولی این تلاش‌ها هیچگاه به تئوریزه کردن مسائل و بنا نهادن بنیان‌های نظری منجر نشده است. اگر در موارد اندکی نیز این اتفاق افتاده است این تلاش‌ها و نظریات از دیده‌ پنهان مانده است که بخشی از آن به دلیل جریان معکوس ترجمه تنها به داخل کشور و عدم توانایی انتشار به زبان علمی غرب و نیز خست علمی و قوم‌مداری غرب است.
بی‌اطلاعی یا بی‌توجهی به منابع غنی نظری در داخل
جامعه دانشگاهی داخل در حوزه روابط بین‌الملل نسبت به داشته‌ها و توانایی‌های غنی تئوریک خود اگر نگوییم بی‌اطلاع، که بی‌تفاوت بوده و به آسانی از آن گذشته است. به طورکلی این مبانی ریشه در دو محور اساسی دارند. اولین منبع، تاریخ طولانی و پرفراز و نشیب کشورمان است که سابقه‌ای طولانی در کشورداری و تعاملات بین‌المللی محسوب می‌شود. این گذشته تاریخی گسترده که شامل مدل‌ها و نمونه‌های رفتاری متعددی است که مسلماً می‌تواند مبنایی الهام بخش در جهت نظریه‌سازی در حوزه روابط بین‌الملل باشد. منبع گسترده و معظم دیگر، تحولات اخیر تاریخ معاصر کشور و وقوع انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن است؛ ارزش‌های نابی که ناشی از هویت اسلامی و فلسفه سیاسی اسلام بوده و به طور خاص در آرای حضرت امام(ره) تجلی یافته است. این مبانی و آثارگسترده آن، که بسیاری از نظریات علوم اجتماعی و سیاسی در غرب را تحت تاثیر قرار داد و برخی از نظریات آنها را نقض نمود، بدون تردید می‌تواند نقطه عزیمتی مهم در ایجاد و تبیین نظریاتی بومی و جدید در روابط بین‌الملل گردد. متأسفانه کم‌کاری جامعه علمی روابط بین‌الملل در این رابطه سبب شده است که ما این مبانی را از زبان غربیان در کتب و مقالاتشان بخوانیم و شاهد نقل و تبیین آنها طبیعتاً بر اساس برداشت‌های خودشان باشیم.
عدم تطبیق نظریات با تحولات نظام بین‌الملل
اساساً‌ می‌توان دو ساحت نظریه‌پردازی را در نظر گرفت. عرصه اول نظریات مبتنی بر عمل[5] هستند که عمدتاً در پی بروز حوادث و وقایع بین‌المللی به تبیین علل و چرایی آنها می‌پردازند و یا سعی دارند رفتارهای خاص دولت‌ها و واحدهای نظام بین‌الملل را توضیح دهند. دسته دوم، نظریات مبتنی بر دانش[6] هستند. این نظریات لزوماً با عالم خارج و تحولات آن ارتباط عینی نداشته و به نوعی تفلسف شبیه اند. هر چند در کشورمان تلاش‌هایی در ساحت اول صورت می‌پذیرد -البته این تلاش‌ها نیز درون گفتمان غربی قرار دارد- ولی در ساحت دوم اساساً اقدام قابل ذکری صورت نپذیرفته است و ضعف عمده‌ای در این راستا مشاهده می‌شود.
یکی از مشکلات حوزه نظریه‌پردازی روابط بین‌الملل در داخل- هرچند در غرب نیز تا اندازه‌ای شاهد آن هستیم- عدم تطبیق نظریات مطرح شده با عالم خارج و زندگی واقعی و تحولات روابط بین‌الملل است. این امر سبب شده است جنبه فلسفی نظریات غالب شده و جنبه کاربردی آن برای دانشجویان ملموس نباشد. این امر با توجه به این واقعیت که نظریات در خلأ تولید نمی‌شود طبیعتاً سبب می‌شود الگو برداری و تلاش برای الهام گرفتن از تحولات بین‌المللی در داخل با مشکل مواجه شود. در این راستا نباید از این امر غافل شویم که نظریات غربی روابط بین‌الملل برای حل مسایل و یا حداقل، تبیین فضای بین‌المللی مورد نظر آنها مطرح شده است و تلاش بیهوده و بعضاً طاقت‌فرسا جهت تحمیل یک نظریه غربی به مسایل مرتبط با حوزه روابط بین‌المللی کشور مسلماً هر چند به ظاهر صورت پذیرد، توان تبیین‌کنندگی لازم را نداشته و به دلیل تفاوت مبانی بعضاً گمراه‌کننده خواهد بود. به گفته رابرت کاکس[7] نظریه برای یک هدف یا برای یک فرد طراحی می‌شود. در واقع نخستین راه، شناسایی مشکل برای حل مسئله و اقدام نظری برای مدل‌سازی در این راستاست. متأسفانه این امر در داخل، برای مشکلات درونی حوزه روابط بین‌الملل اتفاق نیفتاده و تنها نسخه‌های دیگران در داخل تجویز و بکار برده می‌شود. به هر تقدیر جامعه علمی می‌بایست در این رشته تلاش نماید میان عالم خارج و نظریات ارتباط برقرار نماید و به شکل عینی جایگاه نظریات را نشان داده و برای مسایل داخلی تجویزهای نظری و عملی بومی لازم را مطرح نماید.
وجود مشکلاتی در ساختار دانشکده‌های رشته روابط بین‌الملل
مسئله‌ای که هرچند در ابتدا شکلی به نظر می‌رسد ولی مطمئناً دارای آثار ماهوی است قرارگرفتن رشته روابط بین‌الملل زیر مجموعه دانشکده حقوق و علوم سیاسی در بسیاری از دانشگاه‌های کشور است. تسلط رشته علوم سیاسی سبب شده است ظرافت‌ها و توجه کافی به روابط بین‌الملل در کشور صورت نگرفته و اساساً جایگاه خود به عنوان یک رشته را بدست نیاورد. این مسئله سبب شده است بسیاری از دروس تخصصی روابط بین‌الملل توسط اساتید علوم سیاسی تدریس شود که طبیعتاً این امر مشکلاتی را بوجود آورده است. از سوی دیگر نباید به ضعف کمی تعداد اساتید روابط بین‌الملل نیز بی‌توجه بود. متأسفانه این مسئله سبب شده است محدودیت‌هایی برای دانشکده‌ها و دانشجویان به لحاظ تدریس دروس مرتبط بوجود آید. به عبارت بهتر از آنجایی که اساتید این رشته در اقلیت هستند طبعاً دانش‌آموختگان آن نیز به لحاظ علمی دارای ضعف‌هایی خواهند بود که می‌تواند مجدداً این ضعف‌ها در هنگام بازگشت دانش‌آموختگان به عنوان استاد در دانشکده‌های مربوطه تزریق گردد.
ترجمه محوری بی‌قاعده متون غربی
علم روابط بین‌الملل اساساً دانشی است که در غرب بنیان نهاده شده است و تقریباً تمامی مفاهیم آن در آن حوزه تمدنی تولید گردیده است، لذا به ناچار راه دریافت این مفاهیم ترجمه متون غربی است که این امر نیز از آنجا که به شکل غیراصولی صورت پذیرفته آسیب‌هایی به رشته در داخل وارد آورده است. یکی از این مشکلات ورود و ترجمه دیر هنگام مفاهیم و نظریاتی است که در غرب بوجود آمده است. این امر سبب شده است در مواردی مفاهیمی که در غرب تولید و منسوخ شده‌اند پس از چند سال به شکلی مد وار به داخل سرازیر شده و با تاخیری چند ساله ادبیات رشته را تحت تاثیر قرار دهند. نکته قابل تأمل در همین راستا آن است که اساساً این مفاهیم نه منابع دست اول بلکه از تقریرهای سایر نویسندگان به داخل ورود پیدا می‌کنند و در این راستا مترجمان به جای ترجمه اصل کتب نظریه‌پردازان سراغ کتبی که به شرح آن نظریات پرداخته می‌روند. در ادامه همین روند دانشجویان و محققان (درصورتی که به زبان خارجی مسلط نباشند) نیز از روایات دست چندم بهره‌مند می‌شوند. در این مورد مثال‌های متعددی وجود دارد که تنها به ذکر نمونه‌ای بارز اکتفا می‌کنم. کتاب «نظریه سیاست بین‌الملل»[8]کنت والتز که از کتبی است که تأثیرات غیر قابل انکاری بر دیسیپلین روابط بین‌الملل گذاشته است پس از گذشت سی سال هنوز ترجمه نشده و در عوض تنها تقریرهای بعضاً نارسایی از آن در کتب و مقالات نقل شده است. همچنین در مورد آثار اصلی نظریات سازه‌انگاری و مکتب انگلیسی و نظریات پست‌مدرن و انتقادی و... در روابط بین‌الملل نیز این امر صادق است.
مشکل دیگر در حوزه ترجمه عدم توازن نظریات و مفاهیم ترجمه شده و فقدان رویکردی کل‌نگر و به عبارتی رویکردی استراتژیک در این حوزه است. معمولاً ضرورت ترجمه کتاب انتخاب شده و میزان نیاز جامعه علمی به متن مورد ترجمه لحاظ نمی‌گردد و متأسفانه نگاه مدگرا به ترجمه نیز دیده می‌شود. این امر سبب شده میان نظریات روابط بین‌الملل به لحاظ متون ترجمه شده تناسبی دیده نشود. در باب ترجمه سخن بسیار است و از مواردی نظیر ترجمه‌های نامفهوم و شتابزده، جریان یکطرفه ترجمه از خارج به داخل و... عبور می‌کنیم.
کمبود مراکز پژوهشی و بودجه‌‌های تحقیقاتی
تعداد بسیار محدود مراکز تحقیقاتی حوزه روابط بین‌الملل سبب شده است اندیشمندان این حوزه در کشور از امکانات لازم برای بیان دیدگاه‌ها و آثار علمی خود برخوردار نباشند. عمده مراکز موجود با حوزه‌های دیگری نظیر علوم سیاسی، علوم اجتماعی، تاریخ و... ترکیب شده و به ندرت به شکل مستقل به مباحث روابط بین‌الملل می‌پردازند. حتی تعداد نشریات تخصصی این حوزه نیز بسیار محدود و در مواردی تنها با بودجه‌های شخصی منتشر می‌شود. این امر مسلماً دارای تبعات منفی برای جامعه علمی ما خواهد بود. حمایت نهادها و سازمان‌های مرتبط دولتی و غیردولتی از مراکز پژوهشی این رشته برای حرکت به سوی تولیدات بومی و نظریه‌پردازی می‌تواند بسیار مفید باشد.
جمع‌بندی
روابط بین‌الملل رشته‌ای نوپا درکشور است که در صورت توجه مسئولان و تقویت دانشکده‌های آن می‌توان امیدوار بود تحولی در این عرصه در راستای حل مسایل کشور در عرصه بین‌المللی به لحاظ عملی و نیز تحول در نظریه‌پردازی صورت پذیرد. نویسنده در این مجال مختصر در صدد تذکری هرچند جزیی از مشکلات این رشته در کشور بود. نکته مهم آن است که باید قبل از هر تغییری در نگرش غالب در کشور در مورد این رشته، در میان جامعه علمی از اساتید گرفته تا دانشجویان این تغییر صورت پذیرد و این تحول وتغییر نگرش می‌باید بر پایه داشته‌های غنی داخلی در باب نظریه‌پردازی و در ضمن درک و استیعاب کامل نظریات غربی صورت پذیرد. مسلماً بدون درک این نظریات و مبانی آنها نمی‌توان به نقد و اصلاح و تکمیل آنها مبادرت نمود. همچنین نمی‌توان پیشرفت‌های غرب در این زمینه را نادیده انگاشت. به هر تقدیر در صورت اصلاح برخی ساختارها ونگرش‌ها و نیز بازنگری در سرفصل دروس رشته با توجه به نیازهای داخلی و کارآمد ساختن آنها در گام نخست می‌توان در میان مدت و بلند مدت انتظار تغییر از نسل جدید دانش‌آموختگان این رشته را داشت.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات