تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۲  ، 
کد خبر : ۱۸۵۵۸۱

27 آذر سالروز شهادت دکتر مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه

اشاره: بسیاری با شنیدن ترکیب وحدت حوزه و دانشگاه ناخودآگاه به یاد دکتر شهید مفتح می‌افتند، گویی این عبارت با این شهید بزرگوار گره خورده است. امروز سالروز شهادت آیت الله دکتر محمد مفتح مجاهد و روحانی مبارز به دست تروریست‌های منحرف و سنگدل است.شهید دکتر محمد مفتح در سال 1307 هجری شمسی در همدان به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات مقدماتی به حوزه علمیه قم رفت و همزمان با تحصیل در این حوزه دینی، تحصیلات دانشگاهی خود را نیز در دانشگاه تهران ادامه داد و در رشته فلسفه دکتری گرفت.

آیت‌الله دکتر مفتح، علاوه بر تدریس علوم حوزوی به تدریس علوم دانشگاهی پرداخت و در کنار آن مبارزات خود با رژیم شاهنشاهی را نیز ادامه داد. ایشان در دوران انقلاب اسلامی همگان با مردم مسلمان ایران در صحنه‌های مبارزه بر ضد رژیم فاسد و استبدادی شاه حضوری فعال و موثر داشت. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سرپرستی دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزیده شد. شهید مفتح با تشکیل شورای انقلاب اسلامی از طرف حضرت امام (ره) به عضویت این شورا درآمد و منشا خدمات بزرگی گردید. شهید مفتح از پایه گذاران و منادیان بزرگ وحدت حوزه و دانشگاه بود. به پاس خدمات ارزشمند این مجاهد بزرگ در عرصه‌های مختلف انقلاب و به خصوص وحدت بین حوزه و دانشگاه روز شهادت این بزرگوار به نام روز وحدت حوزه و دانشگاه نام‌گذاری شده است.
بحث وحدت بین حوزه و دانشگاه از جمله مباحثی بود که پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران مطرح شد. صاحب نظران بسیاری در این زمینه اظهار نظر کردند و بسیاری هم آنرا غیرضروری دانستند و اهمیتی برای آن قائل نشدند. اما اینکه چرا این موضوع ازسوی دلسوزان نظام همواره مورد توجه قرار گرفته و دنبال شد جای بحث و بررسی دارد. شاید یکی ازمهمترین دلایلی که باعث شد این موضوع شود و می‌توان آن را دلیل مشترکی بین طراحان و دنبال آن دانست، جداسازی راه دانشگاه و حوزه بعد از انقلاب بود. عده‌ای بر این عقیده بودند که راه این دو از هم جداست و آن را معاند و معارض یکدیگر معرفی می‌کردند. اگر چه شواهد و تجارب نشان می‌دهد که هیچ گاه چنین ادعای به وقوع نپیوسته است. اما حقیقت اینست که فضای حاکم بر روابط این دو نهاد، غالباً متاثر از افراطی‌ترین دیدگاهها در این خصوص بوده است.
آنان بر این عقیده بودند که با جدایی بین دانشگاه و حوزه، بین دین و دنیای مردم جدایی اندازند. نقشه‌های استعماری بیگانگاه به منظور مجبور کردن جامعه اسلامی بین انتخاب دین یا دنیا طراحی و اجرا می‌شد و کوشش‌های آنان بر این متمرکز شده بود که بین این دو هیچ رابطه‌ای نیست و به هیچ وجه با یکدیگر کنار نخواهند آمد. در رابطه با این دیدگاه که این دو نهاد معارض هم هستند، سجادی محقق و پژوهشگر علوم دینی می‌گوید: شواهد تجربی و سوابق نشان داده است که نمی‌توان یک چنین ایده‌ای را تائید کرد. این دو نهاد حتی در قبل از انقلاب هیچ گاه کاملاً معارض و مخالف یکدیگر نبودند، اگر چه حتی بعد از انقلاب نزدیکی و هم‌گرائی این دو بیشتر هم می‌شد. لذا نمی‌توان به طور کامل گفت که این دو در مقابل هم هستند. ما نمونه‌های بسیاری داریم که در هر دو نهاد علمی بزرگ کشور علم آموزی کرده‌اند اما اینطور نبوده که از یکی بریده بوده‌اند و دیگری رفته‌اند.
موفقیت این نمونه‌ها در طول تاریخ نشان داده است که این افراد چقدر در حوزه‌های کاری خود موفق هم بوده‌اند چرا که از هر دو منبع علمی تغذیه شده‌اند. یکی از نمونه‌های بارز این افراد خود شهید مفتح است که این روز به نام ایشان نام‌گذاری شده. ایشان علاوه بر تحصیل در حوزه و طی مدارج به دانشگاه رفته و در آنجا نیز مدارج علمی را طی کرده‌اند. آیا می‌شود گفت که دکتر مفتح از حوزه بریده و به دانشگاه رفته است؟‌ ایشان همچنین معتقد است بحث جدایی این دو ناشی از کج فهمی‌ها یا کینه توزی‌ دشمنان انقلاب و اسلام است که معتقد بودند در دنیای مدرن امروزی اگر می‌خواهیم دانشگاهمان پیشرفت کند باید حوزه‌ها تعطیل شوند و صرفاً دانشگاه را منبع پیشرفت و توسعه می‌دانستند و سعی داشتند که حوزه را به انزوا بکشانند و به همین خاطر بود که این خطر بزرگ از سوی دلسوزان نظام شناسایی و خنثی شد. بنابراین می‌توان اینگونه گفت یکی از تئوریهای که در پشت طرح جدایی بین حوزه و دانشگاه نهفته بود، تئوری جدایی دین از دنیا بود. اما باید گفت که در نظام اسلامی علم و دین پا به پای هم حرکت می‌کنند. موسسه علم و دین یک موسسه است اما با دو شعبه یکی شعبه حوزه و دیگری شعبه دانشگاه و همانطور که گفته شد هر دو یک هدف را دنبال می‌کنند و باید این دو با هم مرتبط و خوشبین باشند و با هم کار کنند و از همدیگر جدا نشوند و از یکدیگر استفاده کنند. رهبر انقلاب در یکی از بیانات خود فرمودند: ما دو نهاد اصیل دانشجویی داریم. یکی متوجه به کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگی‌ست که این حوزه است و کارش عبارت است از تحقیق در مسائل دینی و فراگرفتن احکام الهی در همه شوون زندگی، آن هم نه فقط در آنچه که مربوط به کنج محراب یا خانه است بلکه در قلمرو وسیع زندگی بشر و ... و یک نهاد دانشجویی داریم که این نهاد ناظر است به اداره امور زندگی مردم منهای مسائل مربوط به دین، شناسایی‌های گوناگون لازم است، این نهاد هم مشغول فراگیری این دانشهاست که این اینها را فرابگیرد و آنها را برای پیاده شدن در جامعه آماده کند. این هم یک نهاد دانشجویی دیگر. حالا اگر این دو نهاد دانشجویی خوب کار کنند و با هم رابطه متقابل دوستانه داشته باشند معنایش این خواهد شد که این جامعه هم دینش و هم دنیایش آباد خواهد شد. آنها جهتگیری زندگی او را تصحیح می‌کند و اینها حرکت زندگی او را تسهیل می‌کنند. آنها فکر و ذهن و روح او را آنچنان که از زشتی‌ها و نادرستی‌ها می‌آلاید که بفهمد به کجا باید حرکت کند و اینها وسیله این حرکت را به دست او می‌دهند تا حرکت کند. همانگونه که گفته شد وحدت حوزه و دانشگاه یعنی وحدت در هدف و هدف اینست که همه به سمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه امام، جامعه پیشاهنگ، جامعه الگو حرکت نمایند. و همین هدف والا بود که وحدت حوزه و دانشگاه را به یکی از اهداف حضرت امام(ره) تبدیل سازد. ایشان در وصیت نامه سیاسی ـ الهی خود می‌فرمایند: توصیه این جانب اینست که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیون و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکم‌تر و استوارتر سازند و از نقشه‌ها و توطئه‌های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند، او را ارشاد و نصیحت نمایند و اگر تاثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه، ریشه بدواند مخصوصاً اگر در اساتید کسی پیدا شد که می‌خواهد انحراف ایجاد کند او را ارشاد و اگر نشد از خود و کلاس خود طرد کنند.
با توجه به اهمیت این موضوع سوال اینست که دست اندر کاران این امر تا چه اندازه توانسته‌اند در راستای تحقیق چنین هدفی موفق باشند. سوالات بسیاری در این زمینه قابل طرح است. اینکه آیا تحقیق چنین هدفی نیاز به متولی خاصی دارد؟ تا چه اندازه در این راستا موفق بوده‌ایم؟ چه موانع و مشکلاتی بر سر این راه وجود دارد و بسیاری سوالات دیگر. دکتر رحیم‌پور ازغدی در یکی از نوشته‌های خود به این نکته اشاره دارد که باید از میزان موفقیت نسل دوم حوزه و دانشگاه ارزیابی واقع بینانه‌ای به عمل آورد و نقاط ضعف و قوت نسل دوم حوزه و دانشگاه را از زمان پس از انقلاب به درستی مرور کرد. نسل امروز دنبال کننده این هدف می‌بایست از تجارب گذشتگان در این زمینه استفاده نمایند تا بتوانند موفق‌تر از گذشته عمل نمایند. ایشان همچنین در ادامه می‌نویسد، امروز نوبت نسل سوم حوزه و دانشگاه است که در هوایی که پیش رو داریم، در نهادینه کردن ارزشهای انقلابی و تکمیل پروژه وحدت در سطوح بالاتری گام سوم را بردارند. این گام بسیار خطیر و مهم است و اگر به درستی برداشته نشود همه زحمات نیم قرن گذشته برباد خواهد رفت و عقبگرد وحشتناکی خواهیم داشت که معلوم نیست دوباره چه وقت قابل جبران باشد و شاید قرنها وقت ببرد.
آگاه سازی نسل حاضر نسبت به ارزش‌ها و اهداف والای انقلاب از جمله پیش شرط‌های ادامه حرکت به سوی آرمانهاست. آگاه سازی نسبت به داشته‌هایمان و اندوخته‌هایمان، به توانایی‌هایمان. امروزه گسترش فرهنگ غربی و درخشش تکنولوژیکی و علمی جوامع غربی این حس را در بعضی جوانان به وجود آورده که علت این پیشرفت شاید در طرد دین بوده است. علتی که دشمنان انقلاب و اسلام به دنبال نهادینه کردن آن در جوامع هستند. علتی که پیشرفت را در گرو طرد دین می‌داند. و به دنبال آن طرد حوزه‌های علمیه از جامعه و بها دادن صرف به دانشگاه‌ها ـ ما باید به این عقیده برسیم که این دو نهاد مکمل یکدیگرند و یکی بدون دیگری سرانجام خوشی نخواهد داشت ما باید به این باور برسیم که می‌توانیم با پیوند بین علم و دین به پیشرفت‌های شگرفی دست پیدا کنیم که در راه سعادت و تعالی انسان باشد نابود کننده انسانیت. در این راستا وحدت حوزه و دانشگاه یکی از بهترین راه کارهاست. این دو نهاد در رسانیدن جامعه به اهداف متعالی خود وظایفی برعهده دارند. هر دو قطب علمی کشور می‌بایست فاصله‌های بین یکدیگر را کم نمایند و نشان دهند که بین دین و علم هیچ گونه تعارضی وجود ندارد بلکه این دو با کمک یکدیگر می‌توانند راه گشای سعادت انسان هم باشند. این دو نهاد می‌بایست پیوندهای خود را محکم‌تر کنند و خود را نیازمند یکدیگر بدانند. ما در وحدت بین حوزه و دانشگاه به دنبال وحدت در اصول و مبانی، وحدت در جهان بینی، وحدت فرهنگی است یعنی وحدت در یک سطح بالا نه اینکه بگوئیم، صرفاً حوزویان کتاب‌های دانشگاهیان را بخوانند و بالعکس بلکه باید هدف را مشخص کرد و در راه رسیدن به آن حرکت کرد.

نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات